در واکنش به بازداشت دو فیلمساز ایرانی، محمد رسولاف و مصطفی آل احمد، یادداشتی از امیر پوریا: اقدامات عبث، پایمردیهای رو به افزایش و خشم مردمی و بین المللی
@amiropouria
متن در ادامه میآید 👇
@amiropouria
متن در ادامه میآید 👇
Amir Pouria
در واکنش به بازداشت دو فیلمساز ایرانی، محمد رسولاف و مصطفی آل احمد، یادداشتی از امیر پوریا: اقدامات عبث، پایمردیهای رو به افزایش و خشم مردمی و بین المللی @amiropouria متن در ادامه میآید 👇
این تکه از متن خبر دستگیری دو فیلمسازمان را که در خبرگزاری ایرنا، خبرگزاری رسمی جمهوری اسلامی منتشر شده، ببینید:
"محمد رسولاف و مصطفی آل احمد از مرتبطین با ضدانقلاب که در بحبوحه حادثه دلخراش متروپل آبادان اقدام به التهابآفرینی و برهم زدن امنیت روانی جامعه کرده بودند با حکم دستگاه قضایی بازداشت شدند".
جملهای که دلیل بازداشت آن دو را بیان میکند، فاقد استاندارد خبرنویسی و همراه با قضاوت نهاییست.
همچنین، این توهم چهار و نیم دههای که مخالفت و اعتراض، به موجود موهوم و خارجنشینی موسوم به "ضدانقلاب" یا "معاند" برمیگردد، نه به رنجها و سرکوب و نارضایتی مردم، در اولین برچسبی که این خبر به رسولاف و آل احمد میزند، جاریست. توهمی که خودفریبی را دوست میدارد و انتخابش همان "امنیت روانی" کاذب توأم با بیخبری از شدت نارضایتی و خشم و یأس مردم است. مردمی مترصد کوچکترین فرصتها برای رهانیدن خود از زندگی در این جامعه و شرایط. مردمی که با هر اتفاق اینچنینی و بازداشت هر فرد معترض، او را بیشتر قدر دانستند.
این جلوهی عجیب این گونه بازداشتهاست: در ابعاد سیاسی و امنیتی، بیحاصلاند؛ چون فقط محبوبیت بازداشتشدگان را بابت پایمردیشان در اعتراض، افزایش میدهند. در ابعاد فردی و اجتماعی، زیانبارند چون با سلب آزادی افراد و قرار دادن جان و زندگی آنها در برابر انواع خطرات، باعث میشوند فشار افکار عمومی در داخل و واکنشهای اعتراضی در ابعاد بینالمللی، بر سر زورمداران حاکم، نازل شود.
با این اوصاف، چه انگیزهای برای این سرکوب صدای معترض و اين بازداشتها باقی میماند؟ جز این است که اصل و اساس دیکتاتوری و سلب حق زندگی از مردم، ریشهی اصلیست؟ و جز این است که هر حرکتی از این دست، خشم و نفرت مردمان رنجور از این اوضاع را بیشتر خواهد کرد؟
@amiropouria
"محمد رسولاف و مصطفی آل احمد از مرتبطین با ضدانقلاب که در بحبوحه حادثه دلخراش متروپل آبادان اقدام به التهابآفرینی و برهم زدن امنیت روانی جامعه کرده بودند با حکم دستگاه قضایی بازداشت شدند".
جملهای که دلیل بازداشت آن دو را بیان میکند، فاقد استاندارد خبرنویسی و همراه با قضاوت نهاییست.
همچنین، این توهم چهار و نیم دههای که مخالفت و اعتراض، به موجود موهوم و خارجنشینی موسوم به "ضدانقلاب" یا "معاند" برمیگردد، نه به رنجها و سرکوب و نارضایتی مردم، در اولین برچسبی که این خبر به رسولاف و آل احمد میزند، جاریست. توهمی که خودفریبی را دوست میدارد و انتخابش همان "امنیت روانی" کاذب توأم با بیخبری از شدت نارضایتی و خشم و یأس مردم است. مردمی مترصد کوچکترین فرصتها برای رهانیدن خود از زندگی در این جامعه و شرایط. مردمی که با هر اتفاق اینچنینی و بازداشت هر فرد معترض، او را بیشتر قدر دانستند.
این جلوهی عجیب این گونه بازداشتهاست: در ابعاد سیاسی و امنیتی، بیحاصلاند؛ چون فقط محبوبیت بازداشتشدگان را بابت پایمردیشان در اعتراض، افزایش میدهند. در ابعاد فردی و اجتماعی، زیانبارند چون با سلب آزادی افراد و قرار دادن جان و زندگی آنها در برابر انواع خطرات، باعث میشوند فشار افکار عمومی در داخل و واکنشهای اعتراضی در ابعاد بینالمللی، بر سر زورمداران حاکم، نازل شود.
با این اوصاف، چه انگیزهای برای این سرکوب صدای معترض و اين بازداشتها باقی میماند؟ جز این است که اصل و اساس دیکتاتوری و سلب حق زندگی از مردم، ریشهی اصلیست؟ و جز این است که هر حرکتی از این دست، خشم و نفرت مردمان رنجور از این اوضاع را بیشتر خواهد کرد؟
@amiropouria
دربارهی مرگهای سینمایی بازیگران و مرگ واقعیشان، سکانس مرگ سانی کورلیون (جیمز کان) در "پدرخوانده"، تأثیرپذیری احتمالی آن از "بانی و کلاید": یادداشت امیرپوریا به بهانهی درگذشت جیمز کان
@amiropouria
متن در ادامه میآید 👇
@amiropouria
متن در ادامه میآید 👇
Amir Pouria
Video
یک. خیلی اوقات با بازیگران باسابقه از این حرف میزنم که موقع ایفای نقشی که میمیرد، چه حسی داشتهاند. به نظرم این از آن لطایف و لبههای کار بازیگریست که کمتر مرکز توجه بوده، در حالی که از تجربهی مرگ هرچند در قالب "ادای مرگ درآوردن" تا واکنش نزدیکان بازیگر به مرگ او روی پردهی سینما، میتواند به اتفاقات جالب توجهی منجر شود.
دو. در دل همان گپها، جملهی سید (بهروز وثوقی) در "گوزنها" (مسعود کیمیایی، ۱۳۵۴) را مثل یکی از رؤیاهای بازیگران تازهکار طرح میکنم. نیمی شوخی و نیمی جدی، میگویم هر بازیگری بالاخره باید یک روزی به نقشی برسد که جایی از فیلم، سکانس مرگش را ببينيم و بعد از فیلمبرداری آن سکانس، به خودش بگوید: "نمُردیم و مُردیم"! (با لحن "نمردیم و گولّه هم خوردیم" سید، با لبخند و افتخار).
سه. اما بعید است بازیگری بتواند مرگی به شهرت سکانس آبکش شدن ِ جیمز کان به نقش سانی کورلیون در "پدرخوانده" (فرانسیس فورد کاپولا، ۱۹۷۲) را تجربه کند. از "فریادها و نجواها" (اینگمار برگمان، ۱۹۷۲) تا "ناخدا خورشید" (ناصر تقوایی، ۱۳۶۵) تا "پنهان" (میشائیل هانکه، ۲۰۰۵)، مرگهای دردآور یا باشکوه یا تکاندهنده، در سینما بسیارند. مرگهایی که تماشاگر را در بهت و شوک فرو میبرند یا به رنجی عمیق میکشانند یا گاهی هم باعث میشوند دلش خنک شود. اما بعید است شهرت و بارها دیده شدن هیچ کدام به پای مرگ پسر ارشد دون کورلیون (مارلون براندو) برسد.
چهار. بازیگر تازهفقیدی که این مرگ را بازی کرد، جیمز کان، پیش از سوراخ سوراخ شدن سانی، ۳ بار در فیلمها مرده بود و بعد از "پدرخوانده" هم ۱۱ بار دیگر مُرد! (این اطلاعات "جالب ولی غیرضروی و بیفایده" متعلق به خودم نیست و در یک سایت/کامیونیتی معروف خورههای سینما به آدرس
cinemorgue.fandom.com/wiki
آمده). بدیهیست مرگ آرام او در ۸۲ سالگی هیچ شباهتی به مرگ سانی و بسیاری از کاراکترهای سینمایی دیگرش نداشت؛ اما بابت حرمت و تکرارناپذیری ِ نسلی که اعضایش دارند چون او یکی یکی سرود وداع سر میدهند، بسیاری را بسیار غمگین کرد.
پنج. توصیف مرگ سانی در رمان "پدرخوانده" ماریو پوزو به همان شکل ِ توی فیلم است و در فصل ۱۹ از کتاب چهارم رمان میآید. اما هم با توجه به نوع تدوین و هم بابت زمان انتشار رمان (۱۹۶۹) همچنان نمیتوانم از این باور قدیمیام دست بکشم که این مرگ، با نگاه و تأثیرگیری از سکانس خفهکنندهی مرگ بانی پارکر (فِی داناوِی) و کلاید بارو (وارن بیتی) در "بانی و کلاید" (آرتور پِن، ۱۹۶۷) شکل گرفته است. خودتان ببینید
@amiropouria
دو. در دل همان گپها، جملهی سید (بهروز وثوقی) در "گوزنها" (مسعود کیمیایی، ۱۳۵۴) را مثل یکی از رؤیاهای بازیگران تازهکار طرح میکنم. نیمی شوخی و نیمی جدی، میگویم هر بازیگری بالاخره باید یک روزی به نقشی برسد که جایی از فیلم، سکانس مرگش را ببينيم و بعد از فیلمبرداری آن سکانس، به خودش بگوید: "نمُردیم و مُردیم"! (با لحن "نمردیم و گولّه هم خوردیم" سید، با لبخند و افتخار).
سه. اما بعید است بازیگری بتواند مرگی به شهرت سکانس آبکش شدن ِ جیمز کان به نقش سانی کورلیون در "پدرخوانده" (فرانسیس فورد کاپولا، ۱۹۷۲) را تجربه کند. از "فریادها و نجواها" (اینگمار برگمان، ۱۹۷۲) تا "ناخدا خورشید" (ناصر تقوایی، ۱۳۶۵) تا "پنهان" (میشائیل هانکه، ۲۰۰۵)، مرگهای دردآور یا باشکوه یا تکاندهنده، در سینما بسیارند. مرگهایی که تماشاگر را در بهت و شوک فرو میبرند یا به رنجی عمیق میکشانند یا گاهی هم باعث میشوند دلش خنک شود. اما بعید است شهرت و بارها دیده شدن هیچ کدام به پای مرگ پسر ارشد دون کورلیون (مارلون براندو) برسد.
چهار. بازیگر تازهفقیدی که این مرگ را بازی کرد، جیمز کان، پیش از سوراخ سوراخ شدن سانی، ۳ بار در فیلمها مرده بود و بعد از "پدرخوانده" هم ۱۱ بار دیگر مُرد! (این اطلاعات "جالب ولی غیرضروی و بیفایده" متعلق به خودم نیست و در یک سایت/کامیونیتی معروف خورههای سینما به آدرس
cinemorgue.fandom.com/wiki
آمده). بدیهیست مرگ آرام او در ۸۲ سالگی هیچ شباهتی به مرگ سانی و بسیاری از کاراکترهای سینمایی دیگرش نداشت؛ اما بابت حرمت و تکرارناپذیری ِ نسلی که اعضایش دارند چون او یکی یکی سرود وداع سر میدهند، بسیاری را بسیار غمگین کرد.
پنج. توصیف مرگ سانی در رمان "پدرخوانده" ماریو پوزو به همان شکل ِ توی فیلم است و در فصل ۱۹ از کتاب چهارم رمان میآید. اما هم با توجه به نوع تدوین و هم بابت زمان انتشار رمان (۱۹۶۹) همچنان نمیتوانم از این باور قدیمیام دست بکشم که این مرگ، با نگاه و تأثیرگیری از سکانس خفهکنندهی مرگ بانی پارکر (فِی داناوِی) و کلاید بارو (وارن بیتی) در "بانی و کلاید" (آرتور پِن، ۱۹۶۷) شکل گرفته است. خودتان ببینید
@amiropouria
Forwarded from رسانهی پارسی
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
«مصطفی و تابلوهایش»
کاری از وحید زمانی
مستند «مصطفی و تابلوهایش»، گوشهای از زندگی مصطفی نصیری کلکسیون دار نقاشی را به تصویر میکشد. مصطفی بیش از ۵۰ سال از طرق مختلف در ایران و خارج از ایران به جمعآوری نقاشیهای نقاشان ایرانی و ارمنی مشغول بوده است. عمده نقاشیهای کلکسیون مصطفی به دوره قاجار و پهلوی اول مربوط میشود. او در این مستند به چگونگی علاقه خود به نقاشی و جمعآوری آنها میپردازد و گذری میکند به خاطرات گذشته و مسیری که در این سالها پشت سر گذاشته است.
کاری از وحید زمانی
مستند «مصطفی و تابلوهایش»، گوشهای از زندگی مصطفی نصیری کلکسیون دار نقاشی را به تصویر میکشد. مصطفی بیش از ۵۰ سال از طرق مختلف در ایران و خارج از ایران به جمعآوری نقاشیهای نقاشان ایرانی و ارمنی مشغول بوده است. عمده نقاشیهای کلکسیون مصطفی به دوره قاجار و پهلوی اول مربوط میشود. او در این مستند به چگونگی علاقه خود به نقاشی و جمعآوری آنها میپردازد و گذری میکند به خاطرات گذشته و مسیری که در این سالها پشت سر گذاشته است.
Amir Pouria
«مصطفی و تابلوهایش» کاری از وحید زمانی مستند «مصطفی و تابلوهایش»، گوشهای از زندگی مصطفی نصیری کلکسیون دار نقاشی را به تصویر میکشد. مصطفی بیش از ۵۰ سال از طرق مختلف در ایران و خارج از ایران به جمعآوری نقاشیهای نقاشان ایرانی و ارمنی مشغول بوده است. عمده…
برای پذیرفتن ِ پیشنهاد من و دیدن این مستند ۲۰ دقیقهای، کافیست دو سه دقیقهی اولش را ببینید و با شخصیت مصطفی و احوالش و "عشقی" بودنش مواجه شوید؛ بعد خود به خود جذب کار خواهید شد.
کسی که در سفر به ۵۰ کشور دنیا، حتماً به بساطیهای خنزرپنززی و قبرستانها (!) سر میزند، حالا سالهاست کلکسیون نقاشی دارد. چنین ترکیب عجیب و جالبی، در این فیلم، قصهها میگوید: از نقاشی قهوهخانهای و آدمهایی که میگفتند پول را باید تا "بیات" نشده، خرج کرد! تا نوع نگاه به زندگی و مرگ و توصیف خودش با عنوان "تأخیر-فوتی".
"مصطفی و تابلوهایش" کار وحيد زمانی و محصول رسانهی پارسی را ببينيد.
@amiropouria
کسی که در سفر به ۵۰ کشور دنیا، حتماً به بساطیهای خنزرپنززی و قبرستانها (!) سر میزند، حالا سالهاست کلکسیون نقاشی دارد. چنین ترکیب عجیب و جالبی، در این فیلم، قصهها میگوید: از نقاشی قهوهخانهای و آدمهایی که میگفتند پول را باید تا "بیات" نشده، خرج کرد! تا نوع نگاه به زندگی و مرگ و توصیف خودش با عنوان "تأخیر-فوتی".
"مصطفی و تابلوهایش" کار وحيد زمانی و محصول رسانهی پارسی را ببينيد.
@amiropouria
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
کنسرت جف بک و جانی دپ در پراگ، ۱۱ جولای ۲۰۲۲، قطعهی توفانی
Death and Resurrection Show
با بازخوانی اثر گروه
Killing Joke
و ربط بین ترانههای مختلف جانی دپ و حواشی پدیدآمده برای او
@amiropouria
متن در ادامه میآید 👇
Death and Resurrection Show
با بازخوانی اثر گروه
Killing Joke
و ربط بین ترانههای مختلف جانی دپ و حواشی پدیدآمده برای او
@amiropouria
متن در ادامه میآید 👇
Amir Pouria
کنسرت جف بک و جانی دپ در پراگ، ۱۱ جولای ۲۰۲۲، قطعهی توفانی Death and Resurrection Show با بازخوانی اثر گروه Killing Joke و ربط بین ترانههای مختلف جانی دپ و حواشی پدیدآمده برای او @amiropouria متن در ادامه میآید 👇
در کنسرت دیشب جِف بِک، جادوگر گیتار و آهنگساز بزرگ بریتانیایی و جانی دپ ِ بینیاز از معرفی در پراگ، قطعهی
Death and Resurrection Show
که به تازگی به پلِیلیست تور کنسرتهای آن دو اضافه شده، سالن را در آستانهی انفجار قرار داد.
هفتم ژوئن ۲۰۲۲، اندکی بعد از اعلام رأی دادگاه، جانی دپ برای قدرشناسی از دوستدارانش ویدئویی منتشر کرد که با تصویرهای مردم در مسیرهای مختلف گذر او و ماشینش، از جمله به طرف دادگاه در روزهای گوناگون همراه بود. میان این تصاویر، برشهایی از تمرینهای موسیقی و کارهای دیگر او هم به چشم میخورد. در یکی از این تصویرها، دست جانی دپ در بین اسامی قطعاتی که در یک فهرست نوشته شده بود، زیر عنوان
Death and Resurrection Show
خط میکشید.
راکبازهای کنجکاو احتمالاً همان موقع و درجا یاد یکی از معروفترین کارهای گروه راک بریتانیایی
Killing Joke
به همین نام افتادند که سال ۲۰۰۳ منتشر شده بود و ریتم پرالتهاب آن و ترانهی عجیبش، آن را به یکی از قطعات راک مشهور به "در جستجوی رستگاری" بدل میکرد. به فاصلهی کوتاهی بعد از اتمام دادگاه، جانی دپ به عنوان خوانندهی همراه تور کنسرتهای جِف بِک، از انگلستان تا سوئد تا جمهوری چک، روی صحنه رفت و در همین مدت یک ماهه، بازخوانی این قطعه با تنظیم جدید و کوبندهی جف بک که به واقع رستاخیز را تداعی میکند، شهرت و محبوبیت بسیاری یافته است.
این جمعه، آلبوم تازهی جانی دپ که شامل بازخوانی قطعات مختلف و دو کار تازهی خود اوست، منتشر میشود. بدیهیست که در انتخاب و اجرای تمام آنها، به متن ترانه و بهرهگیری از نوعی خصلت پاسخگویانه در برابر آن چه برای جانی دپ، حواشی ساخته بود، توجه شده است. به همین تکهی کوتاه از متن ترانهی
Death and Resurrection Show
نگاه کنید:
Oh how ingenious
The centuries of lies
Ezekiel's chariots
Streak across the skies
Holy books and history texts
Forget because we know
Souls are recycled in
The death and resurrection show
O beloved woman of liberty
Come to me
Burn away all my impurities
Hold me in your arms
وای که چه خلاقانه!
قرنهای دروغسازی
ارابههای حزقیال (همان "بابا حزقیل" در تعبیر مردم شهر دزفول خودمان)
از آسمانها میگذرند
کتب مقدس و متون تاریخی
فراموششان کن
چون که میدانیم
در نمایش مرگ و رستاخیز
ارواح بازیافت میشوند
ای بانوی مکرم آزادی
سوی من آی
تمام کژیهایم را بسوزان
مرا در بر بگیر
@amiropouria
در کنسرت دیشب جِف بِک، جادوگر گیتار و آهنگساز بزرگ بریتانیایی و جانی دپ ِ بینیاز از معرفی در پراگ، قطعهی
Death and Resurrection Show
که به تازگی به پلِیلیست تور کنسرتهای آن دو اضافه شده، سالن را در آستانهی انفجار قرار داد.
هفتم ژوئن ۲۰۲۲، اندکی بعد از اعلام رأی دادگاه، جانی دپ برای قدرشناسی از دوستدارانش ویدئویی منتشر کرد که با تصویرهای مردم در مسیرهای مختلف گذر او و ماشینش، از جمله به طرف دادگاه در روزهای گوناگون همراه بود. میان این تصاویر، برشهایی از تمرینهای موسیقی و کارهای دیگر او هم به چشم میخورد. در یکی از این تصویرها، دست جانی دپ در بین اسامی قطعاتی که در یک فهرست نوشته شده بود، زیر عنوان
Death and Resurrection Show
خط میکشید.
راکبازهای کنجکاو احتمالاً همان موقع و درجا یاد یکی از معروفترین کارهای گروه راک بریتانیایی
Killing Joke
به همین نام افتادند که سال ۲۰۰۳ منتشر شده بود و ریتم پرالتهاب آن و ترانهی عجیبش، آن را به یکی از قطعات راک مشهور به "در جستجوی رستگاری" بدل میکرد. به فاصلهی کوتاهی بعد از اتمام دادگاه، جانی دپ به عنوان خوانندهی همراه تور کنسرتهای جِف بِک، از انگلستان تا سوئد تا جمهوری چک، روی صحنه رفت و در همین مدت یک ماهه، بازخوانی این قطعه با تنظیم جدید و کوبندهی جف بک که به واقع رستاخیز را تداعی میکند، شهرت و محبوبیت بسیاری یافته است.
این جمعه، آلبوم تازهی جانی دپ که شامل بازخوانی قطعات مختلف و دو کار تازهی خود اوست، منتشر میشود. بدیهیست که در انتخاب و اجرای تمام آنها، به متن ترانه و بهرهگیری از نوعی خصلت پاسخگویانه در برابر آن چه برای جانی دپ، حواشی ساخته بود، توجه شده است. به همین تکهی کوتاه از متن ترانهی
Death and Resurrection Show
نگاه کنید:
Oh how ingenious
The centuries of lies
Ezekiel's chariots
Streak across the skies
Holy books and history texts
Forget because we know
Souls are recycled in
The death and resurrection show
O beloved woman of liberty
Come to me
Burn away all my impurities
Hold me in your arms
وای که چه خلاقانه!
قرنهای دروغسازی
ارابههای حزقیال (همان "بابا حزقیل" در تعبیر مردم شهر دزفول خودمان)
از آسمانها میگذرند
کتب مقدس و متون تاریخی
فراموششان کن
چون که میدانیم
در نمایش مرگ و رستاخیز
ارواح بازیافت میشوند
ای بانوی مکرم آزادی
سوی من آی
تمام کژیهایم را بسوزان
مرا در بر بگیر
@amiropouria
Amir Pouria
دو بُرش از فیلم "در دل ِ شب" (جان لندیس، ۱۹۸۵)- ۱ ایرنه پاپاس از قدیم در ایران بسیار شناختهشده بود. اما با وجود شباهت ظاهری بین اصالت یونانی او با برخی بانوان ایرانی (مثلاً فخری خوروش) همچنان غافلگیرکننده است که در فیلمی نقش یک بانوی ایرانی را بازی کند. در…
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
میشینی یکی از فیلمهای خیلی مهم وودی آلن رو باز ببینی. "خاطرات هتل استارداست"، سه سال بعد از موفقيتهای "آنی هال"، دربارهی چالش شخصی آلن ِ اون سالها که از خودش میپرسه بالاخره باید کمدی بسازم و بازی کنم یا فیلمساز جدی و عمیقی باشم؟
اواخر فیلم، وسط هیاهویی که شباهتش به "هشت و نیم" فدریکو فلینی کبیر و محبوب وودی آلن، کاملاً آگاهانهست، یکهو با یه دیالوگ فارسیزبان، از تعجب خشکت میزنه. جستجو میکنی و میبینی اسم بازیگر این نقش کوتاه، محمد نبی کیانی بوده.
این نمونهها طبعاً از یاد آدم نمیرن. قاعدتاً آلن خواسته اینجا از زبانی استفاده کنه که برای اغلب بینندههاش در آمریکا و اروپا، ناشناخته باشه. این کاربرد البته با نمونهی دیگری که چند ماه پیش پیدا کرده بودم، کاملاً فرق داره. اونجا در فیلمی از جان لندیس، کارگردان فیلمهای بسیار مهم و کالت ِ دهههای ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰، از زبان ایرنه پاپاس دیالوگ فارسی شنیده میشد که خب، از نقش ایرانیتبارش میاومد (اون تکه از فیلم "در دل شب" جان لندیس، همین جا منشن شده و میتونید بازبینی کنید)
@amiropouria
اواخر فیلم، وسط هیاهویی که شباهتش به "هشت و نیم" فدریکو فلینی کبیر و محبوب وودی آلن، کاملاً آگاهانهست، یکهو با یه دیالوگ فارسیزبان، از تعجب خشکت میزنه. جستجو میکنی و میبینی اسم بازیگر این نقش کوتاه، محمد نبی کیانی بوده.
این نمونهها طبعاً از یاد آدم نمیرن. قاعدتاً آلن خواسته اینجا از زبانی استفاده کنه که برای اغلب بینندههاش در آمریکا و اروپا، ناشناخته باشه. این کاربرد البته با نمونهی دیگری که چند ماه پیش پیدا کرده بودم، کاملاً فرق داره. اونجا در فیلمی از جان لندیس، کارگردان فیلمهای بسیار مهم و کالت ِ دهههای ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰، از زبان ایرنه پاپاس دیالوگ فارسی شنیده میشد که خب، از نقش ایرانیتبارش میاومد (اون تکه از فیلم "در دل شب" جان لندیس، همین جا منشن شده و میتونید بازبینی کنید)
@amiropouria
یک مرکز فرهنگی فعال با برنامهگذاران دقیق به نام "خانهی رسانهی اروپا" که متوجه مسائل انسانیاند، بابت نکوداشت محمد رسولاف فیلمساز ِ در بند که بازداشت او چندی پیش توسط خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران اعلام شد، فیلم "شیطان وجود ندارد" او را امروز در پراگ به نمایش گذاشتند. احترام به رسولاف در این جلسه با دعوت حضار به امضای یک پِتیشن/دادخواست همراه بود که مثل این همه نامه و بیانیهی بهجا و روزافزون در این روزها، بر درخواست آزادی بیدرنگ و بدون قید و شرط او تأکید میکند.
پیشتر و بعد از اهدای جایزهی خرس طلایی بهترین فیلم جشنواره برلین به رسولاف، دربارهی این فیلم هم نوشته و هم با خود او مصاحبه کرده بودم.
برشی از نقدم دربارهی فیلم، چاپشده در شمارهی بهار ۱۳۹۹ در فصلنامهی "نگاه نو" را هم کنار عکسهایی از جلسهی امشب آوردهام.
#شیطان_وجود_ندارد #محمد_رسول_اف #جعفر_پناهی #مصطفی_آل_احمد
@amiropouria
پیشتر و بعد از اهدای جایزهی خرس طلایی بهترین فیلم جشنواره برلین به رسولاف، دربارهی این فیلم هم نوشته و هم با خود او مصاحبه کرده بودم.
برشی از نقدم دربارهی فیلم، چاپشده در شمارهی بهار ۱۳۹۹ در فصلنامهی "نگاه نو" را هم کنار عکسهایی از جلسهی امشب آوردهام.
#شیطان_وجود_ندارد #محمد_رسول_اف #جعفر_پناهی #مصطفی_آل_احمد
@amiropouria
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
این بخش از صحبت تلفنی جعفر پناهی از زندان اوین با همسرش طاهره سعیدی، هنوز و بعد از چندین بار شنیدن، از من آدمی وامانده و متحیر با دهان باز میسازد. چگونه میشود فردی در هیأت انسان دوپا در پاسخ به همسر یک زندانی، به همین سادگی و سرعت چنین دروغی ببافد؟ که "نمیخواد ببیندت"! آن هم کسی که عملیاتی برای دستگیریاش اجرا نشده، با پای خود و برای پیجویی احوال همکاران ِ در بندش به جلوی زندان آمده و ناگهان نگهاش داشتهاند! چگونه مواجهه با همسر او میتواند با چنین دروغ سخیف و حقارتباری همراه شود؟ و چگونه میخواهند نرسیدن و نرساندن اقلام ضروری و نیازهای اولیهی او مانند داروهایش را به این دلیل مضحک، به گردن خودش بیاندازند؟
راستش از این که هر بار با هر جلوهی اینچنینی از رفتارهای هر مسئول دانهدرشت یا ریز و خرد در جمهوری اسلامی، به شگفتی دچار میشوم، از خودم عصبانیام. چون این شگفتی بار دیگر نشاندهندهی سادگی، سادهدلی و حتی سادهلوحی امثال من است که فکر میکردیم باید تهماندهای از رفتار انسانی در آنها باقی مانده باشد.
چرا واقعاً؟
@amiropouria
راستش از این که هر بار با هر جلوهی اینچنینی از رفتارهای هر مسئول دانهدرشت یا ریز و خرد در جمهوری اسلامی، به شگفتی دچار میشوم، از خودم عصبانیام. چون این شگفتی بار دیگر نشاندهندهی سادگی، سادهدلی و حتی سادهلوحی امثال من است که فکر میکردیم باید تهماندهای از رفتار انسانی در آنها باقی مانده باشد.
چرا واقعاً؟
@amiropouria
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
۱. همین روزها ناصر تقوایی ۸۱ ساله شد. این دو تکهی کوتاه از قسمت سوم "دایی جان ناپلئون" او و ایرج پزشکزاد نشان میدهد در تشخیص قدرت منبر برای ساکت کردن صدای مردم، چه پیشگو بودند. بخشهایی از این قسمت، در نوبت دوم پخش سریال در سال ۵۵ کوتاه شد. شرح دقیقش را از زبان سامان بیات محقق و مورخ در پادکست "رادیو پایان" دربارهی سریال، بشنوید.
۲. چه در مدرسه و چه موقع تدریس، وقتی کسی در کلاس اسم کوچکش "روحالله" بود، احتمال میدادیم خانوادهاش مرید انقلاب اسلامی باشد. میبایست در خیلی از حرفهایمان جلوی صاحبان این اسم، احتیاط میکردیم (که البته چندان حالیمان نبود). اما روحالله مفیدی، بازیگر و دوبلور نقش آ سید ابوالقاسم در "دایی جان ناپلئون" که متولد ۱۳۰۸ بود، میتوانست یک روحالله واقعی و بدون ارتباط با منافع انقلاب باشد: اسمش را سالها پیش از خرداد ۴۲ گذاشته بودند.
۳. اما تقدیر شگفت این بود که نقش اصلی پیشگویی تقوایی و پزشکزاد در زمینهی سلطهی منبر بر افکار عمومی ایرانیان را کسی ایفا کرد که همنام اولین فرد برخوردار از همین امر بود.
۴. مفیدی امروز درگذشت. یادش دستکم با این نقش مفیدش زنده میماند.
@amiropouria
۲. چه در مدرسه و چه موقع تدریس، وقتی کسی در کلاس اسم کوچکش "روحالله" بود، احتمال میدادیم خانوادهاش مرید انقلاب اسلامی باشد. میبایست در خیلی از حرفهایمان جلوی صاحبان این اسم، احتیاط میکردیم (که البته چندان حالیمان نبود). اما روحالله مفیدی، بازیگر و دوبلور نقش آ سید ابوالقاسم در "دایی جان ناپلئون" که متولد ۱۳۰۸ بود، میتوانست یک روحالله واقعی و بدون ارتباط با منافع انقلاب باشد: اسمش را سالها پیش از خرداد ۴۲ گذاشته بودند.
۳. اما تقدیر شگفت این بود که نقش اصلی پیشگویی تقوایی و پزشکزاد در زمینهی سلطهی منبر بر افکار عمومی ایرانیان را کسی ایفا کرد که همنام اولین فرد برخوردار از همین امر بود.
۴. مفیدی امروز درگذشت. یادش دستکم با این نقش مفیدش زنده میماند.
@amiropouria
گشت و گذاری در عکسها: فرانک سیناترا، ازدواجها و زندگیاش: به راه خود رفتن با عینیت بخشیدن به ترانهی مشهور
My Way
یادداشتی از امیر پوریا
@amiropouria
متن در ادامه میآید👇
My Way
یادداشتی از امیر پوریا
@amiropouria
متن در ادامه میآید👇