عبدالله شهبازی
10.2K subscribers
680 photos
69 videos
244 files
1.69K links
Download Telegram
عمان یعنی ‌بریتانیا

واسطه مذاکراتی پنهان یا آشکار که گویا در شرف وقوع است، کانون‌های مالی- سیاسی معین در لندن هستند که در سیاست و اقتصاد آمریکا عمیقاً ذینفع و به شدت قدرتمندند و می‌خواهند برای ترامپ موفقیتی بزرگ رقم زنند: تحقیقات قضایی را درباره نقش روسیه (و مافیای شوروی سابق) در انتخابات ۲۰۱۶ و پیروزی ترامپ، که گویا به نتایج مهمی رسیده، تحت‌الشعاع قرار دهند و با تبلیغات سنگین دال بر «تسلیم شدن ایران»‌ برای ترامپ جایگاهی کم‌نظیر در تاریخ آمریکا جعل کنند؛ او را رئيس جمهوری «قدرتمند» و «کاملاً موفق» ‌در سیاست خارجی جلوه دهند و در انتخابات آتی پیروزش کنند. پس از «تسلیم شدن» ایران هیچ کس در آمریکا حریف ترامپ نخواهد شد.

حوادث اخیر کارکرد دوگانه دارد:

هم برای دستکاری در نظام سیاسی کنونی ایران است با استفاده از نیروهایی قدرتمند در درون جمهوری اسلامی که تصور می‌کنند «میراث» به آنان خواهد رسید ولی سپس، پس از موفقیت نسبی در مرحله اول، سررشته کار را از ایشان خواهند گرفت و سیر تحولات را به فروپاشی و تجزیه ایران به دولت‌های کوچک و حقیر سوق خواهند داد (پس از جنگ داخلی طولانی که تمامی زیرساخت‌های ملی ایران را نابود خواهد کرد؛ آنگونه که در یوگسلاوی و لیبی و سوریه دیدیم)، و هم ابزار کارآمدی است برای دستکاری و مهندسی افکار عمومی آمریکا.

ایران در دوره پهلوی بارها این کارکرد ابزاری را برای تأثیرگذاری بر تحولات داخلی قدرت‌های بزرگ غربی داشته است: در ماجرای لغو قرارداد دارسی از سوی رضا شاه (علیه جیمز رمزی مک‌دونالد رهبر حزب کارگر و نخست‌وزیر وقت بریتانیا)، در ماجرای ملی شدن نفت ایران (علیه دولت حزب کارگر به رهبری کلمنت اَتلی و کمپانی دولتی نفت انگلیس- ایران و به سود کارتل نفت آمریکا و کمپانی فراملیتی ‌رویال داچ شل و شرکت نفت فرانسه/ توتال فعلی)، و در ماجرای توطئه علیه دولت هارولد ویلسون (نخست‌وزیر و رهبر وقت حزب کارگر بریتانیا در دهه ۱۳۴۰ ش. که به سقوط ویلسون انجامید).

ماجرای آزاد کردن دیرهنگام کارکنان آمریکایی سفارت آمریکا در تهران، ‌که سقوط کارتر و پیروزی ریگان را در انتخابات ریاست جمهوری رقم زد، نیز به تحقیق جدی نیاز دارد.

@abdollahshahbazi
✔️پس‌پرده پیشنهاد جنجالی ترامپ: «مذاکره بدون پیش‌شرط» با رئیس جمهور ایران

✔️تقابل بی‌سابقه ترامپ با تحقیقات درباره نقش روسیه در انتخابات ۲۰۱۶ و پیروزی ترامپ

✔️آخرین خبر: ترامپ از دادستان کل خواست تحقیقات «کثیف» مولر را متوقف کند!

ترامپ یکشنبه، ۷ مرداد ۱۳۹۷/ ۲۹ ژوئیه ۲۰۱۸، یک روز پیش از آن که بمب خبری خود را درباره ایران منفجر کند (پیشنهاد جنجالی «مذاکره بدون پیش‌شرط» با رئیس جمهور ایران)، تهاجم شدیدی را علیه رابرت مولر، مسئول تحقیقات درباره نقش روسیه در انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۱۶، آغاز کرد. این فضا تا امروز (اول اوت ۲۰۱۸/ ۱۰ مرداد ۱۳۹۷) به شدت اوج گرفته و از شروع بحرانی بزرگ در سیاست آمریکا خبر می‌دهد.

ترامپ در توئیت اول (یکشنبه، ۲۹ ژوئیه/ ۷ مرداد، ساعت ۳:۳۴ بعد از ظهر به وقت واشنگتن دی. سی.) نوشت:

«کلوژن [تبانی] در کار نبوده! شکار جادوگر ساختگی رابرت مولر را اکنون ۱۷ “دمکرات خشمگین” هدایت می‌کنند (از ۱۳ نفر از جمله وکیل اوباما در کاخ سفید به ۱۷ نفر افزایش یافته). پول این پرونده‌سازی را، که با تقلب شروع شده، هیلاری [کلینتون] فاسد و کمیته ملی حزب دمکرات پرداخت می‌کنند. این شکار جادوگر شیادی غیرقانونی است.»

«شکار جادوگر» عنوانی است تمسخرآمیز که هم ترامپ و هم نتانیاهو برای تحقیقات قضایی درباره خود به کار می‌برند؛ ترامپ درباره تحقیقات رابرت مولر و نتانیاهو درباره پرونده‌های فساد مالی او و همسرش سارا.

«کُلوژِن» (تبانی، بندوبست) از نظر حقوقی در آمریکا به توافق برای فریب دیگران اطلاق می‌شود. چنین توافقی معمولاً مخفیانه و متقلبانه است و به نتایجی معمولاً غیرقانونی به سود تبانی‌کنندگان تمام می‌شود. در تحقیقات رابرت مولر، و نتایجی که جامعه اطلاعاتی آمریکا به آن رسیده، شواهدی وجود دارد که نشان می‌دهد پوتین کوشیده انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۱۶ را به سمت شکست هیلاری کلینتون سوق دهد. دروغگویی اعضای تیم انتخاباتی ترامپ، که در جریان تحقیقات مولر به اثبات رسیده، این ظن را پدید آورده که تیم انتخاباتی ترامپ با مأموران اطلاعاتی روسیه «تبانی» (کلوژن) کرده‌اند. از آن پس، ترامپ در توئیت‌هایش مکرر تأکید می‌کرد که «تبانی در کار نبود.»

دوشنبه، ۸ مرداد/ ۳۰ ژوئیه، همان روز که ترامپ پیشنهاد جنجالی خود را درباره ایران مطرح کرد، جولیانی، وکیل ترامپ، در شبکه فاکس اعلام کرد که در قوانین فدرال هیچ تعریفی از «تبانی» وجود ندارد و «تبانی جرم نیست.»

در همین روز (ساعت ۱۰:۰۱ بعد از ظهر به وقت واشنگتن دی. سی.) ویدئویی تبلیغاتی در صدر توئیتر ترامپ قرار گرفت با عنوان «آمریکا را بار دیگر بزرگ کنیم.» این کلیپ حاوی پروپاگاندا درباره «دستاوردهای» ترامپ است بویژه با تأکید بر قدرت اتمی کره شمالی و ملاقات ترامپ با رهبر کره شمالی.

کمی پس از سخنان جولیانی، در ساعت ۷:۵۸ صبح سه‌شنبه، ۳۱ ژوئیه ۲۰۱۸/ ۹ مرداد ۱۳۹۷ (به وقت واشنگتن دی. سی.)، ترامپ گفته جولیانی را تکرار کرد و در توئیتر خود نوشت: «تبانی جرم نیست» و افزود: «این مسئله مهم نیست زیرا تبانی در کار نبوده بجز از سوی هیلاری فاسد و دمکرات‌ها!»

آخرین خبر درباره اوج‌گیری تنش میان ترامپ و جامعه اطلاعاتی و دستگاه قضایی آمریکا، متعلق است به ساعت ۹:۲۴ صبح امروز به وقت واشنگتن دی. سی. (ساعت ۶:۵۴ بعد از ظهر چهارشنبه، اول اوت ۲۰۱۸/ ۱۰ مرداد ۱۳۹۷ به وقت تهران) که ترامپ با انتشار توئیتی از دادستان کل آمریکا خواست تحقیقات مولر را متوقف کند. ترامپ نوشت:

«این وضع هولناکی است و دادستان کل، جف سشنز، باید هم‌اکنون این پرونده‌سازی شکار جادوگر را متوقف کند قبل از اینکه با تداوم آن کشور ما را بیشتر مسموم کند. باب [رابرت] مولر کاملاً قاطی کرده و ۱۷ “دمکرات خشمگین” او، که کار کثیف او را پیگیری می‌کنند، مایه شرم ایالات متحده آمریکا هستند.»

t.me/abdollah_shahbazi/263

@abdollahshahbazi
طبق دو گزارش اخیر سی‌ان‌ان، رابرت مولر، مسئول تحقیقات درباره نقش روسیه در انتخابات ۲۰۱۶ و پیروزی ترامپ، خواستار تحقیقات حضوری و شفاهی (نه کتبی) خود از ترامپ شده (یعنی درواقع بازجویی) و زمانی که جولیانی، وکیل ترامپ، درخواست مولر را به اطلاع ترامپ رسانیده، ترامپ عصبانی شده و توئیت ساعت ۹:۲۴ صبح چهارشنبه، اول اوت، را منتشر کرده و از سشنز، دادستان کل، خواسته فوراً تحقیقات مولر را متوقف کند.

بنگرید به:

https://www.cnn.com/2018/08/01/politics/trump-russia-jeff-sessions-mueller/index.html

و:

https://www.cnn.com/2018/08/01/politics/rudy-giuliani-donald-trump-robert-mueller-interview/index.html

✔️کامنت‌های الان من در گروه تلگرامی «گفت و شنود» در این باره:

آدم ناراحت می‌شود وقتی می‌بیند عده‌ای در ایران تحولات را بدون ارتباط با هم تحلیل می‌کنند. مثل اینکه مسئله پیشنهاد ترامپ به روحانی برای ملاقات مربوط به کره مریخ است و تحقیقات مولر و حال و روز خراب ترامپ مربوط به سیاره دیگر.

وقتی که وضع ترامپ این همه خراب است، اصلاً مطرح کردن مذاکره با او بجز خراب کردن ایران چه معنایی دارد. اتفاقاً الان است که باید سفت ایستاد.

مگر اینکه فرض کنیم عده‌ای کاملاً آگاهانه دارند بعضی نیروهای سیاسی ایران را بازی می‌دهند. نتانیاهو و شبکه موساد در خدمت ترامپ است و به دنبال تثبیت وضع ترامپ.

اگر با ترامپ خدای ناکرده توافق کنیم، بعد از این در سیاست آمریکا بکلی بی‌اعتبار و بی‌آبرو خواهیم بود. همه به این نتیجه می‌رسند که ایران فقط زبان آدم بی‌شعوری مثل ترامپ را می‌فهمد و فقط باید با منطق چماق با ایران مذاکره کرد: «ایران زیر بار زور نمی‌رود مگر اینکه زور پرزور باشد.»

@abdollahshahbazi
«مافیای ایران»‌ و فرجامی که برای ما رقم خواهد زد

امروزه، «مافیای ایران» به هیولایی تبدیل شده همسنگ «مافیای اسرائیل» و «مافیای جمهوری‌های شوروی سابق».

این مافیا می‌خواهد سرنوشتی چون فروپاشی اتحاد شوروی را برای ایران رقم زند.

تثبیت جایگاه ترامپ در آمریکا و جنگ داخلی خونین چندین ساله، ‌که سرانجام به تجزیه ایران به دولت‌هایی کوچک و حقیر خواهد انجامید، فرجامی است که عملکرد این مافیا برای ایران رقم خواهد زد.

@abdollahshahbazi
ترامپ، ویلبر راس و «مافیای روسیه»

ترامپ در سال‌های ۱۹۹۰- ۱۹۹۱ ورشکسته شد و در آستانه نابودی کامل مالی قرار گرفت ولی ‌ویلیر راس، اهل نیوجرسی، ‌او را نجات داد. از این پس ترامپ به شریک مالی ‌برخی چهره‌های شاخص مافیای روسیه و سایر جمهوری‌های شوروی سابق بدل شد.

ویلبر راس ۸۰ ساله، که اکنون وزیر بازرگانی و چهره خاموش ‌دولت ترامپ است، فعالیت مالی‌اش را از دهه ۱۹۷۰ بعنوان کارمند کمپانی «ن. م. روچیلد و پسران»‌ در نیویورک آغاز کرد و در آنجا بعنوان متخصص ورشکستگی آموزش دید و تا بدانجا پیش رفت که به «سلطان ورشکستگی»‌ شهرت یافت.

یکی از شرکای مهم ترامپ پس از نجات از ورشکستگی، از دهه ۱۹۹۰ میلادی، تمیر سپیر، یهودی گرجستانی (متولد تفلیس در زمان شوروی سابق)، بود. سپیر در اصل «تیمور سپیاشویلی» نام داشت. او به آمریکا مهاجرت کرد و به «غول» معاملات املاک منهتن نیویورک بدل شد. سپیر در ۲۶ سپتامبر ۲۰۱۴ در ۶۷ سالگی درگذشت.

شریک دیگر ترامپ، در دوران پس از ورشکستگی، توفیق عارف است. عارف متولد قزاقستان در زمان شوروی سابق است با نام «توفیق عارف‌اوف» و اکنون ۶۵ سال دارد. توفیق عارف چهره مرموزی است و حتی محل سکونتش نامعلوم است. توفیق عارف مالک «گروه بیرق» است که در حوزه برج‌سازی در منهتن نیویورک فعالیت می‌کند.

یکی از پروژه‌های مشترک «گروه بیرق» و سپیر و ترامپ برج ترامپ در محله سوهو (منهتن نیویورک) است. این برج ۴۶ طبقه از سال ۲۰۰۶ با سرمایه ۴۵۰ میلیون دلار ساخته شد.

شریک مالی دیگر ترامپ فردی است بنام ویکتور خراپونف. گزارش ویژه منتشره در فایننشال تایمز ۱۹ اکتبر ۲۰۱۶ روشن کرد که پروژه ترامپ در محله سوهو شریک دیگری دارد که نامش به عمد پنهان شده. او ویکتور خراپونف، وزیر پیشین انرژی قزاقستان و شهردار پیشین آلماتی، بزرگ‌ترین شهر قزاقستان، است که در اوت ۲۰۰۸ به سوئیس گریخت. خراپونف به اتهام فساد مالی چند میلیارد دلاری، از جمله در ساخت‌وسازهای انبوه در آلماتی، تحت تعقیب نهادهای قضایی قزاقستان است.

t.me/abdollah_shahbazi/265

@abdollahshahbazi
دیدار با اوباما، دیدار با ترامپ
قسمت اول

من مخالف مذاکره با آمریکا نیستم. هماره نگاهم این بوده که مذاکره با آمریکا فی‌نفسه «تابو» نیست بلکه بگفته چوئن لای، وزیر خارجه و نخست‌وزیر نامدار چین (مصاحبه ۲۷ مارس ۱۹۵۴ با ایونینگ استار)، «دیپلماسی [و مذاکره] امتداد جنگ است با روش‌های دیگر.»

این نگاه با نوستالژی خاطرات دوران نوجوانی‌ام آمیخته است؛ زمانی که انقلابیون ویتنام جنوبی از یکسو در جنگ خونین با آمریکا و دولت دست‌نشانده‌اش در سایگون بودند و از سوی دیگر در سوئیس و فرانسه در مذاکره با طرفین مقابل. در تلویزیون سیاه و سفید آن روزها مذاکرات را دنبال می‌کردم. ‌وزیر امور خارجه و رئیس هیئت انقلابیون ویتنام جنوبی (ویت‌کنگ‌ها) ‌‌خانمی بود بنام نگوئین تی بِن که بعدها معاون رئيس‌جمهور ویتنام شد. امروز در گوگل جستجو کردم. او زنده و ۹۱ ساله است.

زمانی، در دهه ۱۳۷۰، این مسئله را با آقای میرحسین موسوی مطرح کردم، استدلالم را گفتم و ‌همین ماجرای مذاکرات ویت‌کنگ‌ها‌ را مثال زدم و سپس علت مخالفت ایشان را با مذاکره با آمریکا پرسیدم. مضمون پاسخ این بود: کسانی که این روزها مذاکره با آمریکا را مطرح می‌کنند در پی مذاکره عادی و رابطه معقول ایران با آمریکا نیستند بلکه نیت واقعی‌شان ‌اعاده همان نوع از رابطه دوران پهلوی با آمریکاست؛ و با توجه به عمق روابط ایران و آمریکا در گذشته، اگر این سد بشکند به این مسیر کشیده خواهیم شد.

این پاسخ برای آن زمان بنظرم واقع‌بینانه آمد ولی مذاکره با آمریکا را برایم به «تابو» تبدیل نکرد.

ادامه در قسمت دوم

@abdollahshahbazi
دیدار با اوباما، دیدار با ترامپ
قسمت دوم

در سپتامبر ۲۰۱۳ سفر آقای حسن روحانی، رئیس جمهوری که بتازگی انتخاب شده بود، به نیویورک برای شرکت در ۶۸مین اجلاس مجمع عمومی سازمان ملل پیش آمد. بان کی‌مون، دبیرکل وقت سازمان ملل، ضیافت ناهاری تدارک دید با حضور اوباما، رئیس جمهور وقت آمریکا، و حسن روحانی. همه جا گفته می‌شد که در این میهمانی ناهار (سه‌شنبه، ۲ مهر ۱۳۹۲/ ۲۴ سپتامبر ۲۰۱۳) برای نخستین بار پس از انقلاب رؤسای جمهوری ایران و آمریکا ملاقات خواهند کرد. اوباما به این میهمانی رفت ولی روحانی نرفت.

این ماجرا پژواک گسترده یافت و رسانه‌های نئوکان و لابی اسرائیل و نتانیاهو در آمریکا به تمسخر اوباما پرداختند که گویا از سوی ایران تحقیر شده است. سرانجام، دیدار روحانی با اوباما به گفتگوی تلفنی، در مسیر حرکت روحانی به فرودگاه جان اف. کندی نیویورک، تقلیل یافت.

روحانی پیش و در جریان سفر فوق، در گفتگو با رسانه‌هایی چون خبرگزاری فارس و ان‌بی‌سی، از «اختیارات کامل» خود برای مذاکره گفته بود. شواهد همین را نشان می‌داد تا بدانجا که حتی برخی از اعضای شورای مرکزی «جبهه پایداری»، تندروترین گروه سیاسی ایران، موافق ملاقات روحانی و اوباما شدند.

ادامه در قسمت سوم

@abdollahshahbazi
دیدار با اوباما، دیدار با ترامپ
قسمت سوم

آن زمان، در فیسبوک، بهمراه گروهی از تحلیل‌گران و علاقمندان، ‌سفر روحانی را با دقت پیگیری می‌کردیم. از نظر من ملاقات اوباما و روحانی لازم و مفید و عدم حضورش در میهمانی بان کی‌مون نادرست بود. سه دلیل را برای ضرورت این ملاقات عنوان می‌کردم:

اول، شروع دوران فرادستی ایران در منطقه به دلیل شکست طرح حمله نظامی مشترک آمریکا- بریتانیا- فرانسه به سوریه در اوائل سپتامبر ۲۰۱۳. اولاند، رئیس جمهور وقت فرانسه (که به همان کانونی تعلق دارد که سارکوزی و مکرون و ویلبر راس به آن تعلق دارند)، به شدت برای حمله تعجیل داشت ولی اوباما حمله نظامی را به رأی کنگره منوط کرد در حالی که می‌توانست، مانند ماجرای لیبی، از اختیارات گسترده رئیس جمهور استفاده کند. اوباما توپ را به زمین کنگره انداخت و سناتورها و نمایندگان، از ترس از دست دادن رأی‌دهندگان‌شان، یکایک بتدریج کنار کشیدند و از مداخله نظامی در سوریه اعلام برائت کردند؛ حتی سناتوری ‌چون تد کروز ‌که از مهم‌ترین گزینه‌های سران حزب جمهوری‌خواه برای انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۱۶ بود.

این ماجرا نقطه عطف در تحولات منطقه بود و سرآغاز افول گروه‌های تروریستی در سوریه و حامیان‌شان و شروع پیروزی دولت سوریه و ایران بعنوان مهم‌ترین حامی آن.

دوم، اختلافات اوباما و نتانیاهو از ژانویه ۲۰۱۱ (دی ۱۳۸۹) با آشکار شدن مفاد سند طبقه‌بندی‌شده کارپایه سیاست دولت آمریکا درباره مسئله هسته‌ای ایران (سند ارزیابی امنیت ملی ۲۰۱۰) که به صراحت اعلام می‌کرد ایران از سال ۲۰۰۳ در پی ساخت سلاح هسته‌ای نیست.

سند ۲۰۱۰ «ارزیابی امنیت ملی» (ان. آی. ای.)، که حاصل کار و نظر مشترک ‌و رسمی جامعه اطلاعاتی آمریکا (مرکب از ۱۷ سرویس اطلاعاتی) است، ‌نارضایتی شدید نتانیاهو و نئوکان‌ها را برانگیخت ولی سرانجام، در پی سفر رئیس موساد به واشنگتن، در مارس ۲۰۱۲ رسماً اعلام شد که موساد، و سایر سرویس‌های اطلاعاتی اسرائیل، تمکین کرده و مواضع مطرح در سند فوق را در مورد سیاست هسته‌ای ایران پذیرفته‌اند. بر این پایه بود که اوباما در سخنرانی خود در همان اجلاس ۲۴ سپتامبر ۲۰۱۳/ ۲ مهر ۱۳۹۲ مجمع عمومی سازمان ملل به صراحت اعلام کرد: «ایرانیان حق دارند از انرژی صلح‌آمیز هسته‌ای برخوردار باشند.»

این اختلافات در پی ترور دانشمندان هسته‌ای ایران نیز آشکار شد بویژه در فردای پس از ترور شهید احمدی روشن که اوباما به نتانیاهو تلفن کرد و به شدت به این اقدام موساد اعتراض کرد. در این زمان، پیش و پس از تلفن اوباما، سیا از کانال‌های رسانه‌ای خود غیرمستقیم اعلام می‌کرد که ترورهای ایران کار موساد است و به آمریکا ربطی ندارد.

اختلافات اوباما با نتانیاهو، و لابی قدرتمند اسرائیل در آمریکا، بویژه در ماجرای انتصاب چاک هیگل به وزارت دفاع آمریکا به اوج رسید. سناتور هیگل جمهوری‌خواه، که از چهره‌های شاخص کنگره علیه سیاست‌های نظامی‌گرایانه جرج واکر بوش بود، چهره مطلوب باند جنگ‌طلب نتانیاهو و نئوکان‌ها و «مجتمع نظامی- تسلیحاتی» ‌آمریکا نبود و ‌به این دلیل اندکی بعد مجبور به استعفا شد.

سومین عامل، که ۲ مهر ۱۳۹۲/ ۲۴ سپتامبر ۲۰۱۳ را به فرصتی استثنایی برای ملاقات رؤسای جمهوری ایران و آمریکا بدل می‌کرد، ‌بحران سیاسی درونی آمریکا بود که پس از پایان سفر هیئت ایران، در ماجرای تی‌پارتی و تعطیل شدن دولت فدرال به بارزترین شکل تجلی یافت.

ادامه در قسمت چهارم

@abdollahshahbazi
دیدار با اوباما، دیدار با ترامپ
قسمت چهارم

چرا در ۲ مهر ۱۳۹۲ ملاقات ‌حسن روحانی و اوباما در میهمانی ناهار بان کی‌مون، دبیرکل وقت سازمان ملل، برگزار نشد و به مکالمه تلفنی روحانی در مسیر فرودگاه جِی. اف. کِی. تقلیل یافت؟

آیا روحانی برای ملاقات با اوباما از «اختیارات کامل» برخوردار نبود؟ پیشتر نوشتم که چنین نبود و خود روحانی نیز در مصاحبه‌های متعدد بر «اختیارات کامل»‌ خویش تأکید می‌کرد. این «اختیاراتی» بود که به دو رئیس جمهور پیشین ایران، که هر دو مشتاق دیدار با رؤسای جمهور وقت آمریکا بودند (محمد خاتمی و محمود احمدی‌نژاد)، داده نشد، ولی روحانی برغم برخورداری از این اختیارات از آن استفاده نکرد. چرا؟

‌پاسخ به این پرسش پیشینه و علل بحران مالی حاد کنونی ایران را روشن می‌کند.

در ۲۶ سپتامبر ۲۰۱۳ در فیسبوکم، در پاسخ به پرسشی، نوشتم:

«آقایان خاتمی و احمدی‌نژاد مجوز نداشتند برای ملاقات با رؤسای جمهور آمریکا. طبعاً، مسئله باید ابتدا در ایران حل می‌شد. در آن زمان عده‌ای می‌خواستند این مذاکره را بدون مجوز رهبری انجام دهند که طبعاً بحران ایجاد می‌کرد. ما، که مسائل را رصد می‌کردیم، متوجه بودیم که روحانی مجوز دارد و در عالی‌ترین سطوح هماهنگی شده. سخنان رهبری دال بر "نرمش قهرمانانه"، بیانیه سپاه، مواضع خبرگزاری فارس، و نرم شدن روزنامه کیهان در روز آخر، دلیل بر این بود که روحانی اختیارات تام دارد. چرا نشد؟ بنظر من فقط علت اقتصادی داشت و نگرانی‌هایی که القاء کردند به نیویورک درباره حساسیت شدید بازار و ضرورت حفظ دلار سه هزار تومانی.»

واقعیت همین بود. خبرهای مربوط به دیدار روحانی با اوباما سقوط شدید دلار از بالای ۳۰۰۰ تومان به ۲۸۶۰ تومان را در صبح ۲ مهر ۹۲ (روزی که قرار بود روحانی و اوباما ملاقات کنند) سبب شد تا ناگهان ولی‌الله سیف، رئیس وقت بانک مرکزی، پس از «صبحانه کاری» خود، اعلام کرد «نرخ ارز در بازار به کف رسیده و کاهش بیشتر منطقی نیست.» بدینسان، با صدور فرمان «ایست»‌ فوق، و عدم دیدار روحانی با اوباما در ضیافت ناهار همان روز، التهاب بازار فرونشست و قیمت دلار بار دیگر به بیش از ۳۰۰۰ تومان افزایش یافت. شوک سخنان سیف در حدی بود که خبرگزاری فارس نوشت: «دولت دلال دلار است یا خادم مردم؟»

در ۳ مهر ۱۳۹۲/ ۲۵ سپتامبر ۲۰۱۳ (یک روز پس از ماجرای فوق)، در واکنش به عملکرد روحانی و سیف، نوشتم:

«پیشنهاد می‌کنم همین وضع را ادامه دهند. خودشان ببُرند و بدوزند. می‌دانند کی دلار بالا می‌رود. با ارز پائین وارد کنند و با قیمت بالا بفروشند. دلار هزار تومانی را دیگر باید در خواب ببینیم. فرق نمی‌کند دولت دست چه کسی باشد. احمدی‌نژاد، که دستور داد بیست روز ارز به بازار تزریق نشود و دلار را به سه هزار تومان و بالاتر رسانید؛ یا دیگران که همه چیز را در محاسبات "بسیار کارشناسی" خود می‌بینند بجز وضع بازار و مصیبت مردم را؛ نه فقط مردم تهی‌دست بلکه قاطبه مردم که زندگی‌شان فلج شده به خاطر سه برابر کاهش ثروت و زندگی و اندوخته‌شان. اسم این اگر "مافیا" نیست؛ لطف کنید و "مافیا" را برای من تعریف کنید.»

ادامه در قسمت پنجم

@abdollahshahbazi
دیدار با اوباما، دیدار با ترامپ
قسمت پنجم

امسال نیز، حسن روحانی برای شرکت در ۷۳مین اجلاس مجمع عمومی سازمان ملل (۱۸ سپتامبر ۲۰۱۸/ ۲۷ شهریور ۱۳۹۷) به نیویورک می‌رود.

در یادداشت‌های پیشین دلایل مخالفتم‌ را با دیدار روحانی و ترامپ بیان کرده‌ام ‌و نیاز به تکرار نیست. در مهر ۹۲، که درباره دیدار روحانی با اوباما، می‌نوشتم، پس از مطرح کردن دلایل سه‌گانه‌ام دال بر لزوم این دیدار، تأکید کردم:‌

«اگر ایران در فضای پس از حادثه ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ و در زمانی که دولت بوش تهاجم نظامی به خاورمیانه را با شدت آغاز کرده بود، خواستار مذاکره با آمریکا در سطوح عالی می‌شد، یقیناً از موضع ضعف تلقی می‌شد؛ ولی اکنون، به دلایل سه‌گانه پیشگفته، فضایی استثنایی پدید آمده است.»

امروز فضا نامساعدتر ‌از زمان جرج واکر بوش است. بوش دولتی باثبات داشت و مورد حمایت جدی شخصیت‌های تأثیرگذار حزب جمهوری‌خواه بود ولی ترامپ حتی از این امتیاز نیز برخوردار نیست.

نگرانم که تا سفر آتی روحانی به نیویورک فضای داخلی ایران را چنان وخیم کنند که «دیدار تاریخی»‌ روحانی با ترامپ برای عامه مردم موجه و مقبول شود؛ روحانی در کسوت «ناجی ایران»‌ از خطر فروپاشی ظاهر شود و ترامپ «قهرمان سیاست خارجی»‌ آمریکا جلوه کند که به چنان دستاوردهایی نایل آمده که اسلاف او در خواب نمی‌دیدند. بدینسان، موقعیت متزلزل ترامپ تثبیت خواهد شد و در دور بعد نیز پیروز انتخابات ریاست جمهوری خواهد بود.

پایان

@abdollahshahbazi
سهم ۵۰ درصدی ایران از دریای خزر، پروپاگاندا یا واقعیت؟
یادداشت اول:

تبلیغاتی که از دیروز شروع شده درباره «سهم ۵۰ درصدی ایران از دریای خزر»، که گویا اکنون به شدت تنزل یافته، مبنای تاریخی و حقوقی ندارد و تبلیغات سیاسی (پروپاگاندا) است. چند بار در فیسبوک و در گروه تلگرامی توضیح داده‌ام.

حکومت رضا شاه اندکی پس از انقلاب ۱۹۱۷ و صعود بلشویک‌ها در روسیه و گسترش آن به باکو و همسایگی ایران مستقر شد که مقارن بود با پایان جنگ «روس‌های سفید» (ژنرال‌های روسی مخالف حکومت بلشویکی) علیه نظام سیاسی جدید شوروی. این جنگ شالوده تخاصم شوروی با غرب است و در تاریخنگاری گاه «جنگ چرچیل» خوانده می‌شود. (چرچیل جوان تا سال ۱۹۲۱ وزیر جنگ بریتانیا بود.) برخی محققین معتقدند اگر این رویه خصمانه علیه شوروی جدید نبود مسیر تاریخ به شکل دیگر می‌توانست رقم خورد.

در این فضا، رضا شاه می‌توانست سهم ایران از دریای خزر را با حکومت جدید شوروی تعیین کند ولی نکرد و این مسئله مهم و حیاتی برای ایران مبهم ماند. چرا؟

دریای خزر هیچگاه تماماً متعلق به ایران نبوده برخلاف خلیج فارس.

ولی در زمان استالین این امکان هم برای رضا شاه و هم برای حکومتی که محمدرضا شاه جوان در رأس آن بود پس از شهریور ۱۳۲۰ (در زمان احیای ماجرای جنجالی نفت شمال پس از پایان جنگ دوم جهانی) وجود داشت که طی قراردادی سهم ایران را در دریای خزر بطور کاملاً مشخص تعیین کنند ولی نکردند. اگر آن زمان، بخصوص زمان رضا شاه، سهم ایران در دریای خزر تعیین می‌شد، اگر ۵۰ درصد سهم ایران نمی‌شد بالاخره می‌توانست ۳۰ درصد باشد. به این دلیل، پس از فروپاشی اتحاد شوروی و تبدیل دریای خزر به حوزه مالکیت ۵ کشور مجاور آن، سهم ایران به شدت کاهش یافت.

مسئله مهم بعدی ماجرای جنجالی نفت شمال است که دو بار بحرانی شد. یک بار اواخر احمد شاه و جنگ نفتی در ایران و بار دیگر پس از شهریور ۱۳۲۰ و دولت محمد ساعد مراغه‌ای. در ماجرای نفت شمال، برخورد ایران به شوروی، که به نفت ایران نیاز داشت، خصمانه بود در حالی که مخفیانه و حتی علنی در حال مذاکره با رویال داچ شل و استاندارد اویل بود برای اعطای امتیاز نفت شمال به این دو کمپانی.

در مقابل، رضا شاه با اتخاذ سیاست ناسیونالیسم افراطی ایرانی سبب شد حاکمیت ایران بر خلیج فارس (که قلمرو نفوذ ایران بود) بکلی از دست رود و حاکمیت وهابیون بر جنوب خلیج فارس تأمین شود. به این معنا که حلقه واسطه حاکمیت ایران بر جنوب خلیج فارس عشایر عرب شیعی ایرانی بودند بویژه بنی‌کعب. بنی‌کعب همیشه خود را ایرانی می‌دانست و حتی زمانی که دولت قاجاریه به شدت مالیات مطالبه می‌کرد، و عثمانی‌ها پیشنهاد کردند مالیات چند ساله را ببخشند ولی تبعه عثمانی شوند، اعراب شیعی بنی‌کعب نپذیرفتند.

عشایر عرب شیعی جزء مهمی از ایران بوده‌اند و سد استواری در مقابل تهاجم وهابیون به عتبات. ولی سیاست ناسیونالیسم افراطی رضا شاه، که متکی بر عامل پیوندهای تاریخی اقوام متنوع ایرانی یعنی ساکن فلات ایران و عامل مذهب تشیع نبود، و فقط بر قومیت «ایرانی» و زبان فارسی تأکید می‌کرد، این عنصر مهم در اقتدار منطقه‌ای ایران را از بین برد و اکنون کار به جایی رسیده که ما نه تنها در میان اعراب شیعی خوزستان بلکه در برخی مناطق سنی‌نشین نیز با گرایش‌های تجزیه‌طلبانه ضد ایرانی مواجه هستیم.

@abdollahshahbazi
سهم ۵۰ درصدی ایران از دریای خزر، پروپاگاندا یا واقعیت؟
یادداشت دوم:

اگر ایران در دوران پهلوی حکومتی «ملی» بود و روابطی مشابه با هند دوران نهرو با شوروی داشت، سهم ما از دریای خزر در چند موقعیت استثنایی و عالی به سود ایران می‌توانست تعیین شود و سهمی البته نه ۵۰ درصد ولی مثلاً ۳۰- ۴۰ درصد برای ایران کسب کند. ولی حکومت رضا شاه و محمدرضا شاه پهلوی خط مقدم جبهه غرب علیه شوروی و در تحریکات و «جنگ سرد» علیه شوروی به شدت فعال بودند و بنابراین منافع ملی ما را هم در دریای خزر و هم در خلیج فارس به باد دادند.

موقعیت اول، اوضاع سال‌های اولیه اقتدار رضا خان سردار سپه/ رضا شاه بعدی است که ماجرای نفت شمال اوج گرفت و به قتل ماژور ایمبری در ماجرای مرموز سقاخانه آشیخ هادی تهران انجامید برای ممانعت از انعقاد قرارداد با کمپانی آمریکایی سینکلر اویل. این توطئه را کمپانی‌های استاندارد اویل آمریکا و رویال داچ شل رقم زدند و نقش داشت در صعود و استقرار دیکتاتوری مهیب رضا شاه.

موقعیت دوم سال پایانی جنگ دوم جهانی بود که استالین به شدت به قرارداد نفت شمال ایران امید داشت برای بازسازی صنایع نابودشده شوروی در جنگ جهانی دوم. دولت ساعد مراغه‌ای، در همدستی با کانون‌های غربی بويژه کمپانی رویال داچ شل، رویه‌ای محیلانه در پیش گرفت که خشم استالین را برانگیخت و به ماجرای غائله سال‌های ۱۳۲۴- ۱۳۲۵ آذربایجان و کردستان انجامید و سرانجام با وعده انعقاد قرارداد نفت شمال با استالین از سوی قوام‌السلطنه ارتش سرخ ایران را ترک کرد و غائله آذربایجان و کردستان پایان یافت ولی قرارداد نفت شمال با شوروی منعقد نشد.

در مقابل، همانطور که در بالا نوشتم، برخلاف دریای خزر، خلیج فارس حوزه حاکمیت ایران بود. ولی رضا شاه با تبدیل کردن ناسیونالیسم افراطی (شووینیسم) ایرانی به «ایدئولوژی» رسمی حکومت خود و حذف اقتدار اعراب شیعی ایران بر جنوب خلیج فارس این منطقه بسیار مهم را عمداً، و هماهنگ با سیاست بریتانیا، در کنترل کامل وهابیون و آل‌سعود قرار داد.

قبلاً چند بار به تفصیل نوشته‌ام که اعراب شیعی بنی‌کعب استوارترین سد دفاع از وهابیون بوده‌اند و حلقه اتصال «ایرانیت» و «عربیت» و چنان به ایرانیت خود مباهی بودند که حتی در مقاطعی پیشنهادهای فریبنده عثمانی را نپذیرفتند که خود را تبعه عثمانی بخوانند.

حالا، آقای عباس امانت هر چه می‌خواهد از رضا شاه تعریف کند؛ رضا شاهی که در عالی‌ترین و استثنایی‌ترین فرصت‌های تاریخی حتی این جربزه را نداشت که با شوروی قرارداد منعقد کند و سهمی خوب برای ایران در دریای خزر به دست آورد و در منطقه جنوبی خلیج فارس نیز اقتدار ایران را تماماً، منطبق با برنامه‌های کانون‌های قدرت غربی، به نفع آل‌سعود حذف کرد.

درباره سهم ایران از دریای خزر به رشته توئیت‌های مفید زیر مراجعه شود:

https://twitter.com/91taba/status/1028359779301900291

@abdollahshahbazi
ویدئو سخنان فردی بنام رجب صفروف را در کانال بی‌بی‌سی فارسی شنیدم. این آقای رجب صفروف رسماً دروغ می‌گوید. ایران سهم ۵٠ در صد از دریای خزر در هیچ قراردادی نداشته و اصولاً سهم ایران و شوروی در هیچ قراردادی تعیین نشده. معماست برایم که این آقا کیست و اگر واقعاً کارشناس روسیه است چرا و با چه انگیزه‌ای دروغ می‌گوید؟

@abdollahshahbazi
عبدالله شهبازی
ویدئو سخنان فردی بنام رجب صفروف را در کانال بی‌بی‌سی فارسی شنیدم. این آقای رجب صفروف رسماً دروغ می‌گوید. ایران سهم ۵٠ در صد از دریای خزر در هیچ قراردادی نداشته و اصولاً سهم ایران و شوروی در هیچ قراردادی تعیین نشده. معماست برایم که این آقا کیست و اگر واقعاً…
رجب صفروف در پست اخیر آقای حسین دهباشی شد معاون وزارت خارجه روسیه!

این بیوگرافی و رزومه این آقاست. سال ١٩٩۶ چکاره بوده که در هیئت مذاکرات با ایران حضور داشته باشد؟ فکر کنم پولی به او داده‌اند در حد ۵٠٠ دلار و ١٠٠٠ دلار تا این مزخرفات را بگوید.

http://www.safarov.ru/eng/

@abdollahshahbazi
سخنان دوشنبه، ۲۲ مرداد ۱۳۹۷/ ۱۳ اوت ۲۰۱۸ رهبری بسیار مهم است و می‌تواند به نقطه عطف تاریخی در حیات جمهوری اسلامی ایران بدل شود.

به این مناسبت، یادداشت ۱۴ تیر ۱۳۹۶/ ۵ ژوئیه ۲۰۱۷ خود را از «شبکه تحلیلی نخبگان» بازنشر می‌کنم:

👇👇👇

@abdollahshahbazi
Forwarded from شبکه تحلیلی نخبگان
📝 الیگارک‌ها، #کلپتوکراسی و خطری که ما را تهدید می‌کند
#عبدالله_شهبازی

♨️ #الیگارشی به گروهی از صاحبان قدرت و ثروت اطلاق می‌شود که عملاً، گاه پنهان و گاه آشکار، کنترل جامعه را به دست دارند. این مفهوم قدیمی است ولی از دهه ۱۹۹۰ #الیگارک برای اطلاق به اعضای الیگارشی‌های نوخاسته در جمهوری‌های پیشین اتحاد #شوروی کاربرد وسیع یافت. بخش مهمی از الیگارک‌های جمهوری‌های پیشین اتحاد شوروی، از جمله جمهوری روسیه، اعضای نهادهای متنفذ واپسین سال‌های حکومت شوروی هستند که بر پایه #روابط و #نفوذ پیشین توانستند قدرت را در دولت‌های نوپا به دست گیرند. و برخی جوانانی بودند که بعنوان دلالان #زرسالاران_غربی کار خود را شروع کردند و به سرعت به غول‌های بزرگ مالی- سیاسی بدل شدند.

✳️ الیگارک‌های جمهوری‌های پیشین شوروی، به دلیل نفوذ در ساختار سیاسی پیشین، بر بنیاد غارت اموال عمومی، به ثروت و قدرت رسیدند. بعبارت دیگر، بخش مهم ثروت آنان در جریان #خصوصی‌سازی اموال عمومی (دولتی) و از طریق بندوبست‌های مافیایی به دست آمد. بدینسان، نوعی از حاکمیت قدرت و ثروت در جمهوری‌های پیشین شوروی شکل گرفت که برخی نویسندگان آن را #کلپتوکراسی Kleptocracy نامیدند. «کلپتوکراسی»‌ از واژه یونانی «کلپتو»، به معنی دزد، اخذ شده و به معنی #دزدسالاری است.

⭕️ تأمل در فرایند پیدایش الیگارک‌ها و ظهور کلپتوکراسی در جمهوری‌های شوروی سابق به ما می‌آموزد که دیوانسالاران می‌توانند #خطرناک‌ترین دشمنان نظم سیاسی و #بزرگ‌ترین غارتگران بیت‌المال باشند. اگر راه‌های کسب ثروت نامشروع از سوی آنان به شدت کنترل‌شده نباشد، مهم‌ترین نیروی تخریب‌گر و برانداز علیه نظام سیاسی #جمهوریـاسلامی ایران کسانی هستند که از طریق مناصب دیوانی با طعم ثروت فاسد آشنا شده‌اند و بسیار مشتاقند که الیگارک‌های آینده ایران شوند.

این همان پدیده‌ای است که #رهبرانقلاب از سال ۱۳۷۶ با عنوان #طبقه_جدید درباره آن مکرر هشدار دادند و در سال ۱۳۸۱ چنین توصیفش کردند:‌ «مسابقه رفاه میان مسئولان، بی‌اعتنایی به گسترش شکاف طبقاتی در ذهن و عمل برنامه‌ریزان، ثروت‌های سربرآورده در دستانی که تا چندی پیش تهی بودند، هزینه کردن اموال عمومی و اقدام‌های بدون اولویت، و به طریق اولی در کارهای صرفاً تشریفاتی، میدان دادن به عناصری که زرنگی و پررویی آنان همه گلوگاه‌های اقتصادی را به روی آنان می‌گشاید، و خلاصه پدیده بسیار خطرناک انبوه شدن ثروت در دست کسانی که آمادگی دارند آن را هزینه کسب قدرت سیاسی کنند، و البته با تکیه بر آن قدرت سیاسی اضعاف آن‌چه را هزینه کرده‌اند گرد می‌آورند.»

این #هشدار به معنی حضور بالفعل تهدیدی جدی در درون نظام جمهوری اسلامی ایران بود که پیش از آن نیز موجودیت آن کم و بیش احساس می‌شد. معهذا، کمتر کسی به تبیین این مفهوم همت گمارد؛ نه تلاشی برای شناخت آن انجام گرفت و نه مبارزه‌ي مستمر و برنامه‌ریزی‌شده برای حذف یا محدود کردن اقتدار و گسترش آن. امروزه، در بیستمین سالگرد کاربرد مفهوم فوق از سوی رهبری، این پدیده ابعادی بس هشداردهنده‌تر از آن سالها یافته است.

تحلیل‌های روز را در @khamenei_others بخوانید
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
مصاحبه جدید صفروف. گفتگوی تلفنی با امین فردین، ۲۲ مرداد ۹۷. سخنان ضدونقیض صفروف. در مذاکرات هنوز سهم کشورهای پنجگانه مجاور دریای خزر تعیین نشده.

@abdollahshahbazi
نظر زیر را یکی از دوستان ارسال کردند. تصور می‌کنم علت این همه جنجال بی‌پایه درباره توافق اخیر دریای خزر همین باشد برغم اینکه رسماً اعلام شد در اجلاس تعیین سهم نشده است:

[در تبلیغاتی که بپا شده] روی این بخش از توافق که جلوی حضور نظامی دولت‌های غیرساحلی را می‌گیرد، مانور نمی‌دهند. این خیلی مهم بود با توجه به رابطه خاص آذربایجان با اسرائیل و آمریکا.

@abdollahshahbazi
ترامپ و ایران
قسمت اول

طرح مسئله

آیا ترامپ «شخصیتی معامله‌گر، غوغاسالار، یکه‌بزن (نه همکاری‌جو)، بسیار هدفمند، و مذاکره‌گری ماکیاولیست» است «که تمام تلاشش را می‌کند تا به میراث اوباما لگد زند و کاری کند که اوباما به خواب نمی‌دید و "معامله قرن" را جوش دهد؟» و «گرد آوردن امثال بولتون و پمپئو و جولیانی، و سایر تندروهای به شدت ضد ایرانی و آرایش یکدست علیه ایران، را باید جزو تاکتیک‌های مذاکراتی او دانست، یا واقعاً این افراد جزو تیم او هستند؟»

این پرسشی است که برخی دوستان مطرح کرده‌اند. پرسش فوق را به شکل زیر بازنویسی می‌کنم:

آیا ترامپ رئیس جمهوری است با اهداف و روش‌های کاسبکارانه/ معامله‌گرانه که فقط در پی به زانو درآوردن ایران است با هدف توافق، و دیدار با حسن روحانی و اجرای نمایشی شبیه به دیدار با رهبر کره شمالی، بمنظور نمایاندن خود بعنوان رهبری مقتدر و موفق (موفق‌تر از اوباما در تعامل با ایران) به افکار عمومی آمریکا، یا رویکرد کنونی آمریکا به ایران اهدافی پیچیده‌تر را پی می‌گیرد؟

پاسخ به این پرسش بسیار مهم است زیرا راهکارهایی متفاوت را به ما دیکته می‌کند.

@abdollahshahbazi
ترامپ و ایران
قسمت دوم

چالش‌های داخلی ترامپ

۱- شخصیت سیاسی ترامپ مستقل از حزب جمهوری‌خواه است. او نامزد مطلوب سران حزب جمهوری‌خواه نبود. دلخواه چهره‌های مهم این حزب برای انتخابات ریاست جمهوری نوامبر ۲۰۱۶ کسانی چون جب بوش، برادر جرج واکر بوش، بودند. ترامپ با رفتارهای پوپولیستی مختص به خود موجی بزرگ از هواداران را در ایالت‌های «قرمز» (جمهوری‌خواه) پدید آورد، ابتدا خود را بعنوان نامزد حزب جمهوری‌خواه به این حزب تحمیل کرد و سپس در انتخابات ۲۰۱۶ به قدرت دست یافت. این را همگان می‌دانند.

۲- یک سال و هفت ماه از ریاست جمهوری ترامپ می‌گذرد. در تمامی این دوران ترامپ با «بحران مشروعیت» ناشی از اتهام دخالت و دستکاری روسیه در انتخابات ریاست جمهوری به سود او مواجه بوده است. در هفته‌های اخیر این بحران به اوج رسیده است.

از زمان پیروزی ترامپ در انتخابات نوامبر ۲۰۱۶ بحث درباره نقش روسیه در انتخابات ریاست جمهوری و پیوندهای آن با ستاد انتخاباتی ترامپ آغاز شد و چنان بالا گرفت که، حدود چهار ماه پس از شروع کار ترامپ (۲۰ ژانویه ۲۰۱۷)، در ۱۷ مه ۲۰۱۷ دادستانی کل آمریکا رابرت مولر ۷۲ ساله را بعنوان «مشاور ویژه»، با مأموریت تحقیق درباره شایعات فوق، منصوب کرد. مولر، که بعنوان جمهوری‌خواهی محافظه‌کار شناخته می‌شود، به مدت ۱۲ سال در دولت‌های بوش و اوباما ریاست اف. بی. آی. را به دست داشت. ترامپ به این اقدام واکنش تند نشان داد و در توئیت ساعت ۷:۵۲ صبح ۱۸ مه ۲۰۱۷ آن را «بزرگ‌ترین شکار جادوگر علیه یک سیاستمدار در تاریخ آمریکا» نامید. «شکار جادوگر» تعبیر تمسخرآمیزی است که از آن زمان تاکنون ترامپ برای توصیف تحقیقات مولر مکرر به کار برده است.

در قریب به ۱۵ ماهی که از شروع کار رابرت مولر می‌گذرد، این تحقیقات با جدیت پیش رفته و اقدامات مولر به جنجالی‌ترین موضوع روز آمریکا بدل شده است. اوج ماجرا در هفته‌های اخیر است که ترامپ را به رفتارهای عصبی (توئیت جنجالی اول اوت/ ۱۰ مرداد خطاب به دادستان کل برای پایان دادن به «کار کثیف» مولر) و سپس عقب‌نشینی (پذیرش درخواست مولر برای مصاحبه و تحقیق از شخص ترامپ) واداشت. این جدال اکنون در مرحله چانه‌زنی جولیانی و سایر اعضای تیم حقوقی ترامپ با رابرت مولر است درباره نحوه و زمان این مصاحبه. تیم حقوقی ترامپ نگران است که تحقیقات حضوری و شفاهی مولر از ترامپ به «گاف» منجر شود و ماجرایی چون رسوایی واترگیت و استعفای ریچارد نیکسون بیافریند.

@abdollahshahbazi
ترامپ و ایران
قسمت سوم

۳- در صورت تغییر ترکیب کنگره به سود حزب دمکرات، در انتخابات سه‌شنبه ۶ نوامبر ۲۰۱۸/ ۱۵ آبان ۱۳۹۷، بحران مشروعیت ترامپ بسیار جدی خواهد شد. در این انتخابات ۳۹ عضو از ۱۰۰ عضو سنا، تمامی ۴۳۵ عضو دارای حق رأی در مجلس نمایندگان و ۳۹ استاندار ایالت‌ها برگزیده می‌شوند. هم‌اکنون در مجلس نمایندگان حزب جمهوری‌خواه با ۲۳۶ عضو (در مقابل ۱۹۳ نماینده دمکرات) در اکثریت است.

درباره سخنان نادرست دال بر «افزایش محبوبیت ترامپ»، که به دلیل نتایج انتخابات میان‌دوره‌ای ١۶ مرداد/ ٧ اوت در چند ایالت، در روزهای اخیر در ایران مطرح شده، توضیح زیر ضرور است:

این ادعا را ابتدا خود ترامپ مطرح کرد با توئیت‌هایی دال بر اینکه موفقیت چند نامزد جمهوری‌خواه در انتخابات اخیر به دلیل محبوبیت اوست.

در انتخابات میان‌دوره‌ای ماه اوت، جمهوری‌خواهان در ایالت‌هایی مانند کانزاس برنده شدند که بطور سنتی بعنوان «ایالت‌های قرمز» شناخته می‌شوند یعنی پایگاه حزب جمهوری‌خواه بشمار می‌روند. در ایالت‌هایی چون واشنگتن نیز، که «آبی» هستند یعنی پایگاه سنتی حزب دمکرات بشمار می‌روند، طبعاً دمکرات‌ها برنده شدند. نتایج اینگونه ایالت‌ها ملاک ارزیابی و تحلیل درباره افزایش یا کاهش محبوبیت جمهوری‌خواهان و دمکرات‌ها نیست. برای ارزیابی رشد یا افول محبوبیت ترامپ، و جمهوری‌خواهان، باید نتایج انتخابات میان‌دوره‌ای ۷ اوت را در ایالت‌هایی تحلیل کرد که بین دو حزب در تزلزل بوده‌اند. در این انتخابات، دو ایالت اوهایو و میشیگان چنین وضعی دارند.

در انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۱۶ ترامپ در اوهایو پیروز شد ولی در انتخابات میان‌دوره‌ای اوت ۲۰۱۸ تروی بالدرسون، نامزد حزب جمهوری‌خواه، برغم سفر ترامپ و حضور در کمپین او، فقط با ۱۵۶۴ رأی بر دنی اوکانر، نامزد حزب دمکرات، پیشی گرفت. فاصله آراء بسیار کم است. این امر درواقع به معنی افول حزب جمهوری‌خواه و کاهش محبوبیت ترامپ در اوهایو است در مقایسه با انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۱۶.

در میشیگان نیز، که در انتخابات ۲۰۱۶ ترامپ برنده شد، وضع اینگونه بود. نتیجه انتخابات برای تعیین استاندار میشیگان ۵۲ درصد برای نامزد دمکرات‌ها و ۵۰٫۷ درصد برای نامزد جمهوری‌خواهان است. این نیز به معنی افول محبوبیت ترامپ و جمهوری‌خواهان در میشیگان است در مقایسه با انتخابات ریاست جمهوری نوامبر ۲۰۱۶.

هم‌اکنون این پیش‌بینی بطور جدی مطرح است که در انتخابات ۶ نوامبر ۲۰۱۸/ ۱۵ آبان ۱۳۹۷ اکثریت کنگره به دست دمکرات‌ها خواهد افتاد. این امر نه تنها از آذر ۱۳۹۷ سیاست‌های داخلی و خارجی ترامپ را با تقابل جدی از سوی کنگره مواجه خواهد کرد، و وضعی بسیار بحرانی برای او پدید خواهد آورد، بلکه می‌تواند فرایند برکناری او را، با تکیه بر دستاوردهای بسیار جدی تحقیقات رابرت مولر، رقم زند.

ابطال نتایج انتخابات ریاست جمهوری به دلیل مداخله و دستکاری یک دولت بیگانه (روسیه)، و در پیامد آن برکناری رئیس جمهور و معاونش، و احتمالاً مصالحه با دستگاه قضایی و کنگره و استعفای ترامپ و معاونش، هرچند در تاریخ آمریکا بی‌سابقه است ولی بعید نیست.

@abdollahshahbazi