راهنمای کتاب/ زمان چه زود میگذرد...
زهره مسکنی
«راه دور...»
نویسنده: سیدعلی صالحی
ناشر: چشمه، چاپ سوم، زمستان 1399
382 صفحه، 80000 تومان
#خاطرات #نشرچشمه
سیدعلی صالحی از مشهورترین شاعران معاصر ایران است. شهرتی که از دهۀ پنجاه، زمانی که او شاعری جوان بوده آغاز شده، بعدها فزونی یافته و اکنون او را به یکی از پرمخاطبترین شاعران ایرانی تبدیل کرده است. «وقتی رسیدیم که قطار رفته بود»، «عاشقشدن در دی ماه، مُردن به وقت شهریور»، «سفر به خیر مسافر غمگین پنجاه و هشت»، «آخرین عاشقانههای ریرا»، «ساده بودم، تو نبودی، باران بود»، «ما نباید بمیریم، رؤیاها بیمادر میشوند»، «شازده کوچولوی فالفروش میدان راهآهن»، «زن در سایه چهرهاش را نشان خواهد داد»، «دختر ویولنزن در کوچههای برفی آذرماه» و ... از جمله کتابهای او به شمار میروند.
زندگینامه یا بیوگرافی سبکی در ادبیات است که به شرح و توصیف رخدادها و روند زندگی یک یا چند نفر میپردازد. بیشتر زندگینامهها بر اساس یادداشتهای شخصی افراد نوشته میشوند و داستانهایی واقعی هستند. از کهنترین نمونههای زندگینامه میتوان به کتابهای تاریخنگاران یونان دربارۀ شرح زندگی شاهنشاهان ایران از جمله کوروشنامه نوشته گزنفون اشاره کرد. از خود نوشتن و ثبت وقایع زندگی خود را در اختیار دیگران گذاشتن سبکی جالب و کهن است که در ایران کمتر مورد استقبال مشاهیر قرار گرفته است. گویی بیشتر اینگونه معمول و مرسوم بوده و هست که دیگران دربارۀ کسی بنویسند. کسانی که خودشان بنشینند و گذشته را به یاد بیاورند و خاطرات را یکییکی بنویسند کماند. حالا سیدعلی صالحی تصمیم به ثبت زندگی پر فراز و نشیب خود گرفته و آن را به شیرینی و شیوایی روایت کرده است.
«راه دور...» حاصل این روایت خلاقانه و زندگینامۀ خودنوشت سیدعلی صالحی است که در دستۀ «تأملات» یعنی زندگینگارهها، زندگینامهها و خاطرهپردازیهای نشر چشمه منتشر شده و خیلی زود به نوبت چاپ سوم رسیده است. صالحی در این کتاب روایت زندگیاش را در رفت و برگشت مدام بین امروز و دیروز نوشته و در این مسیر گاه و بیگاه در کاروانسراهای بین راهیِ قدرت و سیاست و حکمت توقفهایی نیز داشته است. از آغاز زندگی در سرزمینهای جنوبی ایران تا روزگار کنونی در پایتخت. از سالهای پر تب و تاب دهۀ پنجاه تا سالهای حیرتآور دهۀ دهشتبار شصت و پس از آن تا همین سال 1399 و کرونا و حوادث مربوط به آن؛ خواندنی و جذاب و تأملبرانگیز.
آقای شاعر کتابش را بر پایۀ یادآوری نوشته است. او تلاش کرده گذشته را از همان جایی بنویسد که به خاطر میآورد. قطعاً خاطراتی در ذهن مانده و خاطراتی از یاد رفتهاند. چیزهایی را از دیگران شنیده و چیزهایی را خودش دیده است. خودش در ابتدای کتاب اشاره کرده که نامها، آدمها، مکانها و مضامین واقعی نیستند و تأکید کرده فرض کنید اینها مولود تخیل من است؛ چرا که او دارد زندگیاش را برای هر کسی مکتوب میکند که رویا دارد!
ادامه....
https://www.alef.ir/news/4000330124.html
زهره مسکنی
«راه دور...»
نویسنده: سیدعلی صالحی
ناشر: چشمه، چاپ سوم، زمستان 1399
382 صفحه، 80000 تومان
#خاطرات #نشرچشمه
سیدعلی صالحی از مشهورترین شاعران معاصر ایران است. شهرتی که از دهۀ پنجاه، زمانی که او شاعری جوان بوده آغاز شده، بعدها فزونی یافته و اکنون او را به یکی از پرمخاطبترین شاعران ایرانی تبدیل کرده است. «وقتی رسیدیم که قطار رفته بود»، «عاشقشدن در دی ماه، مُردن به وقت شهریور»، «سفر به خیر مسافر غمگین پنجاه و هشت»، «آخرین عاشقانههای ریرا»، «ساده بودم، تو نبودی، باران بود»، «ما نباید بمیریم، رؤیاها بیمادر میشوند»، «شازده کوچولوی فالفروش میدان راهآهن»، «زن در سایه چهرهاش را نشان خواهد داد»، «دختر ویولنزن در کوچههای برفی آذرماه» و ... از جمله کتابهای او به شمار میروند.
زندگینامه یا بیوگرافی سبکی در ادبیات است که به شرح و توصیف رخدادها و روند زندگی یک یا چند نفر میپردازد. بیشتر زندگینامهها بر اساس یادداشتهای شخصی افراد نوشته میشوند و داستانهایی واقعی هستند. از کهنترین نمونههای زندگینامه میتوان به کتابهای تاریخنگاران یونان دربارۀ شرح زندگی شاهنشاهان ایران از جمله کوروشنامه نوشته گزنفون اشاره کرد. از خود نوشتن و ثبت وقایع زندگی خود را در اختیار دیگران گذاشتن سبکی جالب و کهن است که در ایران کمتر مورد استقبال مشاهیر قرار گرفته است. گویی بیشتر اینگونه معمول و مرسوم بوده و هست که دیگران دربارۀ کسی بنویسند. کسانی که خودشان بنشینند و گذشته را به یاد بیاورند و خاطرات را یکییکی بنویسند کماند. حالا سیدعلی صالحی تصمیم به ثبت زندگی پر فراز و نشیب خود گرفته و آن را به شیرینی و شیوایی روایت کرده است.
«راه دور...» حاصل این روایت خلاقانه و زندگینامۀ خودنوشت سیدعلی صالحی است که در دستۀ «تأملات» یعنی زندگینگارهها، زندگینامهها و خاطرهپردازیهای نشر چشمه منتشر شده و خیلی زود به نوبت چاپ سوم رسیده است. صالحی در این کتاب روایت زندگیاش را در رفت و برگشت مدام بین امروز و دیروز نوشته و در این مسیر گاه و بیگاه در کاروانسراهای بین راهیِ قدرت و سیاست و حکمت توقفهایی نیز داشته است. از آغاز زندگی در سرزمینهای جنوبی ایران تا روزگار کنونی در پایتخت. از سالهای پر تب و تاب دهۀ پنجاه تا سالهای حیرتآور دهۀ دهشتبار شصت و پس از آن تا همین سال 1399 و کرونا و حوادث مربوط به آن؛ خواندنی و جذاب و تأملبرانگیز.
آقای شاعر کتابش را بر پایۀ یادآوری نوشته است. او تلاش کرده گذشته را از همان جایی بنویسد که به خاطر میآورد. قطعاً خاطراتی در ذهن مانده و خاطراتی از یاد رفتهاند. چیزهایی را از دیگران شنیده و چیزهایی را خودش دیده است. خودش در ابتدای کتاب اشاره کرده که نامها، آدمها، مکانها و مضامین واقعی نیستند و تأکید کرده فرض کنید اینها مولود تخیل من است؛ چرا که او دارد زندگیاش را برای هر کسی مکتوب میکند که رویا دارد!
ادامه....
https://www.alef.ir/news/4000330124.html
جامعه خبری تحلیلی الف
«راه دور...»؛ سیدعلی صالحی؛ نشر چشمه زمان چه زود میگذرد...
«راه دور...»
راهنمای کتاب/ تجربههای ناب انسانی در ساحت رمان
سعیده امینزاده
«چنان ناکام که خالی از آرزو»
نوشته: پتر هاندکه
ترجمه: ناصر غیاثی
ناشر: فرهنگ نشر نو؛ چاپ اول 1400
186 صفحه، 20000 تومان
#رمان #نشرنو
پتر هاندکه، نویسنده، مترجم، شاعر و فیلمنامهنویس اتریشی متولد 1942 و برنده نوبل 2019، همواره چهرهای جنجالی در عرصهی ادبیات بوده است. در عین اینکه رنجهای انسان امروزی را در داستانهایش به تصویر کشیده و به سبب این مهارت مورد ستایش منتقدین قرار گرفته، اما اظهارنظرهایش دربارهی برخی وقایع تاریخی معاصر، بهویژه جنگ بوسنی، او را در معرض انتقادات و واکنشهای مخاطبیناش بهویژه در حوزهی بالکان قرار داده است. آنچنان که هیأت انتخاب آثار جایزهی پن، کتاب او را از لیست خود حذف کرد و مطبوعات ترکیه، بوسنی، کرواسی و آلبانی او را بهخاطر قضاوت یکسویه دربارهی تحولات منطقهشان محکوم کردند. گرچه او در مصاحبههایش بارها گفته که نگاهی منتقدانه به تمامی طرفهای متخاصم در جنگهای اروپای معاصر داشته و این در آثارش نیز تبلور یافته است، اما همچنان مناقشه بر سر تحلیلهای او در دنیای ادبیات داغ و پرسروصداست.
تمرکز هاندکه همیشه بر تجارب ناب انسانی است که خود را در موقعیتهای گوناگون اجتماعی و بحرانهای اجتماعی و سیاسی متجلی کرده است. شخصیتهای داستانی او را نمیتوان با عنوانهای مطلقی همچون «قوی»، «منفعل»، «بدذات»، «لجوج» و «فرشتهسیرت» طبقهبندی کرد. آنها از هرکدام از خصلتهای انسانی نسبتی را در خود دارند و این بر نگاه نقادانهی او به انسان صحه میگذارد. قهرمانهای داستان او نه آنقدر بیباک و عاری از تعقل به دل آتش میزنند و نه چندان محتاط و محافظهکارند که دست روی دست بگذارند تا سیل حوادث آنها را در خود ببلعد. آنها به اقتضای شرایط مسائل را حل میکنند یا لاینحل باقی میگذارند تا دیگران را به همراهی وادارند. گاهی اما روی این طیف در جایی قرار میگیرند که چارهای جز ترک میدان و دست شستن از زندگی در خود نمیبینند. این همان ویژگی است که در رمان کوتاه «چنان ناکام که خالی از آرزو» به شکلی بارز دیده میشود.
راوی داستان سفری را برای شناخت مادرش آغاز میکند که مبدأ آن واقعهی خودکشی اوست. مادری که با خوردن مقدار زیادی قرص به زندگی خود خاتمه داده است. زنی پنجاه و یک ساله که به نظر نمیآید چندان مستأصل و افسرده بوده که دست از ادامهی حیات شسته باشد. فرزند سوگوار میکوشد تا با نوشتن هرروزه از او، این فقدان را تسلی ببخشد. اما شطحیاتی که روی کاغذ میآورد تنها بر شدت خشم و ناتوانیاش از بازگرداندن مادر میافزاید. او همدردی دیگران را نیز پس میزند. کیست که بتواند عمق اندوهی را که از مرگ عزیزی گریبانِ بازماندگان را میگیرد، در ذهن تصور کند و مطابق با آن حرفی همدلانه بزند؟ این پرسش که تلویحاً پاسخ را نیز در دل خود دارد، راوی را از پذیرش هرگونه کلامی تسلیتآمیز از هر دوست و آشنایی بازمیدارد. او بیشتر میپسندد که با سماجت و لجاجت ذاتی خود در عزلت بنشیند و مویههایش را بنویسد. اما زمانی میرسد که از این روند خسته میشود و تصمیم میگیرد در این فرآیند سوگواری تغییری سازنده ایجاد کند. بههمینخاطر سراغ خاطرات و نوشتههای مادر می رود تا براساس آنها قصهای با محوریت او بنویسد. به نظرش میرسد که قصه، هم او را به درک بهتری از رفتار مادرش در خودکشی میرساند و هم او را به شناخت عمیقتری از مادر سوق میدهد.
ادامه...
https://www.alef.ir/news/4000331009.html
سعیده امینزاده
«چنان ناکام که خالی از آرزو»
نوشته: پتر هاندکه
ترجمه: ناصر غیاثی
ناشر: فرهنگ نشر نو؛ چاپ اول 1400
186 صفحه، 20000 تومان
#رمان #نشرنو
پتر هاندکه، نویسنده، مترجم، شاعر و فیلمنامهنویس اتریشی متولد 1942 و برنده نوبل 2019، همواره چهرهای جنجالی در عرصهی ادبیات بوده است. در عین اینکه رنجهای انسان امروزی را در داستانهایش به تصویر کشیده و به سبب این مهارت مورد ستایش منتقدین قرار گرفته، اما اظهارنظرهایش دربارهی برخی وقایع تاریخی معاصر، بهویژه جنگ بوسنی، او را در معرض انتقادات و واکنشهای مخاطبیناش بهویژه در حوزهی بالکان قرار داده است. آنچنان که هیأت انتخاب آثار جایزهی پن، کتاب او را از لیست خود حذف کرد و مطبوعات ترکیه، بوسنی، کرواسی و آلبانی او را بهخاطر قضاوت یکسویه دربارهی تحولات منطقهشان محکوم کردند. گرچه او در مصاحبههایش بارها گفته که نگاهی منتقدانه به تمامی طرفهای متخاصم در جنگهای اروپای معاصر داشته و این در آثارش نیز تبلور یافته است، اما همچنان مناقشه بر سر تحلیلهای او در دنیای ادبیات داغ و پرسروصداست.
تمرکز هاندکه همیشه بر تجارب ناب انسانی است که خود را در موقعیتهای گوناگون اجتماعی و بحرانهای اجتماعی و سیاسی متجلی کرده است. شخصیتهای داستانی او را نمیتوان با عنوانهای مطلقی همچون «قوی»، «منفعل»، «بدذات»، «لجوج» و «فرشتهسیرت» طبقهبندی کرد. آنها از هرکدام از خصلتهای انسانی نسبتی را در خود دارند و این بر نگاه نقادانهی او به انسان صحه میگذارد. قهرمانهای داستان او نه آنقدر بیباک و عاری از تعقل به دل آتش میزنند و نه چندان محتاط و محافظهکارند که دست روی دست بگذارند تا سیل حوادث آنها را در خود ببلعد. آنها به اقتضای شرایط مسائل را حل میکنند یا لاینحل باقی میگذارند تا دیگران را به همراهی وادارند. گاهی اما روی این طیف در جایی قرار میگیرند که چارهای جز ترک میدان و دست شستن از زندگی در خود نمیبینند. این همان ویژگی است که در رمان کوتاه «چنان ناکام که خالی از آرزو» به شکلی بارز دیده میشود.
راوی داستان سفری را برای شناخت مادرش آغاز میکند که مبدأ آن واقعهی خودکشی اوست. مادری که با خوردن مقدار زیادی قرص به زندگی خود خاتمه داده است. زنی پنجاه و یک ساله که به نظر نمیآید چندان مستأصل و افسرده بوده که دست از ادامهی حیات شسته باشد. فرزند سوگوار میکوشد تا با نوشتن هرروزه از او، این فقدان را تسلی ببخشد. اما شطحیاتی که روی کاغذ میآورد تنها بر شدت خشم و ناتوانیاش از بازگرداندن مادر میافزاید. او همدردی دیگران را نیز پس میزند. کیست که بتواند عمق اندوهی را که از مرگ عزیزی گریبانِ بازماندگان را میگیرد، در ذهن تصور کند و مطابق با آن حرفی همدلانه بزند؟ این پرسش که تلویحاً پاسخ را نیز در دل خود دارد، راوی را از پذیرش هرگونه کلامی تسلیتآمیز از هر دوست و آشنایی بازمیدارد. او بیشتر میپسندد که با سماجت و لجاجت ذاتی خود در عزلت بنشیند و مویههایش را بنویسد. اما زمانی میرسد که از این روند خسته میشود و تصمیم میگیرد در این فرآیند سوگواری تغییری سازنده ایجاد کند. بههمینخاطر سراغ خاطرات و نوشتههای مادر می رود تا براساس آنها قصهای با محوریت او بنویسد. به نظرش میرسد که قصه، هم او را به درک بهتری از رفتار مادرش در خودکشی میرساند و هم او را به شناخت عمیقتری از مادر سوق میدهد.
ادامه...
https://www.alef.ir/news/4000331009.html
جامعه خبری تحلیلی الف
«چنان ناکام که خالی از آرزو» نوشته: پتر هاندکه؛ ترجمه: ناصر غیاثی؛ فرهنگ نشر نو تجربههای ناب انسانی در ساحت رمان
«چنان ناکام که خالی از آرزو»
به روایت نویسنده/ کتابت و کسب فضیلت
سعید نیکخواه آزاد و حامد توسلی
«نون والقلم» و «مشق شب»
نویسنده: سعید نیکخواه آزاد و حامد توسلی
نشر: نیستان، چاپ اول، 1400
جموعهی چند جلدی
#نشرنیستان
خوش نویسی یا خطاطی در ایران و سایر کشورهای اسلامی،هنری متعالی و ممتاز بوده و عرصه تجلی زیبایی شناسی در هنر و تمدن اسلامی.
این هنر آسمانی از دیرباز در ایران از تکریم ویژه ای برخوردار بوده است، هنرمندان شیعه و خوش ذوق ایرانی با عشق و شیدایی به کلام نورانی وحی و دلدادگی به حضرات معصومین (سلام الله علیهم اجمعین) هنر و نبوغ و استعداد خود را در ساحت مقدس کتابت ، کتاب آرایی و تذهیب آیات مبارک وحی و متون مذهبی و کتیبه های آئینی به کار گماردند و اظهار ارادت خود به این آستان روشن را با حسن و کمال و ادب هنرشان، متجلی کردند.
هنر خوش نویسی با رسیدن به تنوع در رسم الخط های مختلف و حفظ شکوه و زیبایی هر کدام و استخدام به جای هر خط،تا به امروز پویا و محبوب و مورد اهتمام است.
در کنار اشتیاق مسلمانان به کسب فضیلت کتابت مصحف شریف و متون دینی،برای اهل ادب و فضل تاکید آیات الهی بر حرمت و قداست قلم و آنچه می نگارد(1)وسفارش روایات و احادیث متبرک حضرات معصومین (سلام الله علیهم اجمعین) به این هنر مرتبه ای اعلا و مقامی خاص بخشیده است.
« هر که " بسم الله الرحمن الرحیم " را به زیبایی بنگارد،بدون حساب وارد بهشت می شود.»(2)
« خط خوش و زیبا، شدت ظهور حق را افزون تر می سازد. »(3)
« بر شما باد خط زیبا، زیرا کلیدی از کلیدهای رزق و برکت است. »(4)
« خط زیبا، زبان دست و سرور دل است. »(5)
احادیث والایی با این معانی،ضمن بزرگداشت این فن و هنر، بر اهمیت کسب این فضیلت و حسن تاکید دارند.
لذا آموزش و آموختن آن نیز از جایگاهی ویژه و درجه ای عالی برخوردار است.
مجموعه کتاب های آموزش خوش نویسی با عنوان " نون و القلم " و "مشق شب " با اهتمام به این مهم و سعی در حفظ و مانایی این میراث گرانبها ، فرصتی را برای همه دوستداران و هنرجویان و علاقه مندان قلم و خطاطی و هنر و ادب، فراهم نموده است.
امید است که به لطف خداوند،با این روش آسان و کاربردی و استفاده از سرمشق های این مجموعه،همه عزیزان به حسن نگارش دست پیدا کنند.
از آنجا که این مجموعه با تجربه سال ها تدریس و تلاش گردآوری و تدوین شده است، سرلوحه های آن با محوریت تمرین و تکرار طراحی شده، که در 6 جلد مجموعه " نون و القلم " تمرکز بر روی مفردات و حروف است و کلمات کار می شوند و در 6 جلد " مشق شب " زیبا نگاری متون، تمرین می شود.
ادامه...
https://www.alef.ir/news/4000331115.html
سعید نیکخواه آزاد و حامد توسلی
«نون والقلم» و «مشق شب»
نویسنده: سعید نیکخواه آزاد و حامد توسلی
نشر: نیستان، چاپ اول، 1400
جموعهی چند جلدی
#نشرنیستان
خوش نویسی یا خطاطی در ایران و سایر کشورهای اسلامی،هنری متعالی و ممتاز بوده و عرصه تجلی زیبایی شناسی در هنر و تمدن اسلامی.
این هنر آسمانی از دیرباز در ایران از تکریم ویژه ای برخوردار بوده است، هنرمندان شیعه و خوش ذوق ایرانی با عشق و شیدایی به کلام نورانی وحی و دلدادگی به حضرات معصومین (سلام الله علیهم اجمعین) هنر و نبوغ و استعداد خود را در ساحت مقدس کتابت ، کتاب آرایی و تذهیب آیات مبارک وحی و متون مذهبی و کتیبه های آئینی به کار گماردند و اظهار ارادت خود به این آستان روشن را با حسن و کمال و ادب هنرشان، متجلی کردند.
هنر خوش نویسی با رسیدن به تنوع در رسم الخط های مختلف و حفظ شکوه و زیبایی هر کدام و استخدام به جای هر خط،تا به امروز پویا و محبوب و مورد اهتمام است.
در کنار اشتیاق مسلمانان به کسب فضیلت کتابت مصحف شریف و متون دینی،برای اهل ادب و فضل تاکید آیات الهی بر حرمت و قداست قلم و آنچه می نگارد(1)وسفارش روایات و احادیث متبرک حضرات معصومین (سلام الله علیهم اجمعین) به این هنر مرتبه ای اعلا و مقامی خاص بخشیده است.
« هر که " بسم الله الرحمن الرحیم " را به زیبایی بنگارد،بدون حساب وارد بهشت می شود.»(2)
« خط خوش و زیبا، شدت ظهور حق را افزون تر می سازد. »(3)
« بر شما باد خط زیبا، زیرا کلیدی از کلیدهای رزق و برکت است. »(4)
« خط زیبا، زبان دست و سرور دل است. »(5)
احادیث والایی با این معانی،ضمن بزرگداشت این فن و هنر، بر اهمیت کسب این فضیلت و حسن تاکید دارند.
لذا آموزش و آموختن آن نیز از جایگاهی ویژه و درجه ای عالی برخوردار است.
مجموعه کتاب های آموزش خوش نویسی با عنوان " نون و القلم " و "مشق شب " با اهتمام به این مهم و سعی در حفظ و مانایی این میراث گرانبها ، فرصتی را برای همه دوستداران و هنرجویان و علاقه مندان قلم و خطاطی و هنر و ادب، فراهم نموده است.
امید است که به لطف خداوند،با این روش آسان و کاربردی و استفاده از سرمشق های این مجموعه،همه عزیزان به حسن نگارش دست پیدا کنند.
از آنجا که این مجموعه با تجربه سال ها تدریس و تلاش گردآوری و تدوین شده است، سرلوحه های آن با محوریت تمرین و تکرار طراحی شده، که در 6 جلد مجموعه " نون و القلم " تمرکز بر روی مفردات و حروف است و کلمات کار می شوند و در 6 جلد " مشق شب " زیبا نگاری متون، تمرین می شود.
ادامه...
https://www.alef.ir/news/4000331115.html
جامعه خبری تحلیلی الف
«نون والقلم» و «مشق شب»؛ سعید نیکخواه آزاد و حامد توسلی؛ نشر نیستان کتابت و کسب فضیلت
«نون والقلم» و «مشق شب»
راهنمای کتاب/ داستان یک دختر عجیب!
سعیده امینزاده
«کمی تا قسمتی معمولی»
نوشته: باربارا دی
ترجمه: محبوبه نجفخانی
ناشر: افق، چاپ اول 1400
304 صفحه، 55000 تومان
#رمان #کتاب_نوجوان #نشرافق
باربارا دی، متولد 1951، نویسندهای است که تمرکزش را بر مسائل نوجوانان در رمانهایش معطوف کرده و برای همین گروه سنی نیز مینویسد. او که خود در بروکلین بزرگ شده، همواره به رفتار و عادات و دغدغههای نوجوانان نسل خودش و سپس نسلهای بعدی و مقایسهی آنها با یکدیگر، توجه داشته و انعکاس دنیای نوجوانان را بیش از هر قالب دیگری در رمان امکانپذیر دیده است. او قصهگویی را در قالب کتابهای کمحجم کمیکاستریپ آغاز کرد و نهایت تلاشاش را میکرد که در آمیزهای از تصاویر و کلمات ساده و جملات کوتاه، داستانی پرکشش برای مخاطبین کودک روایت کند. بهتدریج حس کرد نیاز داستانپردازی و رضایت خاطر از نوشتن را در میان نوجوانان پیدا خواهد کرد. مطالعاتاش را در اینباره گسترش داد و به مراکز مختلف آموزشی، تفریحی و درمانی سر زد. او سنترال پارک را برای ساعتها زیر پا گذاشت و وجببهوجب بروکلین را گشت تا نشانی از نوجوانانی بیابد که با جهان داستانی او همخوانی دارند و نمونههای بسیاری یافت که در یازده رمانی که نوشته، از آنها بسیار گفته است. «کمی تا قسمتی معمولی» یکی از تحسینشدهترین این رمانها در نزد منتقدین، با شش جایزه است که مهمترین آنها کتاب منتخب شورای ملی مطالعات اجتماعی آمریکاست.
«کمی تا قسمتی معمولی» به دورهای از زندگی یک دختر نوجوان، به نام نورا، میپردازد که بهتازگی درمانهای طولانی سرطان را پشتسر گذاشته و قصد دارد به روال عادی زندگی خانوادگی و تحصیلیاش بازگردد. در یک خلأ دوساله، دختر نوجوان فاصلهی بسیاری از خانه و مدرسه گرفته است. گرچه او در یک بیمارستان روزانه درمان سرطان را طی میکرده و اغلب شبها به خانه برمیگشته، اما حالا رفتارها و عاداتاش به نظر پدرومادر غریب و غیرقابلدرک میآید. در مدرسه نیز برقراری ارتباطی دوباره با معلمین و دانشآموزان برای نورا با چالشهای بسیاری همراه است که هر فصل از این رمان به بخشی از آنها میپردازد.
داستان با شرح ظاهر نورا و تعجب همکلاسیهایاش از آن آغاز میشود. موهای بهشدت کوتاه دخترک و لباسهای گشادش که بیشتر شبیه لباس تعمیرکاران ماشین است تا دختری که به مدرسه آمده، توجه بچهها را به او جلب میکند. آنها سؤالپیچاش میکنند تا بدانند چرا موهایش را کوتاه کرده و لباسی دخترانه نپوشیده است. بعضیها او را با پسرها اشتباه میگیرند و با لحنی پسرانه با او حرف میزنند. این مسأله در آغاز به شدت بر عزت نفس و تمایلاش به حضور در کلاس اثر میگذارد. تلاش میکند کمتر به چشم بیاید و در گوشهای کور از کلاس جا بگیرد. رفتار عذرخواهانهی همکلاسیها او را عصبیتر میکند. علاقمند است با آنها ارتباط برقرار کند، اما نگاه ترحمآمیزشان آزارش میدهد. دربارهی مسؤولین مدرسه نیز همین اتفاق میافتد. گرچه آنها از در حمایتگری و همراهی برمیآیند، اما نورا که از ابتدا با موضعی تدافعی وارد مدرسه شده، قادر به پذیرش پیشنهادهای دوستانهی آنها نیست. او به همه با نوعی انتقاد طنزآمیز نظر میکند. بهنظرش همکلاسیها بهرهی هوشی چندان بالایی ندارند و همهی سؤالهایشان از او، جوابهای بدیهی در دل خود دارد. معمولاً نورا با لحنی کنایی به آنها پاسخ میدهد و تمامی کمکهای آنها را پس میزند و حس میکند مدرسه جایی نیست که او بتواند دوستی هماندازه و همفکر پیدا کند. هرچند بچهها در اینکه با او رفاقت کنند و راهی برای جلب محبت او بیابند تلاشی خستگیناپذیر در پیش گرفتهاند.
پروژههای مشترک مدرسه که در آن روحیهی کارِ گروهی تقویت میشود به نورا و دوستاناش کمک میکند ارتباطات مؤثرتری با هم برقرار کنند. گروه میکوشد استعدادهای نورا را کشف کند و پرورش بدهد. یکی از راهکارهایی که معلمها پیشنهاد میدهند تا نورا بیشتر به فعالیتهای گروه علاقمند شود، این است که با اسطورهها و افسانههای کهن همذاتپنداری کند و هر بار در نقش یکی از آنها، حکایتاش را برای تمامی مدرسه تعریف کند. نورا نگران میشود که مبادا از پس این کار برنیاید. ضعف بدنی و عوارض داروهای شیمیدرمانی که هنوز در او باقی مانده و نیز احساس بدبینی نسبت به محیط مدرسه و خانواده، موانع بزرگی بر سر راه او هستند. او مدام از خود میپرسد که آیا خواهد توانست بدون تب و تنگینفس و درد که در این دو سال اخیر هر لحظه همراهاش بوده، به فعالیتهای عادی زندگیاش برگردد و این پروژههای مدرسه را پیش ببرد یا نه. او نیاز به یک پیروزی بزرگ دارد؛ چیزی که بهقدر کافی تلنگری برای بازگشت به روال عادی باشد.
ادامه...
https://www.alef.ir/news/4000331118.html
سعیده امینزاده
«کمی تا قسمتی معمولی»
نوشته: باربارا دی
ترجمه: محبوبه نجفخانی
ناشر: افق، چاپ اول 1400
304 صفحه، 55000 تومان
#رمان #کتاب_نوجوان #نشرافق
باربارا دی، متولد 1951، نویسندهای است که تمرکزش را بر مسائل نوجوانان در رمانهایش معطوف کرده و برای همین گروه سنی نیز مینویسد. او که خود در بروکلین بزرگ شده، همواره به رفتار و عادات و دغدغههای نوجوانان نسل خودش و سپس نسلهای بعدی و مقایسهی آنها با یکدیگر، توجه داشته و انعکاس دنیای نوجوانان را بیش از هر قالب دیگری در رمان امکانپذیر دیده است. او قصهگویی را در قالب کتابهای کمحجم کمیکاستریپ آغاز کرد و نهایت تلاشاش را میکرد که در آمیزهای از تصاویر و کلمات ساده و جملات کوتاه، داستانی پرکشش برای مخاطبین کودک روایت کند. بهتدریج حس کرد نیاز داستانپردازی و رضایت خاطر از نوشتن را در میان نوجوانان پیدا خواهد کرد. مطالعاتاش را در اینباره گسترش داد و به مراکز مختلف آموزشی، تفریحی و درمانی سر زد. او سنترال پارک را برای ساعتها زیر پا گذاشت و وجببهوجب بروکلین را گشت تا نشانی از نوجوانانی بیابد که با جهان داستانی او همخوانی دارند و نمونههای بسیاری یافت که در یازده رمانی که نوشته، از آنها بسیار گفته است. «کمی تا قسمتی معمولی» یکی از تحسینشدهترین این رمانها در نزد منتقدین، با شش جایزه است که مهمترین آنها کتاب منتخب شورای ملی مطالعات اجتماعی آمریکاست.
«کمی تا قسمتی معمولی» به دورهای از زندگی یک دختر نوجوان، به نام نورا، میپردازد که بهتازگی درمانهای طولانی سرطان را پشتسر گذاشته و قصد دارد به روال عادی زندگی خانوادگی و تحصیلیاش بازگردد. در یک خلأ دوساله، دختر نوجوان فاصلهی بسیاری از خانه و مدرسه گرفته است. گرچه او در یک بیمارستان روزانه درمان سرطان را طی میکرده و اغلب شبها به خانه برمیگشته، اما حالا رفتارها و عاداتاش به نظر پدرومادر غریب و غیرقابلدرک میآید. در مدرسه نیز برقراری ارتباطی دوباره با معلمین و دانشآموزان برای نورا با چالشهای بسیاری همراه است که هر فصل از این رمان به بخشی از آنها میپردازد.
داستان با شرح ظاهر نورا و تعجب همکلاسیهایاش از آن آغاز میشود. موهای بهشدت کوتاه دخترک و لباسهای گشادش که بیشتر شبیه لباس تعمیرکاران ماشین است تا دختری که به مدرسه آمده، توجه بچهها را به او جلب میکند. آنها سؤالپیچاش میکنند تا بدانند چرا موهایش را کوتاه کرده و لباسی دخترانه نپوشیده است. بعضیها او را با پسرها اشتباه میگیرند و با لحنی پسرانه با او حرف میزنند. این مسأله در آغاز به شدت بر عزت نفس و تمایلاش به حضور در کلاس اثر میگذارد. تلاش میکند کمتر به چشم بیاید و در گوشهای کور از کلاس جا بگیرد. رفتار عذرخواهانهی همکلاسیها او را عصبیتر میکند. علاقمند است با آنها ارتباط برقرار کند، اما نگاه ترحمآمیزشان آزارش میدهد. دربارهی مسؤولین مدرسه نیز همین اتفاق میافتد. گرچه آنها از در حمایتگری و همراهی برمیآیند، اما نورا که از ابتدا با موضعی تدافعی وارد مدرسه شده، قادر به پذیرش پیشنهادهای دوستانهی آنها نیست. او به همه با نوعی انتقاد طنزآمیز نظر میکند. بهنظرش همکلاسیها بهرهی هوشی چندان بالایی ندارند و همهی سؤالهایشان از او، جوابهای بدیهی در دل خود دارد. معمولاً نورا با لحنی کنایی به آنها پاسخ میدهد و تمامی کمکهای آنها را پس میزند و حس میکند مدرسه جایی نیست که او بتواند دوستی هماندازه و همفکر پیدا کند. هرچند بچهها در اینکه با او رفاقت کنند و راهی برای جلب محبت او بیابند تلاشی خستگیناپذیر در پیش گرفتهاند.
پروژههای مشترک مدرسه که در آن روحیهی کارِ گروهی تقویت میشود به نورا و دوستاناش کمک میکند ارتباطات مؤثرتری با هم برقرار کنند. گروه میکوشد استعدادهای نورا را کشف کند و پرورش بدهد. یکی از راهکارهایی که معلمها پیشنهاد میدهند تا نورا بیشتر به فعالیتهای گروه علاقمند شود، این است که با اسطورهها و افسانههای کهن همذاتپنداری کند و هر بار در نقش یکی از آنها، حکایتاش را برای تمامی مدرسه تعریف کند. نورا نگران میشود که مبادا از پس این کار برنیاید. ضعف بدنی و عوارض داروهای شیمیدرمانی که هنوز در او باقی مانده و نیز احساس بدبینی نسبت به محیط مدرسه و خانواده، موانع بزرگی بر سر راه او هستند. او مدام از خود میپرسد که آیا خواهد توانست بدون تب و تنگینفس و درد که در این دو سال اخیر هر لحظه همراهاش بوده، به فعالیتهای عادی زندگیاش برگردد و این پروژههای مدرسه را پیش ببرد یا نه. او نیاز به یک پیروزی بزرگ دارد؛ چیزی که بهقدر کافی تلنگری برای بازگشت به روال عادی باشد.
ادامه...
https://www.alef.ir/news/4000331118.html
جامعه خبری تحلیلی الف
«کمی تا قسمتی معمولی»؛ باربارا دی؛ ترجمه محبوبه نجفخانی، نشر افق داستان یک دختر عجیب!
«کمی تا قسمتی معمولی»
راهنمای کتاب/ افقی به دنیای روانکاوان بزرگ
زهره مسکنی
«یک فنجان چای با بزرگان روانکاوی جهان»
گردآوری و ترجمه: عباس کیوانلو
ناشر: قطره، چاپ دوم، 1398
155 صفحه، 25000 تومان
#روانشناسی #نشرقطره
مصاحبه و گفتوگو با صاحبنظران رشتههای گوناگون علم و اندیشه همیشه یکی از مناسبترین شیوههای آشنایی با نظریات و عقاید آنان بوده است. با بهرهگیری از این شیوۀ اغلب رو در رو، مصاحبهکننده فرصت مییابد گفتوگو را به سمتوسوی مشخص هدایت کند که این مسیر بیشتر با پاسخ پرسشهای خودش یا کنجکاوی مخاطبان ارتباط دارد. اگرچه مصاحبهشونده نیز مجال دارد با پاسخهایش به گونهای موضوعات و پرسشهای جدید مورد نظر خود را برای دیگران مطرح کند. عباس کیوانلو در کتاب «یک فنجان چای با بزرگان روانکاوی جهان» ترجمۀ چند مصاحبۀ برگزیدۀ روانکاوان مشهور جهان را در اختیار علاقهمندان گذاشته است.
روانکاوی همچون سفر به اعماق روح انسان است و رواندرمانگری علمی است که با پنهانیترین و اساسیترین وجه انسان سر و کار دارد. خواندن گفتوگوهای جالب «یک فنجان چای با بزرگان روانکاوی جهان» فرصتی مانند دیدار و مصاحبت با پرچمداران روانکاوی و آشنایی با فلسفۀ فکری بزرگان این علم است. کیوانلو با گردآوری، ترجمه و انتشار این گفتوگوها فرصتی را برای علاقهمندان این مباحث فراهم کرده تا پیشفرضها و کلیشههای ذهنی دربارۀ روانکاوان را کنار گذارده و چهرۀ واقعی برخی مشاهیر این حوزه را درک کنند. چرا که این مصاحبهها گزیدهای از گپ و گفت واقعی با این بزرگان است و در خلال آنها میتوان به وجوه شخصیتی، طرز فکر و نظریههای آنان پی برد. کتاب بسیار سرراست و همهفهم و به راستی همچون دلپذیریِ گفتوگو در خلال نوشیدن فنجانی چای تهیه شده است. مطالب سرنخهایی نیز برای پیگیری موضوعهای بنیادین به مخاطب میدهد که میتواند راهنمای مناسبی برای رسیدن به آثار و منابع مطالعاتی دیگر هم باشد.
کیوانلو به گردآوری گفتوگوهای صمیمانه و تخصصی روانکاوانی پرداخته که هر کدام از آنها در رأس یک جریان فکری حوزۀ علم روانکاوی قرار دارند. اعتقاد به اثرگذاری ناخودآگاه بر روان و شخصیت، نقطۀ اشتراک تمام جریانهای فکری مورد اشاره در کتاب است. همچنین از فحوای مطالب آن میتوان به موضوعاتی از این قبیل که محتوای ناخودآگاه چیست یا چگونه میتوان سوژۀ اسیر در دام ارباب ناخودآگاه را از تکرار رها کرد، پی برد. مطالعۀ این مصاحبهها به منظور آشنایی مقدماتی با سبک تفکر و جهتگیری روانکاوان بسیار مفید و ارزنده است.
کتاب شامل مقدمۀ دبیر مجموعه، دیباچه و شش فصل با عناوینی به نام هر یک از روانکاوان مورد مصاحبه است. اینکه زیگموند فروید نقش اساسی در زندگانی عقلانی بشر داشته و مانند برنارد شاو فقط در یک سطح نمانده و به جریانی فکری تبدیل شده که میتوان برایش جایگاه تاریخی مشخصی در سیر تطور تمدن در نظر گرفت از محتوای فصل مربوط به این روانکاو است. بلافاصله پس از این فصل به ژاک لاکان پزشک، فیلسوف و روانکاو برجسته فرانسوی پرداخته شده که به خاطر ایده «بازگشت به فروید» و رسالهای که در آن ناخودآگاه را به صورت یک زبان ساختاربندی کرده معروف است.
در فصل بعد به آندره گرین پرداخته شده که مدتی شاگرد لاکان بوده است. آندره گرین یکی از مهمترین اندیشمندان روانکاوی و تحت نفوذ دو جریان فکری بود؛ از یک سو، اهمیت پدر برخاسته از کارهای لکان و از سوی دیگر، توجه به مادر مربوط به کارهای وینیکات و بیون. در فصل بعد به اتو کرنبرگ روانکاو و روانپزشک اتریشی میرسیم که شهرتش به دلیل نظریههای روانکاوی دربارۀ سازمان شخصیت مرزی و آسیبشناسی نارسیسیسم است. وی نوعی از روانکاوی متمرکز و فشرده به نام رواندرمانی متمرکز بر انتقال را طراحی کرد که برای درمان بیماران سازمان شخصیت مرزی بسیار کارآمد است.
ادامه...
https://www.alef.ir/news/4000401127.html
زهره مسکنی
«یک فنجان چای با بزرگان روانکاوی جهان»
گردآوری و ترجمه: عباس کیوانلو
ناشر: قطره، چاپ دوم، 1398
155 صفحه، 25000 تومان
#روانشناسی #نشرقطره
مصاحبه و گفتوگو با صاحبنظران رشتههای گوناگون علم و اندیشه همیشه یکی از مناسبترین شیوههای آشنایی با نظریات و عقاید آنان بوده است. با بهرهگیری از این شیوۀ اغلب رو در رو، مصاحبهکننده فرصت مییابد گفتوگو را به سمتوسوی مشخص هدایت کند که این مسیر بیشتر با پاسخ پرسشهای خودش یا کنجکاوی مخاطبان ارتباط دارد. اگرچه مصاحبهشونده نیز مجال دارد با پاسخهایش به گونهای موضوعات و پرسشهای جدید مورد نظر خود را برای دیگران مطرح کند. عباس کیوانلو در کتاب «یک فنجان چای با بزرگان روانکاوی جهان» ترجمۀ چند مصاحبۀ برگزیدۀ روانکاوان مشهور جهان را در اختیار علاقهمندان گذاشته است.
روانکاوی همچون سفر به اعماق روح انسان است و رواندرمانگری علمی است که با پنهانیترین و اساسیترین وجه انسان سر و کار دارد. خواندن گفتوگوهای جالب «یک فنجان چای با بزرگان روانکاوی جهان» فرصتی مانند دیدار و مصاحبت با پرچمداران روانکاوی و آشنایی با فلسفۀ فکری بزرگان این علم است. کیوانلو با گردآوری، ترجمه و انتشار این گفتوگوها فرصتی را برای علاقهمندان این مباحث فراهم کرده تا پیشفرضها و کلیشههای ذهنی دربارۀ روانکاوان را کنار گذارده و چهرۀ واقعی برخی مشاهیر این حوزه را درک کنند. چرا که این مصاحبهها گزیدهای از گپ و گفت واقعی با این بزرگان است و در خلال آنها میتوان به وجوه شخصیتی، طرز فکر و نظریههای آنان پی برد. کتاب بسیار سرراست و همهفهم و به راستی همچون دلپذیریِ گفتوگو در خلال نوشیدن فنجانی چای تهیه شده است. مطالب سرنخهایی نیز برای پیگیری موضوعهای بنیادین به مخاطب میدهد که میتواند راهنمای مناسبی برای رسیدن به آثار و منابع مطالعاتی دیگر هم باشد.
کیوانلو به گردآوری گفتوگوهای صمیمانه و تخصصی روانکاوانی پرداخته که هر کدام از آنها در رأس یک جریان فکری حوزۀ علم روانکاوی قرار دارند. اعتقاد به اثرگذاری ناخودآگاه بر روان و شخصیت، نقطۀ اشتراک تمام جریانهای فکری مورد اشاره در کتاب است. همچنین از فحوای مطالب آن میتوان به موضوعاتی از این قبیل که محتوای ناخودآگاه چیست یا چگونه میتوان سوژۀ اسیر در دام ارباب ناخودآگاه را از تکرار رها کرد، پی برد. مطالعۀ این مصاحبهها به منظور آشنایی مقدماتی با سبک تفکر و جهتگیری روانکاوان بسیار مفید و ارزنده است.
کتاب شامل مقدمۀ دبیر مجموعه، دیباچه و شش فصل با عناوینی به نام هر یک از روانکاوان مورد مصاحبه است. اینکه زیگموند فروید نقش اساسی در زندگانی عقلانی بشر داشته و مانند برنارد شاو فقط در یک سطح نمانده و به جریانی فکری تبدیل شده که میتوان برایش جایگاه تاریخی مشخصی در سیر تطور تمدن در نظر گرفت از محتوای فصل مربوط به این روانکاو است. بلافاصله پس از این فصل به ژاک لاکان پزشک، فیلسوف و روانکاو برجسته فرانسوی پرداخته شده که به خاطر ایده «بازگشت به فروید» و رسالهای که در آن ناخودآگاه را به صورت یک زبان ساختاربندی کرده معروف است.
در فصل بعد به آندره گرین پرداخته شده که مدتی شاگرد لاکان بوده است. آندره گرین یکی از مهمترین اندیشمندان روانکاوی و تحت نفوذ دو جریان فکری بود؛ از یک سو، اهمیت پدر برخاسته از کارهای لکان و از سوی دیگر، توجه به مادر مربوط به کارهای وینیکات و بیون. در فصل بعد به اتو کرنبرگ روانکاو و روانپزشک اتریشی میرسیم که شهرتش به دلیل نظریههای روانکاوی دربارۀ سازمان شخصیت مرزی و آسیبشناسی نارسیسیسم است. وی نوعی از روانکاوی متمرکز و فشرده به نام رواندرمانی متمرکز بر انتقال را طراحی کرد که برای درمان بیماران سازمان شخصیت مرزی بسیار کارآمد است.
ادامه...
https://www.alef.ir/news/4000401127.html
جامعه خبری تحلیلی الف
«یک فنجان چای با بزرگان روانکاوی جهان» گردآوری و ترجمه عباس کیوانلو؛ نشر قطره افقی به دنیای روانکاوان بزرگ
«یک فنجان چای با بزرگان روانکاوی جهان»
راهنمای کتاب/ اعترافاتی از جنس روایات روزمرۀ همگانی
زهره مسکنی
«اعترافباز»
نویسنده: شهلا زرلکی
ناشر:ققنوس ، چاپ اول 1400
184 صفحه، 35000 تومان
#رمان #نشرققنوس
شهلا زرلکی نویسنده، منتقد ادبی و پژوهشگری است که سال 1385 به خاطر «آثار دارای ارزش کیفی و قدرت تأثیرگذاری بر جامعه» جایزه «نقد ادب و هنر» در حوزه نقد ادبی را از سوی بنیاد نویسندگان و هنرمندان دریافت کرده است. جادوگر سرزمین سامبا (بررسی آثار پائولو کوئلیو)، انسانگرای تمامعیار (بررسی آثار ژوزه ساراماگو)، زنان علیه زنان (جستاری روانشناختی در آثار آلبا دسس پدس)، خلسه خاطرات (بررسی آثار گلی ترقی)، چراغها را من روشن میکنم (بررسی آثار زویا پیرزاد)، مجموعهداستان «ما دایناسور بودیم» و کتاب «در خدمت و خیانت زنان» که توجه و نقد و بررسیهای بسیاری را به خود اختصاص داد، از جمله آثار این نویسنده و فعال رسانهای است.
بدون تردید خاطرات شخصی افراد همیشه جزء متون جذاب و خواندنی بوده و دربرگیرندۀ نکاتی است که از جنبههای مختلف روانشناختی، جامعهشناختی و... مورد توجه همگان قرار دارد. زرلکی اینک در کتاب «اعترافباز» با بهرهگیری از شیوهای متفاوت در حوزۀ ادبیات به انتشار هجده فصل از فصول زندگی خود پرداخته که خودش آن را ادبیات اعترافی نام نهاده است. این مطالب به نوعی افشاگریها و برونریزیهای نویسنده از رویدادهای مقاطع مختلف زندگیاش را در برمیگیرد که آمیخته با خاطرهها و احساسات ناشی از دروغ، ترس، وسواس، حسادت، حسرت و سایر حالات او در گذشته است.
ادبیات اعترافی نیز به گونهای از ادبیات گفته میشود که حاوی آثار بازگوکنندۀ زندگی خصوصی پدیدآورندگان آنهاست. اینگونه آثار، تجربهها، احساسها، باورها و حالتهای روحی آفرینندۀ خود را منعکس و منتشر میکنند. اعترافات «سنت آگوستین قدّیس» قدیمیترین نمونۀ به جا مانده از این نوع ادبیات است. پس از آن نخستین اثر برجستهای که در زمینۀ ادبیات اعترافی پدید آمده، اعترافات «ژان ژاک روسو» است. اما نمونۀ بارز رمان اعترافی، داستان اتوبیوگرافیک یا شرح حال شخصی که از زاویۀ دید اول شخص نوشته شده و حالت افشاگری شخصی دارد، «سقوط» اثر «آلبر کامو» است که در آن یک قاضی توبهکار برای خواننده اعتراف میکند. نمونۀ چنین متون اعترافی در ادبیات معاصر ایرانی شاید «سنگی بر گوری» اثر «جلال آل احمد» باشد که نویسنده در آن به زندگی خصوصی خود میپردازد و اعترافاتی را دربارۀ اندوه بیفرزندی خودش مطرح و عیان میکند.
ادامه...
https://www.alef.ir/news/4000402077.html
زهره مسکنی
«اعترافباز»
نویسنده: شهلا زرلکی
ناشر:ققنوس ، چاپ اول 1400
184 صفحه، 35000 تومان
#رمان #نشرققنوس
شهلا زرلکی نویسنده، منتقد ادبی و پژوهشگری است که سال 1385 به خاطر «آثار دارای ارزش کیفی و قدرت تأثیرگذاری بر جامعه» جایزه «نقد ادب و هنر» در حوزه نقد ادبی را از سوی بنیاد نویسندگان و هنرمندان دریافت کرده است. جادوگر سرزمین سامبا (بررسی آثار پائولو کوئلیو)، انسانگرای تمامعیار (بررسی آثار ژوزه ساراماگو)، زنان علیه زنان (جستاری روانشناختی در آثار آلبا دسس پدس)، خلسه خاطرات (بررسی آثار گلی ترقی)، چراغها را من روشن میکنم (بررسی آثار زویا پیرزاد)، مجموعهداستان «ما دایناسور بودیم» و کتاب «در خدمت و خیانت زنان» که توجه و نقد و بررسیهای بسیاری را به خود اختصاص داد، از جمله آثار این نویسنده و فعال رسانهای است.
بدون تردید خاطرات شخصی افراد همیشه جزء متون جذاب و خواندنی بوده و دربرگیرندۀ نکاتی است که از جنبههای مختلف روانشناختی، جامعهشناختی و... مورد توجه همگان قرار دارد. زرلکی اینک در کتاب «اعترافباز» با بهرهگیری از شیوهای متفاوت در حوزۀ ادبیات به انتشار هجده فصل از فصول زندگی خود پرداخته که خودش آن را ادبیات اعترافی نام نهاده است. این مطالب به نوعی افشاگریها و برونریزیهای نویسنده از رویدادهای مقاطع مختلف زندگیاش را در برمیگیرد که آمیخته با خاطرهها و احساسات ناشی از دروغ، ترس، وسواس، حسادت، حسرت و سایر حالات او در گذشته است.
ادبیات اعترافی نیز به گونهای از ادبیات گفته میشود که حاوی آثار بازگوکنندۀ زندگی خصوصی پدیدآورندگان آنهاست. اینگونه آثار، تجربهها، احساسها، باورها و حالتهای روحی آفرینندۀ خود را منعکس و منتشر میکنند. اعترافات «سنت آگوستین قدّیس» قدیمیترین نمونۀ به جا مانده از این نوع ادبیات است. پس از آن نخستین اثر برجستهای که در زمینۀ ادبیات اعترافی پدید آمده، اعترافات «ژان ژاک روسو» است. اما نمونۀ بارز رمان اعترافی، داستان اتوبیوگرافیک یا شرح حال شخصی که از زاویۀ دید اول شخص نوشته شده و حالت افشاگری شخصی دارد، «سقوط» اثر «آلبر کامو» است که در آن یک قاضی توبهکار برای خواننده اعتراف میکند. نمونۀ چنین متون اعترافی در ادبیات معاصر ایرانی شاید «سنگی بر گوری» اثر «جلال آل احمد» باشد که نویسنده در آن به زندگی خصوصی خود میپردازد و اعترافاتی را دربارۀ اندوه بیفرزندی خودش مطرح و عیان میکند.
ادامه...
https://www.alef.ir/news/4000402077.html
جامعه خبری تحلیلی الف
«اعترافباز» ؛ شهلا زرلکی؛ نشر ققنوس اعترافاتی از جنس روایات روزمرۀ همگانی
«اعترافباز»
راهنمای کتاب/ اعتراف به گناه
حمیدرضا امیدیسرور
«ترزاکن»
نویسنده: امیل زولا
ترجمه: محمد نجابتی
ناشر: فرهنگ معاصر، چاپ اول 1400
317 صفحه، 86000 تومان
#رمان #نشرفرهنگ_معاصر
اگر قصد خواندن آثار امیل زولا (1840-1902) را داشته باشید، ترزراکن بهترین گزینه برای این کار است. این رمان که پیشتر با ترجمه محسن هنریار منتشر شده بود، به تازگی با ترجمه محمد نجابتی توسط نشر فرهنگ معاصر، به عنوان دهمین کتاب از مجموعهی «به یاد» به چاپ رسیده است. درباره ضرورت باز ترجمه رمانهای کلاسیک و مهم تاریخ ادبیات بسیار گفته شده و نیاز به تکرارِ اهمیت ارائه برگردان دوباره این آثار متناسب با تغییر و تحولها و ظرفیتهای زبان معیار هر نسل نیست.
ترزراکن در ایران، اول بار به سال 1346 در مجموعه کتابهای جیبی منتشر شد. با یک نگاه گذرا نیز به روشنی کهنه شدن لحن و زبان ترجمه پیشین و طراوت و جذابیت ترجمه تازه و خوشخوان این رمان را به روشنی میتوان دید. ترزراکن یکی از معروفترین رمانهای امیل زولاست که در سالهای آغازین فعالیت داستاننویسی او نوشته شد و در سال 1867 به چاپ رسید، در زمانی که امیل زولا یک رمان به نام اعتراف کلود در کارنامه داشت که با اقبال گستردهای روبه رو شده و او را به عنوان داستان نویسی مستعد معرفی کرده بود.
نوشتن رمان در ایامی انجام شد که زولا به لحاظ مالی دوران سختی را میگذراند، به همین خاطر پذیرفت برای روزنامهای در شهر مارسی پاورقی عامه پسندی با عنوان «اسرار مارسی» بر مبنای پروندههای جنایی بنویسد. مبلغی که بابت این پاورقی دریافت میکرد، میتوانست وضعیت مالی او را تا حدی روبه راه کند، تا در کنار آن به نوشتن رمانی بپردازد که در واقع پاسخی بود به بلند پروازیهای او در داستان نویسی و به لحاظ روحی او را ارضاء می کرد، اثری که «ترزراکن» نام گرفت.
در سال 1868، چنانکه در آن ایام رسم بود ترزراکن برای اولین بار به صورت پاورقی در مجلهی آرتیست منتشر شد که نشریهای نسبتا سطح بالا بود. مدیر این مجله اصرار داشت تا تعدیلهایی در خشونت عریان نهفته در داستان صورت بگیرد، بخصوص که میگفت «علیا حضرت ملکه خواننده مجله ما هستند!» زولا اگر چه به برخی تعدیل ها رضایت داد، اما در نهایت از دستکاری خودسرانهی مدیر مجله کلافه شد و اعتراض شدیدی به او کرد. به هر حال انتشار ترزراکن به پایان رسید و در مجموع با توجه و واکنش مخاطبان (البته بیشتر منفی) همراه بود. پرداخت جسورانه کتاب و همچنین خشونت نهفته در آن که به واسطه پرداخت ناتورالیستیاش بسیار تاثیر گذار از کار در آمده بود و انتقادهای را به دنبال داشت؛ البته بودند کسانی که بر ارزشهای این رمان و آینده روشن نویسندهاش تاکید داشتند. اگرچه اغلب این واکنشها با انتقاد شدید و اعتراض همراه بودند و تعداد بسیار کمی آن را مورد ستایش قرار دادند. اما مجموعهی آنها تاییدی بودند بر توانایی ها و تأثیر کار این نویسنده که اثری جسورانه را درباره عشق، نفرت و تباهی نوشته بود.
در همین ایام زولا در فکر پروژه ای بلند پروازانه بود که طی آن مجموعه رمانهایی بنویسد که همه به زندگی اعضای یک خاندان در طی چند نسل بپردازند و در آنها تاثیر محیط و تربیت و همچنین عامل وراثت در این خاندان بررسی شود. کتابهایی که در مجموعهی خاندان روگن ماکار منتشر شد، نام زولا را (آنگونه که این نویسنده جوان بلند پرواز آرزو داشت) سر زبانها انداخت.
البته اهمیت و ستایشی که از مجموعه بیست جلدی دارایی خاندان روگن ماکار در تاریخ ادبیات صورت گرفت، باعث نشد که ترزراکن جایگاه خود را به عنوان یکی از آثار شاخص کارنامه امیل زولا از دست بدهد. به همین خاطر با توجه به ویژگی های شاخص این رمان پر بیراه نیست که اگر قصد وارد شدن به دنیای امیل زولا را دارید، این رمان میتواند بهترین شروع باشد.
ادامه...
https://www.alef.ir/news/4000404062.html
حمیدرضا امیدیسرور
«ترزاکن»
نویسنده: امیل زولا
ترجمه: محمد نجابتی
ناشر: فرهنگ معاصر، چاپ اول 1400
317 صفحه، 86000 تومان
#رمان #نشرفرهنگ_معاصر
اگر قصد خواندن آثار امیل زولا (1840-1902) را داشته باشید، ترزراکن بهترین گزینه برای این کار است. این رمان که پیشتر با ترجمه محسن هنریار منتشر شده بود، به تازگی با ترجمه محمد نجابتی توسط نشر فرهنگ معاصر، به عنوان دهمین کتاب از مجموعهی «به یاد» به چاپ رسیده است. درباره ضرورت باز ترجمه رمانهای کلاسیک و مهم تاریخ ادبیات بسیار گفته شده و نیاز به تکرارِ اهمیت ارائه برگردان دوباره این آثار متناسب با تغییر و تحولها و ظرفیتهای زبان معیار هر نسل نیست.
ترزراکن در ایران، اول بار به سال 1346 در مجموعه کتابهای جیبی منتشر شد. با یک نگاه گذرا نیز به روشنی کهنه شدن لحن و زبان ترجمه پیشین و طراوت و جذابیت ترجمه تازه و خوشخوان این رمان را به روشنی میتوان دید. ترزراکن یکی از معروفترین رمانهای امیل زولاست که در سالهای آغازین فعالیت داستاننویسی او نوشته شد و در سال 1867 به چاپ رسید، در زمانی که امیل زولا یک رمان به نام اعتراف کلود در کارنامه داشت که با اقبال گستردهای روبه رو شده و او را به عنوان داستان نویسی مستعد معرفی کرده بود.
نوشتن رمان در ایامی انجام شد که زولا به لحاظ مالی دوران سختی را میگذراند، به همین خاطر پذیرفت برای روزنامهای در شهر مارسی پاورقی عامه پسندی با عنوان «اسرار مارسی» بر مبنای پروندههای جنایی بنویسد. مبلغی که بابت این پاورقی دریافت میکرد، میتوانست وضعیت مالی او را تا حدی روبه راه کند، تا در کنار آن به نوشتن رمانی بپردازد که در واقع پاسخی بود به بلند پروازیهای او در داستان نویسی و به لحاظ روحی او را ارضاء می کرد، اثری که «ترزراکن» نام گرفت.
در سال 1868، چنانکه در آن ایام رسم بود ترزراکن برای اولین بار به صورت پاورقی در مجلهی آرتیست منتشر شد که نشریهای نسبتا سطح بالا بود. مدیر این مجله اصرار داشت تا تعدیلهایی در خشونت عریان نهفته در داستان صورت بگیرد، بخصوص که میگفت «علیا حضرت ملکه خواننده مجله ما هستند!» زولا اگر چه به برخی تعدیل ها رضایت داد، اما در نهایت از دستکاری خودسرانهی مدیر مجله کلافه شد و اعتراض شدیدی به او کرد. به هر حال انتشار ترزراکن به پایان رسید و در مجموع با توجه و واکنش مخاطبان (البته بیشتر منفی) همراه بود. پرداخت جسورانه کتاب و همچنین خشونت نهفته در آن که به واسطه پرداخت ناتورالیستیاش بسیار تاثیر گذار از کار در آمده بود و انتقادهای را به دنبال داشت؛ البته بودند کسانی که بر ارزشهای این رمان و آینده روشن نویسندهاش تاکید داشتند. اگرچه اغلب این واکنشها با انتقاد شدید و اعتراض همراه بودند و تعداد بسیار کمی آن را مورد ستایش قرار دادند. اما مجموعهی آنها تاییدی بودند بر توانایی ها و تأثیر کار این نویسنده که اثری جسورانه را درباره عشق، نفرت و تباهی نوشته بود.
در همین ایام زولا در فکر پروژه ای بلند پروازانه بود که طی آن مجموعه رمانهایی بنویسد که همه به زندگی اعضای یک خاندان در طی چند نسل بپردازند و در آنها تاثیر محیط و تربیت و همچنین عامل وراثت در این خاندان بررسی شود. کتابهایی که در مجموعهی خاندان روگن ماکار منتشر شد، نام زولا را (آنگونه که این نویسنده جوان بلند پرواز آرزو داشت) سر زبانها انداخت.
البته اهمیت و ستایشی که از مجموعه بیست جلدی دارایی خاندان روگن ماکار در تاریخ ادبیات صورت گرفت، باعث نشد که ترزراکن جایگاه خود را به عنوان یکی از آثار شاخص کارنامه امیل زولا از دست بدهد. به همین خاطر با توجه به ویژگی های شاخص این رمان پر بیراه نیست که اگر قصد وارد شدن به دنیای امیل زولا را دارید، این رمان میتواند بهترین شروع باشد.
ادامه...
https://www.alef.ir/news/4000404062.html
جامعه خبری تحلیلی الف
«ترزاکن»؛ امیل زولا؛ ترجمه محمد نجابتی؛ نشر فرهنگ معاصر اعتراف به گناه
«ترزاکن»
راهنمای کتاب/ پیشینۀ کهن یک نگاه جهانی شوم
زهره مسکنی
«چشمزخم»
ویراستار: آلن داندس
ترجمه و ویرایش علمی: معصومه ابراهیمی
ناشر: چشمه (چرخ)، چاپ سوم: زمستان 1399
425 صفحه، 90000 تومان
#فولکلور #نشرچشمه
آلن داندس فولکلورشناس دانشگاه کالیفرنیا بود که ۱۲ کتاب دانشگاهی و عوامپسند نوشت و چندین کتاب را ویراستاری کرد یا در نوشتن آنها مشارکت داشت. کتاب «چشمزخم» نیز از جمله آثاری است که وی با هدف اعطای بینشی به خواننده در مسیر جستوجو و کندوکاو خود در خصوص این باور عامۀ پیچیده گردآوری و ویرایش کرده است. داندس هنگام برگزاری سمیناری برای دانشجویان کارشناسی ارشد، بیهوش شد و درگذشت.
موضوع چشمزخم تنها یک باور خرافی مورد علاقۀ باستانپژوهان نیست، بلکه عامل پرقدرتی به شمار میرود که رفتار میلیونها نفر را در سراسر جهان تحت تأثیر قرار داده است. در چند دهۀ گذشته بسیاری از پژوهشگران غربی پدیدۀ چشمزخم و باورهای منتج از آن را از دیدگاههای مختلف بررسی کردهاند و اکنون انبوهی از دادهها و تحلیلهای متنوع در این باره انجام میشود. بیشتر این پژوهشها در حوزههای فولکلور و مردمشناسی صورت گرفته، اما تحقیقات فراوانی هم در این باره از دیدگاههای پزشکی، به ویژه چشمپزشکی، روانشناسی، فلسفه و غیره در دست است.
چشمزخم مجموعه باور فولکوریک است که البته نه همۀ مردم دنیا بلکه بسیاری به آن اعتقاد دارند؛ بنا به این باور، نگاه یا تعریف یک فرد از فرد دیگر باعث بیماری یا حتی مرگ فرد دوم میشود یا مایۀ آسیب به داراییهای وی از قبیل احشام یا باغ میوه میگردد. این باور که نگاه شوم میتواند آسیبهای جدی و شدید بر کسی وارد کند پیشینهای کهن دارد. به این گونه باورها در کتاب مقدس و حتی متون سومری و سایر متون باستان خاور نزدیک اشاره شده است که تاریخ آنها دست کم به پنج هزار سال قبل میرسد. گزارشهای متعدد از هند تا ایرلند نشان میدهد که چشمزخم در گذشته و حال، از باورهای رایج در فرهنگهای سامی و هند و اروپایی بوده و هست. مهاجرانی که از سرزمینهای حوزۀ دریای مدیترانه به دنیای نو مهاجرت کردهاند، یعنی ایتالیاییها، یونانیها، عربها و اسپانیاییها، با خود نظام اعتقادی خویش را نیز بردهاند و امروزه نیز اخلاف آنها همچنان از چشمزخم و نگاه افراد شورچشم وحشت دارند.
کتاب حاوی مقالاتی دربارۀ چشمزخم در فرهنگ مردم هندوستان، ایران، یونان، ایتالیا، رومانی، لبنان و سایر مناطق است که جزئیات مشابه فرهنگها در این زمینه را به خواننده ارائه میدهد. همچنین در خصوص عدم ارائۀ پژوهشهای تحلیلی با چنین موضوعی در کشورمان بهرغم دیرینگی این باور در فرهنگ ایرانی دلایلی چون نبودِ درک ضرورت و اهمیت مطالعات فولکلوریک یا نارس ماندن چنین مطالعاتی به سبب مفهوم تجدد یا مدرنیته ذکر شده است. کاهش دشواریهای پژوهشهای معتبر در حوزۀ فولکلور در ایران، آشنایی مخاطبان ایرانی با تئوریها و روشهای پژوهش و اهمیت تحلیل دادهها در فولکلور از اهداف انتشار این کتاب است تا الهامبخش پژوهشگران در انتخاب موضوع و شیوۀ تحقیق باشد.
خواننده در این اثر مقالاتی را از نشریات متنوعی چون مجلۀ چشمپزشکی، گزارشها و یادداشتهای سودان، مرور بینالملل هیئتهای مبلغان و فصلنامۀ دانشگاه اِموری میخواند. کتابشناسی حجیمی نیز در خصوص مسئلۀ چشمزخم در کتاب هست که شامل نوشتههای انسانشناسان، محققان متون کلاسیک، فولکورپژوهان، مبلغان مذهبی، چشمپزشکان، روانپزشکان، جامعهشناسان و دینپژوهان میشود. شش مقالۀ پایان کتاب در شرح و بیان واقعیتهایی است که شاید برای خواننده مستدل و قانعکننده نباشند؛ اما وجود این کتاب موجب در اختیار گذاردن شواهد بیشتری برای خوانندگان است.
ادامه...
https://www.alef.ir/news/4000405065.html
زهره مسکنی
«چشمزخم»
ویراستار: آلن داندس
ترجمه و ویرایش علمی: معصومه ابراهیمی
ناشر: چشمه (چرخ)، چاپ سوم: زمستان 1399
425 صفحه، 90000 تومان
#فولکلور #نشرچشمه
آلن داندس فولکلورشناس دانشگاه کالیفرنیا بود که ۱۲ کتاب دانشگاهی و عوامپسند نوشت و چندین کتاب را ویراستاری کرد یا در نوشتن آنها مشارکت داشت. کتاب «چشمزخم» نیز از جمله آثاری است که وی با هدف اعطای بینشی به خواننده در مسیر جستوجو و کندوکاو خود در خصوص این باور عامۀ پیچیده گردآوری و ویرایش کرده است. داندس هنگام برگزاری سمیناری برای دانشجویان کارشناسی ارشد، بیهوش شد و درگذشت.
موضوع چشمزخم تنها یک باور خرافی مورد علاقۀ باستانپژوهان نیست، بلکه عامل پرقدرتی به شمار میرود که رفتار میلیونها نفر را در سراسر جهان تحت تأثیر قرار داده است. در چند دهۀ گذشته بسیاری از پژوهشگران غربی پدیدۀ چشمزخم و باورهای منتج از آن را از دیدگاههای مختلف بررسی کردهاند و اکنون انبوهی از دادهها و تحلیلهای متنوع در این باره انجام میشود. بیشتر این پژوهشها در حوزههای فولکلور و مردمشناسی صورت گرفته، اما تحقیقات فراوانی هم در این باره از دیدگاههای پزشکی، به ویژه چشمپزشکی، روانشناسی، فلسفه و غیره در دست است.
چشمزخم مجموعه باور فولکوریک است که البته نه همۀ مردم دنیا بلکه بسیاری به آن اعتقاد دارند؛ بنا به این باور، نگاه یا تعریف یک فرد از فرد دیگر باعث بیماری یا حتی مرگ فرد دوم میشود یا مایۀ آسیب به داراییهای وی از قبیل احشام یا باغ میوه میگردد. این باور که نگاه شوم میتواند آسیبهای جدی و شدید بر کسی وارد کند پیشینهای کهن دارد. به این گونه باورها در کتاب مقدس و حتی متون سومری و سایر متون باستان خاور نزدیک اشاره شده است که تاریخ آنها دست کم به پنج هزار سال قبل میرسد. گزارشهای متعدد از هند تا ایرلند نشان میدهد که چشمزخم در گذشته و حال، از باورهای رایج در فرهنگهای سامی و هند و اروپایی بوده و هست. مهاجرانی که از سرزمینهای حوزۀ دریای مدیترانه به دنیای نو مهاجرت کردهاند، یعنی ایتالیاییها، یونانیها، عربها و اسپانیاییها، با خود نظام اعتقادی خویش را نیز بردهاند و امروزه نیز اخلاف آنها همچنان از چشمزخم و نگاه افراد شورچشم وحشت دارند.
کتاب حاوی مقالاتی دربارۀ چشمزخم در فرهنگ مردم هندوستان، ایران، یونان، ایتالیا، رومانی، لبنان و سایر مناطق است که جزئیات مشابه فرهنگها در این زمینه را به خواننده ارائه میدهد. همچنین در خصوص عدم ارائۀ پژوهشهای تحلیلی با چنین موضوعی در کشورمان بهرغم دیرینگی این باور در فرهنگ ایرانی دلایلی چون نبودِ درک ضرورت و اهمیت مطالعات فولکلوریک یا نارس ماندن چنین مطالعاتی به سبب مفهوم تجدد یا مدرنیته ذکر شده است. کاهش دشواریهای پژوهشهای معتبر در حوزۀ فولکلور در ایران، آشنایی مخاطبان ایرانی با تئوریها و روشهای پژوهش و اهمیت تحلیل دادهها در فولکلور از اهداف انتشار این کتاب است تا الهامبخش پژوهشگران در انتخاب موضوع و شیوۀ تحقیق باشد.
خواننده در این اثر مقالاتی را از نشریات متنوعی چون مجلۀ چشمپزشکی، گزارشها و یادداشتهای سودان، مرور بینالملل هیئتهای مبلغان و فصلنامۀ دانشگاه اِموری میخواند. کتابشناسی حجیمی نیز در خصوص مسئلۀ چشمزخم در کتاب هست که شامل نوشتههای انسانشناسان، محققان متون کلاسیک، فولکورپژوهان، مبلغان مذهبی، چشمپزشکان، روانپزشکان، جامعهشناسان و دینپژوهان میشود. شش مقالۀ پایان کتاب در شرح و بیان واقعیتهایی است که شاید برای خواننده مستدل و قانعکننده نباشند؛ اما وجود این کتاب موجب در اختیار گذاردن شواهد بیشتری برای خوانندگان است.
ادامه...
https://www.alef.ir/news/4000405065.html
جامعه خبری تحلیلی الف
«چشمزخم» ویراستار: آلن داندس؛ ترجمه معصومه ابراهیمی؛ ناشر چشمه پیشینۀ کهن یک نگاه جهانی شوم
«چشمزخم»
راهنمای کتاب/ تنهاییهای یک هیولا!
فاطمه صناعتیان
«فرانکنشتاین»
نویسنده: مِری شِلی
مترجم: فرشاد رضایی
ناشر: ققنوس، چاپ اول: 1399
324 صفحه، 55000 تومان
#رمان #نشرققنوس
رمان «فرانکنشتاین» نخستین رمان مری شلی است که به سال 1818 چاپ شده است. او پیش از این شاهکار ادبی و هنری، کتابی با عنوان «ماجرای سفری ششهفتهای» را به سال 1817 منتشر کرده بود. برخی از منتقدان «فرانکنشتاین» یا «پرومتهی مدرن» را آغازگر سبک گوتیک در داستاننویسی میدانند. سبکی که به داشتن صحنههای وحشتآفرین، توصیفهای ترسآور، شخصیتها و موقعیتهای عجیب و ماوراءالطبیعی شهرت دارد. هرچند که «فرانکنشتاین» اثری بسیار فراتر و عمیقتر از اینهاست. مری شلی نیز با ادامهی خلق و نگارش آثاری دیگر در این ژانر ادبی بر این عقیده صحه گذاشته است. از آثار معروف او میتوان به کتابهای زیر اشاره کرد: رمان کوتاه «ماتیلدا» (۱۸۱۹)، رمان «آخرین نفر» (۱۸۲۶) که در قالب داستان سهگانهای علمی-تخیلی نوشته شده و ماجراهای آن در قرن بیست و یکم اتفاق میافتند، رمان «والپرگا» (۱۸۲۳)، رمان «بخت و اقبال پرکین واربِک» (۱۸۳۰)، رمان «لادور» (۱۸۳۵) که با نام «بیوهی زیبا» نیز معروف است، رمان «فالکنر» (۱۸۳۷)، مجموعه اشعار پرسی شلی(۱۸۳9) و بسیاری آثار دیگری که شامل داستان کوتاه و سفرنامه و شرح حال ادیبان و بزرگان است.
«فرانکنشتاین» در قالب نامهای از طرف رابرت والتن، پژوهشگر و کاشف انگلیسی، به خواهرش نوشته شده است. والتن که در سفری دریایی به سوی قطب شمال در حرکت است، با مردی آشفتهحال و بیمار روبهرو میشود که در اقیانوسهای شمالی سرگردان است. مصاحب آشفتهاحوال به والتن اعتماد کرده و داستان عجیب زندگیاش را برای او تعریف میکند. داستانی که گویی از زبان خدایی آزرده و پشیمان روایت میشود؛ خالقی به نام ویکتور فرانکنشتاین، دانشمند شیمیدان و زیستشناسی که هوش و استعداد سرشارش را صرف خلق موجودی انسانگونه میکند که بعدها خودش نام «هیولا» را بر آن مینهد. دانشمند جوان و ناپخته که در علوم تجربی غرق شده بود، با این خلقت، خود به فیلسوفی پخته و عمیق بدل میشود و گویی خود نیز بازآفریده میشود: «انسان کامل باید همیشه ذهنی آرام و آسوده داشته باشد و هرگز نگذارد عطش یا هوسی گذرا آرامشش را به هم بزند. معتقدم کسب دانش هم از این قاعده مستثنا نیست. اگر پژوهشی که خود را وقفش میکنی به تضعیف عواطف و از بین بردن علاقه به لذتهای ساده و بیغل و غش منجر شود، پس آن پژوهش قطعاً منافی قاعده است، به عبارتی درخور ذهن بشر نیست. اگر این قاعده همیشه سرلوحة کار قرار میگرفت و اگر هیچ انسانی نمیگذاشت هدف و حرفهاش مانعی بر سر راه عواطف خانوادگی شود یونانیان هرگز به بردگی گرفته نمیشدند، سزار کشورش را از بین نمیبرد، کشف آمریکا به مرور رخ میداد و امپراتوریهای مکزیک و پرو نابود نمیشدند.»
هیولای فرانکنشتاین تا پایان زندگی همچون آفرینندهاش سرگردان و آشفتهاحوال باقی میماند و در تنهایی و انزوایی عمیق روزگار به سر میآورد. خشم و دلآزردگی او از دست خالقش، در نگاه اول به این سبب است که او را در قالب موجودی زشت و کریه و خارج از اندازههای معمول انسانی خلق کرده است؛ هر تکه از بدنش از جایی و از جسد مردهای وام گرفته شده و با وصله و پینههایی از سر بیسلیقگی سرهم شده است. گویی ویکتور فرانکنشتاین جوان، هر قدر که در طراحی و ساخت این ابرانسان عجیب، به تواناییها و مقاوت بدن او در مقابل بیماریها و آسیبها توجه داشته است، از زیبایی و ظرافت و ایجاد تقارن و هارمونی در فرآیند خلقت، دور شده است. تا جایی که وقتی هیولا برای نخستین بار بر روی این جهان چشم میگشاید، دانشمند جوان خود نیز از هول و هراس رویارویی با چنین دیو دهشتناکی، از هوش میرود.
زندگی هیولای فرانکنشتاین روایت ترسها و تنهاییهای موجودی یکه و تنهاست. ابرانسانی که به سبب تنهاییاش به ساحتهایی پنهان و مدفون از احساسات و افکارش دسترسی پیدا میکند، گوشههایی ممنوعه از ذهن خویش را کشف میکند و به انتقاد از خالقش میپردازد. گویی دلیل اصلی سرکشی و خشم بیلجام او از خالق دانشمندش نه زشتی و بدقوارگی بلکه تنهایی و بیهمدمی است. هیولا مصرّانه و پیگیرانه از آفرینندهاش میخواهد که موجودی مونث همانند او خلق کند تا در کنارش آرام بگیرد و تنهاییهایش را با او قسمت کند و این نقطهی آغاز دوبارهای است در داستانی که گویی رو به پایان داشت؛ آغاز سفری تازه و ماجراجوییهایی جدید برای خلقی نو اما تکراری.
ادامه...
https://www.alef.ir/news/4000406105.html
فاطمه صناعتیان
«فرانکنشتاین»
نویسنده: مِری شِلی
مترجم: فرشاد رضایی
ناشر: ققنوس، چاپ اول: 1399
324 صفحه، 55000 تومان
#رمان #نشرققنوس
رمان «فرانکنشتاین» نخستین رمان مری شلی است که به سال 1818 چاپ شده است. او پیش از این شاهکار ادبی و هنری، کتابی با عنوان «ماجرای سفری ششهفتهای» را به سال 1817 منتشر کرده بود. برخی از منتقدان «فرانکنشتاین» یا «پرومتهی مدرن» را آغازگر سبک گوتیک در داستاننویسی میدانند. سبکی که به داشتن صحنههای وحشتآفرین، توصیفهای ترسآور، شخصیتها و موقعیتهای عجیب و ماوراءالطبیعی شهرت دارد. هرچند که «فرانکنشتاین» اثری بسیار فراتر و عمیقتر از اینهاست. مری شلی نیز با ادامهی خلق و نگارش آثاری دیگر در این ژانر ادبی بر این عقیده صحه گذاشته است. از آثار معروف او میتوان به کتابهای زیر اشاره کرد: رمان کوتاه «ماتیلدا» (۱۸۱۹)، رمان «آخرین نفر» (۱۸۲۶) که در قالب داستان سهگانهای علمی-تخیلی نوشته شده و ماجراهای آن در قرن بیست و یکم اتفاق میافتند، رمان «والپرگا» (۱۸۲۳)، رمان «بخت و اقبال پرکین واربِک» (۱۸۳۰)، رمان «لادور» (۱۸۳۵) که با نام «بیوهی زیبا» نیز معروف است، رمان «فالکنر» (۱۸۳۷)، مجموعه اشعار پرسی شلی(۱۸۳9) و بسیاری آثار دیگری که شامل داستان کوتاه و سفرنامه و شرح حال ادیبان و بزرگان است.
«فرانکنشتاین» در قالب نامهای از طرف رابرت والتن، پژوهشگر و کاشف انگلیسی، به خواهرش نوشته شده است. والتن که در سفری دریایی به سوی قطب شمال در حرکت است، با مردی آشفتهحال و بیمار روبهرو میشود که در اقیانوسهای شمالی سرگردان است. مصاحب آشفتهاحوال به والتن اعتماد کرده و داستان عجیب زندگیاش را برای او تعریف میکند. داستانی که گویی از زبان خدایی آزرده و پشیمان روایت میشود؛ خالقی به نام ویکتور فرانکنشتاین، دانشمند شیمیدان و زیستشناسی که هوش و استعداد سرشارش را صرف خلق موجودی انسانگونه میکند که بعدها خودش نام «هیولا» را بر آن مینهد. دانشمند جوان و ناپخته که در علوم تجربی غرق شده بود، با این خلقت، خود به فیلسوفی پخته و عمیق بدل میشود و گویی خود نیز بازآفریده میشود: «انسان کامل باید همیشه ذهنی آرام و آسوده داشته باشد و هرگز نگذارد عطش یا هوسی گذرا آرامشش را به هم بزند. معتقدم کسب دانش هم از این قاعده مستثنا نیست. اگر پژوهشی که خود را وقفش میکنی به تضعیف عواطف و از بین بردن علاقه به لذتهای ساده و بیغل و غش منجر شود، پس آن پژوهش قطعاً منافی قاعده است، به عبارتی درخور ذهن بشر نیست. اگر این قاعده همیشه سرلوحة کار قرار میگرفت و اگر هیچ انسانی نمیگذاشت هدف و حرفهاش مانعی بر سر راه عواطف خانوادگی شود یونانیان هرگز به بردگی گرفته نمیشدند، سزار کشورش را از بین نمیبرد، کشف آمریکا به مرور رخ میداد و امپراتوریهای مکزیک و پرو نابود نمیشدند.»
هیولای فرانکنشتاین تا پایان زندگی همچون آفرینندهاش سرگردان و آشفتهاحوال باقی میماند و در تنهایی و انزوایی عمیق روزگار به سر میآورد. خشم و دلآزردگی او از دست خالقش، در نگاه اول به این سبب است که او را در قالب موجودی زشت و کریه و خارج از اندازههای معمول انسانی خلق کرده است؛ هر تکه از بدنش از جایی و از جسد مردهای وام گرفته شده و با وصله و پینههایی از سر بیسلیقگی سرهم شده است. گویی ویکتور فرانکنشتاین جوان، هر قدر که در طراحی و ساخت این ابرانسان عجیب، به تواناییها و مقاوت بدن او در مقابل بیماریها و آسیبها توجه داشته است، از زیبایی و ظرافت و ایجاد تقارن و هارمونی در فرآیند خلقت، دور شده است. تا جایی که وقتی هیولا برای نخستین بار بر روی این جهان چشم میگشاید، دانشمند جوان خود نیز از هول و هراس رویارویی با چنین دیو دهشتناکی، از هوش میرود.
زندگی هیولای فرانکنشتاین روایت ترسها و تنهاییهای موجودی یکه و تنهاست. ابرانسانی که به سبب تنهاییاش به ساحتهایی پنهان و مدفون از احساسات و افکارش دسترسی پیدا میکند، گوشههایی ممنوعه از ذهن خویش را کشف میکند و به انتقاد از خالقش میپردازد. گویی دلیل اصلی سرکشی و خشم بیلجام او از خالق دانشمندش نه زشتی و بدقوارگی بلکه تنهایی و بیهمدمی است. هیولا مصرّانه و پیگیرانه از آفرینندهاش میخواهد که موجودی مونث همانند او خلق کند تا در کنارش آرام بگیرد و تنهاییهایش را با او قسمت کند و این نقطهی آغاز دوبارهای است در داستانی که گویی رو به پایان داشت؛ آغاز سفری تازه و ماجراجوییهایی جدید برای خلقی نو اما تکراری.
ادامه...
https://www.alef.ir/news/4000406105.html
جامعه خبری تحلیلی الف
«فرانکنشتاین»؛ مِری شِلی؛ ترجمه فرشاد رضایی؛ انتشارات ققنوس تنهاییهای یک هیولا!
«فرانکنشتاین»
به روایت نویسنده/ عشق تاوان آدم بودن است
مهدی مبشری
«مسیحا»
نویسنده: مهدی مبشری
ناشر: نیستان، چاپ اول، 1400
92 صفجه، 22000 تومان
#نشرنیستان
مسیحا چهل باب است در بهترین چهل روز زندگیم...
نوشته های پدری به پسری ؛ پدری در اکنون خویش برای سالهای پیش روی پسرمی نگارد.
همیشه به تاثیر قلم ایمان داشته ام و دارم
واین تاثیر را در بستر آموزش و تربیت بسی مناسب دانسته ام.
گاهی چشم در چشم نبودن آستانه دیده آدمی را وسعت میبخشد ، گاهی باز سازی صدای عزیزی آن را خوش الحان تر میکند .خون در رگ قلم ریختم و مسیحا را جانانه نوشتم...
غفلت و فراموشی انگار اعضای نایده تن آدمیند
چو عضوی به درد آورد روزگار این دو عضورا حتما بماند قرار ، که تمام مصائب و رنجهای آدمی از این جا نشات میگیرد .آدمی با اینکه چمدان سفر در دست دارد اما چنان می پندارد که گویی برای همیشه ساکن زمین است .
غفلت ارث آدم است برای آدمی زاده ، از حوا و آدم شروع شده و میان قبیله بنی بشر دست به دست می گردد.
باید کاری میکردم پس نوشتم:
مسیحا ! نبلع میل کن
هرکس به اندازه مشتش آب میخورد ، دلت که بزرگ شود دستت مَشک میشود
اشک پناهگاه امن آدمیست
زبان بلای آدمیست
نمیدانم چرا شنیدن صدای رود واجب شرعی نیست؟
در حضور توانگر جاهل پا روی پا انداز و متکبرانه بنشین
چه خواب ها که تعبیرشان یوسف شدو چه یوسف ها که عزیز...
فهمیدن شجاعت میخواهد
انصاف یعنی کفه ترازو تو به سنگ ، تراز شود نه به انگشت اشارت تو
کوررا به چراغ احتیاج نبود
آنگه آزاده ای که ره بر او نبندی ، آزاده تری که ره ببندی و خود گرفتار جاده شوی
عشق تاوان آدم بودن است
پرنده قلب اویی ، بال ها به ادب بگشا ، دانه به خضوع برچین، به حرمت مهری که به پای تو ریخته جلد این خانه شو
دست نیازمند عمود است به آسمان و دست گدا افقی به سمت خلق
حرمت محب ارجح تر از حرمت محبوب است
ادب از مطهرات است
سرخی حیاست که بر صورت سیلی شده
آدم اینجا تنهاست هرچه به دایره ارتباطات بی افزایی برای فرار از تنهایی به درک دردناک تری از غربت میرسی
ایمان نوش داروی بیماری حسد است
آنکه در عشق نفاق کند جهنم نیز بر او حرام است
زنانه زیستن سخت است آنقدر سخت که گاهی زنها هم زن بودن را برنتابند
زخم را علاج ،چشم بستن است بر زخم ، بسپار به زمان این طبیب زبر دست دهر
بر دو گروه دعا واجب است:راه یافتگان و گمراهان
و اما هنر هشتم، تو هنر هشتمی آنگاه که خلق از دل و دست و چشم و سر و زبانت در امانند
گِل گونه را از سطل دیگر برداشته ، ترکیبی از آب و مهر و خاک و گل سرخ،بعد مالیده به صورت آدم.
پوشش ارمغان تمرد بود آدمی به برگی خود را پوشاند.
خلوت تو جهان بیرونت را میسازد
اشک آخرین تیر است، تیر خلاص
نوشتن مسکن است اگر به شفای کلمه ایمان بیاوری
وطن یعنی دردهای مشترک یک ملت، یعنی زخمهای عمیق و نمکدانهای آماده به شلیک
بهت و حیرت انسان را به اکتشاف کشاند
مادر جان آن سوی جغرافیای سفره جایی که تو می نشستی آفریقا بود
شفا فهم آدمیست از دردی که میبرد
صمیمیت به همیّت ما نان میشود بر سفره جان
خاطره جزای دوستی است
حجاب دل سوختن است بدون دود
باغبان ، عزای غوره بیند گر مویز نشود، حلوا شدن پاداش ایستادگی ست بر شاخه
عالِم ، مصلوب جهل است
حوایی که پیامبر غفلت نبود
ادامه...
https://www.alef.ir/news/4000407063.html
مهدی مبشری
«مسیحا»
نویسنده: مهدی مبشری
ناشر: نیستان، چاپ اول، 1400
92 صفجه، 22000 تومان
#نشرنیستان
مسیحا چهل باب است در بهترین چهل روز زندگیم...
نوشته های پدری به پسری ؛ پدری در اکنون خویش برای سالهای پیش روی پسرمی نگارد.
همیشه به تاثیر قلم ایمان داشته ام و دارم
واین تاثیر را در بستر آموزش و تربیت بسی مناسب دانسته ام.
گاهی چشم در چشم نبودن آستانه دیده آدمی را وسعت میبخشد ، گاهی باز سازی صدای عزیزی آن را خوش الحان تر میکند .خون در رگ قلم ریختم و مسیحا را جانانه نوشتم...
غفلت و فراموشی انگار اعضای نایده تن آدمیند
چو عضوی به درد آورد روزگار این دو عضورا حتما بماند قرار ، که تمام مصائب و رنجهای آدمی از این جا نشات میگیرد .آدمی با اینکه چمدان سفر در دست دارد اما چنان می پندارد که گویی برای همیشه ساکن زمین است .
غفلت ارث آدم است برای آدمی زاده ، از حوا و آدم شروع شده و میان قبیله بنی بشر دست به دست می گردد.
باید کاری میکردم پس نوشتم:
مسیحا ! نبلع میل کن
هرکس به اندازه مشتش آب میخورد ، دلت که بزرگ شود دستت مَشک میشود
اشک پناهگاه امن آدمیست
زبان بلای آدمیست
نمیدانم چرا شنیدن صدای رود واجب شرعی نیست؟
در حضور توانگر جاهل پا روی پا انداز و متکبرانه بنشین
چه خواب ها که تعبیرشان یوسف شدو چه یوسف ها که عزیز...
فهمیدن شجاعت میخواهد
انصاف یعنی کفه ترازو تو به سنگ ، تراز شود نه به انگشت اشارت تو
کوررا به چراغ احتیاج نبود
آنگه آزاده ای که ره بر او نبندی ، آزاده تری که ره ببندی و خود گرفتار جاده شوی
عشق تاوان آدم بودن است
پرنده قلب اویی ، بال ها به ادب بگشا ، دانه به خضوع برچین، به حرمت مهری که به پای تو ریخته جلد این خانه شو
دست نیازمند عمود است به آسمان و دست گدا افقی به سمت خلق
حرمت محب ارجح تر از حرمت محبوب است
ادب از مطهرات است
سرخی حیاست که بر صورت سیلی شده
آدم اینجا تنهاست هرچه به دایره ارتباطات بی افزایی برای فرار از تنهایی به درک دردناک تری از غربت میرسی
ایمان نوش داروی بیماری حسد است
آنکه در عشق نفاق کند جهنم نیز بر او حرام است
زنانه زیستن سخت است آنقدر سخت که گاهی زنها هم زن بودن را برنتابند
زخم را علاج ،چشم بستن است بر زخم ، بسپار به زمان این طبیب زبر دست دهر
بر دو گروه دعا واجب است:راه یافتگان و گمراهان
و اما هنر هشتم، تو هنر هشتمی آنگاه که خلق از دل و دست و چشم و سر و زبانت در امانند
گِل گونه را از سطل دیگر برداشته ، ترکیبی از آب و مهر و خاک و گل سرخ،بعد مالیده به صورت آدم.
پوشش ارمغان تمرد بود آدمی به برگی خود را پوشاند.
خلوت تو جهان بیرونت را میسازد
اشک آخرین تیر است، تیر خلاص
نوشتن مسکن است اگر به شفای کلمه ایمان بیاوری
وطن یعنی دردهای مشترک یک ملت، یعنی زخمهای عمیق و نمکدانهای آماده به شلیک
بهت و حیرت انسان را به اکتشاف کشاند
مادر جان آن سوی جغرافیای سفره جایی که تو می نشستی آفریقا بود
شفا فهم آدمیست از دردی که میبرد
صمیمیت به همیّت ما نان میشود بر سفره جان
خاطره جزای دوستی است
حجاب دل سوختن است بدون دود
باغبان ، عزای غوره بیند گر مویز نشود، حلوا شدن پاداش ایستادگی ست بر شاخه
عالِم ، مصلوب جهل است
حوایی که پیامبر غفلت نبود
ادامه...
https://www.alef.ir/news/4000407063.html
جامعه خبری تحلیلی الف
«مسیحا»؛ مهدی مبشری؛ نشر نیستان عشق تاوان آدم بودن است
«مسیحا»