👩❤️👨♡حُب حلال♡ 👩❤️👨
#استوری✨ #پست_جدید✨ لذت ذکر🤍🌿
پیشنهاد دانلود پست عالی است 🌺🥹
#دلنوشتهی_به خواهر با عفت
خواهر من! تو را اسلام عزیز، ارجمند و ارزشمند معرفی مینماید.
خود را کوچک نساز، بزرگ اندیش و آیندهنگر باش!
فریب جملاتی همچو: (دوستت دارم)، (بدون تو زندگی نمیتوانم)، (نفسم و زندگی ام تویی)، (بیتو میمیرم)، (قصد ازدواج با تو دارم، ولی حالا نه)، (مرا منحیث برادر قبول کن)، را نخور و مست نشو.
او اگر تو را واقعا دوست داشته باشد، اولین کاری که میکند، خواستگاری از توست نه پیامکهای مهلک، ملاقاتهای زهرآگین و تماسهای مکارانه.
تو را مانند بازیچه استفاده میکند و در نهایت تو را مرکبی برای ارضای شهوت قرار میدهد و در فرجام در لست رد و بلاک لیست اضافه میشوی.
آنگاه کسی صدایت را نمیشنود و پسر با کسی دیگری ازدواج میکند و همدم و همراهِ تو فقط غم، درد، آه و ناله چیزی دیگر نمیباشد.
ضررهای این چنین رابطهها نامشروع و پنهانی:
- مرتکب شدن دهها گناه و معصیت
- توهین و تحقیر و کوچک شدن تو
- غمها و بیخوابی های با اشک و درد
- عدم رسیدگی به درسها و کارهای روزمره ات
- دور شدن از عبادت و بندگی
- بیعلاقه شدن نسبت به زندگی و عدم روابط پسندیده با خانوداه
راهحلها را اسلام برایت پیشنهاد میکند:
- خواستگارت را یکبار دیده میتوانی.
- حق انتخاب و رد داری.
- بعد از عقد نکاح، پیامکبازی، تماس صوتی و تصویری و هر نوع محبت زیباست و اجازه داری.
- ازدواج کن و صمیمانه با هم زندگی نمایید.
#حب_حلال 😍
@Admmmj123
خواهر من! تو را اسلام عزیز، ارجمند و ارزشمند معرفی مینماید.
خود را کوچک نساز، بزرگ اندیش و آیندهنگر باش!
فریب جملاتی همچو: (دوستت دارم)، (بدون تو زندگی نمیتوانم)، (نفسم و زندگی ام تویی)، (بیتو میمیرم)، (قصد ازدواج با تو دارم، ولی حالا نه)، (مرا منحیث برادر قبول کن)، را نخور و مست نشو.
او اگر تو را واقعا دوست داشته باشد، اولین کاری که میکند، خواستگاری از توست نه پیامکهای مهلک، ملاقاتهای زهرآگین و تماسهای مکارانه.
تو را مانند بازیچه استفاده میکند و در نهایت تو را مرکبی برای ارضای شهوت قرار میدهد و در فرجام در لست رد و بلاک لیست اضافه میشوی.
آنگاه کسی صدایت را نمیشنود و پسر با کسی دیگری ازدواج میکند و همدم و همراهِ تو فقط غم، درد، آه و ناله چیزی دیگر نمیباشد.
ضررهای این چنین رابطهها نامشروع و پنهانی:
- مرتکب شدن دهها گناه و معصیت
- توهین و تحقیر و کوچک شدن تو
- غمها و بیخوابی های با اشک و درد
- عدم رسیدگی به درسها و کارهای روزمره ات
- دور شدن از عبادت و بندگی
- بیعلاقه شدن نسبت به زندگی و عدم روابط پسندیده با خانوداه
راهحلها را اسلام برایت پیشنهاد میکند:
- خواستگارت را یکبار دیده میتوانی.
- حق انتخاب و رد داری.
- بعد از عقد نکاح، پیامکبازی، تماس صوتی و تصویری و هر نوع محبت زیباست و اجازه داری.
- ازدواج کن و صمیمانه با هم زندگی نمایید.
#حب_حلال 😍
@Admmmj123
رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمودند :
دنیا متاعی بیش نیست و بهترین متاع دنیا.....است
دنیا متاعی بیش نیست و بهترین متاع دنیا.....است
Anonymous Quiz
19%
تلاوت قرآن در ساعات روز و شب
7%
شوهر خوش اخلاق و نیکوکار
75%
زن شایسته و نیکوکار
👩❤️👨♡حُب حلال♡ 👩❤️👨
#سپه_سالار_نوجوان (محمد ابن قاسم) #ناهید صفحه_صدو_سی_ام [ستاره صبح] چند روز بعد لشکر محمد بن قاسم در چند کیلومتری شهر دیبل خیمه زده بود. او بعد از نیمه شب بلند شد و بعد از ادای نماز شب همراه زبیر به بررسی لشکر پرداخت. سربازان خسته در خواب عمیقی فرو رفته…
#سپه_سالار_نوجوان (محمد ابن قاسم)
#ناهید
صفحه_صدوسی_ویکم
پنج روز از محاصره شهر دیبل میگذشت لشکر محمد بن قاسم چندین بار سعی کرده بود به کمک منجنیق و دبابه از دیوار حفاظتی راهی برای نفوذ پیدا کند اما موفق نشده بود. دبابه های چوبی به نزدیک دیوار میرسیدند و سربازان راجه روی آنها آتش می انداختند؛ سربازان اسلام مجبور به عقب نشینی میشدند محمد بن قاسم منجنیق بزرگی همراه آورده بود که پانصد نفر مامور کشیدن آن بودند، اسم این منجنیق "عروس" بود به دلیل ناهموار بودن راه خشکی عروس را از راه دریا تا نزدیکی شهر دیبل آوردند و روز پنجم محاصره آن را روبروی دیوار حفاظتی نصب کردند. قبل از این منجنیقهای کوچک دیوار حفاظتی را مقداری ضعیف کرده بودند. سربازان شهر از ظاهر بزرگ عروس اهمیت آن را حدس زده بودند قبل از فرا رسیدن شب چندین سنگ بزرگ به وسیله عروس به طرف دیوار پرتاب شد و راجه احساس کرد که دیوار حفاظتی زیاد نخواهد توانست در برابر این اسلحهٔ ترسناک مقاومت کند. صبح روز ششم سنگ باران دیوار حفاظتی شروع شد پرچم سرخ رنگی روی مینار بزرگ معبد شهر در اهتزاز بود این پرچم از همه پرچمها بلندتر بود. محمد بن قاسم اهمیت این پرچم را احساس کرده بود و بنابر قول بعضی از مؤرخین، شخصی از دست ظلم های فرماندار دیبل به تنگ آمده بود فرار کرد و به لشکر مسلمانان پیوست و به
محمد بن قاسم گفت تا وقتی این پرچم در اهتزاز باشد این مردم خواهند جنگید. محمد بن قاسم مهارت فوق العاده ای در استفاده منجنیق .داشت او منجنیق را به طرف پرچم ،چرخاند آن را تنظیم کرد و به سربازان دستور داد تا سنگ باران کنند، با اصابت سنگ بزرگی منار معبد فرو ریخت و پرچم سرنگون شد. با فروپاشی منار و سرنگون شدن پرچم ناامیدی بر سربازان توهم پرست راجه مسلط گشت ولی باز هم تا شب استقامت کردند و مانع از نزدیک شدن مسلمانان به شهر شدند. در تاریکی شب قدرت دفاعی تیراندازن دشمن ضعیف شد و محمد بن قاسم دستور حمله نهایی را داد سربازان اسلام با فریاد الله اکبر به وسیله ریسمان نردبانهای ریسمانی و دبابه ها به بالای دیوار حفاظتی رسیدند.
سربازهایی راجه تا نیمههای شب استقامت کرد اما هزاران سرباز محمد بن قاسم روی دیوار حفاظتی رسیده بودند و بر اثر سنگ باران منجنیق یک قسمت دیوار فروریخته بود. راجه داهر موقعیت را بسیار حساس دانست و دستور داد دروازه شرقی شهر را باز کنند سپس به وسیله فیلها زمینه را برای فرار سربازان خود هموار کرد مسلمانان در چهار طرف دیوار تقسیم شده بودند و به همین علت نتوانستند در برابر راجه و فیلهای قوی هیکل او مقاومت کنند فیلها در حالی که سنگرهای مسلمانان را درهم می شکستند پیش رفتند و سیهزار نفر از سربازان راجه پشت سر فیلها موفق به فرار شدند. لشکر محمد بن قاسم از هر طرف جمع شدند و بر دروازه شهر حمله کردند و مانع از فرار بقیه افراد راجه شدند آنها نیز برای یافتن راه فرار و نجات جان خود چندین بار حمله کردند اما مسلمانان بلافاصله جسدهای زیادی از دشمن را جلوی دروازه انبار کردند آنها با ناامیدی عقب نشینی کردند و لشکر مسلمانان مانند سیل روانی وارد شهر شد.
بقیه افراد راجه که صدای تکبیر از هر طرف به گوششان میرسید تسلیم شدند.
ادامهدارد…
@admmmj123
#ناهید
صفحه_صدوسی_ویکم
پنج روز از محاصره شهر دیبل میگذشت لشکر محمد بن قاسم چندین بار سعی کرده بود به کمک منجنیق و دبابه از دیوار حفاظتی راهی برای نفوذ پیدا کند اما موفق نشده بود. دبابه های چوبی به نزدیک دیوار میرسیدند و سربازان راجه روی آنها آتش می انداختند؛ سربازان اسلام مجبور به عقب نشینی میشدند محمد بن قاسم منجنیق بزرگی همراه آورده بود که پانصد نفر مامور کشیدن آن بودند، اسم این منجنیق "عروس" بود به دلیل ناهموار بودن راه خشکی عروس را از راه دریا تا نزدیکی شهر دیبل آوردند و روز پنجم محاصره آن را روبروی دیوار حفاظتی نصب کردند. قبل از این منجنیقهای کوچک دیوار حفاظتی را مقداری ضعیف کرده بودند. سربازان شهر از ظاهر بزرگ عروس اهمیت آن را حدس زده بودند قبل از فرا رسیدن شب چندین سنگ بزرگ به وسیله عروس به طرف دیوار پرتاب شد و راجه احساس کرد که دیوار حفاظتی زیاد نخواهد توانست در برابر این اسلحهٔ ترسناک مقاومت کند. صبح روز ششم سنگ باران دیوار حفاظتی شروع شد پرچم سرخ رنگی روی مینار بزرگ معبد شهر در اهتزاز بود این پرچم از همه پرچمها بلندتر بود. محمد بن قاسم اهمیت این پرچم را احساس کرده بود و بنابر قول بعضی از مؤرخین، شخصی از دست ظلم های فرماندار دیبل به تنگ آمده بود فرار کرد و به لشکر مسلمانان پیوست و به
محمد بن قاسم گفت تا وقتی این پرچم در اهتزاز باشد این مردم خواهند جنگید. محمد بن قاسم مهارت فوق العاده ای در استفاده منجنیق .داشت او منجنیق را به طرف پرچم ،چرخاند آن را تنظیم کرد و به سربازان دستور داد تا سنگ باران کنند، با اصابت سنگ بزرگی منار معبد فرو ریخت و پرچم سرنگون شد. با فروپاشی منار و سرنگون شدن پرچم ناامیدی بر سربازان توهم پرست راجه مسلط گشت ولی باز هم تا شب استقامت کردند و مانع از نزدیک شدن مسلمانان به شهر شدند. در تاریکی شب قدرت دفاعی تیراندازن دشمن ضعیف شد و محمد بن قاسم دستور حمله نهایی را داد سربازان اسلام با فریاد الله اکبر به وسیله ریسمان نردبانهای ریسمانی و دبابه ها به بالای دیوار حفاظتی رسیدند.
سربازهایی راجه تا نیمههای شب استقامت کرد اما هزاران سرباز محمد بن قاسم روی دیوار حفاظتی رسیده بودند و بر اثر سنگ باران منجنیق یک قسمت دیوار فروریخته بود. راجه داهر موقعیت را بسیار حساس دانست و دستور داد دروازه شرقی شهر را باز کنند سپس به وسیله فیلها زمینه را برای فرار سربازان خود هموار کرد مسلمانان در چهار طرف دیوار تقسیم شده بودند و به همین علت نتوانستند در برابر راجه و فیلهای قوی هیکل او مقاومت کنند فیلها در حالی که سنگرهای مسلمانان را درهم می شکستند پیش رفتند و سیهزار نفر از سربازان راجه پشت سر فیلها موفق به فرار شدند. لشکر محمد بن قاسم از هر طرف جمع شدند و بر دروازه شهر حمله کردند و مانع از فرار بقیه افراد راجه شدند آنها نیز برای یافتن راه فرار و نجات جان خود چندین بار حمله کردند اما مسلمانان بلافاصله جسدهای زیادی از دشمن را جلوی دروازه انبار کردند آنها با ناامیدی عقب نشینی کردند و لشکر مسلمانان مانند سیل روانی وارد شهر شد.
بقیه افراد راجه که صدای تکبیر از هر طرف به گوششان میرسید تسلیم شدند.
ادامهدارد…
@admmmj123
👩❤️👨♡حُب حلال♡ 👩❤️👨
. #چقدر_شبیه_محمدﷺهستیم؟ #روز_هشتم 🍁۳۶-هرگز کسي از اطرافيان و بستگان خود را نفرين نکرد. 🍀مقایسه(ما چی سر هیچ و پوچ همدیگر خود را دعای بد می کنیم😞) 🍁۳۷-هرگز عيب مردم را جستجو نمي کرد. 🍀مقایسه(چی ميشه ماهم عیب دیگران را بپوشیم و به جستجوی عیب کسی نباشیم)…
.
چقدر_شبیه_محمدﷺهستیم ؟
#روز_نهم
🌸🌼۴۱-از بيماران عيادت مي کرد اگرچه دور افتاده ترين نقطه مدينه بود.
🌺مقایسه(چقدر این سنت پیامبر را احیا کردم؟)
🌸🌼۴۲-سراغ اصحاب خود را مي گرفت و همواره جوياي حال آنان مي شد.
🌺مقایسه🤔
🌸🌼۴۳-اصحاب را به بهترين نام هايشان صدا مي زد.
🌺مقایسه:بر عکسیم نه؟ بیشتر افراد را به اسم و لقبی که آزار می بینن صدا می کنیم😔
🌼🌸۴۴-با اصحابش در کارها بسيار مشورت مي کرد و بر آن تاکيد مي فرمود.
🌺مقایسه:آیا اهل مشوره هستم؟🤔
🌼🌸۴۵-در جمع يارانش دايره وار مي نشست و اگر غريبه اي بر آنان وارد مي شد نمي توانست تشخيص دهد که پيامبر کداميک از ايشان است.
🌺مقایسه:بعضی از ما تا بجای میرسیم توقع داریم از همه بلند تر بشینیم ، کسی رو تحویل نگیریم ، مغرور بشیم ولی پیامبر چطور بهترین مخلوقات خدا چطور بودند؟
✋من از همین حالا قول میدم اگر
اخلاق و رفتارم #محمدی نبوده اصلاح کنم ان شاءالله❤❤
ادامه دارد
چقدر_شبیه_محمدﷺهستیم ؟
#روز_نهم
🌸🌼۴۱-از بيماران عيادت مي کرد اگرچه دور افتاده ترين نقطه مدينه بود.
🌺مقایسه(چقدر این سنت پیامبر را احیا کردم؟)
🌸🌼۴۲-سراغ اصحاب خود را مي گرفت و همواره جوياي حال آنان مي شد.
🌺مقایسه🤔
🌸🌼۴۳-اصحاب را به بهترين نام هايشان صدا مي زد.
🌺مقایسه:بر عکسیم نه؟ بیشتر افراد را به اسم و لقبی که آزار می بینن صدا می کنیم😔
🌼🌸۴۴-با اصحابش در کارها بسيار مشورت مي کرد و بر آن تاکيد مي فرمود.
🌺مقایسه:آیا اهل مشوره هستم؟🤔
🌼🌸۴۵-در جمع يارانش دايره وار مي نشست و اگر غريبه اي بر آنان وارد مي شد نمي توانست تشخيص دهد که پيامبر کداميک از ايشان است.
🌺مقایسه:بعضی از ما تا بجای میرسیم توقع داریم از همه بلند تر بشینیم ، کسی رو تحویل نگیریم ، مغرور بشیم ولی پیامبر چطور بهترین مخلوقات خدا چطور بودند؟
✋من از همین حالا قول میدم اگر
اخلاق و رفتارم #محمدی نبوده اصلاح کنم ان شاءالله❤❤
ادامه دارد
👩❤️👨♡حُب حلال♡ 👩❤️👨
. ۴- يَا وَيْلَتَىٰ لَيْتَنِي لَمْ أَتَّخِذْ فُلَانًا خَلِيلًا ﺍی ﮐﺎﺵ فلان انسان را به دوستی نمیگرفتم (ﺳﻮﺭﺓ ﺍﻟﻔﺮﻗﺎﻥ 28 )
.
۵- يَا لَيْتَنَا أَطَعْنَا اللَّهَ وَأَطَعْنَا الرَّسُولَا
ﺍی ﮐﺎﺵ فرمانبرداری الله و رسولش
صلی الله علیه وسلم را میکردیم
(ﺳﻮﺭﺓ ﺍﻷﺣﺰﺍﺏ 66)
۵- يَا لَيْتَنَا أَطَعْنَا اللَّهَ وَأَطَعْنَا الرَّسُولَا
ﺍی ﮐﺎﺵ فرمانبرداری الله و رسولش
صلی الله علیه وسلم را میکردیم
(ﺳﻮﺭﺓ ﺍﻷﺣﺰﺍﺏ 66)
Forwarded from ❤ℳ💍ŠH❤
یڪ مریض نوزاد داریم خیلے اورژانسے است
التماس دعا از عزیزان داخل ڪانال تون
اللہ شما خیر بدہ
التماس دعا از عزیزان داخل ڪانال تون
اللہ شما خیر بدہ
#عکس_نوشته
#پروفایل
شیخالاسلامابنتیمیهرحمة اللّٰــہ:
اللّٰــہ تعالی نعمتی بزرگتر از فرستادن محمد ﷺ بہ اهل زمین نداده است.💗
_مصدرالإخنائیة 182
#پروفایل
شیخالاسلامابنتیمیهرحمة اللّٰــہ:
اللّٰــہ تعالی نعمتی بزرگتر از فرستادن محمد ﷺ بہ اهل زمین نداده است.💗
_مصدرالإخنائیة 182
👩❤️👨♡حُب حلال♡ 👩❤️👨
. پــــدرم تو که رفتی اینجا چی کنیـــم ما به همی دنیا نظر با کی کنیـــم ما گل خوشبو ما بـابـا تو بودی گل بد بو کی را بوی کنیـــم ما 🕊🥺
.
مـادرم گرچه من دیگر نمی بینم گل روی تو را
خاطراتت را در این غم خــانه مهمان میکنم
گوهر یک دانه ام ای نازنین مـادرم
تا ابد یاد تو در ســینه مهمان میکنم
🕊🥺
مـادرم گرچه من دیگر نمی بینم گل روی تو را
خاطراتت را در این غم خــانه مهمان میکنم
گوهر یک دانه ام ای نازنین مـادرم
تا ابد یاد تو در ســینه مهمان میکنم
🕊🥺
👩❤️👨♡حُب حلال♡ 👩❤️👨
#سپه_سالار_نوجوان (محمد ابن قاسم) #ناهید صفحه_صدوسی_ویکم پنج روز از محاصره شهر دیبل میگذشت لشکر محمد بن قاسم چندین بار سعی کرده بود به کمک منجنیق و دبابه از دیوار حفاظتی راهی برای نفوذ پیدا کند اما موفق نشده بود. دبابه های چوبی به نزدیک دیوار میرسیدند و…
#سپه_سالار_نوجوان (محمد ابن قاسم)
#ناهید
صفحه_صدوسی_ودوم
محمد بن قاسم همراه سربازانش نماز صبح را در کاخ بزرگ فرماندار دیبل ادا نمود و هنگام طلوع آفتاب اهالی وحشت زده دیبل پشت بام خانه های خود ایستاده و ناظر سپه سالار هفده ساله و لشکر پیروز بودند قبل از این اسیرانی را که محمد بن قاسم بعد از فتح قلعهٔ کوهستانی آزاد کرده بود و زخمیهایی که آنان را مداوا کرده بود به مردم در مورد آمدن معبودی جدید خبر داده بودند داستانهایی از جوانی شجاعت و رحم او مشهور شده بود که مردم ستمدیده در نظام استبدادی راجه حاضر به پذیرفتن آن نمی شدند. بعد از مستقر شدن لشکر راجه در شهر دیبل مردم شهر خیلی اذیت شده بودند خانه هایشان مال خودشان نبود سربازان راجه شب هنگام با نوشیدن شراب مست میشدند و بدون اجازه وارد خانه های مردم شده و همه چیز را به غارت می بردند صبح هنگام دختران با پیراهن پاره شده و موهای درهم ریخته، داستان ظلومیت خود را به افسرانی که داخل شهر مشغول گشت بودند میگفتند اما جز خنده و قهقهه جوابی نمیشنیدند به همین علت داستانهایی که در مورد عفو و گذشت محمد بن قاسم میشنیدند باورشان نمیشد اما وقتی محمد بن قاسم همراه لشکرش سرها را پایین انداخته از بازار دیبل می گذشتند شک مردم کمی برطرف شد و زنها نیز همراه مردها برای دیدن لشکر اسلام پشت بام رفتند. محمد بن قاسم داخل شهر گشتی زد و دوباره به کاخ فرمانداری برگشت دختری نوجوان به طرفش دوید و لگام اسبش را به دست گرفت و در حالی که لبهایش را میگزید با نگاهی ملتمسانه به محمد بن قاسم خیره شد موهایش به هم ریخته بود بر صورت زیبایش خراشهای زیادی دیده میشد چشمانش از غم و غصه سرخ شده بودند در نگاه محمد بن قاسم او همچون گل زیبا و قشنگی میماند که دستان بیرحمی او را پرپر کرده باشد محمد بن قاسم به کمک مترجمی به او گفت خانم اگر این کار سرباز من باشد جلوی چشمان شما گردن او را خواهم زد دختر به علامت نفی سرش را تکان داد لبهایش به لرزه افتاد و سیل اشک از
چشمانش سرازیر شد.
پیرمردی دست بسته جلو آمد و گفت: «عالی جناب این دختر، یکی از صدها دختری است که مورد ظلم و بربریت سربازان راجه قرار گرفته برای انتقام خود نزد شما
آمده». ناصرالدین صحبت پیرمرد را ترجمه کرد و به محمد بن قاسم گفت: «که این شخص پیشوای روحانی دیبل است».
محمد بن قاسم جواب داد: «شما جلوی من دست نبندید دادرسی این دختر اولین وظیفه من است دوازده هزار سرباز راجه اسیر من هستند این دختر را آنجا ببرید، اگر مجرم بین آنها بود او را به این دختر تحویل دهید و اگر نبود من تا آخرین مرزهای این سرزمین او را تعقیب خواهم کرد»
دختر گفت: «مجرم فرماندار دیبل است او دو روز قبل پدر مرا دستگیر کرده بود و مرا...» صدای دختر در گلویش خفه شد و بار دیگر اشک از چشمانش جاری گشت محمد بن قاسم یکی از فرماندهانش را صدا زد و گفت: «همه اسرا را آزاد کنید، در زندان را باز کنید».
محمد بن قاسم برای وارثین کسانی که در جنگ به قتل رسیده بودند حقوق قابل توجهی تعیین کرد دستور داد تا معبد اهل دیبل دوباره تعمیر شود، ناصرالدین را به عنوان فرماندار دیبل انتخاب کرد و ده روز بعد به سمت “نیرون" حرکت کرد. در این چند روز اهل دیبل خیلی تحت تأثیر برخورد جوانمردانه او قرار گرفته بودند. هنگام حرکت هزاران مرد و زن با اشک شوق و تشکر او را بدرقه میکردند پنج هزار اسب سوار از شهر دیبل به لشکر او پیوسته بودند.
محمد بن قاسم به زبیر ،ناهید خالد و زهرا اجازه داد در دیبل بمانند ولی آنها به جای استراحت در دیبل خستگی و بیدار خوابی جنگ را ترجیح دادند البته در مورد ناهیدو زهرا با رأی محمد بن قاسم توافق کردند و آنها را در دیبل گذاشتند.
ادامهدارد…
@admmmj123
#ناهید
صفحه_صدوسی_ودوم
محمد بن قاسم همراه سربازانش نماز صبح را در کاخ بزرگ فرماندار دیبل ادا نمود و هنگام طلوع آفتاب اهالی وحشت زده دیبل پشت بام خانه های خود ایستاده و ناظر سپه سالار هفده ساله و لشکر پیروز بودند قبل از این اسیرانی را که محمد بن قاسم بعد از فتح قلعهٔ کوهستانی آزاد کرده بود و زخمیهایی که آنان را مداوا کرده بود به مردم در مورد آمدن معبودی جدید خبر داده بودند داستانهایی از جوانی شجاعت و رحم او مشهور شده بود که مردم ستمدیده در نظام استبدادی راجه حاضر به پذیرفتن آن نمی شدند. بعد از مستقر شدن لشکر راجه در شهر دیبل مردم شهر خیلی اذیت شده بودند خانه هایشان مال خودشان نبود سربازان راجه شب هنگام با نوشیدن شراب مست میشدند و بدون اجازه وارد خانه های مردم شده و همه چیز را به غارت می بردند صبح هنگام دختران با پیراهن پاره شده و موهای درهم ریخته، داستان ظلومیت خود را به افسرانی که داخل شهر مشغول گشت بودند میگفتند اما جز خنده و قهقهه جوابی نمیشنیدند به همین علت داستانهایی که در مورد عفو و گذشت محمد بن قاسم میشنیدند باورشان نمیشد اما وقتی محمد بن قاسم همراه لشکرش سرها را پایین انداخته از بازار دیبل می گذشتند شک مردم کمی برطرف شد و زنها نیز همراه مردها برای دیدن لشکر اسلام پشت بام رفتند. محمد بن قاسم داخل شهر گشتی زد و دوباره به کاخ فرمانداری برگشت دختری نوجوان به طرفش دوید و لگام اسبش را به دست گرفت و در حالی که لبهایش را میگزید با نگاهی ملتمسانه به محمد بن قاسم خیره شد موهایش به هم ریخته بود بر صورت زیبایش خراشهای زیادی دیده میشد چشمانش از غم و غصه سرخ شده بودند در نگاه محمد بن قاسم او همچون گل زیبا و قشنگی میماند که دستان بیرحمی او را پرپر کرده باشد محمد بن قاسم به کمک مترجمی به او گفت خانم اگر این کار سرباز من باشد جلوی چشمان شما گردن او را خواهم زد دختر به علامت نفی سرش را تکان داد لبهایش به لرزه افتاد و سیل اشک از
چشمانش سرازیر شد.
پیرمردی دست بسته جلو آمد و گفت: «عالی جناب این دختر، یکی از صدها دختری است که مورد ظلم و بربریت سربازان راجه قرار گرفته برای انتقام خود نزد شما
آمده». ناصرالدین صحبت پیرمرد را ترجمه کرد و به محمد بن قاسم گفت: «که این شخص پیشوای روحانی دیبل است».
محمد بن قاسم جواب داد: «شما جلوی من دست نبندید دادرسی این دختر اولین وظیفه من است دوازده هزار سرباز راجه اسیر من هستند این دختر را آنجا ببرید، اگر مجرم بین آنها بود او را به این دختر تحویل دهید و اگر نبود من تا آخرین مرزهای این سرزمین او را تعقیب خواهم کرد»
دختر گفت: «مجرم فرماندار دیبل است او دو روز قبل پدر مرا دستگیر کرده بود و مرا...» صدای دختر در گلویش خفه شد و بار دیگر اشک از چشمانش جاری گشت محمد بن قاسم یکی از فرماندهانش را صدا زد و گفت: «همه اسرا را آزاد کنید، در زندان را باز کنید».
محمد بن قاسم برای وارثین کسانی که در جنگ به قتل رسیده بودند حقوق قابل توجهی تعیین کرد دستور داد تا معبد اهل دیبل دوباره تعمیر شود، ناصرالدین را به عنوان فرماندار دیبل انتخاب کرد و ده روز بعد به سمت “نیرون" حرکت کرد. در این چند روز اهل دیبل خیلی تحت تأثیر برخورد جوانمردانه او قرار گرفته بودند. هنگام حرکت هزاران مرد و زن با اشک شوق و تشکر او را بدرقه میکردند پنج هزار اسب سوار از شهر دیبل به لشکر او پیوسته بودند.
محمد بن قاسم به زبیر ،ناهید خالد و زهرا اجازه داد در دیبل بمانند ولی آنها به جای استراحت در دیبل خستگی و بیدار خوابی جنگ را ترجیح دادند البته در مورد ناهیدو زهرا با رأی محمد بن قاسم توافق کردند و آنها را در دیبل گذاشتند.
ادامهدارد…
@admmmj123
آیا نماز می خوانی نماینده ای خدا؟
Anonymous Poll
74%
الحمدالله بله😍
7%
خیلی پایبند نیستم😞
15%
گاهی نماز صبح خواب می مانم
2%
نماز عشاء تنبلم😭
2%
نماز نمی خوانم
👩❤️👨♡حُب حلال♡ 👩❤️👨
. ۵- يَا لَيْتَنَا أَطَعْنَا اللَّهَ وَأَطَعْنَا الرَّسُولَا ﺍی ﮐﺎﺵ فرمانبرداری الله و رسولش صلی الله علیه وسلم را میکردیم (ﺳﻮﺭﺓ ﺍﻷﺣﺰﺍﺏ 66)
.
۶- يَا لَيْتَنِي اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِيلًا
ﺍی ﮐﺎﺵ راه و روش رسول الله
صلی الله علیه و آله و سلم را تعقیب
میکردم ... (ﺳﻮﺭﺓ ﺍﻟﻔﺮﻗﺎﻥ 27)
۶- يَا لَيْتَنِي اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِيلًا
ﺍی ﮐﺎﺵ راه و روش رسول الله
صلی الله علیه و آله و سلم را تعقیب
میکردم ... (ﺳﻮﺭﺓ ﺍﻟﻔﺮﻗﺎﻥ 27)