Amir Pouria
1.95K subscribers
1.11K photos
401 videos
108 files
407 links
این کانال اخبار مربوط به فعالیت های امیر پوریا مدرس و منتقد سینما را بازتاب می‌دهد.
Download Telegram
معرفی و نقد کوتاه: فیلم "نغمه‌های عربی" محصول فرانسه و تونس، ۲۰۱۹

@amiropouria

متن در ادامه می‌آید 👇
Amir Pouria
معرفی و نقد کوتاه: فیلم "نغمه‌های عربی" محصول فرانسه و تونس، ۲۰۱۹ @amiropouria متن در ادامه می‌آید 👇
نقد کوتاه/ به قلم امیر پوریا:

فیلم "نغمه‌های عربی" (مانل لبیدی، ۲۰۱۹) که نام فرانسوی‌اش "کاناپه‌ای در تونس" است و در فستیوال‌های ونیز و تورنتو حضور داشته، ماجرای سلما (گلی فراهانی) است که از پاريس به زادگاهش تونس برمی‌گردد تا در خانه‌ی کوچکی که گرفته، مطب روانکاوی خود را راه بیاندازد (عنوان "کاناپه" اشاره به همان کاناپه/تخت معروف مطب روانکاو است). برای ما ایرانی‌ها که چالش بین گرایش به آزاد زیستن و از آن طرف، تحمیل‌های دینی و سنتی را زیسته‌ایم و همچنان تحمل می‌کنیم، طبعاً لبریز از موقعیت‌ها و تناقض‌های آشناست. اتفاقاً بازگشت سلما به تونس به عنوان کشوری که حجاب در آن اختیاری‌ست، می‌تواند نشان‌مان دهد که در صورت تداوم حکومت اسلامی به فرض حذف حجاب اجباری، چگونه طیف‌های مختلف بین خود مردم، همچنان حاکمیت را نمایندگی می‌کنند یا مقابل آن می‌ایستند و سنت‌ها و ایدئولوژی‌زدگی دست از سر مناسبات‌شان برنمی‌دارد. خانواده‌ای که دخترش قصد فرار از خانه دارد و از دوست‌پسر نداشتن خانم روانکاو متعجب است، با مادر محجبه و انبوهی قضاوت  درباره‌ی سلما و راه و رسم زندگی‌اش، پدری دارد که پنهانی و مدام مشروب می‌خورد!
اما منهای تمام طنزها و آدم‌شناسی‌ها، پایان فیلم به شدت سردستی و نتیجه‌ی ندانم‌کاری خانم کارگردان در درک موقعیت اجتماعی و روابط انسانی ترسیم‌شده در فیلم خودش است‌.
نکته‌ی فرعی: اگر سیگاری هستید، فیلم و شخص گلشیفته فراهانی تعداد ارتکاب‌تان در طول تماشا و بعدش را بدجوری افزایش می‌دهد. به عینه دیده‌ام که می‌گویم!

@amiropouria
Amir Pouria
‌نوشته‌ای از امیر پوریا درباره‌ی همراهی سینماگران با موج اعتراض‌های مردم در این روزهای شهریور ۱۴۰۱ تشخیص شرایط، فکر به این که هر همراهی با جریان خونخواهی و اعتراض‌های مردم، تا چه اندازه برای نظام و نمایندگان نگرشش گران تمام می‌شود، در احوال کنونی بسیار مهم‌تر…

‌اواخر دهه‌ی ۷۰ خورشیدی وقتی تازه گوشی موبایل و سیم‌کارت داشتیم، در سفری با رفیقی یکسره گوشی‌ها را در جاهای مختلف جلوی چشم‌مان می‌گرفتیم تا ببینیم "آنتن می‌ده یا نه"! نه بنا بود کسی بهمان زنگ بزند، نه خودمان قصد تماسی داشتیم. اما آنتن داشتن، دغدغه‌مان شده بود و هیچ جا ازش خلاصی نداشتیم. اگر رستوران یا محله‌ای آنتن نمی‌داد، رهایش می‌کردیم و می‌رفتیم جای دیگری که موبایل، آنتن داشته باشد!

نیاز به اتصال به شبکه‌ی جهانی اینترنت، چنین چیزی‌ست. لازم نیست حتماً منتظر ایمیل یا تماس مشخصی باشی. همین که قطع شد، تمام دغدغه‌ات می‌شود پیدا کردن راهی، مرورگری، فیلترشکنی که بتواند تو را به دنیا وصل کند.
در احوال این روزها، نیاز به دانستن اخبار تجمعات و اعتراض‌های شجاعانه‌ی مردم در این همه شهر ایران و همراهی انبوهی از ایرانیان خارج از کشور با آنها، نیازی جدی و شاید برای خیلی‌هایمان به اندازه‌ی نان شب، واجب است. از دست دادن یکی از منابع معدود با توجه به سانسور همه‌جانبه‌ی اخبار واقعی در صدا و سیما و رسانه‌های رسمی جمهوری اسلامی، برای مردم به شدت رنج‌آور است و خوب حس این وضعیت را می‌شناسم. حس پادرهوایی، تنهایی ِ محتوم، حتی بی‌پناهی. حسی از نداشتن هیچ نوع همراه و پشتیبان دور و نزدیک‌. حسی شبیه گیر کردن در آسانسوری که منفذی برای ورود هوا ندارد، افتادن در جزیره‌ای که هیچ کشتی و هواپیمایی از اطرافش رد نمی‌شود، ماندن در برف و کوهستانی که هیچ راهی به آبادی ندارد...
هر بار که این نظام سرکوبگر در آشکارترین جلوه‌ی محروم کردن مردم از بدیهی‌ترین حقوق‌ انسانی‌شان، چنین وضعیتی برای آنها رقم می‌زند، برای من انتشار هر چیزی در هر پلتفرم، به‌شدت غمبار است. حس می‌کنی هر چه رو به آشناهایت فریاد زده‌ای، دهان‌شان را سفت بسته‌اند و جوابی از آنها نشنیده‌ای.
هیچ نمی‌دانم چه می‌شود کرد.‌ آدرس یک کانال تلگرامی برای دسترسی به پراکسی را اینجا می‌آورم که با کلیک روی هر یک از لینک‌هایی که ارائه داده، می‌شود دست‌کم فیلترینگ تلگرام را دور زد:
https://t.me/Forall_Proxy

امیدوارم راه‌های جهانی برای نجات از این وضعیت و به ویژه باخبری مردم ایران از اوضاع از طریق اینستاگرام و فیسبوک، به سرعت در راه باشد.

#قطعی_اینترنت
#انزوا
#سانسور
اختصاصی رادیو فردا
یادداشت مژده شمسایی، بازیگر «مسافران» و «سگ‌کشی» درباره وقایع اخیر

«مسئله آزادی در انتخاب پوشش مطالبه مردم از حكومت نيست. حقی مسلم، ابتدايى و بديهى است كه سال‌ها از زنان ايران دريغ شده است.
نسل من و بعد از من شايد به آن نصفه‌نيمه چيزى كه باقى مانده بود قانع بوديم، اما نسل جديد هيچ برايش باقى نمانده كه به آن دلخوش كند و از تجربه تلخ زندگى مادر و مادربزرگ هايشان هم درس گرفته‌اند. هر نسلى كه صدايش شنيده نشد، نسل بعدش خشمگين‌تر و مصمم‌تر و بى‌باک‌تر شدند.
من از سال ۱۳۵۸ وقتى كه ۱۱ سالم بود و مجبور شدم در مدرسه مقنعه سر كنم از حجاب اجبارى متنفر بودم و همين‌طور از مدرسه‌اى كه در بدو ورود حتى جوراب‌هاى زير شلوارمان را نگاه مى‌كردند كه رنگش روشن نباشد.
اینکه حجاب مسئله مهمى نيست، دروغ بزرگی است. تا وقتى ما حق انتخاب پوشش خود را كه شخصى‌ترين انتخاب فردى ماست نداشته باشيم، نبايد انتظار داشته باشيم هيچ حق به اصطلاح بزرگترى را به دست بياوريم. پذيرش حجاب اجبارى در حقيقت پذيرش دروغ و ريا است.
از طرفى حجاب اجبارى زنان بزرگترين توهين به مردان ايران است. چطور تمام مردان جهان حتى بسيارى از كشورهاى مسلمان بى هيچ مشكلى كنار زنان بى‌حجاب كار و زندگى مى‌كنند و فقط مردان ايران محتاجند تا نيمى از جامعه حجاب تحميلى را بپذيرند تا آنها به گناه آلوده نشوند؟
اگر امروز مى‌بينيم مردان ايران در كنار زنان به حجاب اجبارى نه مى‌گويند درحقيقت مى‌گويند به ما توهين نكنيد.
من از ۱۲ سال پيش كه خارج از ايران بدون حجاب زندگى مى‌كنم حتى يک بار، احساس نكردم مردى مرا با تفكر جنسيت‌زده نگاه می‌کند. در تجربه بازى بر صحنه هم بدون حجاب تحميلى احساس آزادى و امنيت كرده‌ام؛ احساسى كه هرگز در ايران تجربه نكرده بودم و اصلاً نمى‌شناختمش.
کسانى كه در سى و چند سال گذشته در اندک فيلم‌ها و نمايش‌هايى كه در ايران كار كردم به قصد مانع‌تراشى و تعليق و آزار، به حضور و حجابم ايراد گرفتند، امروز فرزندانشان در خارج از ايران بى‌حجاب و آزاد زندگى مى‌كنند.
همه اينها هم كه امروز مردم را زير فشار قرار مى‌دهند بايد بدانند كه فردا حتى فرزندانشان راه آنها را دنبال نخواهند كرد. فكر و انديشه پويا رشد مى‌كند و نمى‌شود جامعه را با افكار در جا مانده و قوانين قرون وسطايى اداره كرد.
زنان و مردانى كه امروز در خيابان‌هاى ايران فرياد مى‌زنند ملت ايران هستند، مردم ايران هستند. اينها دشمن نيستند، فتنه‌گر نيستند، آشوبگر نيستند. نمى‌شود مردم را فقط تا زمانى كه فرمانبردار هستند مردم حساب كرد و هر كس را كه فكر و انديشه‌اى متفاوت با حكومت داشت، دشمن شمرد و با مشت و لگد و تهديد و گلوله به جان‌شان افتاد.
مشكل اينجاست كه سران ايران خودشان را نماينده خدا و نايب پيامبر مى‌دانند و مردم را امت و پيروان. مردم ايران پيروان آنها نيستند، و آنها هم نمايندگان خدا و پيامبر نيستند.
قرار است حكومت‌ها و دولت‌ها خدمتگزاران مردم باشند و بايد به خواسته‌هاى مردم‌شان احترام بگذارند و كنار مردم بايستند نه در برابرشان.
جهانيان هم بايد امروز صداى مردم ايران را بشنوند و بدانند كه نمى‌شود ادعاى آزادى‌خواهى داشت و اداى حقوق بشرى درآورد اما با قاتلين ملتى دست دوستى داد و عكس يادگارى گرفت.»
https://bit.ly/3DJSPql
@babakgha
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
‌‌در این وضعیت ِ جدا افتادن هم‌وطنان‌مان از باقی جهان، در این قطعی ِ تماس و اتصال که آدم حتی نمی‌داند چند ایرانی ِ توی ایران ممکن است بتوانند حتی تکه‌ای از این ویدئو را ببینند، باز شنیدن این حرف‌های آقای محمدرضا شجریان طنین غریبی دارد.
این مستند به اسم "پژواک روزگار" با مصاحبه‌ی صادق صبا و استاد، درست ۱۲ سال پیش در زادروز آقای شجریان در سال ۲۰۱۰ از بی‌بی‌سی فارسی پخش شد. حالا دومین زادروز او بدون خودش، همزمان شده با شدیدترین و مهارنشدنی‌ترین ابراز خشم مردم در هر خیابان و میدان تهران و تمام شهرهای کوچک و بزرگ سرتاسر کشور؛ که مبنای اعتراض‌شان علاوه بر فضاحت اقتصادی و تورم و سرکوب امنیتی-سیاسی و فقدان آزادی بیان و هر زمینه‌ی دیگر، زمینه‌ای‌ست که نظام همواره آن را مطلق و غیرقابل‌بحث تصور می‌کرده: خود ایدئولوژی و اجبار در اطاعت از آن در قالب حجاب اجباری.
بله آقای شجریان، خوب گفتید. مردم در همین ۱۲ سال روزگاری داشته‌اند به همان سختی ِ کشداری‌ که آخر حرف‌هاتان گفتید و تکرار کردید و سگرمه در هم بردید و چشم‌تان را ریز کردید. حتی سخت‌تر از آن. اما خوب‌تر گفتید که هیچ چیز نمی‌تواند جلوی خشم‌شان را بگیرد.

@amiropouria
نوشته‌‌ی امیر پوریا به بهانه‌ی فقدان امین تارخ: تنها نماینده‌ی خوش‌سیمایی در صدا و سیمای اوایل دهه‌ی شصت

@amiropouria

متن در ادامه می‌آید 👇
Amir Pouria
نوشته‌‌ی امیر پوریا به بهانه‌ی فقدان امین تارخ: تنها نماینده‌ی خوش‌سیمایی در صدا و سیمای اوایل دهه‌ی شصت @amiropouria متن در ادامه می‌آید 👇

میان این همه اضطراب و نگرانی و در این اوضاع ایران، همین را کم داشتیم!
با فقدان امین تارخ، خاطرات سال‌ها همکاری و همراهی ناپیوسته برایم ماند و حالا در دل و ذهنم با حسرت درآمیخته است. از اوایل دهه‌ی ۱۳۸۰ در کارگاه آزاد بازیگری مشهور او و آموزشگاه سینمایی علی ژکان، تدریس را تجربه کردم و یکی از مهم‌ترین خصوصيات رفتاری تارخ، باعث شد که با وجود کارها و کلاس‌های دیگر، هرگز همکاری‌ام با او به طور کامل قطع نشود و هر چند سال یک بار، دوباره اتفاق بیفتد. آن خصوصیت این بود: به او نمی‌شد نه گفت! اگر پیگیر ِ کاری بود، بالاخره راهی برای متقاعد کردن آدم درباره‌اش پیدا می‌کرد.
نسل او، نسل متولد دهه‌ی سی، با انقلاب ۵۷ در اوج جوانی و شور و انرژی برای کار هنری بود. وقتی دردهه‌ی اول انقلاب، تمام جلوه‌های زیبایی از تصویر عمومی جامعه و تابلوها و ویترین‌ها و پوشش‌ها و تلویزیون رخت بربست، حضور او، سوسن تسلیمی و افسانه بایگان در سریال "سربداران"، یادآور ارزش زیبایی در قاب تصویر بود‌. کمی بعد و در سریال "بوعلی‌ سینا"، خوش‌سیمایی ِ امین تارخ، سکانس‌های عاشقانه‌ای را در ذهن نسل من ثبت کرد که در آن دوره، بر چهره‌ی بازیگران مرد دیگر نمی‌نشست. تارخ ِ آن سال‌ها تقریباً تنها گوشه‌ی تصاویر تلویزیونی ما را زینت می‌بخشید که ریش کامل و بلند هم در آن شبیه جماعت معروف به "حزب‌اللهی" نبود.
در سن و سال ما، هنوز مانده بود تا بتوانیم تأثیرپذیری آن دو سریال از نوشته‌ها و کارهای بهرام بیضایی را تشخیص بدهیم؛ اما تارخ این تأثیر را از اولین فیلم سینمایی‌اش که "مرگ یزدگرد" (بهرام بیضایی، ۱۳۶۰) بود، با خود و در خود داشت و عمق نگاه و طنین بیانش، از سابقه‌ی نمایش‌های صحنه‌ای و تئاترهای تلویزیونی پیش از انقلاب، غنی می‌شد.

بازی او در سریال "معصومیت از دست رفته" (داود میرباقری) به نقش شوذب، به ویژه در بخش‌های انتهایی و سر به جنون‌ گذاشتن، رنج شخصیت را چنان از اعماق وجود ترسیم می‌کرد که تماشاگر ِ آشنا با خود بازیگر را به نگرانی برای خود او وامی‌داشت.

دوستی، بین روزهای به کما رفتن و حالا از دست رفتن او با ارزشمندترین و همگانی‌ترین اعتراض‌های مردم در شهرهای سرتاسر ایران، پیوندی برقرار کرده و نوشته بود: "حیف، نموند تا روزهای خوب رو ببینه".

یادش اما با ما خواهد بود...

@amiropouria


#امین_تارخ #کارگاه_آزاد_بازیگری #سربداران #بوعلی_سینا #مرگ_یزدگرد #معصومیت_از_دست_رفته #بهرام_بیضایی #سوسن_تسلیمی #افسانه_بایگان #داود_میرباقری #اعتراضات_مردمی #اعتراضات_سراسری #زن_زندگی_آزادی #تسلیت
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
باخبرم که اجازه نداده‌اند مراسم تدفین زنده‌یاد امین تارخ از جلوی خانه‌ی سینما یا تالار رودکی/وحدت آغاز شود.

یادداشتی از امیر پوریا درباره‌ی ربط مسائل فرهنگی و هنری و زیستی به آن چه این روزها در اعتراضات مردمی سرتاسر ایران می‌بینیم و می‌شنویم
@amiropouria

متن در ادامه می‌آید👇
Amir Pouria
باخبرم که اجازه نداده‌اند مراسم تدفین زنده‌یاد امین تارخ از جلوی خانه‌ی سینما یا تالار رودکی/وحدت آغاز شود. یادداشتی از امیر پوریا درباره‌ی ربط مسائل فرهنگی و هنری و زیستی به آن چه این روزها در اعتراضات مردمی سرتاسر ایران می‌بینیم و می‌شنویم @amiropouria…

‌۱/ باخبرم که در ادامه‌ی حضور دو مأمور اطلاعات در منزل و کارگاه آموزشی زنده‌یاد امین تارخ (که در یک ساختمان واقع شده‌اند) تا ساعاتی بعد از نیمه‌شب ِ گذشته، سرانجام نگذاشته‌اند به خواست خانواده و شاگردانش، مراسم خاکسپاری او از مقابل تالار رودکی/وحدت یا خانه‌ی سینما شروع شود. همان طور که در خبر رسانه‌های رسمی جمهوری اسلامی دیده‌اید، فقط "خاکسپاری در قطعه‌ی هنرمندان بهشت زهرا" را اعلام کرده‌اند که فردا دوشنبه ۴ مهر ۱۴۰۱ برپا می‌شود.
این است میزان وحشتی که از هر جمع مردم دارند. این وضعیتی‌ست که از این به بعد، تا وقتی بر مسند پوشالی قدرت تکیه زده‌اند، برقرار خواهد بود: هر جمعیتی با هر پسزمینه‌ی ورزشی، فرهنگی، سوگواری و غیره، میدانی‌ست برای طرح اعتراض و ابراز انزجار از نظام خودکامه و سرکوبگر.
۲/ برای این که به یاد آوریم چه حقوق انسانی بدیهی و ساده‌ای در این چهار دهه و اندی از ایرانیان دریغ شده، همین ۳۰ ثانیه را دوباره ببینید. این تکه را از دل ویدئویی که به یاد و حرمت امین تارخ در صفحه‌ی عباس یاری آمده، جدا کردم. آقای یاری دبیر اجرایی ماهنامه‌ی فیلم سابق و رئیس شورای سیاستگذاری و تحریریه‌ی ماهنامه‌ی فیلم امروز، در مصاحبه با آقای تارخ ِ حالا فقید، او را با حضور شاگرد قدیمی کارگاه آزاد بازیگری یعنی ترانه علیدوستی، سورپریز می‌کند.
اما شوخی فی‌البداهه و شیطنت طنازانه‌ی تارخ که به بازی ادبی با تاریخ ادیان و اسامی (اسم یوسف دانش‌صدیق همکار فنی مجله) متکی‌ست، بابت نگرانی از واکنش‌های تعصب‌آمیز ایدئولوژی‌زده و بعد هم سانسور، واکنشی جز خنده‌ی دو نفر دیگر دریافت نمی‌کند.

مشخص‌تر از آن، لحظه‌ی ورود ترانه علیدوستی‌ست که شاگرد و استاد نه می‌توانند با هم دست بدهند و نه همدیگر را در آغوش بگيرند. این تحمیل‌ها این همه سال ما را به ریا و تصنع و دروغ، عادت داده. تا حدی که شاید حالا از تعجب من در این مورد، تعجب کنید. اما همچنان تأکيد می‌کنم که هر موقعیت ساده‌‌ی روزمره، به همان چیزی که این شب و روزها مردم بابت اعتراض به آن به خیابان‌های این همه شهر در ایران و جهان ریخته‌اند، ربط دارد: مناسبات واپس‌گرایانه‌ی حاصل از حجاب زورکی.

از این به بعد باید این ربط‌ها را بیشتر به یاد آورد و به رخ کشید.

حالا بار دیگر یاد امین تارخ و طنز انسانی‌اش به یادها...

@amiropouria

#امین_تارخ #عباس_یاری #فیلم_امروز
#ماهنامه_فیلم سابق #ماهنامه_فیلم_امروز #ترانه_علیدوستی
#خاکسپاری #نه_به_حجاب_اجباری
#زن_زندگی_آزادی #اعتراضات_مردمی #اعتراضات_شهریور_۱۴۰۱ #مهسا_امینی
Amir Pouria
‌نوشته‌ای از امیر پوریا درباره‌ی همراهی سینماگران با موج اعتراض‌های مردم در این روزهای شهریور ۱۴۰۱ تشخیص شرایط، فکر به این که هر همراهی با جریان خونخواهی و اعتراض‌های مردم، تا چه اندازه برای نظام و نمایندگان نگرشش گران تمام می‌شود، در احوال کنونی بسیار مهم‌تر…
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM

بازنشر ویدئوی حرف‌های اصغر فرهادی که سه روز پیش منتشر شد (به قصد توجه بیشتر به جزییات، برایش زیرنویس فارسی گذاشته‌ام) فقط بهانه‌ای‌ست که بگوییم هنوز هیچ چیز تغییر نکرده. تمام اعتراض‌ها به همان قوت و شدت پابرجاست و به آن چه پیشتر با کلماتی چون خشونت، سرکوب، بازداشت غیرقانونی، رفتار غیرانسانی و ‌... در یک کلام، به تمسخر گرفتن مفهوم "جمهوریت" از سوی جمهوری اسلامی توصیف می‌کردیم، انبوهی خشونت فراتر از حد باور و تصور اضافه شده. رفتاری که دارد در خیابان با مردم معترض می‌شود و قطعی و تضعیف اینترنت، باید انگیزه‌های اعتراضی را صدچندان کند.
@amiropouria
Amir Pouria
‌ بازنشر ویدئوی حرف‌های اصغر فرهادی که سه روز پیش منتشر شد (به قصد توجه بیشتر به جزییات، برایش زیرنویس فارسی گذاشته‌ام) فقط بهانه‌ای‌ست که بگوییم هنوز هیچ چیز تغییر نکرده. تمام اعتراض‌ها به همان قوت و شدت پابرجاست و به آن چه پیشتر با کلماتی چون خشونت، سرکوب،…
برای تداوم اعتراض‌ها و امیدها:


خانم اریکا چِنووِت، استاد علوم سیاسی اهل آمریکا در کتابی که همین روزها عرفان ثابتی بخشی از آن را در قالب یک مقاله، ترجمه و نشر آسو منتشر کرده است، می‌آورد: "هیچ انقلابی که ۳/۵ درصد از جمعیت کشور را به مشارکت فعال در مهم‌ترین رویداد آن - خواه مبارزه، تظاهرات سراسری یا شکل دیگری از عدم همکاری گسترده با حکومت- ترغیب کرده باشد، شکست نخورده است".
او از ۳۲ دگرگونی در کشورهای جهان در فاصله‌ی ۱۹۴۵ تا ۲۰۱۴ مثال می‌آورد که حداقل ۲ درصد جمعیت در آن مشارکت داشته‌اند. ۲۷ مورد یعنی ۸۴ درصد به موفقیت کامل دست یافتند یا دولت را به عقب‌نشینی و واگذاری امتیازات مهم وادار کردند.
(البته خانم چِنووِت می‌نویسد "انقلاب"؛ ولی من می‌دانم همه‌مان بابت میراث انقلاب ۵۷ که لجنزاری بیش نیست، با شنیدن این واژه، عُق یا دست‌کم کهیر می‌زنیم!)
او همچنین از کتابی نوشته‌ی مارک ایروینگ لیچباک نقل قولی می‌آورد که حالا به شدت برای ما کاربرد دارد:
" الف/ هیچ دولتی نمی‌تواند در برابر مخالفت ۵ درصد از جمعیت، مقاومت کند.
ب/ در هیچ طغیان و انقلابی نمی‌توان به بیرون ریختن ِ بیش از ۵ درصد جمعیت امیدوار بود زیرا بسیاری از مردم می‌خواهند از مخاطره‌جویی دیگران سود ببرند بی آن که خودشان را به خطر بیاندازند".
[لینک متن کامل مقاله:

https://www.aasoo.org/fa/articles/4044?tg_rhash=0abe239c827447
[

با آن که این جمله‌ی اخیر را فقط نقل قول کردم، صادقانه معتقدم هر نوع ترغیب به تشدید اعتراض‌ها از جانب ما که بیرون از سرزمین‌مانیم، شبیه همین تماشای خطر کردن دیگران و امید بستن به نتایجش خواهد بود. اما هیچ کار دیگری ازمان برنمی‌آید.

ناخدا خورشید رو به مسافرانش که برای رسیدن به مقصد، بی‌طاقت شده بودند، می‌گفت: "پنج سال، شیش سال تبعید بودی، خسته نشدی. پنج ساعته آزادی، خسته شدی؟".

@amiropouria

#اعتراضات_مردمی
#مهسا_امینی
#زن_زندگی_آزادی
#زنان
#نه_به_محدودیت_اینترنت
#نه_به_حجاب_اجباری
#اصغر_فرهادی
#ناخدا_خورشید
#ناصر_تقوایی
درباره‌ی وضعیت کنونی اعتراض‌ها، بازتاب جهانی‌اش و افراد مشهوری که به بهبود تصویر خود نزد مردم نیاز دارند
@amiropouria
متن یادداشت امیر پوریا در ادامه می‌آید 👇
Amir Pouria
درباره‌ی وضعیت کنونی اعتراض‌ها، بازتاب جهانی‌اش و افراد مشهوری که به بهبود تصویر خود نزد مردم نیاز دارند @amiropouria متن یادداشت امیر پوریا در ادامه می‌آید 👇
الان و این ساعت از اواخر روز چهارشنبه ۶ مهر ۱۴۰۱ کجا ایستاده‌ایم؟ ۱۵ روز از دستگیری مهسا امینی می‌گذرد و ۱۲ روز از جان باختن او. با نامه‌ی داخلی حاوی گردش کار نیروی انتظامی که امروز توسط گروه هکری "عدالت علی" افشا شد، در کمترین میزان سبعیت، هل دادن او و برخورد سرش به جدول کنار خیابان، قطعی‌ست. نیروهای مثلاً امنیتی در همین مدت، درست مشابه همین تصویر وحشیانه را چنان بی‌افسار از خود به جا گذاشته‌اند که جایی برای تردید در قتل او باقی نمانده‌ است.
اما آیا نوع کشته شدن مهسا، از تمام قربانیان مستقیم جنایات جمهوری اسلامی، فاجعه‌بارتر بوده است؟ آیا اصلاً لازم است شدت فاجعه بیشتر باشد تا به اعتراض سهمگین مردم بیانجامد؟ خُرده‌مسئولان و نیمچه‌نظریه‌پردازان سرسپرده‌ی پرشماری در این روزها و شب‌ها افاضات فرموده‌اند که "مخالفان، مرگ مهسا را بهانه کرده‌اند". بله، البته که با فشار دریدگی‌ها و درندگی‌های شمایان، فنر خشم ۴۰ و چند ساله‌ی مردم باید در می‌رفت. حتی نیازی به قتل مستقیم نبود. این همه حق طبیعی و بدیهی مثل پوشش و معاشرت آدم‌ها که از آنها دریغ و برایش حد تعیین می‌کنید، جلوه‌هایی از کشتار تدریجی روح و جان و جسم انسانی نیست؟
شدت سرکوب‌ها و انکار مطلق آن در تریبون‌های بین‌المللی، با آن که فیلمش در دسترس جهانیان است، سرسوزنی جای مدارا از سوی مردم باقی نمی‌گذارد. از دید این نظام، انکار یک رویه‌ی مقدس است و اگر کسی مثل نیلوفر حامدی، خبرنگاری که خبر بدحالی مهسا در بیمارستان را منتشر کرد، این رویه را برهم بزند، جایش قعر زندان است.
اما حالا دیگر مطلقاً مردم‌اند که نظرشان تعیین‌کننده است. هنرمند و فوتبالیستی که از حمایت مردم دم می‌زند، به این که مردم او را از خود بدانند، نیاز دارد؛ نه برعکس.
همه دیده‌ایم که راجر واترز در کنسرت دیشب خود در لس‌آنجلس، همان اوایل اجرا، میان نام‌های قربانیان دیگر نیروهای مدعی قانون، نام مهسا امینی را هم بر‌ پرده انداخت. قربانیانی مثل علی الحمدان پسر ۱۹ ساله‌ و پناهنده‌ی اهل سوریه که به دست پلیس ترکیه با گلوله‌ای در قفسه‌ی سینه، کشته شد. تصویرهای دیشب را از صفحه‌ی دوستم پیام قوامی برداشته‌ام که نایب‌الزیاره بود. کل کنسرت در دو بخش در صفحه‌‌ی اینستاگرام او آمده:
https://instagram.com/payam.8252?igshid=YmMyMTA2M2Y=

سال ۲۰۱۳ هم در میان قربانیان یادشده بر دیوار پشت سر راجر واترز در تور کنسرت‌هایش، تصویر و نام امیر جوادی‌فر آمده بود. سال‌ها گذشته و آن طاقت، دیگر طاق شده است. حالا تصور کاری مثل راهپیمایی سکوت ۲۵ خرداد ۸۸، به آدم احساس بزدلی و بلاهت می‌بخشد.

@amiropouria
Amir Pouria
یکی از کامنت‌های پُست قبلی در اینستاگرام و جواب بنده @amiropouria توضیح در ادامه می‌آید 👇
یک. متأسفانه آدم نمی‌تونه کامنت خودش رو پین کنه و من بعد از چند ساعت که از این کامنتم پای پست خودم گذشته، دیدم نیاز دارم به رؤیت دوستان دیگر برسونمش.

دو. با دیدن خیلی از حرف‌های مشابه دوست فالوئری که البته از حسن نیتش اطمینان دارم، به این نتیجه رسیدم که باز داره اشتباهی صورت می‌گیره. باز داره تصور می‌شه تعبیر "به عقاید هم احترام بذاریم"، شکلی یک‌طرفه داره و همیشه این ما به‌ستوه‌آمدگان از این حکومت هستیم که باید به همسویان نظام و بدتر از اون، به مداراکننده‌ها لبخند بزنیم و با ادبیاتی نوازشی باهاشون مواجه بشیم!
نه دوستان! دیگه باید از این روش‌های باج‌دادنی، پرهیز کرد. این که استاد دانشگاه و کاسب برای اعتصاب همراه می‌شه یا نه، این که افراد شناخته‌شده‌‌ی ایرانی مثل این همه کنشگران مدنی و نمایندگان پارلمان‌ها و بازیگران و موزیسین‌های جهانی از اعتراض‌های مردم حمایت می‌کنن یا نه، حالا دیگه عیار "آدمیّت" آدم‌ها رو مشخص می‌کنه. عوارض احتمالی بعدی هم از هر کدوم یک نام/قهرمان ماندگار می‌سازه.

سه. رسیدیم به دوره‌ی "نشانه‌خوانی"! از نوع شادی بعد از گل بازیکنان تیم ملی فوتسال، باید حدس بزنیم منظورشون اشاره به موی زنان بوده! یا بعضی بازیکنان تیم ملی فوتبال بعد از گذشت این همه روز تازه استوری بگذارن که از رفتاری که با مردم "می‌شود" (یعنی فعل مجهول به کار ببرن و باز هم از اشاره به "پلیس" یا حاکمیت، بترسن!)، فقط "شرمنده"ن!
خیلی از این برخوردها منو یاد جوک قدیمی و بی‌مزه و معروفی میندازه که یارو، جد و آباء ِ طرفو از بالا تا پایین فحش کشیده بود (درستش "جد و آباد" نیست، بلکه همین "جد و آباء" یعنی "پدران"، درسته!)، طرف اومد در جوابش گفت "بد، بد، بد"!

چهار. این نوع برخورد نوازشی و اغماض‌گرانه، با روش ابراهیم رئیسی در مصاحبه‌ی تلویزیونی دیشب، در ماهیت چه فرقی داره؟ جوری می‌گفت انتقاد باید باشه و اعتراض می‌تونه در "کرسی‌های آزاداندیشی" مطرح بشه، طوری از حق مردم حرف/زر می‌زد، چنان توصیه می‌کرد همدستانش در نظام "آستانه‌ی تحمل"شون رو ببرن بالا که انگار از کره‌ی مریخ مستقیم فرود اومده وسط استودیو و هیچ تصور و تصویری از خیابون‌های تهران و این همه شهر کوچیک و بزرگ نداره!
افراد مشهور فرهنگی یا ورزشی که فوقش می‌گن "ما هم یکی از مردمیم" یا فقط نظرات نه‌چندان خشمگینانه‌ی دیگران رو بدون شرح و نظر خودشون، بازنشر می‌کنن، درست به اندازه‌ی رئیسی، نابینایی و ناشنوایی خود رو به اثبات می‌رسونن.

پنج. در عکس-نوشته، نقل قول ایوان کلیما رو باز بخونید.

@amiropouria

#زن_زندگی_آزادی
#مهسا_امینی
هدف از این نوشته، نه غمخواری صرف و مصیبت‌خوانی بر دستگیری‌های تازه، بلکه یادآوری ارزش بی‌پایان "تداوم" اعتراض‌هاست. ارزشی حتی بیش از "شروع" آنها.
@amiropouria
نوشته‌ی امیر پوریا را در ادامه بخوانید👇