آفتاب مهر
2.6K subscribers
2.46K photos
109 videos
20 files
214 links
:
Download Telegram
Forwarded from تفکر
برای تأئید«دروغ» ! ارزانترین «واژه»٬ «خداست» !
@tafakkor
📘⁣ تنقلاتی برای روح
✍️ جی.پی.واسوانی/ فریبا طیب نما
🔸موضوع : روان شناسی
💳 قیمت : 11500 هزارتومان
🔴 %20 تخفیف در سایت سی بوک

🆔 @Baharesabz1
♦️روز "معرفی الگوی ایده آل رهبری برای جامعه انسانی" بر همه حق جویان فرخنده باد.
@aftabemehr
🔲⭕️پدیده خودسانسوری ناخودآگاه و سکوت بره ها!

حتماً برای ما پیش آمده که گاهی پیش از ورود به جمعی یا جلسه ای، تصمیمی گرفته و یا طرفدار یک نظر خاص هستیم. ولی وقتی وارد آن جمع یا جلسه شده و در فضای آن قرار می گیریم، بدون آن که اراده کنیم، ازآن تصمیم قبلی منصرف شده و گاهی تصمیمی صد درصد مخالف آن اتخاذ میکنیم.
این جلسه میتواند جلسه درون خانوادگی برای خرید یک خانه باشدیا جلسه انتخاب وزرا یا جلسه تصمیم گیری در مورد پروژه سرمایه گذاری یا جلسه تصمیم گیری در موردجنگ یاصلح با کشور همسایه.

اگر خاطرتان باشد در حالیکه رسانه های دموکرات، با قاطعیت پیروزی هیلاری کلینتون را پیشبینی می کردند. ترامپ همه را غافلگیر کرد. غافلگیری جمع دموکراتها و تغییر عقیده ما در جمع برخلاف تصمیم فردی، ریشه در پدیده ای دارد بنام گروه پنداری (Groupthink) مفهومی كه اولين بار به‌وسيله روانشناس اجتماعي «ايروينگ جانيز» در سال 1972 مورد استفاد قرار گرفت و به سرعت جهان گیر شد و کمتر از سه سال به صورت رسمی وارد واژه نامه های برتر جهان شد.
گروه پنداری حاصل موقعیتی است که در آن، افراد گروه تحت فشار ناخودآگاه گروه قرار می گیرند و آن چنان حس همدلی و وفاق در آنان ایجاد می شود که قدرت نقدکنندگی شان خاموش می شود. واقعیت های بدیهی را نادیده می گیرند و حتی مخالف تصمیم و نظر قبلی شان، تصمیم گیری می کنند! درچنین حالتی فرد در میان جمع هم چون یک برّه بدون اراده ای از خود، همان چیزی را تکرار می کند که گروه میخواهد و همانطور می اندیشد که گروه میگوید.
در این حالت، فرد«باور گروهی» یافته و به خود می قبولاند که آنچه گروه میگوید همان چیزیست که موردنظر اوست. ازکجا بدانیم درمعرض گروه پنداری هستیم؟ برخی نشانه های یک جمع گروه پندار را باهم مرورکنیم:

1- نادیده گرفتن اطلاعات مخالف و نقدگریزی: اعضا میکوشند تاچیزی از اخبار واطلاعات مخالف به گروه آنان راه نیابد. بعضی از اعضای گروه به طور جدّی، از ورود اطلاعات مخالف جلوگیری میکنند و اطلاعاتی را که جنبه موافق نظرات گروه دارد تقویت می کنند. بنابراین فضایی برای بررسی و نقد تصمیمات وجود ندارد.
2- توافق جمعی سریع و بی مخالفت: چون اعضای گروه غالباً به نفع یکدیگر صحبت می کنند همه از آغاز می دانند که برای توافق، گردهم آمده اند و سریع به تصمیم می رسند.
3-همدلی، انسجام، یکپارچگی. این ها واژه های محترمانه هستند برای خفه کردن صدای کسانی که اخبار مخالف، اطلاعات و نگاه متفاوت دارند. و اگر کسی دیدگاه مخالفی را مطرح کرد با چنین واکنشی روبرو خواهد شد:سخنان شما شبیه سخنان مخالفین است. شما با این کار تخم تفرقه می کارید. با مخالفت شما گروه تضعیف میشود و خودتان نیز به همراه گروه از میان میروید، پس در درستی مسیری که می رویم بیهوده تردید نکنید و به نظر گروه حرمت بگذارید و با هم یکدل و یکزبان شوید. که این منجر به خودسانسوری و سکوت بره ها میشود.

☑️⭕️تجویز راهبردی:
برای اجتناب از گروه پنداری چه می توان کرد؟

1- هزینه های ارایه اطلاعات مخالف و دیدگاه های متفاوت را کاهش دهیم. گاهی اوقات افراد اخبار و اطلاعاتی متفاوت و دیدگاهی متضاد دارند اما از ارایه آن احساس ناراحتی می کنند. به همین خاطر برخی سازمان ها، مسیرهای متفاوتی را برای ارایه این نگاه ها فراهم می کنند. از جمله اینکه در جلسات می توانند نظرات خود را مکتوب کنند. استفاده از گروه افزارها، شبکه های اجتماعی درون سازمانی و .... همه و همه کمک می کند که جریان سالم و آزاد اطلاعات و دیدگاه ها در سازمان برقرار باشد.
2- جلسه را بدون بررسی و تصمیم را بدون مخالفت به پایان نبریم. نگذاریم جلسات فقط جمع شدن آدم ها برای امضا باشد. اگر در قبال تصمیمات حیاتی خانواده، سازمان یا کشورتان همه با هم یک نظر را داشتند یک جای کار ایراد دارد. حتی اگر دیدید همه موافقند. خودتان عامدانه تردید ایجاد کنید بگذارید فضا برای نقد و بررسی بیشتر باز شود.
3- افراد قدرتمند و بانفوذ باید از بیان دیدگاه خود در ابتدای جلسه خودداری کنند. چون راه نقد و بررسی آزاد بسته می شود.
4- استفاده از متخصص بیرونی بسیار راهگشاست.چراکه وی نه ارزشهای ما را دارد و نه در تعارفات ما گیر میکند. وی میتواند به راحتی مفروضات ما را زیر سوال ببرد و حتی میتواند عامدانه نقش مخالف رابازی کند.

خداوند به وضوح فرموده آدمیان را از گروه ها و نژادهای مختلف آفریده و وجود زبان و رنگ متفاوت را از نشانه های خود دانسته و ما را به تفکر دراین نشانه ها دعوت کرده است. تنوع آدمیان یک از نعمتهای بی نظیر الهی است. همین تنوع است که منجربه تفاوت و تضاد می شود و از دل همین تفاوتهاست که تصمیمات پخته، همه جانبه نگر و عاقلانه بیرون میزند. نعمت الهی تفاوت و تنوع را با پاسداشت «آزادی و گفتگوی فراگیر» به جای «جمع پنداری وسکوت بره ها» گرامی بداریم.

دکتر مجتبی لشکربلوکی
@aftabemehr
🔹۵جلسه ۳ساعته
جمعه ۵ و۱۲ آبان -۳ و ۱۰ و۲۴ آذر
ساعت ۱۰ صبح تا ۱۳
شهریه ۳۸۰۰۰۰ تومان
ثبت نام : ۸۸۱۰۹۳۴۹
@aftabemehr
🔸باسلام. دوستانی که مایل به ثبت نام در کارگاه های جناب آقای دکتر سرگلزایی هستند می توانند برای ادمین کانال پیام خود را بگذارند.
@Ftayebnama
Forwarded from تخلیه و پاکسازی کانال (ali esnaashari)
اصول اوليه تربيت

⭕️كودكان را با هم مقايسه نكنيد.

⭕️اگر روشي براي تربيت كودكي موثر بود به اين معني نيست كه براي كودك ديگر حتما موثراست.

⭕️اگر روشي در مدت طولاني جواب نداد يعني بايد اين روش را عوض كنيد.

⭕️در انجام روشهاي رفتاري مناسب ، صبور و قاطع باشيد.

⭕️اگر ميدانيد نمي توانيد در روشي ثابت مانده و جديت بكار ببريد، بهتر است از ابتدا شروع نكنيد.

⭕️مهمترين اصل براي موثر واقع شدن يك روش هماهنگي بين اعضاي خانواده بخصوص پدر و مادر است.

⭕️محبت بي قيد و شرط و احترام گذاشتن به عقايد فرزندانتان را هرگز فراموش نكنيد.

⭕️خودتان الگو باشيد ، انتظار نداشته باشيد رفتاري را كه خودتان انجام ميدهيد فرزندتان ياد نگيرد و انجام ندهد .

#آموزشی
#فرزند_پروری
@TA2Day
آفتاب مهر:
هرگاه فرصتی برای عشق ورزیدن می‌یابی، نگذار از کف برود، از آن استفاده کن. برای مثال در جاده‌ای راه می‌روی و سنگی وسط جاده قرار دارد، آن را به کناری بگذار. این فرصتی کاملاً رایگان است.

چه مراقبه ای کم خرج تر از این می‌تواند وجود داشته باشد؟ کسی چه می‌داند چه کسی از آن جاده گذر خواهد کرد و چه کسی توسط آن سنگ مجروح خواهد شد! تو عمل عاشقانه اى انجام داده‌ای.

در زندگی چیزهای بسیار جزئی می‌توانند تخم عشق را در درون شما بکارند، کارهای بسیار کوچک و جزیی. هیچ فرصتی را برای بیدار کردن مرکز دوستی و عشق درونتان از دست ندهید. در طول روز، حتماً یکی دو عمل انجام دهید که توقع چیزی در برابر آن نداشته باشید.

اینها اعمال عاشقانه خواهند بود و این ها به تو کمک خواهند کرد تا عشق در وجودت زاده شود. برگرفته از کانال تفکر
@aftabemehr
☘️ مصاحبه اروین یالوم با مجله آتلانتیک در بستر بیماری
✍️ مهدی میناخانی

🔅آنها که اهل مطالعه هستند، «اروین یالوم» را کم و بیش می‌شناسند، بواسطه‌ی اینکه اکثر کتاب‌های او به فارسی ترجمه شده‌اند. معروفترین کتاب‌اش برای غیر روانشناس‌ها «وقتی نیچه گریست» است در حالی‌که برای روانشناس‌ها، او دو کتاب درسی بسیار تاثیرگذار دارد، یکی «رواندرمانی اگزیستانسیال» و دیگری «رواندرمانی گروهی». اما مهمترین دلیلی که موجب شده اروین یالوم در چند سال اخیر مورد توجه رسانه‌ها قرار گیرد، موضوع یکی از کتاب‌های او با عنوان «خیره به خورشید» است که درباره‌ی اضطراب مرگ نوشته شده است. او در این کتاب اشاره دارد که آدم‌ها به دو چیز نمی‌توانند مستقیماً خیره شوند؛ یکی به خورشید و دیگری به مرگ، و در این کتاب توضیح می‌دهد که چطور می‌شود با این اضطراب مرگ کنار آمد.

🔅«جردن مایکل اسمیت»، ژورنالیست مجله «آتلانتیک»، در حالی در شماره‌ی اخیر مجله (اکتبر ۲۰۱۷) به سراغ یالوم رفته که او در بستر بیماری است. اروین یالوم ۸۶ سال سن دارد و اخیراً زانوی پایش را عمل کرده است. گفتگوی مایکل اسمیت با اروین یالوم، در یکی از اتاق‌های بیمارستانی است که او در آن بستری شده است. یالوم دغدغه دارد که بیمارانش متوجه نشوند که او بستری شده است. شاید برای کسانی که درمانگر نیستند یا اصلاً رواندرمانی نگرفته‌اند این موضوع کمی عجیب باشد، ولی واقعیت این است که بیماران درمانگران مسن، همیشه دغدغه‌ی از دست دادن درمانگرشان را دارند. خودِ یالوم در یکی از کتاب‌هایش به این اشاره می‌کند. جالب است که وقتی یالوم، اینباکس ایمیل‌اش را به مایکل اسمیت نشان می‌دهد، اشاره می‌کند که ایمیل‌های متعددی از ایران دارد. او در ایران واقعاً محبوب است. خودِ این موضوع جالبی است که چرا درمانگری که درباره‌ی مرگ و تنهایی می‌نویسد، تا این حد در ایران محبوب است. او در کتابی که در حال نوشتن است (Becoming Myself) باز هم به این موضوع مرگ اشاره دارد و می‌نویسد که «عشق» می‌تواند اضطراب مرگ را کاهش دهد، به دو دلیل؛ یک اینکه در عشق فرد می‌تواند ترس‌هایش را با دیگری به اشتراک بگذارد و از بار آن بکاهد و دوم با کمک کردن به تشکیل یک زندگی سالم.

🔅از نگاه اروین یالوم، مرگ مهمترین رویداد زندگی است. این تناقض عجیب را پیش‌تر، زیگموند فروید نیز اشاره کرده بود که «هدف تمام زندگی، مرگ است». در واقع حضور مرگ است که به زندگی شور می‌اندازد، زندگی را معنادار می‌کند، انسان‌ها اگر نامیرا بودند به احتمال زندگی پوچی داشتند. تصویر اروین یالوم در بستر بیماری، تصویری است که برای کسانی که ایده‌های او را دنبال کرده‌اند آزار دهنده است. کسی که تلاش کرده تا زندگی کردن را با «مرگ» توضیح دهد و حالا خود در انتظار مرگ است. مایکل اسمیت توضیح می‌دهد که او حالا برای راه رفتن از «واکر»ی استفاده می‌کند که دو توپ تنیس به انتهای آن وصل شده، وزنش کم شده، مدت‌هاست که تنیس بازی نمی‌کند، نمی‌تواند غواصی کند و می‌ترسد از اینکه دیگر نتواند دوچرخه براند. شما سطح دغدغه‌های یک آدم در این سن را ببینید! اروین یالوم کلاً آدم منحصر به فردی است. او در یکی از کتاب‌هایش با اشاره به داستانی از «آلبرتو جاکومتی» نقاش، که یک روز وقتی با دوچرخه‌اش تصادف می‌کند با شعف می‌گوید که «بالاخره برای من هم اتفاق افتاد»، به زندگی خودش اشاره می‌کند که به عنوان درمانگری که رنج دیگران را درمان می‌کند، خود رنج تحمل‌ناپذیری نداشته است و این را «بدبختی» زندگی‌اش می‌نامد!

متن کامل 👇
3danet.ir/NgpcA
🌾 @sedanet | @YekDarmangar
حالا که ما یاد گرفته ایم در هوا مثل یک پرنده پرواز کنیم
و در دریا مثل یک ماهى شنا کنیم
فقط یک چیز باقى مانده یاد بگیریم
آنهم اينكه مثل یک آدم روى زمین زندگى کنیم

#جرج_برنارد_شاو


👉 @SOCIAL_SCIENCE
اگر سخنی را شنيديد و به دلتان نشست، بدانيد كه آن سخن حق است و به دنبال آن برويد!
پس بر اين باور باشيم كه: متبركند انسان های اندک شماری كه پيوسته در روح ديگران جاری هستند و آدمی را از روزمرگی به روز سبزی می برند...

تو دو تن هستی، يكی بيدار در ظلمت و ديگری، خفته در نور!
يادمان نرود، در دفتر ديكته فردايمان بنويسيم:
بايد انسان بودن، پاک بودن ،مسئول بودن و در انديشه سرنوشت ديگرا,ن بودن وظيفه نباشد، بلكه صفت آدمی باشد! شمس تبریزی aftabemehr@
آفتاب مهر:
#تراژدی_بازشدن_مدارس

جعفر احمدی

با وجود گذشت چهار دهه از عمرم، هنوز هم با رسیدن فصل باز شدن مدارس، غم و اندوهی آغشته به ترس تمام وجودم را فرا می گیرد. همه متعلقات و مشتقات مربوط به باز شدن مدارس، از کیف و کفش گرفته تا کتاب و نوشت افزارش برایم زجر آور است. می خواهم یک بار برای همیشه علت این حزن و وحشتم از بازشدن مدارس را، از خودم جویا شوم. می خواهم بدانم این احساس ناخوشایند در ناخوداگاه من چرا لانه کرده و هرسال اول ماه مهر، مرا تا حد افسردگی آزار می دهد.
خوب به یاد دارم روزی را که قرار بود پدرم مرا برای رفتن به مدرسه ثبت نام کند. آن روز سر کوچه خانه یمان منتظر برگشتن پدرم بودم تا از ثبت نام شدنم مطمئن و خوشحال شوم. هرچند آن روز پدرم تا شب به خانه برنگشت ولی به هرحال ثبت نام شده بودم و کلی از این موضوع خوشحال بودم. خوشحال بودم چون شنیده بودم انسان بی سواد مثل آدم کور می ماند و من داشتم از کوری در می آمدم. چون گفته بودند آدم باید درس بخواند تا برای خودش کسی شود و داشتم برای خودم کسی می شدم. شنیده بودم معلمان انسان های بزرگی درحد پیامبران هستند و من در مدرسه پیامبران را از نزدیک می دیدم. و خلاصه برای رفتن به آن فردوس برین، لحظه شماری می کردم.
با رفتن به مدرسه متوجه شدم که آن مدینه فاضله محصول آمال و آرزوهای جامعه بوده و با واقعیت همخوانی نداشت. مدرسه مکانی برای زورآزمایی و نشان دادن قدرت و برتری عده ای بر عده ای دیگر بود. برای آب خوردن و دستشویی رفتن هم باید نشان می دادی زورت بیشتر از دیگران است. بوفه مدرسه که عرصه نشان دادن اختلاف طبقاتی بود. آموزش و درس خواندن آخرین وظیفه دانش آموزان بود. بارها به خاطر موضوعات غیر آموزشی تنبیه می شدیم از دیرآمدن گرفته تا نتراشیدن سر و کمک نکردن به مردم مظلوم فلسطین. ناظم مدرسه برایم حکم جلاد را داشت. اگر بدون دلیل کتک می خوردی چیزی طبیعی بود. معلم ها اصلا پیامبر نبودند و گاهی معمولی تر از یک انسان معمولی. حتی آنها هم مثل ما آدمها برای قضای حاجت به دستشویی می رفتند! معلمان به حرف دانش آموزان اصلا گوش نمی دادند و برایشان پشیزی ارزش نداشت. مدرسه یک نظام سرکوبگر بود، استعدادها و خلاقیت های خیلی ها را نابود کرد. به قول #پیر_بوردیو مدارس مکان خشونت نمادین هستند.
می دانم اکنون خیلی چیزها در آموزش و مدارس تغییر کرده و این گفته ها به معنای زیر سوال بردن آموزش نیست. فقط شیوه های آموزش غلط اگر با محتوای آموزشی نامناسب همراه شود آثار و عواقب وخیمی برای فرهنگ یک جامعه به همراه خواهد داشت. اما باز یک سوال برایم باقی ست که چرا والدین باز مثل دوران ما فکر می کنند که تنها راه کسی شدن رفتن به مدرسه است؟
@aftabemehr
🔹هرگز کار ما تمام نخواهد بود، تا آنکه "جنگ" را از میان برداریم.
برای تأمین این منظور، باید آدمی را ترغیب کنیم که مسائل بین‌المللی را با روشی نو بنگرد،نه به عنوان زورآزمایی! که در آن پیروزی از آنِ جناحی است که در کشتار عامه، نهایت چیره‌دستی را دارد، بلکه آنرا حکمیتی بداند که بر اساس اصول و موازین قانونی پذیرفته شده‌ای عمل می‌کند.
تغییر دادن عادات ذهنی که طی قرنها ملکه آدمی شده است کار آسانی نیست. اما چاره‌ای نداریم جز اینکه به تغییر این عادت ذهنی همت گماریم ..!
" آینده بشر "
" برتراند راسل"
برگرفته از کانال تفکر
@aftabemehr
Forwarded from Puzzle
"تغییر" اجباری است!
"تغيير" از تو اجازه نمیگیرد و وارد زندگیت میشود.
اما "رشد" چیزیست که به تو بستگی دارد
تو هستی که انتخاب میکنی "رشد" کنی.
@puzzlejung
🔲⭕️داستان های موفقیت دروغین

شاید نام وارن بافت را شنیده باشید. بزرگ ترین، معروف ترین و موفق ترین سرمایه گذار تاریخ. وی اکنون بدون آن که چیزی تولید کند (نه کالایی و نه نرم افزاری) ونه کارخانه ای بزند همراه با بیل گیتس جزو سه نفر ثروتمند دنیاست. همه به او لقب نابغه و باهوش می دهند. فرض ما این است که که وی یک استعداد فوق العاده داشته که از همان روز اول دست به هر چی می زده طلا می شده و بعد از دانشگاه آمده وارد بازار کار شده و خیلی سریع به موفقیت رسیده است.
اما نکته اینجاست که وی در این راه استخوان خرد کرده است. به بخشی از واقعیت های زندگی او دقت کنید:

پنج ساله بود که اولین کسب و کار خود یعنی فروش آدامس به رهگذران در دکه جلوی خانه شان را آغاز کرد.
سپس دکه دیگری جلوی خانه یکی از دوستان برای فروش لیموناد زد چون متوجه شد که آنجا رفت و آمد بیشتری صورت می گیرد
در شش سالگی بسته های شش تایی نوشابه را از مغازه به قیمت ۲۵ سنت می خرید و هر بطری را به قیمت ۵ سنت در درب منازل می فروخت.در حالي كه كودكان هم سن و سال او بر روي چمن لي لي و بولينگ بازي مي‌كردند.
او اولین سهام خود را در یازده سالگی خریداری کرد.

در ۱۳ سالگی به اداره مالیات به دلیل گرفتن مالیات ۳۵ دلاری برای دوچرخه‌اش، اعتراض كرد و سرانجام موفق شد مالیات ۳۵ دلاری دوچرخه‌اش را حذف كند.

در۱۴ سالگی بافت روزنامه فروشی می کرد. بعدها تصمیم گرفت همزمان با فروش روزنامه اشتراک مجلات نیز به آن­ها بفروشد. از دیگر فعالیت های تجاری او، جمع آوری توپهای گلف گم شده و فروش آنها بود.

او در ۱۷ سالگی مالک نیمی از يک اتوميل رولزرويس بود که خود از آن استفاده نمی کرد و ۳۵ دلار در روز آن را اجاره می داد.

بافت به تجربه عملی خود را محدود نکرد و در دانشگاه در رشته ای مرتبط و با تمرکز بر دروس سرمایه گذاری تحصیل کرد. بعد از دوره‌ فارغ التحصيلي هم تصميم گرفت تا براي یک شرکت به صورت رايگان كار كند، ولي بن نپذيرفت. او بعد از رد شدن پيشنهاد كار توسط گراهام، در وال استريت به عنوان دلال سهام مشغول به كار شد. او با استفاده از در آمد كم اين دوران ، پمپ بنزين سينكلاير را خريد؛ اما چنان كه انتظار مي‌رفت، پمپ بنزين بازدهي نداشت. بافت به خانه‌اش در اوماها برگشت و در بنگاه پدرش مشغول به كار شد.

به گفته خودش او بیش از ۱۰۰ کتاب در زمینه سرمایه گذاری و تجارت خواند (تقریبا هر کتابی که آن زمان چاپ شده بود و پیدا می شد).

تمام این کارها و تجربیات و درآمدها در برابر درآمد افسانه ای وی در شرکت سرمایه گذاری اش تقریبا هیچ بود. اصلا این درآمدها با آن سودآوری قابل مقایسه نبود. او بعدها به عنوان یکی از بزرگترین ثروتمندان و نیکوکاران جهان ثبت شد.

☑️⭕️تجویز راهبردی:
1- داستان های موفقیت را به صورت کامل بخوانید. عموما داستان های موفقیت فقط به بخش انتهایی موفقیت متمرکز هستند. و فقط از موفقیت های پی در پی می کنند. و صحبت از نبوغ و استعداد می کنند اما اگر داستان را به صورت کامل بخوانیم متوجه می شویم که نبوغ در طول زمان ساخته می شود و استعداد در تندباد حادثه کشف می شود و موفقیت پس از بارها تلاش و شکست پدید می آید.
دقت کنید که نیمی از واقعیت زشت تر از تمامی یک دروغ است. اگر شما داستان موفقیت آدم ها را بخوانید اما فقط بخشی از آن را بخوانید بیشتر از آن که الهام بخش و کمک کننده، گمراه کننده است.

2- آنکه می خواهد یک روزه ثروتمند شود یک ساله به دار آویخته خواهد شد. به داستان های موفقیت یک شبه و یک روزه اعتماد نکنید. پشت موفقیت های یک روزه، سال ها تلاش و مطالعه، زحمت، سعی و خطا و ... است که ما آن را نمی بینیم. بهترین کار این است که خود را غرق کنید. غرق در تجربه ورزی، مطالعه، مشاهده، تمرین، تکرار، سعی و خطا. زندگی وارن بافت نشان می دهد که انواع و اقسام تجربیات و مطالعات مختلف در طول زمان یک فرد جمع می شود و به ناگاه ....

دکتر مجتبی لشکربلوکی
@aftabemehr
☘️ قلمرو ریا در ادبیات
✍️ #محمدعلی_اسلامی_ندوشن

🔅بنا به دلایلی از عصر غزنویان به این سو، مدیحه‌سرایی و تملق در شعر و زبان فارسی پررنگ و تا حدی محور سخن شد و هرچه پیش رفت، غلیظ‌تر و غلیظ‌تر شد و در سده‌های بعدی به انحطاط اخلاقی انجامید و یا شاید انحطاط اخلاقی را آینه‌گری کرد. عنوان اصلی این نوشتار «قلمرو ریا در زمینه اجتماع و سیاست» است که استاد اسلامی با توجه به زمینه‌های اجتماعی و روانی موضوع، به بررسی آن پرداخته‌اند. برای استاد که دیرزمانی است دور از میهن به سر می‌برند، آرزوی تندرستی و بازگشت هرچه سریعتر می‌کنیم.

🔅در هیچ یک از کتابهایی که راجع به ایران نوشته‌اند، چه خود ایرانی‌ها و چه خارجی‌ها، تاکنون متذکر این معنی نشده و روشن نکرده‌اند که ریا و تزویر از چه زمانی وارد تاریخ ایران شده است، چرا آمده است و کم و کیف آن چیست؟ ریا و زرق، تزویر، تلبیس، سالوس و مرادف‌های دیگرش عبارت است از: تغییر رنگ؛ خود بودن و دیگر بودن، دو سیمائی بودن، و این به منظور کسب قدرت یا منفعتی است در زمینه مادی یا معنوی، (مال، جاه، مقام، وجاهت ملی) و یا دفع مضرتی که شخص را از بلائی در امان نگاه دارد.

🔅آیا این یک عارضه شرقی است؟ گمان می‌کنم که در شرق بیشتر از غرب دیده شده است، و در ایران قدری بیشتر از جاهای دیگر. در ادب فرانسه ما یک شخصیت «تارتوف» می‌شناسیم (قهرمان نمایشنامه مولیر به همین نام) که مردی است حقه‌باز و خود را مقدس و مؤمن نشان می‌دهد تا دختر جوان و متمکن خانواده ساده‌دلی را تصاحب کند و سرانجام مچش باز می‌شود؛ اما در ادب فارسی، به‌خصوص از قرن پنجم به این سو هیچ کتاب معتبری در زمینه فکر و اجتماع نیست که بگشاییم و نشانه‌ای یا اشاره‌ای یا شکایتی از ریا در آن نبینیم، و آنچه عجیب است، آن است که در میان همه این فوج مزوّرها، کم بوده‌اند کسانی که چهره واقعی آنها رسوا شود، کم و بیش همه آنان کامیاب می‌میرند!

🔅ریا بیشتر در دو زمینه سیاست و دین مجال خودنمایی داشته است؛ یعنی آنکه کسی خود را خدمتگزار مردم یا دیندار قلمداد کند، و از این راه جلب اعتماد نماید و بر خر مراد خود سوار بماند، و این البته نوع بدی از تقلب است؛ زیرا از سادگی و خوش‌باوری مردم سوءاستفاده می‌شود، مانند کسانی که صدای بلدرچین درمی‌آورند تا او را شکار کنند...

🗞 روزنامه اطلاعات، چهارشنبه ۲۹ شهریور برگرفته از صدانت aftabemehr@
Forwarded from مردمک
🔸من رمز خوشبخی واقعی را یافته ام. باید حال را دریابی، نه اینکه همیشه افسوس گذشته را بخوری و فکر آینده باشی.

باید قدر لحظاتی را که در اختیار داری بدانی. مثل کشاورزی: آدم، هم می تواند در یک زمین پهناور بذر بپاشد، هم می تواند کشاورزی خود را به یک قطعه زمین کوچک محدود کند و از همان نقطه کوچک نهایت استفاده را ببرد.

من هم می خواهم کشت و کارم را به یک قطعه زمین کوچک محدود کنم. می خواهم از لحظه لحظه عمرم لذت ببرم و بدانم که دارم لذت می برم. 🌱

بابالنگ دراز
جین وبستر
📖☺️
#کتاب_بخونیم
@mardomak_tlh