سومین جلسه کارگاه" هم اندیشی با مولانا" با تدریس دکتر محمدرضا سرگلزایی امروز شنبه ۱۲ اسفند ۹۶ برگزار گردید.
☎️۸۸۱۰۹۳۴۹
@aftabemehr
☎️۸۸۱۰۹۳۴۹
@aftabemehr
Forwarded from مصطفی ملکیان
🔅 برای رشد باید کتاب بخوانیم
✍مصطفی ملکیان
🔹ما با تکرار در حرفهای گذشته رشد نمیکنیم، بلکه باید رشد کنیم و نباید یک سلسله حرفهای کلیشه ای را تکرار کنیم که باعث عقب ماندن ما می شود، چون عالم در حال گذر است. به قول حافظ: دور فلک درنگ ندارد، شتاب کن.
🔹ممکن است اگر در یک قطار ما واگن سوم باشیم و نسبت به واگن سی ام 27 واگن جلوتر باشیم اما اگر یک قطاری آمد و از کل این قطار جلو بزند ما عقب مانده ایم. لذا نباید به کمترین ها نسبت به خودمان نگاه کنیم و خودمان را با آنها مقایسه کنیم و دلخوش به این باشیم که از آنها جلوتریم درحالی که از قطارهای دیگر عقب مانده ایم.
و راه حل رشد، مطالعه است و باید کتاب بخوانیم و با هم بحث کنیم.
🔹پرداختن به مسائل فرهنگی نیاز به مادهٔ خام دارد و مادهٔ آن مطالعه است. باید کتابهایی بخوانیم که فرهنگ ما را عوض کند. مطالب فیزیک، شیمی و جغرافیا و ... معلومات ما را افزایش میدهد ولی فرهنگ ما را تغییر نمیدهد. ما باید در حوزهٔ روانشناسی، فلسفه، ادبیات (خصوصاً رمان، داستان کوتاه و شعر)، عرفان و حوزهٔ دین مطالعه کنیم. این حوزهای است که فرهنگساز است و ما را فرهیخته تر میکند.
🔹کتاب خواندن با سرچ کردن در سایتها متفاوت است . یادگیری با مطالعهٔ کتاب میسر میشود. حتی در حوزهٔ سیاست کتاب بخوانید و با هم بحث کنید تا رشد کنید.
🔑 سخنرانی اختلاف ها را با قواعد اخلاقی حل کنیم
@mostafamalekian
✍مصطفی ملکیان
🔹ما با تکرار در حرفهای گذشته رشد نمیکنیم، بلکه باید رشد کنیم و نباید یک سلسله حرفهای کلیشه ای را تکرار کنیم که باعث عقب ماندن ما می شود، چون عالم در حال گذر است. به قول حافظ: دور فلک درنگ ندارد، شتاب کن.
🔹ممکن است اگر در یک قطار ما واگن سوم باشیم و نسبت به واگن سی ام 27 واگن جلوتر باشیم اما اگر یک قطاری آمد و از کل این قطار جلو بزند ما عقب مانده ایم. لذا نباید به کمترین ها نسبت به خودمان نگاه کنیم و خودمان را با آنها مقایسه کنیم و دلخوش به این باشیم که از آنها جلوتریم درحالی که از قطارهای دیگر عقب مانده ایم.
و راه حل رشد، مطالعه است و باید کتاب بخوانیم و با هم بحث کنیم.
🔹پرداختن به مسائل فرهنگی نیاز به مادهٔ خام دارد و مادهٔ آن مطالعه است. باید کتابهایی بخوانیم که فرهنگ ما را عوض کند. مطالب فیزیک، شیمی و جغرافیا و ... معلومات ما را افزایش میدهد ولی فرهنگ ما را تغییر نمیدهد. ما باید در حوزهٔ روانشناسی، فلسفه، ادبیات (خصوصاً رمان، داستان کوتاه و شعر)، عرفان و حوزهٔ دین مطالعه کنیم. این حوزهای است که فرهنگساز است و ما را فرهیخته تر میکند.
🔹کتاب خواندن با سرچ کردن در سایتها متفاوت است . یادگیری با مطالعهٔ کتاب میسر میشود. حتی در حوزهٔ سیاست کتاب بخوانید و با هم بحث کنید تا رشد کنید.
🔑 سخنرانی اختلاف ها را با قواعد اخلاقی حل کنیم
@mostafamalekian
Forwarded from انتشارات بهارسبز
تقدیم به شما دوست پر از محبت
دلم میخواهد ،
خانه ای داشته باشم پُر دوست !
کنجِ هر دیوارش ،
دوست هایم بنشینند آرام ...!
گل بگو گل بشنو ...!
هر کسی میخواهد ،
وارد خانه پر عشق و صفایم گردد ؛
یک سبد بوی گل سرخ
به من هدیه کند ...!
شرط وارد گشتن ،
شست و شوی دلهاست ...!
شرط آن داشتنِ ،
یک دل بی رنگ و ریاست ...!
بر دَرَش برگ گلی میکوبم !
روی آن با قلم سبزِ بهار ،
مینویسم ای یار خانهی ما اینجاست !
تا که سهراب نپرسد دیگر ،
" خانهی دوست کجاست ...! "
فریدون مشیری
دلم میخواهد ،
خانه ای داشته باشم پُر دوست !
کنجِ هر دیوارش ،
دوست هایم بنشینند آرام ...!
گل بگو گل بشنو ...!
هر کسی میخواهد ،
وارد خانه پر عشق و صفایم گردد ؛
یک سبد بوی گل سرخ
به من هدیه کند ...!
شرط وارد گشتن ،
شست و شوی دلهاست ...!
شرط آن داشتنِ ،
یک دل بی رنگ و ریاست ...!
بر دَرَش برگ گلی میکوبم !
روی آن با قلم سبزِ بهار ،
مینویسم ای یار خانهی ما اینجاست !
تا که سهراب نپرسد دیگر ،
" خانهی دوست کجاست ...! "
فریدون مشیری
Forwarded from Puzzle (Fariba Goshtaei)
خدا كند انگورها برسند
جهان مست شود
تلوتلو بخورند خیابانها
به شانهی هم بزنند
رئیس جمهورها و گداها
مرزها مست شوند
و محمّدعلی بعد از 17 سال مادرش را ببیند
و آمنه بعد از 17 سال، كودكش را لمس كند.
خدا كند انگورها برسند
آمو زیباترین پسرانش را بالا بیاورد
هندوكش دخترانش را آزاد كند.
برای لحظهای
تفنگها یادشان برود دریدن را
كاردها یادشان برود، بریدن را
قلم ها آتش را،
آتش بس بنویسند.
خدا كند كوهها به هم برسند
دریا چنگ بزند به آسمان
ماهش را بدزدد
به میخانه شوند پلنگها با آهوها.
خدا كند مستی به اشیاء سرایت كند
پنجرهها، دیوارها را بشكنند
و
تو
همچنانكه یارت را تنگ میبوسی
مرا نیز به یاد بیاوری.
محبوب من
محبوب دور افتادهی من
با من بزن پیالهای دیگر
به سلامتی باغهای معلق انگور.
شاعر افغان: الیاس علوی
@puzzlejung
جهان مست شود
تلوتلو بخورند خیابانها
به شانهی هم بزنند
رئیس جمهورها و گداها
مرزها مست شوند
و محمّدعلی بعد از 17 سال مادرش را ببیند
و آمنه بعد از 17 سال، كودكش را لمس كند.
خدا كند انگورها برسند
آمو زیباترین پسرانش را بالا بیاورد
هندوكش دخترانش را آزاد كند.
برای لحظهای
تفنگها یادشان برود دریدن را
كاردها یادشان برود، بریدن را
قلم ها آتش را،
آتش بس بنویسند.
خدا كند كوهها به هم برسند
دریا چنگ بزند به آسمان
ماهش را بدزدد
به میخانه شوند پلنگها با آهوها.
خدا كند مستی به اشیاء سرایت كند
پنجرهها، دیوارها را بشكنند
و
تو
همچنانكه یارت را تنگ میبوسی
مرا نیز به یاد بیاوری.
محبوب من
محبوب دور افتادهی من
با من بزن پیالهای دیگر
به سلامتی باغهای معلق انگور.
شاعر افغان: الیاس علوی
@puzzlejung
Forwarded from تخلیه و پاکسازی کانال (ali esnaashari)
♻️ تفاوت بین مادر کافی و مادر کامل ( مهر و دلسوزی و تفاوت بین آنها)
دکتر حسام فیروزی
✅ مهر یعنی اینکه یک مادر هر چقدر که میخواهد می تواند با کودکش بازی کند نوازش کند یا ماساژ بدهید، دنبال هم بدوند، با کودکش به پارک برود و وقت برای کودک صرف کند.
❌ دلسوزی یعنی کارهای که کودک خود می تواند انجام دهد را مادر بجای کودک انجام میدهد، کاپشن تنش می کند، لباس می پوشاند، کودک را کنار خود می خواباند و جاهای که نیاز هست اقتدار لازم را داشته باشد آن اقتدار را به کار نمی برد
✅ مهر باعث رشد روانی کودک می شود
❌دلسوری باعث می شود رشد روانی کودک متوقف شود!
@DrHesamFiroozi
#آموزشی
#فرزند_پروری
@TA2Day
دکتر حسام فیروزی
✅ مهر یعنی اینکه یک مادر هر چقدر که میخواهد می تواند با کودکش بازی کند نوازش کند یا ماساژ بدهید، دنبال هم بدوند، با کودکش به پارک برود و وقت برای کودک صرف کند.
❌ دلسوزی یعنی کارهای که کودک خود می تواند انجام دهد را مادر بجای کودک انجام میدهد، کاپشن تنش می کند، لباس می پوشاند، کودک را کنار خود می خواباند و جاهای که نیاز هست اقتدار لازم را داشته باشد آن اقتدار را به کار نمی برد
✅ مهر باعث رشد روانی کودک می شود
❌دلسوری باعث می شود رشد روانی کودک متوقف شود!
@DrHesamFiroozi
#آموزشی
#فرزند_پروری
@TA2Day
Forwarded from نشر سایه سخن (Mousa Malekian)
💬 در دنیای #قضاوت ها تنها به این نکته توجه میشود که دیگران بر اساس نظر ما چگونهاند؟
👎 فردی در ترافیک جلوی ما بپیچید «احمق»
👈 ما که جلوی دیگران میپیچیم «زرنگ»
👎کسی جواب تلفن ما را ندهد «بیمعرفت»
👈ما که جواب ندهیم «گرفتار»
👎 فرد بلندتر از ما «دراز»
👈 کوتاهتر از ما «کوتوله»
👎همسری که زیاد محبت بخواهد «وابسته»
👈 ما بیشتر بخواهیم، طرف مقابل میشود «بی احساس»
👎 فردی لیوان آب ما را واژگون کرد «کور»
👈 پای ما به لیوان دیگری خورد «شعور» ندارد لیوان را سر راه قرار داده است؛ و...
❌ دنیای قضاوتها یعنی تحلیل رفتار و گفتار دیگران بر اساس نیازها و ارزشهای خودمان.
📚 #ارتباط_بدون_خشونت
✍️ #مارشال_روزنبرگ
src: @anewattitude
🆔 @SayehSokhan
👎 فردی در ترافیک جلوی ما بپیچید «احمق»
👈 ما که جلوی دیگران میپیچیم «زرنگ»
👎کسی جواب تلفن ما را ندهد «بیمعرفت»
👈ما که جواب ندهیم «گرفتار»
👎 فرد بلندتر از ما «دراز»
👈 کوتاهتر از ما «کوتوله»
👎همسری که زیاد محبت بخواهد «وابسته»
👈 ما بیشتر بخواهیم، طرف مقابل میشود «بی احساس»
👎 فردی لیوان آب ما را واژگون کرد «کور»
👈 پای ما به لیوان دیگری خورد «شعور» ندارد لیوان را سر راه قرار داده است؛ و...
❌ دنیای قضاوتها یعنی تحلیل رفتار و گفتار دیگران بر اساس نیازها و ارزشهای خودمان.
📚 #ارتباط_بدون_خشونت
✍️ #مارشال_روزنبرگ
src: @anewattitude
🆔 @SayehSokhan
Forwarded from سهند ایرانمهر
✔️قائم مقام:اعلیحضرت چه مبلغ مالیات دریافت میفرمایند؟/شاه:قریب به شش کرور/قائم مقام:روس چه مبلغ حاصل مالیاتی دارد؟/شاه: ششصد کرور/قائم:بقانون حساب،کسی که 6 کرور مالیات میگیرد، باکسیکه 600کرور عایدات داردازدرجنگ درنمی آید.
🔸منبع:ساسانی،خان ملک، سیاستگران دوره قاجار، جلد دوم، صفحه 18
https://twitter.com/sahandiranmehr/status/970188478154788864
🔸منبع:ساسانی،خان ملک، سیاستگران دوره قاجار، جلد دوم، صفحه 18
https://twitter.com/sahandiranmehr/status/970188478154788864
Twitter
سهند ایرانمهر
قائم مقام:اعلیحضرت چه مبلغ مالیات دریافت میفرمایند؟/شاه:قریب به شش کرور/قائم مقام:روس چه مبلغ حاصل مالیاتی دارد؟/شاه: ششصد کرور/قائم:بقانون حساب،کسی که 6 کرور مالیات میگیرد، باکسیکه 600کرور عایدات داردازدرجنگ درنمی آید./منبع:ساسانی،خان ملک، سیاستگران دوره…
🔳⭕️نظریه قاتل هوشمند
سال ۱۸۴۱ کشتی «براون» در نزدیکی ساحل نیوفاندلند غرق شد. برای نجات مسافران، قایقهای نجات به اندازه مسافران نبود: در حالی که ۷۴ نفر قایق را پر کرده بودند، ظرفیتش تنها ۶۰ نفر بود؛ و این یعنی غرق شدن قایق نجات. یک حساب و کتاب ساده همه چیز را مشخص می کرد: ۷۴ منهای ۶۰ مساوی ۱۴!
معاون ناخدا به ملوانی به نام هولمز دستور داد که ۱۴ نفر را به دریا بیندازد. او ۱۳ مرد را به دریا انداخت و یک زن هم به خاطر اینکه از معشوقش جدا نشود، خودش با آنها به آب پرید و همگی غرق شدند؛ اما بقیه نجات پیدا کردند. بعدها هولمز به اتهام قتل غیرقانونی دستگیر و محاکمه شد.
در طول محاکمه این پرسش طرح شد که هولمز چه معیارهایی برای انتخاب قربانیان داشت؟ پاسخ این بود: همه خدمه کشتی باید زنده میماندند تا جان بقیه را نجات دهند؛ کودکان، زنان متأهل، زنان مجرد و مردان متأهل هم، به ترتیب، اولویتهای بعدی بودند. آنها مردان مجرد را به دریا انداخته بودند. واقعیت آن بود که معیارهای انتخاب منعکس کننده ارزشهای آن زمان و شرایط ويژه کشتی بود.
کارکرد: نجات خدمه کشتی به دلیل کمک به نجات سایرین
سن و جنسیت: تقدم کودکان و زنان که آسیب پذیرترند.
تاهل: انگارهی ازدواج مقدس (برگرفته از چه کسی را برای کشتن انتخاب کنیم؟ نوشته دکتر امیر ناظمی)
☑️⭕️تحلیل و تجویز راهبردی:
ما هر روز در کشتی براون هستیم و هر روز در معرض انتخاب های دردناک. به خاطر اهمیت مساله بگذارید در ابتدا سه مثال بزنم:
در زندگی شخصی: فرض کنید که دو پیشنهاد پیش روی شما وجود دارد: تحصیل در مقطع تحصیلات تکمیلی به صورت تمام وقت و یا پیوستن به سازمان مشهور و موفق به عنوان مدیر اجرایی که آن هم تمام وقت است. شما باید یکی از این دو را انتخاب کنید و دیگری را به دریا بندازید.
در سطح سازمانی: شما دو انتخاب پیش رو دارید با توجه به منابع محدود فعلی تان یا باید روی ارایه یک محصول ساده، استاندارد و با قیمت معقول تمرکز کنید (مثلا خودکار بیک را در نظر بگیرید) یا باید روی یک محصول لاکچری، گران قیمت برای طبقه متوسط به بالا تمرکز کنید (مثلا خودنویس پارکر را در نظر بگیرید). شما باید یکی را قربانی کنید و به دریا بیاندازید و دیگری را نگاه دارید. کدام را انتخاب می کنید.
در حوزه کشورداری: بودجه کشور محدود است و شما چند انتخاب پیش رو دارید: یا باید این بودجه را به طرح تحول سلامت تخصیص دهید یا به بودجه دفاعی برای خرید تسلیحات یا به زیرساخت های حمل و نقل و یا به ... کدام را انتخاب می کنید و کدام را قربانی؟ یا مثالی دیگر، در یکی از کشورهای همسایه جنگ می شود، شما مداخله می کنید یا نه؟ انتخاب هر گزینه یعنی قربانی کردن انتخاب های دیگر.
با همین انتخاب ها (بخوانید همین کشتن ها و زنده نگه داشتن ها) است که سرنوشت یک زندگی، یک سازمان و یک کشور را انتخاب می کنید. در تمامی تصمیم هایی که در بالا گفتم ما باید دست به انتخاب بزنیم، هر انتخابی یعنی انتخاب قربانی! و یعنی اینکه چاقو برداری و سر گزینه های دیگر را در پای گزینه منتخب ببری.
کشوری که برخی کشورها را در لیست سیاه قرار می دهد و باقی را نه، سازمانی که برخی از مشتریان را انتخاب می کند و برخی را نه. پزشک متخصصی که برخی از کیس های پزشکی را قبول می کند و برخی را نه. مدیر اجرایی که یکی از پست های پیشنهادی را قبول می کند و بقیه را نه. همه قاتلند. قاتل گزینه های غیر اصلی و قربانی کردن آن ها در پای گزینه اصلی و منتخب.
لذا از این نگاه می توان دو نکته آموخت:
1- همه ما از قتل بدمان می آید. ترجیح مان این است که همه را در قایق نگاه داریم، اما مساله اینجاست که گاهی اوقات (و البته نه همیشه) نگاه داشتن همه سرنشینان در قایق باعث مردن همه میشود. این جا همان جایی است که بی تصمیمی منجر به فاجعه می شود. سیستمی که نتواند دست به انتخاب های دردناک بزند و برخی را قربانی کند، همه را به کشتن می دهد.
2- حال که باید دست به انتخاب بزنیم یا به عبارت دیگر حالا که مجبوریم قاتل باشیم؛ باید قاتل هوشمندی باشیم. اینکه واقعا اولویت های زندگی، سازمان و کشورمان را به درستی تشخیص دهيم، بسیار بسیار حیاتی است. اینکه فقط قاتل باشیم، هنری نیست، قاتل باید هوشمند باشد. اینکه من نوسازی ناوگان هواپیما را در اولویت بگذارم یا نوسازی قطارها را؟ اینکه من زمان محدود مدیران ارشد کشور را مصروف گسترش توریسم کنم یا مبارزه با تروریسم و مناقشات منطقه ای؟ این که وقت محدودم را صرف روزنامه خواندن کنم یا برنامه های کم عمق تلویزیونی؟ همه این ها نشانه های هوشمندی است اولین گام هوشمندی، رهایی از دست گزینه های همیشگی است، گزینه هایی که از روی تکرار، تقلید و ترس از کنار گذاشتن سنت ها و عادت ها انتخاب کرده ایم.
دکتر مجتبی لشکربلوکی
@aftabemeht
سال ۱۸۴۱ کشتی «براون» در نزدیکی ساحل نیوفاندلند غرق شد. برای نجات مسافران، قایقهای نجات به اندازه مسافران نبود: در حالی که ۷۴ نفر قایق را پر کرده بودند، ظرفیتش تنها ۶۰ نفر بود؛ و این یعنی غرق شدن قایق نجات. یک حساب و کتاب ساده همه چیز را مشخص می کرد: ۷۴ منهای ۶۰ مساوی ۱۴!
معاون ناخدا به ملوانی به نام هولمز دستور داد که ۱۴ نفر را به دریا بیندازد. او ۱۳ مرد را به دریا انداخت و یک زن هم به خاطر اینکه از معشوقش جدا نشود، خودش با آنها به آب پرید و همگی غرق شدند؛ اما بقیه نجات پیدا کردند. بعدها هولمز به اتهام قتل غیرقانونی دستگیر و محاکمه شد.
در طول محاکمه این پرسش طرح شد که هولمز چه معیارهایی برای انتخاب قربانیان داشت؟ پاسخ این بود: همه خدمه کشتی باید زنده میماندند تا جان بقیه را نجات دهند؛ کودکان، زنان متأهل، زنان مجرد و مردان متأهل هم، به ترتیب، اولویتهای بعدی بودند. آنها مردان مجرد را به دریا انداخته بودند. واقعیت آن بود که معیارهای انتخاب منعکس کننده ارزشهای آن زمان و شرایط ويژه کشتی بود.
کارکرد: نجات خدمه کشتی به دلیل کمک به نجات سایرین
سن و جنسیت: تقدم کودکان و زنان که آسیب پذیرترند.
تاهل: انگارهی ازدواج مقدس (برگرفته از چه کسی را برای کشتن انتخاب کنیم؟ نوشته دکتر امیر ناظمی)
☑️⭕️تحلیل و تجویز راهبردی:
ما هر روز در کشتی براون هستیم و هر روز در معرض انتخاب های دردناک. به خاطر اهمیت مساله بگذارید در ابتدا سه مثال بزنم:
در زندگی شخصی: فرض کنید که دو پیشنهاد پیش روی شما وجود دارد: تحصیل در مقطع تحصیلات تکمیلی به صورت تمام وقت و یا پیوستن به سازمان مشهور و موفق به عنوان مدیر اجرایی که آن هم تمام وقت است. شما باید یکی از این دو را انتخاب کنید و دیگری را به دریا بندازید.
در سطح سازمانی: شما دو انتخاب پیش رو دارید با توجه به منابع محدود فعلی تان یا باید روی ارایه یک محصول ساده، استاندارد و با قیمت معقول تمرکز کنید (مثلا خودکار بیک را در نظر بگیرید) یا باید روی یک محصول لاکچری، گران قیمت برای طبقه متوسط به بالا تمرکز کنید (مثلا خودنویس پارکر را در نظر بگیرید). شما باید یکی را قربانی کنید و به دریا بیاندازید و دیگری را نگاه دارید. کدام را انتخاب می کنید.
در حوزه کشورداری: بودجه کشور محدود است و شما چند انتخاب پیش رو دارید: یا باید این بودجه را به طرح تحول سلامت تخصیص دهید یا به بودجه دفاعی برای خرید تسلیحات یا به زیرساخت های حمل و نقل و یا به ... کدام را انتخاب می کنید و کدام را قربانی؟ یا مثالی دیگر، در یکی از کشورهای همسایه جنگ می شود، شما مداخله می کنید یا نه؟ انتخاب هر گزینه یعنی قربانی کردن انتخاب های دیگر.
با همین انتخاب ها (بخوانید همین کشتن ها و زنده نگه داشتن ها) است که سرنوشت یک زندگی، یک سازمان و یک کشور را انتخاب می کنید. در تمامی تصمیم هایی که در بالا گفتم ما باید دست به انتخاب بزنیم، هر انتخابی یعنی انتخاب قربانی! و یعنی اینکه چاقو برداری و سر گزینه های دیگر را در پای گزینه منتخب ببری.
کشوری که برخی کشورها را در لیست سیاه قرار می دهد و باقی را نه، سازمانی که برخی از مشتریان را انتخاب می کند و برخی را نه. پزشک متخصصی که برخی از کیس های پزشکی را قبول می کند و برخی را نه. مدیر اجرایی که یکی از پست های پیشنهادی را قبول می کند و بقیه را نه. همه قاتلند. قاتل گزینه های غیر اصلی و قربانی کردن آن ها در پای گزینه اصلی و منتخب.
لذا از این نگاه می توان دو نکته آموخت:
1- همه ما از قتل بدمان می آید. ترجیح مان این است که همه را در قایق نگاه داریم، اما مساله اینجاست که گاهی اوقات (و البته نه همیشه) نگاه داشتن همه سرنشینان در قایق باعث مردن همه میشود. این جا همان جایی است که بی تصمیمی منجر به فاجعه می شود. سیستمی که نتواند دست به انتخاب های دردناک بزند و برخی را قربانی کند، همه را به کشتن می دهد.
2- حال که باید دست به انتخاب بزنیم یا به عبارت دیگر حالا که مجبوریم قاتل باشیم؛ باید قاتل هوشمندی باشیم. اینکه واقعا اولویت های زندگی، سازمان و کشورمان را به درستی تشخیص دهيم، بسیار بسیار حیاتی است. اینکه فقط قاتل باشیم، هنری نیست، قاتل باید هوشمند باشد. اینکه من نوسازی ناوگان هواپیما را در اولویت بگذارم یا نوسازی قطارها را؟ اینکه من زمان محدود مدیران ارشد کشور را مصروف گسترش توریسم کنم یا مبارزه با تروریسم و مناقشات منطقه ای؟ این که وقت محدودم را صرف روزنامه خواندن کنم یا برنامه های کم عمق تلویزیونی؟ همه این ها نشانه های هوشمندی است اولین گام هوشمندی، رهایی از دست گزینه های همیشگی است، گزینه هایی که از روی تکرار، تقلید و ترس از کنار گذاشتن سنت ها و عادت ها انتخاب کرده ایم.
دکتر مجتبی لشکربلوکی
@aftabemeht
امیدوارم که به زودی تمام پراکندگان وطن باز به ایران برگردند و در عوضِ مجادله و قتال، در خط "اعتدال "کار بکنند یعنی خار بخورند و بار ببرند و کشتی مشرف به غرق وطن را به ساحل نجات بکشند..عجیب این است که در ایران، بر سر آزادی عقاید جنگ میکنند ولی هیچ کس به عقیده دیگری وقعی نمی گذارد؛ سهل است اگر کسی اظهار رای و عقیده نماید متهم و واجب القتل، مستبد، اعیان پرست، خودپسند، نمی دانم چه و چه نامیده میشود و این نام را کسی میدهد که در هفت آسیا یک مثقال آرد ندارد یعنی نه روح دارد نه علم ، نه تجربه؛ فقط ششلول دارد....راستی یادتان هست مکتوب من را که از شما سئوال کرده بودم:" طهران کدام جانور است که در یک شب صد و بیست انجمن میزاید؟".
...من ایران را 50سال است میشناسم و هفتاد و یکم سن من تمام شده. کدام دیوانه در دنیا، بی بنّا عمارت میسازد؟ کدام دیوانه بدون تهیه مصالح، بنّا را دعوت به کار می نماید؟ کدام مجنون تغییر ایران را خلق الساعه حساب می کند؟.. آخر هیچ پیغمبری می توانست این کشور را به سرعت پیشرفته کند که حالا "حسین بزاز" یا "محسن خیاط" یا فلان آدم میخواهد این کار را بکند؟... ایرانی، تاکنون اسیر یک گاو دو شاخ استبداد بود اما بعد از این اگر اداره خود را قادر نشود به گاو هزار رجاله دچار میگردد آن وقت مستبدین به نابالغی ما می خندند...فاش می گویم که من این مساله را، بی چون و چرا؛ میبینم.
نامه عبدالرحیم طالبوف تبریزی به علیاکبرخان قزوینی ( دهخدا )
برگرفته از کانال تفکر
☎️۸۸۱۰۹۳۴۹
@aftabemehr
...من ایران را 50سال است میشناسم و هفتاد و یکم سن من تمام شده. کدام دیوانه در دنیا، بی بنّا عمارت میسازد؟ کدام دیوانه بدون تهیه مصالح، بنّا را دعوت به کار می نماید؟ کدام مجنون تغییر ایران را خلق الساعه حساب می کند؟.. آخر هیچ پیغمبری می توانست این کشور را به سرعت پیشرفته کند که حالا "حسین بزاز" یا "محسن خیاط" یا فلان آدم میخواهد این کار را بکند؟... ایرانی، تاکنون اسیر یک گاو دو شاخ استبداد بود اما بعد از این اگر اداره خود را قادر نشود به گاو هزار رجاله دچار میگردد آن وقت مستبدین به نابالغی ما می خندند...فاش می گویم که من این مساله را، بی چون و چرا؛ میبینم.
نامه عبدالرحیم طالبوف تبریزی به علیاکبرخان قزوینی ( دهخدا )
برگرفته از کانال تفکر
☎️۸۸۱۰۹۳۴۹
@aftabemehr
Forwarded from نشر سایه سخن (Mousa Malekian)
موش و خرگوش و "خروس"و خوک و مار و اژدها ...
کاش سالی هم برای "آدمیت"داشتیم !
#محمود_افهمی
🆔 @SayehSokhan
کاش سالی هم برای "آدمیت"داشتیم !
#محمود_افهمی
🆔 @SayehSokhan
آنچه مردم را سنگدل می سازد این است که در هر انسان تنها آن میزان توان هست که قادر باشد آلام و محن خود را تحمل نماید. بنابراین هنگامی که شخصی بر حسب اتفاق از شادی غیر معمولی بهره مند می گردد، اغلب نتیجه این می شود که مهربان و دوست داشتنی می گردد.
اما مردمانی که همواره در ناز و نعمت بوده اند اغلب طوری دیگر هستند؛آنها بیش از آن با رنج و محنت بیگانه بوده اند که بخواهند و بتوانند با آن همدردی کنند. به همین دلیل است که اغلب فقرا برای همدردی و دستگیری از دیگران آمادگی بیشتری دارند تا اغنیا.
#شوپنهاور
برگرفته از كانال جامعه شناسي
آفتاب مهر
☎️ ۸۸۱۰۹۳۴۹
@aftabemehr
اما مردمانی که همواره در ناز و نعمت بوده اند اغلب طوری دیگر هستند؛آنها بیش از آن با رنج و محنت بیگانه بوده اند که بخواهند و بتوانند با آن همدردی کنند. به همین دلیل است که اغلب فقرا برای همدردی و دستگیری از دیگران آمادگی بیشتری دارند تا اغنیا.
#شوپنهاور
برگرفته از كانال جامعه شناسي
آفتاب مهر
☎️ ۸۸۱۰۹۳۴۹
@aftabemehr
Forwarded from دکتر محمود سریع القلم
یادداشتی برای نوروز 1397
سی ویژگی یک شهروند مسئولیت شناس
"دکتر محمود سریع القلم"
۱- آینده خود را تابع تلاش و خلاقیت خود می داند؛
۲- هر کاری را با مشورت های تخصصی انجام می دهد؛
۳- از کسانی که برای مدیریت کشور انتخاب کرده در برابر قدرت و اختیاراتی که دارند، مسئولیت مطالبه می کند؛
۴- براساس نظریه سیستم ها و نگاه درازمدت به زندگی، راستگوست؛
۵- مانع رشد دیگران نمی شود: بلکه با آنها رقابت می کند؛
۶- حداقل یک ساعت در روز کتاب می خواند؛
۷- از شخصی که زیاد دروغ می گوید، فاصله می گیرد؛
۸- در انجام کارها، از توان عقلی خود، چندین برابرِ هوش خود بهره می گیرد؛
۹- به دلایل حقوقی، به شدت مراقب سخنان خود است؛
۱۰- تا از قضاوتی مطمئن نباشد، مطرح نمی کند؛
۱۱- منتظر نمی نشیند تا دیگران، گره های زندگی او را باز کنند: بلکه با ابتکار و سخت کوشی، زندگی خود را مدیریت می کند؛
۱۲- رعایت حقوق مردم در جامعه را وظیفه خود می داند؛
۱۳- حداقل یک متر با فاصله از شخصی که در حال استفاده از خودپرداز بانک است، می ایستد؛
۱۴- وقتی قرار است ساعت ۸ جایی باشد، ساعت ۷:۵۰ دقیقه دَمِ دَر ایستاده است؛
۱۵- در قدرت و سِمَت بیش از ۸ سال نمیماند زیرا ۸ سال برای نوآوری حداکثری، کافی است؛
۱۶- حتی سه نصف شب و بدون آنکه دوربینی باشد، پشت چراغ قرمز می ایستد؛
۱۷- بسیار سفر می کند تا بیاموزد و بلوغ فکری و رفتاری را تجربه کند؛
۱۸- وقتی از یک خیابان فرعی به اصلی می رسد، اتومبیل خود را متوقف می کند و پس از ایمنی کامل، حرکت می کند؛
۱۹- آنقدر Search میکند تا Fact را ازPropaganda تفکیک کند؛
۲۰- کوله پشتی خود را در اتوبوس و مترو در دست می گیرد تا مزاحمتی برای دیگران ایجاد نکند؛
۲۱- به دیگران القاب منتسب نمی کند: بلکه انگیزه ها و افکار آنان را تحلیل می کند؛
۲۲- از شخصی که با رانت ثروتمند شده است، فاصله می گیرد؛
۲۳- زندگی خود را مانند لوگوی المپیک در پنج دایره متداخل طراحی می کند: رشد فردی، توجه به خانواده، حرفه، افزایش سطح دانش تخصصی و خدمات مدنی؛
۲۴- فقط یک شغل دارد و وظایف آن را به بهترین نحو انجام می دهد؛
۲۵- بسیار می گوید: من نمیدانم یا این موضوع را به درستی نمیفهمم؛
۲۶- آنقدر حوصله به خرج می دهد تا موضوعی را دقیق بفهمد بعد واکنش نشان دهد؛
۲۷- دفترچه کوچکی دارد که صفحه اول آن نوشته شده: ضعفهای من و روشهای اصلاح؛
۲۸- خمیرمایه ذهنی او این گونه شکل گرفته: ۲۰ درصد اظهارنظر کردن و ۸۰ درصد سئوال کردن؛
۲۹- برای جلب اعتماد دیگران، سیگنال های متناقض نمی فرستد؛
۳۰- چون خودشناسی مقدمه توسعه یافتگی مدنی است، آنقدر از خود شناخت دارد که ۵۰ صفحه در مورد افکار و روحیات خود می تواند بنویسد.
ارسال نظر در لینک زیر 👇
goo.gl/jfmuTy
کانال تلگرام 👇
@sariolghalam
سی ویژگی یک شهروند مسئولیت شناس
"دکتر محمود سریع القلم"
۱- آینده خود را تابع تلاش و خلاقیت خود می داند؛
۲- هر کاری را با مشورت های تخصصی انجام می دهد؛
۳- از کسانی که برای مدیریت کشور انتخاب کرده در برابر قدرت و اختیاراتی که دارند، مسئولیت مطالبه می کند؛
۴- براساس نظریه سیستم ها و نگاه درازمدت به زندگی، راستگوست؛
۵- مانع رشد دیگران نمی شود: بلکه با آنها رقابت می کند؛
۶- حداقل یک ساعت در روز کتاب می خواند؛
۷- از شخصی که زیاد دروغ می گوید، فاصله می گیرد؛
۸- در انجام کارها، از توان عقلی خود، چندین برابرِ هوش خود بهره می گیرد؛
۹- به دلایل حقوقی، به شدت مراقب سخنان خود است؛
۱۰- تا از قضاوتی مطمئن نباشد، مطرح نمی کند؛
۱۱- منتظر نمی نشیند تا دیگران، گره های زندگی او را باز کنند: بلکه با ابتکار و سخت کوشی، زندگی خود را مدیریت می کند؛
۱۲- رعایت حقوق مردم در جامعه را وظیفه خود می داند؛
۱۳- حداقل یک متر با فاصله از شخصی که در حال استفاده از خودپرداز بانک است، می ایستد؛
۱۴- وقتی قرار است ساعت ۸ جایی باشد، ساعت ۷:۵۰ دقیقه دَمِ دَر ایستاده است؛
۱۵- در قدرت و سِمَت بیش از ۸ سال نمیماند زیرا ۸ سال برای نوآوری حداکثری، کافی است؛
۱۶- حتی سه نصف شب و بدون آنکه دوربینی باشد، پشت چراغ قرمز می ایستد؛
۱۷- بسیار سفر می کند تا بیاموزد و بلوغ فکری و رفتاری را تجربه کند؛
۱۸- وقتی از یک خیابان فرعی به اصلی می رسد، اتومبیل خود را متوقف می کند و پس از ایمنی کامل، حرکت می کند؛
۱۹- آنقدر Search میکند تا Fact را ازPropaganda تفکیک کند؛
۲۰- کوله پشتی خود را در اتوبوس و مترو در دست می گیرد تا مزاحمتی برای دیگران ایجاد نکند؛
۲۱- به دیگران القاب منتسب نمی کند: بلکه انگیزه ها و افکار آنان را تحلیل می کند؛
۲۲- از شخصی که با رانت ثروتمند شده است، فاصله می گیرد؛
۲۳- زندگی خود را مانند لوگوی المپیک در پنج دایره متداخل طراحی می کند: رشد فردی، توجه به خانواده، حرفه، افزایش سطح دانش تخصصی و خدمات مدنی؛
۲۴- فقط یک شغل دارد و وظایف آن را به بهترین نحو انجام می دهد؛
۲۵- بسیار می گوید: من نمیدانم یا این موضوع را به درستی نمیفهمم؛
۲۶- آنقدر حوصله به خرج می دهد تا موضوعی را دقیق بفهمد بعد واکنش نشان دهد؛
۲۷- دفترچه کوچکی دارد که صفحه اول آن نوشته شده: ضعفهای من و روشهای اصلاح؛
۲۸- خمیرمایه ذهنی او این گونه شکل گرفته: ۲۰ درصد اظهارنظر کردن و ۸۰ درصد سئوال کردن؛
۲۹- برای جلب اعتماد دیگران، سیگنال های متناقض نمی فرستد؛
۳۰- چون خودشناسی مقدمه توسعه یافتگی مدنی است، آنقدر از خود شناخت دارد که ۵۰ صفحه در مورد افکار و روحیات خود می تواند بنویسد.
ارسال نظر در لینک زیر 👇
goo.gl/jfmuTy
کانال تلگرام 👇
@sariolghalam
ازدواج یک تصمیم است و باید به آن، تنها، به چشم یک تصمیم نگاه کرد، نه یک دستاورد و موفقیت. هر زمان که ما به تصمیمی بار معنایی موفقیت و شکست بدهیم خودمان را به سمت قضاوت و ارزش گذاری سوق میدهیم. جامعه ای که مملو از ارزش گذاری و نمره دهی باشد، آدمهایش را در حد همان نمرهها باارزش میبیند و مدام آنها را با برچسبهایی قضاوت میکند. اینکه مدرکش چیست، خانهاش کجاست، ماشینش چیست، ازدواج کرده است یا نه، همسرش کیست و چه موقعیتی دارد، فرزندی دارد یا نه.
جامعه ای که آدمهایش را در حد برچسبها، پایین میآورد، آنها را غمگین و سرخورده میکند چون در نهایت در مسابقات افرادی مدال طلا کسب میکنند و عده ای نقره و برنز و دیگرانی اصلا دیده نمیشوند.
ما همه پیکره ی یک جامعه هستیم.
اگر ما به عنوان بخشی از جامعه، به بخشی دیگر نگاهی تبعیض آمیز داشته باشیم که دیگر جامعه نیستیم!
آدمهایی پراکنده ایم که در سطحی از زمین، ناهماهنگ و بدون تلاش برای درک کردنِ یکدیگر، فقط زندگی میکنیم.
اگر ما در این سرزمین به دنیا آمده ایم و در این شرایط زندگی میکنیم یعنی جزئی از یک "درکِ بزرگ" هستیم. نه یک مسابقه ی ارزش گذاری و شمارشِ دستاوردها!
اگر کنار هم زندگی میکنیم یعنی مسئولیم که یکدیگر را درک کنیم و خودمان تبعیض آمیز، زندگی را بر بخشی دیگر سخت تر نکنیم.
نگاه جامعه، نگاه ماست. از خودمان شروع کنیم از اینکه آغوش باشیم، پذیرا و امن، فارغ از ارزشگذاریهای تبعیض آمیز.
ازدواج نکردن و یا از ازدواج بیرون آمدن هیچ معنایی ندارد! درست همانطور که ازدواج کردن فاقد معناست!
رابطهها میتوانند با یک تصمیم به ازدواج ختم شوند و میتوانند از فرم ازدواج خارج شوند.
اینها همه تصمیمهای ما هستند! ما در دنیایی از تفاوت ها قرار است کنار یکدیگر زندگی کنیم و تفاوت در دیدگاه و تصمیمها تنها با درک کردن قابل پذیرش میشود.
ازدواج نکردن نشاندهنده ی نقص نیست همانطور که ازدواج کردن نشاندهنده ی برتری نیست.
پونه مقيمی
برگرفته از كانال تحلیل رفتار متقابل
آفتاب مهر
☎️ ۸۸۱۰۹۳۴۹
@aftabemehr
جامعه ای که آدمهایش را در حد برچسبها، پایین میآورد، آنها را غمگین و سرخورده میکند چون در نهایت در مسابقات افرادی مدال طلا کسب میکنند و عده ای نقره و برنز و دیگرانی اصلا دیده نمیشوند.
ما همه پیکره ی یک جامعه هستیم.
اگر ما به عنوان بخشی از جامعه، به بخشی دیگر نگاهی تبعیض آمیز داشته باشیم که دیگر جامعه نیستیم!
آدمهایی پراکنده ایم که در سطحی از زمین، ناهماهنگ و بدون تلاش برای درک کردنِ یکدیگر، فقط زندگی میکنیم.
اگر ما در این سرزمین به دنیا آمده ایم و در این شرایط زندگی میکنیم یعنی جزئی از یک "درکِ بزرگ" هستیم. نه یک مسابقه ی ارزش گذاری و شمارشِ دستاوردها!
اگر کنار هم زندگی میکنیم یعنی مسئولیم که یکدیگر را درک کنیم و خودمان تبعیض آمیز، زندگی را بر بخشی دیگر سخت تر نکنیم.
نگاه جامعه، نگاه ماست. از خودمان شروع کنیم از اینکه آغوش باشیم، پذیرا و امن، فارغ از ارزشگذاریهای تبعیض آمیز.
ازدواج نکردن و یا از ازدواج بیرون آمدن هیچ معنایی ندارد! درست همانطور که ازدواج کردن فاقد معناست!
رابطهها میتوانند با یک تصمیم به ازدواج ختم شوند و میتوانند از فرم ازدواج خارج شوند.
اینها همه تصمیمهای ما هستند! ما در دنیایی از تفاوت ها قرار است کنار یکدیگر زندگی کنیم و تفاوت در دیدگاه و تصمیمها تنها با درک کردن قابل پذیرش میشود.
ازدواج نکردن نشاندهنده ی نقص نیست همانطور که ازدواج کردن نشاندهنده ی برتری نیست.
پونه مقيمی
برگرفته از كانال تحلیل رفتار متقابل
آفتاب مهر
☎️ ۸۸۱۰۹۳۴۹
@aftabemehr
🔸 ایران ما میتوانست به این شکل باشد:
کسی تا بحال فکر کرده که میشود از تبریز به باکو و تفلیس و مسکو و دیاربکر و آنکارا و استانبول و اربیل و تهران و گیلان قطار سریعالسیر گذاشت یا شرکت هواپیمایی ارزان قیمت مثل «رایان ایر» یا «ایزی جت» در منطقه درست کرد؟
آخر هفته سوار قطار شد و دو ساعت دیگر در تفلیسی. ماه بعد میتوان برای نهار به «دیاربکر» یا «طرابزون» رفت یا باکو مثلاً.
یک بار در سال میتوان به استانبول رفت و بازی بشیکتاش منچستر را در ورزشگاه جدید بشیکتاش از نزدیک دید.
و یا میتوان دهکدهای سبز مثل آنهایی را که در سوئیس است در کوهپایههای سهند و سبلان و میشوو و اورین درست کرد و با تبلیغاتی که در «سیانان» و فوکس و الجزیره میشود سالانه حداقل ده میلیون توریست را در آذربایجان پذیرفت.
به جای فرودگاه فعلی تبریز و اردبیل و ...که دو ساعت باید مننظر باشی تا کیف صد نفر مسافر هواپیمایی ... آتا توسط مامورین گمرگ بازرسی شود میتوان فرودگاهی زد که سالانه پنجاه میلیون ظرفیت داشته باشد.
سیستم ویزا را برای کشورهای منطقه کلا برداشت و اختلافات را به معامله و نفع همهگانی تبدیل کرد.
میتوان دانشجویان رشته اقتصاد را یک سال فرستاد کره جنوبی تا ببینند توسعه در این کشور چگونه رخ داد.
یا برای دانشگاه زنجان یا اردبیل و اورمیه اساتید مدعو از «امآیتی» یا «هاروارد» و «استنفورد» و «کمبریج» آورد تا آرام ارام بفهمیم چگونه مسئله رقابت و بهترشدن موضوع جهان توسعه یافته است.
جشنواره انگور در مراغه، جشنواره سیب در زنوز، جشنواره آفتابگردان در خوی، عسل در سرعین و زردآلو در مرند درست کرد. هم خرید و فروخت و هم شادی کرد و خندید.
یا به روستائیان آموزش داد چگونه میتوانند پنیرشان را کیلویی پنجاه دلار بفروشند. یا مثلا چگونه میشود نان اسکو را بستهای بیست یورو در پاریس و یا خامه سراب را با بستهبندی خوب لندن کیلویی صد پوند فروخت.
چقدر پروژه میتوان تعریف کرد؟
میتوان از فرودگاهی در مغان هر روز صبح محصولات ارگانیک کشاورزی را به اروپا و کشورهای عرب همسایه صادر کرد.
میتوان مثلا به چرمفروش تبریزی آموزش داد با انرژی و مواد اولیه ارزان چگونه میتواند «کفشفروشی منوچهر و پسران شعبه دیگری ندارد» را به هزاران شعبه در جهان تبدیل کند.
میتوان بچههای ده ساله را سوار قطار کرد تا ببینند غذا و لباس و قیافه یک کرد، یا فارس، یک روس، یک گرجی و یا یک عرب و گیلکی عین ماست. آنها هم ببینند. ببینند که عین همیم و ... و چنان مشغول خودیم که نمیدانیم چقدر پرتیم از عالم.
میتوان به جای اخبار جنایات ... دائما این لیست سرانه تولید ناخالص را ورانداز کرد و راهی یافت که در طی پنجاه سال آینده یکی از این بیست کشور اول دنیا باشیم.
میتوان به جای شرمندگی و اضطراب و استرس خنده به خانهها برد.
میشود از صبح تا شب به حل یک مشکل نه بیشتر کردن آن فکر کرد.
میشود؟
نمیشود.
#سیدعلی_سیدرزاقی
دانشجوی دکتری علوم سیاسی
مدرسه اقتصاد لندن
🆔 @sayehsokhan
@aftabemehr
☎️۸۸۱۰۹۳۴۹
کسی تا بحال فکر کرده که میشود از تبریز به باکو و تفلیس و مسکو و دیاربکر و آنکارا و استانبول و اربیل و تهران و گیلان قطار سریعالسیر گذاشت یا شرکت هواپیمایی ارزان قیمت مثل «رایان ایر» یا «ایزی جت» در منطقه درست کرد؟
آخر هفته سوار قطار شد و دو ساعت دیگر در تفلیسی. ماه بعد میتوان برای نهار به «دیاربکر» یا «طرابزون» رفت یا باکو مثلاً.
یک بار در سال میتوان به استانبول رفت و بازی بشیکتاش منچستر را در ورزشگاه جدید بشیکتاش از نزدیک دید.
و یا میتوان دهکدهای سبز مثل آنهایی را که در سوئیس است در کوهپایههای سهند و سبلان و میشوو و اورین درست کرد و با تبلیغاتی که در «سیانان» و فوکس و الجزیره میشود سالانه حداقل ده میلیون توریست را در آذربایجان پذیرفت.
به جای فرودگاه فعلی تبریز و اردبیل و ...که دو ساعت باید مننظر باشی تا کیف صد نفر مسافر هواپیمایی ... آتا توسط مامورین گمرگ بازرسی شود میتوان فرودگاهی زد که سالانه پنجاه میلیون ظرفیت داشته باشد.
سیستم ویزا را برای کشورهای منطقه کلا برداشت و اختلافات را به معامله و نفع همهگانی تبدیل کرد.
میتوان دانشجویان رشته اقتصاد را یک سال فرستاد کره جنوبی تا ببینند توسعه در این کشور چگونه رخ داد.
یا برای دانشگاه زنجان یا اردبیل و اورمیه اساتید مدعو از «امآیتی» یا «هاروارد» و «استنفورد» و «کمبریج» آورد تا آرام ارام بفهمیم چگونه مسئله رقابت و بهترشدن موضوع جهان توسعه یافته است.
جشنواره انگور در مراغه، جشنواره سیب در زنوز، جشنواره آفتابگردان در خوی، عسل در سرعین و زردآلو در مرند درست کرد. هم خرید و فروخت و هم شادی کرد و خندید.
یا به روستائیان آموزش داد چگونه میتوانند پنیرشان را کیلویی پنجاه دلار بفروشند. یا مثلا چگونه میشود نان اسکو را بستهای بیست یورو در پاریس و یا خامه سراب را با بستهبندی خوب لندن کیلویی صد پوند فروخت.
چقدر پروژه میتوان تعریف کرد؟
میتوان از فرودگاهی در مغان هر روز صبح محصولات ارگانیک کشاورزی را به اروپا و کشورهای عرب همسایه صادر کرد.
میتوان مثلا به چرمفروش تبریزی آموزش داد با انرژی و مواد اولیه ارزان چگونه میتواند «کفشفروشی منوچهر و پسران شعبه دیگری ندارد» را به هزاران شعبه در جهان تبدیل کند.
میتوان بچههای ده ساله را سوار قطار کرد تا ببینند غذا و لباس و قیافه یک کرد، یا فارس، یک روس، یک گرجی و یا یک عرب و گیلکی عین ماست. آنها هم ببینند. ببینند که عین همیم و ... و چنان مشغول خودیم که نمیدانیم چقدر پرتیم از عالم.
میتوان به جای اخبار جنایات ... دائما این لیست سرانه تولید ناخالص را ورانداز کرد و راهی یافت که در طی پنجاه سال آینده یکی از این بیست کشور اول دنیا باشیم.
میتوان به جای شرمندگی و اضطراب و استرس خنده به خانهها برد.
میشود از صبح تا شب به حل یک مشکل نه بیشتر کردن آن فکر کرد.
میشود؟
نمیشود.
#سیدعلی_سیدرزاقی
دانشجوی دکتری علوم سیاسی
مدرسه اقتصاد لندن
🆔 @sayehsokhan
@aftabemehr
☎️۸۸۱۰۹۳۴۹
🔹 «در رشد روان.شناختی و هیجانی انسان، هیچ قضاوتی در مورد ارزش فردی مهمتر وهیچ عاملی قطعیتر از بر آوردی که انسان از خودش میکند، وجود ندارد...
🔹 طبیعت خود سنجی انسان تأثیرات عمیقی روی فرآیندهای فکری، هیجانات، خواستهها، ارزشها و اهداف میگذارد. این مهمترین کلید برای رفتار او است.»
ناتانیل
برگرفته از كانال تحلیل رفتار متقابل
آفتاب مهر
☎️ ۸۸۱۰۹۳۴۹
@aftabemehr
🔹 طبیعت خود سنجی انسان تأثیرات عمیقی روی فرآیندهای فکری، هیجانات، خواستهها، ارزشها و اهداف میگذارد. این مهمترین کلید برای رفتار او است.»
ناتانیل
برگرفته از كانال تحلیل رفتار متقابل
آفتاب مهر
☎️ ۸۸۱۰۹۳۴۹
@aftabemehr
Forwarded from Puzzle (Fariba Goshtaei)
قدرت تلقین ذهن آنقدر قدرتمند است که بر سیستم بیوشیمیایی و بیومولکولی بدن تاثیر میگذارد!
اثر اسرار آمیزی که در بیان علمی کوانتوم "اثر پلاسبو" Placebo Effect نامیده میشود.
@puzzlejung
اثر اسرار آمیزی که در بیان علمی کوانتوم "اثر پلاسبو" Placebo Effect نامیده میشود.
@puzzlejung
Forwarded from Puzzle (Fariba Goshtaei)
کار خودشناسی حل مسائل شما نیست!
بلکه به شما کمک میکند تا از مسئلههایتان بزرگتر شوید.
✍ کارل یونگ
@puzzlejung
بلکه به شما کمک میکند تا از مسئلههایتان بزرگتر شوید.
✍ کارل یونگ
@puzzlejung