الفِ کتاب
614 subscribers
4K photos
32 videos
41 files
3.71K links
الف‌ِکتاب ضیافتی‌ست فرهنگی؛ میزبان شماییم تا از تازه‌ترین کتاب‌ها بگوییم؛ این‌که چگونه‌اند و فراخور کدام‌یک از ما...
Download Telegram
راهنمای کتاب/ شنیدن صدای نویسنده از حنجرۀ شخصیت‌ها

زهره مسکنی

«هجوم آبی»
نویسنده: ژان – پل ونزل
مترجم: ساغر جاویدپور
ناشر: قطره؛ چاپ اول 1399
66 صفحه؛ 17000 تومان
#تئاتر #نشرقطره

وقتی صحبت از تئاتر می‎شود، برخی ناخودآگاه ترجیح می‌دهند که اجرای روی صحنۀ نمایش را تماشا کنند. اما امروزه فقط این کار کفایت نمی‌کند. بازیگران و علاقه‌مندان به بازیگری در سراسر دنیا، از راه مطالعۀ برترین آثار نمایشنامه‌نویسان برجستۀ دنیا می‌توانند مهارت‌های خود را افزایش و تخیلشان را گسترش دهند و به عبارتی دیگر به شکلی مستقیم و بی‌واسطه با ریشه‎های هنر بازیگری آشنا شوند.

تئاتر فرانسه نیز مانند سایر ژانرهای ادبی عصر کنونی دستخوش دگرگونی‌های بسیار شده است. «هجوم آبی» را می‌توان از آن دست نمایشنامه‌هایی دانست که چهرۀ جدیدی از درام امروز فرانسه را نشان داده و به منزلۀ آثاری بکر و ناشناخته نیاز به کشف و شناخت عمیق دارند. متن‌محور بودن؛ شیوۀ روایت؛ شخصیت‌هایی که اغلب عادی و بی‌هویت‌اند و نقشی جز گزارش ناپایداری انسان پسامدرن را ندارند و حضور تماشاگرانی که منفعل نیستند و با تمام حس‌های بیدار و برانگیخته در کمین معنا نشسته‌اند از ویژگی‌های اینگونه نمایشنامه‌هاست.

ژان پل ونزل سال 1947 در فرانسه متولد شد. او بازیگر و نویسنده‌ای است که با La Vie de Bohème (1992)، Mémoire (1978) و Ver van Vilvoorde (1978) شناخته شده است. وی در مدرسۀ هنرهای نمایشی استراسبورگ به تحصیل طنز و کمدی پرداخته و سپس کار خود را در تئاتر با هدایت کارگردانانی چون پیتر بروک، فیلیپ گویار، میشل راسکین و روبر ژیرونس و همچنین در سینما با رنه آلبو، ژیزل کاوالی، آکی کاوریسمکی و ژرار بلن ادامه داده است. ونزل پانزده نمایشنامه نوشته و نخستین اثر او «دور از کارخانه» به هجده زبان ترجمه و در حدود بیست کشور اجرا شده است. این اثر در سال 1976 جایزۀ منتقدین را نیز دریافت کرده است. «هجوم آبی» نیز با اینکه بیست و پنج سال پس از نخستین کار ونزل نوشته شده، بسیار به فضا و محتوای «دور از کارخانه» نزدیک است. «ماریان در انتظار ازدواج»، «شرم بر انسان‌ها»، «پایان هیولاها» و «دختر جوان کراناش» از دیگر آثار ونزل به شمار می‌رود.

«هجوم آبی» که سال‌های 2001 و 2002 در کشورهای مختلفی اجرا شده، روایت زندگی زوجی به نام‌های «آندره» و «لوسی» است که دوران بازنشستگی خود را پس از سال‌ها کار در کارخانۀ فولاد سپری می‌کنند. موضوع اصلی این است که آنان در این زمان آزاد و تعطیلاتی که خود را برای گذراندن آن آماده نکرده‌اند، چه باید بکنند. روزمرگی‌های به ظاهر ساده اما جدی این دو نفر خواننده را به تفکر و تأمل دربارۀ گذشته، حال و آیندۀ خود و مسائلی وامی‌دارد که شاید همیشه با آنها درگیریم اما هیچ‌وقت به طور جدی به آنها و اثرشان در زندگی خود فکر نمی‌کنیم. این موضوعات به تدریج شخصیت‌های داستان را از نظر روانی بیشتر درگیر کرده و تا پای مرگ نیز پیش می‌برد. عنوان نمایشنامه نیز اگرچه می‌تواند اشاره‌ای به انیمیشن «اسمورف‌ها» که در آن تمام شخصیت‌ها آبی‌رنگ‌اند و برای ایجاد یک پارک تفریحی در محل سابق کارخانه گرد هم آمده‌اند، باشد عبارت ویژه‌ای را نیز مد نظر دارد که کارگران معدن هنگام بیرون‌آمدن از عمق زمین پس از چند روز و روبه‌رو شدن با آسمان آبی بر زبان می‌آورند.
ادامه...
https://www.alef.ir/news/4001103060.html
راهنمای کتاب/ چگونه مثل یک فیلسوف زندگی کنیم؟

دکتر علی غزالی‌فر

«چالش رواقی»
(راهنمای فلسفی برای دستیابی به استقامت، آرامش و انعطاف‌پذیری بیشتر)
نویسنده: ویلیام اروین
مترجم: محمد یوسفی
ناشر: ققنوس، چاپ اول 1400
184 صفحه، 37000 تومان
#فلسفه #نشرققنوس

یک روز معمولی در زندگی: حوالی ظهر، از محل کار سابق‌تان با شما تماس می‌گیرند و می‌گویند که می‌خواهند پول دو سال پیش را واریز کنند، اما تاریخ اعتبار عابربانک‌تان گذشته است. باید فوری عابربانک جدید تهیه کنید. بر اساس قوانین مورفی، در آن لحظه در دورترین نقطه از نزدیک‌ترین شعبۀ بانک هستید. چهارنعل به سوی شعبه می‌تازید؛ پیتیکو پیتیکو پیتیکو پیتیکو. نفس‌نفس‌زنان، دستی بر سینه و دستی بر زانو، وارد شعبه می‌شوید و با خوشحالی اعلام می‌کنند سیستم قطع است. چاره‌ای جز انتظار و جلزوولز کردن ندارید. بالأخره سیستم وصل می‌شود و به باجۀ مربوطه می‌روید. اطلاع می‌دهند که متصدی باجه به‌علت خرابی شوفاژِ خانه‌اش به منزل رفته است. صبر می‌کنید درحالی‌که درونتان قل‌قل می‌کند. در آستانۀ فروپاشی روانی هستید که آن کارمند می‌آید و هم‌زمان برق می‌رود. متعاقباً خاموشی سراسری در کل نیم‌کرۀ شرقی زمین اتفاق می‌افتد. در نهایت هم اعلام می‌کنند یکی از بندهای توافق برجام این است که تا راستی‌آزمایی کامل، هرگونه صدور عابربانک جدید به شما ممنوع است. وقت اداری تمام می‌شود و دوباره با شما تماس می‌گیرند و به عرض‌تان می‌رسانند که پرداخت پول معوقۀ شما به دو سال دیگر موکول شده است. سیستم عصبی شما منهدم شده و باید کل شبکۀ اعصاب خود را عوض کنید. در نهایت با ده دوازه تیک عصبی در بالاتنه و دچار شدن به پارکینسون پیشرفته به منزل بازمی‌گردید. علاوه بر این‌که پولی از دست داده‌اید، در کنار هزینۀ مالی و زمانی، رنج روانی بسیار زیادی هم متحمل شده‌اید. خسران در خسران.

واقعاً در این شرایط چه می‌توان کرد؟ آیا راهی هست که در این زندگی پر از اصطکاک و مشکلات، آرامش خود را حفظ کنیم؟ شاید باور نکنید، اما واقعیت این است که واکنش‌های متعددی پیش پای ما قرار دارد. شرایط، هرچقدر هم بر علیه ما باشد، قدرت انتخاب ما را سلب نمی‌کند و ما گزینه‌های مختلفی در اختیار داریم. اگر با فلسفۀ رواقی آشنا باشیم، نه‌فقط در این نوع شرایط نامساعد رنج نمی‌بریم، بلکه حتی می‌توانیم به نتایج مثبت هم دست پیدا کنیم و انسان بهتری شویم!

رواقی‌گری یکی از کهن‌ترین فلسفه‌هاست که سابقه‌اش به یونان باستان می‌رسد. ولی امروزه یکی از زنده‌ترین و محبوب‌ترین فلسفه‌هاست. علت اقبال گسترده در سطح جهانی به این نوع فلسفه، سادگی، عمق و کاربردی بودن آن است. برای نمونه، بُعد روان‌شناسی این فلسفه هیچ کم ندارد از قوی‌ترین روان‌شناسی‌های جدید. جالب است که بسیاری از کتاب‌های روان‌شناسی، خودیاری و حتی موفقیت، ایده‌های رواقی‌گری را برگرفته و پرورانده‌اند. برای مثال، رولف دوبلی در باب نوشتن کتاب مشهور و پرفروشش، «هنر خوب زندگی کردن»، اعتراف می‌کند: «من از سه منبع کمک گرفتم: ... منبع دوم من رواقی‌گری بود. فلسفه‌ای بسیار کاربردی که ریشه در یونان باستان دارد ... در طول 1800 سال اخیر این شاخۀ فلسفه فراگیری اندکی داشته و تنها کسانی به سراغ آن می‌رفتند که به‌دنبال یک فلسفۀ کاربردی برای زندگی بوده‌اند ... رواقیان بر تمرین‌های عملی و همچنین قواعد اخلاقی تأکید داشتند.»

اگر کتاب‌های دیگر از رواقی‌گری بهره گرفته‌اند، این کتاب به طور کامل معطوف به همین فلسفه است، البته با هدف یافتن پاسخی برای مشکلات و سختی‌های زندگی. دکتر ویلیام اروین، متخصص پرآوازه‌ای در فلسفۀ رواقی است. البته رویکرد او به این فلسفه از نوع دانشگاهی و آکادمیک نیست. او نگاهی کاملاً کاربردی به این فلسفه دارد و هدفش بهره‌گیری از این فلسفه برای یافتن و داشتن زندگی خوب است. کتاب سابق او، با عنوان «فلسفه‌ای برای زندگی (رواقی‌زیستن در دنیای امروز)»، شهرت جهانی دارد. این کتاب جدید، از آن کتاب مختصرتر و ساده‌تر است. کسانی که آن کتاب را نخوانده‌اند، این یکی را دودستی بچسبند.


ادامه...
https://www.alef.ir/news/4001103071.html
راهنمای کتاب/ دعوت به کسب لذت

رضا فکری

«معنای زندگی‌ام»
نوشته: رومن گاری
ترجمه: محمدرضا محسنی
ناشر: چشمه، چاپ اول 1399
74 صفحه، 15000 تومان
#ناداستان #زندگینامه #نشرچشمه

رومن گاری، نویسنده‌ی روس‌تبار فرانسوی، متولد 1914، اگرچه با دو رمان «خداحافظ گری کوپر» و «زندگی در پیش رو» نزد مخاطبان شناخته شده است اما نزدیک به شصت اثر ادبی دارد که آن‌ها را با نام‌های مستعاری همچون امیل آژار، فوسکو سینی بالدی و شاتان بوگات، منتشر کرده است. آثاری که برای جایزه‌ی ادبی گنکور انتخاب شدند و او با تمام نام‌ها و القابش موفقیت‌های شایانی در عرصه‌ی داستان‌نویسی به‌دست ‌آورد. گاری نویسنده‌ای منتقد بود که حتی باورهای چپی‌اش هم نتوانست او را از نقد مارکسیسم بازدارد هرچند که ایراداتی جدی به بورژوازی و سرمایه‌داری رایج زمانه‌اش هم وارد می‌کرد. زندگی او با جنگ جهانی دوم، جنگ سرد، مهاجرت‌های پی‌در‌پی و فعالیت‌های سیاسی در حوزه‌های مختلف گره خورده بود. او تمام این وقایع را در سه کتاب «میعاد در سپیده‌دم»، «شب آرام خواهد بود» و «معنای زندگی‌ام» گرد آورده و به تفصیل روایت کرده است. «معنای زندگی‌ام» کوتاه‌ترین کتاب این مجموعه و متأخرترین آن‌هاست. جایی که گاری از پس شصت و اندی سال به دستاوردهای زندگی‌اش، در موجزترین شکل ممکن می‌پردازد؛ ایجازی که چندان خالی از کشمکش‌های جذاب و ماجراهای حیرت‌آور نیست.

رومن گاری کودکی سختی را گذرانده است و در جای جای روایت‌اش هم به آن اشاره می‌کند. پدر و مادرش در سفر لیتوانی بودند که او به دنیا آمد. با این‌که مادرش در روسیه به دنیا آمده بود، اما به اصالت فرانسوی خود بسیار می‌بالید و می‌کوشید پسرش را در خاک فرانسه به دنیا بیاورد، رؤیایی که البته تحقق نیافت. تولد رومن گاری در لیتوانی مسیر زندگی آن‌ها را به سمت مهاجرت به لهستان تغییر داد. این کوچ فرصتی برای رومن بود تا لهستانی بیاموزد و متن‌هایی به این زبان بنویسد و قریحه‌ی نویسندگی‌اش را با نوشتن متون ادبی به لهستانی نشان دهد. هنگامی که پدر خانه را ترک کرد و او را با مادرش تنها گذاشت، آن دو به فرانسه برگشتند و رومن زبان فرانسوی را هم به خوبیِ لهستانی آموخت و از آن برای ترجمه‌ی متون از لهستانی به فرانسوی بهره جست؛ این تازه آغاز مسیر حرفه‌ای او بود.

نقطه‌ی روشنی که همواره در زندگی رومن گاری از کودکی تا سالمندی به او انگیزه‌ی حرکت می‌بخشیده، وجود مادرش بوده است. مادری که آرزوی سفیر شدن، نویسنده شدن و رسیدن به مدارج عالی ارتش را برای او در سر می‌پروراند. او به خاطر رنج‌هایی که مادرش برای حمایت و سرپرستی‌اش بر خود هموار کرده بود، خود را مدیون همیشگی‌اش می‌دانست و اگر در زمینه‌ای تلاش می‌کرد، تنها به سبب کسب رضایت این زن بود. تلاش کرد در نظام خدمت کند و در آزمون افسری رتبه‌ای به‌دست بیاورد. کوشید در علوم سیاسی تحصیل کند تا بتواند به عنوان دیپلمات فعالیت کند. داستان‌هایی نوشت و به روزنامه‌ها فرستاد. همه‌ی این تکاپو برای خوشنود کردن مادرش بود. گرچه آن توفیقی که مورد انتظار مادرش بود به‌دشواری کسب می‌شد و شکست‌های رومن در این عرصه‌ها کم نبود اما او بی‌وقفه تلاش می‌کرد و سرسختانه می‌ایستاد. حتی سال‌ها بعد از مرگ مادر، رومن خود را موظف به برآوردن آرزوهای او می‌دانست و دست نمی‌کشید.

نقطه‌ی تاریک در مسیر موفقیت‌های رومن گاری که در این کتاب به آن تأکید کرده، نگاه افراطی ملی‌گرایانه‌ی فرانسوی‌ها و تبعیضی است که در موضوعات مختلف بر او روا داشته‌اند. رومن گاری گرچه به عنوان یک سرباز از جان گذشته در جنگ حاضر شده و برای کشور فرانسه جنگیده و زخم‌های فراوان به تن کشیده، اما در آزمون افسری به سبب تبار روسی‌اش پذیرفته نمی‌شود و در ارتش همواره به چشم یک مهاجر و شهروند درجه دو به او نگاه می‌کنند. حتی در عرصه‌ی نویسندگی نیز گاه از این تمایزگذاری قومیتی در امان نمی‌ماند. نقدهای او در عرصه‌ی ادبیات و سیاست نیز همیشه از فیلتر نگاه تبعیض‌گرایانه‌ی فرانسویان می‌گذرد. همین است که کوشش او برای کسب موفقیت چند برابر می‌شود و ناچار است گاه هویت‌های متفاوتی اتخاذ کند.

ادامه...
https://www.alef.ir/news/4001104118.html
راهنمای کتاب/ بازسازی واقعیات پشت پرده

زهره مسکنی

«این بچه»
نویسنده: ژوئل پومرا
مترجم: نگار یونس‌زاده و آناهیتا معروفی
ناشر: قطره، چاپ اول 1399
74 صفحه، 17000 تومان
#تئاتر #نشرقطره

طی سالیانی که تئاتر معاصر در اوج نوآوری‌های ساختار و فرم‎گرایی به سوی مدرنیسم پیش رفت، شاعرانگی و نوشتار ادبی از صحنه حذف شد. اکنون پیوند دوبارۀ ادبیات و تئاتر در قالب شاعرانگی جدیدی که بیشتر در گفتار نمایان می‌شود، این پرسش را مطرح می‌کند که آیا می‌توان ادبیات را از تئاتر منفک کرد؟ آیا این غیبت ادبیات است که موجب دگرگونی‌های دنیای تئاتر می‌شود و به عبارتی دیگر آیا صحنه‌پردازی، اجرا، نور، موسیقی و بدن بازیگر نیز نوعی از نوشتار محسوب می‌شود؟

تئاتر از قرن هجدهم در سراسر اروپا گسترش پیدا کرد و هر شهری صاحب تماشاخانه‌ای شد. نمایشنامه‌نویسان این دوره به طرح مسائلی از طبقات متوسط ‌پرداخته و با آوردن شخصیت‌های عادی در آثار خود به خلق نوع جدیدی از درام پرداختند که به اصطلاح «نمایش بورژوایی» خوانده می‌شد. از سوی دیگر جایگاه استقلال میان آمریکا، انگلیس و انقلاب کبیر فرانسه و مشاجرات فکری و فلسفی این قرن، زمینه را برای نهضت ادبی قرن آینده یعنی «رمانتیسیسم» آماده کرد. اما نمایشنامه‌های فرانسوی اواخر قرن بیستم تا کنون که چهرۀ تازه‌ای از درام کنونی این سرزمین را ارائه می‌دهند، نیازمند کشف و شناسایی عمیق‌اند. این نمایشنامه‌ها آثاری را در برمی‌گیرند که با آنچه تئاتر مدرن خوانده می‌شود متفاوتند؛ در هیچ مکتبی نمی‌گنجند و هیچ عنوانی را نمی‌توان بر آنها اطلاق کرد؛ چرا که نه اجتماعی، نه تفریحی و نه سیاسی‌اند. تئاتر فرانسه نیز مثل دیگر ژانرهای ادبی دوران معاصر مورد دگرگونی‌های فراوان قرار گرفته است.

ژوئل پومرا نویسنده و کارگردان فرانسوی در سال 1990 کمپانی برویار را بنیان گذاشت. پومرا فقط نمایشنامه‌های خودش را به روی صحنه می‌برد. او بر این اعتقاد است که در کار نمایش سلسله مراتب وجود ندارد و کارگردانی و متن نمایشنامه همزمان در حال تمرین و تکرار ساخته و پرداخته می‌شود. در نمایشنامه‌های پومرا که همواره خودش را «نویسندۀ نمایش» تلقی می‌کند واژه‌ها در جست‌وجوی یکدیگرند و جمله‌ها و عبارات هجوم می‌آورند تا یکدیگر را در هم بشکنند و ناگفته‌ها و اسرار پنهان را عیان کنند.

وی که در نمایشنامه‌هایش از واقعیت زندگی معاصر الهام گرفته و از جنبه‌های مختلف مادی و عینی و تخیلی به این موضوع می‌پردازد، نخستین اثرش را با عنوان «قطب‌ها» در سال 2002 منتشر کرد. وی آثار بسیاری آفریده که از میان آنان برای «بازرگانان»، «اتاق سرد من»، «برای این کودک» و «اتحاد دو کره» جوایز متعددی دریافت کرده و همچنین جایزۀ بزرگ تئاتر فرانسه را نیز برای مجموعۀ آثارش از فرهنگستان فرانسه گرفته است. او در سه نمایشنامۀ «قطب‌ها»، «دوست من» و «به لطف چشمانم» شخصیت‌های عادی‌ای را به صحنه برد که با مسئلۀ تحقق خود و مسئلۀ افرینش هنری همچون زندگی روبه‌رو می‌شوند و تناوب گذشته و حال، واقعیت و رویا و تشویش شخصیت‌ها در دنیای پیرامون آنان حسی از غرابت آفریده است.

در نمایشنامۀ «این بچه» با نُه صحنۀ کوتاه و تکان‌دهنده از مناسبات والدین و فرزندان‌ روبه‌رو می‌شویم که به شکل عجیبی شبیه خودِ واقعی ما در نقش پدر، مادر یا فرزند هستند. درواقع شخصیت‌های این نمایشنامه در اوج استیصال و پریشانی، از پشت دیواره‌های پوشالی و خیالی، احساسات واقعی خود را در قالب خشم و عصیان بروز می‌دهند. در «این بچه» پیچیدگی‌های روابط متقابل والد و فرزند به تاریک‌ترین وجه ممکن به تصویر کشیده می‌شود. نوعی از نمایشنامه که در آن تصویرهای آرمانی و رویایی کنار زده شده و به طور کل این پرسش مطرح می‌شود که با تمام پیچیدگی‌ها و تناقض‌های جاری در این روابط، آیا به دور از قضاوت و احساسات، می توان گفت در این میان حق با کیست یا چه کسی مقصر است؟

زن باردار، پدر، مادر، دختر، پسر، زن، مرد، زن جوان با کودک، بچه، عروس، خانم مارکر، پلیس و زن همسایه شخصیت‌های نمایش «این بچه» هستند. آنها دنیایی را به صحنه می‌آورند که در آن انسان سرگشتۀ مدرن دچار ترس، اضطراب، فرسودگی و کلافگی می‌شود. نوسان بین خیال و واقعیت، مرگ و زندگی، ثبات و بی‌ثباتی، تماشاگر و خوانندۀ این صحنه‌ها را لحظه‌ای آرام نمی‌گذارد. اگر چه گفتار پومرا در «این بچه» پراکنده و متناقض با واقعیت است اما او در عین حال، مخاطب را به کار می‌گیرد تا پاره‌هایی از واقعیت پشت پرده را بازسازی کرده و نمایش دهد.

ادامه...

https://www.alef.ir/news/4001106107.html
راهنمای کتاب/ سفر به سرزمین ممنوعه

حمیدرضا امیدی‌سرور

«عکس دسته جمعی با پدر خوانده»
(سفر به سه‌گانه کاپولا)
نویسنده: صفی یزدانیان
ناشر: گیلگمش (چشمه)، چاپ اول زمستان 1399
260 صفحه، 62000 تومان
#سینما #نشرچشمه

«پدرخوانده»‌ها همانگونه که از فیلمهای ماندگار تاریخ سینما هستند؛ ساخته شدن آنها نیز از فرازهای کارنامه‌ی سازنده‌ی محبوبشان(فرانسیس فورد کاپولا) ست. او با نخستین فیلم این سه گانه از شهرتی فراگیر و جهانی برخوردار شد و با ساختن دیگر فیلمهای این سه‌گانه، و وسعت بخشیدن به داستان خانواده دن کورلئونه در گذشته و آینده؛ همچنین عمق بخشیدن به زمینه و زمانه‌ی بالیدن آنها، سیمایی اسطوره‌ای بدانها بخشید که پا از حیطه سینما نیز فراتر گذاشت. این فیلم بر اساس یک رمان ساخته شده بود؛ اما اکثریت قریب به اتفاق شهرت و محبوبیتش آشکارا مدیون سینما، ظرفیت‌های آن و هنر سازندگانش بود که از آن رمان متوسط اثری ماندگار (در سینما) ساختند. جالب آنکه ابتدا قرار نبود این فیلم توسط کاپولا ساخته شود، بلکه گزینه نخست یکی دیگر از اسطوره‌های سینما یعنی سرجیو لئونه بود، اما او ترجیح داد داستان دیگری با حال و هوایی نزدیک به همین قصه را بدل به یکی دیگر از شاهکارهای محبوب سینما یعنی« روزی روزگاری در امریکا» کند.

سه گانه پدرخوانده، پر از این نکات ریز و درشتی است که در متن و بیرون متن این فیلمها وجود دارد و می‌تواند دستمایه نوشتن کتابی پرمایه و خواندنی باشد. مملو از خاطرات و نکات جذاب پیرامون حوادث پیش آمده هنگام ساخت و نمایش این فیلمها و نیز ویژگی‌های سینمایی و زیبایی شناسانه که در این سه‌گانه که می‌توان ردیابی کرد و بدانها پرداخت.

کتاب «عکس دسته جمعی با پدر خوانده» نوشته صفی یزدانیان که اخیرا توسط نشر چشمه منتشر شده چنین فیلمی را دستمایه‌ی خود قرار داده است. اما اگر دنبال کتابی باشید که به شما اطلاعاتی درباره چگونگی ساخته شدن و یا کم و کیف متن این فیلمها ارائه کند؛ کتاب حاضر نمی‌تواند پاسخگوی چیزی باشد که دنبال آن هستید.

«عکس دسته جمعی با پدر خوانده» پیش از هر چیز کتابی است درباره خود سینما؛ حدیث نفس یکی از عاشقان فیلم دیدن و سینما رفتن که از قضا نتوانسته پدرخوانده را زمانی که روپرده سینما بوده به تماشا بنشیند. این فیلم باگروه سنی بالای هجده در سینما به نمایش گذاشته شده بود و تماشایش برای او که هنوز شانزده سال هم نداشت با همه دوز و کلک‌های نوجوانی میسر نشده و از این سبب پدر خوانده همیشه برایش سرزمینی ممنوعه باقی مانده است.

حالا سالها بعد، او دست خواننده کتاب را گرفته تا با خود به سفری به این سرزمین ممنوعه ببرد! اما این سفر تنها به دیار پدر خوانده‌ها نیست، این سه‌گانه‌ در کتاب حاضر بدل به نمادی از سینما شده‌است. از جمله فیلمهای محبوب یزدانیان، که بهانه‌ای شد برای پرداختن به عشقی ازلی و ادبی یعنی سینما و درپس آن ادبیات.

گویی پدر خوانده فرصتی شده برای نقب زدن به گذشته، اشاره به خاطراتی که در بده و بستان با سینما شکل گرفته‌اند و با ارجاع به بخش‌ها‌یی از سه‌گانه پدرخوانده‌ها جان می‌گیرند در ذهن مخاطب تداعی می‌شوند.

براین اساس می‌توان حدس زد که کتاب، تعمدا شکلی از پیش از فکر شده ندارد. ساختاری حساب شده که نویسنده بر مبنای آن به پیشینه این سه گانه بپردازد، فصلی را به رمان ماریو پوزو اختصاص دهد و یا به زمینه‌های اجتماعی و تاریخی شکل گیری خانواده‌هایی چون کورلئونه در امریکا بپردازد، سپس به چگونگی نوشته شدن فیلمنامه‌ها، انتخاب بازیگران ، حاشیه‌های تولید آنها فیلم به فیلم بپردازد و...

از چنین ساختاری در کتاب حاضر خبری نیست و متن آن گویی نوشته ای بلند است که اگر نه واقعا در یک نشست، اما یک نفس بر مبنای غریزه‌ای متکی بر ناخودآگاه نویسنده روی کاغذ آمده است. سرشار از لحظه‌های ناب که به واسطه قریحه نویسنده با سینما و بخصوص این سه فیلم پیوند خورده است و در آن نکات ناب فراوانی می‌توان یافت که تلنگری هستند برای دقت بیشتر روی سینما و بهتر دیدن فیلمها. جستجویی برای یافتن لحظه‌های زندگی که توسط بازیگران جان می گیرند و به مدد هنر کارگردان در هدایت گروه همکارش بدل به تابلویی زنده می شوند.

از مجموعه آنچه گفته شد، می‌توان به این واقعیت رسید که «عکس دسته جمعی با پدرخوانده» بیش از آن که یک اثر سینمایی باشد، اثری ادبی است. اگر در عمده کتابها، موضوع ادبیات، زندگی‌ست در اینجا سینما و به طور مشخص‌تر سه‌گانه پدر خوانده است که موضوع ادبیات قرار گرفته است. چرا که این فیلم و به طور کلی تر سینما وجه غالب زندگی برای نویسنده کتاب محسوب می شود و برای او پرداختن به زندگی، ناخود آگاه نوشتن درباره سینما است.
ادامه...
https://www.alef.ir/news/4001107082.html
راهنمای کتاب/ عصاره روانکاوی؛ خلاصه و غلیظ!

دکتر علی غزالی‌فر

«درآمدی نو بر روان‌کاوی»
(نظریه و درمان)
نویسندگان: آنتونی بیتمن و جرمی هلمز
مترجم: علیرضا طهماسب
ناشر: نشر نو، چاپ دوم 1400
440 صفحه، 75000 تومان
#روانشناسی #نشرنو


عنوان کتاب می‌تواند برای خوانندۀ پیگیر و علاقمند به روان‌کاوی مسئله‌برانگیز باشد. باز هم روان‌کاوی و باز هم یک درآمد دیگر! چرا باید یک درآمد دیگر را جدی گرفت؟ اصلاً چرا باید یک درآمد دیگر نوشته شود؟! احتمالاً نظر تلویحی شخص پرسش‌گر این است که گزینه‌های بدیل بهتری وجود دارد؛ برای نمونه، مراجعه به آثار خود فروید. یک دلیل این است که فروید برای معرفی و آشنایی با روان‌کاوی کتاب، مقالات و رساله‌های مقدماتی هم نوشته است. آیا مطالعۀ نوشته‌های پدر و بنیان‌گذار روان‌کاوی بهتر و مفیدتر نیست؟

نه، نیست. اصلاً نیست. حتی اگر هم فروید را پدر واقعی روان‌کاوی به شمار آوریم، باید بدانیم که این فرزند از والدش جدا شده و مستقل شده است. به عبارت دیگر، این فرزند بند تعلق خود به پدرش را بریده و زندگی خاص خودش را دارد. از این رو، هیچ لزومی ندارد که تصور کنیم پدرش آن را بهتر و بیشتر از هر کس دیگری می‌شناسد. واقعیت این است که امروزه نمی‌توان بی‌قیدوشرط به سخنان و نظریات فروید استناد کرد. کم نیست نظریات این اندیشمند که امروزه اشتباه تلقی می‌شود. نباید از این امر تعجب کنیم. چراکه خود فروید نیز در زمان حیاتش بارها به اشتباه دیدگاه‌هایش پی برد و در ادامه آن‌ها را تصحیح کرد. واضح است که این روند اصلاح‌گری نظریات می‌تواند همچنان ادامه داشته باشد؛ که دارد.

اساساً نظریات روان‌کاوی چارچوب سفت و سخت و محکمی نیستند که تجربیات روان‌کاوانه به طور طبیعی راحت و آسان در آن‌ها جا بیفتند. برعکس، این نظریات روان‌کاوانه هستند که باید با توجه به تجربیات نو تصحیح شوند. به تعبیر دیگر، تئوری‌های روان‌کاوی در حکم داربست‌هایی هستند که متناسب با تجربیات بالینی شل و سفت، و منقبض و منبسط می‌شوند. بر همین اساس، ازدیاد تجربه‌ها و انباشت آن‌ها در طی سال‌ها، محققان روان‌کاوی را وادار به تجدید نظر در تئوری‌ها می‌کند. بنابراین، همان‌گونه که تجربه‌های بیماران بر اساس نظریات روان‌کاوانه تجزیه و تحلیل می‌شوند، این نظریات نیز در پرتو تجربه‌های جدید بازبینی، اصلاح و تکمیل می‌شوند. با توجه به همین توازی تئوری و تجربه در روان‌کاوی، می‌توان به ارزش و اهمیت این کتاب پی برد. به‌علاوه، روان‌کاوی آن‌قدر مطالب مفید و بصیرت‌های جالب دارد که آدم دوست دارد همۀ کتاب‌های روان‌کاوی را در آغوش بکشد. بدبختانه همۀ آن‌ها هم جالب‌اند و ارزش دانستن دارند. اما چگونه می‌توان هزاران کتاب را بغل کرد؟ آدم در آن‌ها غرق می‌شود. همین‌جاست که باز هم ارزش این کتاب مشخص می‌شود، چراکه عصارۀ آن‌ها را یک‌جا جمع کرده است. خالص و غلیظ. به همین دلیل، صفحه‌صفحۀ آن آموزنده و نکته‌دار است.

نویسندگان خواسته‌اند که اثری ارائه کنند تا خوانندگان پیگیر و متخصصان را با جدیدترین نسخه یا ورژن روان‌کاوی آشنا کنند. برای این منظور و با توجه به آن‌چه گذشت، کتاب یازده فصل دارد که در دو بخش کلی سامان یافته‌اند: «نظریه» و «درمان». شش فصلِ بخش اول به این موضوعات اختصاص دارند: «درآمد: تاریخچه و اختلافات» نظریات روان‌کاوانه، «مدل‌های ذهن»، «خاستگاه‌های دنیای درون»، «مکانیزم‌های دفاعی»، «انتقال و انتقال متقابل»، «رؤیا، نماد، تخیل». پنج فصلِ بخش دوم به این موضوعات می‌پردازند: «ارزیابی» اولیۀ بیمار، «رابطۀ درمانی»، «معضلات بالینی»، «سهم روان‌کاوی در روان‌پزشکی»، روش‌ها و چندوچون «پژوهش در روان‌کاوی». جالب است که در فصل پایانی حتی مسئلۀ هزینۀ درمان برای بیمار و حق ویزیت روان‌کاو نیز بررسی شده است.

بخش اول با انواع حک و اصلاح‌های نظری در باب تئوری‌های روان‌کاوانه در باب مسائل مختلف پر شده است. بخش دوم با تعداد زیادی از نمونه‌های عینی و تجربه‌های بالینی اشباع شده است. در این بخش ماجراهای بیماران و فرآیند درمان‌شان ذکر شده و سپس تجزیه و تحلیل می‌شوند تا رهنمودی برای درمان‌گران باشند. البته در بخش اول نیز همین وضع دیده می‌شود. در کل، هم مباحث نظری و هم مباحث درمانی، هر دو، مستند و متکی به مثال‌های بالینی متعدد و متنوع هستند. خود این امر، مزیت دیگری برای کتاب به شمار می‌آید. به‌علاوه، آوردن این نمونه‌ها کار درک و فهم مطالب کتاب را نیز آسان‌تر و لذت‌بخش‌تر کرده است. فارغ از این جنبۀ علمی و پزشکی، این موارد به قدری زیاد، متنوع و جالب‌اند که در حکم داستان‌های کوتاه هستند. حتی می‌توانند الهام‌بخش نوشتن داستان و فیلم‌نامه باشند! در مجموع، مطالعۀ این کتاب برای متخصصان و روان‌کاوان ضروری است و برای عموم علاقمندان جالب و مفید.
ادامه...
https://www.alef.ir/news/4001110028.html
به روایت مترجم/ آرام گرفتن در گورهای بی زائر

لیداطرزی

«میدل مارچ»
نویسنده: جورج الیوت
ترجمه: لیدا طرزی
ناشر: نیستان، چاپ اول، 1400
288 صفحه، 75000 تومان
#رمان #نشرنیستان


هنگامیکه لرد اَکتون، مورخ شهیر انگلیسی، در دسامبر 1880 خبر درگذشت جورج الیوت را شنید در نامه ای به یکی از آشنایانش نوشت: " گویی خورشید از فروغ افتاده. هیچ نویسنده ای هرگز ذره ای از حس همدلی او را نداشته است. چنانچه سوفوکل یا سروانتس در پرتو فرهنگ ما می زیستند، آنگاه شاید رقیبی برای جورج الیوت متصور بود..."

وی سه هفته بعد در تحسین رمان میدل مارچ هم چنین نوشت: " جورج الیوت علاوه برآنکه مکنونات قلب آدمیان را می خواند، زیر پوست شان می خزد و جهان را از دریچه چشم آنان می بیند، پیشینه اعتقادات، فرضیات و عادات آنان، اندیشه و آگاهی شان، حیات و تبارشان را حس می کند، و پس از کسب این تجارب، پوسته عاریتی را دور می اندازد و بصورت علمی و کاملا بی طرفانه روح یک زن عفیف، یک جنگجو، یک مفتش، یک درویش، یک نیهیلیست یا یک شوالیه را به نمایش می گذارد."

جورج الیوت از همان نخستین داستانهایش در پی درک و همدلی بود. او در همه آثارش پیوسته به این پرسشهای محوری بازمی گردد که : مردم چگونه جهان را درک می کنند و چه نسبتی میان فرد و جامعه وجود دارد؟

در رمان میدل مارچ که بسیاری آن را مشهورترین رمان الیوت و برخی بزرگترین رمان به زبان انگلیسی می دانند، الیوت تلاش کرده است زندگی جامعه روستایی نواحی مرکزی انگلستان را در سالهای پیش از طرح لایحه اصلاحات سال 1832 به تصویر بکشد. در آن دوره مرزهای طبقات اجتماعی در انگلستان رو به تغییر گذاشتند واندک اندک جلوه های اصلاحات در همه سطوح از جمله سیاست، علم طب، دانش پژوهی، نقاشی، اکتشافات، و احداث راه آهن نمایان شدند. هرچند میدل مارچ رمانی تاریخی است، ولی اشارات آشکار و پنهان نویسنده به وقایع تاریخی او را از تحلیل روانشناختی شخصیت ها بازنداشته و در نهایت توانسته باچیره دستی تمام چند تن از برجسته ترین اسطوره های ادبیات دوره ویکتوریایی را خلق می کند.

دوروتیا بروک، قهرمان زن داستان، دختر جوانی از خاندانی با اصل و نسب که در اجدادشان کمتر از روحانی یا دریاسالار پیدا نمی شد، به همراه عمویش آقای بروک و خواهرش سلیا در املاک اجدادی شان، در منطقه ییلاقی تیپتون زندگی آرام و مرفه و آبرومندی دارد. او مسیحی مومن و پاکباخته ای است که تقدیر آدمی را در پرتو تعالیم دین مسیح می بیند. ذهن دوروتیا بشدت نظری است و در عطش مفهوم رفیعی از جهان می سوزد. او شیفته سختی و بزرگی است و هرآنچه را که واجد این دو جنبه باشد در آغوش می گیرد. الیوت در خلق شخصیت دوروتیا گوشه چشمی به قدیسه ترزا، قدیسه و عارفه قرن شانزدهم اسپانیا داشته. ترزا زیست دین مدارانه و فعالیتهای عملی را درهم آمیخت و هفده صومعه تاسیس کرد. دوروتیای جوان قصه ما هم برای کمک به روستاییان اطرافش تصمیم می گیرد در املاک شان برای آنان کلبه های مناسبی بسازد. او معتقد است اگر تلاش نکند باری از دوش دیگران بردارد زندگی اش به هیچ نمی ارزد. با اینهمه گاه در راه فداکاری گام به خطا می گذارد و تصمیم های نادرستی می گیرد. او در عنفوان جوانی با عالم و محقق میانسالی بنام جناب ادوارد کازابون ازدواج می کند تا هم به زندگی خودش معنایی ببخشد و هم کمک حال چشمان ضعیف همسرش باشد. برایش کتاب بخواند و نسخه برداری کند. دوروتیا تصویری آرمانی از جناب کازابون و زندگی با او دارد و او را علامه دهر می داند، ولی پس از ازدواج و در همان ایام ماه عسل در شهر رم، درمی یابد کازابون هم همچون سایر انسانها برای خودش جهانی است و مرکز آن جهان کسی نیست جز شخص شخیص خودش. کازابون بگونه ای با دوروتیا رفتار می کند که گویی او تجسم دنیای سطحی نگر اطراف است. درک این نکته ضربه بزرگی به روح حساس دختر جوان وارد می کند ولی همچنان با سرسپردگی کامل به خدمت به جناب کازابون ادامه می دهد...
ادامه...
https://www.alef.ir/news/4001110072.html
راهنمای کتاب/ به ارث بردن روح دیگری!

رضا فکری

«آکابادورا؛ قابله مرگ»
نوشته: میکلا مورجیا
ترجمه: ویدا عامری
ناشر: هرمس، چاپ اول 1399
201 صفحه، 36000 تومان
#رمان #نشرهرمس


میکلا مورجیا، نویسنده‌ی ایتالیایی، قلم خود را در حوزه‌های متفاوتی اعم از داستان‌نویسی، نگارش نمایش‌نامه و فیلمنامه، مقاله و جستار‌نویسی در موضوعات فرهنگی، اجتماعی و سیاسی آزموده است. او روزنامه‌نگاری منتقد و روشنفکری فعال در جامعه‌ی امروز ایتالیاست و طیف گسترده‌ای از مضامین را هم برای نوشتن برمی‌گزیند؛ از تبعیض‌های قومیتی گرفته تا سیستم مسموم بروکراتیک دولتی. اما در همگی آن‌ها او همچون فیلمسازی بی‌محابا دوربین به دست می‌گیرد و تا قلب مسأله پیش می‌رود و تصاویری ناب و دست‌ اول به مخاطب ارائه می‌دهد. این روالی است که او از اولین اثر داستانی‌اش به نام «دنیایی که باید شناخت»، در پیش گرفته است. در این کتاب، مورجیا به سراغ یکی از ادارات دولتی رفته و در سایه‌ی ماجراهای پرهیجانی که بر سر کارمندان می‌آید، شخصیت‌های رنگارنگ آن‌ها را تحلیل می‌کند. لحن طنزآلود مورجیا در این داستان چنان درخور توجه بود که با اقبال خوانندگان مواجه شد و بر اساس کتابش فیلمی هم روی پرده آمد. اما مورجیا در این نقطه متوقف نماند و در کارهای بعدی‌اش به مسئله‌هایی کاملاً متفاوت از آن‌چه قبلاً نوشته بود، پرداخت. در رمان «آکابادورا»، او به سبک رئالیسم جادویی نزدیک می‌شود و از زندگی مردم ساردنیا که با جادو و متافیزیک درآمیخته است، می‌نویسد.

وقایع رمان «آکابادورا» بر مبنای یک باور قدیمی در ساردنیا شکل می‌گیرد. باوری که در آن «فرزند روح» که از نظر بیولوژیک به یک خانواده و از نظر معنوی به خانواده‌ای دیگر تعلق پیدا می‌کند، اهمیت ویژه‌ای دارد. فرزند روح به مراتب نزدیک‌تر از فرزند معمولی به والدینی است که او را پذیرفته‌اند و پس از مرگ آن‌ها، نه تنها وارث دارایی‌های‌شان، بلکه میراث‌دار روح‌شان نیز می‌شود. این‌گونه فرزندان در واقع دو بار به دنیا می‌آیند؛ یک‌بار در خانواده‌ای فقیر و بار دیگر در خانواده‌ای نابارور. نویسنده می‌کوشد از همان ابتدا اهمیت تولد دوم آن‌ها را در نظر خواننده پررنگ کند، زیرا بخش اصلی زندگی‌شان در این‌جاست که شکل می‌گیرد. آن‌ها اغلب تصویر واضحی از خانواده‌ی اول‌شان ندارند یا به‌قدری خاطرات‌شان از والدین آغازین کم‌اهمیت به نظر می‌آید که به‌ندرت دلتنگِ آن‌ها می‌شوند.

ماریا فرزند خانواده‌ای فقیر است که توان رسیدگی به تمامی فرزندان‌اش را ندارد. به همین خاطر دخترک آخری‌شان را به بانویی سالخورده می‌بخشند. ماریا فرزند روحِ خانم بوناریا به شمار می‌آید. کودکی که علاوه بر برخورداری از مواهب طبیعی فرزندخواندگی، روح مادرخوانده‌ی خود را نیز به ارث خواهد برد. اما این مسأله برای ماریا قابل درک نیست. او طی سال‌های زندگی با بانو بوناریا گیج و مشکوک به این موضوع نگریسته است و نیاز به سیر و سفری طولانی برای پی‌بردن به ابعاد مختلف این باور جادویی دارد. بوناریا با توجه به شخصیتی که دارد معمولاً چندان از این مطلب با ماریا حرفی نمی‌زند و منتظر می‌ماند تا او خود همه‌چیز را کشف کند.

ماریا مانند اغلب فرزندان روح، علاقه‌ی چندانی به خانواده‌ی بیولوژیک خود ندارد چراکه طی سال‌های معدودی که با آن‌ها زیسته، هرگز آغوش و عاطفه‌ی مادری را نچشیده است. خانواده‌ای که هیچ‌گاه او را به نام خودش صدا نکرده‌اند و همواره لقب «دختر کوچک» را به او داده‌اند. ماریا با آن‌ها برای خود هویتی متصور نیست و در نقاشی‌ها و متن تکالیف‌اش مدام از بانو بوناریا به عنوان خانواده‌اش نام می‌برد و کوچک‌ترین اشاره‌ای به پدر و مادر خونی‌اش نمی‌کند. بوناریا دوست دارد که دخترک قدردان والدین‌اش هم باشد، اما ماریا معتقد است از زمانی خود را شناخته و شخصیتی مستقل برای خودش قائل شده که به فرزندیِ بانو درآمده و حمایت و همراهی او را دیده است. بنابراین نمی‌تواند آن‌ها را به رسمیت بشناسد. بوناریا در دوره‌ی نوجوانیِ ماریا می‌کوشد که او را بیش‌تر با والدین طبیعی‌اش روبرو سازد و وادارش کند در بعضی کارهای کشاورزی به کمک‌شان برود. در این رفت‌وآمدها، ماریا گرچه در آغاز احساس نزدیکی با خانواده ی خونیِ خود می‌کند، اما به‌تدریج ارزش بانو بوناریا را بیش‌تر درک می‌کند و باز هم به او نزدیک‌تر می‌شود.
ادامه...
https://www.alef.ir/news/4001112136.html
راهنمای کتاب/ به سوی درک نوآورانه

سعیده امین‌زاده

«رابرت لپاژ؛ بازکشف آتش»
نوشته: مهناز اسماعیلی
ناشر: قطره، چاپ اول 1399
190 صفحه، 36000 تومان
#تئاتر #نشرقطره

رابرات لپاژ یکی از پیشروترین مؤلفان تئاتر عصر حاضر به شمار می‌آید. عنوان مؤلف را به خاطر جنبه‌های مختلفی که در آن خلاقیت و ابداع به خرج داده، می‌توان به او اطلاق کرد. لپاژ نه‌تنها در عرصه‌ی نگارش نمایشنامه و دراماتورژی متن دستی توانمند دارد، بلکه در حوزه‌ی آرایش صحنه و لباس، جلوه‌های ویژه‌ی سمعی و بصری در تئاتر، تنظیم موسیقی و اجرای پرفورمنس‌های زنده مهارتی بی‌رقیب دارد. جهان‌بینی منحصربه‌فرد او در عرصه‌ی هنرهای نمایشی از لپاژ نظریه‌پردازی آوانگارد ساخته و نظریه‌های او روزبه‌روز تأثیر بیش‌تری برای مؤلفین عرصه‌ی نمایش پیدا می‌کند. لپاژ به سبب تنوع تجربیات و طبع‌آزمایی‌هایش در سبک‌های گوناگون، همواره به عنوان یک طراح جسور و بی‌محابا نیز شناخته شده است. اهمیت او در جهان نمایش آن‌گونه است که درک تئاتر پست‌مدرن بی او کامل نخواهد بود. کتاب «رابرت لپاژ، بازکشف آتش»، با انگیزه‌ی رسیدن به چنین درکی تألیف شده است.

بارقه‌های نگاه تکثرگرا و در عین حال آنارشیست، در رابرت لپاژ از زمینه‌ی زیست فرهنگی او ریشه گرفته است. او اولین نمایش‌ها را در محیطی بورژوا دیده است. تئاتر مدرن در دوران بلوغ او، پرزرق‌وبرق و مختصِ طبقه‌ی اجتماعی نخبه بود. لپاژ در آن دوران دسترسی محدودی به تئاتر آوانگارد داشت و این مسأله در او عطشی سیری‌ناپذیر به آزمودن انواع سبک‌ها و فرم‌ها آفرید. از این‌رو بود که در آغاز کوشید دستی در تئاتر مدرن بیازماید. او از موسیقی راک برای پرداخت صحنه الهام گرفت. به نظرش تمامی ارکانی که هنرمندان موسیقی مدرن در کار خود لحاظ می‌کردند، قابل‌اجرا در تئاتر بود. او در مرحله‌ی بعدی وارد ایده‌پردازی در تئاتر سنتی شد و کوشید با تلفیق سنن نمایشی کشورهای مختلف در کارش، به تجربه‌ای تازه در اجرا برسد.

لپاژ علاقه‌ی خاصی به فرهنگ شرق و به‌ویژه ژاپن داشته است. او در این عرصه از حداکثر بکارگیری فضا، شفافیت سطوح و القای حس کامل فضا در فرهنگ ژاپنی، بهره گرفته است. این شیفتگی لپاژ که با آگاهی از فلسفه‌ی شرقی همراه بوده، برای کسب شناخت عمیق‌تر از این دنیای متفاوت به او کمک شایانی کرده است. در این راستا او از زبان چینی و لهجه‌ی کانتونی همراه با فرانسوی و انگلیسی، در آثاری از جمله «سه‌گانه‌ی اژدها» و نسخه‌ی ژاپنی «فاوست» استفاده کرده و همواره درباره‌ی الهام عمیقی که جهان ژاپنی به او بخشیده…
ادامه...
https://www.alef.ir/news/4001114007.html
راهنمای کتاب/ مرور دوباره‌ی یک رویداد وحشتناک

زهره مسکنی

«خفاش شب»
نویسنده: سیامک گلشیری
ناشر: چشمه، چاپ اول: 1400
128 صفحه، 40000 تومان
#نشرچشمه #رمان

رمان «خفاش شب» اثر سیامک گلشیری روایتی بر اساس یک ماجرای واقعی است. داستانی اجتماعی و جنایی برگرفته از حوادثی هولناک و فجیع که زمانی در دل‌ زنان و دختران ایرانی وحشت ایجاد کرده بود. روایتی که اگر چه تلخ و دردناک بود، اما موجب شد پس از آن این گروه از جامعه در رفت و آمد‌هایشان به نکات امنیتی بیشتری دقت کنند. بنابراین پرداختن دوباره به این رویداد ترسناک و مرور مجدد آن در قالب یک داستان علاوه بر جنبۀ ادبی، باعث آگاهی‌بخشی و یادآوری ضروریات زندگی شهروندی است.

غلامرضا خوشرو یا همان خفاش شب‌های تهران کسی بود که در دهۀ هفتاد با شهرت خفاش شب قاتل زنجیره‌ای شناخته شد. قتل‌هایی همراه با سرقت و تجاوز جنسی به علاوۀ یک بار فرار از دست مأموران در سال 1371، که به اعدامِ او در سال 1376 با اتهام 9 فقره قتل منجر شد. ماجرایی که با کشف جسد زنی حوالی پارک چیتگر آغاز شد و دادگاه‌های جنجالیِ آن، توجه بسیاری از مردم متأثر ایران را به خود جلب کرد.

حالا سیامک گلشیری رمان «خفاش شب» را با پرداخت بیشتر به زندگی حقیقی این شخصیت جنایتکار نوشته و منتشر کرده است. ماجرای کتاب را حادثه‌ای ترسناک و جنایتی واقعی در شبی تلخ و خشونت‌آمیز رقم می‌زند. نویسنده تلاش کرده از طریق نظارت خواننده بر اعمال و رفتار قاتل، وی را با اسرار قتل و احساسات رقت بار قربانیان آشنا کند. گلشیری گذشتۀ غلامرضا خوشرو را دست‌مایۀ دگرگونی شخصیت قاتل دانسته و همین موضوع‌ را علت سوق او به سرنوشت تلخی که برای خود و قربانیانش رقم زد، نشان داده است. به همین دلیل است که طی داستان مدام به گذشتۀ قاتل برمی‌گردیم تا به نوعی رفتارش را ریشه‌یابی کرده و علت کردار وحشیانۀ او را بیابیم.

گلشیری زاویۀ دید سوم شخص را برای روایت خود انتخاب کرده است. دیالوگ‌ها متناسب با شخصیت‌ها و موقعیت‌های داستان نوشته شده‌اند و بیشترین نقش را در ساخت داستان داشته‌اند. نویسنده داستانش را از طریق تأکید بر جزئیات صحنه‌های خشونت‌آلود، به تصویر کشیده است. ماجرای رمان مربوط به زمانی بعد از اعدام خفاش شب است و قاتل می‌خواهد با استفاده از نام وی خود را به جای او معرفی کند. عنصر تعلیق در این رمان به آفرینش لحظاتی نفس‌گیر و موقعیت‌هایی دلهره‌آور منجر شده و سپری شدن رویدادها در تاریکی شب، کمک شایانی به القای ترس کرده است.

نکتۀ قابل توجه دیگر، داستان‌سُرایی و پرحرفی قاتل در مواجهه با قربانیان است. قربانیانی که گاهی افرادی ساده‌لوح به نظر می‌رسند که اعتمادشان به دیگران، بدون ذره‌ای تردید و شک و به آسانی صورت می‌گیرد. برخی مواقع رفتارهایی غیر قابل باور نیز از همین قربانیان سر می‌زند که باورپذیری ماجرا را کمی دشوارتر می‌کند؛ اگر چه اعتماد به نفس و مهارت قاتل فریبکار و چرب زبان داستان، تا حدودی این موضوع را توجیه می‌کند.

رمان «خفاش شب» خوش‌خوان و دارای كشش است و در نیمۀ نخست جذاب‌تر هم روایت می‌شود. نویسنده ابتدا به شرح چگونگی ربوده شدن و قتل چند زن و دختر می‌پردازد كه قربانی دو نفر به نام‌های قاسم و مراد ‌شده‌اند. به همین موازات به صورتی فرعی و در لفافه به روایت زندگی خصوصی قاسم نیز پرداخته شده است. در عین حال در سطحی دیگر تلاش شده تا ماجرا به تحلیل روان‌شناسانه‌ای از شخصیت و كنش قاسم برسد. داستان اگرچه به مرور بی‌رحمی و خشونت قاسم جنایتکار را روایت می‌کند، اما از وجوهی دیگر نیز به شخصیت او می‌پردازد. به عبارت دیگر نویسنده خواسته نشان بدهد که قاسم هم خود یک قربانی و حاصل بی‌عدالتی و بی‌توجهی جامعه است و برای نمونه پدر قاسم را می‌توان دلیل بخش قابل توجهی از انحرافات او دانست.
ادامه...
https://www.alef.ir/news/4001116059.html
به روایت نویسنده/در جستجوی گنج...

سعید تشکری

«شاه بهار»
نویسنده: سعید تشکری
ناشر: کتاب نیستان، چاپ اول 14000
232 صفحه، 63000 تومان
#رمان #نشرنیستان

مسیر بروز رمان های دنباله دار در ایران و به تبع آن در دنیا بدین گونه است که نویسنده شروع به نوشتن یک رمان می کند در دو جلد، سه جلد، ده جلد می نویسد و به تیع آن تمام آثار دیگری را که می خواهد بنویسد تعطیل می کند و تمرکزش بر یک اثر است. اثرِ مادر. اما گونه ای دیگر از آثار داستانی هستند که در عین مستقل بودن به هم پیوسته نیز هستند که نام آن ها را می گذاریم کتاب اول دوم سوم و... نویسنده طی نگارش چنین آثاری، برای هر کدام از کتاب هایش به یک تحقیق میدانیِ مستقل نیازمند است. اینجا با یک تجربه رو به رو هستیم که نویسنده در متن جدید خود هرچقدر در طول زمان رشد می کند شیوه نگارش و پرورش موضوعی نیز متفاوت می شود البته یک پیش شرط دارد. خلاقیت نویسنده. این تفاوت در خروجی کتاب کاملا مشخص است. نویسندگان خلاقی از این دست تمام تلاششان بر این امر استوار است که در نگارش هر کتاب، آخرین تجربیات و آگاهی های خود را در حوزه نوشتن ارائه کنند. خوانندگان می توانند این گونه کتاب ها را مستقل از هم بخوانند. مثل هشت کتاب ولادت که قرار است 800سال را با برش ها و کات های زمانی روایت کند و تا امروز سه کتاب با نام های ولادت، سیمیا و شاه بهار منتشر شده اند و تنها در تم داستان مشترک هستند. در صورتی که آثار مجلد چنان پیوسته و به هم مرتبط هستند که مخاطب باید از جلد اول شروع کند و تا پایان آخرین جلد بخواند تا سرانجام حوادث و کارکترها را دریابد. بعضی نویسندگان این خطای تاریک را انجام می دهند و کتاب های مُجلّد را تحت عنوان کتاب اول دوم سوم منتشر می کنند. در صورتی که کتاب اول دوم سوم یعنی سه کتاب مستقل.

آنچه سبب تفاوت عمده میان این سه کتابِ ولادت شده است، گذر کاراکترها از دوران مختلف است که آن ها را به امکان جدیدتری می رساند. بگذارید با مثال منظورم را روشن تر بیان کنم. وقتی در حال نگارش کتاب ولادت بودم، عرصه من در داستان بیابان بود. یک گروه از طرف مامون مامور می شوند تا هرکسی را که از مدینه تا مرو به قصد دیدار با امام رضا (ع) راهی می شود بکُشند، از حضرت شاه چراغ تا حضرت معصومه و شبانانی که می خواستند به دیدار امام رضا (ع) بروند. پس طبیعتا پهنه فراخِ کتابِ اول بیابان بود و شهر در آن غایب بود. ولی در کتاب دوم، سیمیا، گستره داستان شهر بود و قاهره ای که بیش از هر چیز بر هنر پارچه بافی و معماری استوار بود. زندگی و شناسنامه کارکترها در این دو کتاب و کتاب سوم یعنی شاه بهار هم تحت تاثیر امکانات زمانه ی آن ها متفاوت است هم تحت تاثیر لوکیشن کلی هر کتاب. یعنی من به عنوان نویسنده برای کاراکترهایی که در بیابان هستند باید یکسری حرفه فراهم کنم که قطعا با حرفه هایی که در شهر است متفاوت است. همین باعث می شود در کتاب اول حرفه کاراکترها یا کشتن باشد یا حراست از جان و ماحصلش نزاع در بیابان. چنین اثری قطعا با کتاب دوم متفاوت است زیرا در سیمیا حرفه ی کاراکترها باید در شهری مانند قاهره تعریف شود که من را به معماری، هنر پارچه بافی، سم شناسی و پرورش گرگ رساند که از فنون مردم مصر است. این ها جدا از آن تم اصلی مشترک میانِ هشت کتاب ولادت است و به همین دلیل می گویم نویسنده پیش از نگارش هر کتاب باید تحقیق میدانی مستقل جدا از محتوا داشته باشد تا به فن درستی برای کارکترهای زمانه داستان و لوکیشن داستان برسد. انتقال این فنون به کاراکترها نیازمند آن است که نویسنده خود در این فنون دانش کافی داشته باشد تا بتواند آن ها را به کاراکترهایش انتقال بدهد و آن ها بتوانند با استفاده از این فنون در داستان کاری انجام بدهند. به تبع آن نثر رمان، تکنیک رمان و بسیاری دیگر از عناصر رمان تغییر می کند.

در جلد سوم که الان با آن رو به رو هستیم لوکیشن کلی داستان یک شهر است که دوستداران امام جواد (ع) می توانند ایشان را ببینیند و همه حوادث و اتفاقات در شهر می گذرد آن هم در شهری مثل مدینه. یک کلانشهر در زمانه‌­ی خود به مفهوم حج و مسجد حضرت رسول. طبیعتا وارد ادبیات شهری می شویم. ادبیات شهری که به هزار سال پیش وابسته است. چکونه می شود یک شهر را در هزار سال پیش ترسیم کرد؟ شما یا باید به دنبال رفرنس باشید تا بدانید هزار سال پیش در آن شهر چه توانایی ها، چه پیشه ها و چه امکاناتی بوده است یا خیال کنید اما آیا خیال می تواند هزار سال پیش را تصور کند و اصلا چقدر می شود به همچین خیالی اعتماد کرد؟ می خواهم بگویم بی تحقیق و صرفا براساس خیال کجا ممکن است شما از وجود آن شب های بغدادی باخبر باشید که مامون و هارون برای خود ساخته اند و چیره دست ترین موسیقیدان ها می آیند و در آنجا خنیاگری می کنند؟
ادامه...
https://www.alef.ir/news/4001116141.html