#تولد97
پست تولدش:) که من خیلی به شخصه دوستش دارم 🙂♥️🥲
کپشن:
برام دعا كنيد فقط تا روزی زندگی کنم كه بتونم موثر باشم 🙏🙏🙏❤️
من، امیدم به خداییه که برای آدمها میلیاردها گره کور رو باز کرده و بهشون لبخند زده. من خوشبینم به بازشدن گرههای زندگی خودم و شما. میدونم گرههای ما، تعدادشون خیلی کمه. من امیدوارم به روزای خیلی خوب
🔻ابتدای کپشن توی پست بعدی چنل👀جا نمیشد
══ıı||ı||ı══✮══ı||ı||ıı══
➳⌇ ᥴꫝꪖꪀꪀꫀꪶ : @Alikhani_Star
پست تولدش:) که من خیلی به شخصه دوستش دارم 🙂♥️🥲
کپشن:
برام دعا كنيد فقط تا روزی زندگی کنم كه بتونم موثر باشم 🙏🙏🙏❤️
من، امیدم به خداییه که برای آدمها میلیاردها گره کور رو باز کرده و بهشون لبخند زده. من خوشبینم به بازشدن گرههای زندگی خودم و شما. میدونم گرههای ما، تعدادشون خیلی کمه. من امیدوارم به روزای خیلی خوب
🔻ابتدای کپشن توی پست بعدی چنل👀جا نمیشد
══ıı||ı||ı══✮══ı||ı||ıı══
➳⌇ ᥴꫝꪖꪀꪀꫀꪶ : @Alikhani_Star
#تولد97
کپشن:
* اولين كادوی تولد: من دهه شصتیام؛ از نسلی كه نُطفَهشَم وسط موشك و بمبارون شكل گرفت تا ترس و اضطراب بشه اولين كادوی تولدش. * اولين ترسم: روزی كه کوچه و خیابون پُر بود از صدای آژير. مادرم دستمو محكم گرفته بود و فقط دويديم تا شنيدن يه صدای وحشتناك و بلافاصله افتادیم توو جوی آب. همون جا پناه گرفتيم و وقتی رسيديم خونه ديديم تمام شيشههای خونه، شكسته. * اولين آرزو: خونهمون پنجرهای كه بشه ازش به آسمون نگاه كرد، نداشت. يه پنجره توو راهرو بود كه دو تا ميله عمودی بزرگ داشت تا كسی ازش بيرون نيفته. ازش میشد به زور آسمونو ديد، اونجا پاتوقِ من بود برای آرزوكردن، مخصوصاً شبهايی كه رعد و برق میزد، میرفتم شروع میكردم التماس به خدا که لااقل صداشو كم كن! من قول میدم بچه بهتری باشم و گندكاری نكنم! نمیدونم توو مدرسه از كی شنيده بودم "اومدن رعد و برق، يعنی داره عذاب مياد". * اولين دوستام: مگه میشه "پايينشهری" باشی اما "رفيقباز" نشی؟ ديوونه گل كوچيك نباشی؟ سیبیلاتو که زدی از دست رفقات، قايم نشی؟ عاشق دختر همسايه نشی؟ مُحَرم كه شد هياتی نشیچهارشنبهسوری قهرمان نشی؟ مَحرم درد رفيقت نشی؟ دعوا نکنی سر رفيقت؛ كتك بخوری ولی باز آروم نشی؟ البته روزی كه از محلهت بری، بیمعرفت میشی! موقع كنكور من رفتيم يه محله ديگه مستأجری، ده سال بعد كه به محلهمون سر زدم، آتيش گرفتم وقتی شنيدم رفيق صميمیم شيشهای شده و "كارتنخواب" و كسی ازش خبر نداره. اون يكی بیماری شدید اعصاب داره. يكی ديگهرو "گاز" توو خونه گرفته مُرده، این وسط، يكيشون الهی شكر كار میكرد؛ زن و بچه هم داشت. بغضم گرفت. اومدم بيام بيرون از محل، بابای يكی از بچهها منو ديد. هميشه خدا، "مست" بود؛ از بچگی ما تا همون روز. گفت: "خودتی؟! جان من بيا در خونه، من زن جديدم باور نمیكنه. هر وقت تلويزيون نشونت میده، میگم تو مال اين خراب شدهای. میگه كمتر بخور تا کمتر چرت بگی". گفتم: "چشم، بريم ولی اينجا خرابشده نبود". و همقدمش شدم.* اولين كار: چون هميشه از مادرم پول "توو جيبی" میگرفتم و میديدم سخت كار میکنه، دوست داشتم پول در بيارم ، با همين رفيقم كه "كارتنخواب" شد، تابستون زديم توو كار بلال فروختن، دو تا محل بالاتر، يه روز مادرم منو ديد و يك چَكِ مشتی زد توو گوشم. زن همسايهمون که این صحنه رو ديده بود، فردا اومد سراغم و گفت "اگه دوست داری كار كنی من توو خونهم خياطی زدم با خواهرام. تو بيا اين كاغذهاي تبليغاتی رو توو محله بچسبون". شدم مسئول تبليغات خياطی! دمش گرم يادم نيست اولين حقوقم چقدر بود ولی يادمه انقدر بود كه تونستم باهاش برم سر حشمتالدولة، چند سيخ كباب مشتی بگيرم ببرم خونه. واااااي چه حالی بود خدا! احساس میکردم ناصر ملك مطيعي شدم (تقريباً توو خونه همه ويدئو بود ولی بچههای نسل شصتی ياد گرفته بودن بگن ما ويدئو نداريم!) نمیدونم چهجوری ولي همسايه ما يه كابل از ويدئوشون كشيده بود به تلويزيون ما كه اگر اونا فيلم میذاشتن ما هم میتونستيم ببينيم 🤔 يعنی همسايه ما در كودكیمون، نقش ناظر پخش رو ايفا میکرد! البته يه روزهايی اونا میديدن ما نمیتونستيم ببينيم، حالا ديگه حتماً مشكل فنی بوده و ربطي به فيلم نداشته 😀تا اينكه ويدئو تبدیل شد به كادوی چند سال شاگرد اول شدنم! گرچه استفاده ازش "قانون" داشت؛ در كمد بود و فقط با حضور مادرم میشد ازش استفاده کنیم؛ اونم فقط برای دیدن فیلمای بروسلی و یا فیلمایی مثل "شعله". امکان داشت با تمومشدن بعضی فيلمای بروسلی (چون روی يه فيلم دیگه ضبط شدهبودن) چند دقيقه فيلمفارسی هم ببینیم!
اولين وسوسه: علاقه به "معروفشدن" از همون ويدئو شروع شد! محكم خواستم و به این فكر میکردم كه فوتباليست بشم يا بازيگر، فكر میكردم بايد آدم مهمی بشم! شايد آدم مهمی نشدم ولی معروف شدم!
*آخرين حرفم: از شهرت فرار كنيد؛ دردِ بیدرمونه! شهرت آروم مياد و میشه شغل آدم و ديگه نمیره! آره، ممكنه با شهرت توو صف معطل نشی، بهت سلام كنن باهات عكس بگيرن و برات جيغ بزنن اما يه روز میفهمی چه كلاه گشادی رفته سرت كه نمیتونی مثل آدميزادهای عادی زندگی کنی!
*آخرين درد: يكی در موردت حرف میزنه، تهمت میزنه، شايعه درست میكنه، خبر میسازه. برات مهم نيست وقتی کسی این کارارو میکنه که هيچی ازت نمیدونه! اما وقتی از اونی که واقعیتهاتو میدونه، خودتو میشناسه و روزگاری باهاش دمخور بودی چنین رفتارایی میبینی، رنج زیادی میبری. این جور اتفاقات خيلی دردناکه. من خیلیهارو بخشيدم ولی اين جماعتِ آخر رو، هرگز فراموش نمیکنم؛ هرگز.برای اينهمه سال همراهی شما رفقای عزيز و نازنينم، ممنون و منتدار تک تکتون هستم و قدردان اين همه عشق و محبت. متشکرم كه در روزهای سخت، كنارم بوديد و ممنون براي لطف و پيامهای تبريكتون.
══ıı||ı||ı══✮══ı||ı||ıı══
➳⌇ ᥴꫝꪖꪀꪀꫀꪶ : @Alikhani_Star
کپشن:
* اولين كادوی تولد: من دهه شصتیام؛ از نسلی كه نُطفَهشَم وسط موشك و بمبارون شكل گرفت تا ترس و اضطراب بشه اولين كادوی تولدش. * اولين ترسم: روزی كه کوچه و خیابون پُر بود از صدای آژير. مادرم دستمو محكم گرفته بود و فقط دويديم تا شنيدن يه صدای وحشتناك و بلافاصله افتادیم توو جوی آب. همون جا پناه گرفتيم و وقتی رسيديم خونه ديديم تمام شيشههای خونه، شكسته. * اولين آرزو: خونهمون پنجرهای كه بشه ازش به آسمون نگاه كرد، نداشت. يه پنجره توو راهرو بود كه دو تا ميله عمودی بزرگ داشت تا كسی ازش بيرون نيفته. ازش میشد به زور آسمونو ديد، اونجا پاتوقِ من بود برای آرزوكردن، مخصوصاً شبهايی كه رعد و برق میزد، میرفتم شروع میكردم التماس به خدا که لااقل صداشو كم كن! من قول میدم بچه بهتری باشم و گندكاری نكنم! نمیدونم توو مدرسه از كی شنيده بودم "اومدن رعد و برق، يعنی داره عذاب مياد". * اولين دوستام: مگه میشه "پايينشهری" باشی اما "رفيقباز" نشی؟ ديوونه گل كوچيك نباشی؟ سیبیلاتو که زدی از دست رفقات، قايم نشی؟ عاشق دختر همسايه نشی؟ مُحَرم كه شد هياتی نشیچهارشنبهسوری قهرمان نشی؟ مَحرم درد رفيقت نشی؟ دعوا نکنی سر رفيقت؛ كتك بخوری ولی باز آروم نشی؟ البته روزی كه از محلهت بری، بیمعرفت میشی! موقع كنكور من رفتيم يه محله ديگه مستأجری، ده سال بعد كه به محلهمون سر زدم، آتيش گرفتم وقتی شنيدم رفيق صميمیم شيشهای شده و "كارتنخواب" و كسی ازش خبر نداره. اون يكی بیماری شدید اعصاب داره. يكی ديگهرو "گاز" توو خونه گرفته مُرده، این وسط، يكيشون الهی شكر كار میكرد؛ زن و بچه هم داشت. بغضم گرفت. اومدم بيام بيرون از محل، بابای يكی از بچهها منو ديد. هميشه خدا، "مست" بود؛ از بچگی ما تا همون روز. گفت: "خودتی؟! جان من بيا در خونه، من زن جديدم باور نمیكنه. هر وقت تلويزيون نشونت میده، میگم تو مال اين خراب شدهای. میگه كمتر بخور تا کمتر چرت بگی". گفتم: "چشم، بريم ولی اينجا خرابشده نبود". و همقدمش شدم.* اولين كار: چون هميشه از مادرم پول "توو جيبی" میگرفتم و میديدم سخت كار میکنه، دوست داشتم پول در بيارم ، با همين رفيقم كه "كارتنخواب" شد، تابستون زديم توو كار بلال فروختن، دو تا محل بالاتر، يه روز مادرم منو ديد و يك چَكِ مشتی زد توو گوشم. زن همسايهمون که این صحنه رو ديده بود، فردا اومد سراغم و گفت "اگه دوست داری كار كنی من توو خونهم خياطی زدم با خواهرام. تو بيا اين كاغذهاي تبليغاتی رو توو محله بچسبون". شدم مسئول تبليغات خياطی! دمش گرم يادم نيست اولين حقوقم چقدر بود ولی يادمه انقدر بود كه تونستم باهاش برم سر حشمتالدولة، چند سيخ كباب مشتی بگيرم ببرم خونه. واااااي چه حالی بود خدا! احساس میکردم ناصر ملك مطيعي شدم (تقريباً توو خونه همه ويدئو بود ولی بچههای نسل شصتی ياد گرفته بودن بگن ما ويدئو نداريم!) نمیدونم چهجوری ولي همسايه ما يه كابل از ويدئوشون كشيده بود به تلويزيون ما كه اگر اونا فيلم میذاشتن ما هم میتونستيم ببينيم 🤔 يعنی همسايه ما در كودكیمون، نقش ناظر پخش رو ايفا میکرد! البته يه روزهايی اونا میديدن ما نمیتونستيم ببينيم، حالا ديگه حتماً مشكل فنی بوده و ربطي به فيلم نداشته 😀تا اينكه ويدئو تبدیل شد به كادوی چند سال شاگرد اول شدنم! گرچه استفاده ازش "قانون" داشت؛ در كمد بود و فقط با حضور مادرم میشد ازش استفاده کنیم؛ اونم فقط برای دیدن فیلمای بروسلی و یا فیلمایی مثل "شعله". امکان داشت با تمومشدن بعضی فيلمای بروسلی (چون روی يه فيلم دیگه ضبط شدهبودن) چند دقيقه فيلمفارسی هم ببینیم!
اولين وسوسه: علاقه به "معروفشدن" از همون ويدئو شروع شد! محكم خواستم و به این فكر میکردم كه فوتباليست بشم يا بازيگر، فكر میكردم بايد آدم مهمی بشم! شايد آدم مهمی نشدم ولی معروف شدم!
*آخرين حرفم: از شهرت فرار كنيد؛ دردِ بیدرمونه! شهرت آروم مياد و میشه شغل آدم و ديگه نمیره! آره، ممكنه با شهرت توو صف معطل نشی، بهت سلام كنن باهات عكس بگيرن و برات جيغ بزنن اما يه روز میفهمی چه كلاه گشادی رفته سرت كه نمیتونی مثل آدميزادهای عادی زندگی کنی!
*آخرين درد: يكی در موردت حرف میزنه، تهمت میزنه، شايعه درست میكنه، خبر میسازه. برات مهم نيست وقتی کسی این کارارو میکنه که هيچی ازت نمیدونه! اما وقتی از اونی که واقعیتهاتو میدونه، خودتو میشناسه و روزگاری باهاش دمخور بودی چنین رفتارایی میبینی، رنج زیادی میبری. این جور اتفاقات خيلی دردناکه. من خیلیهارو بخشيدم ولی اين جماعتِ آخر رو، هرگز فراموش نمیکنم؛ هرگز.برای اينهمه سال همراهی شما رفقای عزيز و نازنينم، ممنون و منتدار تک تکتون هستم و قدردان اين همه عشق و محبت. متشکرم كه در روزهای سخت، كنارم بوديد و ممنون براي لطف و پيامهای تبريكتون.
══ıı||ı||ı══✮══ı||ı||ıı══
➳⌇ ᥴꫝꪖꪀꪀꫀꪶ : @Alikhani_Star
#تولد97
دیگر پست تولدش😂😂😂
کپشن:
اينم كيك تولد امسال من كه دوستان زحمت كشيدن 😃
ممنون از لطف و محبت همه شما به خاطر پيامهاي پُر از مهرتون 🙏🙏🙏
اميدوارم هميشه شاد و سلامت باشيد 🙏
انشالله فردا جام قهرماني براي پرسپوليس در تهران بمونه و دل همه ايران شاد بشه ❤❤❤🙏
══ıı||ı||ı══✮══ı||ı||ıı══
➳⌇ ᥴꫝꪖꪀꪀꫀꪶ : @Alikhani_Star
دیگر پست تولدش😂😂😂
کپشن:
اينم كيك تولد امسال من كه دوستان زحمت كشيدن 😃
ممنون از لطف و محبت همه شما به خاطر پيامهاي پُر از مهرتون 🙏🙏🙏
اميدوارم هميشه شاد و سلامت باشيد 🙏
انشالله فردا جام قهرماني براي پرسپوليس در تهران بمونه و دل همه ايران شاد بشه ❤❤❤🙏
══ıı||ı||ı══✮══ı||ı||ıı══
➳⌇ ᥴꫝꪖꪀꪀꫀꪶ : @Alikhani_Star
•⭐️📸•#photo
عکس تازه منتشر شده از جناب علیخانی
🥲🥺😍😍😍
_عکس برای اواسط مهر ماه هس!
پ ن: مادرجاااان،"))!
انقد قشنگ مگه داریم🥲😭🥺😂😍😍
پ.ن؛ منبع و عکس اصلی رو بیابیم میزاریم:/ فعلا همینو داشته باشین
══ıı||ı||ı══✮══ı||ı||ıı══
➳⌇ ᥴꫝꪖꪀꪀꫀꪶ : @Alikhani_Star
عکس تازه منتشر شده از جناب علیخانی
🥲🥺😍😍😍
_عکس برای اواسط مهر ماه هس!
پ ن: مادرجاااان،"))!
انقد قشنگ مگه داریم🥲😭🥺😂😍😍
پ.ن؛ منبع و عکس اصلی رو بیابیم میزاریم:/ فعلا همینو داشته باشین
══ıı||ı||ı══✮══ı||ı||ıı══
➳⌇ ᥴꫝꪖꪀꪀꫀꪶ : @Alikhani_Star
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#زادروز_یک_ستاره✨
✯ "𝐘𝐎𝐔 "𝐚𝐫𝐞 𝐭𝐡𝐞 𝐦𝐨𝐬𝐭
𝐁𝐞𝐚𝐮𝐭𝐢𝐟𝐮𝐥 𝐜𝐫𝐞𝐚𝐭𝐢𝐨𝐧 𝐨𝐟 𝐆𝐨𝐝
'' تو زیباترین خلقت خدا هستی''
🥲🧡🍁
_شش روز تا زمینی شدنت✨
_هرکسی مایل بود میتونه استوری کنه😍🍁
══ıı||ı||ı══✮══ı||ı||ıı══
➳⌇ ᥴꫝꪖꪀꪀꫀꪶ : @Alikhani_Star
✯ "𝐘𝐎𝐔 "𝐚𝐫𝐞 𝐭𝐡𝐞 𝐦𝐨𝐬𝐭
𝐁𝐞𝐚𝐮𝐭𝐢𝐟𝐮𝐥 𝐜𝐫𝐞𝐚𝐭𝐢𝐨𝐧 𝐨𝐟 𝐆𝐨𝐝
'' تو زیباترین خلقت خدا هستی''
🥲🧡🍁
_شش روز تا زمینی شدنت✨
_هرکسی مایل بود میتونه استوری کنه😍🍁
══ıı||ı||ı══✮══ı||ı||ıı══
➳⌇ ᥴꫝꪖꪀꪀꫀꪶ : @Alikhani_Star
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#زادروز_یک_ستاره✨
شش روز تا زمینی شدنت!
لبخند زدی و آسمان آبی شد
شب های قشنگ پاییزی ما
مهتابی شد❤️🩹✨
پروانه پس از تولد زیبایت🦋
تا آخر عمر غرق بی تابی شد
تولدت مبارک پاییزی زیبا!:)
══ıı||ı||ı══✮══ı||ı||ıı══
➳⌇ ᥴꫝꪖꪀꪀꫀꪶ : @Alikhani_Star
شش روز تا زمینی شدنت!
لبخند زدی و آسمان آبی شد
شب های قشنگ پاییزی ما
مهتابی شد❤️🩹✨
پروانه پس از تولد زیبایت🦋
تا آخر عمر غرق بی تابی شد
تولدت مبارک پاییزی زیبا!:)
══ıı||ı||ı══✮══ı||ı||ıı══
➳⌇ ᥴꫝꪖꪀꪀꫀꪶ : @Alikhani_Star
• ⬜ 📬 • #پست
_جناب احسان جان علیخانی 😍
✦𝐂𝐚𝐩𝐭𝐢𝐨𝐧:
زندگی اش را سیل برده بود. توانسته بود چرخ خیاطی اش را نجات دهد .از اینکه آینده را دوباره خواهد ساخت خوشحال بود!
لبخندی چنین میانه ی سیلابم آرزوست
پ ن:اینوقت صبح کپشن های مود میزاره!،")🥲
══ıı||ı||ı══✮══ı||ı||ıı══
➳⌇ ᥴꫝꪖꪀꪀꫀꪶ : @Alikhani_Star
_جناب احسان جان علیخانی 😍
✦𝐂𝐚𝐩𝐭𝐢𝐨𝐧:
زندگی اش را سیل برده بود. توانسته بود چرخ خیاطی اش را نجات دهد .از اینکه آینده را دوباره خواهد ساخت خوشحال بود!
لبخندی چنین میانه ی سیلابم آرزوست
پ ن:اینوقت صبح کپشن های مود میزاره!،")🥲
══ıı||ı||ı══✮══ı||ı||ıı══
➳⌇ ᥴꫝꪖꪀꪀꫀꪶ : @Alikhani_Star
✧⋄𝑨𝒍𝒊𝒌𝒉𝒂𝒏𝒊 𝑺𝒕𝒂𝒓!
• ⬜ 📬 • #پست _جناب احسان جان علیخانی 😍 ✦𝐂𝐚𝐩𝐭𝐢𝐨𝐧: زندگی اش را سیل برده بود. توانسته بود چرخ خیاطی اش را نجات دهد .از اینکه آینده را دوباره خواهد ساخت خوشحال بود! لبخندی چنین میانه ی سیلابم آرزوست پ ن:اینوقت صبح کپشن های مود میزاره!،")🥲 ══ıı||ı||ı══✮══ı||ı||ıı══…
-سالِ ۹۵ همین عکسُ گذاشته بود با کپشنِ:
سلام دوستان عزيز،به نظر شما شرح اين عكس چيه !؟!؟؟ جدا از واقعيت از فانتزي استفاده كنيد كوتاه اما خلاق ...البته اونايي كه حال و حوصلشُ دارن ... مخلصيم
-سال ۱۴۰۰ جوابشو خودش داد!🙂😭😂
══ıı||ı||ı══✮══ı||ı||ıı══
➳⌇ ᥴꫝꪖꪀꪀꫀꪶ : @Alikhani_Star
سلام دوستان عزيز،به نظر شما شرح اين عكس چيه !؟!؟؟ جدا از واقعيت از فانتزي استفاده كنيد كوتاه اما خلاق ...البته اونايي كه حال و حوصلشُ دارن ... مخلصيم
-سال ۱۴۰۰ جوابشو خودش داد!🙂😭😂
══ıı||ı||ı══✮══ı||ı||ıı══
➳⌇ ᥴꫝꪖꪀꪀꫀꪶ : @Alikhani_Star
#تولد97
کیک تولد قبیله برا حاجی؛ تندیس ووو
جعبه شوکولاتتت😋🍫!کادو و میزو اینای تولدد...
پ.ن: چه ترکیب رنگ زیباییی💛🎉!!
══ıı||ı||ı══✮══ı||ı||ıı══
➳⌇ ᥴꫝꪖꪀꪀꫀꪶ : @Alikhani_Star
کیک تولد قبیله برا حاجی؛ تندیس ووو
جعبه شوکولاتتت😋🍫!کادو و میزو اینای تولدد...
پ.ن: چه ترکیب رنگ زیباییی💛🎉!!
══ıı||ı||ı══✮══ı||ı||ıı══
➳⌇ ᥴꫝꪖꪀꪀꫀꪶ : @Alikhani_Star