Amir Pouria
1.95K subscribers
1.11K photos
401 videos
108 files
407 links
این کانال اخبار مربوط به فعالیت های امیر پوریا مدرس و منتقد سینما را بازتاب می‌دهد.
Download Telegram
Forwarded from RadioFarda
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎬ابراهیم گلستان، نویسنده، فیلمساز، عکاس و مترجم مطرح ایرانی، امروز ۲۶ مهر، ۹۸ ساله شد. او از مهم‌ترین هنرمندان معاصر ایرانی‌است که تاثیر فراوانی بر روی روشنفکران و جریان‌های هنری در تاریخ معاصر ایران داشته است.
@radiofarda
برنامه هفتگی «صحنه» به کوشش بابک غفوری‌آذر در استقبال از مستند «عیار تنها» ساختهٔ علا محسنی، این قسمت خود را به آقای بهرام بیضایی اختصاص داده است.
این مستند با حضور و حرف‌های اخیر آقای بیضایی، از فردا پنج‌شنبه ١ آبان ٩٩ از سایت رادیو فردا منتشر خواهد شد

لینک برنامهٔ صحنه با کلام منوچهر فرید، پرویز صیاد، نیلوفر بیضایی، محمد رحمانیان، بهمن مقصودلو و بنده دربارهٔ آقای بیضایی :

https://www.radiofarda.com/a/30879430.html

@amiropouria
Forwarded from RadioFarda
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎦 نسخه کامل مستند «عیّار تنها»:
بهرام بیضایی، فیلمساز و کارگردان سرشناس ایرانی، شخصیت شناخته‌شده‌ای در میان اهل فرهنگ است، اما تاکنون مجموعه‌ای مدون و منسجم درباره زندگی و آثار او جمع‌آوری و ارائه نشده بود. علا محسنی این فیلم مستند را به سفارش رادیوفردا ساخته است از زندگی و آثار آقای بیضایی؛ فیلمی که در آن نکاتی از زندگی شخصی و کاری او مطرح می‌شود که پیش از این جایی ذکر نشده است.
@RadioFarda
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #سینما_و_زندگی_با_امیر_پوریا
آدم‌ها حق دارند ۳: حق کرامت انسانی

کرامت انسانی، حقی ذاتی و متعلق به تمام آدم‌هاست. در حالی که اغلب اوقات به‌واسطه سر و وضع ظاهری، میزان دارایی یا حتی مقام و تحصیلات، این حق را برای بسیاری قائل نمی‌شویم و در عوض به برخی، بیش از حد اعتنا می‌کنیم. همین که تعبیر «کرامت انسانی» در زبان و فرهنگ ایرانی کمتر از «احترام» رایج است، نشان می‌دهد که ما تصور دوری از مفهوم آن داریم و این کم‌توجهی باید برطرف شود تا کرامت هر فرد را به‌درستی رعایت و از این حق در مورد خودمان به‌خوبی دفاع کنیم.

DL 1080
persianmediaproduction.org/11570

#رسانه_پارسی
👉👉 @PersianMediaProduction
از زمان نخستین نمایش جشنواره‌ای فیلم ‎«وقتی همه خوابیم» در سال هشتاد و هفت، سال‌هاست هر بحث و خبر مربوط به آقای ‎بهرام بیضایی منجر به واکنش‌‌هایی نسبت به بنده می‌‌شود مبنی بر این که تازه بیضایی‌دوست شده‌ام و قبلاً علاقه‌ای به جهان او و ارادتی به خودش نداشته‌ام!
.
‏در آن سال، مسئولیت جلسهٔ پرسش و پاسخ فیلم را دوست صاحب‌سلیقه و صاحب‌قلم، شهرام جعفری‌نژاد به عهده داشت و من اولین سؤال جلسه را با لحنی بسیار تند علیه فیلم، روی کاغذ نوشتم و او سؤال را با اشاره‌ای به تندی آن خواند و سابقهٔ فراوانم در نگارش تحلیل‌های ستایش‌آمیز دربارهٔ جهان نمایشی آقای بیضایی را نیز به‌عنوان ضمیمه‌ای مقدماتی، مطرح کرد. پیشینه‌ای که گویا دوستان فاقد حافظه و فاقد مطالعه دربارهٔ تاریخ نه‌چندان دور فرهنگ، از آن بی‌خبرند (یا ترجیح می‌دهند فقط واکنش به فیلم آخر آقای بیضایی را به یاد بیاورند). آقای بیضایی از اظهارنظر خشمگین یک «خودی»، طبعاً خشمگین شد و البته پاسخی خویشتن‌دارانه داد
.
آن سال دبیر ویژه‌نامهٔ جشنوارهٔ ‎روزنامه اعتماد بودم و در همان ویژه‌نامه، در توضیح دلایل اظهارنظر تندم که جلسهٔ پرسش و پاسخ آن فیلم را شروع کرد، یادداشتی نوشتم که لینک آن اینجاست:
http://amirpouria.com/takyadashtha_03.asp?ID=101

و این جملات پایانی آن است:
"خود ایشان در «چریکه تارا» از زبان تارا گفته بودند که «عشقی که تو گورستان شروع بشه، از قبل مرده»؛ همچنین است فیلمی که از سرخوردگی و انتقام‌جویی آغاز شود"
.
‏طی جشنواره، واکنش‌های منفی دیگری نسبت به آن فیلم نشان داده شد که بیش از همه، به امیر قادری و دار و دسته‌ای که به راه انداخته بود، برمی‌گشت. اغلب این واکنش‌ها هم در آن دوران ضدیت محض با روشنفکران (دورهٔ اول ریاست جمهوری احمدی نژاد) فردیت بیضایی را نشانه می‌گرفت و قصد تخریب روشنفکری را در کلیت خود داشت و برای همین، تأکید بر دلایل سینمایی‌ام در نقد زمان اکرانش، برایم مهم بود. لینک این نقد نیز اینجا آمده:
http://www.amirpouria.com/fimeirani_03.asp?ID=71

و این چند جمله از پاراگراف آخر آن است:
.
"در پایان «وقتی همه خوابیم» وقتی دخترک دلیل گریه مادر بازیگرش را می‌پرسد، زن می‌گوید این گریه نیست، تمرین است؛ و تصریح می‌کند: «برای فیلمی که شاید روزی بازی کنم». امید عمیق و نهان در ته قلبم این است که «وقتی همه خوابیم» نیز تمرین یا قراری باشد برای فیلمی جامع‌تر که شاید استاد روزی بسازد. همچون همه زندگی ام به عنوان یک فیلم‌بین، همچنان بیشترین تپش قلبم را هنگام شروع تیتراژ یک فیلم، در مورد آن فیلم فرضی آرمانی خواهم داشت. تپش تندی که با هیجان بی‌پایانم برای هر آیین نخستین دیدار هر فیلم بیضایی از باشو به بعد که سنم قد می‌دهد، داشته‌ام و تنها همین یک بار به سرخوردگی انجامید"
.
‏اما یکی دو سال بعد، همان جریان ضدروشنفکری که خیلی‌ها نقد مرا همسو با آن تلقی کردند، سایت ‎#کافه_سینما را به راه انداخت که به‌شدت خودم را ملزم به برائت جستن از مقاصد محفلی آنها دیدم و در این یادداشت، از جمله به تفاوت نگاه‌مان به فیلم بیضایی پرداختم. لینک این یادداشت هم اینجا آمده:

http://www.amirpouria.com/takyadashtha_03.asp?ID=78

و این تکه‌ای از آن است:
.
"همان موقع هم گفتم و نوشتم که اولاً دوست نداشتن فیلم برای منی که بیضایی را بیش از هر سینماگر دیگر دنیا ستوده‌ام، با قادری که بی‌شک نمی تواند متن «کارنامۀ بندار بیدخش» را حتی از رو بخواند، فرق اساسی دارد و ثانیاً، من «فیلم» را نقد می کردم و آن را مانند او بهانۀ مخالفت با کلیت جریان روشنفکری و جدیت فرهنگی در این سرزمین روشنفکرستیز قرار نمی‌دادم"
.
‏اما حالا و با این که در مستند به‌اندازه و هدفمند «عیار تنها» اشاره‌ای بسیار کوتاه به این فیلم می‌شود و همه می‌دانیم که تنها فیلم کم‌اهمیت کارنامهٔ ایشان است، تأکید و اقرار می‌کنم که اگر من ِ کنونی بودم، آن لحن را در مواجهه با بزرگی چون بیضایی اختیار نمی‌کردم و بی‌خشم، می‌نوشتم.
@amiropouria
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #سینما_و_زندگی_با_امیر_پوریا
امید و ناامیدی در سینما ۱: امید به زندگی

آیا اساساً‌ می‌شود گفت چیزی تحت عنوان «آدم امیدوار» و «آدم ناامید» به طور جداگانه وجود دارد؟ یا هر آدمی در مقاطع مختلف زندگی‌ خود، یکی از این دوتاست؟ از فقر و بیکاری که برای هر کسی یأس‌آور است تا ممنوع‌الکاری، میل به خودکشی یا بحران میانسالی که برای افراد به‌خصوصی پیش می‌آید، زمینه‌های گوناگونی می‌توانند عامل ناامیدی شوند. خیلی اوقات آنچه کسانی را به یأس وامی‌دارد، به این واکنش عام بقیه منجر می‌شود که می‌گویند «خوشی زده زیر دلش»! شاید ما هم از بسیاری توصیه‌های خوش‌بینانه‌ی برنامه‌های تلویزیونی و رادیویی دلزده شده باشیم. اما آیا می‌توان برای امید و ناامیدی هم معیار مشخص کرد؟ چه روش‌هایی برای مقابله با یأس‌ها در سینما ترسیم شده است؟

DL 1080
persianmediaproduction.org/11725

#رسانه_پارسی
👉👉 @PersianMediaProduction
اشاره‌ای از امیر پوریا دربارهٔ انتخاب فیلم «خورشید» ساختهٔ مجید مجیدی به عنوان نمایندهٔ سینمای ایران در اسکار ٢٠٢١



حیف که هنوز فیلم «خورشید» مجید مجیدی را ندیده‌ام. وگرنه با نگاهی که از او می‌شناسم، می‌توانستم با نقل جزئیات فیلم به نگاه ترحم‌آمیز و نامحترمانه‌ای که معمولاً نسبت به طبقهٔ محروم و به‌ویژه کودکان این طبقه دارد، اشاره کنم. آن چه بیش از همه در «بچه‌های آسمان» جاری کرده و زندگی کودکان کار در فیلم «خورشید» هم برای زمینه‌های مشابه آن، جای فراوان دارد، با متوقف ماندن مخاطب و منتقد در سطح احساساتی آن فیلم، اغلب نادیده ماند. به جا آوردن کرامت انسانی شخصیت‌های فیلم و از جمله فقرا، از وظایف بدیهی کارگردان و فیلمنامه‌نویس است که در کارهای مجیدی با شدت ترحمی که در تماشاگر برمی‌انگیزد، این کرامت فردی زیر پا می‌رود. در قسمتی از برنامه‌های «سینما و زندگی» با عنوان «تبعیض اجتماعی و طبقاتی» به این مشکل همیشگی نگرش و فیلم‌های مجیدی پرداخته‌ام، اما...
.
اما آن چه مرا به یاد این مشکل انداخت، نه انتخاب فیلم «خورشید» از جانب هیأت گزینش نمایندهٔ سینمای ایران در اسکار ٢٠٢١، بلکه کنار ماندن همیشگی فیلم‌های انتقادی عمیق‌تر مانند «جنایت بی‌دقت» و «شیطان وجود ندارد» و از آن عجیب‌تر، اطلاق صفت «ضدایرانی» به فیلم مجیدی از جانب روزنامهٔ کیهان است. صفتی که عموماً دخلی به اهمیت قائل شدن برای ایران ندارد و مقصود از آن، فیلم انتقادی نسبت به شرایط اجتماعی و سیاسی و امنیتی و زیستی مردم است. یا راحت‌تر بگویم، هر فیلمی که دور از کرنش و تعظیم به نظام جمهوری اسلامی قرار بگیرد. این در حالی است که با تصویر دلسوزی‌برانگیز و معصوم مردم فقیر در فیلم‌های مجیدی، او آشکارا فقر را زیبا تصویر می‌کند، بهره‌مندی از فضیلت فقر را عاملی برای رستگاری می‌داند و در نتیجه، شرایط حاکم و منتهی به فقر را طبیعی نشان می‌دهد. چه بسا فراتر از این، حتی حاکمیت را بابت ایجاد امکان رستگاری از طریق فقر، ضامن آخرت مردم محروم پرداخت می‌کند! بار دیگر تأکید می‌کنم که اینها در کلیت نگرش او و به ویژه از خوانش «بچه‌های آسمان» به دست می‌آید و با تماشای «خورشید» در آینده، تأیید خواهد شد. به اینها نگویید پیش‌فرض و نگویید منتقد نباید پیش‌فرض داشته باشد. اینها «شناخت» است و تئوری مؤلف این نوع نگاه را به ما آموخته؛ حتی در رویارویی با کار فیلمسازان فاقد تألیف که البته بیش از هنرمند، نوعی ایدئولوگ به حساب می‌آیند. به این معنا، حتی کیهان هم این شکل رندانهٔ تأیید شرایط توسط فیلمساز را کافی نمی‌داند و ظواهری مثل نمایش کودکان کار در مرکز روایت فیلم او را جلوهٔ انتقاد تلقی می‌کند. تلقی عجیبی که نباید فریب آن را بخوریم و به جایش باید متوجه تأیید و توجیه نهایی شرایط حاکم از سوی فیلمساز «خودی» و «نورچشمی» سیستم باشیم
.
کمترین آسیب فیلم‌هایی با این زاویهٔ نگاه، آن است که زندگی مردم را به نوعی «آزمون طاقت» همانند می‌کنند و این طاقت را امتیاز به شمار می‌آورند. استناد به شعارهای عرفی و شبه‌دینی همچون «امتحان الهی» نیز به این اصرار به طاقت آوردن، دامن می‌زند. در پایان فیلم بدیع «چکاوک‌ها در بند» یا «چکاوک‌ها روی سیم» ساختهٔ فیلمساز تازه‌فقید چک یرژی منزل بر اساس تم‌هایی از آثار بهومیل هرابال، دختری که تازه به عقد مرد جوانی درآمده، خبر دو سال زندانی شدن مرد را با لبخند و امیدواری نسبت به این که «فقط ١٧-١٨ ماه دیگه میاد بیرون و زندگی‌‌مونو را شروع می‌کنیم» تکرار می‌کند و فیلم این «امید» حاصل از طاقت را رنج‌آورتر از هر «ناامیدی» به تصویر می‌کشد؛ با آن که کاملاً ناگزیر است
.
وقتی سینما به جای این رویکرد انتقادی، ابزار افزایش کاذب آن طاقت را در ذهن تماشاگر بکارد، هنر به کارکردی برخلاف مسیر انسانی و آگاهی‌بخش خود افتاده است و موفقیت‌هایی همچون حضور در اسکار و شاید حتی بیش از آن، باز در مسیر همان «افتخارآفرینی» مطلوب سیستم و توهم ِ بالارفتن میزان طاقت مردم - در این مورد، اهل فرهنگ- قرار خواهد گرفت که بی‌تردید، اسف‌بار است
.

@amiropouria
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #سینما_و_زندگی_با_امیر_پوریا
امید و ناامیدی در سینما ۲: امید به بهبود

بیماری‌هایی که به‌سختی درمان می‌شوند، از مهم‌ترین زمینه‌های ایجاد ناامیدی بوده و هستند. اما آیا امید بخشیدن به هر فرد درگیر این وضعیت، همواره لازم است؟ آیا همیشه نتیجه‌ی یکسانی خواهد داشت و مفید واقع خواهد شد؟ فیلم‌ها، نمایشنامه‌ها، رمان‌ها و داستان‌های کوتاه بسیاری به افراد مبتلا به چنین شرایطی پرداخته‌اند و جهان‌بینی هر کدام از این افراد را همچون نمونه‌ای از واکنش انسان در زندگی واقعی تصویر کرده‌اند. گستردگی این موضوع باعث می‌شود که در این قسمت به گوشه‌ و کنار ادبیات نمایشی و داستانی سرک بکشیم و ببینیم چگونه نوع برخورد با ناامیدی آدم‌ها در این احوال، به ظرفیت‌های هر فرد و روحیه و رویکرد او بستگی دارد.

DL 1080
persianmediaproduction.org/11803

#رسانه_پارسی
👉👉 @PersianMediaProduction
Amir Pouria
🔴 #سینما_و_زندگی_با_امیر_پوریا امید و ناامیدی در سینما ۲: امید به بهبود بیماری‌هایی که به‌سختی درمان می‌شوند، از مهم‌ترین زمینه‌های ایجاد ناامیدی بوده و هستند. اما آیا امید بخشیدن به هر فرد درگیر این وضعیت، همواره لازم است؟ آیا همیشه نتیجه‌ی یکسانی خواهد…
بعد از قسمت «امید به بهبود» که امروز از سایت و صفحات مجازی رسانهٔ پارسی در پلتفرم‌های مختلف
منتشر شده، تنها دو قسمت دیگر از فصل اول مجموعه برنامه‌ام باقی می‌ماند. نزدیک به ٨ ماه از نخستین سال زندگی مشترک‌مان را به‌اتفاق همسرم در خانه‌نشینی ناگزیر، به کار روی این مجموعهٔ ٢٧ قسمتی گذراندیم و او در کنار چند مسئولیت دیگرش در ساخت برنامه، همیشه لابه‌لای تمرین‌ها و خرابکاری‌های من، از این عکس‌های پشت‌صحنه‌ای گرفت. امید و اشتیاق دارم که با وجود شلوغی و شرایط کار جدید، بتوانیم یک روزی و یک وقتی، فصل دوم این مجموعه را کار کنیم. هنوز انبوهی موضوع انسانی مانده که ببینیم سینما و گاه هم ادبیات، چگونه با آن مواجه شده‌اند
.
#سینما_و_زندگی_با_امیر_پوریا
#امید و #ناامیدی در سینما
#رسانه_پارسی
#امیر_پوریا

@amiropouria
خورشید، قهرمانی که ذهن و دست و چشم ناصر تقوایی، او را به ادبیات دراماتیک و تاریخ سینمای ما هدیه داد، تردید یک آدم عادی نسبت به مناسبات زمامداری و قانون‌گذاری را بازگو می‌کرد: «مو نمی‌دونوم قانونا کی نوشته». اما از یک ویژگی هر قانون و هر حاکمیتی مطمئن بود: «اما می‌دونوم هیچ جای دنیا هیچ قانونی نیست که آدمیزادِ گشنه بخواد»

.

سال‌های آغازین دهۀ چهل خورشیدی است. فیلم با اشاره به تازه ترورشدن حسنعلی منصور نخست‌وزیر، تقویم خود را نشانه‌گذاری می‌کند. به شرایط اجتماعی/سیاسی زمانه به طور مستقیم کاری ندارد؛ اما حال و روز تبعیدیان سیاسی، تبعیدیان بزه‌کار و البته بساط رشوه و زد و بند مأموران دولتی با بازاریان صاحب‌نفوذ را زمینۀ وقایع قرار می‌دهد. جایی از فیلم که مرغان دریایی بر سر طعمه‌ای که ندیده‌ایم و نمی‌دانیم چیست، بلوایی به پا کرده‌اند، شناعت دنیایی که گرسنگی را به موجودات زنده تحمیل می‌کند، به تصویر درمی‌آید

.

تا پیش از آبان نود و هشت، انگیزۀ آشکار هیچ یک از تحرکات اعتراضی قابل توجه بعد از انقلاب، بحران اقتصادی نبود. در جامعه‌ای که بیش از چهل سال است به طور مداوم اسیر رشد وحشتزای تورم بوده، البته که کمبودها بر هر اعتراض اثر داشته‌اند. اما حاکمیت در برخورد خونین خود با جنبش دانشجویی کوی دانشگاه، در کشتار روشنفکران طی قتل‌های زنجیره‌ای و در سرکوب مرگبار اعتراض مردم به تقلب در انتخابات ریاست‌جمهوری، همواره بهانه‌ای داشت که هدف اصلی اعتراضات را «سیاسی» تلقی کند

.

با تمام آن چه قدیمی‌ها همیشه می‌گفتند که «شکم گرسنه، صبر و تحمل سرش نمی شه» و ریختن مردم به خیابان‌ها در نتیجۀ گرانی و فقر را قطعی می‌دانستند، چنین اتفاقی به این شدت نیفتاد و نیفتاد تا چنین شب و روزی در پارسال که زمزمه‌های گرانی سیصد درصدی قیمت بنزین بین مردم گشت و زر زرهای قبلی مسئولین مختلف در انکار احتمال این افزایش را ناکار کرد و تا صبح شنبه بیست و پنجم آبان نود و هشت، به تنها تجمعات اعتراضی پس از انقلاب بدل شد که در آن، طبقۀ محروم و شهرها و بخش‌های حاشیه و حومه، به‌اندازۀ طبقۀ متوسط و پایتخت و شهرهای بزرگ، معترض بودند

.

حکومتی که مدعی جمهوریت بود، نارضایتی مردم را اغتشاش نامید. رئیس جمهوری که در تبلیغات انتخاباتی، ادعا کرده بود که «سرهنگ» نیست یعنی نظامی‌گری و خشونت را روا نمی‌داند، قوۀ قضاییه‌ای که فراتر از قانون‌گذاری مدنی، خود را مدعی برقراری عدل الهی در کشورش می‌داند و رهبری که پیروانش بیش از یک زمامدار، او را پیشوای دینی قلمداد می‌کنند، در همسویی با یکدیگر، زن و جوان و کارگر و دانش‌آموز و دانشجو را به خاک و خون و رنج و بند و سلول انفرادی کشاندند و حتی مدت‌ها بعد از فروکش کردن شعلۀ اعتراضات، پای چوبۀ دار بردند و می‌برند

.

 این روزها سؤال رنج‌دیدگان رنجور حوادث که فقط می‌خواهند بدانند رد فرزند گمگشت یا از دست رفتۀ خود از آبان پارسال را کجا بجویند، با سؤال وقاحت‌بار «کدام آبان؟» پاسخ داده می شود و خورشید باید در اطمینان خود تجدیدنظر کند. در سرزمین ما انگار قانونی حاکم است که آدمیزاد را گرسنه بخواهد یا به تعبیر دیگر، اعلام گرسنگی آدمیزاد را نیز جُرم، اغتشاش، اقدام علیه امنیت ملی و تبلیغ علیه نظام مقدس بداند

.

کیانوش عیاری طرح سریالی را به صدا و سیمای ایران داد موسوم به «هشتاد و هشت متر». این عدد به مساحت زمین و مِلکی اشاره می‌کرد که در مرکز وقایع قرار داشت. گفتند قبول، سریال را بسازید اما آن مساحت را عوض کنید. حالا با نام «هشتاد و هفت متر» در دست ساخت است و البته فعلاً متوقف مانده. با خود می‌گویم سیستمی که از تکرار یک عدد دورقمی در شمارش اعداد می‌هراسد و می‌گریزد، با نام ماه میانی فصل پاییز چه خواهد کرد؟ می‌پندارد تا کِی می‌شود با حذف کلمات و عددها، خشم‌ها و نفرت‌ مردم و نشانه‌های رنج آنان را زدود؟ چگونه شعار مدعیان انقلابی‌گری منجر به همین سیستم، به این شدت از ذهن ِ سواران ِ مرکب ِ انقلاب پاک شده؟ همان که روی در و دیوار می‌نوشتند: «ننگ با رنگ پاک نمی شود»


#کدام_آبان #اعتراضات_سراسری #آبان_٩٨

@amiropouria
Amir Pouria
خورشید، قهرمانی که ذهن و دست و چشم ناصر تقوایی، او را به ادبیات دراماتیک و تاریخ سینمای ما هدیه داد، تردید یک آدم عادی نسبت به مناسبات زمامداری و قانون‌گذاری را بازگو می‌کرد: «مو نمی‌دونوم قانونا کی نوشته». اما از یک ویژگی هر قانون و هر حاکمیتی مطمئن بود:…
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
خانم آمنه‌سادات ذبیحی‌پور؛
اگر به نقش شما در تثبیت شغلی تحت عنوان خبرنگار/بازجو هم کاری نداشتیم، اگر آن چه تا به حال انجام داده بودید را هم هیچ ندیده بودیم، این یک قلم کافی بود تا عملکرد شما را ننگ تاریخی ژورنالیسم و کار رسانه‌ای بدانیم. چگونه ممکن است آدمی بتواند خون‌ها و رنج‌های آبان ۹۸ را با استناد به توییت‌های همتایان سراسر قلابی خود، به سفری در چند دهه پیش ربط بدهد؟ بعد از این جعل، چگونه می‌تواند شب‌ها به راحتی بخوابد؟ #کدام_آبان اشاره به این است؟!
@amiropouria
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
📺 بالاخره و پس از ۱۶سال، انتظار طرفدران مجموعه تلویزیونی فرندز به پایان می‌رسد و قسمت تازه‌ای از این سریال با حضور همه بازیگران قبلی ساخته می‌شود. این قسمت ویژه با حضور تماشاگران در استودیو ضبط خواهد شد و اگر اتفاق خاصی رخ ندهد، ماه مارس سال آینده میلادی،حدود ۵ ماه دیگر آماده پخش خواهد بود. جزئیات بیشتر در گزارش مهدی طاهباز همراه با حرف‌های امیر پوریا.

@radiofarda
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔴#سینما_و_زندگی_با_امیر_پوریا
امید و ناامیدی در سینما ۳: ناامیدی بر اساس موقعیت

در بسیاری از نمایشنامه‌ها و فیلم‌های غربی، موقعیت‌ بحرانی را با طنز به نمایش می‌گذارند. اما در فرهنگ و روایات ما اگر چنین اتفاقی بیفتد، بیشتر اوقات گوینده را به فهم نکردنِ شرایط سخت متهم می‌کنیم. چرا این تفاوت در نوع نگاه تا این اندازه محسوس است؟ وقتی شرایط خیلی حاد می شود، حفظ یا از دست دادن امید بسیار کلیدی‌تر به چشم می‌آید و گاه آدمی در این وضعیت به نیازهای اولیۀ زنده ماندن قناعت می‌کند. روشن است که هر یک از جلوه‌های این‌چنینی در سرگذشت و سرنوشت آدمی، برای درام و فیلم بستر بسیار جذابی فراهم می‌کند ولی برای این برنامه، نه فقط این جذابیت، بلکه دستاورد انسانی این نوع آثار است که اهمیت دارد.

DL 1080
persianmediaproduction.org/11866

#رسانه_پارسی
👉👉 @PersianMediaProduction
این آخرین عکس پروفایل تلگرام آقای چنگیز جلیلوند است. نوع عکس و فضا و کنار ماشین ایستادن در ساحل، همچنان یادآور علایق دوران جوانی است و از روحیهٔ سرحال و جوانانهٔ او خبر می‌دهد. کسی که همچنان با انرژی و حتی ولع فراوان، کار می‌کرد و صدا به یادگار می‌گذاشت و هیچ نشانی از سال‌خوردگی در رفتار و زیستش نبود، باید این طور ناگاه و بیهوده قربانی ویروس کرونا شود... چنین مردی هر طور می‌رفت، غمبار بود اما این طور رفتنش غم و احساس پوچی و تلخی را چند برابر می‌کند
.
در تدارک صحبت در گزارشی دربارهٔ او و کار و جایگاهش برای «رادیو فردا» هستم و نگارش مطلبی دربارهٔ میراث درخشان دوبله‌هایش که از خود به جا گذاشت. دریغ از این شکل رفتن او
.

#چنگیز_جلیلوند #هنر_دوبله #کرونا

@amiropouria
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
در گزارشی دربارهٔ زندگی، کار و مرگ آقای چنگیز جلیلوند، کلامی دربارهٔ او گفته‌ام: از تفکیک هنرشناسانهٔ نقش‌های جدی و شوخ تا تنها باری که آنتونی کویین را دوبله کرد و در مسیر آنتونی‌ کویین‌های آقای منوچهر اسماعیلی گام برداشت
.
در این گزارش رادیو فردا به کوشش مهدی طاهباز، نوع برخورد وزارت ارشاد با صدای جلیلوند به این عنوان که «یادآور بازیگران پیش از انقلاب» است، روایت می‌شود
@amiropouria
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
یادی از میرعلی حسینی

حالا که به دنبال درگذشت چنگیز جلیلوند، صحبت از دوبله فیلم‌ها بیشتر شده است، بد نیست یادی کنیم از فیلم «دایره مینا»ی داریوش مهرجویی و دوبلور متفاوت سعید کنگرانی در این فیلم. آرشاک قوکاسیان معمولا به جای کنگرانی در فیلم‌هایش صحبت می‌کرد اما در «دایره مینا»، میرعلی حسینی به خواست مهرجویی، دوبلور کنگرانی است.
میرعلی حسینی باوجود حضور در دوبله اما بیش از هر چیز به عنوان گوینده و روزنامه‌نگار شناخته می‌شود و من از زمان پیوستن به رادیو فردا بسیار خوشحال از همکاری با او در این رسانه هستم. مرور تجربیات و خاطراتش از دوبله و گویندگی یکی از لذت‌بخش‌ترین لحظات کاری من در این سالها بوده است.
میرعلی حسینی بخاطر اعلام پیروزی انقلاب در ۲۲ بهمن ۵۷ در تلویزیون ملی ایران هم به یاد آورده می‌شود و البته در تمام این سال‌ها درباره آن روز و اتفاقات بعدش توضیح داده است. از جمله در یکی از آخرین موارد در این مجموعه گفت و گوها:
https://www.radiofarda.com/a/forty-years-forty-interviews-Mirali-Hosseini/29859194.html
Amir Pouria
🔴#سینما_و_زندگی_با_امیر_پوریا امید و ناامیدی در سینما ۳: ناامیدی بر اساس موقعیت در بسیاری از نمایشنامه‌ها و فیلم‌های غربی، موقعیت‌ بحرانی را با طنز به نمایش می‌گذارند. اما در فرهنگ و روایات ما اگر چنین اتفاقی بیفتد، بیشتر اوقات گوینده را به فهم نکردنِ شرایط…
قسمت پیشین برنامهٔ «سینما و زندگی» که جمعهٔ پیش منتشر شد، قسمت ماقبل‌آخر کل این مجموعه بود. در تیتراژ پایانی این قسمت (البته در کپی منتشرشده در اینستاگرام)، بخش «فیلم‌های بیشتر برای تماشا» که در سری «امید و ناامیدی» به تناسب موضوع هر قسمت می‌آید، به اشتباه از تصاویر و نوشته‌ها حذف شده بود و حالا در اینجا فهرست فیلم‌های هر سه قسمت پخش‌شدهٔ سری «امید و ناامیدی» را تقدیم می‌کنم
سینما و زندگی با امیر پوریا - ٢۴: امید به زندگی

‌For further watching :

Red Beard
(Akira Kurosawa, 1965)

Harold and Maude
(Hal Ashby, 1971)

The Wind Will Carry Us
(Abbas Kiarostami, 1999)

The Weather Man
(Gore Verbinski, 2005)

The Suicide Shop
(Patrice Leconte, 2012)

Anomalisa
(Charlie Kaufman, Duke Johnson, 2015)

سینما و زندگی با امیر پوریا - ۲۵: امید به بهبود

For further watching :

To Live / Ikiru
(Akira Kurosawa, 1951)

Cleo from 5 to 7
(Agnès Varda. 1962)

My Life without Me
(Isabel Coixet, 2003)

Little Miss Sunshine
(Valerie Faris, Jonathan Dayton, 2006)

Beasts of the Southern Wild
(Benh Zeitlin, 2012)

Wonder
(Stephen Chbosky, 2017)


سینما و زندگی با امیر پوریا - ٢۶: ناامیدی بر اثر موقعیت

For further watching :

Floating Clouds
(Mikio Naruse, 1955)

A Man Escaped
(Robert Bresson, 1956)

Three Colours: Blue
(Krzysztof Kieślowski, 1993)

The Son’s Room
(Nanni Moretti, 2001)

The Terminal
(Steven Spielberg, 2004)

All Is Lost
(J. C. Chandor, 2013)

My Life as a Zucchini
(Claude Barras, 2016)
.
لازم به اشاره‌ است که قسمت آخر فردا جمعه هفتم آذر ٩٩ توسط رسانهٔ پارسی منتشر می‌شود، این عنوان عجیب را بر خود دارد: ناامیدی به عنوان ادعا! حتماً بین خودتان زیاد دیده‌اید که کسانی به ژست ناامیدی افتخار می‌کنند. فردا برنامه را برایشان بفرستید و منتظر نتیجه‌‌اش بمانید

@amiropouria
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #سینما_و_زندگی_با_امیر_پوریا
امید و ناامیدی در سینما ۴: ناامیدی به عنوان ادعا

در محیط مجازی و در فضای مدعی روشنفکری جامعه ایرانی، نوعی افتخار به ناامیدی و استقبال از اشعار و آثار یأس‌آلود، سال‌هاست رواج دارد. چه انگیزه‌هایی باعث این می‌شود که گاه احساس کنیم با ژست ناامیدی، از مردم معمولی متمایز می‌شویم و در جایگاه والاتری قرار می‌گیریم؟ سندروم لذت نبردن از زندگی، چقدر به ترس‌های بیهوده‌ای که خودمان می‌سازیم و پرورش می‌دهیم، برمی‌گردد و چه کسانی در سینما و ادبیات به این ضعف ذهن و روحیه‌ی انسان معاصر توجه داشته‌اند؟

DL 1080
persianmediaproduction.org/11937

#رسانه_پارسی
👉👉 @PersianMediaProduction