الفِ کتاب
620 subscribers
3.97K photos
32 videos
41 files
3.68K links
الف‌ِکتاب ضیافتی‌ست فرهنگی؛ میزبان شماییم تا از تازه‌ترین کتاب‌ها بگوییم؛ این‌که چگونه‌اند و فراخور کدام‌یک از ما...
Download Telegram
راهنمای کتاب/ چرکی و سیاهی یک شهر

دریا امامی

«عمارت رصدخانه»
نوشته: ادوارد کرِی
ترجمه: احسان کرم‌ویسی
ناشر: چشمه، 1402
414 صفحه، 320000 تومان
#رمان #نشرچشمه

ادوارد کرِی، متولد 1970، نویسنده انگلیسی است که در دو حوزه رمان و نمایش‌نامه فعال بوده است. او هم نمایش‌نامه‌هایی اقتباسی از آثار دیگر نویسندگان نوشته و هم با قصه‌های مستقل خود متن‌های نمایشی را خلق کرده و به صحنه برده است. گرچه زمینه‌ی تخصصی‌اش سال‌ها تئاتر بوده اما در حیطه‌ی رمان‌نویسی نیز حضوری پررنگ نشان داده است. وسعت تخیلش او را به سمت نوشتن آثار فانتزی و سورئال نیز سوق داده و کتابی بر مبنای قصه‌ی پینوکیو نوشته که اقبال فراوانی به خود جلب کرده است. کرِی به مادام توسو، خالق بزرگ‌ترین موزه‌ی مجسمه‌های مومی جهان نیز علاقه‌ی خاصی داشته و او را دستمایه‌ی نوشتن رمانی به نام «کوچولو» قرار داده است. در بین آثارش «عمارت رصدخانه» به سبب پیچیدگی‌های روایی و نگاه متفاوت او به پوچی بیش از بقیه مورد توجه منتقدان بوده است.

ادوارد کرِی در «عمارت رصد‌خانه» نگاهی شبیه ساموئل بکت به جهان پیرامونش دارد. عمارت رصدخانه جایی است که از فرط تراژیک بودن تبدیل به مکانی کمیک شده است. بازار مکاره‌ای که انواع عجایب و غرایب را در آن می‌توان یافت و ارتباط میان این پدیده‌ها نیز چنان از معنا و منطق خالی است که حیرت مخاطب را برمی‌انگیزد. کرِی می‌کوشد تمامی دنیا را در عمارت رصدخانه بگنجاند و با دیالوگ‌های ابزورد و چرخه روابط معیوب آن را بازسازی کند. دنیایی که در آن معنای روشنی برای هیچ پدیده‌ای نمی‌توان یافت.

نویسنده داستان را با صحنه آغاز نمی‌کند، بلکه به توصیف ظاهر انسان‌ها، آن هم به شکلی کج و معوج و آشفته از زبان راوی‌اش می‌پردازد. راوی در ابتدا از خودش می‌گوید، اما این خوداظهاری نه تنها به روشن شدن چیزی درباره‌ی او نمی‌انجامد، بلکه به ابهام‌ها دامن می‌زند و یکی از مسائل اساسی داستان نیز همین است که قهرمان آن مدام در حال بازتولید ابهام است. او مدام درباره‌ی عمارت، آدم‌ها و اشیاء آن توضیح می‌دهد، اما شرح حال‌های او سرشار از پراکندگی و شلوغی‌اند. خواننده از همان آغاز باید خود را برای مواجهه با این اغتشاش و به‌هم‌ریختگی آماده کند و به تدریج با آن خو بگیرد، چون شیوه‌ی کار ادوارد کرِی آفرینش دنیایی پر از آشفتگی است.

شخصیت‌هایی که به اندازه‌ی قهرمان‌های بکت پریشان‌گو و عزلت‌گزین هستند، یکی از کلیدی‌ترین عناصر سبکی ادوارد کرِی را در این کتاب می‌سازند. شخصیت اصلی داستان «عمارت رصدخانه» مردی است که با وسواس جنون‌آمیزی به ساختن موزه‌ای در داخل عمارت دست زده است. او به موزه‌اش بسیار حساس است و اجازه‌ی بازدید آن را به کسی نمی‌دهد. در طی سال‌های متمادی مرد کوشیده موزه را وسعت بدهد و اشیایی خاص را در آن نگهداری کند.

اشیاء در این رمان جایگاه ویژه‌ای دارند و اصولاً ادوارد کرِی نویسنده‌ای است که به حضور اشیاء در داستانش و روحی که پشت آن‌ها نهفته اهمیت خاصی قائل است. در پشت هر یک از اشیای موزه‌ی فرانسیس در این کتاب هم دنیایی قصه پنهان شده است. فرانسیس آن‌ها را ربوده تا صاحبان‌شان را با این فقدان بیازارد و از این آزار لذت ببرد. این موزه متعلق به اشیایی است که فارغ از ارزش مادی برای مالکان‌شان از نظر معنوی اهمیت فوق‌العاده‌ای داشته‌اند و این موضوع فرانسیس را خشنود از عملکرد خود نگه می‌دارد؛ او ارزشمندترین چیزهای آدم‌ها را تصاحب کرده است و این قضیه به او احساس قدرت عجیبی می‌بخشد.

در کنار فرانسیس باقی اعضای عمارت نیز ویژگی‌های غریب بسیاری دارند و جالب این‌‌که از نظر فرانسیس عجیب‌تر هم به نظر می‌آیند. گرچه این مرد به همه‌ی آدم‌ها و اشیا به عنوان سوژه‌ای برای تکمیل موزه‌ی خود نگاه می‌کند، اما گاه می‌توان در نوع توصیفش از آن‌ها جنبه‌هایی انسانی نیز یافت. این جنبه‌های انسانی نیز در طول داستان درگیر بحران‌های معنایی عمیق می‌شوند. برای فرانسیس و پدر و مادرش و هر کسی که به عمارت وارد می‌شود شکلی تازه از روابط به وجود می‌آید که به سادگی و روشنی قابل درک نیست و نیاز به عبور از هزارتوی ماجراها دارد تا بتواند تحلیل‌پذیر شود و از تاریکیِ ابهام بیرون بیاید.
ادامه....
https://www.alef.ir/news/4021203057.html
راهنمای کتاب/ گل سرسبدِ مردان دریا

لیلا زارعی

«بیلی‌باد ملوان»
نوشته: هرمان ملویل
ترجمه: احمد میرعلایی
ناشر: فرهنگ نشر نو، 1402
154 صفحه، 130000 تومان
#رمان #نشرنو

هرمان ملویل همواره ماجراجویی‌های زندگی پر فراز و نشیب خود را دستمایه‌ی داستان‌نویسی‌اش قرار داده و رمان‌های او حکایت‌گر سفرهای پرحادثه‌ای است که در طی مسیر حرفه‌ای خود تجربه کرده است. بزرگ‌ترین و ماندگارترین این تجارب در کتاب «موبی دیک» گرد آمده که سفری سرشار از خطر، بیم و امید را در راه شکار نهنگ سفید به تصویر می‌کشد. سفری که گویی برای هر انسانی به نوعی رخ می‌دهد و به همین خاطر بشر در هر دوره‌ای از تاریخ ناگزیر از انجام آن است. این رمان تاکنون خوانش‌های متعدد فلسفی، جامعه‌شناختی و ادبی داشته و منبع الهام نویسندگان و هنرمندان فراوانی بوده که نشان از قابلیت تأویل بسیار بالای آن دارد. دیگر آثار ملویل نیز از این قاعده مستثنی نیستند و هر یک به گونه‌ای سرگشتگی انسان را در این جهان روایت می‌کنند. آخرین اثر این نویسنده، «بیلی‌باد ملوان» نیز بر مبنای یکی از تجارب سفرهای دریایی او نوشته شده است. کتابی از ملویل که فرصت کامل شدن نیافت و چند دهه پس از مرگش چاپ شد.

ملویل در کتاب بیلی‌باد ملوان تمرکز نگاهش را بر شخصیتی می‌گذارد که جذابیت‌های بسیاری دارد. او ملوانی است که به اعتراف ناخدای کشتی‌اش گل سرسبد مردان دریاست. نویسنده از از همان ابتدا شرحی حماسی‌گونه از ظاهر، رفتار و سلوک بیلی‌باد به خواننده ارائه می‌دهد. این شرح که از قدرت تأثیر و نفوذ این مرد حکایت دارد، از او در نظر هر مخاطبی شخصیتی کاریزماتیک می‌سازد. بیلی‌باد اندامی متقارن و بی‌نقص دارد و بلندقدتر از اطرافیان‌اش است؛ آن چنان بلندبالا که توجه هر ناظری را به خود جلب می‌کند.

راوی به زیبایی بکر و بدوی بیلی‌باد تأکید دارد تا تصویری اسطوره‌ای از او بسازد. راه رفتن او در هر گذرگاهی ستایش تماشاگران را برمی‌انگیزد و گاه چنان رنگ و بویی از تقدس می‌یابد که شبیه حالت روحانی کاهنان آشوری در زمان انجام مناسک مذهبی‌شان می‌شود. نویسنده شخصیت‌های تأثیرگذار سفرهای دریایی معروف را با او مقایسه می‌کند. در این قیاس بیلی‌باد همواره امتیازی برتر از همگنان خود دارد و نیرومندی و زیبایی‌اش سرآمد همگان است. در ساحل قهرمانی بی‌مانند است و در دریا علاوه بر هنر دریانوردی، سخنوری و مهارت‌های کلامی‌اش زبانزد است. با این اوصاف انتظار می‌رود این شخصیت ماجراهایی حماسی بیافریند و بیلی‌باد حقیقتاً هم قهرمانی است که با سفرهای پرخطر خود در ذهن مخاطب حماسه‌ساز و ماندگار می‌شود.

آن‌چه سفری را که قهرمان داستان در این رمان پیش روی خود دارد، از سایر سفرهایش متمایز می‌کند، وقایعی است که در آن رخ می‌دهد. وقایعی که منجر به گرفتن تصمیم‌هایی خطیر و سرنوشت‌ساز برای این ملوان جوان می‌شود. او توسط ناخدای یک ناو برای سفری طولانی و پرخطر انتخاب می‌شود. این انتخاب بسیار آنی و غیرمنتظره رخ می‌دهد، چندان‌که حیرت بیلی‌باد و ناخدای کشتی‌ای را که در استخدام آن است برمی‌انگیزد. ناوبان کشتی بلی‌پوتنت که بیلی‌باد را برای پیوستن به مردان دریایی جنگی خود برمی‌گزیند در همان نگاه اول به تبحر و کارآمدی او پی می‌برد و همراهی او را در جمع ملوانان مجرب و آبدیده‌ی خود می‌طلبد.

بیلی‌باد تأملات بسیاری در این مسیر دور و دراز تجربه می‌کند و تحولات روحی فراوانی را پیش روی خود دارد. سردرگمی‌های او آن‌چنان آزارنده است که تا سرحد مرگ در او تنش و ترس می‌آفریند. قهرمان قصه، هم باید توفان‌های درونی سهمگینی را از سر بگذراند و هم با تهدیدات بیرونی مهلکی بجنگد. مجموع این شرایط برای محک خوردن عیار همان اسطوره‌ای است که نویسنده در آغاز داستان ساخته و کوشیده مخاطب را مجاب کند که او قابلیت‌های بی‌شماری برای مواجهه با انواع خطرات دارد.
ادامه...
https://www.alef.ir/news/4021213118.html
راهنمای کتاب/ محکومیتی که توجیه سیاسی نداشت

رضا فکری

«برآمدن آفتاب زمستانی»
نوشته: رضا جولایی
ناشر: چشمه، 1402
205 صفحه، 180000تومان
#رمان #نشرچشمه


مرگ محور طیف وسیعی از تراژدی‌هاست؛ پدیده‌ای تحلیل‌گریز و چندوجهی که اگر وجوه تاریخی به آن افزوده شود، ابعاد گسترده و پیچیده‌تری نیز پیدا می‌کند. تصویر مرگ قهرمانانِ یک واقعه‌ی تاریخی به مراتب ماندگارتر از انواع دیگر آن است. تصویری نمادین که طی قرن‌ها به آفرینش اسطوره منجر شده و الگوهایی ثابت از مرگ را در ادبیات کلاسیک رقم زده است. اگرچه در دل جهان شتابزده‌ی امروز، آن الگوها متحول شده‌اند و مرگ‌های تاریخی در سایه‌ی سرعت و وسعت رسانه‌ها، کم‌تر فرصتی برای ثبت در حافظه‌ی جمعی و تبدیل شدن به تراژدی یافته‌اند اما آثار نویسندگانی هم‌چون رضا جولایی همچنان به همان شکل مألوف از تراژدی تاریخی وفادار مانده است.

جولایی در تازه‌ترین کتابش بر واقعه‌ی دستگیری پنجاه و سه نفر که در زمان پهلوی اول رخ داده متمرکز شده و کوشیده حواشی آن را تا چند سال بعد دنبال کند. او در این رمان مرگ دردناک یکی از قربانیان این رخداد تاریخی را محور قصه‌ی خود قرار داده است. مرگی که در یکی از روزهای پرآشوب اواخر سال 1320 رخ می‌دهد و تا مدت‌ها بعد همچنان می‌توان تأثیر آن را بر شخصیت‌های این قصه مشاهده کرد. کتاب در دو مقطع روایت خود را پی می‌گیرد؛ از روزهای ملتهب و داغ تابستان 1320 آغاز می‌شود و تا روزهای دلگیر و خاکستری زمستان 1323 ادامه می‌یابد. راوی داستان کامیار، خواهرزاده‌ی بابک امیرعلایی است که همراه چند فعال و اندیشمند سیاسی دستگیر، زندانی و محاکمه شده است.

نمای آغازین داستان حکایت از افسردگی و رکود پس از سرکوب‌های سیاسی‌ای دارد که در سال 1316 آغاز شده و در اوایل دهه‌ی 20 به اوج خود رسیده است. هرچند همزمان با شهریور 1320 موازنه‌ی سیاسی و صف‌آرایی‌ نیروها تغییر می‌کند، اما چیزی از آشفتگی، تاریکی و ناامیدی فضا کاسته نمی‌شود و گویی نشانی از بهبود شرایط نمی‌توان یافت. همراهی کامیار با دایی دیگرش، بهروز در بیمارستانی که خون و زخم و یأس در آن فوران می‌کند نیز مؤید همان جوّ راکد و سردی است که راوی در ابتدای داستان توصیف کرده است. کامیار می‌کوشد مقایسه‌ای میان آن‌چه اکنون در حال وقوع است با اتفاقات سه سال پیش ترتیب دهد و رخداد مرگ بابک را واکاوی کند. تصویر بابک علیرغم ماجراهای بسیاری که در این سه سال رخ داده همچنان پررنگ و جاری است و مرگ تراژیک او بر همه‌ی امور خانواده سایه افکنده است. حتی وقتی مهمانی یا جشنی برپاست، حضور او سنگینی می‌کند و مجال شادی و آرامش را از خانواده می‌گیرد.

یکی از ماندگارترین صحنه‌های داستان مربوط به شبی در تابستان 1320 است که پدر بابک اُمرا و متنفذین را در یک مهمانی جمع کرده تا از آخرین فرصت‌ها برای نجات پسرش بهره بگیرد. مجلس با حضور درویش‌خان و قمرالملوک وزیری گرمای خاصی می‌یابد و سرپاس مختاری علیرغم ظاهر سرسخت و خشک خود همراهی جانانه‌ای با گروه موسیقی می‌کند. سرپاس در این مراسم ویولن دست می‌گیرد و در جذبه‌ای ناب آن را می‌نوازد. برای جمع چنین صحنه‌ای کم‌تر در باور می‌گنجد. سرپاس مختاری چنان روحیه‌ی لطیف و هنرمندی از خود نشان می‌دهد که حیرت‌برانگیز است و پدر بابک را به نرمش او در چانه‌زنی برای تخفیف حکم پسرش امیدوار می‌کند. اما پس از بیان درخواست پادرمیانی برای رهایی بابک، سرپاس دوباره آن رویه‌ی خشن و انعطاف‌ناپذیر خود را نشان می‌دهد و تأکید می‌کند که در این‌باره بر امر اعلی‌حضرت نمی‌توان توصیه یا خواهشی وارد کرد.
ادامه...
https://www.alef.ir/news/4021214114.html
راهنمای کتاب/ تلخی‌های بی پایان

ثریا بیگدلی

«مه‌لقا»
نوشته: شهرام خلج
ناشر: چشمه، 1402
275 صفحه، 230000 تومان
#رمان #نشرچشمه

داستان زنانی که علیرغم موانع فرهنگی و اجتماعی طاقت‌فرسا در جهت بقای خود تلاش‌های فراوان کرده‌اند، گرچه به وسعت تاریخ جریان داشته و شامل اکثریت قریب به اتفاق زنان می‌شده، اما چنان تنوعی داشته که هرگز رنگ تکرار به خود نگرفته است. هر زنی با تجارب منحصربه‌فردش به گونه‌ای به این تنوع شکل بخشیده و سهمی در ماندگاری تصویر زنان سخت‌کوش داشته است. جبر جغرافیایی نیز بر این مسأله بی‌تأثیر نبوده و اغلب اشکال متفاوتی از رنج و ناکامی را برای زنان رقم زده است، چندان‌که در بعضی سرزمین‌ها مصائبی که بر سر زنان آمده و آن‌ها را از روال طبیعی و سالم زندگی بازداشته بسیار چشمگیرتر و دردناک‌تر بوده است. شهرام خلج در رمان «مه‌لقا» زندگی یکی از همین زنان را به تصویر کشیده است.

ماجراهای کتاب در یک اقلیم خاص و در دهه‌ی پنجاه شمسی رخ می‌دهد و به تناسب چنین موقعیتی معضلات هم شکل متفاوتی پیدا کرده‌اند. در نگاه اول به نظر می‌رسد بن‌مایه‌ی داستان را کلیشه‌ی «زن سرخور» بسازد که در میان بسیاری از اقوام و اقالیم ممکن است همچنان اعتبار داشته باشد. اما هرچه رمان پیش می‌رود پیچیدگی‌ها و ملاحظات خاصی به آن اضافه می‌شود که به سادگی نمی‌توان درباره‌ی آن‌ها قضاوت کرد. این که عقیده‌ای خرافی بتواند سرنوشت یک انسان را تغییر دهد، مسأله‌ی چندان تازه‌ای نیست و همواره در میان نوع بشر به گونه‌های مختلف جاری بوده است، اما این که کسی بکوشد خود را از دور باطل خرافه و تحقیر بیرون بکشد، اتفاقی است که می‌تواند داستانی درخور تأمل را رقم بزند. داستان مه‌لقا از این گونه داستان‌هاست و شخصیت اصلی آن در تقلایی نفس‌گیر با هر آن‌چه که حق زندگی عادی را از او سلب می‌کند به مبارزه برمی‌خیزد.

مه‌لقا شخصیت اصلی رمان است و از همان بدو تولد تلخی‌های بی‌پایانی را تجربه می‌کند. مادر مه‌لقا که زنی سرآمد از نظر زیبایی و متانت است، در هنگام زایمان می‌میرد و طبق عادت مرسوم مردم آبادی، فرزند نورسش را مسئول مرگ او می‌دانند. کسی به جز پدربزرگ و مادربزرگ و مامایی که خاله‌ نذری نام دارد و بسیار دلسوز و پیگیر مسائل خانواده‌ی مه‌لقاست، او را نمی‌پذیرد و همه زبان به لعن و نفرین او می‌گشایند. از نظر تمامی اطرافیان، او مسبب مرگ مادرش شده و نحس و بدطالع است.

مرگ مادر و سرخوردگی و عزلت‌گزینی پدر، از مه‌لقا دختری تنها و بی‌پناه می‌سازد، اما خاله نذری تلاش می‌کند او را از نگاه ملامت‌گر و آزاردهنده‌ی دیگران در امان نگه دارد. از همان لحظه‌ی مرگ مادر مه‌لقا، که خانواده درگیر سوگ و اندوه می‌شود، خاله نذری درصدد است به هر ترتیبی دخترک نوزاد را نگه دارد و از هیچ کوششی فروگذار نمی‌کند. این زن از برادرزاده‌اش می‌خواهد که دایه‌ی نوزاد شود و به او شیر دهد تا زنده بماند.

طالع نحس همواره با مه‌لقا همراه است و مردم با رفتار‌های خود به این بدشگونی دامن می‌زنند. آن‌ها هرگز این دختر را رها نمی‌کنند و مدام با نیش و کنایه بر رنج تنهایی و طردشدگی او می‌افزایند. آن‌ها لقب «لقا جنی» را روی او می‌گذارند و در کوی و برزن، مدرسه و خانه، همه‌جا انگشت تمسخر به سویش می‌گیرند. در عین‌حال در موقعیت‌های مختلف برای این‌که نحسی او دامن‌شان را نگیرد از مه‌لقا دوری می‌کنند. بزرگ شدن در محیطی که هرگز از نگاه ملامت‌گر اطرافیان خالی نمی‌شود، برای مه‌لقا بسیار دشوار و طاقت‌فرساست. خاله نذری به همین‌خاطر نگران دخترک است و سعی در محافظتش دارد.
ادامه...
https://www.alef.ir/news/4021227104.html
راهنمای کتاب/ دژی که فرو نریخت

لیلا زارعی

«چنگیزخان؛ نُه رؤیا»
نوشته: گلزان چیناگ
ترجمه: محمد همتی
ناشر: فرهنگ نشر نو، 1402
238 صفحه، 180000 تومان
#رمان #نشرنو

درباره‌ی چنگیزخان مغول حواشی و موضع‌گیری‌های متعارض بسیاری وجود دارد؛ برای مردم مغولستان او همیشه بنیانگذار سرزمین و نظام‌بخش جامعه‌شان بوده و برای آن‌هایی که از کشورگشایی‌اش در امان نبوده‌اند، چنگیزخان همواره جنگجویی شرور و خونریز به شمار می‌آمده است. درباره‌ی او آثار مکتوب فراوانی وجود دارد و شاید منسجم‌ترین‌ و کهن‌ترین‌شان کتاب «تاریخ سری مغولان» باشد که به شرح لشکرکشی‌های قوم مغول در زمان حیات چنگیزخان می‌پردازد. این کتاب از منابعی است که بعدها مورد استفاده‌ی مورخان معتبر بسیاری از جمله عطاملک جوینی و رشیدالدین فضل‌الله قرار گرفت.

اما در عصر حاضر تا زمان سقوط حکومت شوروی، مردم مغول مجال چندانی برای تحلیل چنگیزخان نمی‌یافتند، زیرا از منظر کمونیسم امثال این‌گونه حکام امپریالیست به شمار می‌آمدند و شرح افکار و آثارشان می‌توانست تأثیری مخرب بر نسل جوانی بگذارد که مستعد فریفتگی در برابر مظاهر امپریالیسم است. وقتی دیگر مانعی به نام حاکمیت کمونیستی برای ابراز نظر درباره‌ی چنگیزخان نبود، احساسات ناسیونالیستی و غرور تاریخی مردم مغول امکان بروز یافت و در آثار فرهنگی و ادبی بسیاری نمود پیدا کرد. نسل تازه از مغولان اکنون نگاهی متفاوت به پدر سرزمین‌شان داشتند و وقتی تب و تاب وطن‌پرستی و تعصب‌شان فروکش کرد، کوشیدند با صراحت بیش‌تری به تاریخ‌شان نظر کنند و اولین خان سرزمین‌شان را با موشکافی و جزئی‌نگری زیاد‌تری مورد ارزیابی قرار دهند. گلزان چیناگ از نمایندگان همین نسل به شمار می‌آید.

گلزان چیناگ زاده‌ی مغولستان و پرورش‌یافته‌ی آلمان است. او درباره‌ی مغولستان، اما به زبان آلمانی می‌نویسد و فرهنگ مغولی و ادبیات آلمانی را برای نگارش آثارش در هم آمیخته است. چیناگ همواره درصدد بوده پیوندی ریشه‌دار میان فرهنگ مغولی با سایر سرزمین‌ها و به‌ویژه کشورهای اروپایی برقرار کند و شبیه سفیری فرهنگی به معرفی ادبیات مغولی به اروپاییان بپردازد.

این نویسنده‌ی مغول در زادگاه خود نیز در فعالیت‌های اجتماعی بسیاری شرکت نموده و اکنون شمن و رئیس یک قبیله‌ی ترک‌زبان در مغولستان است. به سبب مطالعات و تتبعات فراوانی که این نویسنده در زمینه‌ی تاریخ مغول انجام داده، شاید بتوان گفت کتاب‌هایش گرچه بیش‌تر سویه‌ی داستانی دارند، اما منابعی درخور تأمل برای آشنایی عمیق‌تر با تاریخ و فرهنگ مغولی به شمار می‌آیند. در میان نوشته‌‌های چیناگ، کتاب «چنگیزخان؛ نُه رؤیا» جزء آثار متأخرتر اوست که به روزهای واپسین زندگی این شخصیت تاریخی می‌پردازد.

رمان «چنگیزخان؛ نُه رؤیا» با مقدمه‌ای آغاز می‌شود که حاوی یکی از آخرین کشورگشایی‌های هولناک چنگیزخان است. شاید به ظاهر این صحنه از لشکرکشی و خونخواری چنگیزخان تکرار هزاران مورد مشابهش باشد، اما در باطن مشخص می‌شود که این یکی، تلنگری مهیب است که این حاکم خونریز را به قعر دره‌ی فروپاشی روانی می‌کشاند. لشکر چنگیزخان برای تسخیر سرزمین تنگقوت از هیچ قتل و غارتی فروگذار نمی‌کند و صحنه‌ی جنگ در جبهه‌ی قوم مغلوب شبیه پیکر از هم دریده و مثله شده‌ای است که دیگر جانی برای مقاومت ندارد. اما دژی مستحکم حایل میان این قوم و لشکریان مغول به سرکردگی چنگیزخان است. دژی که به هیچ ترتیبی نمی‌توان آن را فرو ریخت و از سنگ‌های در هم تنیده و نفوذناپذیر ساخته شده است.
ادامه...
https://www.alef.ir/news/4030115095.html
راهنمای کتاب/ حریفی برای کهن‌ترین بازی‌های جهان

میلاد شاملو

«استاد»
نوشته: یاسوناری کاواباتا
ترجمه‌: مانی پارسا
ناشر: فرهنگ نشر نو، 1402
140000 تومان، 182 صفحه
#رمان #نشرنو

یاسوناری کاواباتا، اولین برنده‌ی ژاپنی نوبل ادبی، نویسنده‌ای ماجراجو و سرسخت در دنبال کردن وقایع دراماتیک اطرافش بود و شغل روزنامه‌نگاری‌اش چنین روحیه‌ای را در او تقویت می‌نمود. در تهیه‌ی گزارش برای روزنامه به تحقیقاتی چند روزه اکتفا نمی‌کرد و گاه ممکن بود ماه‌ها درگیر یک پرونده باشد و تا بسته شدن آن به پیگیری‌اش ادامه دهد. بزرگ‌ترین نمونه‌ی این نوع کارهایش، پرونده‌ی استاد بازیِ گو بود که بر ادامه‌ی مسیر حرفه‌ای‌اش تأثیر شگرفی گذاشت و از کاواباتا یک حریف حرفه‌ای و جدی برای این قدیمی‌ترین بازیِ تخته‌ای تاریخ بشری ساخت. حاصل کار این نویسنده از این تحقیق میدانی دست اول و مستقیم، آن‌قدر حجیم بود که بتواند در قالب یک کتاب منتشر شود. کاواباتا بعدها تجارب بیش‌تری نیز به این مجموعه افزود و نتیجه‌ی آن کتاب «استاد» بود که منبعی ارزشمند درباره‌ی بازیِ گو است.

کتاب «استاد» بیش از آن‌که یک رمان باشد، نوعی از وقایع‌نگاری دقیق و وفادار به واقعیت محسوب می‌شود. برای نویسنده شرح حقایق زندگی یک استاد بازیِ گو، بسیار مهم‌تر از تعریف یک قصه بوده است و به همین خاطر به روایتش شاخ و برگ‌های داستانی زاید برای جلب مخاطب نداده است. او برای خود نیز در این مجموعه نقشی قائل شده و در قامت حریفی برای بازی گو ظاهر شده است. اما استاد شوسایی به سبب موقعیت حیاتی که در این رمان دارد بیش از سایر شخصیت‌ها در مرکز توجه قرار گرفته و کوچک‌ترین جزئیات زندگی حرفه‌ای او در نهایت ظرافت و دقت روایت می‌شود.

کاواباتا با تاریخ مرگ استاد رمان خود را می‌آغازد و طوری با این اتفاق برخورد می‌کند که گویی مبدأیی تاریخی برای تمامی وقایع فرهنگی اطرافش است. این‌که چرا حضور استاد تا این اندازه در روایت اهمیت دارد هم به شخصیت منحصربه فرد او و هم به ماهیت خود بازی بستگی دارد. نویسنده در طی رمان می‌کوشد این دو خط روایی را با هم پی بگیرد و بر مبنای آن‌ها پیرنگ داستانش را بسازد. این دو خط گاهی تلاقی و تنافرهایی نیز با هم پیدا می‌کنند و در مقاطعی از رمان ممکن است یکی از آن‌ها بر دیگری سایه بیاندازد.
شخصیت استاد شوسایی با لحنی حماسی و سوگوارانه توصیف می‌شود. او به قدری واجد کاریزما و قدرت تصمیم‌گیری قاطع در مواقع خطیر بوده که نامش با بخش بزرگی از تاریخ معاصر بازی گو گره خورده است. شوسایی از منظر راوی رمان، هنگام حضور پای میز بازی گو هیبتی غریب پیدا می‌کند و این ابهت را مدیون تعلیم و انضباطی است که طی سال‌های طولانی به شخصیت او شکل داده و شبیه فولاد آبدیده بارش آورده است. هنر بازیِ گو بزرگ‌ترین و بی‌نظیرترین سرمایه‌ای است که این مرد با خود دارد و همه‌ی اعتبار و قدرتش را از آن به دست آورده است. در سایه‌ی همین چیره‌دستی اوست که تمام کاستی‌ها و کمبودهای ظاهری و باطنی‌اش تحت‌الشعاع قرار می‌گیرند.

کاواباتا سیمایی شبیه یک سامورایی مصمم و خلل‌ناپذیر از شوسایی می‌سازد. او کسی است که زندگی‌اش وقف بازیِ گو شده و البته گو برای او تنها یک بازی نیست، بلکه عرصه‌ی مبارزه‌ای بی‌امان و مداوم است. او همچون یک جنگجوی سامورایی حیثیتش را در گرو پیروزی در این مبارزه می‌بیند و برای آن از جان مایه می‌گذارد. گو در واقع انگیزه‌بخش زندگی و معنای هستی اوست و به همین خاطر نمی‌تواند از آن چشم بپوشد و حتی لحظه‌ای به واگذاشتن بازی به حریف و کناره‌گیری از میدان بیندیشد. همین پشتکار و سرسختی است که رقیبی همچون کاواباتا را مجذوب و شیفته‌ی او می‌سازد و به‌تدریج چندان به شیوه و رویه‌ی او دل می بازد که خود نیز تبدیل به یک بازیکن جدی و خستگی‌ناپذیر می‌شود.
ادامه....
https://www.alef.ir/news/4030123079.html
راهنمای کتاب/ نگاهی موشکافانه به جامعه

میلاد شاملو

«راز اِدوین دِرود»
نوشته: چارلز دیکنز
ترجمه: لیدا طرزی
ناشر: نیستان، 1402
180 صفحه، 175000 تومان
#رمان #نشرنیستان

اگر بنا بر ترسیم چشم‌اندازی کلی از عصر ویکتوریایی باشد، آثار دیکنز در این باره کمک شایانی می‌کنند. آن‌ها آینه‌ی تمام‌نمای سبک زندگی و طبقه‌بندی‌های اجتماعی در قرن نوزدهم و دوران استیلای ملکه ویکتوریا بر بریتانیا هستند. دورانی که قدرت این کشور و گستره‌ی فرمانروایی‌اش به اوج خود رسیده بود، اما چیزی از نابه‌سامانی‌های اجتماعی و اختلافات طبقاتی کم نشده بود. این مسأله در کتاب‌های دیکنز نمودی چشمگیر دارد؛ گاهی از جنبه‌ی روانکاوانه به آن می‌پردازد و گاه نگاهی جامعه‌شناسانه درباره‌اش پیدا می‌کند. به همین دلیل برای آثار دیکنز طیف گسترده‌ای از موضوعات را می‌توان در نظر گرفت که در همگی آن‌ها سبک خاص نوشتاری دیکنز و طنز تلخ و گزنده‌ی او را با خود دارند. کتاب «راز اِدوین دِرود» آخرین اثر دیکنز و با ویژگی‌های سبکی و نگاه انتقادی منحصربه‌فرد اوست.

رمان «راز اِدوین دِرود» را می‌توان اثری چندوجهی نامید، زیرا علاوه بر انعکاس جامعه‌ی ویکتوریایی و تمرکز بر مسائل روز آن دوره، بُعدی معمایی نیز دارد. دیکنز در این کتاب به موشکافی بافت اجتماعی لندن روزگار خودش می‌پردازد و در کنار آن جنبه‌ای ماجراجویانه نیز به داستانش می‌بخشد. به همین خاطر آدم‌ها در این کتاب از دو جنبه‌‌ی متفاوت زندگی فردی و اجتماعی قابل ارزیابی‌اند. نویسنده هم مسائل شخصی و عاطفی آن‌ها را واکاوی می‌کند و هم حضور آن‌ها را در عرصه‌ی اجتماعی پی می‌گیرد و همیشه هم در این دو حوزه‌ موضوعات متنوعی می‌توان یافت که به قصه‌های دیکنز غنا ببخشند و برای خوانندگان جذابیت داشته باشند.

گرچه کتاب نام اِدوین دِرود را بر خود دارد، اما داستان آن بیش‌تر بر دایی او، آقای جاسپر تمرکز دارد. او مردی است که وجوه مختلف و گاه متناقض شخصیتی از خود نشان می‌دهد. گرچه معلم موسیقی و سرپرست گروه کر کلیسا و همواره همراه و همنشین کشیش و اسقف است، اما زندگی شخصی‌اش چندان روال مذهبی را طی نمی‌کند. او اغلب به محلی برای مصرف تریاک می‌رود و گاهی نمی‌توان برای مناسبات اجتماعی‌اش توجیهی منطقی پیدا کرد. فصل آغازین کتاب نیز گریزی به این زندگی پررمز و راز دارد و زمینه را برای مطرح شدن معماهای بعدی درباره‌ی او فراهم می‌کند.

جاسپر چهره‌ای موجه و عموماً محبوب جامعه از خود نشان می‌دهد و همه از خواهرزاده‌اش اِدوین گرفته تا کشیش‌ها و آدم‌های واسطه‌ی خانه‌ای که برای مصرف تریاک به آن‌جا می‌رود، شیفته‌ی معاشرت با او هستند و اخبارش را دنبال می‌کنند. اما شاید بیش از همه جاسپر برای خواهرزاده‌اش جذابیت داشته باشد. اِدوین با این‌که تفاوت سنی چندانی با دایی‌اش ندارد و در برخی موارد منتقد کارهای اوست، اما اعتراف می‌کند که در بسیاری مسائل دنباله‌رو اوست و تحسینش می‌کند. شاید همین موضوع به معماهایی که بعدها درباره‌ی ارتباط اِدوین و جاسپر مطرح می‌شود، ماهیت پیچیده‌تری هم می‌بخشد.

اِدوین دِرود که حضور نه چندان بلندی در داستان دارد نیز از شخصیت‌های کلیدی این رمان به شمار می‌آید. اِدوین در گردابی از عواطف و جاه‌طلبی‌ها غوطه می‌خورد و در مورد مسائل بسیاری از جمله نامزدی‌اش با دختری به نام رزا باد که در مدرسه راهبه‌ها درس می‌خواند، دچار تردید است. ملاقات‌های کوتاه این زوج اغلب به دعوا و کدورت منجر می‌شود و اِدوین را درباره‌ی آینده مرددتر می‌سازد. رزا روحیه‌ای حساس دارد و درصدد است اِدوین را متوجه تمامی دغدغه‌های خود نماید. اما اِدوین حوصله و مجال گوش دادن به او را ندارد و اغلب از شکل گرفتن گفت‌وگویی سازنده و عمیق می‌گریزد.
ادامه...

https://www.alef.ir/news/4030301091.html
راهنمای کتاب/ در بزرخی میان نیستی و نامیرایی

دریا امامی

«در اهمیت مرگ بی‌مورد آقای بادیاری»
نوشته: میلاد روشنی پایان
ناشر: چشمه، 1402
144 صفحه، 125000 تومان
#رمان #نشرچشمه

مرگ یکی از بزرگ‌ترین معماهایی است که انسان در طی زندگی‌اش با آن مواجه می‌شود. او مدام با چیستی و چگونگی این پدیده دست و پنجه نرم می‌کند و در هر برهه و موقعیت خاصی از زندگی‌اش به پاسخ‌هایی متفاوت درباره‌ی آن می‌رسد. گاه مرگ برای انسان به شکل یک فرآیند جلوه می‌کند که به مراحل مختلفی برای تکمیل شدن نیاز دارد و گاه خود را به شکل یک اتفاق ناگهانی و یک‌باره نشان می‌دهد. در هر حال انسان می‌کوشد استدلال‌های موجهی برای مرگ پیدا کند و مفاهیمی همچون قطعیت، برگشت‌ناپذیری و پایان را درباره‌ی آن مورد تحلیل قرار دهد تا از هراس خود در رویارویی با آن بکاهد.

مسأله‌ی فنا و میرایی یکی از اساسی‌ترین موضوعات در برخورد با مرگ است و بشر همواره تلاش کرده راهی بیابد تا مرگ را دور بزند و بر نیستی غلبه کند. یکی از بزرگ‌ترین این تلاش‌ها در ساحت داستان رخ داده و انسان در طی تاریخ کوشیده با ساختن افسانه‌ها و ترسیم فانتزی‌ها بر امکان تجدید حیات و نامیرایی تأکید کند و کابوس فنا را پس براند. این مسأله اغلب به وسواسی غریب در آدم‌ها ختم می‌شود، به‌ویژه آنان‌که از نزدیک با مرگ روبه‌رو می‌شوند. وسواسی که به راحتی راهی برای خلاصی از آن نمی‌توان یافت. میلاد روشنی پایان در رمان کوتاه «در اهمیت مرگ بی‌مورد آقای بادیاری» با محوریت همین دغدغه‌ها به روایت داستانی درباره‌ی مرگ می‌پردازد.

کتاب ضربه‌ی وقایع را به شکلی برق‌آسا و ناگهانی وارد می‌آورد و مرگ و همه‌ی حواشی‌ای که حول آن رخ می‌دهد نیز چنین خاصیتی دارند. آقای بادیاری خودکشی می‌کند. مرگی که جدی، قطعی و برگشت‌ناپذیر به نظر می‌آید و اطرافیان باید با این فقدان کنار بیایند. آن‌ها با آقای بادیاری رابطه‌ی چندان نزدیک و گرمی نداشته‌اند و بنابراین انتظار می‌رود که فرآیند سازگاری‌شان با این اتفاق به راحتی طی شود. اما هرچه داستان پیش می‌رود مسأله دامنه‌ها‌ی پیچیده‌تری پیدا می‌کند و معلوم می‌شود که در عمل همه‌ چیز آن‌طور که انتظار می‌رفته نبوده است.

در آغاز، این شکل مرگ است که در محوریت مضامین کتاب قرار می‌گیرد. آقای بادیاری خودکشی کرده، اما دلایل چندان قانع‌کننده‌ای برای این کار او نمی‌توان یافت. به نظر می‌رسد از زندگی‌اش راضی بوده و آخرین اتفاق تروماتیک زندگی‌اش جدایی از همسرش، طاهره تالشی بوده که دو سال از آن گذشته است. این جدایی هم در نهایت مسالمت و آرامش رخ داده و از شواهد پیداست که هر دو طرف از آن راضی بوده‌اند و بالغانه به آن تن داده‌اند. وضعیت فرزندان آقای بادیاری، که دو پسر و یک دختر هستند نیز به گونه‌ای نبوده که در او احساس ضعف و شکست ایجاد کند. بنابراین راوی احتمال سرخوردگی‌های عاطفی را که منجر به خودکشی آقای بادیاری شده باشد، منتفی می‌داند. اما این تنها یک سوی قضیه است و در ادامه‌ی داستان مشخص می‌شود که روابط شخصیت‌های داستان چه‌قدر ابعاد گسترده و پیچیده‌ای دارد.
ادامه...
https://www.alef.ir/news/4030306120.html
راهنمای کتاب/ سفر پرماجرا

حمیدرضا امیدی سرور

«ناخدای پانزده ساله»
نویسنده: ژول ورن
ترجمه: مرضیه کردبچه
ناشر: ققنوس، چاپ اول 1402
516 صفحه، 420000 تومان
#رمان #نشرققنوس



ژول ورن در قرن نوزدهم زیست و در نیمه دوم آن عمده‌ی آثارش را نوشت. تازه قرن بیستم شروع شده بود که درگذشت (1905) از جمله نویسندگانی بود که در زمان حیات طعم شهرت و محبوبیت را چشید و اگر عمری طولانی‌تر داشت؛ شاهد آن می‌شد که چطور تخیلش رنگ واقعیت به خود می‌گیرد.

این موفقیت بی‌دلیل نبود، چراکه او روح زمانه‌ی خود بود. روزگاری که پیشرفت علم شدت گرفته و در آمیختن آن با صنعت، به رشد چشمگیری در زندگی مردم انجامیده بود. تخیل بشر مرز نمی شناخت و زمانه اختراعات ریز درشتی بود که هریک سعی داشتند به شکلی زندگی بشر را دگرگون کرده یا شرایط رفاه و آسایش آدمی را به همراه داشته باشند.

ژول ورن فرزند راستین روزگار خود بود، نویسنده‌ای که تخیل نیرومندش در ساحت داستان ظهور و بروز پیدا می‌کرد. قدرت داستانگویی این امکان را به او می‌داد که تخیل و ایده‌آل هایش را در دل داستانهایی پراز فراز و فرود با بافتی حادثه‌پردازانه ثبت و ضبط کند. داستانهایی که در زمان خود طرفداران بسیاری داشت و هنوز هم طرفدارانش پرشمارند. از این منظرموفقیت و ماندگاری آثار ژول ورن صرفا به دلیل تخیل قدرتمند و پیشگویی‌های علمی اش که بعدا رنگ واقعیت به خود گرفتند نیست، بلکه کیفیت ادبی، جذابیت های روایی و بافت به هم تنیده‌ی حادثه پردازانه‌ی آن (با منطق علی و معلولی درست در جهان داستانی) آثار اوست که ضامن ماندگاری این آثار بوده است

رمان «ناخدای پانزده ساله» از این نقطه نظر یکی از شاخص‌ترین رمان های کارنامه‌ی او محسوب می شود. در این رمان اگر همچنان تخیل نویسنده به شکلی برجسته خود را به رخ می کشد، اما با اثری روبه رو هستیم که فضای آن از جهان واقعی چندان دور نیست و در واقع به دسته ای از آثار ژول ورن تعلق دارد که در زمره‌آثار علمی و تخیلی او جای نمی‌گیرند.

این رمان اگرچه پیشتر نیز به فارسی برگردانده شده است، اما متاسفانه همچون بسیاری از آثار ژول ورن ترجمه مقبول و شایسته ای از آن به دست مخاطبان نرسیده بود. معضلی که این نویسنده را به عنوان یکی از قربانیان ترجمه های ضعیف و مخدوش از آثارش به زبان فارسی بدل کرده است. متاسفانه حال و هوای آثار حادثه پردازانه ژول ورن و طیف اصلی مخاطبانش که اغلب نوجوانان شناخته می شوند باعث شده ناشران بازاری و یا سودجو اغلب ترجمه هایی شتابزده، بدون دقت و مخدوش از این رمانها منتشر کنند. اما خوشبختانه نشر آفرینگان (وابسته به نشر ققنوس) در سالهای اخیرمهمترین آثار کارنامه‌ی ژول ورن را با ترجمه ای پاکیزه و مقبول و با کتاب پردازی بسیار خوب به بازار فرستاده است. مجموعه‌ای که امیدواریم در آینده ای نه چندان دور کامل شده و شامل همه آثار این نویسنده بزرگ فرانسوی شود.

ناخدای پانزده ساله با ترجمه مرضیه کردبچه که اخیرا منتشر شده در همین مجموعه جای می‌گیرد. از ویژگی های این ترجمه علاوه بر کیفیت آن و همچنین کامل بودن متن کتاب [1] تصویرهای بسیار خوبی (اثر هنری مایر) است که به متن کتاب افزوده شده که علاوه بر زیبایی در ارتباط بهتر مخاطب با کتاب نیز بسیار تاثیرگذارند.
ادامه...
https://www.alef.ir/news/4030322071.html
راهنمای کتاب/ در جست‌وجوی روزهای از دست رفته

ثریا بیگدلی

«مسافر و مهتاب»
نوشته: آنتال صرب
ترجمه: فرناز حائری
ناش: فرهنگ نشر نو، 1402
294 صفحه، 220000 تومان
#رمان #نشرنو

آنتال صرب، نویسنده‌ی مجارستانی است که بخش عمده‌ای از دوران حرفه‌ای زندگی‌اش را در فاصله‌ی میان دو جنگ جهانی طی کرد. او که در خانواده‌ای یهودی متولد شده بود از عواقب این پیشینه در جنگ دوم در امان نماند و تحت فشارهای بسیاری قرار گرفت و مرگ او هم به همین خاطر در اردوگاه کار اجباری رقم خورد. اما زندگی در سایه‌ی چنین شرایط عذاب‌آوری برای آنتال صرب دستاوردهای ادبی درخشانی به بار آورد. او در طی عمر نه چندان بلند خود طیف متنوعی از آثار داستانی را خلق کرد که در زمانه‌ی خود و بعدها نیز ستایش منتقدان را در پی داشت.

رمان اول آنتال صرب «افسانه پندراگون» آغازگر مسیر پر اوج و فرود کاری‌اش بود و «مسافر و مهتاب» موقعیتش را به عنوان نویسنده‌ای صاحب سبک به ثبات رساند. آنتال صرب در «مسافر و مهتاب» رویکردی شبه‌روانکاوانه برای روایتش در پیش می‌گیرد و وارد هزارتوی ذهن قهرمان داستانش می‌شود. این سفر پر تب و تاب، ابعاد پنهانی از شخصیت اصلی قصه رو می‌کند که شگفت‌انگیز و درخور تأمل است. شخصیتی که در طی مسیر داستان ماهیت متفاوتی از خود نشان می‌دهد و از گذشته‌ای غریب و پرماجرا پرده برمی‌دارد.

شخصیت کلیدی داستان میهای، مردی است که تازه ازدواج کرده و به همراه همسرش ارژی برای ماه عسل به ایتالیا آمده است. کوچه و پس کوچه‌ها، کافه‌ها، موزه‌ها و میدان‌ها به‌تدریج فضای خاصی برای میهای ایجاد می‌کنند که او را به مسیری متفاوت از آن‌چه پیش از سفر انتظارش را داشته سوق می‌دهند. ازدواج و نوع ارتباطی که میهای با همسرش دارد نیز در این میان بی‌تأثیر نیست. همه چیز دست به دست هم می‌دهند تا میهای را به گذشته‌های دور ببرند، جایی که گویی نقطه‌ی عطف زندگی او را ساخته است.

سفر به ایتالیا دریچه‌ای به دنیایی تازه برای میهای باز می‌کند. همه چیز در قدم اول به گشت و گذارهای ساده و خوشی‌های کوچک محدود می‌شود، اما به تدریج، هم کوچه‌ها و خیابان‌ها شکلی متفاوت پیدا می‌کنند و هم رابطه‌ی میهای و زنش با یکدیگر و با اطرافیان‌شان دستخوش تغییراتی شگرف می‌شود. میهای از پیاده‌روی‌های کوتاه آغاز می‌کند و به مرور راه‌های طولانی‌تری می‌یابد؛ راه‌هایی که گاه از یک شب تا صبح در آن‌ها قدم می‌زند و موقعیتی کشف و شهودی را از سر می‌گذراند. معنای خیابان‌ها برای او طور دیگری می‌شود و ارژی که از این تغییر حالات میهای نگران است می‌کوشد دراین‌باره از او توضیح بخواهد، اما هرچه میهای بیش‌تر می‌گوید بر پیچیدگی شرایط می‌افزاید، زیرا این وضعیت تازه برای خودِ او هم به راحتی قابل درک نیست.

میهای به دوست قدیمی‌اش در ایتالیا برمی‌خورد، دوستی که سال‌های سال از او بی‌خبر بوده است. او به ایتالیا آمده تا میهای را ببیند و درباره‌ی یکی دیگر از دوستان قدیمی‌شان به او بگوید. یانوش که سابقه‌ی چندان درخشانی در زندگی‌اش و در رفاقت با میهای ندارد آمده تا به او بگوید که ردّی از دوست مشترک‌شان اروین پیدا کرده است. اروین برای میهای دوست ارزشمندی است، اما یافتنش در میان کلیساهایی که یانوش معرفی می‌کند کار ساده‌ای نیست. کنجکاوی میهای به شدت تحریک می‌شود، گرچه می‌داند برای رسیدن به دوستش باید راهی پرفراز و نشیب طی کند. اما مسأله فقط اروین نیست و گویی وقتی اسم او به میان می‌آید سیل عظیمی از خاطرات گذشته در زندگی کنونی میهای جاری می‌شود و او و همسرش را با خود می‌برد.

ادامه...

https://www.alef.ir/news/4030419030.html
راهنمای کتاب/ آتش بی‌امانی که هر کس را به گونه‌ای می‌سوزاند

دریا امامی

«رستگاری در تکیه دولت»
نوشته: امیرحسین شربیانی
نشر چشمه، 1402
190 صفحه، 195000تومان
#رمان #نشرچشمه


ترس‌ها، تردید‌ها و تناقض‌های درونیِ آدم‌ها، محور داستان «رستگاری در تکیه دولت» را می‌سازد؛ عناصری که در «طلابازی»، رمان قبلی امیرحسین شربیانی نیز نمود ویژه‌ای داشتند. کتاب حاضر نه تنها بر دغدغه‌های شخصی تک تک آدم‌های داستان تمرکز دارد، بلکه به تجارب جمعی آن‌ها نیز پرداخته است. اما آن‌چه این تجارب جمعی را در این کتاب معنادارتر می‌کند، مکانی است که شخصیت‌ها در آن گرد هم آمده‌اند؛ مکانی که آدم‌ها را در بسیاری از ویژگی‌ها همانندسازی می‌کند و سرنوشتی یکسان برایشان رقم می‌زند.

بازار نقطه‌ی مشترک و قلب تپنده‌ی زندگی شخصیت‌های این رمان را می‌سازد و جایی است که منفعت و ضرر همگی‌شان با هم در آن تلاقی پیدا می‌کند. در آن‌جاست که رشد کرده‌اند، شکل گرفته‌اند و شخصیت امروزی‌شان قوام پیدا کرده است. در سایه‌ی بازار است که خود را شناخته‌اند و به تعریفی جامع از دنیای اطرافشان رسیده‌اند. آن‌ها آموخته‌اند که در این مکان روزگار بگذرانند و بسیاری‌شان بخش عمده‌ی روز و روزمرگی خود را در این مکان می‌گذرانند. برای برخی این‌جا حتی حکم خانه‌ی اول را دارد و از زمانی که خود را به یاد می‌آورند در آن مشغول به کار بوده‌اند. حتی زمان‌های بهت و حیرت، بیکاری و بیهودگی خود را در بازار گذرانده‌اند و از این روست که این مکان سهم عمده‌ای در تعیین سرنوشت‌شان دارد.

نویسنده کوشیده با خلق شخصیت‌های متفاوت، اقشار مختلفی از جامعه را ترسیم کند که گرچه همگی در مکانی یکسان و مشخص حضور دارند، اما دغدغه‌های گوناگونی دارند که هر یک دنیایی فاصله با دیگری دارد. هر فصل از منظر یک شخصیت روایت می‌شود و جهان معنایی او را چه از جنبه‌ی فردی و چه از بُعد اجتماعی تشریح می‌کند. شخصیت‌ها طیف گسترده‌ای را می‌سازند؛ از حجره‌دار متکی به سرمایه‌ای هنگفت تا دلال کف بازار، از آتش‌نشان گرفته تا باستان‌شناس، زن و مرد، در کنار هم، در محیطی که علیرغم عیان بودن همه چیز، پیچیدگی‌های بسیاری دارد.

پیش از آن‌که اتفاقی محوری، آدم‌های داستان را در پیوندی مضاعف کنار هم قرار دهد، آن‌ها هر یک گره‌های کور زندگی خود را به مخاطب نشان می‌دهند؛ گره‌هایی که چنان سطحی از کشمکش را در آن‌ها ایجاد کرده که به قدر کافی سردرگم و درمانده شده‌اند. هر یک از آن‌ها حتی بدون یک ماجرای مرکزی هم دنیایی تنش را با خود حمل می‌کنند و درصدد یافتن راه حلی برای مسائل متعدد و پیچیده‌ی خود هستند. بنابراین حتی بدون رخدادی که بخواهد آن‌ها را به دیگری گره بزند در کلاف سردرگم خویش گرفتارند. اما در این میانه اتفاقی دیگر، همه را همچون سیلی با خود می‌کشد و می‌برد و باری سنگین‌تر و دردی علاج‌ناپذیرتر بر دوش‌شان می‌گذارد.

در روز سردی از نیمه‌ی پاییز و با التهابی فزاینده که بازار را مستقیماً تحت تأثیر خود قرار می‌دهد، موجی از اعتراض شکل می‌گیرد. همه‌ی آدم‌های بازار به نوعی درگیر ماجرا می‌شوند. هیچ کس از این آتش گسترده در امان نخواهد بود. قهرمان‌های داستان می‌کوشند هرچه کم‌تر و سطحی‌تر با این اتفاق در تماس باشند، اما هرچه تلاش می‌کنند گویی بیش‌تر در این ورطه گرفتار می‌شوند. رویداد با گران شدن بنزین در ارتباط است و آدم‌های بازار هرچه می‌کنند نمی‌توانند از اثرات آن دور و مصون باقی بمانند. هم مسأله به بازار مربوط است و هم اعتراضات تا پای بازار آمده است. به همین خاطر در چنین آتش فراگیری، جایی برای فرار و کناره گرفتن باقی نمی‌ماند.

اتفاقی که افتاده زندگی جمعی شخصیت‌های داستان را درگیر خود ساخته است و آن‌ها که در عرصه‌ی فردی نیز مسائل حل نشده‌ی بسیاری را دارند، اکنون باید با تمام قوا در دو جبهه بجنگند. در بحبوحه‌ی این جنگ پای خانواده، روابط و امور شخصی و ابعاد پنهان زندگی آدم‌ها به داستان باز می‌شود. هر یک از شخصیت‌‌ها در معرض تهدیدی چندجانبه از محیط پیرامون خود قرار می‌گیرند و گویی از هر طرف نیرویی آن‌ها را تحت فشار خود قرار می‌دهد. آدم‌ها در این میانه با چنگ و دندان در پی نجات خود و زندگی‌شان مبارزه می‌کنند. عیار آن‌ها این‌جاست که محک می‌خورد و گاه علیرغم این‌که خود را موجودی قوی نشان داده‌اند در ورطه‌ی سقوط می‌افتند.
ادامه...

https://www.alef.ir/news/4030431010.html
راهنمای کتاب/ راه رفتن بر لبه‌‌ی تیغ

مصطفی شاملو

«چریک»
نوشته: حنانه سلطانی
نشر چشمه، 1401
136 صفحه، 115000 تومان
#رمان #نشرچشمه


وقایع تاریخی در عین این‌ که جامعه را در تجاربی دسته‌جمعی شریک و یکدست می‌کنند، تأثیرات عمیقی نیز در زندگی تک تک افراد به جای می‌گذارند. این تأثیرات اغلب کم‌نظیر و منحصربه‌فردند و به این خاطر تجارب شخصی به مراتب بیش‌تر از وقایع عمومی می‌توانند دستمایه‌ی نوشتن داستان قرار بگیرند. شخصیت‌های این‌گونه داستان‌ها در دو جبهه‌ی زندگی جمعی و فردی مبارزه می‌کنند و این دو خط اصلی در مقاطع بسیاری با یکدیگر تلاقی دارند. گاهی زندگی جمعی است که در اولویت قرار می‌گیرد و بخش‌های فردیِ داستان را به حاشیه می‌راند و گاه فردیت چنان پررنگ می‌شود که گویی قهرمان داستان در محیطی ایزوله و فارغ از وقایع اجتماعی زیست می‌کند. در آثار حنانه سلطانی این دو خط اصلی داستانی مدام با یکدیگر در رقابت‌اند و همواره یکی جلوتر از دیگری می‌ایستد. در آخرین کتاب او «چریک» اما جنبه‌های فردی زندگی قهرمان از ابعاد اجتماعی آن پیشی می‌گیرد تا از یک واقعه‌ی تاریخی داستانی متفاوت بسازد.

نویسنده فضای ملتهبی را از همان سطرهای آغازین داستان برای خواننده ترسیم می‌کند؛ بناست جشن هنر شیراز برگزار شود و تب و تاب اعتراض در میان مردم دیده می‌شود. همه‌جا آکنده از جمعیت است، همهمه‌شان لحظه به لحظه بیش‌تر می‌شود. این موضوع حتی در بازی بچه‌ها نیز دیده می‌شود؛ آن‌ها نیز حالتی تدافعی به خود گرفته و سنگر ساخته و آماده‌ی نبرد شده‌اند. بزرگ‌ترها نیز یک جا آرام نمی‌گیرند و هر یک به شکلی می‌خواهند آمادگی خود را برای روبرو شدن با این اتفاق حفظ کنند. همه نگران‌اند، زیرا وقوع یک درگیری خونین بسیار محتمل است، درگیری‌ای که می‌تواند در حیات سیاسی مردم یک اقلیم نقطه‌ی عطف به شمار بیاید.

شعری از احمد شاملو، آغازگر کتاب است که در عین ایجاز تصاویری بسیار کامل و روشن از زیست سیاسی اجتماعی عشایر سمیرم را با خود دارد و این دقیقاً خط سیری است که نویسنده پیِ آن را می‌گیرد و محور داستانش را بر مبنای آن می‌سازد. شعر در طی چند خط خلاصه‌ای از زندگی ایلیاتی‌ها را می‌گوید که چگونه زور را برنمی‌تابند و علیه آن می‌شورند و حتی خون خود را در این راه می‌دهند. قربانیان هر چقدر هم که زیاد باشند نمادی از مبارزه‌ی توقف‌ناپذیر عشایرند. مبارزه‌ای که شکلی متفاوت از آن‌چه در شهرها می‌گذرد، دارد.

مبارزه‌ی ایلیاتی به شکلی ناگزیر با خون، اسب و تفنگ گره خورده است و تأکید بر رویکرد عشایر در دفاع از تمامیت‌شان دارد؛ تمامیتی که شامل آب و خاک و خانواده است و هر کس به آن تعدی کند عاقبتی جز حذف فیزیکی ندارد. ایلیاتی نشان می‌دهد که مهربان، پذیرا و نجیب است و ناملایمات بسیاری را تحمل می‌کند، اما وقتی قلمروی او مورد تهدید واقع شود، مبارزه‌ای جدی را آغاز می‌کند که ممکن است عواقب آن دامن نسل‌های متفاوتی را بگیرد. بنابراین درگیری مسلحانه بخش بزرگی از زیست تاریخی و سیاسی مردم را در این داستان می‌سازد و مخاطب باید بر مبنای آن چشم‌انداز کلی رمان را برای خود ترسیم کند.

اما بخش فردی داستان به زندگی زنی برمی‌گردد که به تازگی در دام نسیانی تدریجی افتاده است. این زن که همدم نام دارد، با گشتن در میان جامعه‌ی ملتهب از اثرات جشن هنر، می‌کوشد تجارب شخصی‌اش را با زیست اجتماعی‌اش در هم بیامیزد و روایتی دو بعدی بسازد که یک بعد آن به تظاهرات و حواشی‌اش برمی‌گردد و بعد دیگر به اتفاقات زندگی شخصی این زن مربوط می‌شود. شخصیتی که هر دو جنبه‌ی فردی و اجتماعی زیستش را به وضوح و با زبانی تصویری در معرض دید مخاطب قرار می‌دهد.
ادامه.....

https://www.alef.ir/news/4030501034.html
راهنمای کتاب/ جهان مسخ و نیستی

ثریا بیدگلی

«قلب گاو»
نوشته: هانیه سلطان‌پور
نشر چشمه، 1402
246 صفحه، 210000 تومان
#رمان #نشرچشمه


سرگشتگی و تنهاییِ انسان‌ها بن‌مایه‌ی بسیاری از داستان‌های مدرن را می‌سازد. اما در برخی از آن‌ها این تنهایی شکلی دردناک‌تر و فاجعه‌آمیزتر دارد. در این‌گونه داستان‌ها، آدم‌ها نه تنها در جهانی پهناور و تاریک در بی‌پناهی و انزوای خویش دست و پا می‌زنند، بلکه وضعیت جامعه‌ای که در آن زندگی می‌کنند نیز به درماندگی‌، اسارت و نهایتاً نابودی‌شان منجر می‌شود. جامعه‌ای که اعضای خویش را می‌بلعد و هیچ رحم و عاطفه‌ای از خود نشان نمی‌دهد. این دقیقاً همان جهانی است که کافکا در داستان‌هایش ترسیم می‌کند. جهانی که آدم‌ها در آن از ماهیت آدمیزادی‌شان تهی می‌شوند و سیستم حاکم بر آن‌ها از این خلأ و پوچی برای توسعه‌ی بی حد و حساب خود بهره می‎گیرد. هانیه سلطان‌پور در رمان «قلب گاو»، کوشیده چنین جهانی را به تصویر بکشد که در آن، رفتارها و مراودات آدم‌ها کم‌تر بویی از منطق و احساس دارد.

کتاب در تمامی بخش‌های خود تصاویری تکان‌دهنده از مرگ یا مبارزه‌ی بی‌امان با آن دارد. اولین صحنه از رمان مخاطب را به دنیایی دعوت می‌کند که سراسر سردی و خشونت است و از زندانیِ درمانده‌ای می‌گوید که خود را حلق‌آویز کرده است. قهرمان داستان هم با لجاجت و سرسختی‌اش بر خشونت فضا می‌افزاید. حتی در احساسی‌ترین صحنه‌ها مانند قراری عاشقانه، همه‌ی گفت‌وگوها نشان از فقدان عواطف دارند. عطا دوران، شخصیت اصلی کتاب با وجود بی‌مهریِ آدم‌های اطرافش و انتقادی که در این باره می‌کند، خود نیز وضع چندان بهتری نسبت به آن‌ها ندارد.

عطا در خلال وضعیت فلاکت‌بار کنونی گریزهای بی‌شماری به گذشته می‌زند، جایی که او هیچ خاطره‌ی خوش و روشنی ندارد. رابطه‌ی عاشقانه‌اش به تعبیر خودِ او هم تا ابد طول کشیده و هم در لحظه‌ای تمام شده است. آیدا دختری است دست نیافتنی، اما عطا گاهی خودش زمینه‌ی دور شدن از او را فراهم می‌کند. گویی تعریف روشنی از عشق برای آیدا و عطا وجود ندارد. فلاش‌بک‌ها هر قدر بیش‌تر می‌شوند، اوضاع وخیم‌ رابطه را بیش‌تر به نمایش می‌گذارند. اغلب گفت‌وگوهای عطا و آیدا معطوف به هدف خاصی نیست و در بسیاری از موارد انگار صدای هم را نمی‌شنوند و تنها در واکنش به محیط است که حرفی می‌زنند. گرچه به نظر می‌رسد در این دنیای آشفته و تاریک، رابطه‌ی عطا و آیدا روشن‌ترین نقطه‌ای است که می‌توان تصور کرد.

قهرمان داستان تلخی‌های بسیاری را از سر گذرانده و شکست پشت شکست بر سرش آوار شده و هر شغلی او را بیش‌تر به قهقرا کشانده است. او زمانی عکاس و فیلمبردار مجالس بوده که از آن بهره‌ای جز کسالت و ناامیدی نبرده است. در خاطراتش از مجالس، آدم‌ها گویی در بازار مکاره‌ای چرخ می‌زنند و هیچ‌کس متوجه حضور انسان دیگری در کنارش نیست. در این گونه مراسم عطا حالی شبیه حضور در کلاس‌های مدرسه‌ی دوران کودکی‌اش را پیدا می‌کند. او همان شکل تحقیر و خشونت را در رفتار آدم‌ها می‌بیند که در آن روزها دیده است. خیسیِ شلوار، گوش‌های داغ، نگاه‌های خیره، سرهای تراشیده و چشم‌های وغ‌زده؛ این‌ها تعابیری هستند که عطا برای توصیف آن روزها به کار می‌برد.
ادامه...
https://www.alef.ir/news/4030510015.html