باز فشار امتحانا زیاد شد با گریه زنگ زدم به مامانم که : اصن میخوام انصراف بدم بیام بشینم تو خونه.
بزرگوار فرمودن: باز همین که نمیگی میخوام شوهر کنم جای شکر داره. :))))
بزرگوار فرمودن: باز همین که نمیگی میخوام شوهر کنم جای شکر داره. :))))
ولی جدی خیلی کلافه ام.
درسام مثل یه کلاف سردرگم شدن که نمیدونم چطور و از کجا باید شروع کنم.
با اینکه برنامه ریزی هم کردم ولی همش استرس اینو دارم که نتونم به اندازه کافی بخونم؛ بعد استرسم به حدی میرسه که انگار فلج میشم.
پس چرا بقیه وقتی استرس میگیرن بازدهیشون ده برابر میشه؟🥲
درسام مثل یه کلاف سردرگم شدن که نمیدونم چطور و از کجا باید شروع کنم.
با اینکه برنامه ریزی هم کردم ولی همش استرس اینو دارم که نتونم به اندازه کافی بخونم؛ بعد استرسم به حدی میرسه که انگار فلج میشم.
پس چرا بقیه وقتی استرس میگیرن بازدهیشون ده برابر میشه؟🥲
دلم میخواد اول یه دور از شدت فشار ذهنی که رومه گریه کنم بعد به خودم قول بدم که از فردا سفت و سخت بچسبم به درس و با همین فرمون برم تا پایان امتحانات.
من که دیشب گریه نکردم ولی امروز رفیق یهو بیهوا وسط حرفاش زد زیر گریه و جفتمون میدونیم که همه اینا به خاطر فشار درس و امتحاناست.
کلی حرف زدیم و گریه کردیم؛ خروجیش هم این بود که یه نامه نوشتیم برای خودمون و زیرشو امضا زدیم و چسبوندیم به دیوار کنار تختمون که قولمون یادمون نره.
و خب حقیقتا که هیچی #رفیق خوب تو سختیا نمیشه.🤍✨
کلی حرف زدیم و گریه کردیم؛ خروجیش هم این بود که یه نامه نوشتیم برای خودمون و زیرشو امضا زدیم و چسبوندیم به دیوار کنار تختمون که قولمون یادمون نره.
و خب حقیقتا که هیچی #رفیق خوب تو سختیا نمیشه.🤍✨
من کلا سخت تمرکز میکنم؛ مخصوصا اگه پای درس در میون باشه.
برای همینم این بار وقتی داشتم میومدم خوابگاه به مامانم گفتم بهم زنگ نزنید تا خودم زنگ بزنم.
گفتم یهو وسط درسم زنگ میزنن حالا بیا و دوباره تمرکزتو جمعش کن.
برای همینم این بار وقتی داشتم میومدم خوابگاه به مامانم گفتم بهم زنگ نزنید تا خودم زنگ بزنم.
گفتم یهو وسط درسم زنگ میزنن حالا بیا و دوباره تمرکزتو جمعش کن.
بعد به خاطر این حرفم دیروز کلا هیشکی از خونه زنگ نزد بهم ؛خودمم سرم شلوغ بود کلا فراموش کردم.
امروز مامانم بهم پیام داد که بیداری زنگ بزنم بهت؟🥹
منم تازه از خواب بیدار شده بودم؛ گفتم خودم یکم دیگه زنگ میزنم.
امروز مامانم بهم پیام داد که بیداری زنگ بزنم بهت؟🥹
منم تازه از خواب بیدار شده بودم؛ گفتم خودم یکم دیگه زنگ میزنم.
بعد که زنگ زدم بهش بوق نخورده جواب داد. هرچی حرف میزدم هیشکی جوابمو نمیداد فقط صدا گریه میومد.
یه لحظه انگار کل بدنم یخ کرد. کل خاطرات خرداد ماه که درست موقع امتحانا حاجیبابامو از دست دادم از جلو چشمم گذشت.
تا پشت تلفن جیغ کشیدم که چی شده چرا گریه میکنی؟!
و حدس بزنید چی؟ پشت تلفن خواهر کوچیکه بود که داشت ادای گریه مامانم رو در می آورد و بعدم غش کرده بود از خنده.😐
یه لحظه انگار کل بدنم یخ کرد. کل خاطرات خرداد ماه که درست موقع امتحانا حاجیبابامو از دست دادم از جلو چشمم گذشت.
تا پشت تلفن جیغ کشیدم که چی شده چرا گریه میکنی؟!
و حدس بزنید چی؟ پشت تلفن خواهر کوچیکه بود که داشت ادای گریه مامانم رو در می آورد و بعدم غش کرده بود از خنده.😐
انقدر حرصم گرفت که گفتم یه کلمه دیگه باهاش حرف بزنم یه چیزی میگم بعدا خودم پشیمون میشم.
فقط گفتم گوشی رو بده مامان!
صدای مامانمو که شنیدم بغضم ترکید که چرا گوشیتو میدی این بیشعور جواب بده شما نمیدونید من یک روز کامل ازتون بیخبر بودم نباید با آدمی که راه دوره و از خانواده بیخبره از این شوخیا کرد؟
و این در حالی بود که این بچه هنوزم صدای خندهش از پشت تلفن شنیده میشد.🤌🏻
فقط گفتم گوشی رو بده مامان!
صدای مامانمو که شنیدم بغضم ترکید که چرا گوشیتو میدی این بیشعور جواب بده شما نمیدونید من یک روز کامل ازتون بیخبر بودم نباید با آدمی که راه دوره و از خانواده بیخبره از این شوخیا کرد؟
و این در حالی بود که این بچه هنوزم صدای خندهش از پشت تلفن شنیده میشد.🤌🏻
دیگه مامانم گفت باشه خودم دعواش میکنم تو برو یکم آب بخور حالت بهتر بشه.
حالا دعوا کردنش یه چیزی تو مایههای "عه" گفتن نقی تو پایتخت بود.
برگشته بهش میگه خب کارت زشت بود دیگه.😐
همین؟! من اینجا سکته رد کردم شما میگید کارت زشت بود؟🫠
بعدا بابام بعدا زنگ زد کلی لوسم کرد از دلم در آورد.😁
حالا دعوا کردنش یه چیزی تو مایههای "عه" گفتن نقی تو پایتخت بود.
برگشته بهش میگه خب کارت زشت بود دیگه.😐
همین؟! من اینجا سکته رد کردم شما میگید کارت زشت بود؟🫠
بعدا بابام بعدا زنگ زد کلی لوسم کرد از دلم در آورد.😁
خلاصه که یه جوری داستان شد که سه نفری از دلم در آوردن ولی تو رو خدا شما اگه کسی رو راه دور دارید از این مسخره بازیا در نیارید براش.
من اگه دستم به خواهرم میرسید به هشت تیکه نامساوی تقسیمش میکردم.😒
من اگه دستم به خواهرم میرسید به هشت تیکه نامساوی تقسیمش میکردم.😒