🔷 چرا ایران این قدر ضعیف است؟
🖊 شورای سردبیری
سادهترین راه بدست آوردن تصویری از موقعیت بینالمللی کشور، گشت زدن در مرزهای آن است. از مثالی که همین امروز صبح در اخبار منعکس شده شروع کنیم: از میدان نفتی مشترک آرش با کویت و عربستان که نمایندۀ مجلس گفته قابلی ندارد و معنی آن این است که ایران ادعای خود را در مورد این میدان پس میگیرد. از جزایر تنگۀ هرمز، که بهترین رفقای حکومت آنها را در اعلامیههای مشترک به امارات میبخشند، از پاکستان که اگر از هر چه بتوان گذشت حمایتش از تروریسم مرزی علیه ایران غیرقابل کتمان است. حکومت ضدبشری و بدوی افغانستان علناً از ایران سواری میگیرد و به گوش رئیسجمهورش سیلی میزند، ترکمنستان مشغول معاهدات پانترکیِ شومی با ترکیه، رقیب منطقهای ایران است.
پوتین در روسیه از نمایش اینکه ایران یک برگ بازی او در سیاست جهانی است ابایی ندارد و اینکه ایران تدارکاتچی روسیه در جنگ اوکراین است، پیش جنگ سوریه که ایران پیادهنظامِ روسیه بود، بیآبرویی بهتری است. گیر کردن سیاست ایران پشت مرزِ کشورِ جعلیِ آذربایجان در سالهای اخیر نقل محافل بوده است. ترکیه در معادلات منطقهای و زورگوییهای همسایگی سیاست خارجی ایران را له کرده است و عراق هم که اظهر من الشمس است: سیستم دستساز آمریکاییها با وردستیِ حکومت ایران، بدون اجازۀ آمریکا آب نمیخورد و علیرغم مشکلات داخلی در صورت بالا گرفتن یک درگیری نظامیِ تعیینکننده در منطقه، چاه ویلِ پول و سلاح و خنجری در پشت سر ایران خواهد شد.
متن کامل یادداشت را در لینک زیر بیابید:
https://telegra.ph/Jameeno-iran-12-16
@jameeno
#ایران
@akhalaji
🖊 شورای سردبیری
سادهترین راه بدست آوردن تصویری از موقعیت بینالمللی کشور، گشت زدن در مرزهای آن است. از مثالی که همین امروز صبح در اخبار منعکس شده شروع کنیم: از میدان نفتی مشترک آرش با کویت و عربستان که نمایندۀ مجلس گفته قابلی ندارد و معنی آن این است که ایران ادعای خود را در مورد این میدان پس میگیرد. از جزایر تنگۀ هرمز، که بهترین رفقای حکومت آنها را در اعلامیههای مشترک به امارات میبخشند، از پاکستان که اگر از هر چه بتوان گذشت حمایتش از تروریسم مرزی علیه ایران غیرقابل کتمان است. حکومت ضدبشری و بدوی افغانستان علناً از ایران سواری میگیرد و به گوش رئیسجمهورش سیلی میزند، ترکمنستان مشغول معاهدات پانترکیِ شومی با ترکیه، رقیب منطقهای ایران است.
پوتین در روسیه از نمایش اینکه ایران یک برگ بازی او در سیاست جهانی است ابایی ندارد و اینکه ایران تدارکاتچی روسیه در جنگ اوکراین است، پیش جنگ سوریه که ایران پیادهنظامِ روسیه بود، بیآبرویی بهتری است. گیر کردن سیاست ایران پشت مرزِ کشورِ جعلیِ آذربایجان در سالهای اخیر نقل محافل بوده است. ترکیه در معادلات منطقهای و زورگوییهای همسایگی سیاست خارجی ایران را له کرده است و عراق هم که اظهر من الشمس است: سیستم دستساز آمریکاییها با وردستیِ حکومت ایران، بدون اجازۀ آمریکا آب نمیخورد و علیرغم مشکلات داخلی در صورت بالا گرفتن یک درگیری نظامیِ تعیینکننده در منطقه، چاه ویلِ پول و سلاح و خنجری در پشت سر ایران خواهد شد.
متن کامل یادداشت را در لینک زیر بیابید:
https://telegra.ph/Jameeno-iran-12-16
@jameeno
#ایران
@akhalaji
Telegraph
چرا ایران اینقدر ضعیف است؟
#الف سادهترین راه بدست آوردن تصویری از موقعیت بینالمللی کشور، گشت زدن در مرزهای آن است. از مثالی که همین امروز صبح در اخبار منعکس شده شروع کنیم: از میدان نفتی مشترک آرش با کویت و عربستان که نمایندۀ مجلس گفته قابلی ندارد و معنی آن این است که ایران ادعای…
🔷 وضعیت فقر در ایران: چکیده گزارش بانک جهانی!
✍️ رضا امیدی
براساس گزارش اخیر بانک جهانی طی سالهای ۲۰۲۰-۲۰۱۱ جمعیت زیر خط فقر مطلق در ایران از حدود ۲۰ درصد به ۲۸.۱ درصد رسیده، و ۴۰ درصد خانوارها نیز در معرض افتادن به زیر خط فقر هستند. طی این دوره ۱۰ میلیون نفر دیگر از جمعیت ایران زیر خط فقر رفتهاند و نابرابریهای اجتماعی هم تشدید شده است. خانوارهای زنسرپرست، خانوارهای روستایی، و خانوارهای پرجمعیت بیشتر در معرض فقر قرار دارند. همچنین نیروی کار شاغل در بخش کشاورزی بیشتر در معرض فقر قرار دارند. علاوهبر افزايش جمعيت فقیر، شكاف و شدت فقر نيز به ميزان معناداري طي اين دوره افزايش يافته است. ایران در مقایسه با کشورهای همسطح خود بهلحاظ درآمد سرانه، جمعیت فقیر بیشتری دارد. نکتۀ دیگر این است که برآورد خط فقر ملی براساس برابری قدرت خرید با خط فقر ۶.۸۵ دلار در ازای هر نفر در روز منطبق شده است. در ادامه برخی از یافتههای این گزارش را که در روزنامۀ شرق منتشر شده میخوانید:
🔸طی این دوره در مناطق شمالغربی جمعیت فقیر از ۱۶ به ۳۶ درصد و در مناطق جنوبشرقی از ۴۳ به ۵۲ درصد رسیده است. طی این دهه جمعیت زیرخط فقر در آذربایجان غربی ۳ برابر شده؛ از ۱۳.۶ به ۴۴ درصد. نرخ فقر در تهران و مناطق مرکزی کشور که ۴۰ درصد جمعیت را دارند، حدود ۲۴ درصد است.
🔸در بخشی از گزارش وضعیت فقر در سه برش زمانی براساس برجام تحلیل شده است. در فاصلۀ ۲۰۱۷-۲۰۱۴ و در نتیجۀ برجام فقر تا اندازهای کاهش یافته، اما منافع برجام بیشتر به نفع طبقات بالا توزیع شده و در دورۀ رونق نسبی در سیاستگذاریها نسبت به بازتوزیع بیتوجهی شده است. براساس این گزارش ۴۰ درصد پاییندرآمدی در این دوره، منافع کمتری بهدست آوردهاند. درمجموع طبقۀ پایین طی دورۀ رکود بیشترین آسیب را متحمل میشود و در دورۀ رونق کمترین بهره را میبرد.
🔸آموزش همچنان نقش مهمی در تفاوت وضعیت خانوارهای فقیر و غیرفقیر دارد. خانوارهایی که سطح تحصیلات سرپرست آنها بالاتر است، کمتر در معرض فقر قرار دارند و برای خانوارهایی که سرپرست تحصیلات عالی دارد این تفاوت بیشتر است. خانوارهایی که تحصیلات سرپرست آنها در سطح ابتدایی است تا ۳ برابر بیشتر از خانوارهایی که تحصیلات سرپرست آنها از دیپلم به بالا است، در معرض فقر قرار دارند.
🔸براساس این گزارش وجود نابرابریهای ساختاری بین شهر/روستا، زن/مرد، افراد با/بدون تحصیلات متوسطه تأثیر زیادی بر وضعیت فقر خانوارها دارد و حتی در دورۀ رشد و رونق اقتصادی نیز این نابرابریهای ساختاری رفع نمیشود. افزایش دسترسی به آموزش باکیفیت و فراهمکردن شرایط مناسب برای ورود زنان به بازار کار رسمی ازجمله سیاستهایی است که باید به آنها توجه کرد. گرچه در سالهای پس از انقلاب یک قرارداد اجتماعی قوی برای مقابله با نابرابریهای اجتماعی در کشور شکل گرفت، اما این قرارداد در طول زمان فرسوده شده است.
🔸 در بخش پیشنهادات گزارش یکی از پیشنهادها پرداخت مستقیم یارانۀ انرژی است، اما توضیح داده نشده که اگر بنا بود چنین سیاستی تأثیری بر کاهش فقر داشته باشد چرا اعمال آن در سالهای ۲۰۱۸ و ۲۰۱۹ در ایران نهتنها به کاهش فقر کمک نکرده، بلکه براساس یافتههای گزارش پس از اجرای این سیاستها نیز روند فقر افزایشی بوده است. در سال ۲۰۱۸ منابع حاصل از افزایش قیمت حاملهای انرژی در برخی صنایع انرژیبر نظیر پالایشگاهها بهطور هدفمند بین ۱۱ میلیون خانوار توزیع شد و در سال ۲۰۱۹ نیز منابع حاصل از افزایش قیمت بنزین تقریباً به همۀ خانوارها پرداخت شد. براساس برآوردهای رسمی حذف ارز ترجیحی کالاهای اساسی در سال ۲۰۲۲ و توزیع مابهازای نقدی بین خانوارها نیز در افزایش حدود ۷۰ درصدی سرانۀ خط فقر نقش اصلی را داشته است.
📌 متن کامل یادداشت در روزنامۀ شرق
https://www.sharghdaily.com/fa/tiny/news-910307
📌 متن گزارش بانک جهانی (https://documents1.worldbank.org/curated/en/099110623175541902/pdf/P1777150fa1dcd02108b55086af5f3268f5.pdf)
@omidi_reza
#فقر #فقر_در_ایران #گزارش_بانک_جهانی
@akhalaji
✍️ رضا امیدی
براساس گزارش اخیر بانک جهانی طی سالهای ۲۰۲۰-۲۰۱۱ جمعیت زیر خط فقر مطلق در ایران از حدود ۲۰ درصد به ۲۸.۱ درصد رسیده، و ۴۰ درصد خانوارها نیز در معرض افتادن به زیر خط فقر هستند. طی این دوره ۱۰ میلیون نفر دیگر از جمعیت ایران زیر خط فقر رفتهاند و نابرابریهای اجتماعی هم تشدید شده است. خانوارهای زنسرپرست، خانوارهای روستایی، و خانوارهای پرجمعیت بیشتر در معرض فقر قرار دارند. همچنین نیروی کار شاغل در بخش کشاورزی بیشتر در معرض فقر قرار دارند. علاوهبر افزايش جمعيت فقیر، شكاف و شدت فقر نيز به ميزان معناداري طي اين دوره افزايش يافته است. ایران در مقایسه با کشورهای همسطح خود بهلحاظ درآمد سرانه، جمعیت فقیر بیشتری دارد. نکتۀ دیگر این است که برآورد خط فقر ملی براساس برابری قدرت خرید با خط فقر ۶.۸۵ دلار در ازای هر نفر در روز منطبق شده است. در ادامه برخی از یافتههای این گزارش را که در روزنامۀ شرق منتشر شده میخوانید:
🔸طی این دوره در مناطق شمالغربی جمعیت فقیر از ۱۶ به ۳۶ درصد و در مناطق جنوبشرقی از ۴۳ به ۵۲ درصد رسیده است. طی این دهه جمعیت زیرخط فقر در آذربایجان غربی ۳ برابر شده؛ از ۱۳.۶ به ۴۴ درصد. نرخ فقر در تهران و مناطق مرکزی کشور که ۴۰ درصد جمعیت را دارند، حدود ۲۴ درصد است.
🔸در بخشی از گزارش وضعیت فقر در سه برش زمانی براساس برجام تحلیل شده است. در فاصلۀ ۲۰۱۷-۲۰۱۴ و در نتیجۀ برجام فقر تا اندازهای کاهش یافته، اما منافع برجام بیشتر به نفع طبقات بالا توزیع شده و در دورۀ رونق نسبی در سیاستگذاریها نسبت به بازتوزیع بیتوجهی شده است. براساس این گزارش ۴۰ درصد پاییندرآمدی در این دوره، منافع کمتری بهدست آوردهاند. درمجموع طبقۀ پایین طی دورۀ رکود بیشترین آسیب را متحمل میشود و در دورۀ رونق کمترین بهره را میبرد.
🔸آموزش همچنان نقش مهمی در تفاوت وضعیت خانوارهای فقیر و غیرفقیر دارد. خانوارهایی که سطح تحصیلات سرپرست آنها بالاتر است، کمتر در معرض فقر قرار دارند و برای خانوارهایی که سرپرست تحصیلات عالی دارد این تفاوت بیشتر است. خانوارهایی که تحصیلات سرپرست آنها در سطح ابتدایی است تا ۳ برابر بیشتر از خانوارهایی که تحصیلات سرپرست آنها از دیپلم به بالا است، در معرض فقر قرار دارند.
🔸براساس این گزارش وجود نابرابریهای ساختاری بین شهر/روستا، زن/مرد، افراد با/بدون تحصیلات متوسطه تأثیر زیادی بر وضعیت فقر خانوارها دارد و حتی در دورۀ رشد و رونق اقتصادی نیز این نابرابریهای ساختاری رفع نمیشود. افزایش دسترسی به آموزش باکیفیت و فراهمکردن شرایط مناسب برای ورود زنان به بازار کار رسمی ازجمله سیاستهایی است که باید به آنها توجه کرد. گرچه در سالهای پس از انقلاب یک قرارداد اجتماعی قوی برای مقابله با نابرابریهای اجتماعی در کشور شکل گرفت، اما این قرارداد در طول زمان فرسوده شده است.
🔸 در بخش پیشنهادات گزارش یکی از پیشنهادها پرداخت مستقیم یارانۀ انرژی است، اما توضیح داده نشده که اگر بنا بود چنین سیاستی تأثیری بر کاهش فقر داشته باشد چرا اعمال آن در سالهای ۲۰۱۸ و ۲۰۱۹ در ایران نهتنها به کاهش فقر کمک نکرده، بلکه براساس یافتههای گزارش پس از اجرای این سیاستها نیز روند فقر افزایشی بوده است. در سال ۲۰۱۸ منابع حاصل از افزایش قیمت حاملهای انرژی در برخی صنایع انرژیبر نظیر پالایشگاهها بهطور هدفمند بین ۱۱ میلیون خانوار توزیع شد و در سال ۲۰۱۹ نیز منابع حاصل از افزایش قیمت بنزین تقریباً به همۀ خانوارها پرداخت شد. براساس برآوردهای رسمی حذف ارز ترجیحی کالاهای اساسی در سال ۲۰۲۲ و توزیع مابهازای نقدی بین خانوارها نیز در افزایش حدود ۷۰ درصدی سرانۀ خط فقر نقش اصلی را داشته است.
📌 متن کامل یادداشت در روزنامۀ شرق
https://www.sharghdaily.com/fa/tiny/news-910307
📌 متن گزارش بانک جهانی (https://documents1.worldbank.org/curated/en/099110623175541902/pdf/P1777150fa1dcd02108b55086af5f3268f5.pdf)
@omidi_reza
#فقر #فقر_در_ایران #گزارش_بانک_جهانی
@akhalaji
شرق
وضعیت فقر در ایران
اخیرا بانک جهانی گزارشی درباره وضعیت فقر در ایران منتشر کرده که در رسانههای ایران نیز کموبیش به آن پرداخته شده است. براساس این گزارش طی سالهای 2020-2011 جمعیت زیر خط فقر مطلق از حدود 20 درصد به 28.1 درصد رسیده و 40 درصد خانوارها نیز در معرض افتادن به…
📚 معرفی کتاب
🔷 در ستايش سياست
✍🏻 آلن بدیو
کتاب «در ستایش سیاست» با ترجمه فارسی مجید وحید از سوی نشر مرکز منتشر شده است.
صدوچهل سال از مرگ کارل مارکس میگذرد، اما اندیشه بلند او همچنان بر جهان ما سایه گسترده است. آلن بدیو در تازهترین کتابی که از او به فارسی ترجمه شده، در گفتوگو با اُد لانسلن مدرس فلسفه و روزنامهنگار فرانسوی سعی در بازخوانیِ مارکس و کمونیسم دارد و این پرسش که چرا جهانِ ما ناگزیر از پذیرفتنِ کمونیسم بهعنوان مسیر دومِ سیاست جهانی است.
بازخوانی کمونیسم بهویژه بعد از حملات تروریستی به برجهای تجارت جهانی، گسترش یافت و در میان خیل آثار منتشرشده، سه کتابِ «چرا سوسیالیسم» اثر جرالد آلن کوهن (۲۰۰۹)، «چرا مارکس حق داشت» (ترجمه فارسی با عنوان «پرسشهایی از مارکس»- یادداشت نگارنده بر این کتاب با عنوان «زنده باد مارکس» را در رادیو زمانه بخوانید: لینک) از تری ایگلتون (۲۰۱۰)، و «نظریه کمونیستی» اثر آلن بدیو (۲۰۱۰) بیشتر به چشم میآید. کتابِ «در ستایش سیاست» را میتوان بهنوعی تکملهای بر «نظریه کمونیستی»ِ آلن بدیو دانست که در سال ۲۰۱۷ منتشر شده و ترجمه فارسی آن بهتازگی توسط مجید وحید از سوی نشر مرکز به چاپ رسیده است.
کتاب شامل یک گفتوگوی بلند در پنج بخش است که از «ستایش سیاست» آغاز و با «ستایش سیاست» پایان میگیرد تا از این طریق، با دیگر همراهان سیاسی خود در عنصری جهانشمول و ارتباطی مجازی با تمام بشریت قرار بگیریم و «ابدیبودن» را بهقول اسپینوزا تجربه کنیم؛ چون هر حقیقت، از قضیهای که بالاخره خوب فهمیده شده تا یک تجمعِ سیاسیِ کامیافته و خوشآتیه، اثری است جاویدان و واجدِ ابدیتی که از هر سعادتِ مشترک نصیب میشود؛ در همراهی با همین مسیرِ مشترکِ سعادت بشر است که بدیو از همان ابتدا تعریف کلاسیک سیاست به معنای «قدرت» (قدرت دولت) را به چالش میکشد و میگوید:
طی تاریخی پُرسُتوه، بسیار پیچیده و در پیوندی وثیق با فلسفه، مفهومی دیگر از سیاست شکل یافته است؛ مفهومی که سیاست را در ارتباطی سازنده با عدالت معرفی میکند.
متن کامل یادداشت را در لینک زیر بیابید:
https://www.radiozamaneh.com/755299
#کتاب #معرفی_کتاب #سیاست #در_ستایش_سیاست #آلن_بدیو
@akhalaji
🔷 در ستايش سياست
✍🏻 آلن بدیو
کتاب «در ستایش سیاست» با ترجمه فارسی مجید وحید از سوی نشر مرکز منتشر شده است.
صدوچهل سال از مرگ کارل مارکس میگذرد، اما اندیشه بلند او همچنان بر جهان ما سایه گسترده است. آلن بدیو در تازهترین کتابی که از او به فارسی ترجمه شده، در گفتوگو با اُد لانسلن مدرس فلسفه و روزنامهنگار فرانسوی سعی در بازخوانیِ مارکس و کمونیسم دارد و این پرسش که چرا جهانِ ما ناگزیر از پذیرفتنِ کمونیسم بهعنوان مسیر دومِ سیاست جهانی است.
بازخوانی کمونیسم بهویژه بعد از حملات تروریستی به برجهای تجارت جهانی، گسترش یافت و در میان خیل آثار منتشرشده، سه کتابِ «چرا سوسیالیسم» اثر جرالد آلن کوهن (۲۰۰۹)، «چرا مارکس حق داشت» (ترجمه فارسی با عنوان «پرسشهایی از مارکس»- یادداشت نگارنده بر این کتاب با عنوان «زنده باد مارکس» را در رادیو زمانه بخوانید: لینک) از تری ایگلتون (۲۰۱۰)، و «نظریه کمونیستی» اثر آلن بدیو (۲۰۱۰) بیشتر به چشم میآید. کتابِ «در ستایش سیاست» را میتوان بهنوعی تکملهای بر «نظریه کمونیستی»ِ آلن بدیو دانست که در سال ۲۰۱۷ منتشر شده و ترجمه فارسی آن بهتازگی توسط مجید وحید از سوی نشر مرکز به چاپ رسیده است.
کتاب شامل یک گفتوگوی بلند در پنج بخش است که از «ستایش سیاست» آغاز و با «ستایش سیاست» پایان میگیرد تا از این طریق، با دیگر همراهان سیاسی خود در عنصری جهانشمول و ارتباطی مجازی با تمام بشریت قرار بگیریم و «ابدیبودن» را بهقول اسپینوزا تجربه کنیم؛ چون هر حقیقت، از قضیهای که بالاخره خوب فهمیده شده تا یک تجمعِ سیاسیِ کامیافته و خوشآتیه، اثری است جاویدان و واجدِ ابدیتی که از هر سعادتِ مشترک نصیب میشود؛ در همراهی با همین مسیرِ مشترکِ سعادت بشر است که بدیو از همان ابتدا تعریف کلاسیک سیاست به معنای «قدرت» (قدرت دولت) را به چالش میکشد و میگوید:
طی تاریخی پُرسُتوه، بسیار پیچیده و در پیوندی وثیق با فلسفه، مفهومی دیگر از سیاست شکل یافته است؛ مفهومی که سیاست را در ارتباطی سازنده با عدالت معرفی میکند.
متن کامل یادداشت را در لینک زیر بیابید:
https://www.radiozamaneh.com/755299
#کتاب #معرفی_کتاب #سیاست #در_ستایش_سیاست #آلن_بدیو
@akhalaji
Radiozamaneh
آلن بدیو و بدیل وضعیت موجود
آریامن احمدی – بررسی کتاب «در ستایش سیاست» بدیو که ترجمه فارسی آن به قلم مجید وحید از سوی نشر مرکز منتشر شده است.
🔷علوم سیاسی و وضعیت امروز ما
✍️عبدالرحمن حسنیفر
✳️وضعیت امروز ما به گونهای است که هر منبعی میتواند برای کمک به حل مشکلات آن به خدمت گرفته شود؛ حوزه علم و علیالخصوص علوم سیاسی از منابع مهم برای فهم مسائل امروز است. پیدا کردن وجه «پروبلماتیک» (مسئلهمند) مشکلات، وظیفهای است که بر عهدهی علم است. هر چند گاهی برخی تلاش میکنند برای مشکلات، وجه کانونی و محوری پیدا کنند که به نظرم اگر در این زمینه، بر اساس منطق همفکری و همافزایی علمی اقدام شود، بهتر میتواند به حل مشکلات کمک کند.
✳️اخیرا یکی از دوستان فعال در عرصه علم و نهاد علوم سیاسی، در جایی (https://shorturl.at/mUZ29) در باب وظیفه علوم سیاسی نسبت به وضعیت جامعهی اکنونِ ایرانی سخنرانی داشته با این محتوا که امروزه جامعه ایرانی در مرحله «گذار» قرار دارد و برای جلوگیری از تجزیه و از دست دادن استقلال کشور، لازم است از مجرای نهادهای مدنی به مباحث «اکنون» در جامعه بپردازد. متن بنده هم در ادامه و تکمیل آن است با این تفاوت که در اینجا «تبیینی» دیگر از «نسبت علوم سیاسی و جامعه» ذکر میشود تا شاید به نحوهی نقش آفرینی این علم بیشتر کمک کند.
✳️ بیش از ۱۲۴ سال از تأسیس مدرسه علوم سیاسی در جامعه ایرانی میگذرد؛ در این مدت، علوم سیاسی در قالب دانشگاه، مؤسسه، انجمن، انتشارات، کتابخانه، کتاب، مقاله و غیره نهادینه شده است. حتی برخی از دیدگاههای مطرح در این علم جدید مثل مطبوعات، پارلمان، قانون، انتخابات، رأی و غیره با گذر زمان، قالب نهادی و سازمان رسمی در دولت را پیدا کردهاند. همچنین تعداد زیادی دانشجو، استاد، محقق و صاحبنظر از زمان تأسیس این علم در این حوزه، در ساختار دانشی و علمی آن فعالیت کردهاند و فضای فکری، فرهنگی و اجتماعی و سیاسی جامعه ایرانی نیز از مفاهیم و نظریات آن متأثر بوده است. اما مسئله این است که بین «واقعیت» مربوط به ساختار سیاسی و جامعه با «معارف» این علم، فاصله وجود دارد. سؤال این است که وظیفه علوم سیاسی در این وضعیت امروزین چیست؟
✳️ در علوم سیاسی یک ظرفیت بین رشتهای و فرارشتهای وجود دارد که در آن از حقوق، تاریخ، روابط بینالملل، فلسفه، جغرافیا، جامعهشناسی، دین، اقتصاد و غیره وجود دارد. علوم سیاسی با همه این ابعاد موضوعیاش باید بتواند نقش خود را در دو حوزه «دولت» و «جامعه» ایفاء کند و الا علم جامعی نخواهد بود. هر چند در مورد توانایی این محتوای علم جامع، اتفاق نظر هم وجود ندارد. اما با فرض وجود علمی جامع به نظر، مشکل در «خواستن» اهالی آن نیست بلکه در «توانستن» آنها است که همان حکایت فاصله بین «معرفت» و «واقعیت» است. یعنی اینکه علم به اتکاء قدرت است که میتواند نقش آفرینی کند و بالاستقلال از چنین قدرتی هنوز برخوردار نیست. بخاطر همین، هر دو حوزهی «جامعه» و «دولت» بر اساس واقعیتهای خود که گاهی گروهی و گاهی جمعی است، عمل میکنند و این کنشگری در نسبت مستقیم و رسمی با علم و نهاد علم نیست.
✳️علوم سیاسی امروزه در بهترین حالتش، از لحاظ علمی نقش «پسینی» دارد که به تحلیل وقایع و پدیدهها در این دو حوزه میپردازد. در پس این نقش، این نکته، نهفته است که این «واقعیتِ در حال حرکت است» که به اقتضاء ضرورتِ وجودیاش از هر منبعی که حادث شود، حاکمیت دارد. روحِ زمانه و شرایط، جهت دهنده به این واقعیت است و نه معرفتِ علمی و آکادمیک. این روحِ زمانه در هر حوزهای به نحوی خود را نمایان میکند؛ برای حاکمان یک جور و برای مردم هم یک جور دیگری. مطلوب این است که علوم سیاسی «راهبر» عرصهی حکومتداری و حوزه عمومی باشد اما این جایگاه به نحو ملموس و مشخص، تعیُن پیدا نکرده است. علوم سیاسی در این دو عرصه، هم هست و هم نیست!به عبارت دیگر و در تعبیر خوشبینانه، نقشش غیر مستقیم، بطئی و کُند است.
✳️در حال حاضر خیلی از موضوعات وجود دارد که علوم سیاسی میتواند به جامعه و دولت در پیشبرد مناسب آنها کمک کند. موضوعاتی چون حکمرانی شایسته، دولت کارآمد، راه های تحقق اهداف عمومی و در مجموع بحث پیشرفت و رفاه عمومی اگر مورد نظر باشد علوم سیاسی یا هر علم دیگری میتواند کمک و یاریگر باشد. اما در عمل، اینگونه نیست! هر جایی هم به گونهای با کمک قدرت، نقش راهبر را پیدا کرده، مورد توافق قرار نگرفته و تیم بعدی که آمده بالکل آن را به دلایل اعتقادی، سیاسی و گروهی رد کرده است.
✳️اگر دو حوزهی جامعه و دولت هر کدام بر اساس واقعیتهای مرتبط با خود بخواهند نقشآفرینی کنند علوم سیاسی در همان نقش «پسینی» خود میماند و نمیتواند وارد عرصه راهبری شود و این نکتهی مهمی برای فهم نسبت علوم سیاسی و وضعیت امروز ما است.
بحث در این مورد، زیاد است و در صورت طرح موضوعات مشخصتر میتوان جزئیتر حرف زد.
@padeidar
#علوم_سیاسی
@akhalaji
✍️عبدالرحمن حسنیفر
✳️وضعیت امروز ما به گونهای است که هر منبعی میتواند برای کمک به حل مشکلات آن به خدمت گرفته شود؛ حوزه علم و علیالخصوص علوم سیاسی از منابع مهم برای فهم مسائل امروز است. پیدا کردن وجه «پروبلماتیک» (مسئلهمند) مشکلات، وظیفهای است که بر عهدهی علم است. هر چند گاهی برخی تلاش میکنند برای مشکلات، وجه کانونی و محوری پیدا کنند که به نظرم اگر در این زمینه، بر اساس منطق همفکری و همافزایی علمی اقدام شود، بهتر میتواند به حل مشکلات کمک کند.
✳️اخیرا یکی از دوستان فعال در عرصه علم و نهاد علوم سیاسی، در جایی (https://shorturl.at/mUZ29) در باب وظیفه علوم سیاسی نسبت به وضعیت جامعهی اکنونِ ایرانی سخنرانی داشته با این محتوا که امروزه جامعه ایرانی در مرحله «گذار» قرار دارد و برای جلوگیری از تجزیه و از دست دادن استقلال کشور، لازم است از مجرای نهادهای مدنی به مباحث «اکنون» در جامعه بپردازد. متن بنده هم در ادامه و تکمیل آن است با این تفاوت که در اینجا «تبیینی» دیگر از «نسبت علوم سیاسی و جامعه» ذکر میشود تا شاید به نحوهی نقش آفرینی این علم بیشتر کمک کند.
✳️ بیش از ۱۲۴ سال از تأسیس مدرسه علوم سیاسی در جامعه ایرانی میگذرد؛ در این مدت، علوم سیاسی در قالب دانشگاه، مؤسسه، انجمن، انتشارات، کتابخانه، کتاب، مقاله و غیره نهادینه شده است. حتی برخی از دیدگاههای مطرح در این علم جدید مثل مطبوعات، پارلمان، قانون، انتخابات، رأی و غیره با گذر زمان، قالب نهادی و سازمان رسمی در دولت را پیدا کردهاند. همچنین تعداد زیادی دانشجو، استاد، محقق و صاحبنظر از زمان تأسیس این علم در این حوزه، در ساختار دانشی و علمی آن فعالیت کردهاند و فضای فکری، فرهنگی و اجتماعی و سیاسی جامعه ایرانی نیز از مفاهیم و نظریات آن متأثر بوده است. اما مسئله این است که بین «واقعیت» مربوط به ساختار سیاسی و جامعه با «معارف» این علم، فاصله وجود دارد. سؤال این است که وظیفه علوم سیاسی در این وضعیت امروزین چیست؟
✳️ در علوم سیاسی یک ظرفیت بین رشتهای و فرارشتهای وجود دارد که در آن از حقوق، تاریخ، روابط بینالملل، فلسفه، جغرافیا، جامعهشناسی، دین، اقتصاد و غیره وجود دارد. علوم سیاسی با همه این ابعاد موضوعیاش باید بتواند نقش خود را در دو حوزه «دولت» و «جامعه» ایفاء کند و الا علم جامعی نخواهد بود. هر چند در مورد توانایی این محتوای علم جامع، اتفاق نظر هم وجود ندارد. اما با فرض وجود علمی جامع به نظر، مشکل در «خواستن» اهالی آن نیست بلکه در «توانستن» آنها است که همان حکایت فاصله بین «معرفت» و «واقعیت» است. یعنی اینکه علم به اتکاء قدرت است که میتواند نقش آفرینی کند و بالاستقلال از چنین قدرتی هنوز برخوردار نیست. بخاطر همین، هر دو حوزهی «جامعه» و «دولت» بر اساس واقعیتهای خود که گاهی گروهی و گاهی جمعی است، عمل میکنند و این کنشگری در نسبت مستقیم و رسمی با علم و نهاد علم نیست.
✳️علوم سیاسی امروزه در بهترین حالتش، از لحاظ علمی نقش «پسینی» دارد که به تحلیل وقایع و پدیدهها در این دو حوزه میپردازد. در پس این نقش، این نکته، نهفته است که این «واقعیتِ در حال حرکت است» که به اقتضاء ضرورتِ وجودیاش از هر منبعی که حادث شود، حاکمیت دارد. روحِ زمانه و شرایط، جهت دهنده به این واقعیت است و نه معرفتِ علمی و آکادمیک. این روحِ زمانه در هر حوزهای به نحوی خود را نمایان میکند؛ برای حاکمان یک جور و برای مردم هم یک جور دیگری. مطلوب این است که علوم سیاسی «راهبر» عرصهی حکومتداری و حوزه عمومی باشد اما این جایگاه به نحو ملموس و مشخص، تعیُن پیدا نکرده است. علوم سیاسی در این دو عرصه، هم هست و هم نیست!به عبارت دیگر و در تعبیر خوشبینانه، نقشش غیر مستقیم، بطئی و کُند است.
✳️در حال حاضر خیلی از موضوعات وجود دارد که علوم سیاسی میتواند به جامعه و دولت در پیشبرد مناسب آنها کمک کند. موضوعاتی چون حکمرانی شایسته، دولت کارآمد، راه های تحقق اهداف عمومی و در مجموع بحث پیشرفت و رفاه عمومی اگر مورد نظر باشد علوم سیاسی یا هر علم دیگری میتواند کمک و یاریگر باشد. اما در عمل، اینگونه نیست! هر جایی هم به گونهای با کمک قدرت، نقش راهبر را پیدا کرده، مورد توافق قرار نگرفته و تیم بعدی که آمده بالکل آن را به دلایل اعتقادی، سیاسی و گروهی رد کرده است.
✳️اگر دو حوزهی جامعه و دولت هر کدام بر اساس واقعیتهای مرتبط با خود بخواهند نقشآفرینی کنند علوم سیاسی در همان نقش «پسینی» خود میماند و نمیتواند وارد عرصه راهبری شود و این نکتهی مهمی برای فهم نسبت علوم سیاسی و وضعیت امروز ما است.
بحث در این مورد، زیاد است و در صورت طرح موضوعات مشخصتر میتوان جزئیتر حرف زد.
@padeidar
#علوم_سیاسی
@akhalaji
پایگاه خبری جماران
سیدعبدالامیر نبوی: باید جلوی حرکت به سمت کره شمالی شدن ایران را بگیریم/ جامعه در حال تصمیم گیری برای گذر از این وضعیت است/ علوم…
سید عبدالامیر نبوی، عضو هیأت علمی پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی، گفت: به نظر میرسد تحولات و سبک زندگی هم نشان میدهد که جامعه دارد به تدریج تصمیم خود را برای گذر از این وضعیت فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی و شاید سیاسی میگیرد. نه اینکه انقلابی شود، بلکه قواعد…
🔷 دین، روحانیت و اغواگری انقلاب!
✍️ محمدجواد کاشی
روحانیت با پیروزی انقلاب به میدان پرمخاطره یک آزمون تاریخی قدم گذاشت: پیوند میان معنویت و سلطه سیاسی. امروز نتایج این آزمون هویدا گشته و در ترسیم سرنوشت سیاسی نقشآفرین خواهد بود.
لیبرالیسم سیاسی بر جدایی قلمرو سیاست از امر معنوی استوار شده است. اما هم در نظر و هم در عمل، سودای این پیوند وجود داشته است. دولت مدرن در اروپا حاصل عقبنشینی کلیسا از سازمان سیاسی بود. رویدادهای سیاسی، آثار بزرگ فیلسوفان مغرب زمین و فرهنگ مردم غرب، دست در دست هم دادند تا به نحوی تازه سازمان قدرت را با الگویی تازه از معنویت آشتی دهند. هابز دولت مدرن را لویاتان یا خدای میرا نامید. فرض بر این است که فرد هبوط کرده به زمین، الوهیت مبتنی بر وجود خداوند را از دست داده و با همیاری دیگران تلاش میکند یک الوهیت تصنعی بنا کند. دولت الوهیت تصنعی و انسان ساخت است. باید آن را پاس داشت و به مثابه خدای روی زمین آن را محترم شمرد. روسو اراده عمومی را جانشین الوهیت از دست رفته کرد. از یک دین مدنی سخن گفت و سازمان سیاسی را به یک بارگاه قدسی تشبیه کرد. قوانین جانشین شریعت شدند و صدای مردم به مثابه صدای خداوند دائر مدار حیات سیاسی شد.
سلطه مشروع به شرط جمع میان معنویت و سلطه اقتدارآفرین است. این اتفاق در مغرب زمین نیز چندان نپایید. در قرن نوزده با ظهور ناسیونالیسم و شکلگیری دولت ملتها به اوج خود رسید اما تا نیمههای قرن بیستم بیشتر دوام نیاورد.
در ایران اما دولت مدرن نتوانست سلطه را با معنویت جمع کند. از مشروطه به اینسو، با دو قطب مواجه بودیم: اول پادشاه که امکان اعمال سلطه داشت اما بهرهای از معنویت نداشت؛ دوم روحانیون که واجد معنویت بودند اما امکان اعمال سلطه دستکم به شکل سیاسی آن را نداشتند.
روحانیون دهههای متمادی، پناهگاه معنوی مردم شدند. توسعه بیتوازن و شتابناک دوران پهلوی، گرداگرد روحانیون هالهای از معنویت و اصالت نقش زد. مساجد و حسینهها مثل بناهایی امن در طوفان بلا به مردم پناه میدادند. روحانیون در جایگاه قدیس نشسته بودند. آنها در متن زندگی مردم حاضر بودند و تکاپوهای روزمره آنها را با حس معنوی توام میکردند. اغلب بیاعتنا به سیاست بودند، از حوادث روزمره جهان مادی بیخبر بودند. دقیقاً همین ویژگی آنها را نزد مردم به کانونهای معنویت تبدیل کرده بود.
ظهور اسلام سیاسی ذهنیت جمعی مردم ما را از اواخر دهه 30 تحت تاثیر قرار داد. رویای پیوند میان سلطه و معنویت جان گرفت. این رویا تنها منحصر به مخالفین نظام پهلوی نبود. از اوایل دهه پنجاه مشاوران دربار نیز تلاش کردند این امکان را بیازمایند. انقلاب اما آزمون این امکان را به مخالفین و بهخصوص به روحانیت سپرد.
حاصل این آزمون پس از چهل و اندی سال نشان میدهد پیوند میان معنویت و سلطه سیاسی در این دیار ناممکن است. چهره کاریزماتیک آیهالله خمینی برای مدت معدود این امکان را به وجود آورد، اما تاریخ نشان داد سلطه سیاسی در این دیار معنویتپذیر نیست. سازمان سلطه معنویت زداست. امر معنوی را دود میکند به هوا میفرستد.
تاریخ اغواگر بود. آزمون شگفتی پیش پای روحانیت و مردم قرار داده بود. معدود روحانیونی متوجه وجه اغواگر تاریخ شدند. آیهالله منتظری در این شمار بود. آنها با شعار لزوم استقلال روحانیت سعی کردند پای از این اغوای پرمخاطره تاریخی بیرون بکشند و خود و نظام روحانیت را نجات دهند. اما موفق نشدند. روحانیت خود و تا حد فراوانی دین را به خواست سلطه سیاسی سپرد و از ایفای نقش به مثابه کانون معنویت عاری از سلطه بازماند.
امروز با یک قدرت سیاسی نیرومند مواجهیم که دستاش از معنویت تهی است و مردمانی که در آشوب حوادث و قدرت بلامنازع سیاسی، پناهگاهی برای کسب معنا و معنویت ندارند.
@javadkashi
#دین #روحانیت #انقلاب #اغواگری_انقلاب
@akhalaji
✍️ محمدجواد کاشی
روحانیت با پیروزی انقلاب به میدان پرمخاطره یک آزمون تاریخی قدم گذاشت: پیوند میان معنویت و سلطه سیاسی. امروز نتایج این آزمون هویدا گشته و در ترسیم سرنوشت سیاسی نقشآفرین خواهد بود.
لیبرالیسم سیاسی بر جدایی قلمرو سیاست از امر معنوی استوار شده است. اما هم در نظر و هم در عمل، سودای این پیوند وجود داشته است. دولت مدرن در اروپا حاصل عقبنشینی کلیسا از سازمان سیاسی بود. رویدادهای سیاسی، آثار بزرگ فیلسوفان مغرب زمین و فرهنگ مردم غرب، دست در دست هم دادند تا به نحوی تازه سازمان قدرت را با الگویی تازه از معنویت آشتی دهند. هابز دولت مدرن را لویاتان یا خدای میرا نامید. فرض بر این است که فرد هبوط کرده به زمین، الوهیت مبتنی بر وجود خداوند را از دست داده و با همیاری دیگران تلاش میکند یک الوهیت تصنعی بنا کند. دولت الوهیت تصنعی و انسان ساخت است. باید آن را پاس داشت و به مثابه خدای روی زمین آن را محترم شمرد. روسو اراده عمومی را جانشین الوهیت از دست رفته کرد. از یک دین مدنی سخن گفت و سازمان سیاسی را به یک بارگاه قدسی تشبیه کرد. قوانین جانشین شریعت شدند و صدای مردم به مثابه صدای خداوند دائر مدار حیات سیاسی شد.
سلطه مشروع به شرط جمع میان معنویت و سلطه اقتدارآفرین است. این اتفاق در مغرب زمین نیز چندان نپایید. در قرن نوزده با ظهور ناسیونالیسم و شکلگیری دولت ملتها به اوج خود رسید اما تا نیمههای قرن بیستم بیشتر دوام نیاورد.
در ایران اما دولت مدرن نتوانست سلطه را با معنویت جمع کند. از مشروطه به اینسو، با دو قطب مواجه بودیم: اول پادشاه که امکان اعمال سلطه داشت اما بهرهای از معنویت نداشت؛ دوم روحانیون که واجد معنویت بودند اما امکان اعمال سلطه دستکم به شکل سیاسی آن را نداشتند.
روحانیون دهههای متمادی، پناهگاه معنوی مردم شدند. توسعه بیتوازن و شتابناک دوران پهلوی، گرداگرد روحانیون هالهای از معنویت و اصالت نقش زد. مساجد و حسینهها مثل بناهایی امن در طوفان بلا به مردم پناه میدادند. روحانیون در جایگاه قدیس نشسته بودند. آنها در متن زندگی مردم حاضر بودند و تکاپوهای روزمره آنها را با حس معنوی توام میکردند. اغلب بیاعتنا به سیاست بودند، از حوادث روزمره جهان مادی بیخبر بودند. دقیقاً همین ویژگی آنها را نزد مردم به کانونهای معنویت تبدیل کرده بود.
ظهور اسلام سیاسی ذهنیت جمعی مردم ما را از اواخر دهه 30 تحت تاثیر قرار داد. رویای پیوند میان سلطه و معنویت جان گرفت. این رویا تنها منحصر به مخالفین نظام پهلوی نبود. از اوایل دهه پنجاه مشاوران دربار نیز تلاش کردند این امکان را بیازمایند. انقلاب اما آزمون این امکان را به مخالفین و بهخصوص به روحانیت سپرد.
حاصل این آزمون پس از چهل و اندی سال نشان میدهد پیوند میان معنویت و سلطه سیاسی در این دیار ناممکن است. چهره کاریزماتیک آیهالله خمینی برای مدت معدود این امکان را به وجود آورد، اما تاریخ نشان داد سلطه سیاسی در این دیار معنویتپذیر نیست. سازمان سلطه معنویت زداست. امر معنوی را دود میکند به هوا میفرستد.
تاریخ اغواگر بود. آزمون شگفتی پیش پای روحانیت و مردم قرار داده بود. معدود روحانیونی متوجه وجه اغواگر تاریخ شدند. آیهالله منتظری در این شمار بود. آنها با شعار لزوم استقلال روحانیت سعی کردند پای از این اغوای پرمخاطره تاریخی بیرون بکشند و خود و نظام روحانیت را نجات دهند. اما موفق نشدند. روحانیت خود و تا حد فراوانی دین را به خواست سلطه سیاسی سپرد و از ایفای نقش به مثابه کانون معنویت عاری از سلطه بازماند.
امروز با یک قدرت سیاسی نیرومند مواجهیم که دستاش از معنویت تهی است و مردمانی که در آشوب حوادث و قدرت بلامنازع سیاسی، پناهگاهی برای کسب معنا و معنویت ندارند.
@javadkashi
#دین #روحانیت #انقلاب #اغواگری_انقلاب
@akhalaji
🔷 توان پاسخ موثر؛ ترکیب متعادل عقل و توان نظامی!
✍️ شورای سردبیری
🔹 اگر در یک کشمکش سیاسی نظامی بین دو کشور و یا دو جبهه، یکی پشت سرهم به طرف دیگر فشار بیاورد یا شلیک کند اما آن طرف جواب عملی و درخور ندهد، چند احتمال را میتوان داد:
▫️ جربزه پاسخ ندارد زیرا از تعمیق رویارویی میترسد (ایران در برابر طالبان).
▫️ جربزه پاسخ دارد، ولی توان و امکانات پاسخدهی ندارد (ایران در برابر صدام، پیش از دستیابی به اسکاد).
▫️ پاسخ را در حوزه دیگر میدهد و پاسخ نظامی را مخل کار موثری میداند که در حوزه دیگر میکند. (تحریم اقتصادی ایران توسط آمریکا)؛
▫️ میخواهد طرف را به نقطهای برساند که مشمول فصل هفت منشور سازمان ملل شود (آمریکا دربرابر یمن).
◾️ نتیجه: توان پاسخدهی موثر، همیشه ترکیب متعادلی از عقل و توان نظامی است!
@jameeno
#توان_پاسخ_موثر #ترکیب_متعادل #عقل #توان_نظامی
@akhalaji
✍️ شورای سردبیری
🔹 اگر در یک کشمکش سیاسی نظامی بین دو کشور و یا دو جبهه، یکی پشت سرهم به طرف دیگر فشار بیاورد یا شلیک کند اما آن طرف جواب عملی و درخور ندهد، چند احتمال را میتوان داد:
▫️ جربزه پاسخ ندارد زیرا از تعمیق رویارویی میترسد (ایران در برابر طالبان).
▫️ جربزه پاسخ دارد، ولی توان و امکانات پاسخدهی ندارد (ایران در برابر صدام، پیش از دستیابی به اسکاد).
▫️ پاسخ را در حوزه دیگر میدهد و پاسخ نظامی را مخل کار موثری میداند که در حوزه دیگر میکند. (تحریم اقتصادی ایران توسط آمریکا)؛
▫️ میخواهد طرف را به نقطهای برساند که مشمول فصل هفت منشور سازمان ملل شود (آمریکا دربرابر یمن).
◾️ نتیجه: توان پاسخدهی موثر، همیشه ترکیب متعادلی از عقل و توان نظامی است!
@jameeno
#توان_پاسخ_موثر #ترکیب_متعادل #عقل #توان_نظامی
@akhalaji
🔷 سندرم (نشانگان) خودعلیپنداری!
✍️ گودرز صادقیهشجین
در احادیث آمده است آنهایی که قرآن را تفسیر به رای میکنند جایگاهشان در آتش است*. نمیدانم این موضوع در مورد کسانی که تاریخ اسلام را نیز تفسیر به رای میکنند صادق است یا نه! به نظر میرسد چون درک و تعمیم وقایع تاریخی آسانتر از تفسیر قرآن است و نیاز چندانی به تسلط بر زبان عربی و علوم قرآنی ندارد، بسیار رایجتر است. مشاهدهی فیلمها و سریالهای تاریخی این روزها آسانتر از هر زمان دیگری باعث عمومی شدن دانش ناقص افراد در مورد وقایع تاریخی صدر اسلام شده و کسانی که مترصد فرصتی برای تطهیر خود و تخریب حریفان و رقبای خود هستند، به آسانی آنها را به اتفاقات اطراف خود تعمیم داده، صد البته همیشه خود را در جایگاه حق و دیگران را در جایگاه باطل قرار میدهند.
حتی در ادارات کوچک و سازمانهای دولتی نه چندان مطرح، دور و بر آدمهای پرمدعا، پر از عمروعاص و شریح قاضی است! اگر فردی زیرک و دو بههمزن در آن اطراف حاضر باشد به معاویه بودن متهم میشود. ممکن است یک آبدارچی اداره رییس خودش را که سختگیر است به ابوسفیان تشبیه بکند و کسی را که درکش نمیکند ابوجهل معرفی کند. از این تشبیهات برمیآید که در مقابل این همه آدمهای ناجور باید یک آدم جوری هم باشد که لابد نشان از ائمهی معصومین دارد و او کسی نیست جز همان مدعی که همگان را به دشمنان اسلام و قرآن تشبیه میکند.
من این حس حقانیت مداوم را «سندرم خودعلیپنداری» مینامم که نشان از یک نوع بیماری است. نشان از توهم است و نیازمند درمان است. سندرم یاد شده موجب خودفریبی میشود و آدمی را با واقعیات و از جمله واقعیت وجودی خودش بیگانه میسازد. اینچنین بیماری تمام محیط اطراف خود را صحنهی درگیری حق و باطل میداند، صحنهای که او در طرف حق قرار دارد و دیگران در طرف باطل. دیگرانی که نشان از معاویه و یزید و شمر و خوارج نهروان و عمروعاص و شریح قاضی و امثال ذالک دارند. جالب اینکه همین تعبیرات را دیگران ممکن است در مورد همان مدعی به کار ببرند و کسی نیست که خلاف آن را در مورد خود تصور کند.
در میان همهی بیماریهای روحی و روانی موجود، «سندرم خودعلیپنداری» بیماری خطرناکی است که به علت استفاده از دین و حوادث تاریخی دینی، مدعی را به جهالت مضاعف میکشاند و باعث بیگانگی او با واقعیت میشود. گویی شأن نزول دین در خودفریبی و توهمات ایدئولوژیک بعضیها خلاصه شده است. اینها با این توهمات، در مقابل دیگران بیرحمانهتر عمل میکنند و چون آنان را مصادیق کفر، شرک یا نفاق میدانند، به خود اجازه میدهند با آبرو و حیثیت آدمها بازی کنند.
از خداوند بخواهیم ما را از این بیماری مصون دارد! در تاریخ اسلام تنها یک علی وجود دارد، و او مردی است که همیشه تکرارناپذیر خواهد ماند!
*حدیث از پیامبر اکرم (ص): من قال فیالقرآن بغیر علم فلیتبوا مقعده من النار.
t.me/zarifaneh
#سندرم_خودعلیپنداری
@akhalaji
✍️ گودرز صادقیهشجین
در احادیث آمده است آنهایی که قرآن را تفسیر به رای میکنند جایگاهشان در آتش است*. نمیدانم این موضوع در مورد کسانی که تاریخ اسلام را نیز تفسیر به رای میکنند صادق است یا نه! به نظر میرسد چون درک و تعمیم وقایع تاریخی آسانتر از تفسیر قرآن است و نیاز چندانی به تسلط بر زبان عربی و علوم قرآنی ندارد، بسیار رایجتر است. مشاهدهی فیلمها و سریالهای تاریخی این روزها آسانتر از هر زمان دیگری باعث عمومی شدن دانش ناقص افراد در مورد وقایع تاریخی صدر اسلام شده و کسانی که مترصد فرصتی برای تطهیر خود و تخریب حریفان و رقبای خود هستند، به آسانی آنها را به اتفاقات اطراف خود تعمیم داده، صد البته همیشه خود را در جایگاه حق و دیگران را در جایگاه باطل قرار میدهند.
حتی در ادارات کوچک و سازمانهای دولتی نه چندان مطرح، دور و بر آدمهای پرمدعا، پر از عمروعاص و شریح قاضی است! اگر فردی زیرک و دو بههمزن در آن اطراف حاضر باشد به معاویه بودن متهم میشود. ممکن است یک آبدارچی اداره رییس خودش را که سختگیر است به ابوسفیان تشبیه بکند و کسی را که درکش نمیکند ابوجهل معرفی کند. از این تشبیهات برمیآید که در مقابل این همه آدمهای ناجور باید یک آدم جوری هم باشد که لابد نشان از ائمهی معصومین دارد و او کسی نیست جز همان مدعی که همگان را به دشمنان اسلام و قرآن تشبیه میکند.
من این حس حقانیت مداوم را «سندرم خودعلیپنداری» مینامم که نشان از یک نوع بیماری است. نشان از توهم است و نیازمند درمان است. سندرم یاد شده موجب خودفریبی میشود و آدمی را با واقعیات و از جمله واقعیت وجودی خودش بیگانه میسازد. اینچنین بیماری تمام محیط اطراف خود را صحنهی درگیری حق و باطل میداند، صحنهای که او در طرف حق قرار دارد و دیگران در طرف باطل. دیگرانی که نشان از معاویه و یزید و شمر و خوارج نهروان و عمروعاص و شریح قاضی و امثال ذالک دارند. جالب اینکه همین تعبیرات را دیگران ممکن است در مورد همان مدعی به کار ببرند و کسی نیست که خلاف آن را در مورد خود تصور کند.
در میان همهی بیماریهای روحی و روانی موجود، «سندرم خودعلیپنداری» بیماری خطرناکی است که به علت استفاده از دین و حوادث تاریخی دینی، مدعی را به جهالت مضاعف میکشاند و باعث بیگانگی او با واقعیت میشود. گویی شأن نزول دین در خودفریبی و توهمات ایدئولوژیک بعضیها خلاصه شده است. اینها با این توهمات، در مقابل دیگران بیرحمانهتر عمل میکنند و چون آنان را مصادیق کفر، شرک یا نفاق میدانند، به خود اجازه میدهند با آبرو و حیثیت آدمها بازی کنند.
از خداوند بخواهیم ما را از این بیماری مصون دارد! در تاریخ اسلام تنها یک علی وجود دارد، و او مردی است که همیشه تکرارناپذیر خواهد ماند!
*حدیث از پیامبر اکرم (ص): من قال فیالقرآن بغیر علم فلیتبوا مقعده من النار.
t.me/zarifaneh
#سندرم_خودعلیپنداری
@akhalaji
🔷 اشکال از ماست!
▪️ سرمقاله هممیهن | شنبه دومدیماه ۱۴۰۲
✍️ بیانیه مشترک روسیه و کشورهای عربی درباره جزایر سهگانه ایران، دوباره زمینهای شد تا نسبت به روابط تهران و مسکو بحث و گفتوگو شود؛ بهویژه این بحث که آیا روسها همچنان که مشهور است و در گزارههای تاریخی روابط دو کشور مطرح میشود، شریکی پایدار و قابل اعتماد هستند یا خیر؟
✍️ واقعیت این است که نهتنها سیاستگذاران بلکه منتقدان سیاستهای رسمی نسبت به روسیه نیز کمتر به اصول و مبانی روابط بینالملل توجه میکنند. شاهد آن را در انتقادات وزیر خارجه اسبق نسبت به روسیه باید جستوجو کرد.
✍️ مسئله این است که گفتوگوها با مقامات خارجی با ادبیات سیاسی و غالبی محترمانه و براساس اعتماد و احترام متقابل دارد ولی در واقعیت، مبتنی بر حفظ و تامین منافع ملی و قدرت است و به همین علت نیز نباید این روابط را صفر و یک کرد، نباید مواضعی گرفت که امکان تغییر آن را از خود سلب کنیم.
✍️ نباید مبنا را بر قولهای شفاهی و حتی کتبی گذاشت. نمونه آن برجام است. توافقها را کتبی میکنند، ولی نه به این علت که مکتوب شدن موجب تضمین آنهاست، بلکه به این علت که محتوای آن قابل خدشه نباشد، ولی تضمین واقعی هر توافقی موازنه قوای طرفین توافق است.
✍️ برخی تحلیلگران معتقدند که روسیه نمیتواند شریک راهبردی ایران باشد. شاید در جهان دوقطبی پیش از 1990 چنین شراکتی قابل تصور بود، ولی اکنون وارد شدن شراکت راهبردی به سختی قابل تصور است. اصولاً با سیاستهای موجود تهران هیچ کشوری نمیتواند شریک راهبردی تلقی شود. بنابراین ضمن آنکه با روسها باید بهترین روابط را داشت، ولی در تعامل دوجانبه نباید تصور و انتظارات راهبردی از آنان داشت و در نتیجه دلیلی ندارد که در سطح مزبور وارد رابطه شد.
✍️ ایران نیز متقابلاً و به دلایل گوناگون نمیتواند شریک راهبردی برای روسیه باشد. روسها نیازمند دور زدن غرب و مقابله با آن از طریق چین، هند، برزیل و سایر قدرتهای منطقهای مثل اعراب هستند و برای این کار از هر برگی که میتوانند استفاده میکنند. روسها حتی برای تحقق این هدف خود در مواضع منطقهای بهویژه نسبت به اسرائیل نیز تغییرات جدی دادهاند. طبیعی است که با ایران نیز همین برخورد را خواهند کرد. البته اسرائیل به دلیل روابطش با غرب و حتی وجود سنت یهودی قدرتمند در روسیه و روسها، چندان نگران این تغییر موضع آنان نیست.
✍️ بنابراین در مجموع مشکل روابط ما با روسیه بیش از آنکه ناشی از سیاستهای آنان باشد، متأثر از انتظارات نامتعارف ما از آنان است؛ انتظاراتی که با قدرت ما در این روابط جور درنمیآید. مهمتر اینکه سایر روابط خود بهویژه با اروپا و آمریکا را غیرقابل انعطاف کردهایم و قدرت بازی با روسها و هر کشور دیگری را از دست دادهایم. پس خودکرده را تدبیر نیست. به جای اعتراض به روسها، ابزارهای سیاستی و قدرت خود را افزایش داده و متنوع و انعطافپذیر نماییم.
@javadrooh
#ایران_و_روسیه
@akhalaji
▪️ سرمقاله هممیهن | شنبه دومدیماه ۱۴۰۲
✍️ بیانیه مشترک روسیه و کشورهای عربی درباره جزایر سهگانه ایران، دوباره زمینهای شد تا نسبت به روابط تهران و مسکو بحث و گفتوگو شود؛ بهویژه این بحث که آیا روسها همچنان که مشهور است و در گزارههای تاریخی روابط دو کشور مطرح میشود، شریکی پایدار و قابل اعتماد هستند یا خیر؟
✍️ واقعیت این است که نهتنها سیاستگذاران بلکه منتقدان سیاستهای رسمی نسبت به روسیه نیز کمتر به اصول و مبانی روابط بینالملل توجه میکنند. شاهد آن را در انتقادات وزیر خارجه اسبق نسبت به روسیه باید جستوجو کرد.
✍️ مسئله این است که گفتوگوها با مقامات خارجی با ادبیات سیاسی و غالبی محترمانه و براساس اعتماد و احترام متقابل دارد ولی در واقعیت، مبتنی بر حفظ و تامین منافع ملی و قدرت است و به همین علت نیز نباید این روابط را صفر و یک کرد، نباید مواضعی گرفت که امکان تغییر آن را از خود سلب کنیم.
✍️ نباید مبنا را بر قولهای شفاهی و حتی کتبی گذاشت. نمونه آن برجام است. توافقها را کتبی میکنند، ولی نه به این علت که مکتوب شدن موجب تضمین آنهاست، بلکه به این علت که محتوای آن قابل خدشه نباشد، ولی تضمین واقعی هر توافقی موازنه قوای طرفین توافق است.
✍️ برخی تحلیلگران معتقدند که روسیه نمیتواند شریک راهبردی ایران باشد. شاید در جهان دوقطبی پیش از 1990 چنین شراکتی قابل تصور بود، ولی اکنون وارد شدن شراکت راهبردی به سختی قابل تصور است. اصولاً با سیاستهای موجود تهران هیچ کشوری نمیتواند شریک راهبردی تلقی شود. بنابراین ضمن آنکه با روسها باید بهترین روابط را داشت، ولی در تعامل دوجانبه نباید تصور و انتظارات راهبردی از آنان داشت و در نتیجه دلیلی ندارد که در سطح مزبور وارد رابطه شد.
✍️ ایران نیز متقابلاً و به دلایل گوناگون نمیتواند شریک راهبردی برای روسیه باشد. روسها نیازمند دور زدن غرب و مقابله با آن از طریق چین، هند، برزیل و سایر قدرتهای منطقهای مثل اعراب هستند و برای این کار از هر برگی که میتوانند استفاده میکنند. روسها حتی برای تحقق این هدف خود در مواضع منطقهای بهویژه نسبت به اسرائیل نیز تغییرات جدی دادهاند. طبیعی است که با ایران نیز همین برخورد را خواهند کرد. البته اسرائیل به دلیل روابطش با غرب و حتی وجود سنت یهودی قدرتمند در روسیه و روسها، چندان نگران این تغییر موضع آنان نیست.
✍️ بنابراین در مجموع مشکل روابط ما با روسیه بیش از آنکه ناشی از سیاستهای آنان باشد، متأثر از انتظارات نامتعارف ما از آنان است؛ انتظاراتی که با قدرت ما در این روابط جور درنمیآید. مهمتر اینکه سایر روابط خود بهویژه با اروپا و آمریکا را غیرقابل انعطاف کردهایم و قدرت بازی با روسها و هر کشور دیگری را از دست دادهایم. پس خودکرده را تدبیر نیست. به جای اعتراض به روسها، ابزارهای سیاستی و قدرت خود را افزایش داده و متنوع و انعطافپذیر نماییم.
@javadrooh
#ایران_و_روسیه
@akhalaji
🔷 «رنج خودآگاهی»!
✍🏻 دکتر احمد ایزدیطامه
خودشناسی قدم اول عاشق شدن است
وای بر یوسف اگر ناز زلیخا بکشد
(فاضل نظری)
سازمان جهانی بهداشت که مسوول پایش و کمک به افزایش سلامت انسانها در کشورها است ، سلامتی را در چهار سطح زیستی ، روانی ، اجتماعی و معنوی طبقه بندی کرده و به منظور افزایش آن یادگیری ده مهارت را پیشنهاد کرده که خودآگاهی یکی از آنهاست.
هرچند از زمان سقراط تا کنون ، شناخت خود به انسانها توصیه شده ، اما در دنیای مدرن ضرورت خودآگاهی افزایش یافته است. در عصر مدرن حق انتخاب انسانها بسیار بیشتر از دنیای سنت است و آنها به صورت مدام در معرض انتخاب هایی قرار دارند که در صورت عدم شناخت خود ، ممکن است انتخاب آنها عواقب غیر قابل جبرانی را برایشان به همراه داشته باشد. در عصر حاضر گاهی اوقات انتخاب یک تجربه اشتباه ، می تواند فرد را با مشکلات غیر قابل جبرانی روبرو سازد.
هرچند زندگی سراسر تصمیم گیری است و انسان در فرآیند زندگی مدام در حال تصمیم گیری است ، اما در این میان سه تصمیم بیشتر از سایر تصمیمات بر زندگی ما تاثیر گذارند و عواقب بسیار مطلوب یا نامطلوبی برای ما به همراه دارند : تحصیل ، شغل و ازدواج. در این سه تصمیم اساسی ، مهمترین نکته ای که به ما کمک میکند تا تصمیم موثری را بگیریم شناخت خویش است.
بنابراین ، علاوه بر ارزش نظری ، خودآگاهی به ما کمک میکند تا با شناخت نقاط قوت و ضعف خودمان ، به هنگام تصمیم گیری های اساسی زندگی ، فرآیندی را طی کنیم که متناسب با مختصات شخصیتی ما باشد و در نتیجه تصمیم مناسبی اتخاذ کنیم. برای نمونه افراد خودآگاه کمتر احتمال دارد که به دام اعتیاد بیفتند و یا به هنگام انتخاب همسر ، خودآگاهی به ما کمک خواهد کرد تا همسر مناسبی انتخاب کنیم.
با این حال باید توجه داشت که خودآگاهی رنج و درد به همراه دارد و شاید به همین دلیل هم تعداد اندکی از انسانها از آن استقبال می کنند. این درد و رنج ناشی از دو عامل است. یک اینکه در فرآیند خودآگاهی ، فرد به وجود ضعف ها و نقصان هایی در خود آگاهی پیدا میکند که با تصویر ذهنی که او قبلاً از خود داشته متفاوت است و این موجب ناهماهنگی شناختی و تنش در فرد میشود. برای مثال ، فردی که در جریان خودآگاهی متوجه افکار ناکارآمد در دستگاه ذهنی خود می شود، به راحتی نمی تواند آنها را بپذیرد و دچار رنج درونی می شود.
نکته دوم اینکه، اصولاً دیگران به ویژگی های منفی شخصیتی ما بیشتر از خود ما آگاهی دارند و زمانی که در جریان خودآگاهی متوجه این موضوع می شویم که ما نقاط ضعفی داریم که دیگران نسبت به آن آگاه تر از خودمان هستند، دچار رنج و ناراحتی می شویم.
با این حال، توجه به یک نکته می تواند انگیزه ما را برای شناخت خودمان افزایش دهد و آن نکته این است که خودآگاهی مانند تونلی است که عبور از آن همراه با درد و رنج است، اما آن سوی این تونل، وضعیت شناختی ، هیجانی و رفتاری ما به مراتب بهتر از این سوی تونل است. کسانی که قصد دارند تا زندگی شخصی ، خانوادگی و اجتماعی بهتری را تجربه کنند ، باید رنج و درد عبور از این تونل را تحمل کنند.
زندگی با افکار ، هیجانات ، احساسات و رفتار غلط ، مشکل آفرین است. اما انسانها با عادت کردن به آنها متوجه ناراحتیای که برای خود و دیگران فراهم می کنند ، نیستند . خودآگاهی ، هر چند در گام نخست با درد و رنج همراه است ، اما با خلاص کردن ما از دست افکار ، هیجانات و رفتارهای غلط ، در ادامه زندگی بهتری را برای ما فراهم می سازد. برای مثال ، آگاهی ما نسبت به این که در درون «عقده» داریم ، هرچند ابتدا رنجآور است ، اما با شناخت و کنترل آن می توانیم زندگی بهتری را تجربه کنیم.
@Hastiyadgirandeh
#رنج #خودآگاهی #رنج_خودآگاهی
@akhalaji
✍🏻 دکتر احمد ایزدیطامه
خودشناسی قدم اول عاشق شدن است
وای بر یوسف اگر ناز زلیخا بکشد
(فاضل نظری)
سازمان جهانی بهداشت که مسوول پایش و کمک به افزایش سلامت انسانها در کشورها است ، سلامتی را در چهار سطح زیستی ، روانی ، اجتماعی و معنوی طبقه بندی کرده و به منظور افزایش آن یادگیری ده مهارت را پیشنهاد کرده که خودآگاهی یکی از آنهاست.
هرچند از زمان سقراط تا کنون ، شناخت خود به انسانها توصیه شده ، اما در دنیای مدرن ضرورت خودآگاهی افزایش یافته است. در عصر مدرن حق انتخاب انسانها بسیار بیشتر از دنیای سنت است و آنها به صورت مدام در معرض انتخاب هایی قرار دارند که در صورت عدم شناخت خود ، ممکن است انتخاب آنها عواقب غیر قابل جبرانی را برایشان به همراه داشته باشد. در عصر حاضر گاهی اوقات انتخاب یک تجربه اشتباه ، می تواند فرد را با مشکلات غیر قابل جبرانی روبرو سازد.
هرچند زندگی سراسر تصمیم گیری است و انسان در فرآیند زندگی مدام در حال تصمیم گیری است ، اما در این میان سه تصمیم بیشتر از سایر تصمیمات بر زندگی ما تاثیر گذارند و عواقب بسیار مطلوب یا نامطلوبی برای ما به همراه دارند : تحصیل ، شغل و ازدواج. در این سه تصمیم اساسی ، مهمترین نکته ای که به ما کمک میکند تا تصمیم موثری را بگیریم شناخت خویش است.
بنابراین ، علاوه بر ارزش نظری ، خودآگاهی به ما کمک میکند تا با شناخت نقاط قوت و ضعف خودمان ، به هنگام تصمیم گیری های اساسی زندگی ، فرآیندی را طی کنیم که متناسب با مختصات شخصیتی ما باشد و در نتیجه تصمیم مناسبی اتخاذ کنیم. برای نمونه افراد خودآگاه کمتر احتمال دارد که به دام اعتیاد بیفتند و یا به هنگام انتخاب همسر ، خودآگاهی به ما کمک خواهد کرد تا همسر مناسبی انتخاب کنیم.
با این حال باید توجه داشت که خودآگاهی رنج و درد به همراه دارد و شاید به همین دلیل هم تعداد اندکی از انسانها از آن استقبال می کنند. این درد و رنج ناشی از دو عامل است. یک اینکه در فرآیند خودآگاهی ، فرد به وجود ضعف ها و نقصان هایی در خود آگاهی پیدا میکند که با تصویر ذهنی که او قبلاً از خود داشته متفاوت است و این موجب ناهماهنگی شناختی و تنش در فرد میشود. برای مثال ، فردی که در جریان خودآگاهی متوجه افکار ناکارآمد در دستگاه ذهنی خود می شود، به راحتی نمی تواند آنها را بپذیرد و دچار رنج درونی می شود.
نکته دوم اینکه، اصولاً دیگران به ویژگی های منفی شخصیتی ما بیشتر از خود ما آگاهی دارند و زمانی که در جریان خودآگاهی متوجه این موضوع می شویم که ما نقاط ضعفی داریم که دیگران نسبت به آن آگاه تر از خودمان هستند، دچار رنج و ناراحتی می شویم.
با این حال، توجه به یک نکته می تواند انگیزه ما را برای شناخت خودمان افزایش دهد و آن نکته این است که خودآگاهی مانند تونلی است که عبور از آن همراه با درد و رنج است، اما آن سوی این تونل، وضعیت شناختی ، هیجانی و رفتاری ما به مراتب بهتر از این سوی تونل است. کسانی که قصد دارند تا زندگی شخصی ، خانوادگی و اجتماعی بهتری را تجربه کنند ، باید رنج و درد عبور از این تونل را تحمل کنند.
زندگی با افکار ، هیجانات ، احساسات و رفتار غلط ، مشکل آفرین است. اما انسانها با عادت کردن به آنها متوجه ناراحتیای که برای خود و دیگران فراهم می کنند ، نیستند . خودآگاهی ، هر چند در گام نخست با درد و رنج همراه است ، اما با خلاص کردن ما از دست افکار ، هیجانات و رفتارهای غلط ، در ادامه زندگی بهتری را برای ما فراهم می سازد. برای مثال ، آگاهی ما نسبت به این که در درون «عقده» داریم ، هرچند ابتدا رنجآور است ، اما با شناخت و کنترل آن می توانیم زندگی بهتری را تجربه کنیم.
@Hastiyadgirandeh
#رنج #خودآگاهی #رنج_خودآگاهی
@akhalaji
🖋 چهار دهه یکدستسازی!
👈 محمدجواد روح
✍️ نهضت آزادی ایران که یکی از قدیمیترین احزاب سیاسی فعال کشور محسوب میشود و در بدو پیروزی انقلاب، سکان هدایت دولت موقت را با نخستوزیری دبیرکل فقید خود، مهدی بازرگان، در دست داشت؛ دیروز بیانیهای تحلیلی منتشر کرد و در آن، به بازخوانی روندی پرداخت که طی چهار دهه منجر به حذف احزاب و نیروهای مؤثر در انقلاب، از دایره هیئتحاکمه شده است؛ روندی که بنا بر روایت نهضت آزادی ایران، امروز به اردوگاه جناح راست رسیده است.
✍️ روند حذف نیروهای مؤثر در انقلاب، البته فراتر از آنچه نهضت آزادی در بیانیه خود روایت میکند، بوده است و پیش از طیفهای ملیگرا، ملی-مذهبی و اسلامگرایان لیبرال که مجموعه حامیان و نزدیکان بازرگان و دولت موقت را شکل میداد، نیروهای چپ غیرمذهبی، سکولارها و نیز بخش بزرگی از چپ مذهبی و دارای سوابق مبارزاتی پیش از انقلاب را نیز در بر گرفته بود؛ طیفهایی که عملاً هیچگاه (حتی در مقطع ۱۳۶۰-۱۳۵۷) امکان ورود به هیئتحاکمه را پیدا نکردند که بعدها مشمول حذف از ساختار شوند.
✍️ اما پس از سال۱۳۶۰ و با بروز نزاع خونین میان پوزیسیون و طیف رادیکال-تروریست اپوزیسیون، این نیروها نیز سوژه برخوردهای امنیتی-قضایی قرار گرفتهاند و عملاً امکان حضور و فعالیت (حتی در حوزههای غیرسیاسی) در داخل کشور را از دست دادند.
✍️ دراین میان، وضعیت نهضت آزادی با دیگر طیفهای اپوزیسیون تفاوت داشت و به نظر میرسد تفاوت رویکردی که میان مهندس بازرگان با رهبری انقلاب و طیف چپ نزدیک به ایشان (بهویژه در دو محور «سرعت تحولات» و «نوع مواجهه با آمریکا») وجود داشت و در ماجرای تسخیر سفارت بیش از همیشه خود را نشان داد، بسترساز شکافی شد که امکان همکاری در سطوح عالی نظام نوپا را منتفی ساخت.
✍️ پس از حوادث سال۱۳۶۰ نیز فضای سیاسی دچار نوعی دوقطبی و رادیکالیسم شد که در آن، کار برای نیروهای میانهرویی که با هر دو سوی جدال دارای ارتباط تاریخی و عاطفی بودند، دشوارتر شد. بازرگان و نهضت آزادی ایران دقیقا در چنین موقعیتی قرار داشتند.
🔅متن کامل یادداشت را در لینک زیر بخوانید:
http://mjrahbord.blogfa.com/post/127
@javadrooh
#خالصسازی #یکدستسازی
@akhalaji
👈 محمدجواد روح
✍️ نهضت آزادی ایران که یکی از قدیمیترین احزاب سیاسی فعال کشور محسوب میشود و در بدو پیروزی انقلاب، سکان هدایت دولت موقت را با نخستوزیری دبیرکل فقید خود، مهدی بازرگان، در دست داشت؛ دیروز بیانیهای تحلیلی منتشر کرد و در آن، به بازخوانی روندی پرداخت که طی چهار دهه منجر به حذف احزاب و نیروهای مؤثر در انقلاب، از دایره هیئتحاکمه شده است؛ روندی که بنا بر روایت نهضت آزادی ایران، امروز به اردوگاه جناح راست رسیده است.
✍️ روند حذف نیروهای مؤثر در انقلاب، البته فراتر از آنچه نهضت آزادی در بیانیه خود روایت میکند، بوده است و پیش از طیفهای ملیگرا، ملی-مذهبی و اسلامگرایان لیبرال که مجموعه حامیان و نزدیکان بازرگان و دولت موقت را شکل میداد، نیروهای چپ غیرمذهبی، سکولارها و نیز بخش بزرگی از چپ مذهبی و دارای سوابق مبارزاتی پیش از انقلاب را نیز در بر گرفته بود؛ طیفهایی که عملاً هیچگاه (حتی در مقطع ۱۳۶۰-۱۳۵۷) امکان ورود به هیئتحاکمه را پیدا نکردند که بعدها مشمول حذف از ساختار شوند.
✍️ اما پس از سال۱۳۶۰ و با بروز نزاع خونین میان پوزیسیون و طیف رادیکال-تروریست اپوزیسیون، این نیروها نیز سوژه برخوردهای امنیتی-قضایی قرار گرفتهاند و عملاً امکان حضور و فعالیت (حتی در حوزههای غیرسیاسی) در داخل کشور را از دست دادند.
✍️ دراین میان، وضعیت نهضت آزادی با دیگر طیفهای اپوزیسیون تفاوت داشت و به نظر میرسد تفاوت رویکردی که میان مهندس بازرگان با رهبری انقلاب و طیف چپ نزدیک به ایشان (بهویژه در دو محور «سرعت تحولات» و «نوع مواجهه با آمریکا») وجود داشت و در ماجرای تسخیر سفارت بیش از همیشه خود را نشان داد، بسترساز شکافی شد که امکان همکاری در سطوح عالی نظام نوپا را منتفی ساخت.
✍️ پس از حوادث سال۱۳۶۰ نیز فضای سیاسی دچار نوعی دوقطبی و رادیکالیسم شد که در آن، کار برای نیروهای میانهرویی که با هر دو سوی جدال دارای ارتباط تاریخی و عاطفی بودند، دشوارتر شد. بازرگان و نهضت آزادی ایران دقیقا در چنین موقعیتی قرار داشتند.
🔅متن کامل یادداشت را در لینک زیر بخوانید:
http://mjrahbord.blogfa.com/post/127
@javadrooh
#خالصسازی #یکدستسازی
@akhalaji
راهبرد (متون طولانی کانال راهبرد)
چهار دهه یکدستسازی
درباره بیانیه نهضت آزادی که به بازخوانی روند حذف چندمرحلهای نیروهای مؤثر انقلاب پرداخته است محمدجواد روح| یادداشت منتشرشده در شماره۳۹۶ روزنامه هممیهن|
✅ عربستان سعودی برای سرمایهگذاران بهمنزله چین جدید است!
بازار بورس عربستان سعودی بزرگترین و پرنقدینهترین در خاورمیانه و خانه بزرگترین تولیدکننده نفت جهان، آرامکو، است
در حالی که شاهزاده محمد بن سلمان، ولیعهد عربستان سعودی، با طرحی چند تریلیون دلاری در تلاش است اقتصاد غیرنفتی این کشور را تقویت کند، گروهی جدید به خیل مشاوران و متخصصان پیوستهاند: مدیران صندوق سرمایهگذاری، که مشتاقاند جای پایی در داستان رشد بازار بزرگ بعدی داشته باشند.
عربستان سعودی که در سال ۲۰۱۹ به شاخص بازارهای نوظهور اماسسیآی (MSCI) پیوست، در گذشته سهم اندکی از میلیاردها دلار سرمایهگذاری در بازارهای سهام جهان داشت.
اما اکنون، با تحریم روسیه و کاهش رشد اقتصادی چین، برخی سرمایهگذاران کمکم عربستان سعودی را با نگاهی تازه میبینند، و جریان اصلاحات و برنامه «چشمانداز ۲۰۳۰» این کشور نظرشان را جلب کرده است. این افزایش توجه به بازار بورس عربستان سعودی (تداول) کمک کرده است بیش از ۱۱ درصد رشد کند، که بیش از دو برابر بازده معیار اماسسیآی است.
فرگوس آرگایل، که به راهاندازی صندوق سرمایهگذاری بازارهای نوظهور برای ئیافجی نیو کپیتال (EFG New Capital) کمک کرده است که ۸ درصد آن نیز به شاخص سهام سعودی اختصاص دارد، به بلومبرگ میگوید عربستان سعودی شبیه چین در دهه اول قرن بیستویکم است و حتی پس از جذب بیش از ۳ میلیارد دلار سرمایه خارجی در بازار بورس عربستان سعودی در سال جاری، هنوز جای خود را در سبدهای سرمایهگذاری باز نکرده است. اما تحلیلگران میگویند با ادامه روند اصلاحات اجتماعی و اقتصادی، این حجم افزایش پیدا خواهد کرد.
بازار بورس عربستان سعودی بزرگترین و پرنقدینهترین در خاورمیانه و خانه بزرگترین تولیدکننده نفت جهان، آرامکو، است. در چند سال گذشته، بازار بورس عربستان سعودی، که بهصورت سنتی تحت سلطه بانکها و شرکتهای پتروشیمی بود، پذیرای شرکتهای بزرگ بهداشت و درمان، خردهفروشی و برق نیز بوده است.
با افزایش علاقه سرمایهگذاران خارجی و تشویق تبدیل شرکتهای سعودی به شرکتهای سهامی، وزن عربستان سعودی در شاخص بازارهای نوظهور اماسسیآی به حدود ۴.۱ درصد رسیده است. شرکتهای سعودی از آغاز سال ۲۰۲۲، حدود ۱۱.۵ میلیارد دلار سرمایه جذب کردهاند.
اگر عربستان سعودی سقف اجازه مالکیت خارجی سهام را از ۵۰ درصد فعلی به ۱۰۰ درصد برساند، سرمایه ۷.۳ میلیارد دلاری سرمایهگذاران خاموش و غیرفعال را نیز جذب میکند.
افزایش علاقه به بازار بورس عربستان سعودی نشاندهنده کاهش مشارکت خارجی در بازار چین است. در حالی که به نظر میرسد هند یکی از بزرگترین طرفهای ذینفع این تغییر باشد، غیبت روسیه از شاخص سهام به این معنی است که سرمایهگذاران گزینههای زیاد دیگری ندارند.
هریش رمان، رئیس سندیکای ئیسیام آسیا در سیتیگروپ، میگوید: «شاهدیم که موسسات سرمایهگذاری آسیایی علاقه بیشتری به دیدار و ملاقات با شرکتهای خاورمیانه نشان میدهند، زیرا بهعنوان یک صندوق سرمایهگذاری در بازار نوظهور، باید نگاهتان به تنوع سرمایهگذاریهایتان باشد.»
بر اساس آمار موسسه پژوهشی کاپلی فاندز ریسرچ (Copley Funds Research)، ۱۴۷ صندوق سرمایهگذاری در بازارهای نوظهور با بیش از ۱۲۷ میلیارد دلار دارایی وجود دارند که هرگز در عربستان سعودی سرمایهگذاری نکردهاند. اما بررسیها نشان میدهد از آغاز سال جاری، سهم عربستان سعودی از سرمایهگذاری صندوقهای فعال در بازارهای نوظهور بیش از دو برابر شده است.
متن کامل را اینجا در بلومبرگ بخوانید
http://telegram.me/Iran_economy_online
#عربستان_سعودی #اقتصاد_نوظهور
@akhalaji
بازار بورس عربستان سعودی بزرگترین و پرنقدینهترین در خاورمیانه و خانه بزرگترین تولیدکننده نفت جهان، آرامکو، است
در حالی که شاهزاده محمد بن سلمان، ولیعهد عربستان سعودی، با طرحی چند تریلیون دلاری در تلاش است اقتصاد غیرنفتی این کشور را تقویت کند، گروهی جدید به خیل مشاوران و متخصصان پیوستهاند: مدیران صندوق سرمایهگذاری، که مشتاقاند جای پایی در داستان رشد بازار بزرگ بعدی داشته باشند.
عربستان سعودی که در سال ۲۰۱۹ به شاخص بازارهای نوظهور اماسسیآی (MSCI) پیوست، در گذشته سهم اندکی از میلیاردها دلار سرمایهگذاری در بازارهای سهام جهان داشت.
اما اکنون، با تحریم روسیه و کاهش رشد اقتصادی چین، برخی سرمایهگذاران کمکم عربستان سعودی را با نگاهی تازه میبینند، و جریان اصلاحات و برنامه «چشمانداز ۲۰۳۰» این کشور نظرشان را جلب کرده است. این افزایش توجه به بازار بورس عربستان سعودی (تداول) کمک کرده است بیش از ۱۱ درصد رشد کند، که بیش از دو برابر بازده معیار اماسسیآی است.
فرگوس آرگایل، که به راهاندازی صندوق سرمایهگذاری بازارهای نوظهور برای ئیافجی نیو کپیتال (EFG New Capital) کمک کرده است که ۸ درصد آن نیز به شاخص سهام سعودی اختصاص دارد، به بلومبرگ میگوید عربستان سعودی شبیه چین در دهه اول قرن بیستویکم است و حتی پس از جذب بیش از ۳ میلیارد دلار سرمایه خارجی در بازار بورس عربستان سعودی در سال جاری، هنوز جای خود را در سبدهای سرمایهگذاری باز نکرده است. اما تحلیلگران میگویند با ادامه روند اصلاحات اجتماعی و اقتصادی، این حجم افزایش پیدا خواهد کرد.
بازار بورس عربستان سعودی بزرگترین و پرنقدینهترین در خاورمیانه و خانه بزرگترین تولیدکننده نفت جهان، آرامکو، است. در چند سال گذشته، بازار بورس عربستان سعودی، که بهصورت سنتی تحت سلطه بانکها و شرکتهای پتروشیمی بود، پذیرای شرکتهای بزرگ بهداشت و درمان، خردهفروشی و برق نیز بوده است.
با افزایش علاقه سرمایهگذاران خارجی و تشویق تبدیل شرکتهای سعودی به شرکتهای سهامی، وزن عربستان سعودی در شاخص بازارهای نوظهور اماسسیآی به حدود ۴.۱ درصد رسیده است. شرکتهای سعودی از آغاز سال ۲۰۲۲، حدود ۱۱.۵ میلیارد دلار سرمایه جذب کردهاند.
اگر عربستان سعودی سقف اجازه مالکیت خارجی سهام را از ۵۰ درصد فعلی به ۱۰۰ درصد برساند، سرمایه ۷.۳ میلیارد دلاری سرمایهگذاران خاموش و غیرفعال را نیز جذب میکند.
افزایش علاقه به بازار بورس عربستان سعودی نشاندهنده کاهش مشارکت خارجی در بازار چین است. در حالی که به نظر میرسد هند یکی از بزرگترین طرفهای ذینفع این تغییر باشد، غیبت روسیه از شاخص سهام به این معنی است که سرمایهگذاران گزینههای زیاد دیگری ندارند.
هریش رمان، رئیس سندیکای ئیسیام آسیا در سیتیگروپ، میگوید: «شاهدیم که موسسات سرمایهگذاری آسیایی علاقه بیشتری به دیدار و ملاقات با شرکتهای خاورمیانه نشان میدهند، زیرا بهعنوان یک صندوق سرمایهگذاری در بازار نوظهور، باید نگاهتان به تنوع سرمایهگذاریهایتان باشد.»
بر اساس آمار موسسه پژوهشی کاپلی فاندز ریسرچ (Copley Funds Research)، ۱۴۷ صندوق سرمایهگذاری در بازارهای نوظهور با بیش از ۱۲۷ میلیارد دلار دارایی وجود دارند که هرگز در عربستان سعودی سرمایهگذاری نکردهاند. اما بررسیها نشان میدهد از آغاز سال جاری، سهم عربستان سعودی از سرمایهگذاری صندوقهای فعال در بازارهای نوظهور بیش از دو برابر شده است.
متن کامل را اینجا در بلومبرگ بخوانید
http://telegram.me/Iran_economy_online
#عربستان_سعودی #اقتصاد_نوظهور
@akhalaji
🔷 "آقا محمدخان" یا "آقا محمدشاه"؟!
✍️ حسن حضرتی
✅ غلامحسین زرگرینژاد (استاد برجسته تاریخ ایران) در کتابی به نام "تاریخ ایران در دوره قاجاریه؛ عصر آقا محمدخان" (سمت، ۱۳۹۵)، با رویکرد پژوهشی مبتنی بر توصیف فربه، کلانروایت غالب درباره این پادشاه قجری را به شدت به چالش کشیده و با دفاع از عملکرد او، به گونهای از این "شاه شهید" اعاده حیثیت نمودهاند. باید به این استاد فرزانه برای نگارش چنین اثر گرانسنگی دست مریزاد گفت. اما عجیب است که نام "آقا محمدخان" برای نام این اثر انتخاب شده است. استاد بهتر از من میدانند که مورخان قاجاری مانند عبدالرزاق دنبلی، میرزا فضلالله خاوری شیرازی، محمود میرزا قاجار، رضاقلی خان هدایت، محمدتقی سپهر، علیقلی میرزا اعتضادالسلطنه و ... در گزارش دوران سلطنت موسّس سلسله قاجاریه، همواره از او با عنوان "آقا محمدشاه" یاد کرده و مطلقاً عنوان تحقیرآمیز "آقا محمدخان" را برای او استفاده نمیکردند؛ مگر برای دوره پیش از جلوس بر تخت سلطنت.
✅ عنوان تحقیرآمیز "آقا محمدخان" به اصرار و تکرار از سوی مورخان انگلیسی و عصر پهلوی به علل و دلایل مختلف که برای تاریخورزان پوشیده نیست، به کار میرفت. همانند عنوان "اوزون حسن" که به تحقیر توسط مورخان عثمانی برای "حسن بیگ/ حسن پادشاه" آققویونلو استفاده میشد و از آن طریق وارد ادبیات پژوهشی مورخان ایرانی نیز شده است.
✅ کتابی که رسالت آن دفاع از عملکرد درخشان آقا محمدشاه قاجار در حفظ تمامیت ارضی ایران است و میکوشد روایتها و قضاوتهای ناصواب و غیرواقع درباره او را باطل سازد، بهتر بود به استناد همان منابع معتبر و دست اول قاجاری، عنوان دقیق "آقا محمدشاه" بر پیشانیاش نقش میبست و در همان بادی امر این خطای فاحش تاریخنگارانه را تصحیح می کرد.
✅ آرزوی تندرستی و طول عمر برای استاد عزیز.
@Hassanhazrati50
#آقا_محمدخان #آقا_محمدشاه #تاریخ_ایران #عصر_آقا_محمدخان
@akhalaji
✍️ حسن حضرتی
✅ غلامحسین زرگرینژاد (استاد برجسته تاریخ ایران) در کتابی به نام "تاریخ ایران در دوره قاجاریه؛ عصر آقا محمدخان" (سمت، ۱۳۹۵)، با رویکرد پژوهشی مبتنی بر توصیف فربه، کلانروایت غالب درباره این پادشاه قجری را به شدت به چالش کشیده و با دفاع از عملکرد او، به گونهای از این "شاه شهید" اعاده حیثیت نمودهاند. باید به این استاد فرزانه برای نگارش چنین اثر گرانسنگی دست مریزاد گفت. اما عجیب است که نام "آقا محمدخان" برای نام این اثر انتخاب شده است. استاد بهتر از من میدانند که مورخان قاجاری مانند عبدالرزاق دنبلی، میرزا فضلالله خاوری شیرازی، محمود میرزا قاجار، رضاقلی خان هدایت، محمدتقی سپهر، علیقلی میرزا اعتضادالسلطنه و ... در گزارش دوران سلطنت موسّس سلسله قاجاریه، همواره از او با عنوان "آقا محمدشاه" یاد کرده و مطلقاً عنوان تحقیرآمیز "آقا محمدخان" را برای او استفاده نمیکردند؛ مگر برای دوره پیش از جلوس بر تخت سلطنت.
✅ عنوان تحقیرآمیز "آقا محمدخان" به اصرار و تکرار از سوی مورخان انگلیسی و عصر پهلوی به علل و دلایل مختلف که برای تاریخورزان پوشیده نیست، به کار میرفت. همانند عنوان "اوزون حسن" که به تحقیر توسط مورخان عثمانی برای "حسن بیگ/ حسن پادشاه" آققویونلو استفاده میشد و از آن طریق وارد ادبیات پژوهشی مورخان ایرانی نیز شده است.
✅ کتابی که رسالت آن دفاع از عملکرد درخشان آقا محمدشاه قاجار در حفظ تمامیت ارضی ایران است و میکوشد روایتها و قضاوتهای ناصواب و غیرواقع درباره او را باطل سازد، بهتر بود به استناد همان منابع معتبر و دست اول قاجاری، عنوان دقیق "آقا محمدشاه" بر پیشانیاش نقش میبست و در همان بادی امر این خطای فاحش تاریخنگارانه را تصحیح می کرد.
✅ آرزوی تندرستی و طول عمر برای استاد عزیز.
@Hassanhazrati50
#آقا_محمدخان #آقا_محمدشاه #تاریخ_ایران #عصر_آقا_محمدخان
@akhalaji
🔷 روسیۀ «روسیَه»؛
یا
نیشِ روس، نه از سرِ کین است؛ بل، اقتضای طبیعتش، این است؛
یا
دوصد درود و رحمت، "آنتوان چخوف" را، که با داستانِ "موژیکها"، همگان را با خصلتِ دهقانی روسها، آشنا ساخت.
✍🏻 محسن خلیلی
🔴 در همۀ دورانِ آموزش در ایران (از مدرسه گرفته تا دانشگاه و در کتابهای درسی و کمکدرسی و غیردرسی) سخن از «وصیتنامۀ پطرِ [پترِ] کبیر»، بهمیان استکه، درآن، «دسترسی به آبهای گرمِ خلیج فارس»، آرزو و راهنما و مأموریت و برنامه و فعالیّتِ روسها، بهشمار آمده و سخت، بدان، سفارش شده است.
🟠 این وصیتنامه، «جعلی» است؛ چنین متنی، وجودِ خارجی ندارد، و، اگر، بر جعل، اصرار شود، مرتبتِ دروغ یافته است و اگر دروغ، بهتكرار، گفته و نوشته آيد، افزون بر بیدانشی و بیسوادی و بیخبری، نشانۀ یکدندگی و سماجتْبرعناد، نیز هست.
🟡 تاریخنویسانِ روزگارِ قاجار، بههنگامِ توصیفِ دشمنانِ ایران، عثمانی را، «رومیّۀ شومیّه» و روس را، «روسیّۀ روسیَه»، میناميدند.
🟢 تاریخِ معاصر ایران، از قاجار بدینسو، در پیوند با روس و روسیه و روسیان، پُر از نفرت و بدگمانی است.
🔵 بدبینی به روسیه، در تاریخ ایران، کمیازیاد، نشده است؛ نه، کم بوده است و نه، زیاد، بلکه، پیوسته وجود داشته و تداوم یافته است.
🟣 وصیتنامۀ پطر کبیر، جَعلِ کبیر است؛ اما، نگاهبانیِ امنیّتِ روسیه، فِعلِ کثیرِ روسیان است.
⚫️ روسیه را، در مناسباتِ خارجی، دکترینِ «خارجِ نزدیک» (Near Abroad) راهبری میکند.
🟤 خارجِ نزدیک، ویژگیِ درازمدتِ رفتارِ روسیان با محیطهای مجاور است؛ ترسِ بیحدوحصرِ ازدستدادنِ قوتِ لایموت درمیانِ جمعیتِ فقیر و ازدسترفتنِ پرچینِ دهقانی، سبب شده است تا مقولۀ «اطرافواکناف» [حیاطخلوت]، برای روسیان، حیاتی باشد.
🟧 روسیه، جامعۀ دهقانی است؛ پُررقابت و پُروَسواس؛ دهقانصفت و دهاتیمسلک، و، هنوزکههنوزاست، در بر همان پاشنه میچرخد که میچرخید.
🟨 جامعۀ دهقانی، در مربّعِ ارزشهای انسانی (آزادی، امنیت، رفاه، عدالت)، وسواسِ «امنیّت» دارد؛ و، وسوسۀ امنیّت، دومعنایی/دوجنبهای است:
🔺 یک) وابستگی به مایَمْلَک (کلبه و گاو و گوسفند و مرغ و خوک و خروس و جو و گندم) برای حفاظت از خودکفایی؛
🔻 دو) تَحجیرِ مایَمْلَک (مزرعه و طویله و انبار) برای جلوگیری از دستبُرد دیگران.
🟦 رقابت، دیگرستونِ جامعۀ دهقانیِ روسی است؛ رقابتِ میانِ «موژیک» [دهقانِ فقیر] و «کولاک» [دهقانِ ثروتمند] برای حفظِ آنچه در دست است و ربودنِ آنچه دردستِ دیگری است.
⬛️ کولاکها، برای نگاهبانی از فرادستی بر موژیکهای فرودست، خارجِ نزدیک را، پُراهمیت ساختهاند؛ و، موژیکها نیز، حفاظتازمایَملَکِ خود را، از راهروِ مقولۀ خارج نزدیک، پذیرفتهاند.
🟥 خارجِ نزدیکِ روسیه، «سهگانه» است:
🔹یک) خارجِ نزدیکِ نزدیک [اوکراین]؛
🔹دو) خارجِ نزدیکِ میانه [آذربایجان، ارمنستان، قزاقستان، تاجیکستان، ترکمنستان، قرقیزستان، گرجستان و ...]؛
🔹سه) خارجِ نزدیکِ دور [ایران و افغانستان].
🟩 نگاهبانی از «خارجِ نزدیک»، با چند سازوکار، ممکن شده است:
◾️یک) وابستگی؛
◾️دو) تهدید؛
◾️سه) تطمیع؛
◾️چهار) قربانی؛
◾️پنج) پیشمرگ؛
◾️شش) دنبالهروی؛
◾️هفت) خاکریز؛
◾️هشت) سپر.
🟫 فرجام آنکه، روسیه، نادرست، رفتار نمیکند؛ ایران استکه، در همسایگی، دستپاچگی را پیشه ساخته و قربانی و پیشمرگ و سپر و خاکریزِ روسیان، گشته است.
۴ دی ۱۴۰۲ / ۲۵ دسامبر ۲۰۲۳
@kabkekebek
#روسیه #ایران #ایران_و_روسیه
@akhalaji
یا
نیشِ روس، نه از سرِ کین است؛ بل، اقتضای طبیعتش، این است؛
یا
دوصد درود و رحمت، "آنتوان چخوف" را، که با داستانِ "موژیکها"، همگان را با خصلتِ دهقانی روسها، آشنا ساخت.
✍🏻 محسن خلیلی
🔴 در همۀ دورانِ آموزش در ایران (از مدرسه گرفته تا دانشگاه و در کتابهای درسی و کمکدرسی و غیردرسی) سخن از «وصیتنامۀ پطرِ [پترِ] کبیر»، بهمیان استکه، درآن، «دسترسی به آبهای گرمِ خلیج فارس»، آرزو و راهنما و مأموریت و برنامه و فعالیّتِ روسها، بهشمار آمده و سخت، بدان، سفارش شده است.
🟠 این وصیتنامه، «جعلی» است؛ چنین متنی، وجودِ خارجی ندارد، و، اگر، بر جعل، اصرار شود، مرتبتِ دروغ یافته است و اگر دروغ، بهتكرار، گفته و نوشته آيد، افزون بر بیدانشی و بیسوادی و بیخبری، نشانۀ یکدندگی و سماجتْبرعناد، نیز هست.
🟡 تاریخنویسانِ روزگارِ قاجار، بههنگامِ توصیفِ دشمنانِ ایران، عثمانی را، «رومیّۀ شومیّه» و روس را، «روسیّۀ روسیَه»، میناميدند.
🟢 تاریخِ معاصر ایران، از قاجار بدینسو، در پیوند با روس و روسیه و روسیان، پُر از نفرت و بدگمانی است.
🔵 بدبینی به روسیه، در تاریخ ایران، کمیازیاد، نشده است؛ نه، کم بوده است و نه، زیاد، بلکه، پیوسته وجود داشته و تداوم یافته است.
🟣 وصیتنامۀ پطر کبیر، جَعلِ کبیر است؛ اما، نگاهبانیِ امنیّتِ روسیه، فِعلِ کثیرِ روسیان است.
⚫️ روسیه را، در مناسباتِ خارجی، دکترینِ «خارجِ نزدیک» (Near Abroad) راهبری میکند.
🟤 خارجِ نزدیک، ویژگیِ درازمدتِ رفتارِ روسیان با محیطهای مجاور است؛ ترسِ بیحدوحصرِ ازدستدادنِ قوتِ لایموت درمیانِ جمعیتِ فقیر و ازدسترفتنِ پرچینِ دهقانی، سبب شده است تا مقولۀ «اطرافواکناف» [حیاطخلوت]، برای روسیان، حیاتی باشد.
🟧 روسیه، جامعۀ دهقانی است؛ پُررقابت و پُروَسواس؛ دهقانصفت و دهاتیمسلک، و، هنوزکههنوزاست، در بر همان پاشنه میچرخد که میچرخید.
🟨 جامعۀ دهقانی، در مربّعِ ارزشهای انسانی (آزادی، امنیت، رفاه، عدالت)، وسواسِ «امنیّت» دارد؛ و، وسوسۀ امنیّت، دومعنایی/دوجنبهای است:
🔺 یک) وابستگی به مایَمْلَک (کلبه و گاو و گوسفند و مرغ و خوک و خروس و جو و گندم) برای حفاظت از خودکفایی؛
🔻 دو) تَحجیرِ مایَمْلَک (مزرعه و طویله و انبار) برای جلوگیری از دستبُرد دیگران.
🟦 رقابت، دیگرستونِ جامعۀ دهقانیِ روسی است؛ رقابتِ میانِ «موژیک» [دهقانِ فقیر] و «کولاک» [دهقانِ ثروتمند] برای حفظِ آنچه در دست است و ربودنِ آنچه دردستِ دیگری است.
⬛️ کولاکها، برای نگاهبانی از فرادستی بر موژیکهای فرودست، خارجِ نزدیک را، پُراهمیت ساختهاند؛ و، موژیکها نیز، حفاظتازمایَملَکِ خود را، از راهروِ مقولۀ خارج نزدیک، پذیرفتهاند.
🟥 خارجِ نزدیکِ روسیه، «سهگانه» است:
🔹یک) خارجِ نزدیکِ نزدیک [اوکراین]؛
🔹دو) خارجِ نزدیکِ میانه [آذربایجان، ارمنستان، قزاقستان، تاجیکستان، ترکمنستان، قرقیزستان، گرجستان و ...]؛
🔹سه) خارجِ نزدیکِ دور [ایران و افغانستان].
🟩 نگاهبانی از «خارجِ نزدیک»، با چند سازوکار، ممکن شده است:
◾️یک) وابستگی؛
◾️دو) تهدید؛
◾️سه) تطمیع؛
◾️چهار) قربانی؛
◾️پنج) پیشمرگ؛
◾️شش) دنبالهروی؛
◾️هفت) خاکریز؛
◾️هشت) سپر.
🟫 فرجام آنکه، روسیه، نادرست، رفتار نمیکند؛ ایران استکه، در همسایگی، دستپاچگی را پیشه ساخته و قربانی و پیشمرگ و سپر و خاکریزِ روسیان، گشته است.
۴ دی ۱۴۰۲ / ۲۵ دسامبر ۲۰۲۳
@kabkekebek
#روسیه #ایران #ایران_و_روسیه
@akhalaji
🔷 ماجرای روسیه و روابط بین الملل جمهوری اسلامی ایران
✍🏻 عبدالرحمن حسنیفر
✳️با عطف توجه به تاریخ، میتوان دریافت که عموما کشورهای خارجی در عرصه داخلی ایران بازیگری کرده اند و تصمیمات آنها همیشه در داخل ایران تاثیرات جدی داشته است. در زمانی که انقلاب اسلامی ۵۷ روی داد و عرصه بین الملل به دو قطب کمونیسم و سرمایه داری تقسیم شده بود، شعار محوری انقلابیون به خاطر حضور حداکثری آنها در جامعه ایران، «نه شرقی و نه غربی، جمهوری اسلامی» بود و همین شعار در سر در وزارت خارجه نگارش و به عنوان یکی از اصول روابط خارجی قانون اساسی ایران ذکر شده است. اما با گذشت زمان، دشمنی با نماد استکبار و سلطه جهانی فقط در آمریکا خلاصه شد و دشمنی با روسیه کم کم رنگ باخت. این در حالی است که نفوذ جریان چپ در سیستم داخلی ایران از منظر اجتماعی و فرهنگی رنگ عوض کرد و حتی دیدگاه های آن به داخل برخی جریانات مذهبی و روشنفکری جامعه ایران رسوخ کرد. این رسوخ تا جایی افزایش پیدا کرد که در همین اواخر در گروهی از جریان سیاسی و حکمرانی هم سلطه پیدا کردند.
✳️آنچه مهم است فهم بازیگری قدرتهای جهانی و منطقهای و کنشگری متناسب با منافع ملی داخلی است و الا هر کشوری چه کوچک و چه بزرگ، دنبال اهداف خود در سیاست خارجی است. در اواخر دوره قاجار فهم دیپلماسی بین الملل به عنوان یک مسئله مطرح شد، و به خاطر همین، مدرسه علوم سیاسی تاسیس شد تا عرصه دیپلماسی بین الملل توسط محصلان مدرسه با تربیت جدید فهم شود. با بررسی عرصه کنشگری جهانی و روابط خارجی جمهوری اسلامی در دهههای اخیر به نظر هنوز فهم عرصه دیپلماسی جهانی و میزان دخالت، نفوذ و تأثیرگذاری آنها بر منافع ملی یک مسئلهی، حل نشده باقی مانده است.
✳️در این تردیدی نیست که هر کشوری دنبال منافع خود است و هوشمندی و توانایی سیاستمدار شایسته در عرصه روابط بین الملل فهم تصمیم مناسب و به موقع است. تصمیمگیری در حوزه بین الملل قاعدتاً باید بر منطق «برد-برد» باشد و اگر بر اساس «برد-باخت» باشد یعنی فهم مناسبی وجود ندارد.
✳️زمانی که روسیه بر اساس منافع خود به اوکراین حمله کرد اینکه ایران به عنوان یار روسیه در جنگ مطرح شد و با آن همراهی کرد که مثلا انرژی به اروپا نفروشد دچار یک اشتباه استراتژیک شد. چنانچه در مورد لو دادن پهبادهای ایرانی ظاهراً این طرف روسی بود که دچار خطا شده بود. حتی اگر سهوی هم این اتفاق افتاده باشد اما حمایت آنها از اعراب و امارات در بحث جزایر سه گانه ایرانی، حتما عمدی در این کار بوده و معنای آن ترجیح اعراب بر ایران به عنوان کشورهای رقیب با هم بوده است.
✳️روسها بر اساس منافع خود عمل کردند اما در زمانی که در داخل ایران دچار مشکلاتی در حوزه اقتصاد هستیم و تحت تحریمهای کمرشکن خارجی قرار داریم، تأمین منافع، مهم است و گسترش ارتباطات مناسب و همه جانبه، جهت تأمین منافع اولویت دارد. تجربه تاریخی جامعه ایرانی و عرصه روابط کشورها نشان داده که اتحاد کشورهایی از نوع ایران با قدرتهای جهانی نمیتواند از نوع استراتژیک باشد حتی اگر به نحو تاکتیکی این اتحاد صورت بگیرد، تلقی استراتژیکی دیدن آنها ساده انگاری محض است.
✳️دیپلماسی فعال و هوشمند باید در راستای تامین منافع حداکثری جامعه باشد که در حال حاضر این دیپلماسی دارای اشکالاتی است. وضعیت به گونه ای است که حتی افغانستان طالبانی و آذربایجان عثمانی به خود اجازه میدهند که به بهانههای واهی، با جمهوری اسلامی شاخ شونه بکشند و رفتارهای تحقیرآمیز انجام دهند.
✳️امروزه معیار دیپلماسی فعال و پرقدرت، تامین منافع ملی است. در مورد اقبال وگرایش خاص به روسیه و چین هم که تحت عنوان سیاست نگاه به شرق روی داده نباید باعث بی توجهی به کشورهای دیگر در تامین منافع ملی باشد. منافع قتصادی، اهداف سیاسی و تحقق امنیت نظامی در عرصه دیپلماسی همه جانبه و فعال و هوشمند فراهم میشود.حضور و رسوخ سیاسی و اقتصادی یک کشور یا چند کشور خاص در داخل حتما باعث اخلال در نحوه درست تامین منافع میشود. ما همیشه در طول تاریخ از قدرتهای جهانی دچار حالت غافلگیری شدیم؛ یعنی همیشه در عرصه منازعات میان آنها این ما بودیم که باختیم حتی زمانی که اعلان بیطرفی سیاسی کردیم با اشغال سرزمینی و از دست دادن منافع مواجه شدیم.
✳️قرار بود انقلاب مردمی بهمن ۵۷ مانع این امور شود و با بهرهگیری از ظرفیت حداکثری داخلی،منافع ملی و استقلال کشور ایران حفظ شود اما ، نفوذ و رسوخ جریانات فکری و سیاسی وابسته به قدرتهای بزرگ به قدری است که هنوز باید به مسئله نحوه تامین منافع ملی و استقلال کشور بیشتر دقت کرد .سازوکار این دقت در وهله اول بهره گیری از نیروهای متخصص و باتجربه و آگاه به منافع ملی و در وهله دوم استفاده از نهادهای ذی مدخل در تامین منافع مردمی و نظر اکثریت مردم است.
@padeidar
#روسیه #ایران #ایران_و_روسیه
@akhalaji
✍🏻 عبدالرحمن حسنیفر
✳️با عطف توجه به تاریخ، میتوان دریافت که عموما کشورهای خارجی در عرصه داخلی ایران بازیگری کرده اند و تصمیمات آنها همیشه در داخل ایران تاثیرات جدی داشته است. در زمانی که انقلاب اسلامی ۵۷ روی داد و عرصه بین الملل به دو قطب کمونیسم و سرمایه داری تقسیم شده بود، شعار محوری انقلابیون به خاطر حضور حداکثری آنها در جامعه ایران، «نه شرقی و نه غربی، جمهوری اسلامی» بود و همین شعار در سر در وزارت خارجه نگارش و به عنوان یکی از اصول روابط خارجی قانون اساسی ایران ذکر شده است. اما با گذشت زمان، دشمنی با نماد استکبار و سلطه جهانی فقط در آمریکا خلاصه شد و دشمنی با روسیه کم کم رنگ باخت. این در حالی است که نفوذ جریان چپ در سیستم داخلی ایران از منظر اجتماعی و فرهنگی رنگ عوض کرد و حتی دیدگاه های آن به داخل برخی جریانات مذهبی و روشنفکری جامعه ایران رسوخ کرد. این رسوخ تا جایی افزایش پیدا کرد که در همین اواخر در گروهی از جریان سیاسی و حکمرانی هم سلطه پیدا کردند.
✳️آنچه مهم است فهم بازیگری قدرتهای جهانی و منطقهای و کنشگری متناسب با منافع ملی داخلی است و الا هر کشوری چه کوچک و چه بزرگ، دنبال اهداف خود در سیاست خارجی است. در اواخر دوره قاجار فهم دیپلماسی بین الملل به عنوان یک مسئله مطرح شد، و به خاطر همین، مدرسه علوم سیاسی تاسیس شد تا عرصه دیپلماسی بین الملل توسط محصلان مدرسه با تربیت جدید فهم شود. با بررسی عرصه کنشگری جهانی و روابط خارجی جمهوری اسلامی در دهههای اخیر به نظر هنوز فهم عرصه دیپلماسی جهانی و میزان دخالت، نفوذ و تأثیرگذاری آنها بر منافع ملی یک مسئلهی، حل نشده باقی مانده است.
✳️در این تردیدی نیست که هر کشوری دنبال منافع خود است و هوشمندی و توانایی سیاستمدار شایسته در عرصه روابط بین الملل فهم تصمیم مناسب و به موقع است. تصمیمگیری در حوزه بین الملل قاعدتاً باید بر منطق «برد-برد» باشد و اگر بر اساس «برد-باخت» باشد یعنی فهم مناسبی وجود ندارد.
✳️زمانی که روسیه بر اساس منافع خود به اوکراین حمله کرد اینکه ایران به عنوان یار روسیه در جنگ مطرح شد و با آن همراهی کرد که مثلا انرژی به اروپا نفروشد دچار یک اشتباه استراتژیک شد. چنانچه در مورد لو دادن پهبادهای ایرانی ظاهراً این طرف روسی بود که دچار خطا شده بود. حتی اگر سهوی هم این اتفاق افتاده باشد اما حمایت آنها از اعراب و امارات در بحث جزایر سه گانه ایرانی، حتما عمدی در این کار بوده و معنای آن ترجیح اعراب بر ایران به عنوان کشورهای رقیب با هم بوده است.
✳️روسها بر اساس منافع خود عمل کردند اما در زمانی که در داخل ایران دچار مشکلاتی در حوزه اقتصاد هستیم و تحت تحریمهای کمرشکن خارجی قرار داریم، تأمین منافع، مهم است و گسترش ارتباطات مناسب و همه جانبه، جهت تأمین منافع اولویت دارد. تجربه تاریخی جامعه ایرانی و عرصه روابط کشورها نشان داده که اتحاد کشورهایی از نوع ایران با قدرتهای جهانی نمیتواند از نوع استراتژیک باشد حتی اگر به نحو تاکتیکی این اتحاد صورت بگیرد، تلقی استراتژیکی دیدن آنها ساده انگاری محض است.
✳️دیپلماسی فعال و هوشمند باید در راستای تامین منافع حداکثری جامعه باشد که در حال حاضر این دیپلماسی دارای اشکالاتی است. وضعیت به گونه ای است که حتی افغانستان طالبانی و آذربایجان عثمانی به خود اجازه میدهند که به بهانههای واهی، با جمهوری اسلامی شاخ شونه بکشند و رفتارهای تحقیرآمیز انجام دهند.
✳️امروزه معیار دیپلماسی فعال و پرقدرت، تامین منافع ملی است. در مورد اقبال وگرایش خاص به روسیه و چین هم که تحت عنوان سیاست نگاه به شرق روی داده نباید باعث بی توجهی به کشورهای دیگر در تامین منافع ملی باشد. منافع قتصادی، اهداف سیاسی و تحقق امنیت نظامی در عرصه دیپلماسی همه جانبه و فعال و هوشمند فراهم میشود.حضور و رسوخ سیاسی و اقتصادی یک کشور یا چند کشور خاص در داخل حتما باعث اخلال در نحوه درست تامین منافع میشود. ما همیشه در طول تاریخ از قدرتهای جهانی دچار حالت غافلگیری شدیم؛ یعنی همیشه در عرصه منازعات میان آنها این ما بودیم که باختیم حتی زمانی که اعلان بیطرفی سیاسی کردیم با اشغال سرزمینی و از دست دادن منافع مواجه شدیم.
✳️قرار بود انقلاب مردمی بهمن ۵۷ مانع این امور شود و با بهرهگیری از ظرفیت حداکثری داخلی،منافع ملی و استقلال کشور ایران حفظ شود اما ، نفوذ و رسوخ جریانات فکری و سیاسی وابسته به قدرتهای بزرگ به قدری است که هنوز باید به مسئله نحوه تامین منافع ملی و استقلال کشور بیشتر دقت کرد .سازوکار این دقت در وهله اول بهره گیری از نیروهای متخصص و باتجربه و آگاه به منافع ملی و در وهله دوم استفاده از نهادهای ذی مدخل در تامین منافع مردمی و نظر اکثریت مردم است.
@padeidar
#روسیه #ایران #ایران_و_روسیه
@akhalaji
🔷 ایران و سه طاغوتِ رسوب کرده در تاریخِ آن!
✍️ محمّدعلی اسلامی نُدوشن
مردم ایران درگیرِ مسائل عمدهای بودند، چون ناامنی و بیفردایی و فقر که اگر بگوییم آبِ خوش از گلویشان پایین نمیرفت، اصطلاحِ خودش را جُستهایم. با یک نگاه کلّی، مشکلِ آنها را در سه طاغوت میبینیم:
۱. شاهان
۲. عالِمانِ دنیادار
۳. عوام
▫️طاغوتِ نخست شاهان بودند.
▫️طاغوت دوّم، عالمِ دنیادار بود که به نحوِ غیر مستقیم خود را با دیوانیان در ادارهی مُلک ذینفع میدانست. در واقع مملکتداری مانند خورجینی بود که یک سرش را میبایست شمشیرِ حاکم پُر کند و سر دیگرش را تبلیغِ عالِم. در ایرانِ بعد از اسلام گروهی از عالِمان که ریاست و رفاه را سرمایهی نقد میدانستند و آن را جز در مشارکت با حاکمان نمیتوانستند به دست آورند، خود را جانشینِ موبدانِ زمانِ ساسانی کردند.
در کنار این عدّه از روحانیّون (مرکّب از قاضی، مُفتی، فقیه، ذاکر و واعظ) صوفیانِ بیصفا نیز بودند، و نیز مورّخان و شاعرانِ مدّاح، که مجموعِ آنها «رهبرانِ فکریِ زمان» (در اصطلاح امروز intelligentsia) را تشکیل میدادند. این سه دسته، ماشینِ تبلیغاتی-عقیدتیِ حکومت را به راه میبردند، که بیوجود آنها حاکمِ جبّار نمیتوانست به حاکمیّتِ خود ادامه دهد.
روشن بود که با زور تنها نمیشد مردم را در قید و بندهای طاقتفرسا نگاه داشت. میبایست باورهایی باشد که این زور را توجیه کند، محمل برایش بتراشد، و رشتهی آن را با تأییدِ آسمان و جهانِ دیگر پیوند دهد ...
جزئیات ستم و مشقّتی که بر مردم مستولی بوده است، حقّش در هیچ کتابی ادا نشده، ولی روح آن در مجموع ادب و آثار فارسی و ضربالمثلها منعکس است. سعدی از «بسته بودنِ سنگ و رها بودنِ سگ» حرف میزند، و حافظ میگوید:
"از هر طرف که رفتم جز وحشتم نیفزود
فریاد از این بیابان، وین راه بینهایت".
▫️طاغوت سوم، عوام بودند که من در جای دیگر آنها را «گناهکارانِ بیگناه» خوانده بودم. این جمع بر اثر نادانیِ خویش جز آنکه به زیانِ خود قدم بردارند و آلتِ دست و هِیمهی آتشِ دو طاغوتِ اوّل بشوند، کاری نمیکردند. هزاران حکایت و نقل و مَثَل در کتابهای فارسی هست، حاکی از آنکه «اینان با جهلِ خویش و سرِ انباشته از اوهام، تنها وسیلهی تسهیلِ تسلّطِ ظالمان بر خود بودند».
https://t.me/darvishane49
#تاریخ_ایران #سه_طاغوت_تاریخی_ایران
@akhalaji
✍️ محمّدعلی اسلامی نُدوشن
مردم ایران درگیرِ مسائل عمدهای بودند، چون ناامنی و بیفردایی و فقر که اگر بگوییم آبِ خوش از گلویشان پایین نمیرفت، اصطلاحِ خودش را جُستهایم. با یک نگاه کلّی، مشکلِ آنها را در سه طاغوت میبینیم:
۱. شاهان
۲. عالِمانِ دنیادار
۳. عوام
▫️طاغوتِ نخست شاهان بودند.
▫️طاغوت دوّم، عالمِ دنیادار بود که به نحوِ غیر مستقیم خود را با دیوانیان در ادارهی مُلک ذینفع میدانست. در واقع مملکتداری مانند خورجینی بود که یک سرش را میبایست شمشیرِ حاکم پُر کند و سر دیگرش را تبلیغِ عالِم. در ایرانِ بعد از اسلام گروهی از عالِمان که ریاست و رفاه را سرمایهی نقد میدانستند و آن را جز در مشارکت با حاکمان نمیتوانستند به دست آورند، خود را جانشینِ موبدانِ زمانِ ساسانی کردند.
در کنار این عدّه از روحانیّون (مرکّب از قاضی، مُفتی، فقیه، ذاکر و واعظ) صوفیانِ بیصفا نیز بودند، و نیز مورّخان و شاعرانِ مدّاح، که مجموعِ آنها «رهبرانِ فکریِ زمان» (در اصطلاح امروز intelligentsia) را تشکیل میدادند. این سه دسته، ماشینِ تبلیغاتی-عقیدتیِ حکومت را به راه میبردند، که بیوجود آنها حاکمِ جبّار نمیتوانست به حاکمیّتِ خود ادامه دهد.
روشن بود که با زور تنها نمیشد مردم را در قید و بندهای طاقتفرسا نگاه داشت. میبایست باورهایی باشد که این زور را توجیه کند، محمل برایش بتراشد، و رشتهی آن را با تأییدِ آسمان و جهانِ دیگر پیوند دهد ...
جزئیات ستم و مشقّتی که بر مردم مستولی بوده است، حقّش در هیچ کتابی ادا نشده، ولی روح آن در مجموع ادب و آثار فارسی و ضربالمثلها منعکس است. سعدی از «بسته بودنِ سنگ و رها بودنِ سگ» حرف میزند، و حافظ میگوید:
"از هر طرف که رفتم جز وحشتم نیفزود
فریاد از این بیابان، وین راه بینهایت".
▫️طاغوت سوم، عوام بودند که من در جای دیگر آنها را «گناهکارانِ بیگناه» خوانده بودم. این جمع بر اثر نادانیِ خویش جز آنکه به زیانِ خود قدم بردارند و آلتِ دست و هِیمهی آتشِ دو طاغوتِ اوّل بشوند، کاری نمیکردند. هزاران حکایت و نقل و مَثَل در کتابهای فارسی هست، حاکی از آنکه «اینان با جهلِ خویش و سرِ انباشته از اوهام، تنها وسیلهی تسهیلِ تسلّطِ ظالمان بر خود بودند».
https://t.me/darvishane49
#تاریخ_ایران #سه_طاغوت_تاریخی_ایران
@akhalaji
🔷 مهاجرت به خارج و موضوع طبقات در ایران!
✍🏻 لیلی پاپلی
مقدمه
لازم است تاکید کنم من بیش از چهار سال است بطور مستقیم در میان مردم و در جامعه ایران نیستم. شاید این موقعیت دیدی از بیرونی به من داده باشد. قبل از آن بیست و چند سال در ده ها شهر مختلف زندگی کرده ام. به ضرورت پروژه های باستان شناسی که در ان کار می کرده ام. از شمال خوزستان گرفته تا تبریز، مبید یزد تا مشهد و نیشابور ( خراسانی ام) تا آخرین پروژه میدانی که در کل بلوچستان بود با چشم اندازهای فرهنگی - اجتماعی در ایران آشنا هستم. آخ بم یادم رفت. از شهر بم در استان کرمان و در طول بیست سال بیش از زادگاهم اطلاعات دارم. نمی توانم بگویم بمی هستیم چون من همیشه پژوهشگر بوده ام در بم ولی خوب بیست سال ارتباط کم نیست. حالا می خواهم درباره موضوع بالا از منظر کسی بنویسم که بیست و پنج سال جامعه ایران را از طریق مواد فرهنگی و مشاهدات در جامعه و رفتارهای انسانی می پاییده. البته اکنون پنج سالی است بیرون از ایران است « به خارج مهاجرت کرده » است.
اصطلاحات
اولین مفهوم در تفکر ایرانی در ارتباط با مهاجرت « خارج» است. پیشینه این مفهوم با تصوری که از آن وجود دارد به اواخر دوره قاجار باز می گردد. خارج یعنی هر جایی بیرون از ایران که از آن سرزمین توسعه یافته تر و از منظر ایرانی ها برای زندگی بهتر است. در نتیجه خارج از ترکیه تا اروپا و امریکای شمالی و اخیرا در طول کمتر از دو دهه اخیر هر جایی بیرون از ایران را شامل می شود. مفهوم خارج در منظر ایرانیان متکی به دو ذهنیت تاریخی و اجتماعی است. تاریخی است یعنی مفهومی «خود مرکز بینانه» از ایران را به ذهن می آورد و با اصطلاح «انیران» یعنی غیر ایران که ریشه ای ساسانی دارد همپوشانی مفهومی و معنایی پیدا می کند. دوم اجتماعی و خصوصا توسعه ای است. یعنی هر جایی که از آن مملکت در فرایند توسعه های مدرن پیشرفته تر است. مثال می زنم مثلا افغانستان با اینکه کشور دیگری است در منظر بیشتر ایرانیان و با دیدگاهی عامیانه خارج قلمداد نمی شود. ولی ترکیه خارج ترین کشوری است که در همسایگی ایران قرار دارد.
مفهوم « خارج » به نظر من اولین اصطلاحی است که دیدی بسیار کلی، طبقه بندی نشده و گنگ از جهان بیرون از ایران به مهاجران می دهد. تصور کنید کودکی فارسی زبان را که با مفهوم بسیار کلی خارج آشناست بدون هیچ طبقه بندی و شناخت دقیقی مثلا از روسیه، امریکا و چین ژاپن تا کانادا و استرالیا که در سال های دو دهه اخیر مقصد مهاجرت بسیاری از ایرانیان بوده اند. خارج به معنی فرنگستان آن با ریشه دوره قاجاری شامل فرانسه، انگلیس، آلمان و در کمتر تصوری حتی شامل ایتالیا و اسپانیا می شود. این موضوع به رابطه خود و دیگری سازی پس از جنگ های صلیبی هم باز می گردد. البته به مناسبات جهانی طی جنگ اول تا پایان جنگ دوم که در نهایت مرزهای سیاسی کنونی را در خاور نزدیک و بیشتر مناطق کره زمین شکل داد. حالا فکر کنید می خواهید مهاجرت کنید به خارج و این مقصد خارج چقدر بی در و پیکر است و چقدر شما از آن کمبود اطلاعات دارید. می خواهید مهاجرت از ایران از جایی که تنها با دیدی از درونی پر از اطلاعات بسیار مختلفی درباره آن هستید.
شاهان قاجار از جمله آنها و خصوصا ناصرالدین شاه بود که تخم خارج را در ایران کاشت و خارج رفتن قبل و بعد از او بود که بسیار باب شد. سفر فرنگستان در دوره قاجار بیشتر در بین طبقات بالا و به صورت از بالایی بین شاهزاده ها باب شده بود. از یاد نبریم که در همان زمان مثل امروز سفرهای زیارتی بسیار زیادی به مکه و مدینه، شهرهای عراق و مدفن امامان انجام می شد. اما از یاد نبرید « زیارت رفتن » سفر خارجی گویی قلمداد نمی شود. تا همین دهه اخیر هم کسی به عراق و کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس و کشورهای افریقایی مهاجرت نمی کرد. بی شک رابطه ای وجود داشته و جمعیت ها بین این سرزمین ها جابجا می شده اند. من اما در اینجا از «مهاجرت به خارج» قرار است بنویسم و درباره اش تجزیه و تجلیل طبقاتی ارائه کنم.
https://t.me/IRANINtellectuals
#مهاجرت #خارج
@akhalaji
✍🏻 لیلی پاپلی
مقدمه
لازم است تاکید کنم من بیش از چهار سال است بطور مستقیم در میان مردم و در جامعه ایران نیستم. شاید این موقعیت دیدی از بیرونی به من داده باشد. قبل از آن بیست و چند سال در ده ها شهر مختلف زندگی کرده ام. به ضرورت پروژه های باستان شناسی که در ان کار می کرده ام. از شمال خوزستان گرفته تا تبریز، مبید یزد تا مشهد و نیشابور ( خراسانی ام) تا آخرین پروژه میدانی که در کل بلوچستان بود با چشم اندازهای فرهنگی - اجتماعی در ایران آشنا هستم. آخ بم یادم رفت. از شهر بم در استان کرمان و در طول بیست سال بیش از زادگاهم اطلاعات دارم. نمی توانم بگویم بمی هستیم چون من همیشه پژوهشگر بوده ام در بم ولی خوب بیست سال ارتباط کم نیست. حالا می خواهم درباره موضوع بالا از منظر کسی بنویسم که بیست و پنج سال جامعه ایران را از طریق مواد فرهنگی و مشاهدات در جامعه و رفتارهای انسانی می پاییده. البته اکنون پنج سالی است بیرون از ایران است « به خارج مهاجرت کرده » است.
اصطلاحات
اولین مفهوم در تفکر ایرانی در ارتباط با مهاجرت « خارج» است. پیشینه این مفهوم با تصوری که از آن وجود دارد به اواخر دوره قاجار باز می گردد. خارج یعنی هر جایی بیرون از ایران که از آن سرزمین توسعه یافته تر و از منظر ایرانی ها برای زندگی بهتر است. در نتیجه خارج از ترکیه تا اروپا و امریکای شمالی و اخیرا در طول کمتر از دو دهه اخیر هر جایی بیرون از ایران را شامل می شود. مفهوم خارج در منظر ایرانیان متکی به دو ذهنیت تاریخی و اجتماعی است. تاریخی است یعنی مفهومی «خود مرکز بینانه» از ایران را به ذهن می آورد و با اصطلاح «انیران» یعنی غیر ایران که ریشه ای ساسانی دارد همپوشانی مفهومی و معنایی پیدا می کند. دوم اجتماعی و خصوصا توسعه ای است. یعنی هر جایی که از آن مملکت در فرایند توسعه های مدرن پیشرفته تر است. مثال می زنم مثلا افغانستان با اینکه کشور دیگری است در منظر بیشتر ایرانیان و با دیدگاهی عامیانه خارج قلمداد نمی شود. ولی ترکیه خارج ترین کشوری است که در همسایگی ایران قرار دارد.
مفهوم « خارج » به نظر من اولین اصطلاحی است که دیدی بسیار کلی، طبقه بندی نشده و گنگ از جهان بیرون از ایران به مهاجران می دهد. تصور کنید کودکی فارسی زبان را که با مفهوم بسیار کلی خارج آشناست بدون هیچ طبقه بندی و شناخت دقیقی مثلا از روسیه، امریکا و چین ژاپن تا کانادا و استرالیا که در سال های دو دهه اخیر مقصد مهاجرت بسیاری از ایرانیان بوده اند. خارج به معنی فرنگستان آن با ریشه دوره قاجاری شامل فرانسه، انگلیس، آلمان و در کمتر تصوری حتی شامل ایتالیا و اسپانیا می شود. این موضوع به رابطه خود و دیگری سازی پس از جنگ های صلیبی هم باز می گردد. البته به مناسبات جهانی طی جنگ اول تا پایان جنگ دوم که در نهایت مرزهای سیاسی کنونی را در خاور نزدیک و بیشتر مناطق کره زمین شکل داد. حالا فکر کنید می خواهید مهاجرت کنید به خارج و این مقصد خارج چقدر بی در و پیکر است و چقدر شما از آن کمبود اطلاعات دارید. می خواهید مهاجرت از ایران از جایی که تنها با دیدی از درونی پر از اطلاعات بسیار مختلفی درباره آن هستید.
شاهان قاجار از جمله آنها و خصوصا ناصرالدین شاه بود که تخم خارج را در ایران کاشت و خارج رفتن قبل و بعد از او بود که بسیار باب شد. سفر فرنگستان در دوره قاجار بیشتر در بین طبقات بالا و به صورت از بالایی بین شاهزاده ها باب شده بود. از یاد نبریم که در همان زمان مثل امروز سفرهای زیارتی بسیار زیادی به مکه و مدینه، شهرهای عراق و مدفن امامان انجام می شد. اما از یاد نبرید « زیارت رفتن » سفر خارجی گویی قلمداد نمی شود. تا همین دهه اخیر هم کسی به عراق و کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس و کشورهای افریقایی مهاجرت نمی کرد. بی شک رابطه ای وجود داشته و جمعیت ها بین این سرزمین ها جابجا می شده اند. من اما در اینجا از «مهاجرت به خارج» قرار است بنویسم و درباره اش تجزیه و تجلیل طبقاتی ارائه کنم.
https://t.me/IRANINtellectuals
#مهاجرت #خارج
@akhalaji
📚 معرفی کتاب
🔷 دهه ۱۳۶۰ نقطه شروع افول اجتماع در ایران نیست!
◻️ نگاه عباس کاظمی، جامعهشناس به کتاب «چه شد؟»
🔹این کتاب اثری فوقالعاده ارزشمند و محصول سالها پژوهش، تجربه و سکوت مؤلفان آن است. در کتاب اثر چندانی از زیادهگویی، نظریهزدگی و مفهومپردازیهای غیر زمینهمند نیست و در مقابل، کتاب آکنده است از داده؛ دادههایی که شاید برای جامعهشناسان آشنا باشند اما برای عموم افراد جامعه درگیرشدن با دادهها بدین شیوه، بسیار مهم است و نشان میدهد جامعهشناسی آن دانشی است که با شواهد، فکت و بهطرزی روشمند سخن میگوید.
🔹تئوری بنیادی کتاب، نظریه همبستگی اجتماعی است. این همان نظریهای است که امیل دورکیم در جامعه فرانسه طرح میکند مبنی بر اینکه آیا ما شاهد زوال همبستگی اجتماعی هستیم یا نه؟ پاسخی که دورکیم به ما میدهد این است که نه، شکل جدیدی از همبستگی اجتماعی ایجاد شده است.
🔹 کتاب «چه شد؟» با شرح کتاب بسیار خوب «دموکراسی در آمریکا» شروع میشود که پیش از انقلاب ترجمه شده اما سالهاست این کتاب را چندان نخواندهاند. توکویل با هدف مطالعه نظام حقوقی آمریکا به آن کشور مسافرت میکند اما آنچه نظر او را جلب میکند شکوفایی اجتماعات و انجمنها در آمریکاست؛ امری که در فرانسه و سایر کشورهای اروپایی به این قوت وجود ندارد. توکویل میبیند که چگونه این انجمنها جماعتهای چندپاره و مهاجر آمریکا را به اجتماعی قدرتمند بدل میکنند.
🔹دو سه دهه بعد از انتشار اثر توکویل، کتاب مهم دیگری درباره جامعه آمریکا منتشر میشود بهنام «نظریه طبقه تنآسا»، اثر تورسین وبلن که در آن مشابه همان تم موجود در سریال «عصر طلایی» نشان داده میشود که چیزی بهنام جامعه از دل انجمنها شکل میگیرد؛ مهاجرانی که تنآسایی، تظاهر، چشموهمچشمی و فراغت را با همدیگر دارند و باید جایی در معماری منازل و مهمانیها و بعدتر و مهمتر از همه، در انجمنها تجمل و شأن خود را بروز بدهند و با یکدیگر آشنا بشوند تا بهنوعی بهرسمیت شناخته شوند. درواقع هرچقدر هم که ثروت داشته باشند، اگر وارد انجمنها نشوند، منزوی میشوند. بنابراین این اجتماعات اهمیت زیادی دارند.
🔹در ایران نیز چنین روندی قابل مشاهده است و در عین اینکه میتواند مؤید بحث مؤلفان کتاب باشد، زاویهای نیز با بحث آنها بهخصوص این ایدهشان که میگوید دهه ۱۳۶۰ نقطه شروع افول اجتماع در ایران است، دارد. من با این بحث که این دهه را نقطه شروع افول اجتماع در ایران بدانیم، مشکل دارم.
🔹انجمنهای ایرانی بیش از اندازه روشنفکری هستند، با بطن معمولی زندگی مردم و آدمهای معمولی فاصله دارند و ... بههمیندلیل از شروع حکومت پهلوی اول، ادبیات گستردهای تولید میشود مبتنی بر نقد وضعیت جامعه. رمان «تهران مخوف» مشفق کاظمی از افول جامعه و فروپاشی ساختارهای اجتماعی حرف میزند؛ فقدان اعتماد و مناسبات پر از تزویر.
🔹اتفاقی که در دهه ۱۸۷۰ آمریکا در حال رخدادن بود، چندین دهه بعد در ایران شکل میگیرد. در کنار این، جامعه در حال زوال و فروپاشی نشان داده میشود.
🔹بعد به برهه انقلاب میرسیم و در کاری که علی اسدی و مجید تهرانیان انجام دادهاند، میفهمیم که جامعه در دهه ۱۳۵۰ و اوایل دهه ۱۳۶۰، وضعیتی استثنایی را تجربه میکند. این دوره استثنایی را اما نباید مبنای تحلیل قرار داد.
🔹در این دوره استثنایی واکنشهایی شکل میگیرد از جمله علاقهمندی ویژه جامعه به گفتمانها، اماکن و روحیات مذهبی. حسینیهها و مساجد پر میشوند.
🔹از دهه ۱۳۷۰ اما همهچیز عادی میشود و به همان دهه ۴۰ و تداوم مدرنشدن جامعه برمیگردد. مسجد هم از محوریت میافتد زیرا هم تبدیل به بخشی از نهاد دولت میشود، هم از جامعه فاصله میگیرد.
🔹بنابراین دهههای ۵۰ و ۶۰ دورهای استثنایی در جامعه ایران هستند و باز اگر دوره انقلابی جدیدی در ایران پدیدار شود، مردم دوباره همبستگی اجتماعی قدرتمندی را تجربه خواهند کرد.
🔹روی هم رفته زوال اجتماعی و افول همبستگی اجتماعی سنتی، امری جدید نیست و از اواخر دوره قاجار در حال رخدادن است.
B2n.ir/n77503
@hammihanonline
#کتاب #معرفی_کتاب #چه_شد؟ #افول_اجتماع_در_ایران
@akhalaji
🔷 دهه ۱۳۶۰ نقطه شروع افول اجتماع در ایران نیست!
◻️ نگاه عباس کاظمی، جامعهشناس به کتاب «چه شد؟»
🔹این کتاب اثری فوقالعاده ارزشمند و محصول سالها پژوهش، تجربه و سکوت مؤلفان آن است. در کتاب اثر چندانی از زیادهگویی، نظریهزدگی و مفهومپردازیهای غیر زمینهمند نیست و در مقابل، کتاب آکنده است از داده؛ دادههایی که شاید برای جامعهشناسان آشنا باشند اما برای عموم افراد جامعه درگیرشدن با دادهها بدین شیوه، بسیار مهم است و نشان میدهد جامعهشناسی آن دانشی است که با شواهد، فکت و بهطرزی روشمند سخن میگوید.
🔹تئوری بنیادی کتاب، نظریه همبستگی اجتماعی است. این همان نظریهای است که امیل دورکیم در جامعه فرانسه طرح میکند مبنی بر اینکه آیا ما شاهد زوال همبستگی اجتماعی هستیم یا نه؟ پاسخی که دورکیم به ما میدهد این است که نه، شکل جدیدی از همبستگی اجتماعی ایجاد شده است.
🔹 کتاب «چه شد؟» با شرح کتاب بسیار خوب «دموکراسی در آمریکا» شروع میشود که پیش از انقلاب ترجمه شده اما سالهاست این کتاب را چندان نخواندهاند. توکویل با هدف مطالعه نظام حقوقی آمریکا به آن کشور مسافرت میکند اما آنچه نظر او را جلب میکند شکوفایی اجتماعات و انجمنها در آمریکاست؛ امری که در فرانسه و سایر کشورهای اروپایی به این قوت وجود ندارد. توکویل میبیند که چگونه این انجمنها جماعتهای چندپاره و مهاجر آمریکا را به اجتماعی قدرتمند بدل میکنند.
🔹دو سه دهه بعد از انتشار اثر توکویل، کتاب مهم دیگری درباره جامعه آمریکا منتشر میشود بهنام «نظریه طبقه تنآسا»، اثر تورسین وبلن که در آن مشابه همان تم موجود در سریال «عصر طلایی» نشان داده میشود که چیزی بهنام جامعه از دل انجمنها شکل میگیرد؛ مهاجرانی که تنآسایی، تظاهر، چشموهمچشمی و فراغت را با همدیگر دارند و باید جایی در معماری منازل و مهمانیها و بعدتر و مهمتر از همه، در انجمنها تجمل و شأن خود را بروز بدهند و با یکدیگر آشنا بشوند تا بهنوعی بهرسمیت شناخته شوند. درواقع هرچقدر هم که ثروت داشته باشند، اگر وارد انجمنها نشوند، منزوی میشوند. بنابراین این اجتماعات اهمیت زیادی دارند.
🔹در ایران نیز چنین روندی قابل مشاهده است و در عین اینکه میتواند مؤید بحث مؤلفان کتاب باشد، زاویهای نیز با بحث آنها بهخصوص این ایدهشان که میگوید دهه ۱۳۶۰ نقطه شروع افول اجتماع در ایران است، دارد. من با این بحث که این دهه را نقطه شروع افول اجتماع در ایران بدانیم، مشکل دارم.
🔹انجمنهای ایرانی بیش از اندازه روشنفکری هستند، با بطن معمولی زندگی مردم و آدمهای معمولی فاصله دارند و ... بههمیندلیل از شروع حکومت پهلوی اول، ادبیات گستردهای تولید میشود مبتنی بر نقد وضعیت جامعه. رمان «تهران مخوف» مشفق کاظمی از افول جامعه و فروپاشی ساختارهای اجتماعی حرف میزند؛ فقدان اعتماد و مناسبات پر از تزویر.
🔹اتفاقی که در دهه ۱۸۷۰ آمریکا در حال رخدادن بود، چندین دهه بعد در ایران شکل میگیرد. در کنار این، جامعه در حال زوال و فروپاشی نشان داده میشود.
🔹بعد به برهه انقلاب میرسیم و در کاری که علی اسدی و مجید تهرانیان انجام دادهاند، میفهمیم که جامعه در دهه ۱۳۵۰ و اوایل دهه ۱۳۶۰، وضعیتی استثنایی را تجربه میکند. این دوره استثنایی را اما نباید مبنای تحلیل قرار داد.
🔹در این دوره استثنایی واکنشهایی شکل میگیرد از جمله علاقهمندی ویژه جامعه به گفتمانها، اماکن و روحیات مذهبی. حسینیهها و مساجد پر میشوند.
🔹از دهه ۱۳۷۰ اما همهچیز عادی میشود و به همان دهه ۴۰ و تداوم مدرنشدن جامعه برمیگردد. مسجد هم از محوریت میافتد زیرا هم تبدیل به بخشی از نهاد دولت میشود، هم از جامعه فاصله میگیرد.
🔹بنابراین دهههای ۵۰ و ۶۰ دورهای استثنایی در جامعه ایران هستند و باز اگر دوره انقلابی جدیدی در ایران پدیدار شود، مردم دوباره همبستگی اجتماعی قدرتمندی را تجربه خواهند کرد.
🔹روی هم رفته زوال اجتماعی و افول همبستگی اجتماعی سنتی، امری جدید نیست و از اواخر دوره قاجار در حال رخدادن است.
B2n.ir/n77503
@hammihanonline
#کتاب #معرفی_کتاب #چه_شد؟ #افول_اجتماع_در_ایران
@akhalaji
هممیهن
دهه 1360 آغازافول اجتماعی نیست
انتشار کتاب «چه شد؟» با عنوان فرعی «داستان افول اجتماع در ایران»، یکی از رخدادهای قابل تأمل حوزه کتابهای علوم اجتماعی فارسی است؛ زیرا اثر محسن گودرزی و عبدالمحمد کاظمیپور جدا از موضوع افول همبستگیهای اجتماعی در ایران که ورد زبان و موضوع نگرانی بسیاری…
🔷 سنگاپور یک معجره اقتصادی است !
✍🏻 حامد پاکطینت
یک وجب مملکت در صدر جذب سرمایه گذاری خارجی قرار دارد و حالا آخرین آمار می گوید اینجا سومین مرکز مالی دنیا شده است؛ آن هم در میان این همه ابرقدرت اقتصادی در سراسر جهان ...
در سالی که گذشت نیویورک با 46 تریلیون دلار سرمایه در بازار سهام، همچنان پیشروترین مرکز مالی در جهان است و لندن با وجود اندکی کاهش به دلیل برگزیت در جایگاه دوم قرار دارد.
سنگاپور به دلیل بیطرفی دیپلماتیک و میزبانی مقر منطقهای غولهای فناوری در رتبه سوم قرار داشته و هنگکنگ، سانفرانسیسکو و لس آنجلس در ردههای بعدی هستند.
شانگهای با بزرگترین بورس آسیا با یک پله سقوط در رتبه هفتم و شنزن و پکن پنج پله سقوط کردهاند
پاریس با چهار پله سقوط به رتبه چهاردهم رسیده و آمستردام و فرانکفورت در جايگاه شانزده و هفده جای دارند.
فوربس هفته گذشته عربستان و امارات را در بین ده کشور پرقدرت جهان ارزیابی کرد
معلوم نیست پس از چهار دهه و کارنامه ای مشخص چه زمانی قرار است معیارهایمان را نسبت به قدرت تغییر دهیم!
@Iran_economy_online
#معجزه_اقتصادی #سنگاپور #مرکز_مالی_جهان
@akhalaji
✍🏻 حامد پاکطینت
یک وجب مملکت در صدر جذب سرمایه گذاری خارجی قرار دارد و حالا آخرین آمار می گوید اینجا سومین مرکز مالی دنیا شده است؛ آن هم در میان این همه ابرقدرت اقتصادی در سراسر جهان ...
در سالی که گذشت نیویورک با 46 تریلیون دلار سرمایه در بازار سهام، همچنان پیشروترین مرکز مالی در جهان است و لندن با وجود اندکی کاهش به دلیل برگزیت در جایگاه دوم قرار دارد.
سنگاپور به دلیل بیطرفی دیپلماتیک و میزبانی مقر منطقهای غولهای فناوری در رتبه سوم قرار داشته و هنگکنگ، سانفرانسیسکو و لس آنجلس در ردههای بعدی هستند.
شانگهای با بزرگترین بورس آسیا با یک پله سقوط در رتبه هفتم و شنزن و پکن پنج پله سقوط کردهاند
پاریس با چهار پله سقوط به رتبه چهاردهم رسیده و آمستردام و فرانکفورت در جايگاه شانزده و هفده جای دارند.
فوربس هفته گذشته عربستان و امارات را در بین ده کشور پرقدرت جهان ارزیابی کرد
معلوم نیست پس از چهار دهه و کارنامه ای مشخص چه زمانی قرار است معیارهایمان را نسبت به قدرت تغییر دهیم!
@Iran_economy_online
#معجزه_اقتصادی #سنگاپور #مرکز_مالی_جهان
@akhalaji
🔷 گزارش سفری به اسلو نروژ (شهریور 1398)
🔸ما چگونه نیستیم؟!
✍🏻 قدیر نصری
🖇سفر علمیِ خارجی رفتن، مانند دیدن سیمای خود در آینه است یا مانند چکاپ رفتن و مشاهده نتیجه آزمایش. تا زمانی که خود را در آینه ندیدهایم، تصوراتمان، اظهارنظر دیگران است که تصویری از ما، به ما میدهند. تا زمانی هم که چکاپ نرفتهایم، بیخبر از میزان چربی و فشار خون و آهن و کلسیم بدن، به همان رژیم سابق و مألوف پیشین ادامه میدهیم؛ یعنی سیر میخوریم و دیر میخوابیم؛ غافل از اینکه چرا زود خسته میشویم و به نفسنفس میافتیم یا چرا بیقواره، چاق یا لاغر شدهایم!
🖇کسی به ما نگفته بود که باید خودمان را در آینهای تمیز ببینیم یا مرتب چکاپ برویم. بهترین سالهای عمرمان را تلف کردیم و از لیسانس تا دکترا، بیش از 200 واحد درسی را پاس کردیم؛ رتبه اول شدیم و بارها و بارها 20 گرفتیم، اما طی این مدت، یک نفر ما را به چکاپ نفرستاد تا ببینیم در چه وضعی بهسر میبریم! باید به ما میگفتند که ارائه مقاله به زبان خارجی، اینگونه است، فوتوفن ثبتنام در کنفرانس بینالمللی به این شیوه است و آشنا بودن به چکیدهنویسی، نامه نوشتن به کنفرانس خارجی، سرچ نشست تخصصی خوب و ... از پاس کردن دهها واحد فلسفی، تاریخی، روزمره، دینی، امپریالیسم و جهانهای اول و سوم و اسلام و شرق باستان و ... مهمتر است.درنتیجه، اینک، استاد ایرانی باید از صفر آغاز کند!
🖇درحالیکه رقبای ما در دانشگاههای متوسط خارجی، مدتهاست با راهنمایی نظام آموزشی، چکاپ دادهاند و با انتخاب رژیم تغذیه و ورزش مناسب، اکنون نظریه میدهند و ما مجبور هستیم که آن نظریهها را ترجمه کرده و حداکثر، تبیین کنیم. آرزو و امید این است که دانشجوی لیسانس و فوقلیسانس، حداقل نیمی از وقتش را مصروف آموزش زبان، شرکت در کنفرانس خارجی و نوشتن به زبانی بینالمللی کند و نیم دیگر را بیآنکه مفتون غربیها شود، به دغدغههای بومی اختصاص دهد؛ نهاینکه یک موضوع را به دهها لهجه و روایت، در چندین مجله وطنی منتشر کند و حتی استادتمام شود؛ بیآنکه نظری و اثری دورانساز از خود بهجا بگذارد.
🖇برخی جزئیات نیز هستند که میتوانند برای مسافری از ایران، الهامبخش باشند: کتابخانه دانشگاه اسلو تا نیمهشب باز بود و بهشرط رزرو، میتوانستی تا صبح در کتابخانه بمانی؛ کپی و اسکن همه اسناد و کتب مجانی بود. بیست و هشت هزار دانشجوی دانشگاه همگی از مترو و دوچرخه استفاده میکردند و استفاده از ماشین شخصی بهصرفه و ضروری نیست. طبقات مختلف دانشگاه اسلو، چندین تراس و بالکن مجهز به قهوه و چای، فضاهای مناسب برای نشستن و بحث کردن دارند و همه کلاسها و کتابخانهها با پنجرههای بزرگی رو به باغ و جنگل بازمیشوند. ورودی هر کدام از دانشکدهها، مطابق معماری مدرن دنیا ساخته شده و جز ساختمان مرکزی دانشگاه (تاسیسشده در سال 1811 میلادی) همگی در فضایی باز و در چهار کیلومتری شهر بنا شدهاند. دانشگاه حصار و دیواری ندارد و بین ساختمان مرکزی و خانه پادشاه نروژ، فقط سه دقیقه راه پیاده است که آن هم دیواری ندارد.
🔻نسخه کامل این مقاله را میتوانید در شماره 25 سیاستنامه نوروز 1402 صفحات 113 – 110 مطالعه کنید.
@goftemaann
#گزارش_سفر_علمی
@akhalaji
🔸ما چگونه نیستیم؟!
✍🏻 قدیر نصری
🖇سفر علمیِ خارجی رفتن، مانند دیدن سیمای خود در آینه است یا مانند چکاپ رفتن و مشاهده نتیجه آزمایش. تا زمانی که خود را در آینه ندیدهایم، تصوراتمان، اظهارنظر دیگران است که تصویری از ما، به ما میدهند. تا زمانی هم که چکاپ نرفتهایم، بیخبر از میزان چربی و فشار خون و آهن و کلسیم بدن، به همان رژیم سابق و مألوف پیشین ادامه میدهیم؛ یعنی سیر میخوریم و دیر میخوابیم؛ غافل از اینکه چرا زود خسته میشویم و به نفسنفس میافتیم یا چرا بیقواره، چاق یا لاغر شدهایم!
🖇کسی به ما نگفته بود که باید خودمان را در آینهای تمیز ببینیم یا مرتب چکاپ برویم. بهترین سالهای عمرمان را تلف کردیم و از لیسانس تا دکترا، بیش از 200 واحد درسی را پاس کردیم؛ رتبه اول شدیم و بارها و بارها 20 گرفتیم، اما طی این مدت، یک نفر ما را به چکاپ نفرستاد تا ببینیم در چه وضعی بهسر میبریم! باید به ما میگفتند که ارائه مقاله به زبان خارجی، اینگونه است، فوتوفن ثبتنام در کنفرانس بینالمللی به این شیوه است و آشنا بودن به چکیدهنویسی، نامه نوشتن به کنفرانس خارجی، سرچ نشست تخصصی خوب و ... از پاس کردن دهها واحد فلسفی، تاریخی، روزمره، دینی، امپریالیسم و جهانهای اول و سوم و اسلام و شرق باستان و ... مهمتر است.درنتیجه، اینک، استاد ایرانی باید از صفر آغاز کند!
🖇درحالیکه رقبای ما در دانشگاههای متوسط خارجی، مدتهاست با راهنمایی نظام آموزشی، چکاپ دادهاند و با انتخاب رژیم تغذیه و ورزش مناسب، اکنون نظریه میدهند و ما مجبور هستیم که آن نظریهها را ترجمه کرده و حداکثر، تبیین کنیم. آرزو و امید این است که دانشجوی لیسانس و فوقلیسانس، حداقل نیمی از وقتش را مصروف آموزش زبان، شرکت در کنفرانس خارجی و نوشتن به زبانی بینالمللی کند و نیم دیگر را بیآنکه مفتون غربیها شود، به دغدغههای بومی اختصاص دهد؛ نهاینکه یک موضوع را به دهها لهجه و روایت، در چندین مجله وطنی منتشر کند و حتی استادتمام شود؛ بیآنکه نظری و اثری دورانساز از خود بهجا بگذارد.
🖇برخی جزئیات نیز هستند که میتوانند برای مسافری از ایران، الهامبخش باشند: کتابخانه دانشگاه اسلو تا نیمهشب باز بود و بهشرط رزرو، میتوانستی تا صبح در کتابخانه بمانی؛ کپی و اسکن همه اسناد و کتب مجانی بود. بیست و هشت هزار دانشجوی دانشگاه همگی از مترو و دوچرخه استفاده میکردند و استفاده از ماشین شخصی بهصرفه و ضروری نیست. طبقات مختلف دانشگاه اسلو، چندین تراس و بالکن مجهز به قهوه و چای، فضاهای مناسب برای نشستن و بحث کردن دارند و همه کلاسها و کتابخانهها با پنجرههای بزرگی رو به باغ و جنگل بازمیشوند. ورودی هر کدام از دانشکدهها، مطابق معماری مدرن دنیا ساخته شده و جز ساختمان مرکزی دانشگاه (تاسیسشده در سال 1811 میلادی) همگی در فضایی باز و در چهار کیلومتری شهر بنا شدهاند. دانشگاه حصار و دیواری ندارد و بین ساختمان مرکزی و خانه پادشاه نروژ، فقط سه دقیقه راه پیاده است که آن هم دیواری ندارد.
🔻نسخه کامل این مقاله را میتوانید در شماره 25 سیاستنامه نوروز 1402 صفحات 113 – 110 مطالعه کنید.
@goftemaann
#گزارش_سفر_علمی
@akhalaji
🔷 «خرافاتگرایی»!
✍️ دکتر احمد ایزدیطامه
رفتارهای خرافی و گرایش به خرافات همواره در طول تاریخ بین مردم همه کشورها کم و زیاد رواج داشته است. با این حال ، میزان گرایش به خرافات در جوامع مختلف یکسان نیست.
در ایران نیز هر چند در این زمینه تحقیقات تجربی منسجمی انجام نشده است ، اما مشاهدات نشان می دهند که گرایش به سمت رفتارهای خرافی مانند فال قهوه ، کفبینی ، مهرهمار ، رمالی ، نبات شفادهنده ، طالعبینی چینی و نظایر آن در بین مردم کم نیست. عده ای از مراجعه کنندگان به مراکز مشاوره ، روانشناس را با معجزهگر اشتباه می گیرند و توقع دارند که او با یک دم مسیحایی و معجزهگونه مسأله آنها را حل و فصل نماید.
روشن است که چنین رفتارهایی را در بین مردم نمی توان به یک عامل فرو کاست ، بلکه مجموعه ای از عوامل تاریخی ، فرهنگی ، سیاسی، دینی ، روانی و اجتماعی در ایجاد و گسترش این رفتارها در بین مردم یک کشور نقش دارند. از دیدگاه روانشناسی ، باورهای ناکارآمد ، همنوایی و ناامیدی از عوامل مهم گرایش مردم به سمت رفتارهای خرافی هستند.
علاوه بر عوامل گفته شده ، اضطراب و استرس های مزمن و طولانی مدت نیز از جمله عواملی هستند که مردم را به سمت رفتارهای خرافاتی سوق می دهند. مردمانی که مدام با ناکامی و به دنبال آن استرسهایی که منبع آنها از کنترلشان خارج است ، زندگی می کنند و ناکامی و استرس جزو جداییناپذیر زندگی آنها شده است ، برای خلاصی از این وضعیت به هر روش منطقی و غیر منطقی مانند کفبینی ، رمالی و فالگیری و طالعبینی چینی روی خواهند آورد.
انسانها ، زمانی که در موقعیت های استرسزا قرار می گیرند ، ابتدا تلاش می کنند تا با تواناییها و مهارتهایی که از پیش آموخته اند به کنترل و مدیریت آنها بپردازند. اما زمانی که از یک طرف ، استرسها به قدری زیاد و مزمن می شوند و از سوی دیگر ، مردم با استرسهایی مواجه می شوند که منبع و علل آن از کنترل آنها خارج است ، دیگر مهارت ها و توانایی های از پیش آموخته آنها ، کارآیی نخواهند داشت.
در این حالت است که مردم برای خلاصی از این وضعیت ، به دنبال راههای خارقالعاده ، معجزهگونه و میانبر میگردند و در نتیجه انگیزه پیدا می کنند تا برای خلاصی از این وضعیت به رمال ، فالبین و وعده دهندهگان معجزه مراجعه کنند. شاید به همین دلیل باشد که نامزدهای انتخاباتی در ایران ، برای این که موفق شوند تا رقیب خود را از صحنه خارج کنند ، وعده هایی به مردم می دهند که به معجزه و یاوه شبیهتر است تا برنامه.
@Hastiyadgirandeh
#خرافات #خرافه #خرافاتگرایی
@akhalaji
✍️ دکتر احمد ایزدیطامه
رفتارهای خرافی و گرایش به خرافات همواره در طول تاریخ بین مردم همه کشورها کم و زیاد رواج داشته است. با این حال ، میزان گرایش به خرافات در جوامع مختلف یکسان نیست.
در ایران نیز هر چند در این زمینه تحقیقات تجربی منسجمی انجام نشده است ، اما مشاهدات نشان می دهند که گرایش به سمت رفتارهای خرافی مانند فال قهوه ، کفبینی ، مهرهمار ، رمالی ، نبات شفادهنده ، طالعبینی چینی و نظایر آن در بین مردم کم نیست. عده ای از مراجعه کنندگان به مراکز مشاوره ، روانشناس را با معجزهگر اشتباه می گیرند و توقع دارند که او با یک دم مسیحایی و معجزهگونه مسأله آنها را حل و فصل نماید.
روشن است که چنین رفتارهایی را در بین مردم نمی توان به یک عامل فرو کاست ، بلکه مجموعه ای از عوامل تاریخی ، فرهنگی ، سیاسی، دینی ، روانی و اجتماعی در ایجاد و گسترش این رفتارها در بین مردم یک کشور نقش دارند. از دیدگاه روانشناسی ، باورهای ناکارآمد ، همنوایی و ناامیدی از عوامل مهم گرایش مردم به سمت رفتارهای خرافی هستند.
علاوه بر عوامل گفته شده ، اضطراب و استرس های مزمن و طولانی مدت نیز از جمله عواملی هستند که مردم را به سمت رفتارهای خرافاتی سوق می دهند. مردمانی که مدام با ناکامی و به دنبال آن استرسهایی که منبع آنها از کنترلشان خارج است ، زندگی می کنند و ناکامی و استرس جزو جداییناپذیر زندگی آنها شده است ، برای خلاصی از این وضعیت به هر روش منطقی و غیر منطقی مانند کفبینی ، رمالی و فالگیری و طالعبینی چینی روی خواهند آورد.
انسانها ، زمانی که در موقعیت های استرسزا قرار می گیرند ، ابتدا تلاش می کنند تا با تواناییها و مهارتهایی که از پیش آموخته اند به کنترل و مدیریت آنها بپردازند. اما زمانی که از یک طرف ، استرسها به قدری زیاد و مزمن می شوند و از سوی دیگر ، مردم با استرسهایی مواجه می شوند که منبع و علل آن از کنترل آنها خارج است ، دیگر مهارت ها و توانایی های از پیش آموخته آنها ، کارآیی نخواهند داشت.
در این حالت است که مردم برای خلاصی از این وضعیت ، به دنبال راههای خارقالعاده ، معجزهگونه و میانبر میگردند و در نتیجه انگیزه پیدا می کنند تا برای خلاصی از این وضعیت به رمال ، فالبین و وعده دهندهگان معجزه مراجعه کنند. شاید به همین دلیل باشد که نامزدهای انتخاباتی در ایران ، برای این که موفق شوند تا رقیب خود را از صحنه خارج کنند ، وعده هایی به مردم می دهند که به معجزه و یاوه شبیهتر است تا برنامه.
@Hastiyadgirandeh
#خرافات #خرافه #خرافاتگرایی
@akhalaji