Amir Pouria
1.95K subscribers
1.11K photos
401 videos
108 files
407 links
این کانال اخبار مربوط به فعالیت های امیر پوریا مدرس و منتقد سینما را بازتاب می‌دهد.
Download Telegram
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
زندگی، کودکی و جوانی‌مان در ایران بعد از انقلاب ۵۷ چگونه گذشت؟
انیمیشنی از طراوت نیکی: بیش از چهار دهه در کمتر از چهار دقیقه
@amiropouria

یادداشتی از امیر پوریا درباره‌ی پدیده‌ی "نوستالژی منفی" به بهانه‌ی این انیمیشن👇
Amir Pouria
زندگی، کودکی و جوانی‌مان در ایران بعد از انقلاب ۵۷ چگونه گذشت؟ انیمیشنی از طراوت نیکی: بیش از چهار دهه در کمتر از چهار دقیقه @amiropouria یادداشتی از امیر پوریا درباره‌ی پدیده‌ی "نوستالژی منفی" به بهانه‌ی این انیمیشن👇
امیدهایی که طی بیش از چهار دهه باد هوا شد و رنج‌هایی که بر صورت‌ها نقش بست، در انیمیشنی با زمان کمتر از چهار دقیقه، فشرده شده.
این کار طراوت‌نیکی، کارتونیست هم‌گیلک ما را خیلی‌هایتان پیشتر هم دیده و بیش از آن، اصوات دردبارش را "شنیده" بودید. اما همزمان با بازنشر آن، هدفم اشاره به نکته‌ای‌ست که در دل نوستالژی‌بازی‌های مد روز و البته روزافزون، شاید حواس‌مان به آن نباشد:
دوستان! دایرکنندگان کافه‌ها و رستوران‌ها و صفحات اینستاگرامی و برنامه‌های تلویزیونی و اینترنتی با محوریت "خاطرات دهه‌ی شصت"! لطفاً قدرت تفکیک و تشخیص را به داشته‌های آرشیوی ِ خود بیافزایید. هر آن چه قدیمی‌ست، زیبا نیست. حسرت و دلتنگی ندارد. یادآوری این که پشت دفترهای سهمیه‌بندی‌شده که مدرسه بهمان می‌داد، نوشته بودند "تعلیم و تعلم عبادت است"، واکنشی مثل "یادش به خیر" برنمی‌انگیزد. این که در دوران تلویزیون دو شبکه‌ای، فقط یکی برنامه‌ی کودک داشت و وسط همان هم ۲۰ دقیقه برای پخش اذان و مناجات و ادعیه‌ی بسیار مفصل بعد از آن، قطع می‌شد و وقت برنامه از دست می‌رفت، باعث نمی‌شود نوشته‌ی "دنباله‌ی برنامه تا چند لحظه‌ی دیگر" یا "بعد از اذان مغرب" به خاطره‌ای دوست‌داشتنی بدل شود‌. پخش گزارش یک ساعته و خلاصه‌شده‌ی فینال جام جهانی ۱۹۸۶ مکزیک بین آلمان و آرژانتین آن هم یک روز بعد از برپایی فینال در تیر ماه سال ۱۳۶۵، اتفاقی نیست که بتوان درباره‌اش گفت "چه دورانی بود"!

انبوهی از این اتفاقات و مشکلات البته در قیاس با فجایع انسانی، کشتار، تبعیض، تحمیل و غیره که در این انیمیشن می‌شنویم، اهمیت ناچیزی دارند. اما برای من از یک جهت کنار هم می‌نشینند: یادآوری‌شان به اندازه‌ی یادآوری "خس و خاشاک" در دی ۸۸ یا سرکوب‌های آبان ۹۸ یا اعتراض‌های خوزستان بی‌آب ۱۴۰۰، تداعی‌کننده‌ی رنج مردمان ما و خود ماست؛ نه سرچشمه‌ی نوستالژی.

پدیده‌ی "نوستالژی منفی" یا به تعبیری برگرفته از عنوان کتاب مشهور آندره مالرو، "ضدخاطرات" را جدی بگیریم و از خاطرات دلنشین، جدایش کنیم.

@amiropouria
بخشی از کتاب "سینمای در تبعید" نوشته‌ی پرویز صیاد - که عنوان اصلی‌اش "راه دشوار سینمای در تبعید" است - چند روز پیش توسط بابک غفوری‌آذر بازنشر شد تا در امتداد حواشی اخیر حضور پرویز پرستویی در لس‌آنجلس و سؤالاتی که از او شد و برخورد او با پرسش‌ها و پرسشگران، نمونه‌ای از مخالفت‌های اولیه با حضور در جلسات نمایش فیلم‌های ایرانی در سال‌های دهه‌ی ۱۳۶۰ را به قلم آقای صیاد، ارائه دهد.
برای مطالعه‌ی قسمت مشخصی که صیاد به دلایل مخالفتش با تماشای فیلم در جشنواره‌‌‌ی -به روایت او- "فیلم‌های جمهوری اسلامی" می‌پردازد، سر بزنید به کانال
@babakgha

این بحث در پست‌های بعدی این کانال ادامه دارد
@amiropouria
Amir Pouria
بخشی از کتاب "سینمای در تبعید" نوشته‌ی پرویز صیاد - که عنوان اصلی‌اش "راه دشوار سینمای در تبعید" است - چند روز پیش توسط بابک غفوری‌آذر بازنشر شد تا در امتداد حواشی اخیر حضور پرویز پرستویی در لس‌آنجلس و سؤالاتی که از او شد و برخورد او با پرسش‌ها و پرسشگران،…
اما اینجا در ابتدا بخش پیش از نوشته‌ی صیاد درباره‌ی فیلم "اجاره‌نشین‌ها" ساخته‌ی داریوش مهرجویی را در تصاویر "الف" و "ب" و "ج" آورده‌ام که نشان می‌دهد نوع رویارویی دو قطب مخالف در آن سال‌ها چه قدر متین‌تر بوده و به بیان دیگر، میزان تحمل مخالفان توسط هر دو طیف در طول این دهه‌ها و با سرکوب‌های حکومت و شدت ِ به‌ تنگ آمدن ِ مردم، ناگزیر به حداقل رسیده است.
@amiropouria

این بحث در پست‌های بعدی این کانال ادامه دارد
Amir Pouria
اما اینجا در ابتدا بخش پیش از نوشته‌ی صیاد درباره‌ی فیلم "اجاره‌نشین‌ها" ساخته‌ی داریوش مهرجویی را در تصاویر "الف" و "ب" و "ج" آورده‌ام که نشان می‌دهد نوع رویارویی دو قطب مخالف در آن سال‌ها چه قدر متین‌تر بوده و به بیان دیگر، میزان تحمل مخالفان توسط هر دو…



در ادامه، در تصاویر شماره ۱ تا ۴ قسمتی را آورده‌ام که صیاد به فیلم‌ "اجاره‌نشین‌ها" می‌پردازد. از نثر و جزئیات‌نگری و توصیفاتش در همان بازخوانی به لطف یادآوری توسط بابک، به وجد آمدم و به اصل کتاب رجوع کردم که در وبسایت "باشگاه ادبیات" با تأیید خود پرویز صیاد، موجود است و می‌توانید سر بزنید به:
https://t.me/BashgaheAdabiyat/11960

بیش از همه، از آن چه در توضیح آن مأموران آخر فیلم و "نقشه"ی آنها می‌نویسد، از ترجیح نام خانم "نادره" به اسم شناسنامه‌ای و مورد علاقه‌ی مدیران سینمایی بعد از انقلاب و شوخی درخشان صیاد با ترکیب محبوب حکومت در این نام (هم "حمیده" و هم "خیر")، از این که تکلیف خانه‌ها و زندگی‌ها در گوشت‌فروشی مشخص می‌شود و گوشت‌فروشی هم کاملاً و صرفاً یک گوشت‌فروشی نیست و به ویژه از این که هم چند برداشت تفسیری ساده از فیلم دارد و هم می‌گوید بدون اینها هم می‌شود زندگی و داستان فیلم را دنبال کرد و دریافت، به‌شدت سر ذوق آمدم.
@amiropouria
Amir Pouria
‌ در ادامه، در تصاویر شماره ۱ تا ۴ قسمتی را آورده‌ام که صیاد به فیلم‌ "اجاره‌نشین‌ها" می‌پردازد. از نثر و جزئیات‌نگری و توصیفاتش در همان بازخوانی به لطف یادآوری توسط بابک، به وجد آمدم و به اصل کتاب رجوع کردم که در وبسایت "باشگاه ادبیات" با تأیید خود پرویز…
آخر این پُست را با عکس‌هایی از صیاد در کنار داریوش مهرجویی (در جلسه‌ی "کانون سینماگران پیشرو" همراه با هژیر داریوش، مسعود کیمیایی، نعمت حقیقی، اسفندیار منفردزاده، بهروز وثوقی و ... فرخ غفاری) و نادره (در فیلم "حسن کچل" علی حاتمی) تزئین کردم تا متن را به‌اتفاق بخوانیم. همزمان، لبخند بزنیم و آه بکشیم.
@amiropouria
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
یک هفته پیش، ۲۹ آوریل، سالمرگ سِر آلفرد هیچکاک بود. به این بهانه، با تماشای تصاویر حضور کوتاه او در فیلم‌هایش، به بازخوانی مقاله‌ای در همین زمینه می‌پردازیم.
@amiropouria
نام فارسی فیلم‌ها و مقاله‌ی موریس یاکوور درباره‌ی شیطنت هیچکاک با این حضور یا عبور کوتاه در برابر دوربین فیلمبردارانش، در ادامه می‌آید👇
Amir Pouria
یک هفته پیش، ۲۹ آوریل، سالمرگ سِر آلفرد هیچکاک بود. به این بهانه، با تماشای تصاویر حضور کوتاه او در فیلم‌هایش، به بازخوانی مقاله‌ای در همین زمینه می‌پردازیم. @amiropouria نام فارسی فیلم‌ها و مقاله‌ی موریس یاکوور درباره‌ی شیطنت هیچکاک با این حضور یا عبور کوتاه…
- مستأجر
- Easy Virtue / تقوای سست
- حق‌السکوت
- قتل/جنایت
- مردی که زیاد می‌دانست/ نسخه‌ی اول: محصول بریتانیا
- ۳۹ پله
- خرابکاری
- جوان و بی‌گناه
- خانم ناپدید می‌شود
- ربه‌کا
- خبرنگار خارجی
- آقا و خانم اسمیت
- سوءظن
- خرابکار
- سایه‌ی شک
- قایق نجات
- طلسم‌شده
- بدنام
- پرونده‌ی‌ پارادین
- طناب
- در برج جدی
- وحشت صحنه
- بیگانگان در ترن
- اعتراف می‌کنم
- حرف میم را برای مرگ بگیر
- پنجره‌ی عقبی/ پنجره‌ی رو به حیاط
- دستگیری دزد
- دردسر هری
- مردی که زیاد می‌دانست / نسخه‌ی دوم: محصول آمریکا
- مرد عوضی/ آدم اشتباهی
- سرگیجه
- شمال از شمال غربی
- روح/ بیمار روانی
- پرندگان
- مارنی
- پرده‌ی‌ پاره
- توپاز
- جنون
-توطئه‌ی خانوادگی

در‌ مرداد سال ۱۳۷۱ مجید اسلامی در دل مجموعه مطالبی در ماهنامه فیلم، بخشی از کتاب "فیلم‌های انگلیسی هیچکاک" نوشته‌ی موریس یاکوور را ترجمه و منتشر کرد که به همین گذر هیچکاک در گوشه‌ای از فیلم‌هایش می‌پرداخت. عنوان مطلب، گویای جلوه‌های گوناگون این حضور بود: "نشانه‌هایی از شوخ‌طبعی، سرزندگی، خلاقیت و نبوغ".
این که تمام حضورهای هیچکاک در این ویدئوی کوتاه جمع شده یا راحت‌تر بگویم، جا شده، برای ما که آن زمان حسرت ِ ندیدن ِ برخی فیلم‌های او را داشتیم و امکانی برای دسترسی به آن موارد نایاب هم وجود نداشت، عجیب به نظر می‌رسد.‌ حتی مجید اسلامی که مقاله را انتخاب و ترجمه کرده بود در مقدمه‌ای بر آن، نوشته بود که تمام فیلم‌ها را ندیده است. در واقع ما با کنجکاوی همیشگی ِ هر بیننده‌ی هر فیلم هیچکاک بر سر این که سر و کله‌ی او کِی و کجا پیدا خواهد شد، خیلی از این موارد را پیش از تماشای فیلم‌های مهجورتر او، از روی همین مطلب موریس یاکوور دانستیم.
نکته‌ی همیشه جالب اما بازی شیطنت‌بار هیچکاک با تماشاگر، با خودش و با شخصیت‌ها در فیلم‌هایی‌ست که در یک فضای بسته و محدود می‌گذرند و طبعاً امکان حضور او به عنوان یک رهگذر را از بین می‌برند.‌ این ویژگی در عین اثبات تجربه‌گرایی مداوم او، شرایط بازی‌ درآوردن یا به بازی گرفتن هویت و حتی ظاهر خود را برای هیچکاک فراهم می‌کند: در "قایق نجات" که چند نفری در یک قایق به انتظار رسیدن به ساحل به سر می‌برند، او در یک آگهی چاقی و لاغری بر صفحه‌ی یک روزنامه ظاهر می‌شود و در "میم را به نشانه‌ی‌ مرگ‌ بگیر" که فیلمی رنگی‌ست، او در یک عکس سیاه و سفید دور یک میز قابل رؤیت است. حضورش در فیلم "طناب" که تقریباً تمامش یک نمای ۸۰ دقیقه‌ای بدون کات است (آن هم دهه‌ها پیش از امکانات دیجیتال، در حالی که هر حلقه‌ی فیلم دوربینش کمتر از ۱۱ دقیقه بود!) با حرف زدن شخصیت‌ها درباره‌ی فیلم جدید کری گرانت رقم می‌خورد! (اشاره به فیلم "بدنام" هیچکاک، که البته در این ویدئو نیامده و در مطلب موریس یاکوور تحلیل درخشانی از آن ارائه شده است).
با این توضیحات، خواندن مقاله‌‌ای در تحلیل این بازی ِ مفرح و در عین حال جدی هیچکاک با تماشاگرانش، می‌تواند پیش‌درآمدی عالی باشد برای ایجاد کنجکاوی و رغبت بیشتر به تماشای فیلم‌هایی از او که پیشتر ندیده‌اید:
@amiropouria
مقاله‌ی موریس یاکوور به ترجمه‌ی مجید اسلامی در ادامه می‌آید👇
در اوایل مطالعه‌ی کتاب "از قیطریه تا اورنج‌کانتی" نوشته‌ی حمیدرضا صدر، همراه با اشاره‌ای به فیلم "نیمرخ‌ها" ساخته‌ی ایرج کریمی: یادداشت امیر پوریا به بهانه‌ی روز جهانی بیماری‌های صعب‌العلاج

@amiropouria

یادداشت در ادامه می‌آید 👇
Amir Pouria
در اوایل مطالعه‌ی کتاب "از قیطریه تا اورنج‌کانتی" نوشته‌ی حمیدرضا صدر، همراه با اشاره‌ای به فیلم "نیمرخ‌ها" ساخته‌ی ایرج کریمی: یادداشت امیر پوریا به بهانه‌ی روز جهانی بیماری‌های صعب‌العلاج @amiropouria یادداشت در ادامه می‌آید 👇
امروز ۱۸ اردیبشهت معادل ۸ ماه می، روز جهانی بیماری‌های صعب‌العلاج است. به طور تصادفی، مدتی‌ست خواندن کتاب آخر حمیدرضا صدر، "از قیطریه تا اورنج‌کانتی" را به لطف دوستی که آن را برایم فرستاد، شروع کرده‌ام. عنوان فرعی کتاب یعنی "وقایع‌نگاری یک مرگ از پیش تعیین‌شده" که در عین حال شطینتی‌ست با نام رمان کوتاه گابریل گارسیا مارکز به نام "گزارش یک مرگ از پیش اعلام‌شده" و همچنین صحبت حمید صدر با بهرنگ کیائیان یکی از ناشران کتاب که در خود کتاب روایت شده، نشان می‌دهد که با تمام شور زیستن که در نویسنده جاری بود، او پیشاپیش می‌دانست دارد شرح احوالش در ماه‌ها و سال‌های پایانی را می‌نویسد و فقط از زمان نهایی‌اش بی‌خبر بود.
چند سال پیش، وقتی بعد از نمایش فیلم "نیمرخ‌ها" آخرین ساخته‌ی ایرج کریمی، درباره‌ی آن در پردیس چارسو جلسه‌ی تحلیلی برپا کردم و در ماهنامه‌ی سینمایی فیلم، مطلبی نوشتم، به همین نکته اشاره می‌کردم که گاه فیلم آخر برخی فیلمسازان نوعی خصلت "وصیت‌نامه‌‌ای" به خود می‌گیرد و از دغدغه‌های عمری که گذرانده‌اند، سرشار می‌شود.
در "نیمرخ‌ها" ولی این خصلت با فیلم‌های آخر معمول تفاوت اساسی دارد. چون نه فقط به دلمشغولی‌های آن زمان ِ فیلمساز، بلکه دقیقاً به شرح رنج و مسیر ابتلایش به سرطان ربط داشت.
در شروع مطلبم درباره‌ی "نیمرخ‌ها" اشاره کرده بودم که بر خلاف بحث‌های مربوط به "فیلم اول" کارگردانان و بخش ویژه‌ای که در جشنواره‌ها برای آن شکل می‌گیرد، چیزی تحت عنوان "فیلم آخر" قابل حدس نیست. مگر زمانی که پای همین نوع بیماری‌ها در بین باشد و در نتیجه، فیلمی مثل "نیمرخ‌ها" فراتر از شباهت به وصيت‌نامه‌ی هنری، نوعی شرح احوال به شیوه‌ی غیرمستقیم به شمار می‌رود.
در حالی که در طول نوشتن پاره‌های گوناگون کتاب "از قیطریه تا اورنج‌کانتی"، حمید صدر مستقیم به رویارویی‌اش با شرایط بعد از ابتلا به سرطان می‌پردازد. هنوز فقط صد و چند صفحه از کتاب را خوانده‌ام؛ اما تا همین جا، منهای تمام وجوه حسی و انسانی‌اش، شیوه‌ی روایت آن برایم تازگی غافلگیرکننده‌ای دارد: در ادبیات داستانی، راوی معمولا ً یا اول‌شخص است یا سوم‌شخص. برخی مورخان و منتقدان درباره‌ی داستان‌هایی که به شیوه‌ی نامه‌نگاری نوشته شده‌اند (مانند "نوبت عاشقی" محسن مخملباف) از "روایت دوم‌شخص" نام می‌برند.
اما در کتاب حمید صدر، هر فعل و جمله‌ مانند "تو می‌گویی و او، او می‌گوید و تو"، خطاب نویسنده است به خودش. کسی که به خودش تو می‌گوید، راوی متن است و این قالب با آن که در زندگی انسانی و در حرف زدن با خودمان، بسیار تکرار می‌شود، در نوشتار تازگی بسیار دارد و تناسب بسیارتر با موقعیت نویسنده و متن‌.
این نوع روایت، عصاره‌ی اتفاقی‌ست که در این نوع فیلم‌ها و نوشته‌ها روی می‌دهد: هر آن چه به مخاطب ارائه می‌شود، در اصل واگویه‌ی درونی خالق اثر است رو به خودش.

@amiropouria
جولی کریستی و ژاله کاظمی: حزن حتی در حال لبخند

یادداشتی از امیر پوریا
@amiropouria

متن در ادامه می‌آید 👇