Amir Pouria
1.96K subscribers
1.11K photos
401 videos
108 files
407 links
این کانال اخبار مربوط به فعالیت های امیر پوریا مدرس و منتقد سینما را بازتاب می‌دهد.
Download Telegram
Amir Pouria
دو اشاره از امیر پوریا دربارهٔ «حکایت دریا» / یادداشت اول: برای مطالعه پیش از تماشای فیلم . تماشای «حکایت دریا» نهمین فیلم بلند سینمایی آقای بهمن فرمان‌آرا که سه و اندی سال پیش ساخته و به‌تازگی به‌طور آنلاین اکران شده، مثل هر فیلم و هر کار دیگر مربوط به او،…
دو اشاره از امیر پوریا دربارۀ «حکایت دریا»/ یادداشت دوم: برای مطالعه بعد از تماشای فیلم
.
بعد از گفت‌وگویم با اصغر فرهادی دربارۀ «همه می‌دانند»، مضمون حرفی از او را برای تیتر گفت‌وگو برداشتم و به این جمله تبدیلش کردم: «هیچ کس نمی‌داند چه گذشته‌ای در انتظارش است». وضعیتی که طاهر در گره‌گشایی مربوط به پروانه (لیلا حاتمی) با آن مواحه می‌شود، درست از همین دست است. شاید در ابتدا به نظر برسد این دست‌اندازی گذشته به اکنون، فقط جلوه‌ای از به‌اصطلاح کج‌پالانی اوست؛ یا در نهایت همان خصلتی که ژاله (فاطمه معتمدآریا) بابتش او را به مرغ کُرچ تشبیه می‌کند. اما اگر از منظر گذر عمر طاهر به آن بنگریم، ماجرا پیچیده‌تر می‌شود: او حتی اگر موجب رنجش کسی شده، اگر دست به شیطنتی زده، اگر شاگردانی تربیت کرده که پیش از ترک کشور حتماً به او سر می‌زنند و با او خداحافظی می‌کنند، همه را در گذشته‌های دور و نزدیک مرتکب شده. آن چه امروز برایش مانده، فقط یاد آنهاست؛ چه حسرت برخی از آنها را داشته باشد و چه بابت برخی دیگر، حرص بخورد و به خود بگوید کاش مرتکب‌شان نشده بود.
در این وضعیت، تلخی وضع کنونی طاهر به‌گونه‌ای ناخواسته اما از پایه و اساس، به طنز آمیخته است. چه وقتی دریافت او از زندگی و انسان را زمینۀ پریشان‌احوالی‌اش بدانیم و حرف هوشنگ (علی نصیریان) یعنی «خوشبخت آن که خر آمد، الاغ رفت» را وصفی از رنج درونی و بیرونی او بگیریم (چون خر نیست و وضع وخیم را فهم می‌کند)؛ چه حتی در جلوه‌های جرئیات‌پردازانه‌تر که مثلاً او با این حال و روز، در روزهای بعد از ترخیص از آسایشگاه می‌خواهد به امیر دشتی (صابر ابر) امید بدهد و کارش یادآور جایی از «خانه‌ای روی آب» است که دکتر سپیدبخت (رضا کیانیان) به پسرش (مهدی صفوی) می‌گفت: «چه دنیای بدی که من آخرین امید یه کسی‌ام» (با تأکید روی «من»). یا این لحظۀ گذرا و ذهنیت شاید جزئی که پروانه به او می‌گوید «باباطاهر» و بدیهی است که ذهن ما در جریان حس‌های حین تماشای فیلم یاد باباطاهر عریان شاعر درویش‌مسلک قرن پنجم هجری می‌افتد و با توجه به پسزمینه‌ای که به‌تازگی از طاهر در جوانی دانسته‌ایم، این تداعی جنبۀ طنزآمیز دیگری هم به‌ خود می‌گیرد.
قصد دارم بگویم اگر بازی خود آقای بهمن فرمان‌آرا در این نقش، همان قدر که همدلی‌برانگیز جلوه می‌کند، گاه هم آشکارا فقط نمایشی بیرونی است و از اعماق وجود برنمی‌آید (مانند لحظۀ فریاد «من مرگ هیچ عزیزی رو باور نمی‌کنم») این دوگانگی جدیت و ملاحت در لحن فیلم است که این نوع بازی را طلب کرده؛ نه فقط حضور بازیگر. این خصوصیت را در جلوۀ دیگری نیز می‌توان دید: این که در یادداشت پیش-‌نمایش فیلم آوردم وقتی طاهر نوعی طنز آیرونیک به کار می‌برد، بازیگرش از همیشه راحت‌تر اجرا می‌کند، به فردیت خود آقای فرمان‌آرا بازمی‌گردد که هر معاشر او زبان طنزش را شنیده و شیرینی و تندی و تلخی‌اش را در مواقع مختلف، چشیده. از طرف دیگر، مثلاً‌ وقتی هوشنگ همان مصرع/ مَثَل ِ «خر آمد الاغ رفت» را از مجلۀ «توفیق» نقل می‌کند، واکنش چشم‌ها و چهرة طاهر، به‌روشنی دیر است. یار دیرین آقای فرمان‌آرا یعنی آقای عباس گنجوی که علاوه بر مدیریت تدوین، مشاور کارگردان بوده نیز به‌عمد این مکث پیش از واکنش را در تصویر نگه داشته و حذف نکرده است. در نتیجه، ما با کسی طرفیم که به‌طور عینی طبق توصیف خودش در ابتدای فیلم «خنده یادش رفته» و در دریافت شوخی دوستش، دچار عملکرد تأخیری ذهن می‌شود.
این دوست، می‌توانست بدل از هوشنگ گلشیری باشد. اما در صحبت با او، خود طاهر از گلشیری به‌عنوان یکی از آنها که رفته‌اند، یاد می‌کند. اما این نکته، در این که هوشنگ را بازآمده از جهان مردگان بدانیم، تاثیری ندارد. اگر بخواهیم گذشته‌گرایی و ماندن در حسرت آن همنشینی‌ها و همصحبتی‌ها را تنها مشکل طاهر بدانیم باز به عمق احوال او پی نبرده‌ایم. چون حتی برای حوان نسل دوم و سوم شاگردانش نیز افق روشنی نمی‌بیند و از نظارۀ وهم آمیز سرگردانی مادر او (رویا نونهالی) در گذر کوچه‌ها تا پیکر خونین خودش، شاهد سرنوشت بس تلخ اوست. این‌ گونه است که برای طاهر، آلترناتیو نهایی سرخوشانۀ «دلم می‌خواد برقصم» نیز وجود ندارد. انتخاب نهایی او برای بازگشت نزد دکتر (علی مصفا) در جملات اول حرف‌های آقای فرمان‌آرا در گفت‌وگو با خبرگزاری ایلنا، طنینی ازیادنرفتنی خواهد داشت: «فرار امیر دشتی برای این است که امیدی نیست ... حالا من ِ فیلمساز می‌توانم درِ باغ سبزی هم نشان دهم: که بعد از مردن امیر، متوجه شویم استاد در تیمارستان است و همۀ موارد، اوهام او بوده است. واقع‌بینانه و شرافتمندانه بگویم که من نمی‌توانم امیدی بیشتر از این بدهم».
Amir Pouria
دو اشاره از امیر پوریا دربارهٔ «حکایت دریا» / یادداشت اول: برای مطالعه پیش از تماشای فیلم . تماشای «حکایت دریا» نهمین فیلم بلند سینمایی آقای بهمن فرمان‌آرا که سه و اندی سال پیش ساخته و به‌تازگی به‌طور آنلاین اکران شده، مثل هر فیلم و هر کار دیگر مربوط به او،…
جایی از فیلم که نمایندۀ یک نهاد دولتی محلی (اصغر پیران) نزد استاد می‌آید و از یکی از کتاب‌های او تعریف می‌کند، استاد به این که دوست داشته تمام نسخه‌های منتشرشدۀ کتاب را از بین ببرد، اشاره می‌کند. در نسخۀ اصلی فیلم «حکایت دریا» دلیل این حس طاهر، سانسور و اصلاحیه‌های فراوانی است که وزارت ارشاد بر آن کتاب اِعمال کرده. همان وزارتخانه در برخورد با فیلم، این اشاره به سانسور را سانسور می‌کند و حذف این دیالوگ را در اصلاحیه‌های فیلم، شرط می‌گذارد. در چنین شرایطی، حتی همین میزان امیدبخشی که فیلمساز کوشیده پایان فیلمش را به آن زینت بخشد، نوعی خیال‌‌پردازی خوش‌بینانه به چشم می آید!

@amiropouria
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #سینما_و_زندگی_با_امیر_پوریا
مسئولیت‌پذیری در فیلم‌ها ۳: آکیرا کوروساوا

برخلاف توصیه همیشگی نقد هنری که می‌گوید پیام اخلاقی ندهید، آیا می‌توان با وجود پیا‌م‌رسانی در سینما، همچنان بر قلب و ذهن مردم تأثیر گذاشت و آنها را از پیام دلزده نکرد؟ فیلم‌های آکیرا کوروساوا، کارگردان بزرگی که نسل‌های امروز مخاطبان شاید کمتر آثار جاودان او را دیده باشند، نمونه‌ی متعالی همین روش است.

DL 1080
persianmediaproduction.org/10265

#رسانه_پارسی
👉👉 @PersianMediaProduction
Forwarded from Iranwire
🔹سیروس گرجستانی و سوالی که تا آخر بی‌جواب ماند

اوایل دهۀ ۱۳۸۰ که در کارگاه آزاد بازیگری، درسی تحت عنوان «تحلیل بازیگری» را به هنرجویان بازیگری می‌گفتم، بنا داشتم در نخستین جلسه به این نکته اشاره ‌کنم که عشاق بازیگری معمولاً با سودای سوپراستاری و جلوه‌گری‌هایش پا به کلاس‌ها می‌گذارند و در این میان، احتمال بازی در نقش‌های فرعی را فراموش می‌کنند؛ نقش‌هایی که هم نیاز به بازیگر در آن‌ها بیشتر است و هم در اوایل کار یک بازیگر تازه‌وارد، به طور طبیعی بیشتر از نقش اصلی به او پیشنهاد می‌شود.

این اشاره به آن‌ها کمک می‌کرد تا از آن ولع و وهم ستاره شدن در ابتدای راه اندکی به در آیند و واقعیات پیش‌ رو را ببینند. برای ایجاد امید در این افق، به این احتیاج داشتم که چند بازیگر تثبیت ‌شده در نقش‌های مکمل را مثال بزنم و بگویم تازه اگر در بازی نقش‌های فرعی موفق عمل کنید، به بازیگری بدل خواهید شد که برای نقش‌های مکمل مهم به شما اعتماد می‌کنند و به سراغ‌تان می‌آیند.

«سیروس گرجستانی» به عنوان بازیگری که از «تیغ و ابریشمِ» «مسعود کیمیایی» تا «زرد قناریِ» «رخشان بنی‌اعتماد» و «مسافر ریِ» «داود میرباقری»، تقریباً همیشه نقش‌های مکمل فیلم‌ها را به شکلی باورپذیر و با شناخت طبقه و قشر کاراکتر اجرا می‌کرد، یکی از نمونه‌هایی بود که قصد داشتم مثال بزنم.

اما پیش از رسیدن به حرف‌ها و در مرحلۀ حضور و غیاب، دیدم نام یکی از هنرجوها «سیما گرجستانی» است. بی‌ربط بود که از او بپرسم آیا با سیروس نسبتی دارد یا خیر. اما وقتی با شنیدن نامش دست بلند کرد، دیدم فرم صورت و به‌ویژه شکل فک و چانه‌اش با گرجستانی بازیگر مو نمی‌زند و بی‌شک دختر او است. درجا تصمیم گرفتم آن مثال را عوض کنم و از پدرش در جایگاه بازیگر نقش‌های مکمل نام نبرم.

چرا؟ چرا در ایران احتمال می‌دهیم فرزند یک بازیگر امتحان ‌پس‌ داده در نقش‌های مکمل از این اشاره به کار و کارنامۀ پدرش برنجد؟ به بیان دیگر، چرا باید همه آن قدر در تصور «بازیگری یعنی نقش یک بودن» غوطه‌ور باشیم که ایفای درست نقش‌های مکمل را کسر شأن بپنداریم؟

گزارش امیر پوریا را اینجا بخوانید👇
#اخبار_ایران #سیروس_گرجستانی #اطلاع_رسانی
@Farsi_Iranwire
در سه سال گذشته، هر سال در این روز وظیفه‌ای داشتم: اجرای مراسم سالگرد فقدان مردی که یادبودهایش هم هیچ شباهتی به مراسم مرسوم نداشت
.
#سالگرد_فقدان
آقای #عباس_کیارستمی
آقای #کیارستمی
#چهارمین_سال
#خطای_پزشکی
#پرونده_پزشکی_عباس_کیارستمی
#شما_تنها_نیستید
.
عکس‌ها به ترتیب متعلق به سال‌های ۹۶ در دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی که آن پایین، حسن قاضی‌زاده هاشمی و ایرج حریرچی - وزیر و معاون وزیر بهداشت آن زمان- نشسته‌اند و بعد، توضیحات و توجیه‌های خود را دربارهٔ پروندهٔ پزشکی آقای کيارستمی ارائه دادند و قول نهایی وزیر وقت دربارهٔ درخواست گزارش کامل پزشکی از تیم درمانی، هرگز محقق نشد
.
سال ٩٧ که دومین سالگرد بر مزار ایشان با خواندن متن پیگیری کمپین «شما تنها نیستید» توسط مینا اکبری به نمایندگی از بنیاد کیارستمی برگزار شد (عکس از فرناز عزیزی)
.
و سال ۹۸ باز در کنار آرامگاه‌ که فقط بخش‌هایی از صدای ایشان در فیلم‌ها و مصاحبه‌‌ها و سفرهای مختلف پخش شد.
عکس‌ سال‌های اول و سوم (که در هر دو سفید‌ پوشیده‌ام) از فیلم گزارش مراسم که منبع هر کدام روی تصویر آمده
@amiropouria
یک رؤیای دم صبح.pdf
2.5 MB
٣٠ سال پیش در این نوشتهٔ آیدین آغداشلو خواندم و دانستم که از نوجوانی با عباس کیارستمی معاشر بوده. فرداشب بناست رو‌به‌روی او بنشینیم و از دوست دیرینش حرف بزنیم. لایو اینستاگرامی بنده و آقای آغداشلو در صفحهٔ ایشان و من، یکشنبه ١۵ تیر ٩٩ ،ساعت ١١ شب به وقت ایران
@amiropouria
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
گفت‌وگوی امیر پوریا با آیدین آغداشلو دربارهٔ شخصیت فردی، زندگی و هنر عباس کیارستمی
در مجموعه گفت‌و‌گوهای #چند_روزی_در_میان به بهانهٔ چهارمین سالگرد فقدان کيارستمی / ١۵ تیر ٩٩
.
محورهای صحبت:

- آیا اختلافاتی هم داشتید
.
مهارت‌های کیارستمی در صید فکرها و نگاه و ثبت به شیوهٔ خودش
.
- فرق و فاصلهٔ امر مصنوع و امر واقع در کارهای کیارستمی
.
از کِی به نگاه و به‌تعبیر خودتان نبوغش پی بردید
.
آیا «طعم گیلاس» می‌توانست نتیجهٔ وسوسهٔ خودکشی نزد خود او باشد
.
چگونه انسانی محتاط، ریسک‌های بزرگ می‌کند
.
تعبیر «فیلمسازی بلد نبود» به چه معناست و از کجا می‌آید
.
تاثیرهای سهراب شهیدثالث و میراث او و کيارستمی در سینمای ایران
.
سال آخر، ماه‌های آخر و دیدار آخر
.
#آیدین_آغداشلو #عباس_کیارستمی #بهمن_فرمان_آرا #سهراب_شهید_ثالث #محمود_رضا_بهمن_پور #ایرج_کریمی #علی_اکبر_صادقی #علی_گلستانه #بهمن_فرزانه #فدریکو_فلینی #دیوید_لینچ #مارک_روتکو #پابلو_پیکاسو #ویتوریو_دسیکا #محسن_مخملباف #حسین_سبزیان #امیر_پوریا

@amiropouria
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
برش‌هایی از حرف‌های امیر پوریا در گفت‌وگو با خانم یلدا ابتهاج دربارۀ آقای کیارستمی و جهان و نگاه او/ یکم تیر ۹۹/ بخش اول: کمتر از ٨ دقیقه/ قصه، طنز، موسیقی، کاریزما و سوءتفاهم در برداشت از مفهوم ستایش تنهایی توسط آقای کیارستمی
@amiropouria
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
یادداشتی در دست نگارش دارم به‌حرمت و یاد آقای انیو موریکونه که می‌توانست منهای علاقه به سینما، خاطرات مشترک انبوهی آدم فهیم و دارای شاخک حسی را بسازد و ساخت. اما پیش از یادداشت هم در حد اشاره عرض می‌کنم که میزان شاهکارهای نشناختهٔ استاد ده‌ها و صدها برابر این چندین قطعهٔ مشهور و بزرگی‌ست که همه شنیده‌ایم. این فقط یک نمونه است: فیلم «همه حال‌شان خوب است» ساختهٔ جوزپه تورناتوره که هر دو آن را بعد از «سینما پارادیزو» ساختند. چه طور می‌شود فیلم بعدی یک کارگردان و آهنگساز، بعد از فیلمی که از هر فیلم ایتالیایی دیگر در ایران محبوب‌تر است، این همه کم دیده و حتی شناخته شود؟ آن هم با این همه درک و زیبایی در رویارویی با مفهوم عشق و خاطره و فرزند و گذشته و «یار» ؟
.
ولی این هم شده. اتفاق افتاده. همان‌طور که در کارنامهٔ موریکونه، ناشناخته ماندن بسیاری آثار جان‌بخش و روح‌افزایش مثل همین، رخ داده
.
#انیو_موریکونه #همه_حال_شان_خوب_است #جوزپه_تورناتوره #سینما_پارادیزو #مارچلو_ماسترویانی
#enniomorricone #stannotuttibene


@amiropouria
Amir Pouria
برش‌هایی از حرف‌های امیر پوریا در گفت‌وگو با خانم یلدا ابتهاج دربارۀ آقای کیارستمی و جهان و نگاه او/ یکم تیر ۹۹/ بخش اول: کمتر از ٨ دقیقه/ قصه، طنز، موسیقی، کاریزما و سوءتفاهم در برداشت از مفهوم ستایش تنهایی توسط آقای کیارستمی @amiropouria
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
برش‌هایی از حرف‌های امیر پوریا در گفت‌وگو با خانم یلدا ابتهاج دربارۀ آقای کیارستمی و جهان و نگاه او/ یکم تیر 99/ بخش دوم: کمتر از 8 دقیقه/ نقل‌قول توأم با سوءاستفاده از کلام او دربارۀ سانسور توسط سانسورپذیران در مقطع بعد از نامۀ 250 تئاتری به وزیر ارشاد؛ سکس در فیلم‌های او و مقاومت در برابر اصرار ارشاد به حذف دیالوگی در فیلم «ده»
@amiropouria
عکس را در زادروز آقای ناصر تقوایی، دو سال پیش گرفتم. همسر و همراهش خانم مرضیه وفامهر که دارد چنین با مهر به او نگاه می‌کند، بانی این جمع به بهانهٔ تولد آقای تقوایی بود. همان طور که بسیاری اوقات، عامل جلوگیری از حضور هر جمع یا فرد در پیرامون آقای تقوایی است
@amiropouria
به بهانهٔ هفتاد و نُهمین زادروز آقای تقوایی،١٩ تیر ٩٩
.
ادامهٔ متن در زیر👇
Amir Pouria
عکس را در زادروز آقای ناصر تقوایی، دو سال پیش گرفتم. همسر و همراهش خانم مرضیه وفامهر که دارد چنین با مهر به او نگاه می‌کند، بانی این جمع به بهانهٔ تولد آقای تقوایی بود. همان طور که بسیاری اوقات، عامل جلوگیری از حضور هر جمع یا فرد در پیرامون آقای تقوایی است…
ادامهٔ متن امیر پوریا در تبریک تولد آقای تقوایی و احوالپرسی از خانم وفامهر:

سال‌ها در فاصلهٔ ناچیز بین دو ورودی از یک بلوک شهرک اکباتان، همسایه بودیم و در این مدت تنها دوبار خارج از جمع‌های اینچنین و در فضای خودی، این زوج درخشان را دیدم. بدیهی‌ست که در این دوران - و اصلاً در هر دورانی- حفظ حریم اطراف هنرمندی چون آقای تقوایی، بخشی از حفظ حرمت اوست. اما برای این هر دو محافظت، طبعاً پیام به همسر بزرگمرد، راهی برای برهم‌نزدن خلوت به‌شمار می‌رود. نقش و کار سختی که هر همراه هنرمند در ایام میانسالگی و پس از آن، به‌ناگزیر برعهده می‌گیرد و دیده‌ایم و می‌شناسیم؛ از خانم مژده شمسایی تا آقای سهراب دریابندری. ولی دلتنگی‌ها و گاه دل‌گرفتگی از تماس‌های پرشمار بی‌پاسخ‌مانده طی چندین سال، از من ِ کوچک تا بسیاری هم‌نسلان او، دیگر فزون از هر گمانی است. از عدد ماه و سال، فراتر رفته. با سی، چهل نفر از این بزرگان هنر و ادبیات و شعر و ترجمه و نشر بارها از غم بی‌خبری و کم‌خبری مشترک‌مان از آقای تقوایی گفته‌ایم.  مایی که همواره دوست‌دار و حرمت‌گذار او بودیم و بنده‌ای که در هر نوشته و گفتار-حتی مثلاً در برنامهٔ مربوط به فوتبال- از آموزه‌هایش نقل‌قول‌ها دارم، نمی‌خواهیم به غفلتی شبیه مسئولان مثلاً فرهنگی‌مان نسبت به ایشان و تداوم کار و خلق‌شان دچار شویم. پس خبرنگرفتن را معادل چنان غفلتی دانسته‌ایم و جویای احوالیم
.
امروز در هفتاد و نُهمین زادروز آقای تقوایی، سلامتی و برقراری او و همچنین باخبری از این دو را آرزو می‌کنیم؛ با امید و اعتماد
@amiropouria
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #سینما_و_زندگی_با_امیر_پوریا
مسئولیت‌پذیری در فیلم‌ها ۴: حمید نعمت‌الله

در این قسمت از چهار برنامۀ «مسئولیت‌پذیری در فیلم‌ها» به عنوان نمونه‌ای از سینمای ایران، به سراغ کارنامۀ حمید نعمت‌الله می‌رویم. شاید در نگاه اول تصور کنیم که او دربارۀ مسئولیت‌های انسانی فیلم نمی‌سازد اما از نمونۀ قهرمان در زندگی شهری معاصر که در «بوتیک» خلق کرده تا تبدیل شدن آدم‌های «آرایش غلیظ» و «رگ خواب» و «شعله‌ور» به هیولاهای سوءاستفاده‌گر، او همواره دلمشغولی مسائل انسانی داشته است.

DL 1080
persianmediaproduction.org/10358

#رسانه_پارسی
👉👉 @PersianMediaProduction
.
یک. تصور می‌کنم هر کس به یکی از کشتگان کهریزک نزدیک بوده، حس مشابهی دارد: این تکرار شدیدتر و شنیع‌تر همان اتفاق است که حالا دیگر نه توسط مأموران جزء به طور سرخود و شاید ناخواسته، بلکه به‌طور علنی و با صدور حکم، رقم می‌خورد
.
دو. اسم‌ها را زمزمه می‌کنم. به‌گمانم تا همین حالا همه، هر سه را از بر شده‌ایم. هر چه بشود، حتی اگر حکم اجرا نشود، این اسم‌ها سندیت تاریخی خواهند یافت. تکرارشان گواهی خواهد داد. بلند بگویید: سعید تمجیدی، محمد رجبی، امیرحسین
مرادی
.
‏سه. شاید حالا بهتر فهم کنیم که چرا سینمای ایران هر چه فیلم دربارهٔ اعدام ساخته، به ماجرای قصاص و دیه - و یک جا هم به قسامه- ربطش داده. به پیشامدهای ناگوار ناخواسته و از سر اتفاق یا جرم‌هایی در دفاع از خود که اگر فیلم تضادی با اعدام پیدا می‌کند، با اصل و اساس آن کاری نداشته باشد و فقط همان یک مورد را با گردن کج و تهیهٔ دیه یا اثبات بی‌تقصیری، قابل چشم‌پوشی بداند. حتی در تئاتر که مثلاً آزادتر است هم همین بوده. دربارهٔ خود «اعدام» و ماهیت مخوف آن، در تاریخ سینمای ما فقط همین «شیطان وجود ندارد» وجود دارد
.
#اعدام_نکنید
@amiropouria
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
در آستانهٔ دور جدید برنامه‌‌ام، چند بریده از برنامه‌های قبلی اینجا کنار هم آمده‌اند. این بخش‌ها در برنامه‌هایی که هر کدام موضوعی جدا از دیگری داشته، به طور مشخص به طرح دیدگاه‌هایی دربارهٔ حقوق و احساس‌های زنان می‌پردازد؛ اما به شیوه‌ای شاید دور از شعارها و کلیشه‌های رایج. شاید به همین دلیل، لابه‌لای موضوع اصلی برنامه‌ها کمتر به هشدارهای آن توجه شده. مثلاً آن چه در انتهای همین برش‌های کوتاه می‌شنوید، کمی پیش از فروردین امسال در برنامهٔ «سینمای ٩٨» مطرح شد و این ماه‌ها جلوهٔ هولناک وقوع جنایات ناموسی، درستی آن هشدار را نشان داد
.
در دور جدید با موضوع «خانواده در سینمای ایران»، این نوع مباحث بسیارند. از حضرات آقایانی که فقط اطوار ظاهری متفاوت‌نمایی را دارند و در عمل مثل باقی جامعهٔ سنت‌زده اطراف‌شان، اختیار فردی در پوشش و کار و روابط برای زن قائل نیستند تا بخشی از اعضای تأسف‌آور جامعهٔ زنان که تحت‌تأثیر سیستم حاکم، از غیرت مرد و حجاب زن و ده‌ها محدودیت غیرانسانی دیگر دفاع می‌کنند، همه را به دیدن ویدئوی برنامه‌های جدید دعوت کنید.
از جمعه ٢٧ تیر ٩٩ در رسانه پارسی:

@PersianMediaProduction

@amiropouria
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #سینما_و_زندگی_با_امیر_پوریا
خانواده ۱: منبع آرامش یا تشویش؟

آیا خانواده جا و سرپناهی برای آرامش است یا پرسشگاهی برای جواب پس‌دادن؟ روانشناسی مدرن معتقد است بسیاری از دروغ‌ها و پنهان‌کاری‌ها بر اثر اصرار والدین یا همسر به کنترل بیش از حد پدید می‌آید. در این قسمت به نگرانی‌‌های فرزندان در دل خانواده می‌پردازیم.

DL 1080
persianmediaproduction.org/10442

#رسانه_پارسی
👉👉 @PersianMediaProduction
اشاره‌ای از امیر پوریا دربارهٔ ارزش ِ گذر از تنگناها در رابطهٔ زوج اصلی فیلم «گریز/این فرار مرگبار» (سام پکین‌پا، ١٩٧٢)
@amiropouria
سکانس را ببینید و بعد، متن را در ادامه بخوانید👇
Amir Pouria
اشاره‌ای از امیر پوریا دربارهٔ ارزش ِ گذر از تنگناها در رابطهٔ زوج اصلی فیلم «گریز/این فرار مرگبار» (سام پکین‌پا، ١٩٧٢) @amiropouria سکانس را ببینید و بعد، متن را در ادامه بخوانید👇
اشاره‌ای از امیر پوریا در ستایش ِ ماندن و تاب آوردن در دل روابط: سکانسی از «گریز» (در ایران: این فرار مرگبار/ سام پکین پا/ ١٩٧٢)
.
لحظهٔ کلیدی، جایی که برایش بال‌بال می‌زنم، لحظه‌ای‌ست که پیرمرد جمله‌اش را در ستایش ِ زندگی مشترک می‌گوید و داک مک‌کوی (استیو مک‌کویین) آن قدر خوب زنش کارول (با بازی زن واقعی خودش، اَلی مک‌گرا) را می‌داند که بغلش می‌کند. می‌داند این حرف مرد راننده، زن را احساساتی کرده. او هم درجا سر روی شانه‌اش می‌گذارد. لحظه و مبادله‌ای به‌شدت عاطفی و بدون تأکید بر احساسات آشکار
.
یک. اشارهٔ توصیفی برای آنهایی که فیلم را ندیده‌اند یا جزئیات در یادشان نیست: این موقعیت در انتهای  فرار طولانی زوج اصلی و تبهکار فیلم از پلیس و تبهکاران دیگر می‌آید. کیف بزرگی پر از پول در دست دارند و در این مسیر تا حد تبدیل به زباله (به معنای عینی، نه صرفاً نمادین) پیش یا بهتر است بگویم فرو رفته‌اند. به‌طور تصادفی و البته به زور اسلحه، این مرد پابه‌سن‌گذاشته را وامی‌دارند از مرز مکزیک ردشان کند. جمله‌های ساده‌ای که رد و بدل می‌شود، کلید زنده ماندن مرد را می‌سازد. با همین نگاه‌ها تصمیم می‌گیرند و به‌جای کشتن او، پولی اساسی - در حد درآمد شش هفت سال فراتر از زندگی کارگری‌اش- به مرد می‌دهند و خودشان می‌روند
.
دو- اشارهٔ تحلیلی: آیا بعد از این همه سال و تماشای جلوه‌های جدید و عریان‌تر خشونت، همچنان خشونت فیلم‌های سام پکین‌پا ممکن است مخاطب را بیازارد؟ این آزار بخشی از مقاصد او بوده. اگر اتفاق بیفتد، او را مجسم می‌کنم که از رضایت سیگار برگی می‌گیراند و تماشاگر تحت‌آزار فیلمش را تماشا می‌کند. حتی تعابیری همچون «شاعر خشونت» در وصف او و این همه تأثیرپذیری سینمای امروز از نوع افراطی و نامتعارف اسلوموشن‌هایش در صحنه‌های اکشن و شلیک و خون‌ریزی، از همین مکث بر خشونت می‌آید. همین روزها در تماشای مجدد بعد از سال‌ها، زنم در رویارویی با خشونت خیلی سکانس‌ها از جمله خود بانک‌زنی واکنش نشان داد؛ البته از سر تأسف، نه دچار شدن به چندش از آن دست که واکنش رایج به خشونت در فیلم‌هاست. جلوتر، به سکانس درآمیختن دو قهرمان/ضدقهرمان/ستاره با زباله‌ها که رسیدیم، دیگر تاب و توان تحمل برایش باقی نماند. پس خشونت در موقعیت‌های خون‌بار چنان که در فیلم‌های تارانتینو و دیگران به‌راحتی و حتی با لذت از نوع پرداخت می‌بیند، مسئله نیست. مسئله آن فرومایگی و رفتن تا ته خط تباهی و ویرانی‌ست که پکین‌پا به‌خصوص در این فیلم، ستاره‌های جذابش را به سرحدش می‌کِشاند. انگار آزمونی برای ما طرح می‌کند تا ببینیم تا چه حد  می‌توانیم به حد توان آدمی در سقوط به لجنزار نگاه کنیم. آن هم سقوطی به‌قصد تک‌روی در تعیین نوع زندگی‌. مشاهدهٔ شناعتش سخت است، نه صرف خشونت
.
سه- اما اصل ماجرا در وصف و ستایش ِ ماندن است. تلفیق دو اشارهٔ بالا می‌شود این که در تمام طول فیلم، مرد به زن تأکید می‌کند باید از جایی از هم جدا شویم. هم برای دستگیر نشدن و هم اصلاً به‌منظور پایان رابطه. دلایلش را طبعاً باید در فیلم ببینید اما در هیچ وضعیتی این اتفاق نمی‌افتد. حرفش مداوم است اما جا و شرایط و عزم و عملش پیش نمی‌آید. وقتی این سکانس می‌رسد، آیا آنها از حرف‌های مرد راننده به این فکر نمی‌افتند که دارند پاداش ِ با هم ماندن‌شان در هر حال و روز شنیعی را از طبیعت دریافت می‌کنند؟ اگر آموزگارم ایرج کریمی بود، می‌توانستم تئوری او در باب «کانون تراکم معنا»ی فیلم‌ها در سکانس یا نمایی مشخص را دربارهٔ این سکانس فیلم به‌کار ببرم و نظرش را بپرسم. وقتی مرد می‌گوید خودش را مدیون زن پرطاقت و سرسختش می‌داند، دیگر سند زنده‌ماندنش را امضا کرده است. آنها با هم تاب آورده‌اند و حق دارند برقرار بمانند؛ مثل زوج اصلی و برخلاف زن و مردی که بدمن فیلم گروگان‌شان می‌گیرد و با آنها به دنبال مک‌کوی و زنش می‌افتد. کارکرد آن شناعت این است که تاب آوردن با گذر از آن، رابطهٔ عاشقانه را صیقل و جلای بیشتری می‌دهد
.
بابت تفاوت‌ در جزئیات حرف‌های مرد راننده، اصرار دارم هر دو تکه را از دل نسخهٔ دوبله و اصلی ببینید

@amiropouria