طرفداران علی ضیا
🙄😐
فامیل دور مگه توییتر داشت؟
من فکر میکردم فقد بلده بگه سیر داغ🙄
من فکر میکردم فقد بلده بگه سیر داغ🙄
Check out @aliziyak’s Tweet: https://twitter.com/aliziyak/status/1271428286724349954?s=09
Twitter
Ali Ziya
تعریف ما از درد و سختی چیه؟ احتمالا پیش خودمون فکر میکنیم درد و فشار زیادی رو توی این دوره قرنطینه تحمل کردیم، درصورتی که اگر از بیرون نگاه کنیم متوجه عمق ماجرایی میشیم که قشر کارگر بیشترین سختی و فشار رو به دوش میکشن. تا حدی که ممکنه به خودکشی و خودسوزی…
روزی همه فضایل و تباهی ها دور هم جمع شدند.
آنها از بیکاری خسته و کسل شده بودند.
خسته تر وکسل تر از همیشه.
ناگهان "ذکاوت" ایستاد و گفت: بیایید یک بازی بکنیم؛.
مثلا" قایم باشک؛ همه از این پیشنهاد شاد شدند
"دیوانگی" فورا فریاد زد من چشم می گذارم ...
من چشم می گذارم...
و از آنجایی که هیچ کس نمی خواست به دنبال دیوانگی برود همه قبول کردند او چشم بگذارد
و به دنبال آنها بگردد.
دیوانگی جلوی درختی رفت و چشمهایش را بست و شروع کرد به شمردن ....
یک...دو...سه...چهار...
همه رفتند تا جایی پنهان شوند؛
"لطافت" خود را به شاخ ماه آویزان کرد؛
"خیانت" داخل انبوهی از زباله پنهان شد؛
"اصالت" در میان ابرها مخفی گشت؛
"هوس" به مرکز زمین رفت؛
"دروغ" گفت زیر سنگی می روم اما به ته دریا رفت؛
"طمع" داخل کیسه ای که دوخته بود مخفی شد.
و دیوانگی مشغول شمردن بود.
هفتاد و نه...هشتاد...هشتاد و یک...
همه پنهان شده بودند به جز
"عشق" ،،،
که همواره مردد بود و نمیتوانست تصمیم بگیرد. و جای
تعجب هم نیست ..!!
چون همه می دانیم پنهان کردن عشق مشکل است.
در همین حال دیوانگی به پایان شمارش می رسید.
نود و ینج ...نود و شش...نود و هفت...
هنگامیکه دیوانگی به صد رسید, عشق پرید و در بوته
گل رز پنهان شد.
دیوانگی فریاد زد دارم میام،،،، دارم میام.،،،،
اولین کسی را که پیدا کرد "تنبلی" بود؛
زیرا تنبلی، تنبلی اش آمده بود جایی پنهان شود،،
و لطافت را یافت که به شاخ ماه آویزان بود.
دروغ ته چاه؛؛؛؛
هوس در مرکز زمین؛؛؛؛؛
یکی یکی همه را پیدا کرد ....
جز "" عشق ""
او از یافتن "" عشق "" ناامید شده بود.
"حسادت" در گوشهایش زمزمه کرد؛
تو فقط باید عشق را پیدا کنی...
و او پشت بوته گل رز است.
دیوانگی شاخه ی چنگک مانندی را از درخت کند و با شدت و هیجان زیاد آن را در بوته گل رز فروکرد....
دوباره و دوباره این کار را تکرار کرد تا اینکه با صدای ناله ای متوقف شد .
عشق از پشت بوته بیرون آمد ،،!!!
اما با دستهایش صورت خود را پوشانده بود و از میان انگشتانش قطرات خون بیرون می زد.
شاخه ها به چشمان عشق فرو رفته بودند و او نمی توانست جایی را ببیند.
او کور شده بود.
دیوانگی گفت ::
« من چه کردم؛ ؛
من چه کردم؛؛؛
چگونه می تواتم تو را درمان کنم.
"" عشق "" یاسخ داد:
تو نمی توانی مرا درمان کنی،
اما اگر می خواهی کاری بکنی؛ راهنمای من شو.
و اینگونه شد که از آن روز به بعد "" عشق "" کور است...
و "" دیوانگی "" همواره در کنار اوست.
#دل_نوشته ی #فریدون_مشیری
💔💔💔💔💔💔
@aliziyaoriginallll
آنها از بیکاری خسته و کسل شده بودند.
خسته تر وکسل تر از همیشه.
ناگهان "ذکاوت" ایستاد و گفت: بیایید یک بازی بکنیم؛.
مثلا" قایم باشک؛ همه از این پیشنهاد شاد شدند
"دیوانگی" فورا فریاد زد من چشم می گذارم ...
من چشم می گذارم...
و از آنجایی که هیچ کس نمی خواست به دنبال دیوانگی برود همه قبول کردند او چشم بگذارد
و به دنبال آنها بگردد.
دیوانگی جلوی درختی رفت و چشمهایش را بست و شروع کرد به شمردن ....
یک...دو...سه...چهار...
همه رفتند تا جایی پنهان شوند؛
"لطافت" خود را به شاخ ماه آویزان کرد؛
"خیانت" داخل انبوهی از زباله پنهان شد؛
"اصالت" در میان ابرها مخفی گشت؛
"هوس" به مرکز زمین رفت؛
"دروغ" گفت زیر سنگی می روم اما به ته دریا رفت؛
"طمع" داخل کیسه ای که دوخته بود مخفی شد.
و دیوانگی مشغول شمردن بود.
هفتاد و نه...هشتاد...هشتاد و یک...
همه پنهان شده بودند به جز
"عشق" ،،،
که همواره مردد بود و نمیتوانست تصمیم بگیرد. و جای
تعجب هم نیست ..!!
چون همه می دانیم پنهان کردن عشق مشکل است.
در همین حال دیوانگی به پایان شمارش می رسید.
نود و ینج ...نود و شش...نود و هفت...
هنگامیکه دیوانگی به صد رسید, عشق پرید و در بوته
گل رز پنهان شد.
دیوانگی فریاد زد دارم میام،،،، دارم میام.،،،،
اولین کسی را که پیدا کرد "تنبلی" بود؛
زیرا تنبلی، تنبلی اش آمده بود جایی پنهان شود،،
و لطافت را یافت که به شاخ ماه آویزان بود.
دروغ ته چاه؛؛؛؛
هوس در مرکز زمین؛؛؛؛؛
یکی یکی همه را پیدا کرد ....
جز "" عشق ""
او از یافتن "" عشق "" ناامید شده بود.
"حسادت" در گوشهایش زمزمه کرد؛
تو فقط باید عشق را پیدا کنی...
و او پشت بوته گل رز است.
دیوانگی شاخه ی چنگک مانندی را از درخت کند و با شدت و هیجان زیاد آن را در بوته گل رز فروکرد....
دوباره و دوباره این کار را تکرار کرد تا اینکه با صدای ناله ای متوقف شد .
عشق از پشت بوته بیرون آمد ،،!!!
اما با دستهایش صورت خود را پوشانده بود و از میان انگشتانش قطرات خون بیرون می زد.
شاخه ها به چشمان عشق فرو رفته بودند و او نمی توانست جایی را ببیند.
او کور شده بود.
دیوانگی گفت ::
« من چه کردم؛ ؛
من چه کردم؛؛؛
چگونه می تواتم تو را درمان کنم.
"" عشق "" یاسخ داد:
تو نمی توانی مرا درمان کنی،
اما اگر می خواهی کاری بکنی؛ راهنمای من شو.
و اینگونه شد که از آن روز به بعد "" عشق "" کور است...
و "" دیوانگی "" همواره در کنار اوست.
#دل_نوشته ی #فریدون_مشیری
💔💔💔💔💔💔
@aliziyaoriginallll
طرفداران علی ضیا
#توییت_جدید #علی_ضیاء ╔═══════◎🦋◎══════╗ @aliziyaoriginallll ╚═══════◎🦋◎══════╝
خو الان اینو چرا ب مامیگی برادرمن
زود زن بگیر توهم دیگهههههههه
زود زن بگیر توهم دیگهههههههه
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
زور خودمان را ک خدایی زده ایم
مانند خودِ علی دایی زده ایم
یک سوتفاهم است برد از ایران
وقتی ب جرارد پیکه لایی زده ایم😂😂😂😂
#خاطره_بازی
#سال_۹۷
یادش بخیر😂🤦♀
@aliziyaoriginallll
مانند خودِ علی دایی زده ایم
یک سوتفاهم است برد از ایران
وقتی ب جرارد پیکه لایی زده ایم😂😂😂😂
#خاطره_بازی
#سال_۹۷
یادش بخیر😂🤦♀
@aliziyaoriginallll
🌿
زندگی سرد بود اما عشق،
میتوانست کارگر باشد...
میتوان قطب را جهنم کرد،
پای دل درمیان اگر باشد...
👤 علیرضا آذر
@aliziyaoriginallll
زندگی سرد بود اما عشق،
میتوانست کارگر باشد...
میتوان قطب را جهنم کرد،
پای دل درمیان اگر باشد...
👤 علیرضا آذر
@aliziyaoriginallll
طرفداران علی ضیا
#استوری_جدید #شیما_ضیاء @aliziyaoriginallll
ای خدا🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺😍😍😍😍
طرفداران علی ضیا
#استوری_جدید #سینا_نعمتی @aliziyaoriginallll
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
طرفداران علی ضیا
#استوری_جدید #سینا_نعمتی @aliziyaoriginallll
عه برگشتی جیم
خدارو شکر
بدبخت آقای نعمتی باید اون کوه های چربی رو آب کنه😂
خدارو شکر
بدبخت آقای نعمتی باید اون کوه های چربی رو آب کنه😂
طرفداران علی ضیا
عه برگشتی جیم خدارو شکر بدبخت آقای نعمتی باید اون کوه های چربی رو آب کنه😂
یکی دیگه تلاش میکنه چربی آب کنه
تهش به اسم یکی دیگه میزنن😕
هعییییییی
تهش به اسم یکی دیگه میزنن😕
هعییییییی
طرفداران علی ضیا
یکی دیگه تلاش میکنه چربی آب کنه تهش به اسم یکی دیگه میزنن😕 هعییییییی
حرص نزن
اون تا تمرین نده و بالا سرش واینسته سرش تو توییتره
دستت درد نکنه آقای سینا😊
اون تا تمرین نده و بالا سرش واینسته سرش تو توییتره
دستت درد نکنه آقای سینا😊