1_آدمی را که طلب هست و توانایی نیست/صبر اگر هست و اگر نیست بباید کردن

2_دست طلب چو پیش کسان می کنی دراز/پل بسته ای که بگذری از آبروی خویش

3_در میان خونت باید آمدن/وز همه بیرونت باید آمدن

4_هرجا که روم صاحب آن خانه تویی تو/هرجا که روم پرتو کاشانه تویی تو

1_ عشق هایی کز پی رنگی بود/عشق نبود عاقبت ننگی بود

2 _کس در این وادی به جز آتش مباد/وانکه آتش نیست عیشش خوش مباد

3_ صد بلا در هر نفس اینجا بود/طوطی گردون مگس اینجا بود

4_ در سرم از عشق گل سودا بس است/زان که مطلوبم گل رعنا بس است

1_ سر ذراتش همه روشن شود/گلخن دنیا بر او گلشن شود

2_می تپد پیوسته در سوز و گداز/تا به جای خود رسد ناگاه باز

3_معرفت نیست در این قوم خدا را مددی/تا برم گوهر خود را به خریدار دگر

4_دریغ صحبت دیرین و حق دید و شناخت/که سنگ تفرقه ایام در میان انداخت

1_سخن در احتیاج ما و استغنای معشوق است/چه سود افسونگری ای دل که در دلبر نمی گیرد

2_ز عشق ناتمام ما جمال یار مستغنیست/به آب و رنگ و خال و خط چه حاجت روی زیبا را

3_عشق بر یک فرش بنشاند گدا و شاه را/سیل یکسان می کند پست و بلند راه را

4_هفت دریا یک شمر اینجا بود/هفت اخگر یک شرر اینجا بود

1_توحیدگوی او نه بنی آدمند و بس/هر بلبلی که زمزمه بر شاخسار کرد

2_ هم جز او کس را نبیند یک زمان/هم جز او کس را نداند جاودان

3_ وحدت گزین و همدمی از دوستان مجوی تنها نشین و محرمی از دودمان مخواه

4_ روزها گر رفت گو رو باک نیست/تو بمان ای آنکه جز تو پاک نیست

1_نه خدا توانمش خواند نه بشر توانمش گفت/متحیرم چه نامم شه ملک لافتی را

2_این راه را نهایت صورت کجا توان بست/کش صدهزار منزل بیش است در بدایت

3_حیران اطوار خودم سرگشته کار خودم/هرلحظه دارم نیتی چون قرعه رمّال ها

4_گوید اصلا می ندانم چیز من/وان ندانم هم ندانم نیز من

1_بر لب بحر فنا منتظریم ای ساقی/فرصتی دان که ز لب تا به دهن این همه نیست

2_دولت عشق بین که چون از سر فقر و افتخار/گوشه تاج سلطنت می شکند گدای تو

3_مرد را در دیده آنجا غیر نیست/زانکه آنجا کعبه نی و دیر نیست

4_ هرکه در دریای کل گم بوده شد/دایما گم بوده آسوده شد