👩❤️👨♡حُب حلال♡ 👩❤️👨
#سپه_سالار_نوجوان (محمد ابن قاسم) #ناهید صفحه_صدم صالح که احساس میکرد حرفهای سلیمان مانند سوزن به رگهایش فرو میرود گفت: «عالی جناب زیاد خجلم نکنید اون وقت شمشیر رو محکم نگرفته بودم و اصلا فکر نمی کردم از غفلت من سوء ا استفاده کنه». سلیمان گفت: «کسی که حریفش…
#سپه_سالار_نوجوان (محمد ابن قاسم)
#ناهید
صفحه_صدویکم
ابزار دیگری که برای تسخیر شهرها ساخته شد دبابه بود این وسیله چوبی کوچکی بود که زیرش چرخ نصب میشد چند نفر در پناه آن قرار میگرفتند و گروه دیگری آن را هل میدادند و کنار دیوار شهر میبردند سربازان پیاده نیز در پناه آن حرکت می کردند و از آن به عنوان پله استفاده میکردند و به بالای دیوار میرفتند.
در ابتدا اسب سواران عرب مانند دسته های پیاده شمشیر را بر نیزه ترجیح میدادند، اما رفته رفته در مقابله با سربازان ذره پوش دشمن اهمیت نیزه را احساس کردند و در عرض چند سال نیزه زنی نیز در تمامی سرزمینهای عرب رایج گشت. مسلمانان شام بر اثر همسایگی با روم بیشتر تحت تأثیر این قضیه بودند و با مرور زمان پرتاب نیزه را بر شمشیر ترجیح دادند.
تقریبا هر روز در میدان وسیعی خارج از دمشق تمرین نیزه زنی میشد و از روش قدیم یونانی در این فن استقبال بیشتری میشد.
زره پوشان اسب سوار که برای زور آزمایی جمع میشدند در فاصله معینی روبه روی هم قرار میگرفتند برای دفع خطر غیر از زره و کلاهخود از نیزه استفاده می شد سر آنها به جای آهن از چیز دیگری ساخته شده بود و کند بود. داور با پرچمی که در دست داشت در وسط میدان میایستاد با اشاره او اسب سواران به سرعت به سوی همدیگر حرکت میکردند هر کسی که از ضربه حریف خود محفوظ میماند و موفق میشد به او ضربه بزند برنده بود. عموما بازنده بر اثر فشار نیزه کند از روی اسب می افتاد و این باعث خنده و شادی تماشاچیان میشد.
در آن سال نیز مانند سالهای گذشته مردم از جاهای دور برای شرکت در نمایش فنون جنگی آمده و افراد بسیاری در اطراف میدان برای تماشای این مبارزه جمع شده بودند خلیفه ولید بن عبدالملک روی صندلی نشسته بود صاحب منصبان در سمت راست و چپ خلیفه نشسته بودند، سلیمان با همراهانش در سمت دیگر جلوی تماشاچیان قرار گرفته بود.
نمایش شروع شد کارشناسان اسلحه نمونه های جدیدی از منجنیق و دبابه را به نمایش گذاشتند و جایزه گرفتند تیراندازها و شمشیرزنها مهارت خود را نشان دادند و مورد تحسین مردم قرار گرفتند.
سه نفر از همراهان سلیمان در مبارزه شرکت کردند یکی از آنها مقام دوم را در تیراندازی کسب کرد دومی که صالح بود پنج نفر از قهرمانان دمشق را در شمشیربازی شکست داد و منتظر بود تا خلیفه او را فراخوانده و روی صندلی نزدیک خود بنشاند که ناگهان جوانی پا به میدان گذاشت و در مبارزه ای سخت و طولانی شمشیر را از دست صالح گرفت این جوان زبیر بود تماشاچیان برای دیدن این جوان پیروز و دست دادن با او هجوم آورده بودند و صالح از شدت خشم لبانش را میگزید، خلیفه ولید از جایش بلند شد جلو رفت و به زبیر تبریک گفت سپس رو به صالح کرد و گفت: «صالح اگر عصبانی نمیشدی شاید مغلوب نمیشدی به هر صورت من تو را هم مانند این جوان مستحق جایزه میدانم.
ادامهدارد…
@admmmj123
#ناهید
صفحه_صدویکم
ابزار دیگری که برای تسخیر شهرها ساخته شد دبابه بود این وسیله چوبی کوچکی بود که زیرش چرخ نصب میشد چند نفر در پناه آن قرار میگرفتند و گروه دیگری آن را هل میدادند و کنار دیوار شهر میبردند سربازان پیاده نیز در پناه آن حرکت می کردند و از آن به عنوان پله استفاده میکردند و به بالای دیوار میرفتند.
در ابتدا اسب سواران عرب مانند دسته های پیاده شمشیر را بر نیزه ترجیح میدادند، اما رفته رفته در مقابله با سربازان ذره پوش دشمن اهمیت نیزه را احساس کردند و در عرض چند سال نیزه زنی نیز در تمامی سرزمینهای عرب رایج گشت. مسلمانان شام بر اثر همسایگی با روم بیشتر تحت تأثیر این قضیه بودند و با مرور زمان پرتاب نیزه را بر شمشیر ترجیح دادند.
تقریبا هر روز در میدان وسیعی خارج از دمشق تمرین نیزه زنی میشد و از روش قدیم یونانی در این فن استقبال بیشتری میشد.
زره پوشان اسب سوار که برای زور آزمایی جمع میشدند در فاصله معینی روبه روی هم قرار میگرفتند برای دفع خطر غیر از زره و کلاهخود از نیزه استفاده می شد سر آنها به جای آهن از چیز دیگری ساخته شده بود و کند بود. داور با پرچمی که در دست داشت در وسط میدان میایستاد با اشاره او اسب سواران به سرعت به سوی همدیگر حرکت میکردند هر کسی که از ضربه حریف خود محفوظ میماند و موفق میشد به او ضربه بزند برنده بود. عموما بازنده بر اثر فشار نیزه کند از روی اسب می افتاد و این باعث خنده و شادی تماشاچیان میشد.
در آن سال نیز مانند سالهای گذشته مردم از جاهای دور برای شرکت در نمایش فنون جنگی آمده و افراد بسیاری در اطراف میدان برای تماشای این مبارزه جمع شده بودند خلیفه ولید بن عبدالملک روی صندلی نشسته بود صاحب منصبان در سمت راست و چپ خلیفه نشسته بودند، سلیمان با همراهانش در سمت دیگر جلوی تماشاچیان قرار گرفته بود.
نمایش شروع شد کارشناسان اسلحه نمونه های جدیدی از منجنیق و دبابه را به نمایش گذاشتند و جایزه گرفتند تیراندازها و شمشیرزنها مهارت خود را نشان دادند و مورد تحسین مردم قرار گرفتند.
سه نفر از همراهان سلیمان در مبارزه شرکت کردند یکی از آنها مقام دوم را در تیراندازی کسب کرد دومی که صالح بود پنج نفر از قهرمانان دمشق را در شمشیربازی شکست داد و منتظر بود تا خلیفه او را فراخوانده و روی صندلی نزدیک خود بنشاند که ناگهان جوانی پا به میدان گذاشت و در مبارزه ای سخت و طولانی شمشیر را از دست صالح گرفت این جوان زبیر بود تماشاچیان برای دیدن این جوان پیروز و دست دادن با او هجوم آورده بودند و صالح از شدت خشم لبانش را میگزید، خلیفه ولید از جایش بلند شد جلو رفت و به زبیر تبریک گفت سپس رو به صالح کرد و گفت: «صالح اگر عصبانی نمیشدی شاید مغلوب نمیشدی به هر صورت من تو را هم مانند این جوان مستحق جایزه میدانم.
ادامهدارد…
@admmmj123
👩❤️👨♡حُب حلال♡ 👩❤️👨
سوال؟
پیامبر (ص)فرموده اند:
نماز جماعت به مقدار (......)درجه از نماز انفرادی برتر است.
پیامبر (ص)فرموده اند:
نماز جماعت به مقدار (......)درجه از نماز انفرادی برتر است.
سوال؟
پیامبر(ص)فرموده اند:
کسی از شما نمیتواند مومن(واقعی)باشد، تا اینکه من پیامبر نزد او از(.......)و همه مردم محبوب تر نباشم
پیامبر(ص)فرموده اند:
کسی از شما نمیتواند مومن(واقعی)باشد، تا اینکه من پیامبر نزد او از(.......)و همه مردم محبوب تر نباشم
Anonymous Quiz
89%
پدر مادر
9%
فرزند
2%
دوستانش
اسلام ازدواج را پیشنهاد میکنه
از این نهایت سخته رنج میبریم
ازدواج را خیلی قیمت کردیم
و زنا خیلی ارزان شده
ای کاش ازدواج را اینقد ارزان کنیم که زنا قیمت شود
#حب_حلال 😍
@admmmj123
از این نهایت سخته رنج میبریم
ازدواج را خیلی قیمت کردیم
و زنا خیلی ارزان شده
ای کاش ازدواج را اینقد ارزان کنیم که زنا قیمت شود
#حب_حلال 😍
@admmmj123
با کسی ازدواج کنید که قول بده
شما را به نماز صبح بیدار خواهد کرد!
چنین ازدواجی...😍
اللهم ارزقنا♥
#حب_حلال 😍
@admmmj123
شما را به نماز صبح بیدار خواهد کرد!
چنین ازدواجی...😍
اللهم ارزقنا♥
#حب_حلال 😍
@admmmj123
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🖊 اگر با زنی علاقه ندارد، به هیچ علتی ازدواج نکند.
🎙 شیخ مصطفی امامی حفظهالله تعالی .
🎙 شیخ مصطفی امامی حفظهالله تعالی .
👩❤️👨♡حُب حلال♡ 👩❤️👨
عربیات🙂🌿 ".. يُستحَبُّ للعَبدِ المؤمِنِ إذا اشتدَّت عليه الكُروبُ أن يصبرَ، ويلجَأَ إلى اللهِ بالتضَرُّعِ والدُّعاءِ"🤍🌿 «... پسندیده است بنده مؤمن اگر گرفتاری بر او شدید شد، صبر کند و با دعا و نیایش به درگاه خدا توبه کند».🤍🌿 @Admmmj123
عربیات🌿🙂
فالدنيا إن لم تكن وسيلة للآخرة فلا خير فيها🌿💔
اگر دنیا وسیله ای برای آخرت نیست، پس خیری در آن نیست.🌿💔
فالدنيا إن لم تكن وسيلة للآخرة فلا خير فيها🌿💔
اگر دنیا وسیله ای برای آخرت نیست، پس خیری در آن نیست.🌿💔
👩❤️👨♡حُب حلال♡ 👩❤️👨
#سپه_سالار_نوجوان (محمد ابن قاسم) #ناهید صفحه_صدویکم ابزار دیگری که برای تسخیر شهرها ساخته شد دبابه بود این وسیله چوبی کوچکی بود که زیرش چرخ نصب میشد چند نفر در پناه آن قرار میگرفتند و گروه دیگری آن را هل میدادند و کنار دیوار شهر میبردند سربازان پیاده نیز…
#سپه_سالار_نوجوان (محمد ابن قاسم)
#ناهید
صفحه_صدودوم
در آخر نوبت به نیزه بازی رسید بعد از چندین مبارزه هشت قهرمان نیزه بازی منتخب شدند و مبارزۀ نهایی آغاز شد هر چه تعداد مبارزین کمتر میشد صدای تشویق تماشاچیان بلندتر میگشت بالاخره یک نفر در یک طرف و در طرف دیگر دو مبارز باقی ماندند مبارزی که تنها مانده بود بعد از چند حمله هر دو حریف خود را از اسب پایین انداخت کلاهخودش را بر داشت و مردم که او را شناخته بودند با صدای بلند به او آفرین میگفتند این جوان تازه مسلمانی بود از یونان؛ اسمش ایوب بود. ایوب در حالی که نیزه اش را به علامت پیروزی بلند کرده بود در اطراف میدان گشتی زد و دوباره در وسط میدان ایستاد داور مسابقه صدا زد: «کسی هست که بخواهد با این جوان مسابقه دهد؟»
نگاه مردم به سلیمان بن عبدالملک دوخته شده بود سلیمان که کلاهخود بر سر داشت به غلامی که لگام اسبی مشکی و زیبایی در دست داشت اشاره کرد. غلام اسب را جلو آورد و سلیمان سوار بر اسب شد زره سلیمان زیر نور خورشید می درخشید. ایوب و سلیمان روبه روی هم قرار گرفتند و سکوت مطلق بر فضا مسلط شده بود مردم هم منتظر اشاره پرچم داور بودند داور پرچم را حرکت داد و در کنار میدان ایستاد اسبها به سرعت به هم نزدیک میشدند هر یک از مبارزین سعی داشت به دیگری ضربه بزند سلیمان قبل از آمدن به میدان تمام حربه های حریف را شناخته بود و در مورد دفاع آنها فکر کرده بود در نتیجه ضربه ایوب به هدف نخورد و نیزه سلیمان به کلاهخود ایوب اصابت کرد داور پیروزی سلیمان را اعلام کرد خلیفه ولید بلند شد و به برادرش تبریک گفت و ایوب را هم تشویق کرد،
سلیمان کلاه خودش را بر داشت و نگاهی فاتحانه به تماشاچیان انداخت و طبق معمول در اطراف میدان گشتی زد و دوباره در وسط میدان ایستاد. داور سه مرتبه اعلام کرد: «کسی هست که برای مبارزه با سلیمان آماده باشه؟» مردم مطمئن شدن که مسابقه به اتمام رسیده و همه منتظر بلند شدن خلیفه بودند ناگهان با کمال تعجب اسب سواری را دیدند که پا به میدان گذاشت تعجب آنها به این دلیل نبود که فردی جرأت مبارزه با سلیمان را کرده بلکه تعجب آنان از این بود که این جوان نه زره پوشیده بود و نه کلاهخود بر سر داشت او فقط با پارچهای سیاه به جز چشمانش همه صورتش را پوشانیده بود کسانی با این وضع پا به میدان میگذارند که به پیروزی خود صددرصد یقین داشته باشند و سلیمان در آن روز فاتح میدان بود.
ادامه دارد…
@admmmj123
#ناهید
صفحه_صدودوم
در آخر نوبت به نیزه بازی رسید بعد از چندین مبارزه هشت قهرمان نیزه بازی منتخب شدند و مبارزۀ نهایی آغاز شد هر چه تعداد مبارزین کمتر میشد صدای تشویق تماشاچیان بلندتر میگشت بالاخره یک نفر در یک طرف و در طرف دیگر دو مبارز باقی ماندند مبارزی که تنها مانده بود بعد از چند حمله هر دو حریف خود را از اسب پایین انداخت کلاهخودش را بر داشت و مردم که او را شناخته بودند با صدای بلند به او آفرین میگفتند این جوان تازه مسلمانی بود از یونان؛ اسمش ایوب بود. ایوب در حالی که نیزه اش را به علامت پیروزی بلند کرده بود در اطراف میدان گشتی زد و دوباره در وسط میدان ایستاد داور مسابقه صدا زد: «کسی هست که بخواهد با این جوان مسابقه دهد؟»
نگاه مردم به سلیمان بن عبدالملک دوخته شده بود سلیمان که کلاهخود بر سر داشت به غلامی که لگام اسبی مشکی و زیبایی در دست داشت اشاره کرد. غلام اسب را جلو آورد و سلیمان سوار بر اسب شد زره سلیمان زیر نور خورشید می درخشید. ایوب و سلیمان روبه روی هم قرار گرفتند و سکوت مطلق بر فضا مسلط شده بود مردم هم منتظر اشاره پرچم داور بودند داور پرچم را حرکت داد و در کنار میدان ایستاد اسبها به سرعت به هم نزدیک میشدند هر یک از مبارزین سعی داشت به دیگری ضربه بزند سلیمان قبل از آمدن به میدان تمام حربه های حریف را شناخته بود و در مورد دفاع آنها فکر کرده بود در نتیجه ضربه ایوب به هدف نخورد و نیزه سلیمان به کلاهخود ایوب اصابت کرد داور پیروزی سلیمان را اعلام کرد خلیفه ولید بلند شد و به برادرش تبریک گفت و ایوب را هم تشویق کرد،
سلیمان کلاه خودش را بر داشت و نگاهی فاتحانه به تماشاچیان انداخت و طبق معمول در اطراف میدان گشتی زد و دوباره در وسط میدان ایستاد. داور سه مرتبه اعلام کرد: «کسی هست که برای مبارزه با سلیمان آماده باشه؟» مردم مطمئن شدن که مسابقه به اتمام رسیده و همه منتظر بلند شدن خلیفه بودند ناگهان با کمال تعجب اسب سواری را دیدند که پا به میدان گذاشت تعجب آنها به این دلیل نبود که فردی جرأت مبارزه با سلیمان را کرده بلکه تعجب آنان از این بود که این جوان نه زره پوشیده بود و نه کلاهخود بر سر داشت او فقط با پارچهای سیاه به جز چشمانش همه صورتش را پوشانیده بود کسانی با این وضع پا به میدان میگذارند که به پیروزی خود صددرصد یقین داشته باشند و سلیمان در آن روز فاتح میدان بود.
ادامه دارد…
@admmmj123