🌺Azita
1.06K subscribers
536 photos
47 videos
13 files
88 links
روز مره های یه مادر خانه دار فاقد محتوای فاخر
عاشق پول و ممبر های نازنینش
منو دورنندازید تیروخدا
Download Telegram
اقبال لاهوری :

گر خدا داری، زِ غم آزاد شو
زن زندگی بودم کله صبح پاشدم آبگوشت بار بزارم دستمو سوزوندم😭
برادر خوب کیه؟!
اونی ک خواهرش نوبت لیزر داشت ماشین نداشت
اومد برد و‌بچشو هم نگه داشت و یه ساعت منتظر موند🥹.
فیلم هاوایی رو دیدم خیلی مزخرف و الکی بود
مشهد سیل و‌طوفانه؟!
طبق گفته هواشناسی، فردا مشهد طوفان های تندری و بارش های لحظه ای سیل آسا داره، حواستون باشه و مراقبت کنید🤍
مواظب خودتون باشید بچه ها،بلا ازتون دور باشه
یه امروز صبح خوابیدم
و دیشب خونه رو مرتب نکرده خوابیدم
هفت دیدم صدا تق تق میاد
داداشم و داییم بودند
بعد چندددددددد سال داییم اومده بود چشمای پر خوابی ک هنوز باز نمیشه و در ب در عینکه تا یه چیزی ببینه ،رو تخت حیاط تشک و بالش گذاشتم و بیرون نشستند و صبحونه و چای بردم
و مامانم اینا هم اومدن بعد نیم ساعت ،رفتند خونه مامانم.
الآنم برم ناهار درست کنم ک ظهر برمیگردن
میگم دایی هفته قبل انقد آب و جارو کردم نیومدی الان آخه ؟!
میگه همیشه باید آمادگی داشته باشی😂
یه حرفی رو ب مامانم و خالم گفته بودم
بازگو کردن و الان به شدت ناراحت وعصبانی هستم
نمیدونم کدومشون دهن لقی و خبرکشی کردن
شوهرم غیبت عموم رو کرده بود پیشم از عصبانیت منم جلو خالم و مامانم گفت فلان کار رو کرده و....
نمیدونم کدومشون رفتن ب عموم گفتند امروز ب شوهرم گفته کلی هم گریه کرده و ناراحت بوده
اونم اومد خونه ک من فلان حرف رو فقط ب تو گفتم کجا بازگو کردی اگه ب خالت گفتی ک همه جا گفته و منم گفتم ن جایی نگفتم😔
هرچقدر هوای خود یزد این چند روز گند بود
عوضش از دیروز ک اومدیم روستا
بارون میاد,هوا خنک دلچسب
همه جا به لطف بارون های اخیر سبز شده انقد گل و گیاه دراومده یعنی آدم کیف می‌کنه .
چندتا بوته گل محمدی داشتیم چیدم.میخواستم برم گل گاوزبان و زرد هم بچینم ک بارونه تند شد و‌سرد شد هوا
خدارو صدهزار مرتبه شکر به خاطر بارون
دوساعتی رفتم خونه مامانم
داییم هم اونجا بود
نشستیم حرف زدن ،بعد ۱۵سال
انقد این داییم خووووب حرف میزنه و ب قول پسرم مغزش پره که آدم خسته نمیشه
تو همین تایم برای پسر بزرگه پادکست ریخت و چیزایی ک ب درد اون میخورد رو بهش نشون داد و گفت این کتاب صوتی ها رو گوش میدی و بچه رو علاقه مند این چیزا کرد
اومدیم خونه پسرم میگه مامان چقدر این داییت خوبه ها
میری کنارش برخلاف بقیه ک حرفی ندارن بزنن،حرف مردم و غیبت و چرت پرت میگن داییت انقد چیزای خوب تعریف می‌کنه
صحبت تحصیلات شد
گفتم آره من ریاضی بودم ازدواج کردم رفتم شبانه و دیپلم تجربی رو گرفتم
بعدم دیگه بچه
دوستام چقدرشون معلم،دکتر،مهندس و....شدند من هیچی
گفت الان رسالتت اینه بچه هات رو خوب تربیت کنی و به جایی برسونی و....
یه جوری حرف میزنه با آدم که اصلا حالتو خوب میکنه
فقط من موندم چرا این آدم ۱۵,۱۶سال با زنش زندگی کرده و زنش یه آدم مزخرف و دعا وکتاب باز کن و دنبال سحر و جادو اینا مونده
صبح آدینتون بخیر