الفِ کتاب
618 subscribers
3.99K photos
32 videos
41 files
3.7K links
الف‌ِکتاب ضیافتی‌ست فرهنگی؛ میزبان شماییم تا از تازه‌ترین کتاب‌ها بگوییم؛ این‌که چگونه‌اند و فراخور کدام‌یک از ما...
Download Telegram
فایل صوتی سخنرانی دکتر عبدالمجید ارفعی با عنوان «گل‌نبشته‌های تخت جمشید»
اینجا:
http://chaharrah.tv/arfaee-95-10-25/
بازگشت بخشی از الواح باروی تخت جمشید به ایران

تا ۳۰ مهرماه می‌توانید از این مجموعه در موزه ایران باستان بازدید کنید.
راهنمای کتاب/ در غرب خبری نیست!

حمیدرضا امیدی‌سرور

«خوشه‌های خشم»
نویسنده: جان اشتاین بک
ترجمه: عبدالحسین شریفیان
با صدای : آرمان سلطان‌زاده
ناشر: موسسه آوانامه (با همکاری نشر نگاه)
زمان: 23 ساعت 40 دقیقه
28000 تومان
#رمان #آوانامه #کتاب_گویا

باید اعتراف کنم اگر کتاب گویایِ «خوشه‌های خشم» اثر جان اشتاین‌بک آن هم با چنین کیفیت مطلوبی، منتشر نشده بود؛ کماکان فرصت اینکه مخاطب این رمان برجسته‌ی ادبیات امریکا باشم، فراهم نیامده بود. پیش‌تر هربار که قصد خواندنش را کرده بودم، حجم مفصل کتاب باعث شده بود، خوانش آن را  به زمانی مناسب موکول کنم! زمانی نامعلوم در آینده که بعید  بود به این زودی‌ها مهیا شود.

جان اشتاین‌بک در روایت این رمان از زاویه دید دانای کلِ نامحدود استفاده کرده و شیوه‌ متکی بر تمرکز روی جزئیات او در روایت داستان (که در توصیف فضا و مکان و کنش‌ها و دیالوگ‌ها دیده می‌شود) ریتمی آرام را برای رمان به همراه آورده که دنبال کردن آن برای مخاطب این روزگار نیازمند حوصله  و فرصتی مناسب است. افزون بر این نویسنده برای جا افتادن شرایطی که شخصیت ها در آن گرفتار آمده اند، گاه به ارائه توضیحات مستقیم درباره مناسبات مالی بانکداران و کشاورزان و همچنین نقد منش سرمایه‌دارانه و معضلات فاصله طبقاتی و... پرداخته است. اما این توصیفات پر از جزئیات و شعارهای مستقیم که هنگام خواندن می تواند برای مخاطب رمان موجب ملال شوند، لااقل در زمان گوش دادن به نسخه صوتی «خوشه‌های خشم»، آنقدر کش‌دار و فرساینده نمی‌نماید که خللی به ارتباط مخاطب و این اثر ارزنده ادبیات کلاسیک امریکا وارد سازد.

با این حال نمی‌توان منکر ارزش‌های فراوان رمان در جنبه های گوناگون (هم از منظر محتوایی و هم از منظر ادبی) شد و از آن صرف نظر کرد. بنابراین، بی تعارف فرصت بهره‌مندی از این رمان مهم در ادبیات امریکا را مدیون اجرای جذاب رمان باصدای گرم آرمان سلطان زاده هستم که به همت موسسه آوانامه با انتشار رمان  «خوشه‌‎های خشم» در قالب کتابی گویا فراهم آمده است.

در روایتِ گویا شده (اجرای صوتی) کتاب، توصیفات پر از جزئیات نویسنده چنان در ذهن مخاطب تداعی می شوند که گویی خود در آنجا حاضر است. این احساس حاصل مشارکت حس شنیداری و قدرت ذهن در راستای تجسم بخشیدن به آن چیزی‌ست که می‌شنود و در مجموع تجربه‌ای منحصر به فرد را تدارک دیده که تاثیری عمیق بر مخاطب می‌گذارد.

 «خوشه‌های خشم» رمانی حماسی و باشکوه است، با پایانی چنان درخشان و تاثیرگذار که مخاطب به سختی می‌تواند خود را از سیطره تاثیر آن برهاند! شاید باورش سخت باشد اما اشتاین بک این رمان مفصل را تقریبا در طول پنج ماه نوشته است. آن هم در بدترین شرایط! براساس یادداشت‌های برجای مانده از اشتاین بک در هنگام نوشتن این رمان، اوضاع و احوالی متشنج داشته است، چنانکه در حال از دست دادن کنترل و اعتماد به نفسش بوده! مرگ باجناقش، جنگ و همچنین ماجرای فروش و از دست دادن خانه‌اش همگی روی او تاثیر گذاشته بود تا تصور کند این رمان نهایتا اثری متوسط بیشتر نخواهد شد: «آیا تا بحال کتابی، تحت شرایطی چنین پرتنش نوشته شده؟ سیستم عصبی من فروپاشیده و امیدوارم به سمت یک حمله عصبی شدید پیش نروم. ای کاش می‌توانستم برای مدتی ناپدید شوم. چیزهای خیلی زیادی هستند که مرا عصبی می کنند. می ترسم این کتاب از هم بپاشد. اگر این اتفاق بیفتد، من هم از هم می پاشم.»

اگرچه تاثیر این ذهن متشنج شده را نیز در عدم انسجام نظرات نقادانه نویسنده رمان نسبت مناسبات حاکم بر جامعه امریکایی آن روزگار می‌توان احساس کرد اما حاصل کار نه اثری متوسط که  به یکی از شاهکارهای کلاسیک ادبیات امریکا بدل شد و جایزه معتبر پولیتزر را برای نویسنده‌اش به ارمغان آورد.

فروش رمان چنان موفق بود که در مدت زمانی کوتاه قریب به پانصد هزار نسخه از آن به فروش رفت. البته در این موفقیت و شهرت که برای رمان رقم خورد مسائل حاشیه‌ای نیز دخالت بسیاری داشت.

ادامه...

https://www.alef.ir/news/3980717098.html
جزینی: احمد دهقان حد واسط ادبیات تبلیغی و تحلیلی جنگ ایستاده است

جواد جزینی در نشست نقد و بررسی کتاب «جشن جنگ» ضمن تقسیم‌بندی ادبیات جنگ به دو بخش تبلیغی و تحلیلی، احمد دهقان را حد واسط این دو بخش دانست.

به گزارش الف کتاب، جلسه‌ نقد و بررسی مجموعه‌ داستان «جشن جنگ» نوشته‌ احمد دهقان با حضور نویسنده و منتقدین جواد جزینی و احسان رضایی در دانشگاه علم و صنعت برگزار شد.

در ابتدای این جلسه، احمد دهقان، داستان «نشانه» از کتاب خود را خواند و پس از آن نوبت به منتقدین رسید که صحبت کنند.

جزینی: پرسه در خاک غریبه را حتما بخوانید

جواد جزینی در مورد آثار احمد دهقان گفت: من تقریبا همه کارهای آقای دهقان را خوانده‌ام و شاید یکی دو کتابش باشد که از دستم دررفته باشد. در بین این کارها ، «پرسه در خاک غریبه» را بسیار دوست می‌داشتم و در هرجا که نشستم و گفت‌وگو کردم به بقیه گفتم که این کتاب را بخوانید چرا که نمونه برجسته‌ای است و راجع به این برجستگی در این جلسه صحبت خواهم کرد. در داستان‌های کوتاه ایشان هم داستان «من قاتل پسرتان هستم» را خیلی دوست داشتم.

ادبیات تبلیغی و تحلیلی جنگ چیست؟

وی با اشاره به ادبیات جنگ گفت: احمد دهقان نویسنده جنگ است و تمام آثار او با حال و هوای جنگ نوشته شده است. اگر چه در سال‌های اخیر احمد دهقان تنها روایتگر میدان‌های نبرد نیست و انگار دغدغه‌های بعد از جنگ را هم روایت می‌کند. ادبیات جنگ کشور ما و همه کشورهای دیگر انگار یک تقسیم‌بندی دارد. عموما وقتی یک جنگ در کشوری آغاز می‌شود، همه مردم‌ها بسیج می‌شود که در برابر خطر بایستد و نویسندگان نیز از این صف خارج نیستند. همزمان با جنگ که فضای امنیتی حاکم است، آنان نیز شروع کرده و به توان خود برای جنگ می‌نویسند. این بخش را ادبیات تبلیغی جنگ می‌دانند که کار آن همانند دیگر نیروهای نظامی و امنیتی تهییج مردم و دعوت به دفاع از کشور است. ما از 3 ماه بعد از جنگ، اولین داستان جنگ را نوشتیم و ادامه نیز دارد. این موضوع در تمام کشورها وجود دارد. اتفاقا نویسنده‌ها شان یک رزمنده را پیدا می‌کنند که در حوزه فرهنگ تلاش می‌کند با تولید ادبیات داستانی متناسب، مردم را دعوت به میهن‌پرستی، مبارزه با دشمن متجاوز، مقاومت و ... نماید. این، ادبیات تبلیغی است. با این حال، تمام کشورها یک ادبیات دیگر نیز دارند که به آن ادبیات تحلیلی می‌گویند. به محض این که جنگ‌ها تمام می‌شود، تمام‌شان امنیتی برداشته می‌شود و دیگر لازم نیست کسی را بسیج کنیم. در این هنگام، جنگ درونی آدم‌ها با اثرات جنگ آغاز می‌شود. در بخش اول کسی نمی‌گفت که اگر به جنگ بروید، کشته می‌شوید اما در ادبیات تحلیلی می‌گویند که چرا جنگ شد؟ می‌شود جنگ را ادامه ندهیم؟ می‌دانید این جنگ چه نابه‌سامانی‌هایی برای ما داشت و ... جالب است که اگر این حرف‌ها را در دوره اول بگویید، تبدیل به خائن می‌شوید چرا که همه تبلیغ می‌کنند و شما علیه‌ آن جریان حرف می‌زنید.

ادامه...
https://www.alef.ir/news/3980717135.html
راهنمای کتاب/ عشق هرگز نمی‌میرد!

حمیدرضا امیدی‌سرور

«اشتباه در ستاره بخت ما»
نویسنده: جان گرین
ترجمه: مهرداد بازیاری
ناشر: چشمه، چاپ اول 1397
247 صفحه، 30000 تومان
#رمان #نشرچشمه

«عشق هرگز نمی‌میرد»؛ نام رمان معروف و کلاسیک امیلی برونته، می‌تواند یکی از عناوین مناسب باشد، برای نوشتن یادداشتی در باره رمان «اشتباه در ستاره‌‎های بخت ما»؛ رمانی اثر جان گرین که به تازگی با ترجمه مهرداد بازیاری به همت نشر چشمه منتشر شده‌است.

استفاده از این عنوان از دو جهت می تواند شأن نزول داشته باشد: نخست از این جهت که ما با رمانی کاملا عاشقانه طرف هستیم که می کوشد تصویری از اهمیت و کارکرد سازنده‌‌ی عشق در دنیای امروز پیش روی خواننده کتاب بگذارد. دنیایی که شاید خیلی از ما تصور کنیم، دیرزمانی‌ست در آن عشق از معنای واقعی خود تهی شده؛ اما رمان حاضر می‌تواند تاییدی بر این واقعیت باشد که عشق حتی در دنیای مدرن و ماشینی شده امروز هم نمرده و هنوز عامل محرکی‌ست برای تقویت احساس زنده بودن و میل زیستن.

نکته دیگر نیز برمی‌گردد به نحوه استفاده از عشق در این رمان، به عنوان یکی از قدیمی ترین مضامین که در روایت های داستانی مورد استفاده قرار می‌گیرد. بی گمان در ادبیات داستانی هیچ مضمونی به اندازه عشق مورد استفاده قرار نگرفته باشد، اما با وجود این موفقیت رمان «اشتباه در ستاره‌های بخت ما» تاکید مکرری است بر این واقعیت که اگر همین ایده تکراری را در موقعیتی بدیع مورد استفاده قرار دهیم می تواند رنگی از تازگی به خود گرفته و کماکان جذاب باشد.

جان گرین این رمان را در سال 2012 نوشت، استقبال از آن به حدی بود که توفیق بزرگی در زندگی این نویسنده جوان سی و پنج ساله رقم خورد و بیش از ده میلیون نسخه از آن به‌فروش رفت و به اغلب زبانهای زنده جهان نیز ترجمه شد. دو سال بعد جان بون بر اساس «اشتباه در ستاره‌های بخت ما» فیلمی ساخت که از جذابیت های داستانی رمان به خوبی برای موفقیت روایت تصویری آن استفاده کرد و تماشاگران بسیاری یافت.

جذابیت درونمایه رمان که باعث شده داستان عاشقانه آن تازه و تاثیر گذار بنماید، از آن روست که عشق نه فقط به عنوان یک رابطه انسانی (بر مبنای نیازهای روحی و عاطفی یا جنسی) که به عنوان یک مرهم برای التیام دردهای روحی و جسمی ظهور و بروز دارد. عشق حکم نجات دهنده را پیدا کرده است، آن هم برای آدمهایی در اوج ناامیدی قرار دارند و افقی برای ادامه زندگی خود احساس نمی‌کنند.

راوی رمان «هزل» دختر نوجوانی است، مبتلا به سرطان روایت می کند که تازه قدم به هفده سالگی گذاشته است. بیماری و تنهایی موجب شده هزل با افسردگی شب و روز خود را بگذراند. چنین وضعیتی مادر او برآن می‌دارد که دختر به یک گروه خود درمانی پیوسته و از طرق مشاوره و گفتگوی گروهی شرایط روحی خود را بهبود بدهد. شرکت در جلسات این گروه زمینه آشنایی هزل با آگوستاس می‌شود. پسری جوان که او نیز با بیماری سرطان در گیر است و همانند هزل افق روشنی برای زندگی آینده خود احساس نمی کند.
ادامه...
https://www.alef.ir/news/3980718136.html
کتاب در یک طیاره‌ی بی‌نام

دکتر علی غزالی‌فر

نامگذاری یکی از فعالیت‌های منحصربه‌فرد انسان‌هاست که عبارت است از برگزیدن یک اسم مسخره برای امور که تا حد ممکن بی‌ربط باشد؛ برای مثال کیهان‌قلی به عنوان برند حلواشکری
کتاب در یک طیاره‌ی بی‌نام

در کهکشان راه قیفی، طیاره‌ای هست که دانشمندان جهان هنوز نتوانسته‌اند اسم مناسب مسخره‌ای برای آن انتخاب کنند. نامگذاری یکی از فعالیت‌های منحصربه‌فرد انسان‌هاست که عبارت است از برگزیدن یک اسم مسخره برای امور که تا حد ممکن بی‌ربط باشد؛ برای مثال کیهان‌قلی به عنوان برند حلواشکری. این در حالی‌ست که به نظر می‌رسد اسم هر چیزی را باید خودش انتخاب کند و نه انسان‌های ابله. اما انسان‌ها اصرار دارند که در حرف و نامگذاری هم دست از ستمگری نکشند تا دچار ازخودبیگانگی رادیکال نشوند.

باری، در آن طیاره، کشور اجق‌وجقی هست که موجودات سه‌پایی در آن می‌زیند. عجیب است، ولی نظریه گولاخیستی تکامل به‌خوبی از عهده تبیین این واقعیت چِندِش برمی‌آید؛ چراکه طبیعت زنده و زننده را کور و بیشعور می‌داند و لذا نباید از چنان چیز خرفتی انتظار داشته باشیم محصولات دقیق و درخشانی داشته باشد در حد وانت نیسان، سازمان ملل متفرقه یا آن حجم ابلهانه زردرنگ که عبارت است از یک عدد رئیس‌جمهور کشوری در حوالی همان سازمان دورهمی.

آن موجودات سه‌پا کاری ندارند جز آه و ناله و زنجموره، به‌طوری که برای تعریف منطقی می‌توان آنها را حیوان نالان نامید. یکی از شکایات همیشگی آنان در باب اتلاف وقت است. در آنجا هم، زمان به مقدار قابل‌توجهی وجود دارد و آنها کمر به نابودی آن امر کشدار بسته‌اند. از منظر یک اَبَرفلسفه‌ی فوقِ متافیزیکیِ یأجوجیستی، ارزش حقیقی آن موجودات در زمان خاص هر کدام نهفته است، و لذا اگر برای زمان کسی ارزش قائل نباشند، گوئی هستی خود او بی‌ارزش است. به همین دلیل هستی و نیستی آن موجودات علی‌السویه شده و صد البته هیچ فحش فلسفی‌یی رکیک‌تر از این وجود ندارد.

با وجود این، شکایت آن موجودات سخن مجانی است؛ زیرا وقت هر کسی در اختیار خود اوست و هیچ‌کس نمی‌تواند وقتی کسی را تلف کند، مگر اینکه خودش اجازه دهد دیگران وقت او را تلف کنند. اساسا هدر رفتن زمان توسط خود شخص آغاز می‌شود و دیگران به آن دامن می‌زنند. اگر کسی برای وقت خود فکر و برنامه داشته باشد، هیچ‌کس نمی‌تواند وقت او را به هدر دهد. کسی که می‌داند اگر برای خرید پکیج حلواشکری کیهان‌قلی باید به صف مورچگان بپیوندد، پیشاپیش برای آن برنامه‌ای بچیند؛ مثلا می‌تواند در آنجا کتابی بخواند و چیزکی بفهمد.

این نکته مهم است که کتاب یک شیء، وسیله یا انتخاب ساده و محدود نیست، بلکه یک جهان بیکران است که برای هر وضعیتی صدها و شاید هزاران گزینه را پیش روی می‌نهد. لذا هر کسی می‌تواند متناسب با وضعیت درونی و شرایط بیرونی خود انتخاب مناسبی داشته باشد. ولی مشکل مبنایی این است که آن موجودات عجیب با کتاب کاملا بیگانه هستند. شاید هم در آنجا هنوز کتاب اختراع نشده باشد.
https://www.alef.ir/news/3980720135.html
#پیشخان الف
خودم را می‌سفرم
مصاحبه ساموئل دوک با ژوليا كريستوا
ترجمه توفان گركانی
چاپ اول ۱۳۹۸، نشر قطره
قطع رقعی، ۳۱۸صفحه، جلد شوميز
قيمت: ۵۰۰۰۰تومان
راهنمای کتاب/ خسته از گذشته و روبه سوی آینده

رضا فکری

«گیسیا»
نویسنده: غنچه وزیری
ناشر: نشر هیلا ، چاپ اول 1397
231صفحه، 21000 تومان
#رمان #نشرهیلا

گیسیا، رمانی است مشتمل بر ۴ فصل اصلی به نام‌های: گیسی، گیس‌گل، گیس‌سیاه و بنفشه. همان طور که از نام فصل‌ها نیز پیداست، تحولی در کار است که دختر گیس‌سیاهی را پس از گذراندن از مراحل بسیار و مشقت‌های روحی دشوار، بنفشه می‌کند. از طرفی رمان «گیسیا» درباره‌ی زنی سی و چند ساله به نام گیسیا است که در دنیای ذهنی‌اش، شعر و ادبیات فارسی و کردی جاری است. اما بین زندگی فعلی او و ریشه‌های گذشته‌اش فاصله‌ای افتاده است به درازای سال‌های عمرش و به گنگی کلافی درهم و پرگره. داستان رهایی زنی است که از زندگی در خود و گذشته‌های دور و نزدیک خسته می‌شود و راهی به آینده می‌گشاید. هر چند که این راه گنک و محو و مبهم و گاه نا‌دوست‌داشتنی باشد.

گیسیا که دچار روزمرگی زندگی شهری و خانوادگی شده، با تغییر غیرقابل‌انتظاری در زندگی‌اش روبرو می‌شود. در ابتدا تلاش دارد تا زندگی‌اش را به وضعیت باثبات پیشین برگرداند اما سرنوشت شاید چیز دیگری برایش رقم زده است؛ سفری به کردستان و سفری به گذشته‌ها و ریشه‌ها و علت‌ها. سفری برای دیدار با خود و دیدار با حضور جنگ و پی‌آمدهایش. جنگی که هر چند روزی به ظاهر تمام شد اما در زندگی و خاطره‌ی او و هم‌نسلانش هیچ وقت پایان نیافت. «آرزو کردم جنگ تمام شود نه برای این که از تصاویر و اخبار جنگ خسته بودم؛ از زندگی در فضایی بدون جنگ تصوری نداشتم. به خاطر بهتر شدن زندگی نبود که دلم می‌خواست جنگ تمام شود، فقط می‌خواستم جنگ تمام شود تا آبرا به خانه بر‌گردد.»

از طرفی دیگر اما گیسیا، داستان زندگی خانوادگی امروز است. زندگی خانوادگی آمیخته با مسایل اجتماعی و درهم‌تنیده با گذشته‌ها. داستان زندگی زنی که با همسر و دخترش در پایتخت زندگی می‌کند اما در دنیایش سنندج و هورامان و ایلام نقشی پررنگ دارند. زنی اهل کردستان که سوالات بسیاری از گذشته با او همراه است. هر چند مثل بسیاری از هم‌نسلانش سایه‌ی شوم جنگ جایی در ناخودآگاهش را اشغال کرده است، اما این زندگی اکنون است که برایش پرسش‌ها و معماهای تازه‌ای می‌آفریند. سر بر‌آوردن شک‌ها و بی‌اعتمادی‌های تازه که بخشی از تحولات جدید زندگی‌اش را نشات گرفته از آن‌ها می‌داند. ترس‌های فروخورده و رنج‌های کهنه که همیشه از کودکی همراهش هستند و او را وا می‌دارند تا گاه در خواب‌هایش زندگی کند، این بار با نگرانی از اکنون و آینده در هم می‌آمیزند و رویاها و کابوس‌های جدیدی می‌آفرینند:

«در آغه زمان برفی سخت و سنگی باریده بود؛ پاهای گیسیا تا زانو در برف گیر کرده بود و نمی‌توانست تکان بخورد. مانتو و شلوار مدرسه تنش بود و کیف قرمز سال سوم دبستانش روی دوشش بود. ... از دور مردی را دید. سعی کرد برف اطراف پایش را کنار بزند، اما برف‌ها مثل سنگ سخت بودند. گیسیا دست‌هایش را کنار دهانش گذاشت و داد زد: «کمک!» آن مرد شهداد بود. گیسیا داد زد: «شهداد!» شهداد صدایش را نمی‌شنید. پارویی در دست داشت و برف‌ها را کنار می‌زد، انگار داشت بین برف‌ها دنبال چیزی می‌گشت. گیسیا باز هم داد زد و شهداد همان طور برف‌ها را زیر و رو می‌کرد.گیسیا سعی کرد خودش را بیرون بکشد. برف مثل سیمان پاهایش را در زمین میخکوب کرده بود. فریاد زد: «شهداد!» شهداد به سمتش نگاه کرد ولی او دیگر شهداد نبود؛ شاهو بود. گیسیا داد زد: «کمک!» شاهو نگاه می‌کرد ولی انگار او را نمی‌دید.»

در زندگی گیسیا، سه مرد مهم حضور دارند که هر یک به دلیلی و به شیوه‌ای او را رها می‌کنند. آبرا؛ برادرش، شاهو؛ دوست صمیمی برادرش و ناجی و حامی‌اش در نوجوانی، و شهداد؛ همسرش. دلایل و استدلال هر یک از آن‌ها به رمان رنگی روان‌شناسانه می‌دهد و کنکاشی عمیق در ذهن و روان هر یک از این سه را می‌طلبد. گیسیا که بخشی از پیچیدگی‌های ذهنی‌اش از حضور و عدم حضور این سه مرد سرچشمه می‌گیرد، گاه عاقلانه و صبور واقعیت‌ها را می‌پذیرد و گاه راه حل‌هایی کودکانه و دم دستی پیدا می‌کند برای سر در آوردن از درون یکی از آن‌ها. بخش‌های تیره و روشن ذهن گیسیا، او را به موجودی خاکستری و واقعی و قابل باور تبدیل می‌کنند؛ همسری ترسیده ولی امیدوار در مقابل شوهرش، مادری پرانگیزه و با مسوولیت در برابر دخترش، دختری پناه‌جو و نا‌آرام در آغوش مادرش و انسانی گم شده در میان این همه نقش.

ادامه...
https://www.alef.ir/news/3980721065.html
#پیشخان الف
حلقه مفقوده در ايدئولوژی ماركس
حسن شايگان
چاپ اول ۱۳۹۸، نشر قطره
قطع وزيری، ۳۱۱صفحه، جلد سخت
قيمت: ۶۰۰۰۰تومان
به روایت نویسنده/ مصائب پدری کردن

«دنده لج»
نویسنده: محمد ترکاشوند
ناشر: نیستان، چاپ اول 1398
132 صفحه، 27000 تومان

#رمان #نشر نیستان

در بین گرفتاری های روزمره، تنظیم روابط خانوادگی سهم زیادی را به خود اختصاص داده است. چالش والدین و فرزندان منجر به حوادث تلخ فراوانی در خانواده های ایرانی می شود. تقابل و تضاد در خانواده های ما بیداد می کند. یک سوی این تقابل ها پدر و مادرانی هستند که وارثان عصر استبدادند. در دهه های اخیر که نظام شاهنشاهی در جامعه ایران تغییر کرده است، نظام پدر سالاری نیز در خانه ها رو به زوال است.

خانواده ایرانی در حال گذار از پدر سالاری به سوی همه سالاری دچار بیماری های فراوانی شده است.

در برخی از خانه ها شاهد زن سالاری یا مادر شاهی هستیم و در بعضی دیگر از خانه ها با پدیده فرزند سالاری مواجه می شویم.

در رمان دنده لج صدای خرد شدن پدرسالاری به گوش می رسد، اما بوی مشمئزکننده استبداد هنوز ذائقه روح را آزار می دهد. تلاش نافرجام پدر برای استمرار پدرسالاری از یک طرف و روحیه انقلابی فرزند برای رسیدن به اریکه فرزندسالاری از سوی دیگر قابل مشاهده است.

حمیدرضا پسری لج باز که محصول پدری است مقتدر، سر از لاک بردگی در می آورد و ندای آزادی خواهی و طغیان در برابر سرپرستی و ولایت سنتی پدر سر می دهد. او خسته از فردسالاری پدر ناخواسته به دام فردسالاری پسر می افتد و خود در قواره همه مستبدان تاریخ شروع به لج بازی می کند.

مجید به عنوان پدر خانواده، نویسنده ستون سیاسی نشریات است. مهمترین دغدغه اش در بیرون از خانه ترویج همه سالاری و آزادی های اجتماعی است ولی در خانه به دنبال فرد سالاری است و نمی تواند با آزادی خواهی فرزندش کنار بیاید

تقابل پدر و پسر به فرار پسر از خانه منجر میشود تا جایی که پدر مجبور می شود بحران را به رسمیت بشناسد.

بر خلاف خیلی از والدین او راحت به مشاوره تن می دهد اما وقتی از زبان مشاور می شنود که پسرش کپی خود اوست، جا می خورد. آقا مجیدِ رمان دنده لج بعد از کش و قوس هایی حمیدرضا را بعنوان کپی ناخوانای خود می پذیرد و در مسیر حل بحران پیش آمده تصمیم می گیرد با پدر بودن سنتی فاصله بگیرد و پدری مدرن بشود.

در مسیر جدیدی که آقا مجید در پیش می گیرد این واقعیت که او هم آدم لج بازی است، جلوه بیشتری می کند. تضاد بین پدر بودن سنتی و پدر بودن مدرن در لحظه لحظه داستان به تصویر کشیده شده است.

رمان دنده لج نتیجه سالهای طولانی نشستن پای حرف نسل جوان و والدین است. خواندن این داستان به پدر و مادرها و فرزندان نوجوان و جوان این فرصت طلایی را می دهد که تصویری روشن از روابط خانوادگی خود را در آیینه صاف و صیقلی این داستان به تماشا بنشینند. نویسنده این داستان معتقد است همراهی چند ساعته با ماجراهای رمان دنده لج گره های زیادی از ذهن اهالی خانواده ایرانی باز می کند.

جای خالی دعواهای پدر، پسری در عرصه داستان به چشم می خورد. تنش ها و درگیری های انرژی سوز بین والدین و فرزندان، کمتر تبدیل به سوژه های ناب در جهان داستان شده است. می توان مدعی شد که رمان دنده لج شروعی است برای توجه جدی تر به این موضوع مهم و اساسی.
ادامه...
https://www.alef.ir/news/3980722052.html
«شب سقای آب و ادب» در مجموعه پنجمین زیارت واره هنر عاشورا

دانشگاه شهید باهنر کرمان در مجموعه پنجمین زیارت واره هنر عاشورا، «شب سقای آب و ادب» را برگزار می کند. این مراسم که با حضور سید مهدی شجاعی خواهد بود، امروز دوشنبه ۲۱ مهر ماه در تالار وحدت دانشگاه باهنر، بعد از نماز مغرب و عشاء برقرار خواهد شد

https://www.alef.ir/news/3980722056.html
راهنمای کتاب/ وسواس مرگ و از خود بیگانگی

حمیدرضا امیدی‌سرور

«نه داستان»
نویسنده: جی دی سلینجر
ترجمه: کاوه میرعباسی
ناشر: ماهی، چاپ اول و دوم، بهار 1398
207 صفحه، 25000 تومان
#داستان_کوتاه #نشرماهی

شاید در نگاه نخست بگوییم: بازهم یک ترجمه دیگر از روی اثری که پیش‌تر به فارسی برگردانده شده بود! آن هم با ترجمه‌ای مقبول برای زمان خود... اما خب چه ایرادی دارد؟ هر ترجمه تازه‌ای، حتی از آثاری که مکرر به فارسی برگردانده شده‌اند، محل اشکال نیست، البته به این شرط که بتواند ضرورت موجودیت خود را اثبات کند. برای دست یابی به این مهم نیز هیچ احتیاجی به توضیح مترجم و ناشر وجود ندارد. ترجمه خوب دیر یا زود جایگاه خودش را پیدا می کند، در میان اهل کتاب ضرورتش آشکار شده و ترجمه های قبلی را کنار زده و به حاشیه می برد.

در این مورد اصلا شک نکنید. نمونه اش مجموعه آثار کافکا که بارها به فارسی ترجمه شده و انصافا ترجمه های خوبی هم در میان آنها وجود دارد. اما برگردان علی اصغر حداد از این آثار که در ابتدا به زعم برخی دوباره کاری به نظر می رسید، به تدریج ضرورت خود را اثبات کرد، تا جایی که بسیاری (همانند صاحب این قلم) احساس کردند که باید این کتابها را دوباره و این بار با همین ترجمه که نشر ماهی منتشر کرده بود، در کتابخانه داشته باشد.

انتشار «نه داستان» اثر جی. دی .سلینجر که با ترجمه کاوه میرعباسی و به همت نشر ماهی وارد بازار نشر شده، می‌تواند نمونه‌ موفق دیگری از این قسم بازترجمه‌ها باشد. با اینکه ناشر اثری معروف و بسیار خوانده شده از نویسنده‌ای با شهرت سلینجر را با ترجمه‌ای تازه به بازار فرستاده، نیازی برای نوشتن مقدمه و موخره و آوردن دلیل و برهان ندیده است! آنچه باید انجام می شده در مرحله ترجمه، ویرایش و ظرافت‌های کتاب پردازی انجام شده و نتیجه نیز پیش روی مخاطبان قرار گرفته است؛ از کتابخوانهای متفنن گرفته تا اهل دقت و نظر که ابعاد گوناگون کار را می‌نگرند.

این نویسنده نامدار اما بد قلق، عمری دراز داشت که بخش اعظم آن در کنج عزلت و پشت دیوارهای بلند خانه‌ای گذشت که سخت مراقب بود تا کسی راه به داخل آن نیابد و همین سخت گیری جماعت را تشنه و کنجکاو می ساخت. آثار زیادی از او منتشر نشد، اما روایت شده که آثار بسیاری در نیمه دوم عمر خود که کار تازه ای به چاپ نسپرد، نوشته است. اما کسی چه می داند؟ سلینجر که حاضر نبود دوربین عکاسان تصویری از او ثبت کند، تن به گفتگو نمی داد، پاره ای از آثارش را اجازه انتشار مجدد نمی داد، بعید نیست چیزی ننوشته باشد و یا اگر نوشته برای اینکه حرص دوستدارانش را در بیاورد پاره کرده و در سطل زباله ریخته و یا در آتش شومینه خاکستر کرده است.

این درست که عمده شهرت و محبوبیت سلینجر میان خاص و عام مدیون رمان جذاب، عمیق و خوشخوان ناطور دشت بوده اما مجموعه‌ی «نه داستان» نیز نه تنها از آثار شاخص کارنامه سلینجر که بی اغراق ازجمله شاهکارهایی است که به تنهایی می تواند نام یک نویسنده را برای همیشه ماندگار کند.

سلینجر نوشتن این داستانها را در اواخر دهه چهل شروع کرد، داستانهایی که به صورت پراکنده در نشریات و گاهنامه ها منتشر شدند. او با اینکه داستانهای کوتاه دیگری نیز داشت اما برای انتشار این مجموعه نه داستان را از میان آنها برگزید و با اینکه می توانست نام یکی از داستانها را برای این مجموعه انتخاب کند و یا نام دیگری روی آن بگذارد، عنوان ساده «نه داستان» را برگزید. خوشبختانه در ترجمه تازه این کتاب برخلاف ترجمه پیشین که از قضا در زمان خود ، برگردان قابل قبولی هم بود از همین عنوان استفاده شده است. در ترجمه پیشین تنها هشت داستان از مجموعه حاضر به فارسی در آمده بود؛ اما میرعباسی متن کامل کتاب را که شامل نه داستان است، به فارسی درآورده و این را نیز باید از مزیت های ترجمه حاضر برشمرد. عنوان این داستانها بدین قرار است: « یه روز عالی برای موزماهی»، «عمو ویگیلی در کانتیکات»، «در آستانه جنگ با اسکیموها»، «مرد خندان»، «در قایق بادبانی»، «تقدیم به ازمی، با عشق و نکبت»، «دهانم زیبا، چشمانم سبز»، «دوره آبی دودومیه اسمیت» و «تدی».

داستانهای سلینجر زبانی به ظاهر ساده دارند، دیالوگ‌ها نیز در بسیاری موارد معمولی جلوه می کنند. اما این ظاهر ماجراست، چرا که همه چیز در نهایت دقت و هوشمندی انتخاب شده، در پشت این سادگی فریبنده مفاهیمی پیچیده و عمیق از روابط و روان و ذهینیت شخصیت ها به مخاطب منتقل می شود که از کار در آوردن لحن و زبان داستان و دیالوگ ها را دشوار و نیازمند نکته سنجی مترجم در انتخاب معادل ها می کند. از این نقطه نظر حاصل کار مترجم و خوش سلیقگی ویراستاران نشر ماهی کیفیتی مطلوب به ترجمه حاضر داده است به گونه ای که آن را نمونه ای موفق در میان ترجمه های موجود از آثار سلینجر بدل ساخته است.
ادامه...
https://www.alef.ir/news/3980723078.html
راهنمای کتاب/ وحشیانه بگو گرگ حیوان بهتری است

آرش محسنی

«زخمی که از زمین به ارث می‌برید»
نویسنده: عطیه عطارزاده
ناشر: چشمه، چاپ اول،۱۳۹۷
۱۱۰ صفحه، ۱۶۰۰۰ تومان
#شعر #نشرچشمه

بازار نشر حال خوشی ندارد، اما بازار شعر در خرابی مطلق است. اگر چنین احوالاتی ادامه پیدا کند، دور نیست که اضمحلال رسمی شعر مدرن فارسی در لبه‌های قرن جدید اتفاق بیافتد. مخاطب شعر نو به سرعت در حال ریزش و کاهش است و شمارگان دفترهای شعر به گواهی شناسنامه‌ی کتاب‌ها و اعلام رسمی برخی ناشران، به ۵۰۰ نسخه، ۳۰۰ نسخه و کم‌تر رسیده است. شعر نو که زمانی با ظهور شاعران نوگرایی چون نیما یوشیج، احمد شاملو، فروغ فرخزاد، مهدی اخوان ثالث، سهراب سپهری، منوچهر آتشی و چند تن دیگر ره صدساله را به چند سال پیمود و به اوج کارکرد و تاثیر اجتماعی سیاسی خود رسید، پس از خاموشی بزرگان به ادبار تجربه‌های خام و ناپخته، بازی‌های افراطی با کلمات و جریان‌های ساختگی و بی‌نتیجه دچار آمد و سیاست‌های بالادستی وزارت‌ ارشاد و سازمان‌های رسمی برای شاعرسازی و رواج شعر مورد پسند خودشان به نتایج روشن و قابل عرضی منجر نشد. در این میان چند ناشر انگشت‌شمار هنوز چراغ شعر را در آشفته‌بازار نشر روشن نگاه داشته‌اند و هنوز با همه‌ی فشارهای اقتصادی و بی‌اعتنایی مخاطب، شعر منتشر می‌کنند. نشر چشمه از مهم‌ترین ناشرانی‌ست که هنوز در فروست جهان تازه‌ی شعر، شعر شاعران جوان را به دست مخاطبان اندکش می‌رساند و اگرچه همیشه نقدهایی جدی به پروسه‌ی انتشار آن‌ها بر او وارد است اما در چنین احوالی کاری بس محترم و ارزشمند می‌کند. شماره‌ی صد و بیست و دوم این فروست، دفتر شعر عطیه عطارزاده است. «زخمی که از زمین به ارث می‌برید» عنوان دومین دفتر شعر این شاعر جوان است که ۵۱ شعر تازه‌ی او را در بر می‌گیرد. شعرهای این کتاب در شش بخش جمع آمده‌اند. بخش‌ها نام خاصی ندارند و مخاطب بعد از خواندن یازده شعر با فصل یک برخورد می‌کند و از این به بعد شاهد عددگذاری و نام‌گذاری فصل‌هاست.



می‌توان در هرکدام از شعرهای این کتاب طرحی از نیشخند به انسان معاصر را دید. عطارزاده در این شعرها با نگاهی ابزورد به مناسبت‌های زندگی روزمره، گرفتاری‌ها و معضلات پیچیده‌ی انسان عصر جدید پوزخند می‌زند و در چهره‌ای که از او و جهانش تصویر می‌کند، شتاب‌زدگی، فراموشی، تنهایی و ناامیدی او را نشان می‌دهد.



شعر عطیه عطارزاده نوعی سیر در تاریخ و اسطوره با تلاش برای انطباق هر دو با زندگی پس از دوران مدرن است. ارجاعات بسیاری در شعر او هست که به اتفاقات و شخصیت‌های تاریخی و اساطیری می‌پردازند و بسیار پیش آمده که شاعر در پاورقی آن ارجاعات را بدون توضیح رها می‌کند. گاه سطری استفاده‌شده از شاعر دیگری را ارجاع می‌دهد و گاه بدون اشاره به سطری مشهور از آن می‌گذرد. اسامی تاریخی را بدون ذکر توضیح در پاورقی یا پایان کتاب در شعرش می‌آورد که مخاطب برای فهم آن‌ها به دانشی پایه‌ای از تاریخ و شخصیت‌های تاریخی و مثالی دارد.



زبان شعری عطارزاده زبانی طبیعی است که میل به سادگی دارد اما برای پوشاندن این تمایل دست به دامن زبان آرکاییک شعر فارسی یا متون عرفانی قدیم می‌شود:



«مجموع مادرانم هستم

مجموع پدرانم

مجموع کودکانی که به دنیا نیامده‌اند

صیغه‌ی جمع نهنگان مرده‌ام

صیغه‌ی جمع شقه‌شقه‌شدن پای مسیح مصلوب بر باد

و دست کشیدن به مه

انگار مرگم را با خودم هرجا که بخواهم ببرم…»



یا:



«به شستن ظرف‌ها ادامه بده

به احضار مردگان بر جداره‌ی قاشق

به گذشتن از مرز مکدر بشقاب

برای رسیدن به شی ناممکن

به دست کشیدن بر دملی چرکین در حواشی لیوان

به شستن ظرف‌ها ادامه بده

به کندن زخمی که تمام‌ناشدنی است…»
ادامه...
https://www.alef.ir/news/3980724095.html