فراسوی سیاست
2.25K subscribers
1.68K photos
93 videos
65 files
5.16K links
همواره در «فراسوی سیاست» می‌توان راهی به سوی آگاهی، اندیشه‌ورزی، روشنگری، رهایی، و معنویت یافت!
Download Telegram
🔷 قُلابی آسمانی در کار نیست؟

🔸«دنیل دنت» در ۸۲ سالگی درگذشت!

دنیل کلمنت دنت (1942-2024) فیلسوفی طبیعت‌گرا بود. همین چند روز پیش در 82 سالگی درگذشت.

دنیل کلمنت دَنِت فردی آتئیست بود. به خدای ادیان باور نداشت. از چهره‌های برجسته الحادِ جدید محسوب می‌شد. امریکایی بود. اما مدتی را نیز در لبنان به سر برد. پدرش در ایام جنگ جهانی دوم، مأمور دفتر خدمات استراتژیک امریکا در لبنان شد. دنیل دنت هم بخشی از کودکی را در لبنان سپری کرد. دنیل دنت اما برای تحصیل در مقاطع ارشد و دکتری به دانشگاه آکسفورد رفت. دکترای فلسفه دریافت کرد. سپس برای تدریس به امریکا بازگشت. در هنگامهٔ تدریس، به علوم طبیعی علاقه مند شد. به همین جهت به مطالعه در زمینه‌های عصب شناختی و روان شناسی شناختی پرداخت. تخصص اصلی او به فلسفه ذهن مایل شد. همه چیز را از قالبِ ذهن و عصب مورد تحلیل قرار می‌داد. با همین رویکرد، به نظریهٔ داروین گرایش یافت. نظریه تکامل، به دغدغه اصلی او بدل شد ...

متن کامل این یادداشت را در لینک زیر بیابید:

https://www.dinonline.com/43066/

https://t.me/IRANINtellectuals

#دنیل_دنت #فلسفه_طبیعت‌گرا

@akhalaji
🔷 روش حکمرانی لنین!

▪️کسانی که از لنین درس حکمرانی آموخته اند، از دو استراتژی استفاده می‌کنند:

۱- فریب نادان‌ها
۲- خشونت نسبت به دانایان.

لنین برای فریب توده‌های نادان توصیه می‌کرد دو نوع بولتن تهیه و استفاده شود. او می‌گفت: عوام بی‌شعور اهل فکر و اندیشه نیستند. آنها را لازم نیست با استدلال قانع کنید. آنها را تهییج کنید (agitation) و با سرود و مداحی و سخنرانی‌های آتشین، تحت تاثیر قرارشان دهید.

گروه دوم را که اهل فکر هستند، سعی کنید با روش‌های تبلیغاتی، اقناع کنید (propaganda). اگر سطح شعورشان بالاتر از این بود و با تبلیغات فریب نخوردند، آنها را تحت فشار قرار دهید (violence) و نسبت به آنها خشونت بورزید تا ترک وطن کنند و اگر ماندند و مبارزه کردند آنها را زندان یا سر به نیست کنید.

فرخی یزدی این استراتژی حکمرانی دوگانه (فریبکارانه و خشونت‌ورزانه) را در قالب یک بیت شعر آورده است:

هر که شد خام به صد شعبده خوابش کردند
هر که در خواب نشد خانه خرابش کردند

#حکمرانی #لنین #روش_حکمرانی_لنین
#حکمرانی_مستبدانه #حکمرانی_فریبکارانه #حکمرانی_خشونت‌ورزانه

@akhalaj
💢 به سوی آینده سالم!

🔹بزرگترین دستگاه مکنده کربن جهان برای تصفیه جو زمین افتتاح شد

«بزرگترین دستگاه مکنده کربن جهان» که برای خارج کردن آلودگی ناشی از گرمایش سیاره زمین از اتمسفر طراحی شده است، روز چهارشنبه در ایسلند شروع به کار کرد.

«ماموت» دومین کارخانه تجاری جذب مستقیم دی‌اکسید کربن از هوا است که توسط شرکت سوئیسی «کلایم‌ورکس» در ایسلند افتتاح می‌شود و ۱۰ برابر بزرگ‌تر از نسل قبلی خود است که در سال ۲۰۲۱ شروع به کار کرد.

این تاسیسات عظیم از ۷۲ دستگاه مکش و تصفیه‌کننده تشکیل شده و به گفته سازندگانش قادر است سالانه تا ۳۶ هزار تُن کربن را از جو زمین بیرون بکشد. این میزان معادل گاز دی‌اکسید کربن تولید شده توسط حدود ۷۸۰۰ خودروی گازسوز در جاده برای یک سال است.

▪️متن کامل این یادداشت را در لینک زیر بخوانید:

https://tinyurl.com/yhkmsz22

@euronewspe
#آلودگی_هوا #تصفیه_جو_زمین
@akhalaji
🔷 در باره «مست عشق»!

✍️ حجت کاظمی

«مست عشق» ساخته حسن فتحی در مجموع اثر قابل قبولی است. نخستین کوشش برای تصویری کردن آنچه تاکنون پیرامون شمس، مولانا، خانواده، شاگردان و قونیه قرن هفتم در لابلای کتاب‌ها پنهان بوده دشواری‌های زیادی دارد. این سختی برای سینمایی که عنصر همیشه حاضر در آن ضعف مالی و هزار مشکل دیگر است؛ بیشتر هم هست. گرچه فیلم در حال و هوای صنعت فیلم-سریال‌سازی تاریخی ترکیه ساخته شده است؛ ولی تاختن بی‌محابا به چنین کوشش‌هایی راه را بر تلاش‌های بعدی می‌بندد. به خصوص که سالهاست آرزوی ساخته شدن آثاری پیرامون مفاخر فرهنگی‌مان را داریم. استقبال خوب عموم از فیلم این امید را ایجاد می‌کند که دیگران نیز قدم در مسیر بگذارند، لحن و فضاسازی مختص سینمای ایران را شکل بدهند و خاطر ایرانیان را از تصویر قله‌های فرهنگی‌مان سرشار کنند.

اما یک نکته را باید در حاشیه افزود.

حسن فتحی و فیلمنامه‌نویس او (فرهاد توحیدی) کوشیده‌اند تا تصویری مطابق ذائقه ایرانی (ترکیه‌ای) از شمس و مولانا ارائه بدهند: کامل، بی‌نقص و غرق در عوالم معنوی. هنوز برای ایرانیان دشوار است تا به بزرگان خود به عنوان انسانهایی نگاه کنند که در عین عظمت فرهنگی و مقام والای معنوی دارای ضعف‌های انسانی و خطاهای بزرگی هم هستند. به همین خاطر است که سازندگان با تحریف ماجرای تراژیک کیمیا خاتون و نحوه رفتار ظالمانه شمس (و مولانا) با وی ترجیح داده‌اند رابطه آنها را تبدیل به داستانی عاشقانه کنند که مقدمه حرکتی به سوی عالم معناست. غافل از آنکه خود شمس در «مقالات» تاکید دارد که در کنار «نغزی» دارای «زشتی» است و تمامیت او با دیدن این دو سویه آشکار می‌شود.«مرا جمالی هست و زشتی هست. جمال مرا مولانا دیده بود، زشتی مرا ندیده بود. این بار نفاق نمی‌کنم و زشتی می‌کنم تا تمام مرا ببیند: نغزی مرا و زشتی مرا» (گزیده مقالات شمس تبریزی. به انتخاب محمد علی موحد. تهران. 1375. ص 29).

تصور عمومی ایرانیان این است که وقتی از خطاها، ضعف‌ها و جنبه‌های تاریک بزرگان سخن گفته شود به آنها «توهین» شده است. در این نگاه پاسداشت بزرگان مستلزم دستکاری (روتوش) چهره واقعی آنان و آرمانی ساختن این تصویر است.

از نظر من عمق یافتن روایت تصویری از زندگانی بزرگان مستلزم دیدن آنها به مثابه انسان، عبور از ارائه تصاویر یکسویه و نشان دادن «نغزی» و «زشتی» و نیز عظمت فراانسانی در کنار ضعف‌های انسانی آنان در کنار یکدیگر است. به امید دیدن آن روایت‌ها.

@kazemi_hojjat

#مست_عشق #مولانا #شمس

@akhalaj
📚 معرفی کتاب

🔷 تباه‌شناسی سیاسی: چگونه جامعه‌ستیزان بر جوامع سیطره می‌یابند؟

✍️ آندری لوباچفسکی

● آدم‌های بی‌رحم و سنگدلی همچون هیتلر، استالین و مائو چطور می‌توانند در بزنگاه‌های حساس تاریخ به زمامداری جامعه برسند؟ چطور جامعه با شرارت‌های آن‌ها همراهی می‌کند؟ آندری لوباچفسکی، روان‌شناس لهستانی که هم شاهد جنایات هیتلر و هم به قدرت‌رسیدن کمونیستم و تمامیت‌خواهی استالین در کشورش بود، در کتابی با عنوان «تباه‌شناسی سیاسی: علم شناخت شر، روان‌آزاری و خاستگاه‌های تمامیت‌خواهی» تلاش کرد به این پرسش پاسخ دهد.

● لوباچفسکی مبدع اصطلاح تباه‌شناسی سیاسی (Politocal Ponerology) است که از واژه‌ی یونانی poneros (به معنای بد، شر، تباه، فاسد) وام گرفته شده. او پس از جنگ جهانی دوم و سیطره‌ی کمونیسم بر اروپای شرقی، به همراه گروهی از روانشناسان چکسلواکی و مجارستان روی حوزه‌ای کار می‌کرد که آن را مطالعه‌ی «شر سیاسی» می‌نامیدند؛ حوزه‌ای که به دنبال درک پدیدار کلان‌اجتماعی شر است: شری چنان بزرگ که کل یک کشور را در برمی‌گیرد.

● لوباچفسکی می‌گوید اشخاص بی‌رحم و دردسرآفرینی مانند هیتلر و استالین کشش شدیدی برای رسیدن به قدرت دارند و به همین‌دلیل مطالعات متمرکز بر رابطه‌ی بین قدرت و اختلال شخصیتی ضروری است. از نظر او، این افراد با وجود شمار اندک، باعث بخش عمده‌ای از مصائب و جنایت‌های بشری می‌شوند. لوباچسفکی از مفهوم سایکوپت (psychopath) یا «روان‌آزار» که بعداً با اصطلاح دقیق‌تر «جامعه‌ستیز» (antisocial) جایگزین شد، استفاده کرد و بر اساس آن اصطلاح «آزارسالاری» (pathocracy) را وضع کرد. آزارسالاری نظام حکومتی‌ای است که «اقلیت روان‌آزار کوچکی زمام امور جامعه و مردمان معمولی را در آن به دست می‌گیرند.»

● آزارسالاری در دورانی پا می‌گیرد که جامعه دچار بحران روانی است. این بحران باعث می‌شود منطق جامعه و ساخت اجتماعیش به‌نحوی فرسوده شود که آزارسالاری، این بدترین بیماری اجتماعی، به یکباره مجال ظهور پیدا کند. آزارسالاران نوعی خاصی از اخلاق را جا می‌اندازند که می‌توان آن را «ضداخلاق» نامید تا به این ترتیب هنجارهای موجود را با معیارهای مورد نظر خود جایگزین کنند.

● لوباچفسکی شرح می‌دهد که چگونه آزارسالاران از زبانی استفاده می‌کنند که رمزآلود است تا به این ترتیب هم خود را ممتاز و متمایز کنند و هم عامدانه دیگران را فریب دهند و مردم عادی را جذب شخصیت جامعه‌ستیز خود و گروهشان کنند.

● در حالی که پیش از سیطره‌ی کامل روان‌آزاران، برخی از نخبگان حاکم از توحش و بی‌مسؤولیتی چنین رهبرانی به وحشت می‌افتند، برخی از افرادی که اتفاقا از نظر شخصیت روانی عادی هستند به شخصیت مختل آنان جذب می‌شوند و آنها را فرهمند می‌یابند. از نظر این افراد، رفتارهای آنی و پیش‌بینی‌ناپذیر رهبران آزارسالار نشان عزم جزمشان است؛ مردم خودشیفتگی آنها را با اعتماد به‌نفس اشتباه می‌گیرند و بی‌پرواییشان را با شجاعت.

● خیلی زود افراد روان‌آزار و جامعه‌ستیز دیگر هم از راه می‌رسند و از روی فرصت‌طلبی به این شیوه از رهبری ملحق می‌شوند. همزمان افراد مسؤول و اخلاق‌مدار به‌تدریج زیر فشار بی‌رحمانه‌ی جماعت جامعه‌ستیز مجبور به ترکش می‌شوند. به این ترتیب خیلی زود حکومت پر می‌شود از جامعه‌ستیزانی که فاقد حس همدلی برای مردم هستند و به اصطلاح عام، وجدان ندارند.

● وقتی آزارسالاری غالب شد، این مرض حکومتی به سرعت در میان عموم مردم نیز منتشر می‌شود. از نظر لوباچفسکی اگر فرد صاحب قدرت سیاسی روان‌آزار باشد، می‌تواند این آسیب روانی را در میان مردمانی که اساساً روان‌آزار نیستند مانند یک همه‌گیری منتشر کند.

● در نظام آزارسالار موقعیت‌های رهبری، از بالاترین مقامات تا اداره‌کنندگان روستاها، و مخصوصاً اداره‌کنندگان پلیس و دستگاه‌های امنیتی از میان کسانی برگزیده می‌شوند که اختلال روانی حاکم، یعنی جامعه‌ستیزی، را داشته باشند.

● چگونه ممکن است از تباهی حکومت آزارسالار خلاص شد؟ از نظر لوباچفسکی دانش و ایمان که همزمان عمده‌ترین حامیان ذهنی ما هستند و در ادوار مختلف تاریخ بیش از هر چیز به ما روحیه بخشیده‌اند. در آزارسالاری هم انتظار می‌رود همین‌ها بتوانند تنها تکیه‌گاه ما باشند. با این حال به نظر او هیچ دین عمده‌ای در جهان نیست که در تعلیمات و دستوراتش به ماهیت چنین کلان بیماری اجتماعی‌ای پرداخته باشد. بنابراین ادیان نمی‌توانند مبنایی برای فایق آمدن بر این مرض تاریخی بزرگ فراهم آوردند.

به نظر لوباچفسکی آزارسالاری محکوم به فناست، زیرا اکثریت جامعه به خاطر حس همدلی‌شان نمی‌توانند تا ابد در بی‌رحمی روان‌آزاران شریک بمانند.

▪️چکیده یافته‌های لوباچفسکی را در لینک زیر بخوانید:

https://daneshkadeh.org/global/13133/

@Daneshkadeh_org

#کتاب #معرفی_کتاب #آندری_لوباچفسکی #تباهی #تباه #تباه‌شناسی #تباه‌شناسی_سیاسی

@akhalaji
🔷 فال نیک مست عشق!

👈 احسان تاجیک، پژوهشگر اندیشه سیاسی و مدرس دانشگاه، در یادداشتی برای "راهبرد" نوشت:

✍️ فرصتی پیش آمد فیلم سینمایی "مست عشق" را در سینما نگاه کردم. فیلم به لحاظ سمعی و بصری و جلوه‌های ویژه بسیار خوب ساخته شده است. متن فیلمنامه که تنها گوشه‌ای از زندگی پربار و پرفراز و نشیب مولانا جلال‌الدین بلخی را در آشنایی، مراودت و چله‌نشینی با شمس تبریزی و ازدواج شمس با کیمیاخاتون و حسادت و تنگ‌نظری فرزند مولانا و شاگردان و مریدان به شمس که او را جادوگر و سحار می‌خوانند، به نمایش می‌گذارد.

✍️ شفقت مولانا به خلق خدا در پیروی از آموزه‌های شمس در سکانس‌های متعدد فیلم نشان داده شد که این، تنها جلوه‌ای از آموزه‌های مولانا در احسان و نیکی به ملت عشق است.

✍️ فیلمنامه در نگارش و منابع تاریخی و نقش اندیشه‌ورزی مولانا و عشق او به زبان و ادبیات فارسی و حتی تاثیرپذیری مولانا از کسانی مانند فردوسی بزرگ، بایزید بسطامی، عطار نیشابوری و ... به آرامی و اشاره‌های کوتاه و ضعیف پرداخته و گذشته است.

✍️ شاید فیلمنامه ضعیف باشد، شاید فیلم "مست عشق" شبیه فیلم‌های عاشقانه ترکی درآمده؛ اما هر چه بود و هر چه هست، باید تولید و نمایش این فیلم را به فال نیک گرفت و به نویسنده و کارگردان، تهیه‌کننده و بازیگران تبریک و خسته نباشید گفت.

✍️ اکثریت مخاطبین فیلم جوانان دهه هفتاد و هشتاد و نود بودند. گویی آنان مخاطب مولوی بودند که نه بر پرده سینما بلکه بر سکوی سالن حاضر جلال‌الدین زنده شده بود و نرد عشق می‌کرد و مثنوی را با سوزوگداز می‌خواند و از فراق شمس می‌سوخت و اشک مخاطبان را درآورده بود.

✍️ امشب خاطرات زیادی برایم زنده شد، نسل من مولانا را از دریچه "قمار عاشقانه" شناخت و با قصه "ارباب معرفت" بر سر سفره بزرگان حاضر شد و در شناخت معرفت دینی به دنبال عشق‌ورزی با خدای عارفان بود؛ به خاطر اینکه مولانا از عشق و نیکی سخن می‌گوید.

✍️ نسل ما مثنوی‌خوان شد و به ندای دل گوش دادیم. شب و روز این ذکر بگفتیم:

چو عاشق می‌شدم گفتم که بردم گوهر مقصود
ندانستم که این دریا چه موج خون‌فشان دارد.

@javadrooh

#مست_عشق #مولانا #شمس

@akhalaj
🔷 خوش‌بینی آموخته‌شده!

‍ خوش‌بینی آموخته‌شده هم نظریه دیگری از مارتین سلیگمن است. فرق خوش‌بینی آموخته‌شده با درماندگی آموخته‌شده چیست؟

🔸🔹خوش‌بینی آموخته‌شده البته معکوس درماندگی آموخته‌شده نمی‌توان تلقی کرد؛ اما کمابیش به آن مربوط است. در این مقاله در مورد خوش‌بینی آموخته‌شده می‌خوانیم. ببینیم آقای سلیگمن این بار چه چیزی برای ما حاضر کرده است.

▪️تعریف خوش‌بینی آموخته چیست؟

🔸🔹خوش‌بینی آموخته شامل پرورش دادن توانایی دیدن جهان و هرچه در آن هست از نقطه نظر مثبت. این اغلب با درماندگی آموخته‌شده مقایسه می‌شود. شاید بشود گفت اگر درماندگی آموخته‌شده را یاد بگیریم، کمابیش می‌توانیم به خوش‌بینی آموخته‌شده برسیم. ما می‌توانیم اینکه خوش‌بین‌تر بشویم را یاد بگیریم. با به چالش کشیدن افکار منفی و جایگزین کردن آن با افکار مثبت؛ اما موضوع به همین سادگی‌ها هم نیست.

▪️فواید خوش‌بینی آموخته چه چیزهایی هستند؟طبق تحقیقات علمی برخی از فواید خوش‌بینی که پژوهشگران کشف کرده‌اند عبارت‌اند از:

💎 سلامتی بهتر
نتایج یک مطالعه روی تعدادی از افراد ۲۵ تا ۶۰ ساله نشان داده که افراد خوش‌بین از سلامت بیشتری برخوردند و کمتر به بیماری‌های جسمی و روحی مبتلا می‌شوند.

💎 طول عمر بیشتر
مطالعات نشان می‌دهند که افراد خوش‌بین تمایل بیشتری برای زندگی نسبت به بدبین‌ها دارند.

💎 سطح استرس پایین‌تر
خوش‌بین‌های آموخته‌شده (!) نه‌تنها استرس کمتری را تجربه می‌کنند بلکه در موقعیت‌های استرس‌زا بهتر با آن کنار می‌آیند آن‌ها در چنین موقعیت‌هایی می‌توانند انعطاف بیشتری نشان دهند و به‌جای دلسرد شدن و عقب‌نشینی و فرار از موقعیت، بر ایجاد تغییرات مثبت که زندگی آن‌ها را بهبود می‌بخشد، تمرکز کنند.

💎 سطح انگیزه بالاتر
خوش‌بینی آموخته‌شده می‌تواند به شما کمک کند که در هنگام پیگیری اهداف، انگیزه خود را حفظ کنید. به‌طور مثال، برای دست‌یابی به کاهش وزن و تناسب‌اندام، بدبین‌ها ممکن است تسلیم شوند چون باور دارند که رژیم‌های غذایی هرگز کار نمی‌کنند. از سوی دیگر خوش‌بین‌ها بر تغییرات مثبتی که هر روز برایشان پیش می‌آید تمرکز می‌کنند و باور دارند که به اهداف خود در زمینهٔ تناسب‌اندام می‌رسند.

💎 سلامت ذهنی بهتر
افراد دارای درماندگی آموخته شده سطح پایین‌تری از سلامت ذهنی و افراد دارای خوش‌بینی آموخته‌شده سطح بالاتری از سلامت ذهنی دارند. تحقیقات همچنین نشان می‌دهند که آموزش فن‌های خوش‌بینی می‌تواند به میزان قابل‌توجهی خطر افسردگی را کاهش دهد.

در یک مطالعه، نیمی از کودکانی که خطر ابتلاء به افسردگی در آن‌ها زیاد تشخیص داده‌شده بود، در یک برنامه آموزشی قرار گرفتند که در آن مهارت‌های مربوط به خوش‌بینی آموزش داده می‌شد. (خوش‌بینی آموخته‌شده). نتایج این مطالعه نشان داد که علائم افسردگی در کودکان تحت آموزش بعد از یک سال به نصف کاهش یافت.

▪️خوش‌بینی آموخته‌شده از کجا آمده است؟

خوش‌بینی آموخته‌شده یک شاخه نسبتاً جدید در روانشناسی مثبت‌گرا است.خوش‌بینی آموخته‌شده توسط روانشناس مارتین سلیگمن (پدر روانشناسی مثبت‌گرا) مطرح شد. طبق گفته سلیگمن، فرآیند یادگیری خوش‌بین بودن یک کار مهم برای کمک به مردم برای به حداکثر رساندن سلامت ذهنی آن‌ها و زندگی بهتر است.جالب است بدانید خود سلیگمن اعتراف کرده که فرد بسیار بدبینی بوده است؛ اما وقتی یک دوست بسیار خوش‌بین پیدا می‌کند، با خود می‌گوید «چرا من این‌همه بدبینم؟ چطور می‌توانم خوش‌بینی باشم؟ امتحانش ضرر ندارد.»

او شروع به مطالعات مختلف کرد و در آخر به دو نظریه بسیار مشهور درماندگی آموخته‌شده و خوش‌بینی آموخته‌شده رسید.او باور داشت که اگر مردم بتوانند طرز خوش‌بینانه بودن را یاد بگیرند، می‌توانند زندگی سالم‌تر و شادتری را در پیش داشته باشند.

▪️منبع : انبارستان

@zistboommedia

#روانشناسی #مارتین_سلیگمن #خوش‌بینی_آموخته‌شده #درماندگی_آموخته‌شده
#روانشناسی_مثبت‌گرا

@akhalaji
Forwarded from فراسوی سیاست (Abbas Khalaji)
📚معرفی کتاب

🔷 مدرنیته بازاندیشانه؛ سیاست، سنت، و زیبایی‌شناسی در نظم اجتماعی مدرن!

✍️ اولریش بک، آنتونی گیدنز و اسکات لش

🖊سلمان صادقی‌زاده

مدرنیته چیست و چه ویژگی هایی دارد؟ چه مراحلی را پیموده و اکنون در کدام مرحله است؟ دستخوش کدام تحولات معرفت‌شناختی و جامعه‌شناختی شده است؟ و چه آینده‌ای می‌توان برای آن تصور کرد؟

در کتاب مدرنیته بازاندیشانه اولریش بک، آنتونی گیدنز و اسکات لش، سه نفر از برجسته‌ترین جامعه‌شناسان جهان می‌کوشند تا به پرسشهای یادشده پاسخ دهند. به باور آنها مدرنیتۀ امروزی تفاوت‌های بنیادینی با مدرنیته کلاسیک دارد و از نظر ماهیت و سازوکار متفاوت است. مدرنیتۀ بازاندیشانه هنگامه ای جدید است؛ هنگامه ای که در آن انسان مدرن در مسیر مدرن‌سازی درنگ می‌کند و به تماشای بیمها و امیدهای پیشِ رو مینشیند؛ پیروزیها و شکستهای گذشته را پیش چشم می آورد و بازاندیشانه و بازنگرانه راه خود را از سر میگیرد. این اثر نشان میدهد که در دورۀ جدید فهم ما از سیاست، سنت، طبیعت و جامعه دستخوش دگرگونیهای سترگی شده است.

#کتاب #معرفی_کتاب #مدرنیته_بازاندیشانه #سیاست #سنت #زیبایی‌شناسی #نظم_اجتماعی_مدرن

@akhalaji
📚 معرفی مقاله

🔷 بی‌رحمی همچون شریرانه‌ترینِ شرارت‌ها !

✍️ جودیت اشکلار

فیلسوف‌ها به ندرت درباره‌ی «قساوت» یا «بی‌رحمی» بحث می‌کنند. در میان‌شان جودیت اشکلار، فیلسوف سیاسی و استاد فقید دانشگاه هاروارد، استثناست. او در مقاله‌ی مهمی که به سال ۱۹۸۲ در ژورنال دایدالوس منتشر کرد به موضوع بی‌رحمی در مقام مسأله‌ای هم سیاسی و هم اخلاقی پرداخته است. در این مقاله، که دانشکده به فارسی ترجمه کرده، اشکلار استدلال می‌کند که چرا باید بی‌رحمی را بدترین رذایل و بالاترین شرارت‌ها به‌شمار آوریم. بریده‌هایی از متن را در زیر می‌خوانید:

● وقتی بی‌رحمی را بالاترین شر بشماریم، آن را بر اساس آنچه که هست قضاوت کرده‌ایم و نه به دلیل اینکه نفی خداوند یا نقض هر معیار والاتری شمرده می‌شود. چنین قضاوتی از درون جهانی صورت می‌گیرد که در آن بی‌رحمی هم در زندگی‌های خصوصی ما رخ می‌دهد و هم در زندگی‌های ما در ساحت عمومی. با اولویت‌دادن بی‌چون‌وچرا به بی‌رحمی – و هیچ شری را بالاتر از آن ندانستن و هیچ عذری یا بخششی را هم برای آن نپذیرفتن – توسل به هر نظمی را جز آنکه در واقعیت مستقر است نفی می‌کنیم.

● شدیدترین وجه تنفر از بی‌رحمی می‌تواند کاملاً با دیانت مسیحی سازگار باشد، اما کسی که بی‌رحمی را بدترینِ شرارت‌ها می‌داند از ساحت ادیان وحیانی بیرون رفته است. زیرا چنین بالاتر شمردنی به‌معنای صدور حکمی مطلقاً انسانی در خصوص رفتارهای آدمیان است و کسی که این‌گونه حکم دهد به این وسیله از دین فاصله‌ای بعید می‌گیرد. گرچه چنین تنشی در ذات تصمیمی است که بی‌رحمی را شریرانه‌ترین شرارت‌ها می‌انگارد، اما این گزینش اخلاقی صرفاً برآمده از شکاکیت دینی نیست. این گزینش نتیجه‌ی بازشناسی این امر است که دین‌داران در بی‌رحمی تفاوتی با بی‌دینان ندارند [...] اولویت‌دادن به بی‌رحمی توأمان هم با دین سر ستیز دارد و هم با سیاست.

● چرا باید از بی‌رحمی به شدیدترین وجه نفرت داشته باشیم؟ مونتنی فکر می‌کرد این مسأله‌ای کاملاً روان‌شناختی است. او پیش از هر چیز به خود نگریست و دید که مشاهده‌ی صحنه‌ی بروز بی‌رحمی او را از نفرت می‌آکند. نفرت از بی‌رحمی عاطفه‌ای تماماً سلبی است چون به‌قول مونتنی «وحشت از بی‌رحمی حس ترحمی را در من برمی‌انگیزد که هیچ شکلی از ترحم نمی‌تواند مرا چنان برانگیخته کند.» در این نظر هیچ حکم ایجابی‌ای وجود ندارد، هیچ تأیید خاصی برای خیرخواهی و همدلی نیز در کار نیست. حقیقت آن است که مونتنی به آدم‌های نازک‌دل اعتماد ندارد: چنین آدم‌هایی بی‌ثباتند و به راحتی ممکن است بی‌رحم شوند. بی‌رحمی همانند دروغ فوراً ایجاد انزجار می‌کند، زیرا «زشت» است. بی‌رحمی رذیلتی است که شخصیت آدمی را از ریخت می‌اندازد.

● ماکیاوللی در کتاب شهریار می‌پرسید که چه چیز بیشتر به کار حاکمِ خودساخته می‌آید: بی‌رحمی یا گذشت، و به این نتیجه می‌رسید که در کل بی‌رحمی کارآمدتر است. مونتنی در مقابل این مسأله را پیش می‌کشد که قربانیان شهریار ممکن است بپرسند: در برابر بی‌رحمی تقاضای ترحم بهتر است یا مبارزه‌جویی؟ و به این نتیجه می‌رسد که هیچ پاسخ قطعی‌ای به این پرسش وجود ندارد. قربانیان نمی‌توانند از چیزی مطمئن باشند. و باید بدون هیچ راهنمایی از پس مشکلشان برآیند.

● از نظر مونتنی، و مونتسکیو که پس از او آمد، شکست مسیحیت از نقطه‌نظر اخلاقی به کامل‌ترین وجه در رفتار اسپانیایی‌ها در دنیای جدید [آمریکا] نمایان می‌شد. […] مسیحیت در قیاس با همه‌ی ادیان ناب‌ترین نظرات را موعظه می‌کرد اما کمترین تأثیر را بر رفتار آدمیان داشت […] وقتی اسپانیایی‌ها دنیای جدید را کشف کردند […] کشتاری بی‌مثال در پی دست‌یافتن به طلا، و با ادعای مزورانه‌ی تغییر دین بومیان به مسیحیت روی داد. [...] اسپانیایی‌ها که آن‌گونه بومیان آمریکا را سلاخی کردند بی‌شک «مسیحیان اعلایی» بودند، اما به واقع فرقی با باقی فاتحان گذشته و حال هم نداشتند. اما حس ما به این نوع خاص از بی‌رحمی باید چیزی بیش از انزجار باشد.

● از آنجا که بی‌رحمی‌کردن به واسطه‌ی تزویر و خودفریبی آسان‌تر می‌شود، این دو رذیلت پس از بی‌رحمی در کنار هم در صدر فهرست رذایل قرار می‌گیرند. اُزبکِ مستبدِ هوشمند و بی‌رحمِ کتاب نامه‌های ایرانی مونتسکیو، نمونه‌ی خودفریبی است. او معتقد است زنانی که در حرم‌سرایش زجر می‌کشند همگی عاشق او هستند، زیرا او با همه خیلی فرق دارد. در اینجا بی‌صداقتی بیشتر از اینکه نقض حقیقت باشد، ابزاری برای بی‌رحمی‌کردن است.

● مشکل بشر اصلاً شرارت هوشمندانه‌اش نیست بلکه تهی‌مغزیش است. [به قول مونتنی] «ما بیش از آنکه بیچاره باشیم، خبیثیم»

ترجمه‌ی کامل مقاله اشکلار را در زیر بخوانید:

https://daneshkadeh.org/global/13106/

@Daneshkadeh_org

#کتاب #معرفی_کتاب #پژوهش #معرفی_پژوهش #مقاله #معرفی_مقاله #قساوت #بی‌رحمی #شرارت #خباثت

@akhalaji
🔷 قلب «نوآوری» در کدام کشورها می‌تپد؟

🔸رتبه 120 ایران در جهان


ایران از نظر شاخص جهانی نوآوری در میان 143 کشور دنیا در جایگاه یکصدوبیستم قرار گرفته است. این در حالی است که در سال 2014 بهترین کشور از این نظر سوییس و بدترین کشور سودان بوده است. سازمان جهانی مالکیت فکری (WIPO) که یکی از آژانس‌های وابسته به سازمان ملل متحد است، هر ساله گزارشی با عنوان شاخص نوآوری جهانی منتشر می‌کند که هدف اصلی آن مطالعه وضعیت اقتصادهای دنیا از نظر ظرفیت‌های بروز نوآوری و نتایج فعالیت‌های خلاقانه است. این گزارش در سال‌های اخیر به عنوان مرجعی اصلی در حوزه نوآوری و خلاقیت مورد استناد قرار گرفته است.

در این گزارش بر نقش سرمایه‌های انسانی و نیروی خلاقه در ایجاد فضای رشد اقتصادی و رفاه اقتصادی تاکید شده است. در تهیه این شاخص پنج فاکتور از اقتصاد ملی که باعث فعالیت‌های نوآورانه در کشور می‌شود، مورد بررسی قرار گرفته است. این پنج فاکتور عبارتند از «موسسات»، «سرمایه‌های انسانی و مطالعات»، «زیرساخت‌ها»، «پیچیدگی‌های بازار» و در نهایت «پیچیدگی‌های فضای تجاری». این شاخص بین صفر تا یک در نظر گرفته شده است.

ایران در میان 143 کشور مورد مطالعه از نظر شاخص نوآوری جهانی در جایگاه 120 دنیا قرار گرفته است. شاخص نوآوری در ایران برابر با 0.16 و امتیاز نوآوری در این کشور برابر با 26.1 بود. امتیاز نوآوری کشور سوییس که اولین کشور از نظر شاخص نوآوری جهانی بوده است، برابر با 64.8 بوده است و شاخص جهانی نوآوری این کشور برابر با یک بود. کشورهای دیگری که در این رده‌بندی وضعیتی شبیه ایران دارند کشورهای هندوراس، مالی، زامبیا، ونزوئلا و تانزانیا هستند.

بهترین کشورهای دنیا از نظر شاخص نوآوری جهانی کشورهای سوییس، انگلستان، سوئد، فنلاند و هلند هستند. به گزارش اقتصاد‌ی‌نیوز، در این رده‌بندی آمریکا در جایگاه ششم، سنگاپور در جایگاه هفتم و هنگ‌کنگ در جایگاه دهم قرار گرفته است. چین که دومین اقتصاد بزرگ دنیا است، از نظر شاخص جهانی نوآوری در جایگاه بیست و نهم قرار گرفته است و مالزی هم در این رده بندی جایگاه سی و سوم را به خود اختصاص داده است.

🔹قلب «نوآوری» در کدام کشورها می‌تپد؟

بر اساس این گزارش، شاخص جهانی نوآوری کشور امارات متحده عربی برابر با 0.75 و امتیاز این کشور برابر با 43.2 بوده است. امارات در میان کشورهای خاورمیانه بهترین جایگاه را از نظر شاخص جهانی نوآوری دارد. روسیه چهل و نهمین کشور دنیا از نظر شاخص جهانی نوآوری است و آفریقای جنوبی پنجاه و سومین کشور فهرست است و شاخص جهانی نوآوری این کشور برابر با 0.63 است.

ترکیه در این رده بندی در جایگاه پنجاه و چهارم دنیا قرار گرفته است و جمهوری آذربایجان یکصد و یکمین کشور این فهرست است. سه کشور آخر این فهرست کشورهای یمن، توگو و سودان هستند که شاخص جهانی نوآوری در این کشورها کمتر از 0.01 است.

@zistboommedia

#نوآوری #توسعه #مدیریت

@akhalaji
🔷 معجزه خرد جمعی!

در یک روز پاییزی در سال ١٩٠۶ دانشمند انگلیسی "فرانسیس گالتون" خانه‌ی خود را در شهر پلیموت به مقصد یک بازار مکاره در خارج شهر ترک کرد. مقصد گالتون بازار مکاره‌ی سالیانه‌ای بود در غرب انگلستان، جایی که زارعین احشام خود را برای ارزش‌یابی و قیمت‌گذاری به آنجا می‌آوردند. گالتون بخش بزرگی از عمر خود را صرف اثبات این نظریه کرده بود که اکثریت افراد یک جامعه فاقد ظرفیت لازم برای اداره‌ی جامعه هستند.

آن روز در آنجا مسابقه‌ای ترتیب داده شده بود. یک گاو نر فربه انتخاب شده و در معرض دید عموم قرار گرفته بود. هر کس که تمایل به شرکت در مسابقه را داشت باید شش پنس می‌پرداخت و وزن گاو را پیش بینی می کرد. در روز آخر گاو وزن می‌شد و نزدیکترین تخمین برنده آن گاو بود. اما برای گالتون سوال این بود که میانگینِ نظر افراد چیست. او می‌خواست ثابت کند چگونه تفکر افراد وقتی نظریات‌شان با هم جمع شده و معدل گرفته می‌شود در صورتی که متخصص نباشند از واقعیت به دور است. او آن مسابقه را به یک تحقیق علمی بدل کرد. او ورقه‌هایی را که افراد بر روی آن نظرات خود را در خصوص وزن گاو نر منعکس کرده بودند از مسؤلین مسابقه به عاریت گرفت تا مطالعات آماری خود را بر روی آنان انجام دهد.

مجموعا ٧٨٧ نظر داده شده بود. او می‌خواست دریابد عقل جمعی مردم پلیموت چگونه قضاوت کرده است. بدون شک تصور او این بود که عدد مزبور فرسنگ‌ها از عدد واقعی فاصله خواهد داشت. اما بر خلاف تصور گالتون میانگین نظرات جمعیت این بود که گاو نر ١١٩٧ پوند وزن دارد و وزن واقعی گاو که در روز مسابقه وزن کشی شد ١١٩٨ پوند بود. گالتون اشتباه می‌کرد. تخمین جمع بسیار به واقعیت نزدیک بود. گالتون نوشت نتایج نشان می‌دهد که قضاوت‌های جمعی و دموکراتیک از اعتبار بیش‌تری نسبت به آن‌چه که من انتظار داشتم برخوردارند. این حداقل چیزی بود که گالتون می‌توانست گفته باشد. در قضاوت "خرد جمعی" نظر هر فرد دو عنصر را در درون خود دارد؛ اطلاعات صحیح و غلط. اطلاعات صحیح هم‌جهت هستند و بر روی یکدیگر انباشه می‌شوند اما خطاها در جهات مختلف و غیرهم‌سو عمل می‌کنند، لذا تمایل به حذف ‌یکدگر دارند. نتیجه این می‌شود که پس از جمع نظرات آن‌چه که می‌ماند اطلاعات صحیح است. اما عقل جمعی همیشه هم اینقدر دقیق کار نمی‌کند.

طبیعی‌دان آمریکائی "ویلیام بیب" در حین مطالعات خود در جنگل‌های جزایر گویان با منظره‌ی عجیبی برخورد کرد. لشگر بزرگی از مورچه‌ها در پیرامون یک دایره‌ی بزرگ که محیطی در حدود ۴۰۰ متر داشت، بی وقفه در حال حرکت بودند. آنان هر دو ساعت یک بار به دور این دایره می‌گشتند. این گردش آ‌ن‌قدر ادامه یافت که پس از دو روز اکثر آنها جان خود را از دست دادند.

بیولوژیست‌های امروزی به آن‌چه که بیب مشاهده کرد "چرخ عصاری" می‌نامند. این دور باطل زمانی شکل می‌گیرد که گروهی از مورچه‌گان از جمع یا کولونی خود به دور می‌افتند و از یک قانون ساده پیروی می‌کنند: "از مورچه‌ی جلوی خود تبعیت کن". نتیجه‌ی این امر شکل‌گیری چرخ عصاری است. این دور باطل زمانی می‌شکند که به طور تصادفی یکی از مورچه‌ها به دلیلی نامعلوم دایره را ترک می‌کند و مورچه‌ بعدی به دنبال او به راه می‌افتد.

همان اصلی که سازمان‌دهی خیره‌کننده‌ای را در بین مورچه ها برای کار جمعی فراهم می‌آورد، یعنی تبعیت کورکورانه، باعث مرگ آنان در دایره‌ی آسیاب می‌شود. یک مورچه هیچ استقلال رأیی ندارد و به همین دلیل هم زمانی که در دایره‌ی مرگ گرفتار می‌آید راه خلاصی به بیرون را نمی‌یابد.

انسان‌ها اما بر خلاف مورچگان، مستقل فکر کرده و مستقل عمل می‌کنند. ما در آسیاب چرخان تا زمان فرا رسیدن مرگمان گام نمی‌زنیم آن هم تنها به این دلیل که فرد جلوتر از ما چنین می‌کند. این تفاوت مهم و چشمگیری است که جمع ما را از مورچگان متمایز می‌کند.

معجزه عقل جمعی تنها زمانی قابل مشاهده است که تک تک افراد جامعه از آزادی و استقلال فکر و عمل برخوردار باشند. به طور ساده می‌توان گفت این استقلال فکر به دو دلیل از اهمیت بسیاری در ارتقای هوش جمعی برخوردار است. اول این که از تکرار یک نوع خطا دوباره و سه‌باره و چندباره جلوگیری می‌کند. دوم آن که افکار مستقل اطلاعات تازه و متنوع را وارد جمع می‌کند. درحالی که اگر افکار مستقل نباشند همان نوع اطلاعات در جمع تکرار می‌شود و چیز تازه‌ای به خرد جمع اضافه نمی‌شود. بنابراین، می‌توان نتیجه گرفت هوش‌مندترین گروه‌ها آنهایی هستند که افراد آن از تنوع بالا و استقلال رای هرچه بیشتر برخوردار باشند. مفهوم مخالف آن این است که جمعی که افرادش به لحاظ فکری به هم نزدیک و نزدیک‌تر شوند از درجه‌ی هوش چندان بالایی برخوردار نیست.

🔸معمای گاو گالتون رو اینجا ببینید:

https://t.me/zistboommedia/5526

@zistboommedia

#خرد_جمعی #معجزه_خرد_جمعی #فرانسیس_گالتون #معمای_گاو_گالتون

@akhalaji
🔷 شکارچیان دانش و فناوری!

🔹 کشورهایی که بیشترین دانشجویان را در خارج از کشورشان دارند ...

▪️ در این میان، آمار دانشجویان خارج از کشور در کشورهای در حال توسعه‌ای چون #ویتنام و #ازبکستان بسی جالب توجه و تامل‌برانگیز است.

#دانش #فناوری #شکارچیان_دانش_و_فناوری #دانشجویان_خارج_کشور #اعزام_دانشجو_به_خارج

@akhalaj
🔷 دفاع از جمهوریت نظام!

✍️ حسن روحانی

🔸 نامه تفصیلی حسن روحانی درباره ردصلاحیتش در انتخابات خبرگان: این دفاعیه‌ شخصی من نیست، دفاع از جمهوریت است. نامه شورای نگهبان کیفرخواستی علیه مقام ریاست‌جمهوری بود. رؤسای‌جمهور آینده با این کیفرخواست دیگر آزادی سیاسی ندارند. در برابر این ظلم سکوت نخواهم کرد.

آنچه در نامه‌ی دبیر شورای نگهبان به‌عنوان ادله‌ی عدم احراز صلاحیت بنده در انتخابات خبرگان آمده است، نه ‌تنها جرم و حتی تخلفی نیست بلکه در برخی از موارد مایه‌ی افتخار من است. آیا فقهای شورای نگهبان که قرار بود پاسدار شرع و قانون اساسی باشند می‌توانند به منتخب ملت ـ که فرزند نهاد روحانیت هم بوده است ـ چنین اتهاماتی بزنند؟ این فقیهان در کدام انتخابات و با رأی کدام ملت این حق را یافته‌اند که برگزیدگان مردم را از حق انتخاب خود محروم کنند؟

پس از ارسال چهار نامه برای بیان موارد و سه نامه برای اعلام مستندات ردصلاحیت حجت‌الاسلام‌والمسلمین دکتر حسن روحانی در انتخابات ششمین دوره مجلس خبرگان رهبری، رئیس‌جمهور دولت‌های یازدهم و دوازدهم در نامه‌ای خطاب به ملت ایران، گزارشی از دلایل طرح شده توسط شورای نگهبان ارائه داد و اعلام کرد: «این دفاعیه‌ی شخصی من نیست، بلکه دفاع از جمهوریت (و اسلامیت) نظام است؛ دفاعیه‌ای برای نهاد ریاست‌جمهوری که به‌ عنوان وکیل مستقیم همه ملت ایران نباید بیش از این تضعیف شود.»

روحانی در نامه خود نوشته: «آنچه در نامه‌ی دبیر شورای نگهبان به‌ عنوان ادله‌ی عدم احراز صلاحیت بنده در انتخابات خبرگان آمده است، نه ‌تنها جرم و حتی تخلفی نیست بلکه در برخی از موارد مایه‌ی افتخار من است.»

او با توصیف نامه‌ شورای نگهبان به عنوان «کیفرخواستی علیه نهاد ریاست‌جمهوری و دولت تدبیر و امید و نه ‌فقط شخص من»، اتهامات واردشده را فاقد هرگونه «وثاقت» خوانده و به چهار ادعای اهانت به قوه قضائیه و شورای نگهبان، عدم بینش سیاسی، عدم التزام به قانون اساسی و تعرض به اعتقادات اصیل دینی پاسخ داده و در پایان سؤالاتی از اعضای این شورا درباره نقش و عملکرد آن‌ها پرسیده است.

❖ در پایان، مناسب می‌دانم پیشنهاد کنم که اعضای فعلی شورای نگهبان، برای آن که تمرینی از پاسخگویی به مردم ـ که ولی‌نعمتان انقلابند ـ داشته باشند، برای نخستین بار به این سؤالات که خواسته اکثریت قاطع مردم است پاسخ دهند:

۱ـ شورای نگهبان با استناد به کدام اصل قانون اساسی، با تفسیر نادرست از نظارت بر انتخابات، حق اساسی مشارکت مردم در تعیین نمایندگان واقعی خود را سلب کرده و انتخابات در جمهوری اسلامی ایران را از انتخاب مستقیم مردم، به انتخاب دو مرحله‌ای و کنترل شده با سلیقه خاص و غیرمطلوب مردم تبدیل کرده است؟

۲ـ شورای نگهبان در اجرای خواسته صریح رهبری که مواردی از جفا در تأیید صلاحیت‌ها را در انتخابات‌های گذشته تذکر دادند، چه کرده است؟

۳ـ شورای نگهبان برای تأمین مشارکت حداکثری مردم در انتخابات که رهبری آن را وظیفه همه نهادها دانستند چه اقدامی انجام داده است؟

۴ـ شورای نگهبان با تشکیلات گسترده در سراسر کشور به چه حجت شرعی یا مستند قانونی، بدون آن که دفاع نامزدها را بشنود و تحقیق منطبق با رویه‌های متعارف حقوقی را انجام دهد، حکم به ردّصلاحیت گسترده افراد داده است؟

۵ـ شورای نگهبان سهم خود را در آسیب جدی که با کاهش مشارکت مردم در انتخابات به اصل نظام وارد می‌آید چه مقدار می‌داند؟

منبع : جماران

متن کامل نامه تفصیلی حسن روحانی را در لینک زیر بیابید:

https://www.jamaran.news/fa/tiny/news-1631593

#دفاع_از_جمهوریت #روحانی #حسن_روحانی

@akhalaji
🔷 کارخانه رسواگری شبانه روزی در اردوگاه اصولگرایان!

🔹 واکنش توییتری جالب توجه سعید حجاریان به بازداشت صادق زیباکلام

#سعید_حجاریان #صادق_زیباکلام #بازداشت_صادق_زیباکلام

@akhalaj
🔷 "میانه‌روی" همان "وسط‌بازی" است؟

👈 علی نصری

✍️ در چند سال اخیر، در فرهنگ سیاسی جامعه ایرانی، واژه «میانه‌رو» جای خود را به برچسب «وسط‌باز» داده. تخریب و حذف سیستماتیک «میانه‌روی» به عنوان یک رویکرد عقلانی، مصلحت‌طلبانه و کارآمد سیاسی و قرار دادن آن در مقابل «انقلابی‌گری» - توسط هر دو طیف افراطی «ارزشی» و «برانداز» در‌‌ داخل و خارج از کشور - نه تنها میدان سیاست را به جولانگاه افراطی‌گری، عوام‌فریبی و خشونت‌ورزی تبدیل کرده، که جامعه را نیز به ناامیدی، رفتارهای واکنشی و خودویران‌گری کشانده است.

✍️ مشارکت نزدیک به صفر سیاسی در انتخابات، خشونت بی‌رویه کلامی در شعارهای خیابانی و اظهار نظرهای سیاسی در فضای مجازی، حمایت از تحریم‌های اقتصادی و بعضاً حمله نظامی خارجی بر علیه کشور و منافع حیاتی خود، سکوت و بی‌تفاوتی در برابر مسائل بزرگ جهانی مانند جنایات جنگی اسرائیل در غزه - یا بعضاً حمایت از آن در واکنش کور به موضع رسمی حاکمیت - از جمله نمونه‌های افراطی‌گری و خودویران‌گری ناشی از مرگ «میانه‌روی» در فضای سیاسی/اجتماعی کشور است.

✍️ احیای میانه‌روی، تفکیک آن از برچسب «وسط‌بازی» و ارائه مجدد آن به عنوان یک نسخه سیاسی و آلترناتیو اخلاقی در برابر وضع موجود، شاید تنها راه بیرون‌رفت جامعه از بحران‌ها و معضلات پیچیده کنونی است.

✍️ به همین منظور، به برخی از تفاوت‌های فلسفی، استراتژیک و عملی میان رویکرد «میانه‌روی» و برچسب «وسط‌بازی» می‌پردازیم تا این دو را از یکدیگر تفکیک کنیم.

▪️میانه‌روی رویکردی است که فعالانه به دنبال راهکارهای جامع‌، فراگیر و کارآمدی است که صداها و نیازهای طیف‌های وسیعی از جامعه‌ را در نظر می‌گیرد. درحالیکه «وسط‌بازی» رویکردی است که در یک فضای سیاسی/اجتماعی به شدت «قطبی»، تلاش می‌کند تا با موضع‌گیری‌های «خنثی»، «منزه‌طلبانه» و «غیر تأثیرگذار» سهمی از قدرت را از آن خود کند.

▪️میانه‌روها در سیاست‌گذاری‌ها و موضع‌گیری‌های خود، علاوه بر انعطاف‌پذیری اصولی‌شان، توجه خاصی به نظرهای تخصصی، شواهد علمی و هنجارهای اجتماعی دارند تا بتوانند بر اساس «واقعیت»ها اصلاحات مورد نیاز کشور و جامعه را رهبری کنند. درحالیکه «وسط‌باز‌»ها به دلیل اصرارشان بر حفظ «تعادل»، تلفیق دیدگاه‌های موجود و عدم عدول از خط میانه، عمدتا شواهد علمی و عینی را نادیده میگیرند و فرصت‌های تغییر معنادار را می‌سوزانند.

▪️از نقاط قوت «میانه‌روی» تعامل آزادانه و گفت‌وگوی سازنده با دیدگاه‌های مختلف است که منجر به راه‌حل‌های نوآورانه برای مسائل پیچیده سیاسی/اجتماعی/فرهنگی می‌شود. درحالیکه رویکرد «وسط‌باز» هدفش برقراری «تعادل» است - و نه «تعامل» سازنده - که‌ عمدتا باعث استمرار «وضع موجود» و جلوگیری از تغییرات اساسی و ضروری‌ می‌شود.

▪️سیاستمدار میانه‌رو مایل است تا برای دستیابی به پیشرفت‌های اساسی در حوزه‌های سیاست داخلی، سیاست خارجی و مسائل اقتصادی/اجتماعی/ فرهنگی، ریسک‌های حساب‌ شده‌ای را - برای خود و جامعه - متحمل شود‌ و مسئولیت آن را تماماً بر عهده بگیرد. درحالیکه سیاستمدار «وسط‌باز» همواره حفظ «آرامش» و «اجماع» را بر پیشرفت اولویت می‌بخشد - که در بهترین حالت موجب تغییرات سطحی، غیربنیادی و بازگشت‌پذیر میشود.

▪️جریان میانه‌رو از یک چارچوب سیاسی، فلسفی و اخلاقی مشخصی برخوردار است و مرزبندی دقیق و قاطعی با رقبای خود دارد. و با این حال از اینکه به اقتضای شرایط مواضع مشابه یا مخالف سایر جریان‌ها بگیرد، ابایی ندارد. درحالیکه جریان «وسط‌باز» خط و مرزهای فلسفی و اخلاقی کمرنگ و غیرقابل تشخیصی با سایر طیف‌های سیاسی دارد و همواره با زبانی ابهام‌آلود و توجیه‌گرانه و نسبی‌گرایانه سخن می‌گوید.

@javadrooh

#میانه‌رو #وسط‌باز #میانه‌روی #وسط‌بازی

@akhalaj
📚 معرفی پژوهش

🔷 طبقه‌ کارگر صنعتی مهم‌تر از طبقه‌ متوسط شهری!

✍️ محمدعلی کدیور

مجموع پژوهش‌های انجام شده درباره‌ی حاملان اجتماعی دموکراسی نشان‌گر نقش تاریخی طبقه‌ی کارگر در پیش‌برد دموکراسی در کشور‌های مختلف بوده است.

در این مقاله مهم‌ترین این پژوهش‌ها معرفی میشو‌د:

● جان استِفِنز و همکارانش در کتاب «توسعه‌ی سرمایه‌دارانه و دموکراسی» به بررسی تطبیقی و تاریخی همه‌ی موارد گذار به دموکراسی و فروپاشی دموکراسی در اروپای غربی و آمریکای لاتین پرداختند و به این نتیجه می‌رسند که دموکراسی محصول قدرت گرفتن جامعه‌ مدنی خصوصا طبقه‌ی کارگر است. از نظر آنان پیدایش دموکراسی بیش از هر چیز مسئله‌ای مربوط به توازن قدرت است، چرا که گذار به دموکراسی نمایان‌گر افزایش برابری سیاسی است، و برابری سیاسی شکل نمی‌گیرد مگر اینکه توازن قوا تغییر کند و بخش‌های ضعیف‌تر جامعه بتوانند در بخش‌های صاحب قدرت برای خود جا باز کنند.

این روابط قدرت هستند که بیش از هر چیز تعیین‌کننده‌ی پیدایش دموکراسی و تداوم آنند. در این میان قدرت‌گیری طبقات متوسط و کارگر به معنای تحول در توازن قدرت و قدرت‌گیری جامعه‌ در برابر دولت است. بررسی استِفِنز و همکاران نشان داد که اتحادیه‌ها و احزاب مرتبط با طبقه‌ی کارگر اجزای اساسی ائتلافی بودند که دموکراسی را به این کشورها آوردند. البته در برخی موارد فشار طبقه‌ی کارگر به تنهایی برای ایجاد دموکراسی کافی نیست؛ در این موارد طبقه‌ی کارگر نیازمند مؤتلفانی برای پیش‌برد پروژه‌ی دموکراتیک بوده ‌است.

● روث برینز کولیر، استاد علوم سیاسی دانشگاه برکلی، در کتابش بحث را به خارج از اروپای غربی و آمریکای شمالی گستراند و نتیجه گرفت که در موج سوم دموکراسی در اواخر قرن بیستم اتفاقا کارگران از پیش‌برندگان اصلی گذر به دموکراسی بوده‌اند کولیر نشان داد طبقه‌ی کارگر در دو سناریوی اصلی امکان گذر به دموکراسی را فراهم کردند:

۱) در کشورهایی مثل اسپانیا و آٰرژانتین اعتصابات و اعتراضات طبقه‌ی کارگر موجب ایجاد فشار روی نظام‌های اقتدارگرا شد. این فشار گسترده نظام‌های اقتدارگرا را به سمت برگزاری انتخابات آزاد سوق داد.

۲) در کشورهایی مانند برزیل، نظام‌های اقتدارگرا برنامه‌های محدودی در جهت اصلاحات سیاسی در نظر داشتند تا بتوانند سیطره‌ی خود را با شکل متفاوت و در ظاهر نرم‌تر از گذشته ادامه بدهند. مثلا در برزیل نظام اقتدارگرا در پی برگزاری انتخابات‌های کنترل ‌شده و واگذاری برخی آزادی‌های سیاسی بود. در واکنش به اصلاحات نمایشی، اعتراضات کارگری چنان فشاری بر این نظام‌ها وارد کرد که ناچار شدند اصلاحات محدود اولیه را تا حد اصلاحات دموکراتیک کامل گسترش دهند.

● ادانر عثمانی استاد دانشگاه هاروارد در مقاله‌ی مهمی که در سال ۲۰۱۸ منتشر کرد با بررسی آماری نشان داد که یک همبستگی مثبت و معنادار بین بزرگی طبقه‌ی کارگر و احتمال بهبود وضعیت دموکراتیک در یک کشور دارد. چرا بزرگی طبقه‌ی کارگر مهم است؟ در شرایط عادی نخبگان سیاسی و اقتصادی یعنی مقامات دولتی و صاحبان ثروت حاضر به تقسیم قدرت سیاسی با بخش غیرنخبه‌ی جامعه یعنی مردم عادی نیستند. این معادله زمانی به هم می‌خورد که بخش غیرنخبه بتواند بازی سیاسی را به هم زده و هزینه‌ی حکمرانی را برای حاکمان زیاد کند. در چنین شرایطی نخبگان سیاسی و اقتصادی حاضر می‌شوند که برابری سیاسی را گسترش دهند و تن به اصلاحات دموکراتیک بدهند. بزرگ بودن طبقه‌ی کارگر نشان‌گر توان بخش غیرنخبه‌ی جامعه در بر هم‌ زدن بازی و معادلات سیاسی است.

● مقاله‌ی مهم دیگری در سال ۲۰۱۹ توسط سیریان داهلوم و دو همکار دیگرش در موسسه‌ی مطالعات صلح اُسلو منتشر شد. آن‌ها به بررسی ۱۹۳ خیز‌ش عمومی در قرن بیستم پرداختند که یا در پی تغییر رژیم یا در پی پایان اشغال یک کشور بودند. پژوهشگران سپس مشخص کردند که دهقانان، مستخدمین بخش عمومی، گروه‌های نظامی، دینی، یا قومی، کارگران صنعتی، و طبقه‌ی متوسط شهری در هر یک از خیزش‌ها چقدر شرکت داشتند. این پژوهش نشان داد که حضور طبقه‌ی کارگر صنعتی در خیزش‌های عمومی نقش مثبت و معناداری در گذار به دموکراسی داشته است. این در حالی است که نمی‌توان برای هیچ کدام از گروه‌های دیگر از جمله #طبقه‌ی_متوسط چنین نقش مثبتی ذکر کرد. به نظر این مقاله دلیل نقش مثبت طبقه‌ی کارگر را باید هم در انگیزه و هم ظرفیت این طبقه برای شکل‌گیری دموکراسی دانست. اعضای طبقه‌ی کارگر گسترش دموکراسی را در جهت کسب قدرت و منافع خود می‌بینند. از سوی دیگر چنانکه گفته شد کارگران به دلیل پرشمار بودن و قابلیت سازمان‌ یافتن، ظرفیت بالایی برای حرکات جمعی تعارضی مانند اعتراض و اعتصاب دارند.

چکیده مهم‌ترین پژوهش‌ها را بخوانید:

https://daneshkadeh.org/social-movements/2996/

@Daneshkadeh_org

#پژوهش #معرفی_پژوهش #کارگر #طبقه‌_کارگر #طبقه‌_کارگر_صنعتی #طبقه‌_متوسط_شهری

@akhalaji
🔷 دوگانه‌ی عدالت و امنیت!

در کتاب "الجریمة" نجيب محفوظ هشت داستان کوتاه از این نویسنده بزرگ مصری و برنده نوبل ادبی وجود دارد. داستان "جنایت" در این مجموعه که ساختار پیچیده‌ای دارد، واشکافی نمادهای جرم در یک جامعه است. نجیب محفوظ در این داستان می‌خواهد نشان دهد که در یک معضل اجتماعی مانند جرم و جنایت همه‌ی افراد خواه ناخواه شریک‌اند، چه با کنش‌های مستقیم خود و چه با سکوت‌شان.

در این داستان هنگام حفاری برای پی‌ریزی یک تیمارستان با جسد مقتولی مواجه می‌شوند که پس از تحقیقات مشخص می‌شود بخش شرقی و غربی آن منطقه با وجود خصومت و رقابتی که بین آن‌ها برقرار است اما در برابر جنایتی که علیه مقتول صورت گرفته به‌صورت هم‌دستانه‌ای تبانی و سکوت کرده‌اند.

دادستان وقت که متوجه پیچیدگی و اطاله‌ی پرونده می‌شود تصمیم به مداخله‌ی شخصی و کشف این جنایت مرموز می‌گیرد و با لباس مبدل در آن محله به‌عنوان راننده تاکسی مشغول رفت‌و‌آمد می‌شود و به‌تدریج از صحبت‌های مسافران ساکن در منطقه متوجه جنایات متعددی می‌شود که همه با هم‌دستی مأموران امنیتی علیه افراد ناشناس منطقه و چپاول اموال‌شان صورت می‌گیرد.

اما دادستان به ناگاه از بررسی سرنخ‌های به‌دست آمده دست می‌شوید و تصمیم می‌گیرد محله را ترک کند چون ترسیده که مبادا خودش نیز قربانی جدید مأموران گردد.

در زمان ترک محله بین او و افسر پلیس منطقه که هویت راننده تاکسی یا همان دادستان برایش از اول فاش شده بود، محاوره‌ای رخ می‌دهد.

🔸 دادستان به او می‌گوید:
این همه جنایت در این ناحیه به این دلیل است که شما به وظایف خودتون عمل نمی‌کنید.

🔹 افسر پلیس در پاسخ می‌گوید:
وظیفه‌ی ما تأمین امنیت است نه کشف حقیقت.

🔸 دادستان می‌گوید: آیا با نابودی عدالت می‌شود امنیت را برقرار کرد؟

🔹 و افسر در پاسخ تأکید می‌کند نه تنها عدالت که همه‌ی ارزش‌ها را باید در پای امنیت قربانی کرد.

🔸 دادستان می‌گوید نفرین به این تفکر لعنتی تو!

🔹 افسر می‌گوید: آن عدالتی که تو امیدواری محقق شود باید در امکان تحقق‌اش تردید کرد.

🔸 دادستان می‌گوید: اما دیر یا زود عدالت برقرار خواهد شد.

🔹 در نهایت افسر پلیس از دادستان می‌خواهد بدون آرمان‌گرایی‌های کاذب بیندیشد و به او بگوید در گزارش‌ خود چه خواهد نوشت؟

🔸 دادستان این‌جا جمله‌ی طلایی‌اش را می‌گوید که: من در گزارشم می‌نویسم که این‌جا همه‌ی ارزش‌ها نابود شده‌اند اما امنیت برقرار است.

با همین منطق است که دوگانه‌ی امنیت / عدالت به مهمترین پارادوکس سیاسی روز تبدیل می‌شود.

@zistboommedia

#فلسفه_سیاسی #فرهنگ #جرم #جنایت #امنیت #عدالت #دوگانه_امنیت_و_عدالت #نجیب_محفوظ

@akhalaji
🔷 چرا رنج کشیدن لازمه‌ی خردمندی است؟

👤 نویسنده: مایکل اس. بردی

🖊 مترجم: نگین قنبری

⬅️ خیلی عادی است که فکر کنیم رنج کشیدن بد است و باید از آن کاست. اما رنج کشیدن می‌تواند به طرق مختلف خوب باشد. هم به شکل ذاتی [طبیعی] (به عنوان مزیت سیستم‌های تنانه‌ای که پوشش‌دهنده‌ی آسیب‌های وارده و رفع آنها هستند) و هم به شکل عرضی [فرعی] (به عنوان مولد فضیلت‌هایی چون شجاعت، بردباری، شفقت و تواضع). من می‌خواهم بر این عقیده تأکید کنم که رنج کشیدن عملکرد مهم دیگری نیز دارد؛ لازمه‌ی خردمندی است.

درگذشته کسانی به این ایده باور داشته‌اند. به عنوان مثال، این یک اصل تفکر بودایی است که در افسانه های گوتاما بودا بیان شده است. این افسانه‌ها شیوه‌هایی را توضیح می‌دهند که در آنها تجربه‌ی درد و رنج لازمه‌ی دست‌یابی به رشد اخلاقی و وارستگی است. این ایده در تفکر یونانی نیز برجسته است. از این رو آیسخولوس درسرود زئوس در آگاممنون می نویسد: «زئوس، کسی که مردم را به تفکر فرا خواند، هم او مقررکرده است که حکمت تنها از طریق رنج به دست آید.» و این ایده که رنج کشیدن، درک و خرد را به سطحی بالاتر می برد نیز در مرکز تفکر نیچه است.

او به شیوه معمول خود می نویسد: هر آنچه که کسی از ژرفا، راز، نقاب، شهامت، زیرکی، بزرگی نصیب برده است. همانا برآمده از رنج، برآمده از انضباط رنجی عظیم نبوده است؟

برای مطالعه متن کامل؛

https://3danet.ir/why-suffering-is-essential-to-wisdom/

https://chat.whatsapp.com/FYQJdmqJMtUL7A9Ua4Pc8Z


#رنج_کشیدن #خردمندی #شجاعت #بردباری #شفقت #تواضع

@akhalaji
🔴واقعیت انتخابات تهران!

🔺اعتماد ۲۶ اردیبهشت

✍️عباس عبدی

🔘دور دوم #انتخابات_مجلس در برخی شهرها به ویژه تهران نتایج عجیبی داشت. اول، ریزش مشارکت بسیار زیاد بود و به حدود یک سوم دور اول رسید. دور اول نیز بسیار کم و در حدود ۲۲ درصد بود. البته بخش مهمی از این مشارکت، مربوط به مناطق اطراف تهران است و اگر فقط آمار مناطق ۲۲گانه تهران در اختیار باشد نتایج به ۱۰-۱۵ درصد در دور اول و زیر ۵ درصد در دور دوم می‌رسد.

🔘این کاهش رأی به گونه‌ای بود که برخی از اصول‌گرایان شاخص نیز آن را نشانه قاطعی از رد جناح غالب از سوی مردم دانستند. حتی وزیر کشور نیز که در توصیف حماسی بودن این مشارکت ۷ درصدی توییت زده بود، مجبور به حذف آن شد. پرسش این است که چه اتفاقی در تهران افتاد؟

🔘ابتدا به این نکته اشاره شود که اقای وزیر کشور در توجیه چرایی مشارکت بسیار پایین دور دوم توضیح داده که: ▪️«همیشه در انتخابات مرحله دوم اینطور معمول بوده که میزان مشارکت کمتر شده است اما در این مرحله از مرحله دوم دور قبل مشارکت بیشتری - حدود ۶ درصد - رخ داده است و تقریباً دوبرابر شده است.»▪️

🔘متاسفانه هنوز آمار رسمی از درصد مشارکت در حوزه‌های دور دوم اعلام نشده؛ ولی تمرکز افکار عمومی روی تهران است. هم به عنوان پایتخت و هم به عنوان بزرگ‌ترین حوزه انتخابی کشور و هم از حیث اهمیت نامزدهایی که رأی می‌آورند. این نسبت یک سوم مشارکت در دور اول و حدود ۷ درصد واجدین حق رأی است. البته به طور متعارف در دور دوم ریزش مشارکت صورت می‌گیرد، ولی ریزش در این حد اصلاً عادی نیست.

🔘برای نمونه در انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۴، مشارکت در دور اول ۲۹٫۴ میلیون نفر بود؛ در دوم ۲۸ میلیون نفر شد که فقط ۵ درصد ریزش داشت. در حالی که در دور اول فقط ۴۰ درصد مردم به دو نفری رای داده بودند که به دور دوم آمدند، و ۶۰ درصد بقیه به ۵ نامزد حذف شده رای داده بودند. ولی آنها بی‌تفاوت نماندند و برای دور دوم هم پای صندوق آمدند تا یکی را بر دیگری ترجیح دهند.

🔘در دور اول انتخابات اخیر در تهران از کل رأی‌دهندگان فقط یک سوم در دور دوم به پای صندوق آمدند حتی آنانی که در دور اول به نامزدهای راه یافته به دور دوم رأی دادند نیز بعضاً در دور دوم پای صندوق نیامدند، به همین خاطر است که می‌بینیم مجموع آرای ۳۲ نفر راه یافته به دور دوم افزایش نیافته است. کسی که دور اول ۳۰۰ هزار رأی آورده در دور دوم ۲۲۷ هزار رأی آورده، یعنی در این فاصله ۶۳ هزار رأی هم از او کم شده است!!

🔘این وضعیت نشان می‌دهد که دور اول مشارکت انتخاباتی نیز واجد معنای روشن سیاسی و پایدار نبوده است. شاید فقط برای انجام یک تکلیف صوری بوده که انتخابات واجب را در دور اول انجام داده‌اند و از خیر انجام انتخابات مستحبی! دور دوم گذشتند.

🔘نکته مهم‌تر وجود ۳۳۷۲ نفر نامزد نمایندگی تایید شده است که اساساً انتخابات را بی‌معنا کرده است. اگر از نفر ۱۷۰ به بعد را حضورهای صوری و خانوادگی و رفاقتی و غیر سیاسی بدانیم، حدود ۳۲۰۰ نفر نامزد غیر سیاسی بوده که مردم معمولا به آنان تک رأی داده‌اند، که از ۳۵۰۰ رأی تا ۳۳ رأی به هر یک از آنان تعلق گرفته است. روشن است که رای دهندگان به این نامزدها منطقاً در مرحله دوم پای صندوق نخواهند آمد، چون هدف آنان از ابتدا هم حضور انتخاباتی به معنای متعارف نبوده.

🔘مگر ممکن است کسی وارد انتخابات جدی در تهران شود و فقط ۳۵۰۰ (یک دو هزارم واجدین حق رأی) یا حتی ۳۳ رأی بیاورد؟ معلوم است که اینجا اهداف دیگری در میان بوده است. در نتیجه باید نسبت به واقعی بودن معنای سیاسی آن مشارکت پایین در دور اول نیز شک کرد، و مشارکت واقعی را معادل همین مرحله دوم دانست.

🔘البته در مرحله دوم نکته مهم دیگری نیز وجود دارد، زیرا نوعی شلختگی در کنش سیاسی دیده می‌شود. جابجایی‌ها و شکست و رأی آوردن‌ها نشان می‌دهد که اختلافات میان اقلیت اصول‌گرایان، بیش از آنکه شفاف باشد، ناشی از زد و بندهای پشت پرده است. هنگامی که آرای افراد منتخب به ۳ تا ۴ درصد کل واجدین حق رأی می‌رسد، دیگر شاهد رقابت شفاف نخواهیم بود، بلکه با توافقات غیر شفاف و زد و بندهای سیاسی می‌توان تعدادی از مردم را مجاب به رأی دادن یا رای ندادن به افراد مورد نظر کرد و نتیجه را در پشت صحنه سیاست تعیین نمود.

🔘بنابراین #انتخابات_تهران که رکن اصلی انتخابات کشور است، نه واجد معنای رقابت شفاف بود و نه واجد برنامه سیاسی بود، و از همه مهم‌تر واجد مشارکت معنادار و مثبت نیز نبود. مشارکت ۷ درصدی در حوزه انتخابیه و کمتر از ۵ درصد در شهر تهران و راه یافتن به مجلس با آرای کمتر از ۳ درصد، زنگ خطری جدی است که برخی از اصول‌گرایان آن را شنیدند، ولی کافی نیست و باید در سیاست‌های جاری نیز تجدید نظر شود، و الا آثار و تبعات این وضع را در ناامیدی از اصلاح امور خواهیم دید و این خسارت سنگینی برای کشور است.

@akhalaji
🔷 چرا زیباکلام دستگیر و زندانی شد؟

✍️ عبدالجواد موسوی

🔹از هر طرف که به ماجرا نگاه می‌کنی غیرقابل توجیه است. اصلاً مهم نیست شما با آقای زیباکلام موافق باشید یا مخالف. حتی مهم نیست که طرفدار قانون و اجرای حکم صادره از سوی قوه‌قضائیه باشید یا نباشید.

🔹اصلاً چرا به یک نویسنده اجازه می‌دهید اسم کتابش را بگذارد: «چرا شما را نمی‌گیرن؟». حالا که اجازه داده‌اید چنین کتابی با چنین عنوانی منتشر شود، چرا همان روز رونمایی از کتاب دستگیرش می‌کنید؟ کمدی است؟ خودتان را گرفته‌اید یا ما را؟

🔹بزرگترین برنده این ماجرا تا به حال ناشر بوده که در همان روز اول همه نسخه‌هایش را به فروش رسانده و بعد هم آقای زیباکلام که از هیچ طریق دیگری نمی‌توانست چنین تبلیغی برای کتابش انجام دهد.

🔹بازندگان این داستان هم اول از همه آن‌هایی‌اند که معتقد بودند آزادی‌بیان در این مملکت به وفور یافت می‌شود و هیچ مصداقی برای اثبات ادعایشان جز صادق زیباکلام نمی‌یافتند و بعد هم کسانی که می‌گفتند صرفاً برای ابراز عقیده کسی را دستگیر نمی‌کنند و همه آن‌هایی که به اسم روزنامه‌نگار، روشنفکر و فعال رسانه‌ای در زندان‌اند، حتماً خبط و خطای ویژه‌ای از آن‌ها سر زده و باز زیباکلام را مثال می‌زدند که؛ ببینید، هرچه می‌خواهد دل تنگش بر زبان می‌آورد، اما هیچ‌کس با او کاری ندارد.

🔹در حکم آقای زیباکلام آمده است به‌علت برخی حرف‌های نامستند ... عجبا! حیرتا! خب اگر قرار باشد حقیقتاً چنین چیزی پایه و مدرکی شود برای حکم حبس صادر کردن، که بسیاری از مسئولان نظام باید همین الان در زندان تشریف داشته باشند.

🔹مگر آن‌هایی که بام تا شام دارند حرف‌های بی‌پایه و اساس تحویل مردم می‌دهند و شرایط اقتصادی مردم را در بهترین حالت اعلام می‌کنند و حضور کم‌شمار مردم را در پای صندوق‌های رأی حماسه‌ای باشکوه می‌خوانند و مدام سفید را سیاه و سیاه را سفید جلوه می‌دهند حرف‌شان خیلی مستند است؟

@chandsanieh
#زیباکلام #صادق_زیباکلام
@akhalaji