عبدالله شهبازی
10.1K subscribers
680 photos
69 videos
244 files
1.69K links
Download Telegram
Forwarded from کتابخانه تخصصی تاریخ ایران
قیام عشایر جنوب ( 1343- 1341 ). کشواد سیاهپور.
Forwarded from کتابخانه تخصصی تاریخ ایران
qiyam-eashayer.htm
2.6 MB
Forwarded from کتابخانه تخصصی تاریخ ایران
پژوهش: نقدی بر کتاب «خاطرات ارتشبد سابق حسین فردوست» و گزیده‌هایی از یادمانده‌های نویسنده. محسن مبصر. به کوشش افشین مبصر.
Forwarded from کتابخانه تخصصی تاریخ ایران
pazhuhesh-m.pdf
66.1 MB
ویکی‌پدیای فارسی و مساله‌ی به رسمیت شناختن یا نشناختن لقب‌های رسمی

در ویکی‌پدیای فارسی صفحه‌ای به نام «فرح دیبا» وجود ندارد. صفحه‌ای که هست «فرح پهلوی» است. در این صفحه دو لقب «شهبانوی ایران» و «علیاحضرت شهبانو» برای او تصریح شده است.
همچنین صفحه‌ی ملکه‌ی انگلیس نه به نام خودش که به نام الیزابت دوم ثبت شده و در این صفحه او را با چنین لقب‌هایی توصیف کرده‌اند «ملکه‌ی سلطنتی بریتانیا، کانادا، استرالیا، و نیوزیلند»، «رئیس اتحادیه‌ی کشورهای همسود»، «ملکه‌ی ۱۲ کشور جامائیکا، باربادوس، باهاما، گرنادا، پاپوآ گینه نو، جزایر سلیمان، تووالو، سنت لوسیا، سنت وینسنت و گرنادین‌ها، آنتیگوا و باربودا، بلیز و سنت کیتس و نویس»، «رئیس عالی کلیسای انگلستان» و «مدافع ایمان در برخی از کشورهای قلمرو». این‌ها همه القاب درون‌حکومتی‌ای است که یک حکومت به راس نمادین خود داده و ویکیپدیای فارسی نیز آن‌ها را به تصریح و بدون قضاوت یا حاشیه نقل می‌کند. اگر به صفحه‌ی «گریستن» در ویکی‌پدیای فارسی نگاه کنیم، متن کم‌تر از ۱۰۰ واژه است، استنادش به namnak دات کام است که در واقع تبلیغ است و نه استناد، و منبع دیگرش که مورد استناد نیست، خبری از مهرنیوز است. متن به این کوتاهی سه تصویر دارد، اولی پسری گریان، دومی دختری گریان و سومی دقیقا با این توصیف که «دخترانی در پرورشگاه بیرجند که از دیدار شهبانو فرح از شگفت‌زدگی بسیار، گریه می‌کنند؛ ۱۹ مه ۱۹۷۶». اگر به تاریخ ویرایش‌ها نگاه کنیم، می‌بینیم یکی از مشارکت‌کنندگان بسیار فعال ویکی‌پدیای فارسی در این مقاله تنها با افزودن این تصویر مشارکت کرده و احتمالا به فکرش نرسیده تنها استناد دروغین متن را چک کند و حذف کند. آیا این تصویر به درک مفهوم گریه کمک بیش‌تری می‌کند؟ آیا ذکر لقب شهبانو برای فرح دیبا ضروری است؟ نمی‌شد از تصویر - به لحاظ ایدئولوژیک - خنثی‌تری مثل دیدار بریتنی اسپیرز با طرفدارانش در سنگال (به عنوان مثال) استفاده کرد؟
نهایتا به نظر می‌رسد سیاست ویکی‌پدیای فارسی پذیرفتن القاب رسمی و استفاده از آن‌ها بدون هیچ محدودیتی است. این که این سیاست پسندیده‌ای هست یا نه، مورد بحث من نیست. بحث من استاندارد دوگانه است. به صفحه‌ی امام خمینی مراجعه می‌کنیم. این صفحه به نام «سید روح‌الله خمینی» ثبت شده است. اگر بنا بود با این نام مانند نام ملکه الیزابت دوم رفتار شود باید نام صفحه «امام خمینی» می‌بود. در متن آمده که او «مشهور به آیت‌الله خمینی» بوده و «در میان طرفدارانش» «مشهور» «به امام خمینی» بوده است. در تمام متن حتی یک بار و حتی با اظهارنظرهایی مانند آنچه دیدید لقب رسمی او یعنی «رهبر کبیر انقلاب» نیامده است.
به صفحه‌ی رهبر فعلی می‌رویم. عنوان صفحه سید علی خامنه‌ای است. لازم نمی‌بینم دوباره با الیزابت دوم مقایسه کنم. اینجا نیز گفته‌اند «طبق نظریه‌ی ولایت فقیه از وی بعنوان "مقام عظمای ولایت" و "ولی امر مسلمین جهان" یاد می‌شود.» خیلی هم عالی. طبق کدام نظریه از الیزابت به عنوان مدافع ایمان یاد می‌شود؟ این نوع نوشتن پیروی از استاندارد دوگانه نیست؟ در نهایت در این صفحه هم حتی یک بار از لقب رسمی «رهبر معظم انقلاب» یاد نکرده‌اند. در حالی که برای مثال لس‌آنجلس تایمز برای خبری به تاریخ ۲۱ فوریه‌ی ۲۰۱۷ تیتر «Iran's supreme leader rejects calls to release leaders of the 2009 ...» را که شامل عبارت «رهبر معظم» است به کار برده است.
من البته در هیچ یک از این‌ها توطئه‌ی مرموز و دست‌های پنهان موساد و سیا نمی‌بینم. آن‌ها در جاهایی عمیق‌تر مشغول کار هستند. اما دیوان‌سالاری درشت و فلج، دخالت دادن ناخودآگاه دیدگاه ایدئولوژیک شخصی و نهایتا ناخودباوری را می‌بینم.
خصوصا این ناخودباوری در ویکی‌پدیای فارسی به گمان من آفتی جدی است. من باور نمی‌کنم که مشارکت‌کنندگان ویکی‌پدیای فارسی در زندگی روزمره‌ی خود هم درود و بدرود و مانا باشید و پایا باشید و چیزهایی از این جنس بگویند. مثل من و شما به زبان فارسی رایج صحبت می‌کنند. اما در ویکی‌پدیا از ترس این که مورد هجوم قرار بگیرند، متهم به دفاع از ایدئولوژی مذهبی یا ناوطن‌پرستی یا چرندیاتی از این دست شوند، زبان آدم‌زاد را کنار می‌گذارند و به زبانی ساختگی که هرگز در این کشور مرسوم نبوده حرف می‌زنند. کسی که چنین ترسیده و ناخودباور است، کی می‌تواند جلوی کژی‌های ایدئولوژیک راه‌یافته به متن‌های دانش‌نامه‌ای را بگیرد؟ لاجرم، در برابر کژی‌ها سکوت می‌کند و به کم و زیاد کردن یک دو ویرگول و سمیکالن رضایت می‌دهد.

Forwarded from سیاحت غرب
⚡️اختصاصی کانال سیاحت غرب⚡️

حتی بر اساس دیدگاه عمل گرایانه ما، رسانه های غربی مداوما پایین تر از سطح حداقل انتظارات ما عمل می کنند. اکنون چند روز از انتشار بیش از 8 هزار سند درباره جزئیات برنامه هک مخفیانه سیا در سطح جهان می گذرد و این افشاگری ( که با عنوان «والت 7» شناخته می شود) هنوز به پایان نرسیده است. به نوشته ایندیپندنت «روی هم رفته می توان گفت که والت 7 بزرگ ترین انتشار اسناد اطلاعاتی در تاریخ خواهد بود.»
با این همه با توجه به علاقه شدید رسانه های آمریکایی به شایعات مربوط به جاسوسی و هک کردن ها، انتظار می رفت که آنها پوشش و تجزیه و تحلیل تمام وقتی از این درز اطلاعات به عمل آورند. اطلاعاتی که جزئیات آنها را می توان به این شکل فهرست کرد:
•سیا دارای یک واحد جاسوسی قدرتمند تر از سازمان امنیت ملی است که هیچ نظارتی بر آن وجود ندارد.
•واحد هک محرمانه سیا یک بدافزار تسلیحاتی عظیم را برای آلوده کردن تلفن های آیفون و اندروید تولید کرده و کنترل آن را از دست داده است.
•سیا به دلیل غفلت، کنترل زرادخانه سلاح های سایبری اش را به طور کامل از دست داده است.
•سیا به طور غیرقانونی حملات «روز صفر» را به اجرا گذاشته و کسب و کارها و دولت را در معرض خطر قرار داده است.
•سیا زیر نظر اوباما از زرادخانه حملات سایبری پیشرفته خود علیه حریم خصوصی شهروندان استفاده کرده است.
•سیا کدهای سیا را در اکثر شرکت های فناوری وارد کرده تا به طور مستقیم به داده های آنها دسترسی پیدا کند.
•سیا می تواند به تمام تلویزیون های هوشمند، آیفون ها، کنسول های بازی و دیگر وسایل الکترونیکی نفوذ و میکروفون هایشان را روشن کند.
•سیا می تواند از طریق تلویزیون هوشمندتان جاسوسی شما را بکند.👇
Forwarded from سیاحت غرب
•سیا می تواند تمام وسایل الکترونیکی متصل به اینترنت را به وسایل شنود تبدیل کند.
•سیا در تمام رایانه های خانگی که از مایکروسافت استفاده می کنند، معابری برای ورود خود تعبیه کرده است.
• مکالمات صوتی که از طریق اسکایپ صورت می گیرند، به متن تبدیل شده و در بانک اطلاعات جاسوسی سیا ذخیره می شود.
•سیا اساسا به تمام محصولاتی که توسط مایکروسافت، اپل، سیسکو و گوگل تولید می شوند دسترسی پنهان مستقیم دارد.
•سیا می تواند از راه دور اتومبیل ها، هواپیماها و وسایل بیمارستانی را کنترل کند که شگردی موثر برای سوء قصد به جان افراد محسوب می شود.
•بدافزار سیا برای جاسوسی از روزنامه نگاران و کشف منابع درز اطلاعات مورد استفاده قرار می گیرد.
•کنسولگری آمریکا در فرانکفورت یک مرکز هک مخفی سیا است.
•سیا از یک بدافزار روسی استفاده می کند و برای انحراف توجه به منشا حملات سایبری، «اثرانگشت های جعلی» از خود باقی می گذارد.
با این همه و با توجه به اهمیت این افشاگری، همچنان در رسانه های غربی پوشش خبری گسترده ای را در این باره شاهد نیستیم. در حالی که اگر دقیق تر نگاه کنید، متوجه خواهید شد که هم اکنون ما شاهد یک افشاگری عمومی تاریخی درباره اعمال مجرمانه بی شمار یک سازمان اطلاعاتی هستیم.
منبع: http://russia-insider.com/en/cias-global-covert-hacking-program-has-just-been-exposed-media-wont-report-it/ri19138

@siaahategharb 👈
دوستان اقتصادی چرا واحدهای شمارش بالاتر از میلیارد را بکار نمی‌برند؟ مثلاً‌ می‌نویسند: «طی ۱۸ ماه آینده بازی سود سپرده با رسیدن نقدینگی به ۱۵۰۰ هزار هزار میلیارد تومان به پایان می‌رسد.»

این رقم یعنی ۱۵۰۰ تریلیون تومان یا ۱٫۵ کودریلیون تومان. با این رشد نقدینگی باید عادت کنیم به ارقام بالای میلیارد.

1,500,000,000,000,000

https://en.wikipedia.org/wiki/Names_of_large_numbers

@abdollahshahbazi
درباره «کتاب استر»

این کامنت را الان درج کردم در یکی از گروه‌های تلگرامی:

با سلام و عرض ارادت.

بله. کار تحقیقی مفصل کرده‌ام ولی مدت‌هاست مانده و فرصت نکردم کامل و منتشرش کنم. برگرفته از اساطیر بین‌النهرین است آمیخته با اساطیر بنی‌اسرائیل. مضافاً که در ایران هخامنشی ملکه‌ای یا زن قدرتمند درباری بنام استر وجود نداشته. متن خود کتاب استر نیز متأخر است.

بعضی از یادداشت‌های خام که کفایت می‌کند برای روشن شدن ماجرا. نمی‌دانستم مسئله این همه مهم می‌شود وگرنه با جدیت بیشتر تمام و منتشر می‌کردم این تحقیق را:

بریتانیکا 1911: استر شکل دیگری از نام ایشتر است؛ الهه باروری در بابل و نام سیاره ونوس [زهره] که اسرائیلیان، حتی پیش از تبعید به بابل، اجمالاً با داستان آن آشنایی داشتند و پس از اقامت در بابل از آن تأثیر بیش‌تر گرفتند.
مأخذ فوق اقتباس نام «مردخای» از «مردوخ»، خدای بابلیان، را نیز محتمل می‌داند.
در اساطیر بابلی نیز ایشتر عموزاده مردوخ است.

به نوشته بریتانیکا 1911، در افسانه استر نام دیگر استر هدسه Haddassah است. در اساطیر بابلی یکی از نام‌های ایشتر «هدسشتو» Hadasshatu است به معنی عروس.
هدسه نام عبری گیاه «مورد» است.


به نوشته بریتانیکا 1911، طبق نظر پروفسور ینسن Jensen (1898)، هامان شکل تحریف شده نام حمان، هومن یا اومن Hamman, Humman, Uman نام یکی از دو خدای اصلی عیلامی است که در شوش پرستش می‌شد؛ مکانی که محل وقوع داستان استر است؛ و نام «وشتی» نیز احتمالاً نام یکی از الهه‌های عیلامی است.
بر اساس این تشابه اسامی، ینسن معتقد است که افسانه استر بر اساس اسطوره‌ای بابلی ساخته شده که داستان پیروزی خدایان بابلی بر خدایان عیلامی را شرح می‌داده و بازتاب رهایی بابلیان از یوغ عیلامیان بوده است.

به نوشته بریتانیکا 1911، جشن پوریم مطابق است با عید بابلی ایشتر.

در ترجمه‌های یونانی به دلیل تهدید اسکندر برای منطقه، هامان مقدونی خوانده شده در حالی‌که در متن عبری (تناخ) هامان اجاجی (عمالیقی) است.

مارتین لوتر حتی متن عبری کتاب استر را بسیار غیرمعتبر می‌دانست.

میشنا (مقیلای 30 ب) با استناد به سفر خروج (17/ 8- 16) از جنگ بنی‌اسرائیل، به رهبری موسی، با عمالیقی‌ها سخن می‌گوید، منشاء خصومت را به این زمان می‌رساند زیرا هامان وزیر عمالیقی است.
و به این دلیل در عید پوریم آن فقراتی از عهد عتیق خوانده می‌شود که علیه عمالیقی‌هاست.
@abdollahshahbazi
ادامه بحث فوق:

پرسش:‌ فقط یک سوال باقی می ماند مقبره استر و مردخای در همدان پس متعلق به کیست؟!

شهبازی:‌
زمان سعدالدوله وزیر یهودی ارغون شاه مغول ساخته شده در اواخر سده هفتم هجری/ ۱۳ میلادی.

دائرةالمعارف یهود‌ (جودائیکا، چاپ اول) نام واقعی سعدالدوله را به دست نداده است. گویا نام یهودی او مردخای است. به «صفی» شهرت داشت و به علت سکونت در ابهر زنجان «ابهری» خوانده می‌شد. پدرش به «هیبت‌الله» معروف بود. از سوی ارغون «سعدالدوله» لقب گرفت. یهودیان مقتدر دیگر در دربار ایلخانان مغول نیز با چنین القابی شناخته می‌شدند چون فخرالدوله و امین‌الدوله برادران سعدالدوله، جمال‌الدوله، مهذب‌الدوله، رشیدالدوله، مودب‌الدوله، شمس‌الدوله، نجیب‌الدوله و غیره. بدینسان، دائرةالمعارف یهود نام او را صفی بن هیبت‌الله ابهری (سعدالدوله) ثبت کرده است. بنوشته مأخذ فوق، نخست در موصل اقامت داشت. سپس به بغداد رفت و از سال ۱۲۸۴ میلادی به طبابت پرداخت. در ۱۲۸۵ بعنوان عضو دیوان منصوب شد. در ۱۲۸۸ بعنوان پزشک به دربار ارغون رفت. با زبان‏های فارسی، عربی، ترکی و مغولی آشنایی داشت. مورد توجه ارغون قرار گرفت و وزیر او شد. درباره پیشینه سعدالدوله و خاندانش اطلاع بیشتر نداریم. پیگولوسکایا و همکارانش از او با عنوان «بازرگان یهودی» یاد کرده‌اند و برتولد اشپولر او را فردی «مشکوک» خوانده است.
@abdollahshahbazi
تیتراژ پایانی سریال «مدار صفر درجه» به یاد شادروان افشین یداللهی.

https://www.youtube.com/watch?v=FEF7QcD__a4&feature=share

@abdollahshahbazi
Madare 0 Daraje
Alireza Ghorbani
تیتراژ پایانی سریال «مدار صفر درجه» به یاد شادروان افشین یداللهی.

@abdollahshahbazi
«شبکه پرویز ثابتی»‌: تقی شهرام و مسعود رجوی

مجله «رمز عبور» در شماره ۲۱ (تیر- مرداد ۱۳۹۵، صص ۷۸- ۸۱) گفتگویی منتشر کرده با «قائم‌مقام بخش التقاط واحد اطلاعات سپاه». در مقدمه مصاحبه روشن می‌شود منظور نه مقام شاغل کنونی بلکه فردی است که اوائل سال‌های ۱۳۶۰ در بخش التقاط واحد اطلاعات سپاه کار کرده و پیشتر از نیروهای دادستانی انقلاب تهران بوده و به این دلیل در زندان اوین با تقی شهرام، که در ۲ مرداد ۱۳۵۹ اعدام شد، دیدارهایی داشته. در نشریه فوق (صص ۱۶۵- ۱۸۱) گفتگوی دیگری نیز مندرج است با فردی بنام «ناصر رضوی» که بعنوان کارشناس بررسی در بخش التقاط واحد اطلاعات سپاه پس از خرداد ۱۳۶۰ معرفی شده است.

در این دو گفتگو آنچه توجهم را جلب کرد تلاش «رمز عبور» است برای رد مطالبی که سال‌ها پیش درباره فرار تقی شهرام از زندان ساری و پیوندهای مرموز مسعود رجوی و نحوه ارتقاء او به رهبری سازمان مجاهدین خلق عنوان کرده‌ام.

به این بخش از گفتگو با «قائم‌مقام التقاط»‌توجه کنیم:

[رمز عبور: ] «شما از معدود کسانی هستید که مستقیماً با تقی شهرام ارتباط داشتید. یک مقدار بیشتر درباره‌اش صحبت کنید؛ چه جور شخصیتی داشت؟

[پاسخ: ] تقی شهرام در کار مبارزه آدم فکری‌ای بود، یعنی از نظر فکری قوی، باهوش و خوش‌حافظه بود؛ لذا ویژگی رهبری را داشت. به همین دلیل با اینکه سابقه‌اش از خیلی‌ها کمتر بود، بعد از ضربه‌ای که سازمان مجاهدین خورد، رهبری کلی جریان چپ را به عهده گرفت و بلامنازع هم بود. مثلاً کتاب انقلاب ایدئولوژیک سازمان پیکار را او تبیین کرد. تمام بیانیه‌ها را او می‌نوشت. اطلاعات مذهبی‌اش هم زیاد و آدم خوش‌مشربی بود.

[رمز عبور: ] اینکه امثال ثابتی می‌گویند او مأمور ساواک بود تا بیاید و سازمان مجاهدین خلق را منحرف کند، قبول دارید؟

[پاسخ: ] نه، فکر نمی‌کنم. با شناختی که از او دارم، فکر نمی‌کنم مأمور ساواک بود. هر کسی که اعلامیه‌های سازمان مجاهدین خلق را بخواند متوجه می‌شود اینها محاجه یک آدم مبارز است نه حرفهای یک آدم نفوذی. چیزهایی که می‌گفت، نشان می‌داد به آن مسائل انحرافی رسیده بود. آن زمان هم القائات زمینه داشت، یعنی مبارزه در جریان چپ خلاصه شده بود. حتی از بین افکار روشنفکران اسلامی هم می‌شد چنین چیزهایی را درآورد. آنقدری که از تقی شهرام شناخت داشتم، این بود که در تطور فکری به اینجا رسیده بود، ضمن اینکه چیز عجیبی هم اتفاق نیفتاده بود؛ یعنی خیلی از اعضای سازمان اسلام نصفه نیمه و نیم‌بندی داشتند و بعضی‌هایشان هم توریه می کردند، اما این آدم صادقی بود و در جمهوری اسلامی هم که دستگیر و زندانی شد، افکارش را حفظ کرد و می‌گفتند آخرین شعارهای موقع اعدامش «زنده باد خلق» و «زنده باد آزادی» بود. بنابراین بر سر مرام خودش بود. آدمی که نفوذی ساواک باشد، چون یک بار بازی خورده، دفعه بعد هم خودش را آزمایش می کند. افرادی هم که به سراغش می‌آمدند، عاشق این بودند که او شیبی از خودش نشان بدهد و فرصتی به او بدهند، بخصوص که داشت می‌دید مثلاً احمدرضا کریمی به سمت نظام شیب پیدا کرد و کم‌کم خودش را از مهلکه به در برد.» (صفحه ۸۰)

و در همان صفحه، آقای «قائم‌مقام التقاط» چنین ادامه می‌دهد:‌

«شهرام آدمی بود که منافقین را واقعاً منافق و آنها را دارای زمینه برای هر نوع خیانت بزرگی به کشور و نظام می‌دانست. می‌گفت اینها آدم‌های قدرت‌طلبی هستند که نه دین شما را دارند، نه مسلک ما را و می خواهند مناسک و مناصب تشکیلاتی‌شان را حفظ کنند و به دنبال ارضای میلی قدرت‌طلبی‌شان هستند. در عین حال یک آدم حرفه‌ای ضدمجاهدین بود. حتی آنهایی را هم که کشت، در همین مسیر می‌دانست. می‌گفت همانطور که افرادی مثل وحید افراخته در دام ساواک افتادند، مسعود رجوی در خیانت ۱۰ برابر آنهاست. می‌گفت با شناختی که از اینها دارم، می‌دانم پتانسیل خیانت‌های بزرگی را دارند. به شدت ضد منافقین بود و ضریب هوشی‌اش هم بالا بود. بنظر من ظاهرسازی نمی‌کرد چون اگر برای ساواک کرده بود، باید برای جمهوری اسلامی هم پتانسیل‌اش داشته باشد و بکند، ولی نکرد.» (صفحه ۸۰)

و نیز توجه کنیم به این بخش از گفتگو با آقای «ناصر رضوی» که او نیز ظاهراً، به ادعای «رمز عبور»، کارشناس واحد اطلاعات سپاه در بخش «التقاط» در دهه ۱۳۶۰ بوده است:‌

[رمز عبور: ] «یک تحلیل این است که رجوی را هم ساواک در سازمان برکشید و اعدامش نکردند. اعدام خوشدل و ذوالانوار برای این بود که رجوی را نگه دارند.
[ناصر رضوی: ] یعنی شما می‌گوئید می‌دانستند سال ۱۳۵۷ شاه سرنگون می‌شود و رجوی را نگه داشتند که بلای جان جمهوری اسلامی شود؟ بنظرم اینها حرف‌های بی‌پایه‌ای است. شاه تحت فشار بود و باید ارقام اعدامی‌ها را کاهش می‌داد. از طرفی کاظم رجوی، برادر مسعود، خیلی فعالیت کرد. کاظم جزو نخبه‌های انتخاب شده و بورسیه‌ها بود که او را به اروپا فرستادند و دو سه تا دکترا گرفت. کلی خانواده رجوی باهوش‌اند، از صالح گرفته تا هوشنگ، کاظم و مسعود. اینها از نظر هوش و ذکاوت جزو نوابع نخبه‌ها هستند. شاه که نمی‌خواست او را بپروراند و در زندان نگهش دارد. اصلاً چرا باید این کار می‌کرد؟ اینها حرف‌های بی‌اساسی است که زده می‌شود.

[رمز عبور: ] این که دلیل اعدام ذوالانوار و خوشدل هم بر کشیدن رجوی در تشکیلات مجاهدین خلق بوده را هم قبول ندارید؟

[ناصر رضوی: ] هیچ کدام از وقایعی که می‌گوئید با منظوری که مد نظرتان هست پیش نرفته، بلکه طبیعی پیش رفته‌اند و برنامه‌ریزی ساواک نبوده است، حتی قضیه قرار تقی شهرام. اتفاقاً تقی شهرام آن پاسبان را مارکسیست کرده بود! علت این حرف‌ها این است که عادت داریم توطئه‌ای فکر کنیم و همه چیز را برنامه‌ریزی‌شده بدانیم. مثلاً سلطنت‌طلب‌ها می‌گویند انقلاب کار انگلیسی‌ها بود. آیا باور می‌کنید؟…» (ص ۱۶۶)

خواننده محترم را به تأمل اکید و بسیار دقیق در جملاتی که نقل شد دعوت می‌کنم.

***

حوصله و انگیزه‌ای برای نقد مطالب فوق ندارم. ورودم به این بحث صرفاً به این دلیل است که ادعاهای طرح شده در پرسش‌های «رمز عبور» را نه «پرویز ثابتی» (آنطور که «رمز عبور» درباره فرار تقی شهرام نوشته) بلکه عبدالله شهبازی مطرح کرده است. «رمز عبور» درواقع، بدون ذکر نام من و کتابم، بخشی از مندرجات مطالب منتشرشده از کتاب مرا تخطئه کرده که بویژه فصل‌های مربوط به تقی شهرام و مسعود رجوی توجه فراوان برانگیخت.

در همان زمان تأکید کردم که پرویز ثابتی، برخلاف عملیات فرار سیروس نهاوندی از زندان (که مسئولیتش را پذیرفته و ماجرا را شرح داده)، هیچگاه مسئولیت عملیات فرار تقی شهرام را نمی‌پذیرد زیرا با سلاح‌هایی که تقی شهرام و افسر نگهبان زندان ساری (ستوان یکم امیرحسین احمدی چاشمی) در زمان فرار برنامه‌ریزی‌شده فوق به سرقت بردند، در ۱۲ خرداد ۱۳۵۲ سرهنگ لوئیس هاوکینز، معاون اداره مستشاری آمریکا در ایران، به قتل رسید. آن زمان نوشتم:‌

«صرفنظر از ملاحظات بالفعل اطلاعاتی، قتل سرهنگ هاوکینز از عواملی است که سبب می‌شود پرویز ثابتی حتی تا به امروز درباره ماجرای تقی شهرام واقعیت را نگوید. اثبات این امر، یا اعتراف ثابتی در این زمینه، می‌تواند او را در محاکم آمریکا مورد پیگرد قضایی قرار دهد زیرا در عملیاتی که او طراحی و هدایت کرده، و با سلاحی که تقی شهرام به کمک ثابتی به دست آورده، قتل سرهنگ هاوکینز انجام گرفته است.»

از آنجا که مطالب نقل شده در بالا ردیه‌ای است بر مطالب من،‌ با عنوان کردن آن به شکل تحریف‌شده و ابتر و بدون استدلال کافی و صرفاً با اتکاء بر عناوین دو کارشناس ناشناس اطلاعاتی دهه ۱۳۶۰، متن تحقیقم در این زمینه را، که با عنوان «داستان آن ده نفر: ساواک، موساد و سازمان‌های سیاسی ایران» از نیمه خرداد ۱۳۸۹ بصورت پاورقی در خبرآنلاین منتشر شد، بازنشر می‌کنم و نیز مقاله‌ای را که در «جام سیاست» (۲ شهریور ۱۳۹۵) منتشر شد با عنوان‌«بنیان‌های نظری اندیشه سیاسی مجاهدین خلق: تطور از سازمان به کالت».

عبدالله شهبازی
پنج‌شنبه، ۲۶ اسفند ۱۳۹۵/ ۱۶ مارس ۲۰۱۷

@abdollahshahbazi
Secret Services 1979 Revolution 01 Telegram 950108.pdf
2.5 MB
عبدالله شهبازی، داستان آن ده نفر: ساواک، موساد و سازمان‌های سیاسی ایران.

#سرویسهای_اطلاعاتی_و_ایران

@abdollahshahbazi
Mujahedin Khalgh Jame Jam Fattah Gholami 950602.pdf
299.1 KB
عبدالله شهبازی، بنیان‌های نظری اندیشه سیاسی مجاهدین خلق: تطور از "سازمان" به "کالت".

@abdollahshahbazi
عبدالله شهبازی
Mujahedin Khalgh Jame Jam Fattah Gholami 950602.pdf
Mujahedin Khalgh Jame Jam Fattah Gholami 950602.pdf
270.1 KB
متن کامل مقاله: عبدالله شهبازی، بنیان‌های نظری اندیشه سیاسی مجاهدین خلق: تطور از "سازمان" به "کالت".

@abdollahshahbazi
گزارش نیویورک تایمز درباره «حلقه نیویورک» و نورمن پادهورتز

وبسایت نیویورک تایمز امروز (جمعه، ۲۷ اسفند ۱۳۹۵/ ‍۱۷ مارس ۲۰۱۷) گزارشی منتشر کرده درباره نورمن پادهورتز ۹۰ ساله، از اعضای «حلقه نیویورک» و از بنیانگذاران نومحافظه‌کاری در آمریکا.

«حلقه نیویورک» مرکب از روشنفکرانی یهودی بود که در «دوران جنگ سرد» نقشی مهم به عهده گرفتند و پس از فروپاشی اتحاد شوروی (۱۹۹۱) تداوم همان جریان به «نومحافظه‌کاری» بدل شد که در دولت جرج واکر بوش لابی مسلط بر سیاست خارجی آمریکا بويژه در خاورمیانه بشمار می‌رفت.

Norman Podhoretz Still Picks, Fights and Drops Names
By JOHN LELAND
The New York Times
MARCH 17, 2017
https://www.nytimes.com/2017/03/17/nyregion/norman-podhoretz-still-picks-fights-and-drops-names.html

برای آشنایی بیشتر بنگرید به یادداشت قدیمی زیر در وبسایتم:‌
http://www.shahbazi.org/pages/saunders.htm

@abdollahshahbazi