Amir Pouria
1.96K subscribers
1.1K photos
401 videos
108 files
404 links
این کانال اخبار مربوط به فعالیت های امیر پوریا مدرس و منتقد سینما را بازتاب می‌دهد.
Download Telegram
امیر پوریا: همین یک ماه پیش، اشاره به محدودیت‌های پوششی، اینترنتی و زیستی ِ هر ایرانی در صحبت با غیرایرانی‌ها باورنکردنی یا در نظرشان اغراق‌آمیز بود و حالا چه حجمی از جمعیت جهان از وجودش باخبرند و مهم‌تر این که اعتراض‌ همگانی مردم ایران در برابر آن را می‌شناسند.
همین پنج هفته پیش چه سخت می‌شد به هر غیرایرانی فهماند که آن چه در ایران تحت عنوان‌ تورم، دارد کمر و گردن و استخوان‌‌های مردم را می‌شکند، با تورم مقطعی حاصل از مسائل پساکوویدی در اقتصاد اروپا و آمریکا تفاوتی ماورای تصور دارد.
حالا چشم جهان به عظمت این اعتراض، خیره است. خود این جمعیت مهاجر را هم نشان آشکاری از ریشه‌داری و قدمت نارضایتی ایرانیان از حکومت‌شان می‌‌گیرند.
چهل سالگی، سن "عقل-برس" شدن است. انقلاب ۵۷ اما چنین نشد که هیچ، مدام به بی‌منطقی و لجاجت ِ کودکان و عُنُقی و عبوسی و خودرأیی ِ خرفت‌ترین پیرها نزدیک‌تر شد. دَندش نرم. حالا هم اگر به فرض، سرکوبش تا اینجا و به ظاهر نتیجه داده باشد، تمام جهان می‌دانند که به زور، چارچنگولی اریکه‌ی قدرت متزلزلش را چسبیده. دیگر دارد حالی‌اش می‌شود که "خورشید دم غروب، آفتاب صلاة ظهر نمی‌شه".

@amiropouria
یادداشت امیر پوریا درباره‌ی آگاهی سریع مردم با مثالی از یک چالش رایج فضای مجازی در همین سال‌های اخیر در ادامه می‌آید
@amiropouria
Amir Pouria
یادداشت امیر پوریا درباره‌ی آگاهی سریع مردم با مثالی از یک چالش رایج فضای مجازی در همین سال‌های اخیر در ادامه می‌آید @amiropouria

امیر پوریا: یادتونه يکی دو سال پیش ویدئوهایی توی صفحات مجازی کاربرهای ایرانی رایج شده بود که دخترها جلوی مادرهاشون وانمود می‌کردن که می‌خوان بدون روسری یا کلاً بدون مانتو و روسری از خونه بزنن بیرون؟ و مامان‌های طفلکی با ناباوری و اضطراب، جلوشونو می‌گرفتن؟ یادتونه یکی دو مادر با اصرار بیشتر دخترها حتی خودشونو زمین انداختن که "مگه از روی نعش من رد بشی که بذارم این جوری بری بیرون"!

تمام اون ویدئوها که جزو "چالش"های مُد روز اینستاگرام و تیک‌تاک بود، فقط شبیه یک جور "دوربین مخفی" خونگی، با موضوع شوخی می‌کرد و هدفش خندیدن به اون تعجب و ممانعت مادرها بود. انگار از صدها سازنده و صدها هزار بیننده‌ی این ویدئو‌ها که لایک‌شون می‌کرد، هیچکی متوجه نبود که این مثلاً "چالش"، داره هر جور مقاومت در برابر حجاب اجباری رو شوخی می‌گیره. انگار داره می‌گه نگرانی این مادرها به‌جاست و هیچ کدوم‌مون نباید با این همه ریا و دروغ حاصل از پوشش تحمیلی "مانتو و روسری" یا شدیدتر از اون، "مقنعه و چادر"، مشکلی داشته باشیم.

این نوع شوخی‌ها و انبوه جوک‌های دیگه‌‌ی رایج در فضای مجازی که مشکلات وحشتناک اقتصادی، تبعیض‌ها، محدودیت‌ها و نبود ِ آزادی رو یک  جورهایی عادی جلوه می‌داد، به قدری متداول بود که حتی اگه کسی می‌گفت خود حکومت و نوچه‌های جیره‌خور سایبری، اینها رو می‌سازن و پخش می‌کنن، نمی‌شد باهاش مخالفت کرد.

در حالی که زمان زیادی از اون دوره و اون شوخی‌ها نگذشته، حالا دیگه هر جوکی مثل همین که توی تصویر می‌بینین و می‌خونین، داره به پایان این همه سال تحمیل ایدئولوژیک، اشاره می‌کنه. هر شوخی و کارتون و کاریکاتوری، یا بخشی از رنج و شجاعت مردم و حقارت حاکمیت و نیروهای بسیجی و انتظامی و ضدامنیتی‌شو مطرح می‌کنه، یا اگه به سمت عادی‌سازی شرایط و ترویج "سازش" و "اصلاحات" بره، به‌شدت توسط مردم محکوم می‌شه.

این میزان آگاهی اجتماعی و سرایتش به تمام طبقات فرهنگی با این سرعت، دستاورد خیلی خیلی عظیمی به حساب میاد. بله، جوان‌های شایسته و شکوهمند ما جون و خون‌شون رو برای این ندادند که من و شما فقط مقادیری آگاه‌تر بشیم. بلکه با تحمل این همه رنج و آسیب، می‌خواستن و می‌خوایم به هدف بزرگ‌تری برسیم که از بین رفتن حکومت اعمال‌کننده‌ی این تحمیل‌هاست.

ولی در ابعاد شعورمندی، همین آگاهی هم خودش یک اتفاق بزرگ تاریخیه که می‌تونست تا سال‌ها و بلکه دهه‌ها بعد رخ نده. من حتی از همین دستاوردهای جانبی این خیزش هم به شدت به وجد میام و از جوان‌های عامل این خیزش، درس می‌گیرم و به شجاعت‌شون تعظیم می‌کنم.
@amiropouria

#چالش_جدید
#زن_زندگی_آزادی
در رویارویی با مرگ دردآور آرنیکا قائم‌مقامی که از فرط غم‌انگیزی، اشک ریختن بر آن ناكافی‌ست و باید خون گریست، چند نکته همچون پتک و باتون/باتوم بر سرم می‌کوبد:
@amiropouria
یادداشت امیر پوریا در ادامه می‌آید 👇
Amir Pouria
در رویارویی با مرگ دردآور آرنیکا قائم‌مقامی که از فرط غم‌انگیزی، اشک ریختن بر آن ناكافی‌ست و باید خون گریست، چند نکته همچون پتک و باتون/باتوم بر سرم می‌کوبد: @amiropouria یادداشت امیر پوریا در ادامه می‌آید 👇
در رویارویی با مرگ دردآور آرنیکا قائم‌مقامی که از فرط غم‌انگیزی، اشک ریختن بر آن ناكافی‌ست و باید خون گریست، چند نکته همچون پتک و باتون/باتوم بر سرم می‌کوبد:

۱. موجودات دوپایی با ظاهری شبیه انسان، با لباس فرم نظامی/انتظامی یا لباس-شخصی بر تن و ریش بر صورت و جای مُهر بر پیشانی، وقتی باز دختری ۱۷ ساله را بابت اعتراض، چنان با ضربات خود به خون می‌کشند که بیمارستانی می‌شود، چگونه به مأموریت مضحک خود یعنی ساکت کردن مردم در خیابان‌ها اعزام شده‌اند؟
دقیق‌تر بپرسم: وقتی حاکمیت، دچار بحران داخلی و بین‌المللی‌ست و از فرط وحشت، روزی بیش از ده مقام مسئول درشت و ریز آن از طناب پوسیده‌ی تهدید و رجزخوانی آویزان می‌شود، وقتی نارضایتی ۴۰ و چند ساله‌ی مردم با کشته شدن دختر جوان نازنین دیگری به انفجار کنونی رسید، چه نوع فرمانده‌ای آنها را به کف خیابان‌ها می‌فرستند بدون این که بهشان بگوید عقده‌های عقیدتی‌تان را با ضرب باتون خالی نکنید و مراقب باشید افتضاح دیگری بالا نیاورید؟ چه طور باز به همان حیوانیّت ِ قبل، از کنترل خارج می‌شوند و دخترکی را چنان می‌زنند که در بیمارستان جان می‌بازد؟
۲. رو به آنهایی که به مردم‌داری برخی ارتشی‌ها امید بسته بودند و گاه پیام‌هایی برای پرسنل ارتش می‌فرستادند که شبیه همان گل دادن به مأموران ضدامنیتی در خیابان‌ها بود، با خبری که کمپین حقوق بشر ایران منتشر کرد و گفت برای آن که همه چیز در کنترل خودشان باشد، آرنیکا قائم‌مقامی را به بیمارستان ارتش بردند. خب، حالا خوب دریافتید با چه مکانیسمی تحت عنوان ارتش، طرفیم؟ دانستید که ارتش و سپاه بعد از اَلَک کردن و یکدست‌سازی کوچک و بزرگ در طول چهار دهه و چهار سال، دیگر هیچ فرقی با هم ندارند؟
۳. حاکمیت می‌گوید جان باختن مهسا امینی، بهانه‌ی "اغتشاشگران" است (شما بخوانید تمام مردم، حتی آن جمعیت انبوهی که به میدان نمی‌آید اما قلبش برای این خیزش می‌تپد). خب، اگر به این بهانه شروع شد، چند بهانه‌ به همان بزرگی در طول همین هفته‌ها به دست مردم دادند؟ اگر آرنیکا قائم‌مقامی اولین قربانی بود، به‌تنهایی کافی نبود که به همین شدت و با همین خشم، برخیزیم؟
۴. درباره‌ی آرنیکا قائم‌مقامی هم گفته‌اند از طبقه‌ی چهارم پرت شده! باورتان می‌شود که ذهن‌هاشان دوباره فقط به همان دروغ مکرر بلاهت‌بار، قد داده؟ اگر این حجم خشونت بی‌رحمانه‌ی شنیع اصلاً در میان نبود، آیا جا نداشت که فقط بابت همین میزان کندذهنی، در آتش خشم مردم بسوزند؟‌

@amiropouria

#آرنیکا_قائم_مقامی
#مهسا_امینی
#زن_زندگی_آزادی
#لباس_شخصی
#نیروی_انتظامی
#جنایت_علیه_بشریت
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM

در روز چهلم پس از جان سپردن مهسا امینی، چیزی جز چنین ویدئویی به نظرم نمی‌رسد. همین چند شب پیش از صدا و سیما پخش شده و نشان می‌دهد هنوز در بر همان پاشنه می‌چرخد و حضرات حتی به قاعده‌ی یک ارزن هم گوش‌ها را باز نکرده و فریاد ابراز انزجار مردم از حکومت‌شان را نشنیده‌اند. چیزی که به همه‌مان یادآوری می‌کند چرا خشمگینیم و چرا خشم‌مان جز با رسیدن به روز اتمام دوران اینها، فرونمی‌نشیند.

@amiropouria
یادداشت امیر پوریا در ادامه می‌آید 👇
Amir Pouria
‌ در روز چهلم پس از جان سپردن مهسا امینی، چیزی جز چنین ویدئویی به نظرم نمی‌رسد. همین چند شب پیش از صدا و سیما پخش شده و نشان می‌دهد هنوز در بر همان پاشنه می‌چرخد و حضرات حتی به قاعده‌ی یک ارزن هم گوش‌ها را باز نکرده و فریاد ابراز انزجار مردم از حکومت‌شان را…

در روز چهلم پس از جان سپردن مهسا امینی، چیزی جز چنین ویدئویی به نظرم نمی‌رسد. همین چند شب پیش از صدا و سیما پخش شده و نشان می‌دهد هنوز در بر همان پاشنه می‌چرخد و حضرات حتی به قاعده‌ی یک ارزن هم گوش‌ها را باز نکرده و فریاد ابراز انزجار مردم از حکومت‌شان را نشنیده‌اند. چیزی که به همه‌مان یادآوری می‌کند چرا خشمگینیم و چرا خشم‌مان جز با رسیدن به روز اتمام دوران اینها، فرونمی‌نشیند.
***
میان حرف‌های مقامات جمهوری اسلامی، این نوع اقرارهای ناخواسته و از روی حُمق،‌ بی‌شمار است‌. در این گفت‌وگو، این احمد امیرآبادی فراهانی که از سه دوره‌ پیش نماینده‌ی قم در مجلس بوده، بی‌ آن که درست بفهمد، به این که مهسا امینی با وخامت حال در بیمارستان بستری شده، اقرار می‌کند.

ندانسته دارد می‌گوید پیکر او چنان رنجور و آسیب‌دیده بود که انتشار عکسش می‌توانسته به خشم مردم منجر شود که شد.

اشاره‌اش به انتشار عکس توسط کسانی که او "مأمور آمریکا" می‌نامدشان، اعترافی ابلهانه به پنهانکاری و سانسور خبری‌ست که در این مورد بخصوص یعنی جان باختن دختری ۲۲ ساله بعد از بازداشت توسط گشت ارشاد، خود به خود یعنی تأکيد بر این که در مراحل بعدی هم خانواده‌ی او را تحت فشار می‌گذاشتند تا خبر به هیچ جا درز نکند.

ادعای دستگیری دو آمریکایی، در عین توهم‌‌زدگی، باز ناخواسته تأییدی‌ست بر آن که این سیستم هر صدایی را که بخواهد اصل خبری را به گوش مردم برساند، خفه می‌کند.

و البته آن جاهایی‌ که می‌گوید منتظر فرصت و بهانه بوده‌اند. اطمینان به نارضايتی جمعیت انبوه مردم که در انتظار فرصتی برای انفجار نارضایتی‌شان بوده‌اند!

***
یک لحظه صبر کنید. فهرست بلاهت‌های قابل تشخیص در همین ویدئوی ۳۰ ثانیه‌ای، ناتمام خواهد ماند اگر به آن "خُب" آخر مجری صدا و سیمایی اشاره نکنم. اولش جوری می‌پرسد کدام کشور که آدم فکر می‌کند کمی طعنه در سؤالش نهفته. بعد که اسم آمریکا را می‌شنود، خیالش راحت می‌شود که همان دُژمن خودمان است و با یک "خب"، هضمش می‌کند.
***
دوستان بسیاری در واکنش به این گیر دادن بنده به یک ویدئو یا نقل قول، می‌گویند کار از این حرف‌ها گذشته و نباید به این لاطائلات حضرات توجه کرد. ولی برای درک میزان شناعت اینان، برای ثبت در تاریخ و برای حفظ و تحکیم خشم ِ به‌جای ما و شما، اینها را باید باز شنید و به یاد سپرد.

@amiropouria

#مهسا_امینی #چهلم_مهسا_امینی #چهلم #گشت_ارشاد
#سانسور #سانسور_خبری #توهم #صدا_و_سیما #اعتراضات_مردمی #اعتراف_ناگزیر
Forwarded from RadioFarda
گزارش‌های دریافتی رادیو فردا حاکی است که ماموران اطلاعات سپاه پاسداران روز چهارشنبه چهارم آبان پیکر #رضا_حقیقت‌نژاد، خبرنگار رادیو فردا، را پس از انتقال به ایران ربوده و به مکان نامعلومی منتقل کرده‌اند.

بر اساس اطلاعات دریافتی از همشهری‌های رضا حقیقت‌نژاد، ربایش پیکر این خبرنگار با سابقه در حالی است که پیشتر مجوز دفن جنازه او صادر شده بود.

رضا حقیقت‌نژاد بامداد روز ۲۵ مهر و پس از یک دوره دست و پنجه نرم کردن با بیماری سرطان، در بیمارستان شاریته برلین درگذشت و روز سوم آبان پیکر او برای دفن در ایران به کشور منتقل شده بود.

ولی ماموران امنیتی پس از رسیدن تابوت حامل پیکر او، جنازه او را ربوده و به مکان نامعلومی منتقل کرده‌اند.

@RadioFarda
Forwarded from Iranwire
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎥 مادر #رضا_حقیقت نژاد؛ پیکر بچه‌ام را ربوده‌اند، صدای مرا به سراسر ایران برسانید

مادر رضا حقیقت‌نژاد در ویدیویی که به ایران وایر رسیده می‌گوید ۶ سال بود بچه‌ام را ندیده بودم، ۶ ماه از دوران بیماری‌اش هم خبر نداشتم حالا که پیکر او را به ایران آورده‌اند، ماموران امنیتی او را دزدیده‌اند. صدای مرا به سراسر ایران برسانید، صدای مادری که شش سال فرزندش را ندید
رضا حقیقت نژاد، روزنامه‌نگار و سردبیر سابق ایران وایر بود که هفته گذشته پس از چند ماه دست و پنجه نرم کردن با بیماری سرطان در برلین آلمان درگذشت.
پیکر او روز گذشته برای برگزاری مراسم تدفین به ایران بازگردانده شد اما ماموران امنیتی در فرودگاه شیراز او را دزدیدند و به مکانی نامعلوم منتقل کردند. خانواده حقیقت نژاد روز کذشته برای دفن سریع او‌ در یک منطقه دورافتاده تحت فشار قرار گرفته بود با این حال خواسته نهادهای امنیتی را نپذیرفتند و پیکر هنوز به آن‌ها تحویل داده نشده است.

#مهسا_امینی #اعتصابات_سراسری

@Farsi_Iranwire
پراگ/ ۲۹ اکتبر

بسیاری از افراد همسو با حکومت ایران (که آدم حیرت می‌کند چه طور هنوز چنین ترکیبی می‌تواند موجودیت داشته باشد!)، با نوعی تمسخر، به تجمعات بیرون از ایران واکنش نشان می‌دهند.
تصور می‌کنند بی‌اثر است چون ایران را جزیره‌ای یکسر جدا از تمام جهان می‌پندارند.

اما علاوه بر این، امنیت تجمعات بیرون از کشور را هم دلیلی بر - به تعبیر لمپنی خودشان- "سوسول‌بازی" می‌انگارند و به جمعیت حاضر در آن، احتمالاً بابت اختیارشان در انتخاب پوشش، برچسب بی‌دغدغگی می‌زنند.
این بخش ماجرا برای من تلخی و پوزخند همزمان به همراه دارد: موضوعی به این سادگی را هم فهم نمی‌کنند که ایرانیان معترض چه در ایران و چه در تمام دنیا، درست همان زندگی "معمول و جاری" را می‌جویند که در همین تصاویر از خیابان‌های محل تجمعات بیرون از ایران، جریان دارد. وقتی جریان دارد، هیچ دستاورد حائز اهمیتی به چشم نمی‌آید ولی وقتی ۴۰ و اندی سال از طبیعی‌ترین جلوه‌های آن مثل همین دست در دست گرفتن زن و مرد در همین تصاویر، محروم باشی، تلاش برای به دست آوردنش به یک عزم عمومی بدل می‌شود. فرقش این است که در ایران، این تلاش تا پای جان عزیز آدم‌هاست...
@amiropouria
یادداشت امیر پوریا در حمایت از الهه محمدی و نیلوفر حامدی، روزنامه‌نگاران ِ دربند و نوع اتهام‌زنی به آنها در متن مشترک وزارت اطلاعات و سازمان اطلاعات سپاه پاسداران که عنوان عجیبش "بیانیه‌ی تبیینی"ست
@amiropouria
یادداشت در ادامه می‌آید 👇
Amir Pouria
یادداشت امیر پوریا در حمایت از الهه محمدی و نیلوفر حامدی، روزنامه‌نگاران ِ دربند و نوع اتهام‌زنی به آنها در متن مشترک وزارت اطلاعات و سازمان اطلاعات سپاه پاسداران که عنوان عجیبش "بیانیه‌ی تبیینی"ست @amiropouria یادداشت در ادامه می‌آید 👇
اشاره‌هایی که درباره‌ی کار صادقانه، وظیفه‌شناسانه، میهن‌دوستانه و انسان‌دوستانه‌ی نیلوفر حامدی و الهه محمدی در متن موسوم به "بیانیه‌ی تبیینی مشترک وزارت اطلاعات و سازمان اطلاعات سپاه پاسداران" آمده، چنان خصمانه و مغرضانه است و نه تنها اصول روزنامه‌نگاری به عنوان حرفه‌ی آنها، بلکه بدیهی‌ترین اصول و حقوق انسان را نادیده می‌گیرد که حتی نمی‌شود باور کرد یک مثلاً پایگاه بسیج در مسجد یک محله‌ی کوچک آن را صادر کرده باشد؛ چه رسد به دو نهاد اطلاعاتی بزرگ و اصلی کشوری با ادعای حاکم کردن دین و کتاب آسمانی.

اما وقتی به میزان لجاجت و فقدان استناد در این متن نگاه می‌کنیم، می‌بینیم در کلیت خود چنان بی‌اعتبار است که بین صدها خبر از خیزش این روزها و این هفته‌های مردم‌مان، بی‌اهمیت و گم می‌شود‌. کافی‌ست به همین مدخل کل متن نگاه کنیم که "زمینه‌چینی و مقدمه‌سازی" اعتراض‌های مردم را کار "سرویس‌های جاسوسی بیگانه" می‌داند و معتقد است "رژیم سفاک آمریکا" از جان باختن مهسا امینی (که در این به اصطلاح بیانیه از او با عبارت خشکه‌مقدس‌مآب "مرحومه امینی" یاد شده!) "نوعی شعف و خرسندی پنهان‌ناشدنی" داشته!

مشکلم این نیست که نهادهای اطلاعاتی اصلی کشور، اراده‌ی مردم و واقعیت اعتراض آنها را مثل هر رجزخوان دیگر پشت تریبون و میکروفون رسمی حکومت، نادیده می‌گیرند. اما از این به واقع متحیرم که تمام صغری و کبری چیدن‌های متن درباره‌ی فعالیت‌های جاسوسی آمریکا می‌رسد به این که الهه محمدی و نیلوفر حامدی را عوامل اعزامی "در پوشش خبرنگار" توصیف کند، بر همین اساس به جای دادگاه برایشان حکم صادر کند و حتی به این نکته‌ی بدیهی کاری نداشته باشد که آنها مدت‌هاست به فعالیت روزنامه‌نگاری با تمام مشکلات اقتصادی و امنیت شغلی ِ نداشته‌اش مشغول‌اند و وقتی چنین اتهامی به آنها زده می‌شود، باید حداقل مدارکی از این "دوره دیدن" آنها در مراکز جاسوسی مورد اشاره‌ی متن، وجود داشته باشد!
چه طور دستگاه اطلاعاتی هرگز به این سوابق پی نبرد و حالا بعد از اطلاع‌رسانی آنها درباره‌ی مرگ غمبار دخترکی در زمان بازداشت توسط گشت ارشاد (مرگی که جهان به درستی آن را قتل می‌داند)، اینچنین متهم‌شان می‌کند؟ این، جز اقرار نظام به این که می‌خواسته بر قتل مهسا امینی هم سرپوش بگذارد، چه معنایی دارد؟

همچنان باید بهت و اندوه‌مان از این بگیر و ببندها را به چاشنی خشم‌مان بدل کنیم و در هر جلوه از ابراز این خشم، پایدارتر شویم.

@amiropouria

#الهه_محمدی
#نیلوفر_حامدی
#خبرنگاری_جرم_نیست
#مهساامینی
#ژینا_امینی
#خبرنگاران_را_آزاد_کنید
درباره‌ی برخاستنِ زیبایی علیه مجموعه‌ی زشتی‌ها: به بهانه‌ی جان باختن مهرشاد شهیدی(۱۴۰۱- ۱۳۸۲)
@amiropouria

یادداشت امیر پوریا در ادامه می‌آید 👇
Amir Pouria
درباره‌ی برخاستنِ زیبایی علیه مجموعه‌ی زشتی‌ها: به بهانه‌ی جان باختن مهرشاد شهیدی(۱۴۰۱- ۱۳۸۲) @amiropouria یادداشت امیر پوریا در ادامه می‌آید 👇
‌نوشته‌ای از امیر پوریا:


خیلی اوقات، غُر زده‌ایم یا غر شنیده‌ایم که چرا وقتی فرد ستم‌دیده، زن یا مرد، خوش‌ظاهرتر است، انگار مردم برای ظلمی که بر او رفته، بیشتر دل می‌سوزانند.
اما در این خیزش،‌ هر چه و هر که را می‌بینیم، مثال ِ ‌آراستگی و زیبندگی و برازندگی‌ست. این، تصادفی نیست. این اعتراض از پایه و اساس، شکل گرفته تا یادآوری کند که اجبار در از بین بردن زیبایی‌ها، عین ترویج زشتی‌ست.
***
به مهرشاد شهیدی، به مهسا امینی، به سارینا اسماعیل‌زاده، به حدیث نجفی، به نیکا شاکرمی و به هر جان‌باخته‌ی دیگر این خیزش نگاه کنید، به آنهایی که در بند حکومت‌اند، نگاه کنید.
این یادآوری زیبایی‌ست به مجموعه‌ای که نه‌تنها همواره مظهر بدقوارگی، بدریختی، بی‌نظمی، نامرتبی، بدرنگی، بدبویی (اماکنی که مهد این یکی‌ست، حتماً خوب یادتان می‌آید) و پلشتی بوده، بلکه اینها را به عنوان جلوه‌های جعلی شعار "ساده‌زیستی" یا ادعای "دوری از امور دنیوی"، هم ترویج و هم تحمیل کرده است.
و بعد، برای یادآوری این که زشتی در اصل از کردار و عملکرد مجموعه‌ی این نظام ِ فاقد نظم برمی‌آید، ببينيد بعد از جان باختن مهرشاد زیر ضربه‌های باتون‌شان، حتی با رستوران محل کار او در اراک، چه کرده‌اند! زشتی، تعریف ِ این رفتارهای عقده‌گشایانه، غیرانسانی، بی‌دلیل و باورنکردنی‌ست.
***
عکس اول، مربوط به حضور در یکی از تجمعات همین جا برای حمایت از مردم معترض در ایران است. دستبندهایی که رنگ‌های پرچم یا نام ایران بر آنها باشد، بسیارند؛ اما این یکی که از ایران رسید، زیباترین ایرانی‌ست که تا به حال به همراه داشته‌ام. تصویر برازنده‌ی مهرشاد شهیدی را که دیدم، گفتم زمینه‌ای شایسته‌تر از این برای ایران ِ همراهم پیدا نمی‌شود: مثل ایران، زیبایی‌اش و شور زیستن و آفریدن در وجودش در اوج بود؛ اما متوقفش کردند و از شکوفایی و بالندگی، جا ماند. آن هم چند روز پیش از تولد ۲۰ سالگی‌اش!
همین یک درد برای انباشت خشم همه‌ی این ده‌ها میلیون‌ انسان ایرانی ِ بیزار از این حکومت زشتی‌ها، کافی‌ست.

@amiropouria

#مهرشاد_شهیدی
#مهسا_امینی
#سارینا_اسماعیل_زاده
#حدیث_نجفی
#مهسا_موگویی
#نیکا_شاکرمی
#آرنیکا_قائم_مقامی
#حسین_رونقی
#زن_زندگی_آزادی
#زندگی_نرمال
#آبان۱۴۰۱
#زشتی و #زیبایی