Trio Mandili - Psalm 50
Trio Mandili
در میان خواب و بیداریم؛ در سرزمین رویا و خیال. گوزنی از روبرو با همه سرعتش دارد به سمت من میآید. در جای خودم میخکوب شده و منتظر اویم. وقتی میرسد، سرش را تکان میدهد و با شاخهایش به من ضربهای میزند اما به نرمی از میان بدنم میگذرد. دردی حس نمیکنم. حتی حضورش را هم حس نمیکنم.
با این وجود، او بیهوده به سمت من نیامده. گوزن با خودش یک هاله شیری رنگ را هم به بیرون کشیده و حالا با تمام سرعت از من دور میشود.
احساساتم به خاموش بودنشان ادامه میدهند. خبری از خشم و یا غم نیست. حتی دلم نمیخواهد به دنبال آن هاله جادویی برود. فقط دلم میخواهد فریاد بزنم: آی گوزن! منو تنها نذار!
موزیک از سهیل سرگلزایی
با این وجود، او بیهوده به سمت من نیامده. گوزن با خودش یک هاله شیری رنگ را هم به بیرون کشیده و حالا با تمام سرعت از من دور میشود.
احساساتم به خاموش بودنشان ادامه میدهند. خبری از خشم و یا غم نیست. حتی دلم نمیخواهد به دنبال آن هاله جادویی برود. فقط دلم میخواهد فریاد بزنم: آی گوزن! منو تنها نذار!
موزیک از سهیل سرگلزایی
The Rebel
بالاخره این کتاب لعنتی رو تموم کردم. 👻 خوندنش واقعا دردناک بود ولی ارزشش رو داشت. اگه بخوام بگم چه تاثیری رو من گذاشت باید بگم بهم کمک کرد اون گوشه شلوغ پلوغ ذهنم که به رابطه من و مادرم مرتبط بود رو مرتب کنم و ببینم چی به چیه. طی فرایند درمانی که داشتم،…
کتاب دومی که تموم کردم، چگونه کمالگرا نباشیم استفان گایزه.
پیشنهاد میکنم حتما برین سراغش و بذارید ایدههایی که داره، وارد ذهنتون بشه. کتاب منطقیه و زرد نیست، ساده است و نیاز نیست برای فهمیدنش زور بزنین، از همه مهمتر هم اینکه به شدت کاربردیه و کمک میکنه تو زندگی روزمره با رنج کمتری رو به جلو حرکت کنیم.
باتشکر ویژه از تورج که معرفیش کرد.
پیشنهاد میکنم حتما برین سراغش و بذارید ایدههایی که داره، وارد ذهنتون بشه. کتاب منطقیه و زرد نیست، ساده است و نیاز نیست برای فهمیدنش زور بزنین، از همه مهمتر هم اینکه به شدت کاربردیه و کمک میکنه تو زندگی روزمره با رنج کمتری رو به جلو حرکت کنیم.
باتشکر ویژه از تورج که معرفیش کرد.
Forwarded from توییتر فارسی
اسپرسوساز کشف شده از معدنی در فرانسه که نشان میدهد در عصر حجر نیز مردم عاشق ادا بودن و به زور اسپرسو میخوردن
»nacm«
@OfficialPersianTwitter
»nacm«
@OfficialPersianTwitter
حالا نمیشد به احترام شهید رئیسی پنج سال دیگه هم همینجور بدون رئیس جمهور بمونیم؟
آدمیزاد هم موجود عجیبیهها!
یهو به خودش میاد و میبینه داره بابت بیرون آوردن ماشین از پارکینگ به خودش افتخار میکنه!
جدا کار سختی بودا!
یهو به خودش میاد و میبینه داره بابت بیرون آوردن ماشین از پارکینگ به خودش افتخار میکنه!
The Rebel
با اینکه مردمان شریف ازبکستان به شدت بدسلیقه ان ولی خب احتمالا تا آخر عمر مدیونشون باشم. بابام قراره نزدیک به یه ماه بره اونجا و فرصت به شدت خوبیه که مستقل شدن رو تجربه کنم. سالی که نکوست، از بهارش پیداست. ^_^
دو سال پیش بابا یه پروژهایی تو ازبکستان برداشت و یک ماهی رو نبود. اون زمان من خیلی از لحاظ شخصیتی رشد کردم. حتی به واسطه همون سفر تونستم از یه نیمچه رابطه به شدت سمی هم بیرون بیام.
نمایشگاه امسال هم همون جور که انتظار داشتم، خیلی بهم کمک کرده. حالم این روزا به شدت خوبه و بعد ازینم خاطره این روزا، حالم رو خوب نگه میداره.
برای منی که تو حوزه کاری همیشه محدود نگه داشته باشم، آزادی این روزام خیلی ارزشمنده. مخصوصا که تو این زمینه از بابا به مراتب بهترم.
خلاصه که:
اعتماد به نفس در بالاترین حد ممکن
بالا باز بالا باز
#از_احساساتم
نمایشگاه امسال هم همون جور که انتظار داشتم، خیلی بهم کمک کرده. حالم این روزا به شدت خوبه و بعد ازینم خاطره این روزا، حالم رو خوب نگه میداره.
برای منی که تو حوزه کاری همیشه محدود نگه داشته باشم، آزادی این روزام خیلی ارزشمنده. مخصوصا که تو این زمینه از بابا به مراتب بهترم.
خلاصه که:
اعتماد به نفس در بالاترین حد ممکن
بالا باز بالا باز
#از_احساساتم
یه سر رفتم پلیس +۱۰ و با خبر تلخی که کم و بیش منتظرش بودم، برگشتم. به لطف خدمت مقدس سربازی، پرونده مهاجرتم تا حداقل دو سال دیگه بسته شد و آخر پاییز یا نهایتا اول زمستون باید برم سربازی.
بعد ازونم دیگه هیچ چیزی معلوم نیست. معلوم نیست جونی برای جنگیدن دوباره داشته باشم یا نه. معلوم نیست چه مسیری رو با مدرک معادل کاردانی و یه تافل اکسپایر شده میتونم برم. معلوم نیست اوضاع اقتصادی کشور و جیب بابام چطور باشه. همه چیز میره تو یه مه غلیظ.
یکی دو تا تصمیم اشتباه گرفتم و همونم باعث شد خیابونای میلان در حد یه رویای شبانه باقی بمونن.
بدجور شکست خوردم. بد باخت دادم...
بعد ازونم دیگه هیچ چیزی معلوم نیست. معلوم نیست جونی برای جنگیدن دوباره داشته باشم یا نه. معلوم نیست چه مسیری رو با مدرک معادل کاردانی و یه تافل اکسپایر شده میتونم برم. معلوم نیست اوضاع اقتصادی کشور و جیب بابام چطور باشه. همه چیز میره تو یه مه غلیظ.
یکی دو تا تصمیم اشتباه گرفتم و همونم باعث شد خیابونای میلان در حد یه رویای شبانه باقی بمونن.
بدجور شکست خوردم. بد باخت دادم...
نمیگم ناراحت نیستم و اینا، ولی خب همینه که هست دیگه. دنیا به آخر خودش نرسیده و منم چارهایی جز ادامه دادن ندارم.