راهنمای کتاب/ فالکو؛ کارآگاهِ رمِ باستان
آرش محسنی
«شمشهای نقرهای»
نویسنده: لیندسی دیویس
مترجم: طاهر شریعت پناهی
ناشر: قطره، چاپ اول، 1397
۴۵۰۰۰ تومان
#رمان #نشرقطره #رمان_پلیسی
شاید نخستین کارآگاه داستانهای پلیسی آگوست دوپن باشد که در داستان «جنایت در کوی غسالخانه» نوشتهی ادگار آلن پو ظهور کرد اما نخستین کارآگاه در عالم واقع، فرانسیس ویدوک بود که اولین دفتر کارآگاهی خصوصی را در سال ۱۷۷۵ تاسیس کرد و ویکتور هوگو در خلق شخصیت بازرس ژاور در «بینوایان» به شخصیت او نظر داشته است. در اواسط قرن هجده و با انتشار داستان آلن پو، ژانر کارآگاهی با محوریت یک بازرس باهوش و زبردست به ژانری پرطرفدار و جذاب برای خوانندگان ادبیات داستانی تبدیل شد و پس از آن کارآگاهانی چون شرلوک هلمز، هرکول پوآرو، خانم مارپل، فیلیپ مارلو، سیکارد و نیک بلان آفرینندگانشان را به شهرت جهانی رساندند. داستان کارآگاهی و گسترش آن نشانهای برای پویایی تمدن نوین بشری بود که خاستگاه آن را میتوان اروپای بعد از انقلاب صنعتی دانست. بشر اروپایی با رسیدن به درجاتی از رفاه که نتیجهی مستقیم پیشرفتهای علمی و صنعتی بود، زندگی انسان را واجد ارزشهایی دانست که سلب آن بهوسیلهی دیگری باعث میشد تا کسی یا کسانی وقت گرانبها و هزینه را صرف یافتن دلایل آن و اجرای قانون در مورد عاملان آن کنند. اجرای قانون به مجاری رسمی و دولتی محدود نماند و دامنهاش را تا حوزههای شخصی و خصوصی شهروندان نیز گسترش داد و این ابزار نو مجریانی میخواست تا آزادانهتر و بهدور از بوروکراسی دست و پا گیر دولتی به دنبال سرنخها و جنایتکاران بگردند. کارآگاه خصوصی پدیدهای نوظهور مربوط به پیشرفتهای انقلاب صنعتی در اروپاست اما تصور کنید که یک کارآگاه خصوصی در رم باستان یا در قلمرو امپراطوری هخامنشی به دنبال سرنخها و قانونشکنان بگردد!
کتاب محبوب «شمشهای نقرهای» که نخستین کتاب از مجموعهی رازگشاییهای مارکوس دیدیوس فالکو است، رمانی خواندنی و پرکشش است که در آن فالکو، کارآگاه خصوصی شوخ و شنگ و لاابلی در رم باستان انجام وظیفه میکند. نویسنده با تخیلی اعجاببرانگیز فضای تاریخی بسیار دوری را بازسازی کرده و با توصیفات دقیق و جزئینگرانهی خود کارآگاهی را که باید در داستانهای بوکفسکی در دوران مدرن حضور میداشت در برههای تاریخی و در زندگی روزمرهی مردمان رم باستان به کار گماشته است. شمشهای نقرهای دیدگاه خواننده را به داستان کارآگاهی تغییر میدهد و این آشناییزدایی باعث میشود مرزهای جستوجو و تحقیق را بسیار فراتر از قراردادهای معهود و از پیش اندیشیده ببیند. نخستین رمان از مجموعهی ماجراهای مارکوس دیدیوس فالکو، شمشهای نقرهای در ۱۹۸۹ و بلافاصله موفقیت و شهرت برای لیندسی دیویس به همراه آورد. تا ۲۰۱۰ لیندسی نوزده رمان دیگر با محوریت مارکوس دیدیوس فالکو نوشت که آخرینشان رمان «مکافات» است. از رمانهایی که در آنها فالکو به کار گرفته شده است میتوان به «سایههای مفرغی»، «ونوس مسی»، «پنجههای آهنین ایزد جنگ»، «طلای پوسئیدون»، «جنازهای در گرمابه»، «اسطورهی ژوپیتر» و «اسکندریه» اشاره کرد. شوخطبعیها و طنز کلام فالکو باعث شده تا او را «فیلیپ مارلو رم باستان» لقب بدهند.
کتاب با مقدمهای مختصر آغاز میشود که در آن نویسنده به ایجاز به توصیف فضای سیاسی اجتماعی پس از مرگ نرون میپردازد: «شهری آشفته. زمانی که مرگ نرون به سلطنت دودمانی از حاکمان به سرسلسلگی سزار آگوستوس پایان داده است. شهری که بر امپراتوری گستردهای حکم میراند: بیشتر شمال اروپا، شمال آفریقا و بخشهایی از خاورمیانه. امپراتور کلودیوس با کمک ژنرال جوان ناشناختهای به نام وسپاسیان حتی پایگاهی در مکانی بدوی برای خود به دست آورده بود که رومیان هم چنان با وحشت به آن مینگریستند: بریطانیه! سی سال بعد وسپاسیان بود که از نبرد قدرت بعد از نرون پیروز ببرون آمد.»
آرش محسنی
«شمشهای نقرهای»
نویسنده: لیندسی دیویس
مترجم: طاهر شریعت پناهی
ناشر: قطره، چاپ اول، 1397
۴۵۰۰۰ تومان
#رمان #نشرقطره #رمان_پلیسی
شاید نخستین کارآگاه داستانهای پلیسی آگوست دوپن باشد که در داستان «جنایت در کوی غسالخانه» نوشتهی ادگار آلن پو ظهور کرد اما نخستین کارآگاه در عالم واقع، فرانسیس ویدوک بود که اولین دفتر کارآگاهی خصوصی را در سال ۱۷۷۵ تاسیس کرد و ویکتور هوگو در خلق شخصیت بازرس ژاور در «بینوایان» به شخصیت او نظر داشته است. در اواسط قرن هجده و با انتشار داستان آلن پو، ژانر کارآگاهی با محوریت یک بازرس باهوش و زبردست به ژانری پرطرفدار و جذاب برای خوانندگان ادبیات داستانی تبدیل شد و پس از آن کارآگاهانی چون شرلوک هلمز، هرکول پوآرو، خانم مارپل، فیلیپ مارلو، سیکارد و نیک بلان آفرینندگانشان را به شهرت جهانی رساندند. داستان کارآگاهی و گسترش آن نشانهای برای پویایی تمدن نوین بشری بود که خاستگاه آن را میتوان اروپای بعد از انقلاب صنعتی دانست. بشر اروپایی با رسیدن به درجاتی از رفاه که نتیجهی مستقیم پیشرفتهای علمی و صنعتی بود، زندگی انسان را واجد ارزشهایی دانست که سلب آن بهوسیلهی دیگری باعث میشد تا کسی یا کسانی وقت گرانبها و هزینه را صرف یافتن دلایل آن و اجرای قانون در مورد عاملان آن کنند. اجرای قانون به مجاری رسمی و دولتی محدود نماند و دامنهاش را تا حوزههای شخصی و خصوصی شهروندان نیز گسترش داد و این ابزار نو مجریانی میخواست تا آزادانهتر و بهدور از بوروکراسی دست و پا گیر دولتی به دنبال سرنخها و جنایتکاران بگردند. کارآگاه خصوصی پدیدهای نوظهور مربوط به پیشرفتهای انقلاب صنعتی در اروپاست اما تصور کنید که یک کارآگاه خصوصی در رم باستان یا در قلمرو امپراطوری هخامنشی به دنبال سرنخها و قانونشکنان بگردد!
کتاب محبوب «شمشهای نقرهای» که نخستین کتاب از مجموعهی رازگشاییهای مارکوس دیدیوس فالکو است، رمانی خواندنی و پرکشش است که در آن فالکو، کارآگاه خصوصی شوخ و شنگ و لاابلی در رم باستان انجام وظیفه میکند. نویسنده با تخیلی اعجاببرانگیز فضای تاریخی بسیار دوری را بازسازی کرده و با توصیفات دقیق و جزئینگرانهی خود کارآگاهی را که باید در داستانهای بوکفسکی در دوران مدرن حضور میداشت در برههای تاریخی و در زندگی روزمرهی مردمان رم باستان به کار گماشته است. شمشهای نقرهای دیدگاه خواننده را به داستان کارآگاهی تغییر میدهد و این آشناییزدایی باعث میشود مرزهای جستوجو و تحقیق را بسیار فراتر از قراردادهای معهود و از پیش اندیشیده ببیند. نخستین رمان از مجموعهی ماجراهای مارکوس دیدیوس فالکو، شمشهای نقرهای در ۱۹۸۹ و بلافاصله موفقیت و شهرت برای لیندسی دیویس به همراه آورد. تا ۲۰۱۰ لیندسی نوزده رمان دیگر با محوریت مارکوس دیدیوس فالکو نوشت که آخرینشان رمان «مکافات» است. از رمانهایی که در آنها فالکو به کار گرفته شده است میتوان به «سایههای مفرغی»، «ونوس مسی»، «پنجههای آهنین ایزد جنگ»، «طلای پوسئیدون»، «جنازهای در گرمابه»، «اسطورهی ژوپیتر» و «اسکندریه» اشاره کرد. شوخطبعیها و طنز کلام فالکو باعث شده تا او را «فیلیپ مارلو رم باستان» لقب بدهند.
کتاب با مقدمهای مختصر آغاز میشود که در آن نویسنده به ایجاز به توصیف فضای سیاسی اجتماعی پس از مرگ نرون میپردازد: «شهری آشفته. زمانی که مرگ نرون به سلطنت دودمانی از حاکمان به سرسلسلگی سزار آگوستوس پایان داده است. شهری که بر امپراتوری گستردهای حکم میراند: بیشتر شمال اروپا، شمال آفریقا و بخشهایی از خاورمیانه. امپراتور کلودیوس با کمک ژنرال جوان ناشناختهای به نام وسپاسیان حتی پایگاهی در مکانی بدوی برای خود به دست آورده بود که رومیان هم چنان با وحشت به آن مینگریستند: بریطانیه! سی سال بعد وسپاسیان بود که از نبرد قدرت بعد از نرون پیروز ببرون آمد.»
در چنین شرایطی است که فالکو، کارآگاه خصوصی فقیر داستان، دختر نوجوان زیبایی به نام سوسیا کامیلینا را در بازار میبیند و تمام ماجراها از همین نقطه آغاز میشود. این دیدار نه دیداری معمولی است که در آن مردی به دختری دل ببازد بلکه در شرایطی اتفاق میافتد که سوسیا، دختر یکی از سناتورهای معروف را دزدیدهاند و فالکو به شکلی اتفاقی موفق میشود او را از چنگ ربایندگانش بیرون بکشد و به خانهی محقرش ببرد. پترونیوس، سردستهی گشتیهای محلهی آونتین که رفاقتی با فالکو دارد، بو کشیده و دانسته است که دختری با دامن طلایی را همین فالکو همپیالهی نابهکارش بلند کرده است. پترونیوس سرزده به خانهی فالکو میآید و بعد از آن که لبی تر میکنند از او میخواهد تا سوسیا را به خانهاش برگرداند. فالکو قول میدهد که چنین کند اما وقتی پترونیوس مست لایعقل خانهاش را ترک میکند با خودش فکر میکند که مشخص نیست در خانه چه چیزی انتظار این پریچهر دلربا را میکشد. پس چرا باید از چنین دختر زیبایی دست بکشد و او را دودستی تقدیم دیگری کند؟ آیا فالکو سوسیا را به خانهاش برمیگرداند؟ این کاراگاه خصوصی جذاب و دوستداشتنی پایش را در چه ماجرای مرموزی گذاشته و دختر چه نقشی در این ماجرا دارد؟ شمشهای نقرهای را بخوانید.
ادامه...
https://www.alef.ir/news/3980612193.html
ادامه...
https://www.alef.ir/news/3980612193.html
جامعه خبری تحلیلی الف
«شمشهای نقرهای»؛ لیندسی دیویس؛ ترجمه طاهر شریعت پناهی؛ نشر قطره فالکو؛ کارآگاهِ رمِ باستان
«شمشهای نقرهای»
فیلم سخنرانی دکتر حمید خطیبشهیدی
با عنوان «بازشناسی فرهنگ اورارتو و اورارتوییان در حسنلو»
اینجا ببینید:
https://chaharrah.tv/khatib-shahidi-96-06-01/
این سخنرانی درباره شکلگیری دولت اورارتو و گسترش آن به طرف جنوب دریاچه ارومیه است که به ویژه بین سالهای ۸۲۰ تا ۸۱۰ پیش از میلاد اتفاق میافتد و منجر به حضور اورارتوییها در دشت اشنویه و دشت سولدوز میشود. محوطه باستانی حسنلو در این دشت نیز یادگار همین دوران است.
امروزه در خاک کشور ترکیه بیش از ۲۰۰ محوطه باستانی از دوره اورارتو شناسایی شده است. در ایران بیش از ۱۰۰ محوطه، در ارمنستان و نخجوان بیش از ۵۰ محوطه و در عراق ۵ محوطه از اورارتوییها شناسایی شده است. مهمترین اثری که از اورارتوها در شمال غرب آذربایجان باقی مانده، قلعه بسطام است که بین خوی و ماکو قرار گرفته و در قرن هفتم پیش از میلاد ساخته شده. محوطه حسنلو نیز شاخصترین محوطه اورارتویی در ایران است که در این سخنرانی به طور مفصل به آن پرداخته شده است.
با عنوان «بازشناسی فرهنگ اورارتو و اورارتوییان در حسنلو»
اینجا ببینید:
https://chaharrah.tv/khatib-shahidi-96-06-01/
این سخنرانی درباره شکلگیری دولت اورارتو و گسترش آن به طرف جنوب دریاچه ارومیه است که به ویژه بین سالهای ۸۲۰ تا ۸۱۰ پیش از میلاد اتفاق میافتد و منجر به حضور اورارتوییها در دشت اشنویه و دشت سولدوز میشود. محوطه باستانی حسنلو در این دشت نیز یادگار همین دوران است.
امروزه در خاک کشور ترکیه بیش از ۲۰۰ محوطه باستانی از دوره اورارتو شناسایی شده است. در ایران بیش از ۱۰۰ محوطه، در ارمنستان و نخجوان بیش از ۵۰ محوطه و در عراق ۵ محوطه از اورارتوییها شناسایی شده است. مهمترین اثری که از اورارتوها در شمال غرب آذربایجان باقی مانده، قلعه بسطام است که بین خوی و ماکو قرار گرفته و در قرن هفتم پیش از میلاد ساخته شده. محوطه حسنلو نیز شاخصترین محوطه اورارتویی در ایران است که در این سخنرانی به طور مفصل به آن پرداخته شده است.
راهنمای کتاب/ همه آنچه درباره ماکس وبر میخواهید بدانید؟
دکتر علی غزالیفر
«جامعه، دین، قدرت»
نویسنده: ماکس وبر
مترجم: احمد تدین
ناشر: هرمس، چاپ ششم 1394
565 صفحه، 35000 تومان
#فلسفه #نشرهرمس
«ماکس وبر استادی بود که بعد معنویاش از حدود علم ساده فراتر میرفت... معتقدم اشتباه نمیکنم در اینکه ماکس وبر را بزرگترین مرد این زمان میدانم. درست است که بزرگیاش در یک رشته بود، اما خاصیت جهانی داشت. من مفهوم "بزرگی" را از واقعیت او دریافتهام. وقتی که میگویم او بزرگترین مرد این زمان است، مرادم آنی نیست که او را با شاعران و هنرمندان و سیاستمداران بسنجم. چنین سنجشی بیمعنی است. ماکس وبر واقعیت فلسفی است ... پژوهشهای او عظیم است.»
این سخنان، حرفهای یک دانشجوی عادی نیست که در برابر ماکس وبر (1864-1920) افسون شده باشد، بلکه یکی از موارد بسیاری است که فیلسوف بزرگ و ممتاز آلمانی، کارل یاسپرس (1883-1969)، درباره او نوشته است. او که سالیان بسیار شاگرد و دوست نزدیک وبر بود، بالاترین ستایشها را نثار اندیشهها و شخصیت او میکرد. یاسپرس او را بسیار میستود، ولی اضافه بر چنان ستایشهایی میگوید: «علیرغم همه این سخنها، همه اینها که گفتم برای وصف او کافی نیست». این کتاب نیز که گلچینی رنگارنگ از آثار فراوان وبر است، به خوبی نشان میدهد که گفتههای یاسپرس نه تعریفهایی اغراقگونه، بلکه توصیفهایی واقعگرایانه از آن اندیشمند است.
ماکس وبر یکی از پدران و بنیانگذاران جامعهشناسی است. البته نه جامعهشناسی به مثابه یک رشته دانشگاهی، بلکه جامعهشناسی در عامترین معنای آن که نوعی فهم و نگاه نو و متمایز به پدیدههای اجتماعی و حتی انسانی است. به همین دلیل، جامعهشناسی به این معنای وسیع با همه رشتههای علوم انسانی گره میخورد و بر آنها اثر میگذارد. بنابراین همه کسانی که در رشتههای مختلف علوم انسانی دانشگاهی مشغول به فعالیت هستند، لازم است که با وبر و اندیشههایش آشنا باشند. اما آشنایی با او ساده نیست؛ زیرا اندیشههای او همه قلمرو دانش بشری را درمینوردند؛ از عقلانیت غربی تا ادیان شرقی، از فرهنگ روستایی آلمان تا نظام کاست هندی. این امر همراهی با او در همه زمینهها را به کاری بسیار دشوار بدل میسازد. اما اثر حاضر یک راه میانبر برای درنوردیدن آثار و اندیشههای ماکس وبر است. علاوه بر این، یک آشنایی مستقیم و بیواسطه با اندیشهها و نوشتههای وبر هم به شمار میآید.
این کتاب گزینهای بسیار عالی برای دست یافتن به همه آن اهداف است؛ زیرا در آن به همه وجوه اندیشههای ماکس وبر توجه شده است. تهیهکنندگان این گلچین از همه آثار و نظریات او بهترین قسمتها را گزینش کردهاند. علاوه بر کتابها، از سخنرانیهای او نیز غافل نماندهاند. همه مباحث در چهار بخش کلی تنظیم شدهاند با این ترتیب: «علم و سیاست»، «قدرت»، «دین» و «ساختارهای اجتماعی». علاوه بر این چهار بخش یک مقدمه بسیار مفصل هم نگاشته شده است. مقدمه درخشان اثر به زندگی، شخصیت، آثار، افکار، شاگردان، پیروان و نظریات گوناگون او در عرصههای مختلف میپردازد. حتی علائق و مواضع سیاسی او در آن دوران هم بهطور کامل ذکر شده است. این مقدمه به قدری جامع و مبسوط است که میتوان آن را به طور مستقل اثری در باب شناخت وبر در نظر گرفت. لذا غنا، ژرفا و گستردگی این اثر به اندازهای است که میتوان با کمی تسامح آن را یک کتاب مرجع یا دائرةالمعارف به شمار آورد.
ادامه...
https://www.alef.ir/news/3980713088.html
دکتر علی غزالیفر
«جامعه، دین، قدرت»
نویسنده: ماکس وبر
مترجم: احمد تدین
ناشر: هرمس، چاپ ششم 1394
565 صفحه، 35000 تومان
#فلسفه #نشرهرمس
«ماکس وبر استادی بود که بعد معنویاش از حدود علم ساده فراتر میرفت... معتقدم اشتباه نمیکنم در اینکه ماکس وبر را بزرگترین مرد این زمان میدانم. درست است که بزرگیاش در یک رشته بود، اما خاصیت جهانی داشت. من مفهوم "بزرگی" را از واقعیت او دریافتهام. وقتی که میگویم او بزرگترین مرد این زمان است، مرادم آنی نیست که او را با شاعران و هنرمندان و سیاستمداران بسنجم. چنین سنجشی بیمعنی است. ماکس وبر واقعیت فلسفی است ... پژوهشهای او عظیم است.»
این سخنان، حرفهای یک دانشجوی عادی نیست که در برابر ماکس وبر (1864-1920) افسون شده باشد، بلکه یکی از موارد بسیاری است که فیلسوف بزرگ و ممتاز آلمانی، کارل یاسپرس (1883-1969)، درباره او نوشته است. او که سالیان بسیار شاگرد و دوست نزدیک وبر بود، بالاترین ستایشها را نثار اندیشهها و شخصیت او میکرد. یاسپرس او را بسیار میستود، ولی اضافه بر چنان ستایشهایی میگوید: «علیرغم همه این سخنها، همه اینها که گفتم برای وصف او کافی نیست». این کتاب نیز که گلچینی رنگارنگ از آثار فراوان وبر است، به خوبی نشان میدهد که گفتههای یاسپرس نه تعریفهایی اغراقگونه، بلکه توصیفهایی واقعگرایانه از آن اندیشمند است.
ماکس وبر یکی از پدران و بنیانگذاران جامعهشناسی است. البته نه جامعهشناسی به مثابه یک رشته دانشگاهی، بلکه جامعهشناسی در عامترین معنای آن که نوعی فهم و نگاه نو و متمایز به پدیدههای اجتماعی و حتی انسانی است. به همین دلیل، جامعهشناسی به این معنای وسیع با همه رشتههای علوم انسانی گره میخورد و بر آنها اثر میگذارد. بنابراین همه کسانی که در رشتههای مختلف علوم انسانی دانشگاهی مشغول به فعالیت هستند، لازم است که با وبر و اندیشههایش آشنا باشند. اما آشنایی با او ساده نیست؛ زیرا اندیشههای او همه قلمرو دانش بشری را درمینوردند؛ از عقلانیت غربی تا ادیان شرقی، از فرهنگ روستایی آلمان تا نظام کاست هندی. این امر همراهی با او در همه زمینهها را به کاری بسیار دشوار بدل میسازد. اما اثر حاضر یک راه میانبر برای درنوردیدن آثار و اندیشههای ماکس وبر است. علاوه بر این، یک آشنایی مستقیم و بیواسطه با اندیشهها و نوشتههای وبر هم به شمار میآید.
این کتاب گزینهای بسیار عالی برای دست یافتن به همه آن اهداف است؛ زیرا در آن به همه وجوه اندیشههای ماکس وبر توجه شده است. تهیهکنندگان این گلچین از همه آثار و نظریات او بهترین قسمتها را گزینش کردهاند. علاوه بر کتابها، از سخنرانیهای او نیز غافل نماندهاند. همه مباحث در چهار بخش کلی تنظیم شدهاند با این ترتیب: «علم و سیاست»، «قدرت»، «دین» و «ساختارهای اجتماعی». علاوه بر این چهار بخش یک مقدمه بسیار مفصل هم نگاشته شده است. مقدمه درخشان اثر به زندگی، شخصیت، آثار، افکار، شاگردان، پیروان و نظریات گوناگون او در عرصههای مختلف میپردازد. حتی علائق و مواضع سیاسی او در آن دوران هم بهطور کامل ذکر شده است. این مقدمه به قدری جامع و مبسوط است که میتوان آن را به طور مستقل اثری در باب شناخت وبر در نظر گرفت. لذا غنا، ژرفا و گستردگی این اثر به اندازهای است که میتوان با کمی تسامح آن را یک کتاب مرجع یا دائرةالمعارف به شمار آورد.
ادامه...
https://www.alef.ir/news/3980713088.html
جامعه خبری تحلیلی الف
«جامعه، دین، قدرت»؛ ماکس وبر؛ ترجمه احمد تدین؛ نشر هرمس همه آنچه درباره ماکس وبر میخواهید بدانید؟
«جامعه، دین، قدرت»
راهنمای کتاب/ حکایت عبرتآموز مرد خسیس!
حمیدرضا امیدیسرور
«مرگ سود خور»
نوشته: صدرالدین عینی
با مقدمه: حسن جوادی و مقاله ای از ییژی بچکا
ناشر: فرهنگ نشر نو، چاپ اول 1397
280 صفحه؛ 40000 تومان
#رمان #طنز #نشرنو
در فرهنگ و ادبیات تاجیک برایش جایگاهی یکه و ممتاز قائل شدهاند، نه تنها به عنوان یکی از پیشگامان ادبیات نوین فارسی تاجیکی قرن بیستم که او را به درستی بنیان گذار ادبیات نوین تاجیک در جنبههایی مختلف خواندهاند. مردی که به تنهایی درحد چند تن از چهره های نامدار و تاثیرگذار دیگر کشورها در حوزههای گوناگون این جغرافیای فرهنگی تکه و پاره شده تأثیرگذار بوده است. صدرالدین عینی (۱۲۵۶-۱۳۳۳ش/۱۸۷۸-۱۹۵۴م) داستان نوشته، شعر سروده، برای شناساندن شاعران سده های گذشته پژوهشها کرده و در عین حال گوشه چشمی نیز به تاریخ و سیاست داشته است.
در ایران با یکی از خواندنیترین آثارش یعنی «یادداشتها» که در واقع خاطرات خودنوشت اوست، به مخاطبان همزبان و سابقا هموطناش، بیشتر و بهتر معرفی شد. در این کتاب که به همت سعیدی سیرجانی، به چاپ رسید؛ عینی زندگی خانوادگی، اجتماعی و تحصیلیاش را از کودکی تا 27 سالگی روایت می کند. آثار برجای مانده از عینی متنوع و فراوانند، اگر چه عمدتا از زمینه آموزشی و ادبی برخوردارند، اما او در دوره هایی به سیاست و تاریخ نیز توجه جدی داشته است.
در دوران جوانی آموزگار بود، کار روزنامه نگاری هم کرد و در این هنگام با دغدغه آموزش به مردمی که اغلب کمسواد بودند، كتابهایی به قصد آموزش در مكاتب ابتدايي نوشت. همچنین آثاری منثور براي كودكان تدارک دید که همانند متون کلاسیک فارسی محتوایی اخلاقی، پند آموز و آموزشی داشتند که به نیت آگاه ساختن مخاطبان نوشته می شدند. رفته رفته آثار او هم از جنبه محتوایی و هم از جنبه تحقیقی کیفیت جدی تری پیدا کرد. در نیمه دوم عمرش بدل به نویسندهای منتقد شد که به عنوان شاعر، داستاننویس، تاریخ نویس، زبان شناس و پژوهشگر ادبی، آثاری گوناگون خلق کرد که اغلب سهمی انکار ناپذیر در دگرگونی های ادبی، اجتماعی و فرهنگی زادگاهش داشتند.
اما پاشنه آشیل زندگی، اندیشهها و آثار او بخشیست که عینی در روش و منش اجتماعی و سیاسی تابع تحولات انقلاب کمونیستی شوروی قرار گرفت و گویی استقلال نظرش از دست رفته و تحت تاثیر ملاحظات سیاسی دولت مرکزی کمونیست قرار گرفت. عینی در عهد حکومت امیر بخارا به عنوان نویسندهای منتقد، روشنفکر و آزادی خواه نقش مهمی در بیداری اذهان مردم در برابر دیکتاتوری و جهل حاکم بر زندگی مردم در امارت بخارا داشت. به خاطر همراهی با جنبش «جدیدیه» به زندان افتاد و شکنجه شد، او اگرچه در این راه تاب آورد اما دوتن از برادرانش را نیز از دست داد. اما بعد از تغییر و تحولات ناشی از انقلاب کمونیستی و فرو افتادن حکومت امیر بخارا و تحت سیطره قرار گرفتن آن زیر یوغ دیکتاتوری استالینیستی دیگر خبری از آن صدرالدین عینی منتقد و آزادی خواه نبود. تا آنجا که حتی در زمان چند پاره شدن سرزمین مادریاش به نیت زاده شدن ملت «تاجیک»که به عنوان سیاست از سوی حکومت مرکزی شوروی اعمال شد، نه تنها اعتراضی نکرد که با آن همراهی نشان داد. در راه اندازی جریان تغییر خط فارسی به لاتین که بعدا خط سیریلیک جای آن را گرفت نیز با سیاست روز همراه بود (اگرچه گفته می شود خود برای آموختن این خط تمایلی نشان نمیداد) حال بماند حکایت جا انداختن اصطلاح «تاجیکی» به جای« زبان فارسی»، جدا کردن آن از جغرافیایی فرهنگی که به واسطه تاریخ فرهنگی و زبانی مشترک از دیرباز بایکدیگر پیوند داشته اند و در ادامه همین منش، کوشش او برای ضبط برخی مفاخر نامدار علم ادب فارسی به عنوان شخصیت هایی تاجیک که جملگی حاصل اوضاع و احوال او در نیمه دوم زندگی بود ، با دوران قدرت نمایی استالینی همزمان شد و او را به دایره سوسیالیسم روسی کشاند. این احوال البته بی ارتباط با مرگ برخی از دوستان و یاران عینی نبود، کسانی که در ابتدا با انقلاب کمونیستی همراه بودند اما بعدها با اندک انتقادی جملگی جان خود را از دست دادند و عینی دانست شاید از سیاهچال امارت بخارا می شد جان سالم بدر برد اما از تصفیه های استالینی هرگز!
ادامه....
https://www.alef.ir/news/3980715115.html
حمیدرضا امیدیسرور
«مرگ سود خور»
نوشته: صدرالدین عینی
با مقدمه: حسن جوادی و مقاله ای از ییژی بچکا
ناشر: فرهنگ نشر نو، چاپ اول 1397
280 صفحه؛ 40000 تومان
#رمان #طنز #نشرنو
در فرهنگ و ادبیات تاجیک برایش جایگاهی یکه و ممتاز قائل شدهاند، نه تنها به عنوان یکی از پیشگامان ادبیات نوین فارسی تاجیکی قرن بیستم که او را به درستی بنیان گذار ادبیات نوین تاجیک در جنبههایی مختلف خواندهاند. مردی که به تنهایی درحد چند تن از چهره های نامدار و تاثیرگذار دیگر کشورها در حوزههای گوناگون این جغرافیای فرهنگی تکه و پاره شده تأثیرگذار بوده است. صدرالدین عینی (۱۲۵۶-۱۳۳۳ش/۱۸۷۸-۱۹۵۴م) داستان نوشته، شعر سروده، برای شناساندن شاعران سده های گذشته پژوهشها کرده و در عین حال گوشه چشمی نیز به تاریخ و سیاست داشته است.
در ایران با یکی از خواندنیترین آثارش یعنی «یادداشتها» که در واقع خاطرات خودنوشت اوست، به مخاطبان همزبان و سابقا هموطناش، بیشتر و بهتر معرفی شد. در این کتاب که به همت سعیدی سیرجانی، به چاپ رسید؛ عینی زندگی خانوادگی، اجتماعی و تحصیلیاش را از کودکی تا 27 سالگی روایت می کند. آثار برجای مانده از عینی متنوع و فراوانند، اگر چه عمدتا از زمینه آموزشی و ادبی برخوردارند، اما او در دوره هایی به سیاست و تاریخ نیز توجه جدی داشته است.
در دوران جوانی آموزگار بود، کار روزنامه نگاری هم کرد و در این هنگام با دغدغه آموزش به مردمی که اغلب کمسواد بودند، كتابهایی به قصد آموزش در مكاتب ابتدايي نوشت. همچنین آثاری منثور براي كودكان تدارک دید که همانند متون کلاسیک فارسی محتوایی اخلاقی، پند آموز و آموزشی داشتند که به نیت آگاه ساختن مخاطبان نوشته می شدند. رفته رفته آثار او هم از جنبه محتوایی و هم از جنبه تحقیقی کیفیت جدی تری پیدا کرد. در نیمه دوم عمرش بدل به نویسندهای منتقد شد که به عنوان شاعر، داستاننویس، تاریخ نویس، زبان شناس و پژوهشگر ادبی، آثاری گوناگون خلق کرد که اغلب سهمی انکار ناپذیر در دگرگونی های ادبی، اجتماعی و فرهنگی زادگاهش داشتند.
اما پاشنه آشیل زندگی، اندیشهها و آثار او بخشیست که عینی در روش و منش اجتماعی و سیاسی تابع تحولات انقلاب کمونیستی شوروی قرار گرفت و گویی استقلال نظرش از دست رفته و تحت تاثیر ملاحظات سیاسی دولت مرکزی کمونیست قرار گرفت. عینی در عهد حکومت امیر بخارا به عنوان نویسندهای منتقد، روشنفکر و آزادی خواه نقش مهمی در بیداری اذهان مردم در برابر دیکتاتوری و جهل حاکم بر زندگی مردم در امارت بخارا داشت. به خاطر همراهی با جنبش «جدیدیه» به زندان افتاد و شکنجه شد، او اگرچه در این راه تاب آورد اما دوتن از برادرانش را نیز از دست داد. اما بعد از تغییر و تحولات ناشی از انقلاب کمونیستی و فرو افتادن حکومت امیر بخارا و تحت سیطره قرار گرفتن آن زیر یوغ دیکتاتوری استالینیستی دیگر خبری از آن صدرالدین عینی منتقد و آزادی خواه نبود. تا آنجا که حتی در زمان چند پاره شدن سرزمین مادریاش به نیت زاده شدن ملت «تاجیک»که به عنوان سیاست از سوی حکومت مرکزی شوروی اعمال شد، نه تنها اعتراضی نکرد که با آن همراهی نشان داد. در راه اندازی جریان تغییر خط فارسی به لاتین که بعدا خط سیریلیک جای آن را گرفت نیز با سیاست روز همراه بود (اگرچه گفته می شود خود برای آموختن این خط تمایلی نشان نمیداد) حال بماند حکایت جا انداختن اصطلاح «تاجیکی» به جای« زبان فارسی»، جدا کردن آن از جغرافیایی فرهنگی که به واسطه تاریخ فرهنگی و زبانی مشترک از دیرباز بایکدیگر پیوند داشته اند و در ادامه همین منش، کوشش او برای ضبط برخی مفاخر نامدار علم ادب فارسی به عنوان شخصیت هایی تاجیک که جملگی حاصل اوضاع و احوال او در نیمه دوم زندگی بود ، با دوران قدرت نمایی استالینی همزمان شد و او را به دایره سوسیالیسم روسی کشاند. این احوال البته بی ارتباط با مرگ برخی از دوستان و یاران عینی نبود، کسانی که در ابتدا با انقلاب کمونیستی همراه بودند اما بعدها با اندک انتقادی جملگی جان خود را از دست دادند و عینی دانست شاید از سیاهچال امارت بخارا می شد جان سالم بدر برد اما از تصفیه های استالینی هرگز!
ادامه....
https://www.alef.ir/news/3980715115.html
جامعه خبری تحلیلی الف
«مرگ سود خور»؛ صدرالدین عینی؛ با مقدمه حسن جوادی؛ نشر نو حکایت عبرتآموز مرد خسیس!
«مرگ سود خور»
«جشن جنگ» نقد میشود
انجمن ادبی قاف با همکاری معاونت فرهنگی و اجتماعی دانشگاه شهید بهشتی جلسه نقد و بررسی کتاب «جشن جنگ» اثر احمد دهقان را برگزار می کند.
در این برنامه علاوه بر احمد دهقان (نویسنده اثر)، محمدجواد جزینی و احسان رضایی به عنوان منتقد و کارشناس حضور خواهند داشت. جلسه نقد و بررسی کتاب «جشن جنگ» روز سه شنبه 16 مهرماه، ساعت 16 در محل دانشگاه علم و صنعت، آمفیتئاتر دانشکده راه آهن برگزار و حضور علاقمندان در آن آزاد است.
https://www.alef.ir/news/3980715212.html
انجمن ادبی قاف با همکاری معاونت فرهنگی و اجتماعی دانشگاه شهید بهشتی جلسه نقد و بررسی کتاب «جشن جنگ» اثر احمد دهقان را برگزار می کند.
در این برنامه علاوه بر احمد دهقان (نویسنده اثر)، محمدجواد جزینی و احسان رضایی به عنوان منتقد و کارشناس حضور خواهند داشت. جلسه نقد و بررسی کتاب «جشن جنگ» روز سه شنبه 16 مهرماه، ساعت 16 در محل دانشگاه علم و صنعت، آمفیتئاتر دانشکده راه آهن برگزار و حضور علاقمندان در آن آزاد است.
https://www.alef.ir/news/3980715212.html
فایل صوتی سخنرانی دکتر عبدالمجید ارفعی با عنوان «گلنبشتههای تخت جمشید»
اینجا:
http://chaharrah.tv/arfaee-95-10-25/
اینجا:
http://chaharrah.tv/arfaee-95-10-25/
راهنمای کتاب/ در غرب خبری نیست!
حمیدرضا امیدیسرور
«خوشههای خشم»
نویسنده: جان اشتاین بک
ترجمه: عبدالحسین شریفیان
با صدای : آرمان سلطانزاده
ناشر: موسسه آوانامه (با همکاری نشر نگاه)
زمان: 23 ساعت 40 دقیقه
28000 تومان
#رمان #آوانامه #کتاب_گویا
باید اعتراف کنم اگر کتاب گویایِ «خوشههای خشم» اثر جان اشتاینبک آن هم با چنین کیفیت مطلوبی، منتشر نشده بود؛ کماکان فرصت اینکه مخاطب این رمان برجستهی ادبیات امریکا باشم، فراهم نیامده بود. پیشتر هربار که قصد خواندنش را کرده بودم، حجم مفصل کتاب باعث شده بود، خوانش آن را به زمانی مناسب موکول کنم! زمانی نامعلوم در آینده که بعید بود به این زودیها مهیا شود.
جان اشتاینبک در روایت این رمان از زاویه دید دانای کلِ نامحدود استفاده کرده و شیوه متکی بر تمرکز روی جزئیات او در روایت داستان (که در توصیف فضا و مکان و کنشها و دیالوگها دیده میشود) ریتمی آرام را برای رمان به همراه آورده که دنبال کردن آن برای مخاطب این روزگار نیازمند حوصله و فرصتی مناسب است. افزون بر این نویسنده برای جا افتادن شرایطی که شخصیت ها در آن گرفتار آمده اند، گاه به ارائه توضیحات مستقیم درباره مناسبات مالی بانکداران و کشاورزان و همچنین نقد منش سرمایهدارانه و معضلات فاصله طبقاتی و... پرداخته است. اما این توصیفات پر از جزئیات و شعارهای مستقیم که هنگام خواندن می تواند برای مخاطب رمان موجب ملال شوند، لااقل در زمان گوش دادن به نسخه صوتی «خوشههای خشم»، آنقدر کشدار و فرساینده نمینماید که خللی به ارتباط مخاطب و این اثر ارزنده ادبیات کلاسیک امریکا وارد سازد.
با این حال نمیتوان منکر ارزشهای فراوان رمان در جنبه های گوناگون (هم از منظر محتوایی و هم از منظر ادبی) شد و از آن صرف نظر کرد. بنابراین، بی تعارف فرصت بهرهمندی از این رمان مهم در ادبیات امریکا را مدیون اجرای جذاب رمان باصدای گرم آرمان سلطان زاده هستم که به همت موسسه آوانامه با انتشار رمان «خوشههای خشم» در قالب کتابی گویا فراهم آمده است.
در روایتِ گویا شده (اجرای صوتی) کتاب، توصیفات پر از جزئیات نویسنده چنان در ذهن مخاطب تداعی می شوند که گویی خود در آنجا حاضر است. این احساس حاصل مشارکت حس شنیداری و قدرت ذهن در راستای تجسم بخشیدن به آن چیزیست که میشنود و در مجموع تجربهای منحصر به فرد را تدارک دیده که تاثیری عمیق بر مخاطب میگذارد.
«خوشههای خشم» رمانی حماسی و باشکوه است، با پایانی چنان درخشان و تاثیرگذار که مخاطب به سختی میتواند خود را از سیطره تاثیر آن برهاند! شاید باورش سخت باشد اما اشتاین بک این رمان مفصل را تقریبا در طول پنج ماه نوشته است. آن هم در بدترین شرایط! براساس یادداشتهای برجای مانده از اشتاین بک در هنگام نوشتن این رمان، اوضاع و احوالی متشنج داشته است، چنانکه در حال از دست دادن کنترل و اعتماد به نفسش بوده! مرگ باجناقش، جنگ و همچنین ماجرای فروش و از دست دادن خانهاش همگی روی او تاثیر گذاشته بود تا تصور کند این رمان نهایتا اثری متوسط بیشتر نخواهد شد: «آیا تا بحال کتابی، تحت شرایطی چنین پرتنش نوشته شده؟ سیستم عصبی من فروپاشیده و امیدوارم به سمت یک حمله عصبی شدید پیش نروم. ای کاش میتوانستم برای مدتی ناپدید شوم. چیزهای خیلی زیادی هستند که مرا عصبی می کنند. می ترسم این کتاب از هم بپاشد. اگر این اتفاق بیفتد، من هم از هم می پاشم.»
اگرچه تاثیر این ذهن متشنج شده را نیز در عدم انسجام نظرات نقادانه نویسنده رمان نسبت مناسبات حاکم بر جامعه امریکایی آن روزگار میتوان احساس کرد اما حاصل کار نه اثری متوسط که به یکی از شاهکارهای کلاسیک ادبیات امریکا بدل شد و جایزه معتبر پولیتزر را برای نویسندهاش به ارمغان آورد.
فروش رمان چنان موفق بود که در مدت زمانی کوتاه قریب به پانصد هزار نسخه از آن به فروش رفت. البته در این موفقیت و شهرت که برای رمان رقم خورد مسائل حاشیهای نیز دخالت بسیاری داشت.
ادامه...
https://www.alef.ir/news/3980717098.html
حمیدرضا امیدیسرور
«خوشههای خشم»
نویسنده: جان اشتاین بک
ترجمه: عبدالحسین شریفیان
با صدای : آرمان سلطانزاده
ناشر: موسسه آوانامه (با همکاری نشر نگاه)
زمان: 23 ساعت 40 دقیقه
28000 تومان
#رمان #آوانامه #کتاب_گویا
باید اعتراف کنم اگر کتاب گویایِ «خوشههای خشم» اثر جان اشتاینبک آن هم با چنین کیفیت مطلوبی، منتشر نشده بود؛ کماکان فرصت اینکه مخاطب این رمان برجستهی ادبیات امریکا باشم، فراهم نیامده بود. پیشتر هربار که قصد خواندنش را کرده بودم، حجم مفصل کتاب باعث شده بود، خوانش آن را به زمانی مناسب موکول کنم! زمانی نامعلوم در آینده که بعید بود به این زودیها مهیا شود.
جان اشتاینبک در روایت این رمان از زاویه دید دانای کلِ نامحدود استفاده کرده و شیوه متکی بر تمرکز روی جزئیات او در روایت داستان (که در توصیف فضا و مکان و کنشها و دیالوگها دیده میشود) ریتمی آرام را برای رمان به همراه آورده که دنبال کردن آن برای مخاطب این روزگار نیازمند حوصله و فرصتی مناسب است. افزون بر این نویسنده برای جا افتادن شرایطی که شخصیت ها در آن گرفتار آمده اند، گاه به ارائه توضیحات مستقیم درباره مناسبات مالی بانکداران و کشاورزان و همچنین نقد منش سرمایهدارانه و معضلات فاصله طبقاتی و... پرداخته است. اما این توصیفات پر از جزئیات و شعارهای مستقیم که هنگام خواندن می تواند برای مخاطب رمان موجب ملال شوند، لااقل در زمان گوش دادن به نسخه صوتی «خوشههای خشم»، آنقدر کشدار و فرساینده نمینماید که خللی به ارتباط مخاطب و این اثر ارزنده ادبیات کلاسیک امریکا وارد سازد.
با این حال نمیتوان منکر ارزشهای فراوان رمان در جنبه های گوناگون (هم از منظر محتوایی و هم از منظر ادبی) شد و از آن صرف نظر کرد. بنابراین، بی تعارف فرصت بهرهمندی از این رمان مهم در ادبیات امریکا را مدیون اجرای جذاب رمان باصدای گرم آرمان سلطان زاده هستم که به همت موسسه آوانامه با انتشار رمان «خوشههای خشم» در قالب کتابی گویا فراهم آمده است.
در روایتِ گویا شده (اجرای صوتی) کتاب، توصیفات پر از جزئیات نویسنده چنان در ذهن مخاطب تداعی می شوند که گویی خود در آنجا حاضر است. این احساس حاصل مشارکت حس شنیداری و قدرت ذهن در راستای تجسم بخشیدن به آن چیزیست که میشنود و در مجموع تجربهای منحصر به فرد را تدارک دیده که تاثیری عمیق بر مخاطب میگذارد.
«خوشههای خشم» رمانی حماسی و باشکوه است، با پایانی چنان درخشان و تاثیرگذار که مخاطب به سختی میتواند خود را از سیطره تاثیر آن برهاند! شاید باورش سخت باشد اما اشتاین بک این رمان مفصل را تقریبا در طول پنج ماه نوشته است. آن هم در بدترین شرایط! براساس یادداشتهای برجای مانده از اشتاین بک در هنگام نوشتن این رمان، اوضاع و احوالی متشنج داشته است، چنانکه در حال از دست دادن کنترل و اعتماد به نفسش بوده! مرگ باجناقش، جنگ و همچنین ماجرای فروش و از دست دادن خانهاش همگی روی او تاثیر گذاشته بود تا تصور کند این رمان نهایتا اثری متوسط بیشتر نخواهد شد: «آیا تا بحال کتابی، تحت شرایطی چنین پرتنش نوشته شده؟ سیستم عصبی من فروپاشیده و امیدوارم به سمت یک حمله عصبی شدید پیش نروم. ای کاش میتوانستم برای مدتی ناپدید شوم. چیزهای خیلی زیادی هستند که مرا عصبی می کنند. می ترسم این کتاب از هم بپاشد. اگر این اتفاق بیفتد، من هم از هم می پاشم.»
اگرچه تاثیر این ذهن متشنج شده را نیز در عدم انسجام نظرات نقادانه نویسنده رمان نسبت مناسبات حاکم بر جامعه امریکایی آن روزگار میتوان احساس کرد اما حاصل کار نه اثری متوسط که به یکی از شاهکارهای کلاسیک ادبیات امریکا بدل شد و جایزه معتبر پولیتزر را برای نویسندهاش به ارمغان آورد.
فروش رمان چنان موفق بود که در مدت زمانی کوتاه قریب به پانصد هزار نسخه از آن به فروش رفت. البته در این موفقیت و شهرت که برای رمان رقم خورد مسائل حاشیهای نیز دخالت بسیاری داشت.
ادامه...
https://www.alef.ir/news/3980717098.html
جامعه خبری تحلیلی الف
«خوشههای خشم»؛ جان اشتاین بک؛ ترجمه عبدالحسین شریفیان؛ با صدای آرمان سلطانزاده؛ موسسه آوانامه (و نشرنگاه) در غرب خبری نیست!
«خوشههای خشم»
جزینی: احمد دهقان حد واسط ادبیات تبلیغی و تحلیلی جنگ ایستاده است
جواد جزینی در نشست نقد و بررسی کتاب «جشن جنگ» ضمن تقسیمبندی ادبیات جنگ به دو بخش تبلیغی و تحلیلی، احمد دهقان را حد واسط این دو بخش دانست.
به گزارش الف کتاب، جلسه نقد و بررسی مجموعه داستان «جشن جنگ» نوشته احمد دهقان با حضور نویسنده و منتقدین جواد جزینی و احسان رضایی در دانشگاه علم و صنعت برگزار شد.
در ابتدای این جلسه، احمد دهقان، داستان «نشانه» از کتاب خود را خواند و پس از آن نوبت به منتقدین رسید که صحبت کنند.
جزینی: پرسه در خاک غریبه را حتما بخوانید
جواد جزینی در مورد آثار احمد دهقان گفت: من تقریبا همه کارهای آقای دهقان را خواندهام و شاید یکی دو کتابش باشد که از دستم دررفته باشد. در بین این کارها ، «پرسه در خاک غریبه» را بسیار دوست میداشتم و در هرجا که نشستم و گفتوگو کردم به بقیه گفتم که این کتاب را بخوانید چرا که نمونه برجستهای است و راجع به این برجستگی در این جلسه صحبت خواهم کرد. در داستانهای کوتاه ایشان هم داستان «من قاتل پسرتان هستم» را خیلی دوست داشتم.
ادبیات تبلیغی و تحلیلی جنگ چیست؟
وی با اشاره به ادبیات جنگ گفت: احمد دهقان نویسنده جنگ است و تمام آثار او با حال و هوای جنگ نوشته شده است. اگر چه در سالهای اخیر احمد دهقان تنها روایتگر میدانهای نبرد نیست و انگار دغدغههای بعد از جنگ را هم روایت میکند. ادبیات جنگ کشور ما و همه کشورهای دیگر انگار یک تقسیمبندی دارد. عموما وقتی یک جنگ در کشوری آغاز میشود، همه مردمها بسیج میشود که در برابر خطر بایستد و نویسندگان نیز از این صف خارج نیستند. همزمان با جنگ که فضای امنیتی حاکم است، آنان نیز شروع کرده و به توان خود برای جنگ مینویسند. این بخش را ادبیات تبلیغی جنگ میدانند که کار آن همانند دیگر نیروهای نظامی و امنیتی تهییج مردم و دعوت به دفاع از کشور است. ما از 3 ماه بعد از جنگ، اولین داستان جنگ را نوشتیم و ادامه نیز دارد. این موضوع در تمام کشورها وجود دارد. اتفاقا نویسندهها شان یک رزمنده را پیدا میکنند که در حوزه فرهنگ تلاش میکند با تولید ادبیات داستانی متناسب، مردم را دعوت به میهنپرستی، مبارزه با دشمن متجاوز، مقاومت و ... نماید. این، ادبیات تبلیغی است. با این حال، تمام کشورها یک ادبیات دیگر نیز دارند که به آن ادبیات تحلیلی میگویند. به محض این که جنگها تمام میشود، تمامشان امنیتی برداشته میشود و دیگر لازم نیست کسی را بسیج کنیم. در این هنگام، جنگ درونی آدمها با اثرات جنگ آغاز میشود. در بخش اول کسی نمیگفت که اگر به جنگ بروید، کشته میشوید اما در ادبیات تحلیلی میگویند که چرا جنگ شد؟ میشود جنگ را ادامه ندهیم؟ میدانید این جنگ چه نابهسامانیهایی برای ما داشت و ... جالب است که اگر این حرفها را در دوره اول بگویید، تبدیل به خائن میشوید چرا که همه تبلیغ میکنند و شما علیه آن جریان حرف میزنید.
ادامه...
https://www.alef.ir/news/3980717135.html
جواد جزینی در نشست نقد و بررسی کتاب «جشن جنگ» ضمن تقسیمبندی ادبیات جنگ به دو بخش تبلیغی و تحلیلی، احمد دهقان را حد واسط این دو بخش دانست.
به گزارش الف کتاب، جلسه نقد و بررسی مجموعه داستان «جشن جنگ» نوشته احمد دهقان با حضور نویسنده و منتقدین جواد جزینی و احسان رضایی در دانشگاه علم و صنعت برگزار شد.
در ابتدای این جلسه، احمد دهقان، داستان «نشانه» از کتاب خود را خواند و پس از آن نوبت به منتقدین رسید که صحبت کنند.
جزینی: پرسه در خاک غریبه را حتما بخوانید
جواد جزینی در مورد آثار احمد دهقان گفت: من تقریبا همه کارهای آقای دهقان را خواندهام و شاید یکی دو کتابش باشد که از دستم دررفته باشد. در بین این کارها ، «پرسه در خاک غریبه» را بسیار دوست میداشتم و در هرجا که نشستم و گفتوگو کردم به بقیه گفتم که این کتاب را بخوانید چرا که نمونه برجستهای است و راجع به این برجستگی در این جلسه صحبت خواهم کرد. در داستانهای کوتاه ایشان هم داستان «من قاتل پسرتان هستم» را خیلی دوست داشتم.
ادبیات تبلیغی و تحلیلی جنگ چیست؟
وی با اشاره به ادبیات جنگ گفت: احمد دهقان نویسنده جنگ است و تمام آثار او با حال و هوای جنگ نوشته شده است. اگر چه در سالهای اخیر احمد دهقان تنها روایتگر میدانهای نبرد نیست و انگار دغدغههای بعد از جنگ را هم روایت میکند. ادبیات جنگ کشور ما و همه کشورهای دیگر انگار یک تقسیمبندی دارد. عموما وقتی یک جنگ در کشوری آغاز میشود، همه مردمها بسیج میشود که در برابر خطر بایستد و نویسندگان نیز از این صف خارج نیستند. همزمان با جنگ که فضای امنیتی حاکم است، آنان نیز شروع کرده و به توان خود برای جنگ مینویسند. این بخش را ادبیات تبلیغی جنگ میدانند که کار آن همانند دیگر نیروهای نظامی و امنیتی تهییج مردم و دعوت به دفاع از کشور است. ما از 3 ماه بعد از جنگ، اولین داستان جنگ را نوشتیم و ادامه نیز دارد. این موضوع در تمام کشورها وجود دارد. اتفاقا نویسندهها شان یک رزمنده را پیدا میکنند که در حوزه فرهنگ تلاش میکند با تولید ادبیات داستانی متناسب، مردم را دعوت به میهنپرستی، مبارزه با دشمن متجاوز، مقاومت و ... نماید. این، ادبیات تبلیغی است. با این حال، تمام کشورها یک ادبیات دیگر نیز دارند که به آن ادبیات تحلیلی میگویند. به محض این که جنگها تمام میشود، تمامشان امنیتی برداشته میشود و دیگر لازم نیست کسی را بسیج کنیم. در این هنگام، جنگ درونی آدمها با اثرات جنگ آغاز میشود. در بخش اول کسی نمیگفت که اگر به جنگ بروید، کشته میشوید اما در ادبیات تحلیلی میگویند که چرا جنگ شد؟ میشود جنگ را ادامه ندهیم؟ میدانید این جنگ چه نابهسامانیهایی برای ما داشت و ... جالب است که اگر این حرفها را در دوره اول بگویید، تبدیل به خائن میشوید چرا که همه تبلیغ میکنند و شما علیه آن جریان حرف میزنید.
ادامه...
https://www.alef.ir/news/3980717135.html
جامعه خبری تحلیلی الف
جزینی: احمد دهقان حد واسط ادبیات تبلیغی و تحلیلی جنگ ایستاده است
جزینی: احمد دهقان حد واسط ادبیات تبلیغی و تحلیلی جنگ ایستاده است
راهنمای کتاب/ عشق هرگز نمیمیرد!
حمیدرضا امیدیسرور
«اشتباه در ستاره بخت ما»
نویسنده: جان گرین
ترجمه: مهرداد بازیاری
ناشر: چشمه، چاپ اول 1397
247 صفحه، 30000 تومان
#رمان #نشرچشمه
«عشق هرگز نمیمیرد»؛ نام رمان معروف و کلاسیک امیلی برونته، میتواند یکی از عناوین مناسب باشد، برای نوشتن یادداشتی در باره رمان «اشتباه در ستارههای بخت ما»؛ رمانی اثر جان گرین که به تازگی با ترجمه مهرداد بازیاری به همت نشر چشمه منتشر شدهاست.
استفاده از این عنوان از دو جهت می تواند شأن نزول داشته باشد: نخست از این جهت که ما با رمانی کاملا عاشقانه طرف هستیم که می کوشد تصویری از اهمیت و کارکرد سازندهی عشق در دنیای امروز پیش روی خواننده کتاب بگذارد. دنیایی که شاید خیلی از ما تصور کنیم، دیرزمانیست در آن عشق از معنای واقعی خود تهی شده؛ اما رمان حاضر میتواند تاییدی بر این واقعیت باشد که عشق حتی در دنیای مدرن و ماشینی شده امروز هم نمرده و هنوز عامل محرکیست برای تقویت احساس زنده بودن و میل زیستن.
نکته دیگر نیز برمیگردد به نحوه استفاده از عشق در این رمان، به عنوان یکی از قدیمی ترین مضامین که در روایت های داستانی مورد استفاده قرار میگیرد. بی گمان در ادبیات داستانی هیچ مضمونی به اندازه عشق مورد استفاده قرار نگرفته باشد، اما با وجود این موفقیت رمان «اشتباه در ستارههای بخت ما» تاکید مکرری است بر این واقعیت که اگر همین ایده تکراری را در موقعیتی بدیع مورد استفاده قرار دهیم می تواند رنگی از تازگی به خود گرفته و کماکان جذاب باشد.
جان گرین این رمان را در سال 2012 نوشت، استقبال از آن به حدی بود که توفیق بزرگی در زندگی این نویسنده جوان سی و پنج ساله رقم خورد و بیش از ده میلیون نسخه از آن بهفروش رفت و به اغلب زبانهای زنده جهان نیز ترجمه شد. دو سال بعد جان بون بر اساس «اشتباه در ستارههای بخت ما» فیلمی ساخت که از جذابیت های داستانی رمان به خوبی برای موفقیت روایت تصویری آن استفاده کرد و تماشاگران بسیاری یافت.
جذابیت درونمایه رمان که باعث شده داستان عاشقانه آن تازه و تاثیر گذار بنماید، از آن روست که عشق نه فقط به عنوان یک رابطه انسانی (بر مبنای نیازهای روحی و عاطفی یا جنسی) که به عنوان یک مرهم برای التیام دردهای روحی و جسمی ظهور و بروز دارد. عشق حکم نجات دهنده را پیدا کرده است، آن هم برای آدمهایی در اوج ناامیدی قرار دارند و افقی برای ادامه زندگی خود احساس نمیکنند.
راوی رمان «هزل» دختر نوجوانی است، مبتلا به سرطان روایت می کند که تازه قدم به هفده سالگی گذاشته است. بیماری و تنهایی موجب شده هزل با افسردگی شب و روز خود را بگذراند. چنین وضعیتی مادر او برآن میدارد که دختر به یک گروه خود درمانی پیوسته و از طرق مشاوره و گفتگوی گروهی شرایط روحی خود را بهبود بدهد. شرکت در جلسات این گروه زمینه آشنایی هزل با آگوستاس میشود. پسری جوان که او نیز با بیماری سرطان در گیر است و همانند هزل افق روشنی برای زندگی آینده خود احساس نمی کند.
ادامه...
https://www.alef.ir/news/3980718136.html
حمیدرضا امیدیسرور
«اشتباه در ستاره بخت ما»
نویسنده: جان گرین
ترجمه: مهرداد بازیاری
ناشر: چشمه، چاپ اول 1397
247 صفحه، 30000 تومان
#رمان #نشرچشمه
«عشق هرگز نمیمیرد»؛ نام رمان معروف و کلاسیک امیلی برونته، میتواند یکی از عناوین مناسب باشد، برای نوشتن یادداشتی در باره رمان «اشتباه در ستارههای بخت ما»؛ رمانی اثر جان گرین که به تازگی با ترجمه مهرداد بازیاری به همت نشر چشمه منتشر شدهاست.
استفاده از این عنوان از دو جهت می تواند شأن نزول داشته باشد: نخست از این جهت که ما با رمانی کاملا عاشقانه طرف هستیم که می کوشد تصویری از اهمیت و کارکرد سازندهی عشق در دنیای امروز پیش روی خواننده کتاب بگذارد. دنیایی که شاید خیلی از ما تصور کنیم، دیرزمانیست در آن عشق از معنای واقعی خود تهی شده؛ اما رمان حاضر میتواند تاییدی بر این واقعیت باشد که عشق حتی در دنیای مدرن و ماشینی شده امروز هم نمرده و هنوز عامل محرکیست برای تقویت احساس زنده بودن و میل زیستن.
نکته دیگر نیز برمیگردد به نحوه استفاده از عشق در این رمان، به عنوان یکی از قدیمی ترین مضامین که در روایت های داستانی مورد استفاده قرار میگیرد. بی گمان در ادبیات داستانی هیچ مضمونی به اندازه عشق مورد استفاده قرار نگرفته باشد، اما با وجود این موفقیت رمان «اشتباه در ستارههای بخت ما» تاکید مکرری است بر این واقعیت که اگر همین ایده تکراری را در موقعیتی بدیع مورد استفاده قرار دهیم می تواند رنگی از تازگی به خود گرفته و کماکان جذاب باشد.
جان گرین این رمان را در سال 2012 نوشت، استقبال از آن به حدی بود که توفیق بزرگی در زندگی این نویسنده جوان سی و پنج ساله رقم خورد و بیش از ده میلیون نسخه از آن بهفروش رفت و به اغلب زبانهای زنده جهان نیز ترجمه شد. دو سال بعد جان بون بر اساس «اشتباه در ستارههای بخت ما» فیلمی ساخت که از جذابیت های داستانی رمان به خوبی برای موفقیت روایت تصویری آن استفاده کرد و تماشاگران بسیاری یافت.
جذابیت درونمایه رمان که باعث شده داستان عاشقانه آن تازه و تاثیر گذار بنماید، از آن روست که عشق نه فقط به عنوان یک رابطه انسانی (بر مبنای نیازهای روحی و عاطفی یا جنسی) که به عنوان یک مرهم برای التیام دردهای روحی و جسمی ظهور و بروز دارد. عشق حکم نجات دهنده را پیدا کرده است، آن هم برای آدمهایی در اوج ناامیدی قرار دارند و افقی برای ادامه زندگی خود احساس نمیکنند.
راوی رمان «هزل» دختر نوجوانی است، مبتلا به سرطان روایت می کند که تازه قدم به هفده سالگی گذاشته است. بیماری و تنهایی موجب شده هزل با افسردگی شب و روز خود را بگذراند. چنین وضعیتی مادر او برآن میدارد که دختر به یک گروه خود درمانی پیوسته و از طرق مشاوره و گفتگوی گروهی شرایط روحی خود را بهبود بدهد. شرکت در جلسات این گروه زمینه آشنایی هزل با آگوستاس میشود. پسری جوان که او نیز با بیماری سرطان در گیر است و همانند هزل افق روشنی برای زندگی آینده خود احساس نمی کند.
ادامه...
https://www.alef.ir/news/3980718136.html
جامعه خبری تحلیلی الف
«اشتباه در ستاره بخت ما»؛ جان گرین؛ ترجمه مهرداد بازیاری؛ نشر چشمه عشق هرگز نمیمیرد!
«اشتباه در ستاره بخت ما»
کتاب در یک طیارهی بینام
دکتر علی غزالیفر
نامگذاری یکی از فعالیتهای منحصربهفرد انسانهاست که عبارت است از برگزیدن یک اسم مسخره برای امور که تا حد ممکن بیربط باشد؛ برای مثال کیهانقلی به عنوان برند حلواشکری
کتاب در یک طیارهی بینام
در کهکشان راه قیفی، طیارهای هست که دانشمندان جهان هنوز نتوانستهاند اسم مناسب مسخرهای برای آن انتخاب کنند. نامگذاری یکی از فعالیتهای منحصربهفرد انسانهاست که عبارت است از برگزیدن یک اسم مسخره برای امور که تا حد ممکن بیربط باشد؛ برای مثال کیهانقلی به عنوان برند حلواشکری. این در حالیست که به نظر میرسد اسم هر چیزی را باید خودش انتخاب کند و نه انسانهای ابله. اما انسانها اصرار دارند که در حرف و نامگذاری هم دست از ستمگری نکشند تا دچار ازخودبیگانگی رادیکال نشوند.
باری، در آن طیاره، کشور اجقوجقی هست که موجودات سهپایی در آن میزیند. عجیب است، ولی نظریه گولاخیستی تکامل بهخوبی از عهده تبیین این واقعیت چِندِش برمیآید؛ چراکه طبیعت زنده و زننده را کور و بیشعور میداند و لذا نباید از چنان چیز خرفتی انتظار داشته باشیم محصولات دقیق و درخشانی داشته باشد در حد وانت نیسان، سازمان ملل متفرقه یا آن حجم ابلهانه زردرنگ که عبارت است از یک عدد رئیسجمهور کشوری در حوالی همان سازمان دورهمی.
آن موجودات سهپا کاری ندارند جز آه و ناله و زنجموره، بهطوری که برای تعریف منطقی میتوان آنها را حیوان نالان نامید. یکی از شکایات همیشگی آنان در باب اتلاف وقت است. در آنجا هم، زمان به مقدار قابلتوجهی وجود دارد و آنها کمر به نابودی آن امر کشدار بستهاند. از منظر یک اَبَرفلسفهی فوقِ متافیزیکیِ یأجوجیستی، ارزش حقیقی آن موجودات در زمان خاص هر کدام نهفته است، و لذا اگر برای زمان کسی ارزش قائل نباشند، گوئی هستی خود او بیارزش است. به همین دلیل هستی و نیستی آن موجودات علیالسویه شده و صد البته هیچ فحش فلسفییی رکیکتر از این وجود ندارد.
با وجود این، شکایت آن موجودات سخن مجانی است؛ زیرا وقت هر کسی در اختیار خود اوست و هیچکس نمیتواند وقتی کسی را تلف کند، مگر اینکه خودش اجازه دهد دیگران وقت او را تلف کنند. اساسا هدر رفتن زمان توسط خود شخص آغاز میشود و دیگران به آن دامن میزنند. اگر کسی برای وقت خود فکر و برنامه داشته باشد، هیچکس نمیتواند وقت او را به هدر دهد. کسی که میداند اگر برای خرید پکیج حلواشکری کیهانقلی باید به صف مورچگان بپیوندد، پیشاپیش برای آن برنامهای بچیند؛ مثلا میتواند در آنجا کتابی بخواند و چیزکی بفهمد.
این نکته مهم است که کتاب یک شیء، وسیله یا انتخاب ساده و محدود نیست، بلکه یک جهان بیکران است که برای هر وضعیتی صدها و شاید هزاران گزینه را پیش روی مینهد. لذا هر کسی میتواند متناسب با وضعیت درونی و شرایط بیرونی خود انتخاب مناسبی داشته باشد. ولی مشکل مبنایی این است که آن موجودات عجیب با کتاب کاملا بیگانه هستند. شاید هم در آنجا هنوز کتاب اختراع نشده باشد.
https://www.alef.ir/news/3980720135.html
دکتر علی غزالیفر
نامگذاری یکی از فعالیتهای منحصربهفرد انسانهاست که عبارت است از برگزیدن یک اسم مسخره برای امور که تا حد ممکن بیربط باشد؛ برای مثال کیهانقلی به عنوان برند حلواشکری
کتاب در یک طیارهی بینام
در کهکشان راه قیفی، طیارهای هست که دانشمندان جهان هنوز نتوانستهاند اسم مناسب مسخرهای برای آن انتخاب کنند. نامگذاری یکی از فعالیتهای منحصربهفرد انسانهاست که عبارت است از برگزیدن یک اسم مسخره برای امور که تا حد ممکن بیربط باشد؛ برای مثال کیهانقلی به عنوان برند حلواشکری. این در حالیست که به نظر میرسد اسم هر چیزی را باید خودش انتخاب کند و نه انسانهای ابله. اما انسانها اصرار دارند که در حرف و نامگذاری هم دست از ستمگری نکشند تا دچار ازخودبیگانگی رادیکال نشوند.
باری، در آن طیاره، کشور اجقوجقی هست که موجودات سهپایی در آن میزیند. عجیب است، ولی نظریه گولاخیستی تکامل بهخوبی از عهده تبیین این واقعیت چِندِش برمیآید؛ چراکه طبیعت زنده و زننده را کور و بیشعور میداند و لذا نباید از چنان چیز خرفتی انتظار داشته باشیم محصولات دقیق و درخشانی داشته باشد در حد وانت نیسان، سازمان ملل متفرقه یا آن حجم ابلهانه زردرنگ که عبارت است از یک عدد رئیسجمهور کشوری در حوالی همان سازمان دورهمی.
آن موجودات سهپا کاری ندارند جز آه و ناله و زنجموره، بهطوری که برای تعریف منطقی میتوان آنها را حیوان نالان نامید. یکی از شکایات همیشگی آنان در باب اتلاف وقت است. در آنجا هم، زمان به مقدار قابلتوجهی وجود دارد و آنها کمر به نابودی آن امر کشدار بستهاند. از منظر یک اَبَرفلسفهی فوقِ متافیزیکیِ یأجوجیستی، ارزش حقیقی آن موجودات در زمان خاص هر کدام نهفته است، و لذا اگر برای زمان کسی ارزش قائل نباشند، گوئی هستی خود او بیارزش است. به همین دلیل هستی و نیستی آن موجودات علیالسویه شده و صد البته هیچ فحش فلسفییی رکیکتر از این وجود ندارد.
با وجود این، شکایت آن موجودات سخن مجانی است؛ زیرا وقت هر کسی در اختیار خود اوست و هیچکس نمیتواند وقتی کسی را تلف کند، مگر اینکه خودش اجازه دهد دیگران وقت او را تلف کنند. اساسا هدر رفتن زمان توسط خود شخص آغاز میشود و دیگران به آن دامن میزنند. اگر کسی برای وقت خود فکر و برنامه داشته باشد، هیچکس نمیتواند وقت او را به هدر دهد. کسی که میداند اگر برای خرید پکیج حلواشکری کیهانقلی باید به صف مورچگان بپیوندد، پیشاپیش برای آن برنامهای بچیند؛ مثلا میتواند در آنجا کتابی بخواند و چیزکی بفهمد.
این نکته مهم است که کتاب یک شیء، وسیله یا انتخاب ساده و محدود نیست، بلکه یک جهان بیکران است که برای هر وضعیتی صدها و شاید هزاران گزینه را پیش روی مینهد. لذا هر کسی میتواند متناسب با وضعیت درونی و شرایط بیرونی خود انتخاب مناسبی داشته باشد. ولی مشکل مبنایی این است که آن موجودات عجیب با کتاب کاملا بیگانه هستند. شاید هم در آنجا هنوز کتاب اختراع نشده باشد.
https://www.alef.ir/news/3980720135.html
جامعه خبری تحلیلی الف
کتاب در یک طیارهی بینام
در کهکشان راه قیفی، طیارهای هست که دانشمندان جهان هنوز نتوانستهاند اسم مناسب مسخرهای برای آن انتخاب کنند. نامگذاری یکی از فعالیتهای منحصربهفرد انسانهاست که عبارت است از برگزیدن یک اسم مسخره برای امور که تا حد ممکن بیربط باشد؛ برای مثال کیهانقلی به…
راهنمای کتاب/ خسته از گذشته و روبه سوی آینده
رضا فکری
«گیسیا»
نویسنده: غنچه وزیری
ناشر: نشر هیلا ، چاپ اول 1397
231صفحه، 21000 تومان
#رمان #نشرهیلا
گیسیا، رمانی است مشتمل بر ۴ فصل اصلی به نامهای: گیسی، گیسگل، گیسسیاه و بنفشه. همان طور که از نام فصلها نیز پیداست، تحولی در کار است که دختر گیسسیاهی را پس از گذراندن از مراحل بسیار و مشقتهای روحی دشوار، بنفشه میکند. از طرفی رمان «گیسیا» دربارهی زنی سی و چند ساله به نام گیسیا است که در دنیای ذهنیاش، شعر و ادبیات فارسی و کردی جاری است. اما بین زندگی فعلی او و ریشههای گذشتهاش فاصلهای افتاده است به درازای سالهای عمرش و به گنگی کلافی درهم و پرگره. داستان رهایی زنی است که از زندگی در خود و گذشتههای دور و نزدیک خسته میشود و راهی به آینده میگشاید. هر چند که این راه گنک و محو و مبهم و گاه نادوستداشتنی باشد.
گیسیا که دچار روزمرگی زندگی شهری و خانوادگی شده، با تغییر غیرقابلانتظاری در زندگیاش روبرو میشود. در ابتدا تلاش دارد تا زندگیاش را به وضعیت باثبات پیشین برگرداند اما سرنوشت شاید چیز دیگری برایش رقم زده است؛ سفری به کردستان و سفری به گذشتهها و ریشهها و علتها. سفری برای دیدار با خود و دیدار با حضور جنگ و پیآمدهایش. جنگی که هر چند روزی به ظاهر تمام شد اما در زندگی و خاطرهی او و همنسلانش هیچ وقت پایان نیافت. «آرزو کردم جنگ تمام شود نه برای این که از تصاویر و اخبار جنگ خسته بودم؛ از زندگی در فضایی بدون جنگ تصوری نداشتم. به خاطر بهتر شدن زندگی نبود که دلم میخواست جنگ تمام شود، فقط میخواستم جنگ تمام شود تا آبرا به خانه برگردد.»
از طرفی دیگر اما گیسیا، داستان زندگی خانوادگی امروز است. زندگی خانوادگی آمیخته با مسایل اجتماعی و درهمتنیده با گذشتهها. داستان زندگی زنی که با همسر و دخترش در پایتخت زندگی میکند اما در دنیایش سنندج و هورامان و ایلام نقشی پررنگ دارند. زنی اهل کردستان که سوالات بسیاری از گذشته با او همراه است. هر چند مثل بسیاری از همنسلانش سایهی شوم جنگ جایی در ناخودآگاهش را اشغال کرده است، اما این زندگی اکنون است که برایش پرسشها و معماهای تازهای میآفریند. سر برآوردن شکها و بیاعتمادیهای تازه که بخشی از تحولات جدید زندگیاش را نشات گرفته از آنها میداند. ترسهای فروخورده و رنجهای کهنه که همیشه از کودکی همراهش هستند و او را وا میدارند تا گاه در خوابهایش زندگی کند، این بار با نگرانی از اکنون و آینده در هم میآمیزند و رویاها و کابوسهای جدیدی میآفرینند:
«در آغه زمان برفی سخت و سنگی باریده بود؛ پاهای گیسیا تا زانو در برف گیر کرده بود و نمیتوانست تکان بخورد. مانتو و شلوار مدرسه تنش بود و کیف قرمز سال سوم دبستانش روی دوشش بود. ... از دور مردی را دید. سعی کرد برف اطراف پایش را کنار بزند، اما برفها مثل سنگ سخت بودند. گیسیا دستهایش را کنار دهانش گذاشت و داد زد: «کمک!» آن مرد شهداد بود. گیسیا داد زد: «شهداد!» شهداد صدایش را نمیشنید. پارویی در دست داشت و برفها را کنار میزد، انگار داشت بین برفها دنبال چیزی میگشت. گیسیا باز هم داد زد و شهداد همان طور برفها را زیر و رو میکرد.گیسیا سعی کرد خودش را بیرون بکشد. برف مثل سیمان پاهایش را در زمین میخکوب کرده بود. فریاد زد: «شهداد!» شهداد به سمتش نگاه کرد ولی او دیگر شهداد نبود؛ شاهو بود. گیسیا داد زد: «کمک!» شاهو نگاه میکرد ولی انگار او را نمیدید.»
در زندگی گیسیا، سه مرد مهم حضور دارند که هر یک به دلیلی و به شیوهای او را رها میکنند. آبرا؛ برادرش، شاهو؛ دوست صمیمی برادرش و ناجی و حامیاش در نوجوانی، و شهداد؛ همسرش. دلایل و استدلال هر یک از آنها به رمان رنگی روانشناسانه میدهد و کنکاشی عمیق در ذهن و روان هر یک از این سه را میطلبد. گیسیا که بخشی از پیچیدگیهای ذهنیاش از حضور و عدم حضور این سه مرد سرچشمه میگیرد، گاه عاقلانه و صبور واقعیتها را میپذیرد و گاه راه حلهایی کودکانه و دم دستی پیدا میکند برای سر در آوردن از درون یکی از آنها. بخشهای تیره و روشن ذهن گیسیا، او را به موجودی خاکستری و واقعی و قابل باور تبدیل میکنند؛ همسری ترسیده ولی امیدوار در مقابل شوهرش، مادری پرانگیزه و با مسوولیت در برابر دخترش، دختری پناهجو و ناآرام در آغوش مادرش و انسانی گم شده در میان این همه نقش.
ادامه...
https://www.alef.ir/news/3980721065.html
رضا فکری
«گیسیا»
نویسنده: غنچه وزیری
ناشر: نشر هیلا ، چاپ اول 1397
231صفحه، 21000 تومان
#رمان #نشرهیلا
گیسیا، رمانی است مشتمل بر ۴ فصل اصلی به نامهای: گیسی، گیسگل، گیسسیاه و بنفشه. همان طور که از نام فصلها نیز پیداست، تحولی در کار است که دختر گیسسیاهی را پس از گذراندن از مراحل بسیار و مشقتهای روحی دشوار، بنفشه میکند. از طرفی رمان «گیسیا» دربارهی زنی سی و چند ساله به نام گیسیا است که در دنیای ذهنیاش، شعر و ادبیات فارسی و کردی جاری است. اما بین زندگی فعلی او و ریشههای گذشتهاش فاصلهای افتاده است به درازای سالهای عمرش و به گنگی کلافی درهم و پرگره. داستان رهایی زنی است که از زندگی در خود و گذشتههای دور و نزدیک خسته میشود و راهی به آینده میگشاید. هر چند که این راه گنک و محو و مبهم و گاه نادوستداشتنی باشد.
گیسیا که دچار روزمرگی زندگی شهری و خانوادگی شده، با تغییر غیرقابلانتظاری در زندگیاش روبرو میشود. در ابتدا تلاش دارد تا زندگیاش را به وضعیت باثبات پیشین برگرداند اما سرنوشت شاید چیز دیگری برایش رقم زده است؛ سفری به کردستان و سفری به گذشتهها و ریشهها و علتها. سفری برای دیدار با خود و دیدار با حضور جنگ و پیآمدهایش. جنگی که هر چند روزی به ظاهر تمام شد اما در زندگی و خاطرهی او و همنسلانش هیچ وقت پایان نیافت. «آرزو کردم جنگ تمام شود نه برای این که از تصاویر و اخبار جنگ خسته بودم؛ از زندگی در فضایی بدون جنگ تصوری نداشتم. به خاطر بهتر شدن زندگی نبود که دلم میخواست جنگ تمام شود، فقط میخواستم جنگ تمام شود تا آبرا به خانه برگردد.»
از طرفی دیگر اما گیسیا، داستان زندگی خانوادگی امروز است. زندگی خانوادگی آمیخته با مسایل اجتماعی و درهمتنیده با گذشتهها. داستان زندگی زنی که با همسر و دخترش در پایتخت زندگی میکند اما در دنیایش سنندج و هورامان و ایلام نقشی پررنگ دارند. زنی اهل کردستان که سوالات بسیاری از گذشته با او همراه است. هر چند مثل بسیاری از همنسلانش سایهی شوم جنگ جایی در ناخودآگاهش را اشغال کرده است، اما این زندگی اکنون است که برایش پرسشها و معماهای تازهای میآفریند. سر برآوردن شکها و بیاعتمادیهای تازه که بخشی از تحولات جدید زندگیاش را نشات گرفته از آنها میداند. ترسهای فروخورده و رنجهای کهنه که همیشه از کودکی همراهش هستند و او را وا میدارند تا گاه در خوابهایش زندگی کند، این بار با نگرانی از اکنون و آینده در هم میآمیزند و رویاها و کابوسهای جدیدی میآفرینند:
«در آغه زمان برفی سخت و سنگی باریده بود؛ پاهای گیسیا تا زانو در برف گیر کرده بود و نمیتوانست تکان بخورد. مانتو و شلوار مدرسه تنش بود و کیف قرمز سال سوم دبستانش روی دوشش بود. ... از دور مردی را دید. سعی کرد برف اطراف پایش را کنار بزند، اما برفها مثل سنگ سخت بودند. گیسیا دستهایش را کنار دهانش گذاشت و داد زد: «کمک!» آن مرد شهداد بود. گیسیا داد زد: «شهداد!» شهداد صدایش را نمیشنید. پارویی در دست داشت و برفها را کنار میزد، انگار داشت بین برفها دنبال چیزی میگشت. گیسیا باز هم داد زد و شهداد همان طور برفها را زیر و رو میکرد.گیسیا سعی کرد خودش را بیرون بکشد. برف مثل سیمان پاهایش را در زمین میخکوب کرده بود. فریاد زد: «شهداد!» شهداد به سمتش نگاه کرد ولی او دیگر شهداد نبود؛ شاهو بود. گیسیا داد زد: «کمک!» شاهو نگاه میکرد ولی انگار او را نمیدید.»
در زندگی گیسیا، سه مرد مهم حضور دارند که هر یک به دلیلی و به شیوهای او را رها میکنند. آبرا؛ برادرش، شاهو؛ دوست صمیمی برادرش و ناجی و حامیاش در نوجوانی، و شهداد؛ همسرش. دلایل و استدلال هر یک از آنها به رمان رنگی روانشناسانه میدهد و کنکاشی عمیق در ذهن و روان هر یک از این سه را میطلبد. گیسیا که بخشی از پیچیدگیهای ذهنیاش از حضور و عدم حضور این سه مرد سرچشمه میگیرد، گاه عاقلانه و صبور واقعیتها را میپذیرد و گاه راه حلهایی کودکانه و دم دستی پیدا میکند برای سر در آوردن از درون یکی از آنها. بخشهای تیره و روشن ذهن گیسیا، او را به موجودی خاکستری و واقعی و قابل باور تبدیل میکنند؛ همسری ترسیده ولی امیدوار در مقابل شوهرش، مادری پرانگیزه و با مسوولیت در برابر دخترش، دختری پناهجو و ناآرام در آغوش مادرش و انسانی گم شده در میان این همه نقش.
ادامه...
https://www.alef.ir/news/3980721065.html
جامعه خبری تحلیلی الف
«گیسیا»؛ غنچه وزیری؛ نشر هیلا خسته از گذشته و روبه سوی آینده
«گیسیا»