✅ اتاق تقریبا لخت بود. رنگ و فضای اتاق با بقیهی خانه فرق داشت. کف اتاق با پارکت رنگ چوب پوشانده شده بود، بدون هیچ فرشی. یک پنجرهی بزرگ رو به خیابان که تقریبا چیزی از دیوارش باقی نگذاشته بود، با پرده کرکرهی نسکافهای روشن و طرح درختهای پاییزی. با دیدن دو تا صندلی لهستانی و میز کوچک پایه بلند بینشان، کنار پردهی پاییزی، سیخ شدن موهای تنش را حس کرد...
🔴 بریدهای از رمان خانم ناهید احمدپناه را میخوانید که در آیندهای نزدیک منتشر خواهد شد؛ رمانی که جنبهی روانشناسانه دارد و حول مسأله عشق و جنایت میچرخد.
#بریده_رمان_آینده
#معمای_عشق_ساعتی
#ناهید_احمد_پناه
http://alefyaa.ir/?p=9993
@alefya
🔴 بریدهای از رمان خانم ناهید احمدپناه را میخوانید که در آیندهای نزدیک منتشر خواهد شد؛ رمانی که جنبهی روانشناسانه دارد و حول مسأله عشق و جنایت میچرخد.
#بریده_رمان_آینده
#معمای_عشق_ساعتی
#ناهید_احمد_پناه
http://alefyaa.ir/?p=9993
@alefya