Amir Pouria
1.95K subscribers
1.11K photos
401 videos
108 files
407 links
این کانال اخبار مربوط به فعالیت های امیر پوریا مدرس و منتقد سینما را بازتاب می‌دهد.
Download Telegram
Forwarded from Film Review
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
اشاره‌ای از امیر پوریا دربارهٔ کاربرد یا بی‌حاصلی ِ گریم سنگین بازیگران با مکث بر دو فیلم «اطلس ِ ابر» (٢٠١٢) و «فهرست آدرین مسینجر» (١٩۶٣)
.
متن را در ادامه بخوانید 👇
@amiropouria
اشاره‌ای از امیر پوریا دربارهٔ کاربرد یا بی‌حاصلی ِ گریم سنگین بازیگران با مکث بر دو فیلم «اطلس ِ ابر» (٢٠١٢) و «فهرست آدرین مسینجر» (١٩۶٣)
.

وقتی می‌گوییم هر نقدی نیاز به «استدلال» دارد، مقصود چیست؟
.
یک نمونهٔ ساده: عکس‌های رنگی، گریم‌های متعدد بازیگران مشهور فیلم «اطلس ِ ابر» ساختهٔ تام تیکوِر و واچُوسکی‌ها را نشان می‌دهد (هالی بری در سه نقش، تام هنکس در چهار نقش، جیمز دارشی در دو نقش، هوگو ویوینگ در سه نقش و هیو گرَنت در چهار نقش که البته نقش‌‌ها و گریم‌های هر کدام در فیلم، بیش از این عکس‌هاست). عکس‌های سیاه و سفید، تصاویری است از گریم‌های هر یک از ستارگان بزرگ و ازیادنرفتنی سینمای کلاسیک آمریکا در فیلم «فهرست آدرین مسینجر» ساختهٔ جان هیوستن (واقعاً نیازی به نام بردن نیست. به‌ترتیب کرک داگلاس، برت لنکستر، فرانک سیناترا، تونی کرتیس و رابرت میچام). البته در نگاه اول، خیره‌کننده یا دست‌کم تعجب‌آور است. اما...
.
هر دو فیلم از لحاظ تعلیقی که در مسیر روایت به‌وجود می‌آورند، نفس‌گیرند. اما تعدد نقش‌های هر بازیگر و این گریم‌های سنگین- به جز نقش کرک داگلاس در فیلم جان هیوستن که تغییر چهره ابزار دسیسه‌چینی اوست- هیچ کارکردی در روایت و جهان‌بینی جاری در دو فیلم ندارد. زمینه‌های فلسفی-هستی‌شناختی فیلم جدیدتر که تام تیکوِر و خواهران واچُوسکی (که تا دو سال پیش از ساخت همین فیلم، «برادران واچُوسکی» بودند) از رمان منبع اقتباس آن برگرفته‌اند و داستان پلیسی-معمایی فیلم شصت سال پیش هیوستن، با هر بازیگری بدون گریم‌هایی چنین سخت و عجیب، می‌توانست شکل بگیرد
.
حتی اگر بخواهیم تعابیر انسان‌شناسانه بتراشیم و مثلاً نقش‌های تام هنکس در «اطلس ابر» را نشانی از انسان در پی حقیقت و معنای زندگی بدانیم، دو نقش منفی نویسندهٔ قاتل در دوران معاصر و دکتر توطئه‌گر در کشتی و کمی هم نقش کوتاهش به‌عنوان صاحب مهمانخانهٔ فرسوده، مانع از این خوانش می‌شود
.
یا در «فهرست آدرین مسینجر» اگر بخواهیم رونمایی بازیگران از گریم سنگین خود در پایان فیلم را نوعی عنصر ساختاری بدانیم به این معنا که تغییر چهرهٔ بازیگران را مترادف با نهانگری کلیت فیلم و استفاده از پنهان‌کاری در جایگاه استراتژی روایت بگیریم، در هر روایت با الگوی معمایی می‌توانست به‌کار رود! شاید نقش رابرت میچام بابت این که خودش را جای برادرش جا زده، اندکی چنین باشد‌؛ ولی فیلم در کلیت خود با همان تعلیق و معمای اصلی بیشتر تماشاگر را غافلگیر می‌کند تا با گره‌گشایی از بازیگران مخفی‌‌شده زیر گریم سنگین. یعنی در واقع می‌شود گفت جز همان ضرب‌شست تکنیکی در مثلاً مهارت - یا دشواری- چهره‌پردازی و حیرت یا کنجکاوی تماشاگر، نوع تقسیم نقش‌ها و گریم بازیگران در دو فیلم، دلالت دیگری ندارد. جالب است که دو فیلم با وجود شهرت‌شان به این گریم‌ها، در سال‌های اکران‌شان حتی کاندیدای اسکار گریم هم نمی‌شوند
.
پس اگر می‌گوییم سنگینی ِ گریم و حتی اجرای خوب آن به‌تنهایی برای جهان خلق‌شده در فیلم امتیازی محسوب نمی‌شود، به این برمی‌گردد که آیا ضرورت ساختاری/مضمونی در پس آن بوده یا خیر. وگرنه هیچ کاری در بیان سینمایی به‌خودی خود، همیشه بد یا خوب نیست
.
#ضرورت_استدلال_در_نقد
.
Cloud Atlas
The List of Adrian Messenger



@amiropouria
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
تکه فیلمی یک‌دقیقه‌ای از تنبک‌نوازی همایون شجریان در کودکی به‌خواست آقای محمدرضا شجریان: در واکنش به خیلی‌ از انتقادها منبی بر این که چه‌طور می‌گویید اصل و اساس هنر، لذت بردن است ولی در بحث و درس و تحليل، همه‌چیز را جدی برگزار می‌کنید، باید تماشای جدیت همین تنبک‌نوازی را توصیه کرد. وقتی حس و فضای فراگیری جریان دارد، حتی چنین ضرب و ریتم طرب‌انگیزی هم کاملاً شبیه مشق درسی می‌شود؛ با صورت جدی و دقت نظر و تلاش دست‌ها برای درست نواختن. این جدیت در یادگیری با لذت بردن از هنر، تعارضی ندارد.
@amiropouria
Audio
فایل صدای لایو اینستاگرامی ماکان نیک‌بخش و امیر پوریا دربارهٔ تئاتر «فرانکنستاین» دنی بویل، زمینه‌های مضمونی رمان مری شلی، خطاهای رایج دربارهٔ این رمان در ایران، فیلم کنت برانا بر اساس آن و بازی بد رابرت دنیرو، بازی دو بازیگر همین تئاتر (جانی لی میلر و بندیکت کامبربَچ)، نوع فیلمبرداری و اجرای تصویری کار، نمونه‌های این نوع نمایش در ایران و ادعاها و تظاهرهای سازندگان آنها و درونمایهٔ نسبت خالق و مخلوق در اصل اثر
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #سینما_و_زندگی با امیر پوریا ۲: کمدی رمانتیک و خاطرات رابطه

بعد از اتمام یک رابطه، خاطرات آن چگونه در ذهن ما می‌ماند و سینما چه نمونه‌هایی از بدی‌ها و زیبایی‌های این خاطرات خلق کرده است؟ قالب سینمایی شیرین و جذاب «کمدی رمانتیک» که به همین خاطرات و نگه داشتن یا پاک کردن آنها بسیار اهمیت می‌دهد، برای ما ایرانی‌ها در نوع نگاه به رابطه چه پیشنهادی دارد؟


DL 1080
persianmediaproduction.org/9914

#رسانه_پارسی
👉👉 @PersianMediaProduction
خانم شهلا صافی‌ضمیر یا «مرجان» در ذهنم همیشه همین طور شاداب و شفاف و جوان باقی ماند. هم‌سال پدرم بود. اما از وقتی شناختمش برایم مظهر «زنانگی ِ ایرانی» بود و حالا و بعد از فقدانش هم آهی توأم از حسرت و خرسندی می‌کِشم که تصویر چندانی از سال‌های سالخوردگی‌ او ندیدم. با تمام تلاشی که برای ماندن در ایران بعد از انقلاب کرد، حدود پانزده سال پیش دیگر بُرید و دل کَند و رفت
.
افزون بر آن زنانگی ایرانی که گفتم، نام و یاد او همیشه برایم با دو ویژگی عجیب همراه است: یکی این که چه طور ممکن است کارنامهٔ موسیقایی به‌ظاهر کوچک کسی این همه وسیع‌تر و سطح‌بالاتر از کارنامهٔ سینمایی به‌ظاهر مفصل‌ترش باشد؛ و دیگر این که چه طور می‌شود خواننده‌ای با تقریباً یک آلبوم و چند تک‌ترانه/سینگل، به چنین جایگاه ثابتی در هر مجموعهٔ فرضی از برگزیده‌های تاریخ موسیقی پاپ کشورش برسد و ماندگار شود
.
یاد خودش و صدا و چشمانش با آن لحظه‌ها که او حین خواندن عبارت «سکهٔ ماهو میشکَنَم»، چشم‌هایش را به سمت سقف استودیو می‌گرداند و بعد لبخندی می‌زد که هم از سر لَوَندی بود و هم شرم‌آگین، زنده است. چنان که این تلفیق، ویژگی همان زنانگی ِ ایرانی‌ست
@amiropouria
Forwarded from Iranwire
🔹مرجان و خاطره نامیرای صدا و صورتش
با درگذشت خانم «شهلا صافی‌ضمیر» که با نام «مرجان» در زندگی و ذهن میلیون‌‌ها ایرانی، آشنا و زنده است، تمایز بین آنچه در زیست مردم جاری است و آنچه نگاه رسمی و حاکم می‌خواهد تحمیل یا ترسیم کند، بار دیگر خود را به رخ کشید.

مردمی که در هر نسل و سن، بعید یا حتی محال است پاره‌هایی از ترانه‌هایی که با صدای او خوانده و ثبت شد، در خاطرات موسیقایی آن‌ها حک نشده باشد؛ اما به‌غیراز محیط مَجازی و محاوره‌های خصوصی، هیچ جا نمی‌توانند اندوه خود را از فقدان او عینی و علنی، یا حتی خبر این فقدان را اعلام کنند.

همین رویکرد، همین‌که سیستمی می‌خواهد و متاسفانه می‌تواند حتی خاطرات مردم را نیز مُهر مجاز و ممنوع بزند و از هم تفکیک کند، سخت‌ترین سال‌های زندگی زنده‌یاد مرجان را شکل داد.

بعد از روی دادن انقلاب، سال‌هایی به درازای دو دهه را ابتدا در زندان و سپس ممنوع‌الخروجی گذراند تا سرانجام توانست از ایران خارج شود؛ اما در تمام این سال‌ها، صدای زیبا و بیشتر دریغ‌آمیز او در ترانه‌هایش، هم‌نشین تنهایی‌ها و جمع‌های مردم بود و تغییر ابزار پخش موسیقی از کاست به دیسک و بعد به فایل و لینک، هیچ افتی در بازشنیده شدن آنچه خوانده بود، پدید نیاورد. درحالی‌که برخی خوانندگان قدیمی، فقط محبوب هم‌دوره‌های خود باقی ماندند و شهرتشان تا نسل‌های بعدی مخاطبان امتداد نیافت.

جزییات را در گزارش امیر پوریا بخوانید:👇
#اطلاع‌رسانی #سانسور #حذف_صدای_زن
@Farsi_Iranwire
Amir Pouria
فایل صدای لایو اینستاگرامی ماکان نیک‌بخش و امیر پوریا دربارهٔ تئاتر «فرانکنستاین» دنی بویل، زمینه‌های مضمونی رمان مری شلی، خطاهای رایج دربارهٔ این رمان در ایران، فیلم کنت برانا بر اساس آن و بازی بد رابرت دنیرو، بازی دو بازیگر همین تئاتر (جانی لی میلر و بندیکت…
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
در ادامهٔ فایل صوتی ِ منشن‌شده، فایل تصویری حرف‌های پوریا — چهار محور بحث دربارهٔ نمایش «فرانکنستاین»، جامانده از لایو اینستاگرامی هجده روز پیش:
.

یک) بوسهٔ زن و مرد را از دور دیدن، کارکرد فلسفی آن و محرومیت فلاکت‌بار و اسف‌بار درام در ایران
.
دو) خودویرانگری فیزیکی بی‌حاصل جوانان مدعی علاقه به بازیگری در ایران
.
سه) ایدهٔ بدیع پدر سیاهپوست و پسر سفیدپوست و کارکرد تماتیک انتخاب بازیگر/
Casting
.
چهار) شناخت و مطالعهٔ گسترده‌تر در حدود صد سال پیش و پیشنهاد فیلم درخشان «عروس فرانکنستاین» ساختهٔ جیمز وِیل
.
#امیر_پوریا #فرانکنستاین #دنی_بویل #بندیکت_کامبربچ #جانی_لی_میلر #سیاهپوست #ضدنژادپرستی #سانسور #بازیگری #تحلیل_بازیگری #نقد_تئاتر
.
@amiropouria
آیا با این شیوهٔ برخورد که از گشتن کیف بچه‌های مدرسه‌ای دهه شصت به دنبال «کاست‌های غیرمجاز» شروع شد و امروز به داد و فغان آقایان بابت ذکر نام یک خواننده توسط یک گوینده رسیده، هرگز موفقیتی در حذف موسیقی و نام‌داران قدیم و جدید آن از زندگی مردم حاصل شد؟
.
یادداشت امیر پوریا دربارهٔ مشکلات حیاتی گویندهٔ خبر صدا و سیما:

https://iranwire.com/fa/jinac/38744

@amiropouria
یک. باخبرم که حضراتی چند، از این گفته بودند که فلانی بر اساس منافعش و بدون دلایل سینمایی، فیلم «شیطان وجود ندارد» را تأیید کرده. این حرف‌ها یحتمل با دیدن گفت‌و‌گوی بنده و محمد رسول‌اف بعد از دریافت مهم‌ترین جایزهٔ سه سال اخیر توسط فیلم او (خرس طلای برلیناله) مطرح شده. واکنش‌های اینچنینی را در امتداد همان کج‌فهمی عجیب منجر به «آب به آسیاب سیستم ریختن» می‌گذارم. چیزی تحت عنوان «سینما منهای انسان» و منهای شرایط و حقوق و زیست انسانی را هم - حتی در تجربی‌ترین قالب‌های بیانی سینما- هرگز نفهمیده‌ام. اما این نقدم بر «شيطان وجود ندارد» که در شمارهٔ تازهٔ نشریهٔ ارزشمند «نگاه نو» منتشر شده، برای ثبت استدلال مبتنی بر زیبایی‌شناسی سینما تقدیم می‌‌شود
.
دو. آقای علی میرزایی مدیر و سردبیر «نگاه‌ نو»، بسیار بیش از آن که خود می‌داند، مورد احترام بنده است. استمرار کار فرهنگی او آن هم با قالب اندیشه‌ورزانه و دور از کاسب‌کاری که در دامنهٔ موضوعی وفهرست نشریه می‌بینید، به جز کلاه از سر برداشتن به نشان قدرشناسی، جای واکنش دیگری نمی‌گذارد. چه برای نقد بنده و چه بخش‌های دیگر، «نگاه نو» را تهیه و مطالعه کنید
@amiropouria
Forwarded from BBCPersian
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
گفت‌وگوی اختصاصی بی‌بی‌سی با بهمن فرمان‌آرا، کارگردان و فیلمساز سرشناس ایرانی

صحبتهای او در شب اول اکران اینترنتی تازه‌ترین فیلمش «حکایت دریا»: اکران اینترنتی فرصتی است برای اینکه مردم فیلمم را ببینند چون اکران در ایران مهندسی شده و فرصتها در اختیار فیلمسازان دولتی است.
@BBCPersian