Azita
967 subscribers
418 photos
41 videos
13 files
70 links
روز مره های یه مادر خانه دار فاقد محتوای فاخر-
Download Telegram
نوبتی هی قلبشو ماساژ دادیم ،داد زدم عمو برگردی ها
عموم یه پسر معلول داره ،یه پسر۱۸ سالش هم تصادف کرد فوت کرد،ویه دختر داره
همیشه خونه ما بود انقد ک‌عموم خونه ما بود بابام نبود😔
یه صلوات،یه فاتحه
دوست داشتید برای عموم بفرستید
ممنون از همتون برای همه چی🌺
ببخشید جوابتون رو ندادم
زنعموم
یعنی از دیشب فقط میگه خدایا شکرت ،من می‌دونم برمیگرده هنوز امید داره برگرده
یه قطره اشک هم نرخته
نمیدونم چرا انقد پلک هام باد کرده و ورم کردخ
زود دیر میشه قدر هم دیگه رو بدونید
جوری زندگی کنید که وقتی مردید همه از مرگتون ناراحت بشن نه اینکه بگن خوب شد مرد
کاش دیشب بغلت کرده بودم
همیشه منو بغل میکردی ک دختر منی
تا بهت زنگ میزدم اومده بودی پشت و پناه بودی
عزیزان‌تان را از ته‌دل و سفت در آغوش بگیرید؛ که فردا به دیر شدن معروف است.
#نوری_پاکدل

برای آخرین دیدار، آخرین آغوش، آخرین خداحافظی که نمی‌دانستیم “آخرین” است.
ازبس حال خودم و همسر بد بود دوستم سرم و آمپول گرفت آورد برامون زد
خالم اومد پیش بچه ها و داداشم براشون شام گرفت خوردن
همسر بی هوش شد اصلا من هنوز خوابم نبرده اما
عموم رو خاک کردیم و چقدر شلوغ شده بود
هرچقدر دیروز اشک داشتم امروز هیچی نبود اشکی نبود ک بیاد
دیگه مطمئن شدم تموم شد رفت زیر خروارها خاک
متنفرم از کسایی ک جیغ میزنند می‌خوام خفشون کنم
صدای جیغشون مغزمو متلاشی میکنه
اون دختر عموم با‌هزار کیلو آرایش ،سال برسال عموم رو نمیدید،خونه عموم رو هم بالا کشیدند
بعد رو قبرستون خودشو انداخته بین مردا
جیغ جیغ عموممم رو خاک‌نکنید،عمو پاشو نزار اینا خاکت کنم و جیغ جیغ
میخواستم پاشم دهنشو جر بدم
اومدیم خونه طلا رفت گل بچینه افتاد وسط بوته گل محمدی تموم دست پا کمرش زخم شد زخم عمیق😔
آخر شب اومدیم برگردیم یزد
طلا رو صندلی راننده بود
من اومدم پیاده شم کار داشتم
پرید ک بیاد پیش من افتادبا سر اومد سمت زمین یعنی پنج سانتی زمین گرفتمش
وگرنه بچم سرش داغون میشد
انقد از دیروز ضربه خورده
شوهرم طفلک دیشب دم مسجد اومد پیاده بشه ماشین رو چسبوند ب جدول ندید کاکتوس اونجاست پیاده شد رفت وسط کاکتوس ها و همون‌جوری رفت مسجد و دو ساعتی اونجا بود اومدیم خونه خوابید دستم خورد ب پاش گفتم آخ تیغ داری
نگاه کردم دوتا پاها بالا تا پایین پر تیغ یک ساعت تموم من با موچین خار در آوردم
گفتم چطوری طاقت آوردی گفت مردممم
از سوزش و درد نتونستم بشینم دم در وایسادم
دیگه غلط بکنم کفشی بگیرم ک‌زنونه مردونه نداشته باشه
سومین کفشی هست ک‌نوخریدم‌برا خودم و همسر و پسربزرگه غارت کردند
یه هفته قبل یه کفش نو گرفتم برا باشگاه یا پیاده رویی مثلا
همسر پوشیده این چند روز خارشو هم ....
هی میگم ارزش ندارههه بخوام الان به خاطر یه کفش اوقات تلخی کنم ولی میبینم پاشنشو میخوابونه و داره خراب میکنه می‌خوام پارش کنم
تولد پسر کوچیکه هست امروز.
عموم چندساعت قبل رفتنش می‌گفت
پنج شنبه خودم برات مجلس گرم میکنم همینجا برای یه تولد خش میگیریم کیک هم خودت بپز کم‌شیرین و کم خامه باشه
کجایی الان؟!.
به جای کیک تولد باید حلوا درست کنم
دخترعموم رو آوردم خونه خودم عصر ک رو قبرستون گریه نکنه
فیلمای دوربین خونه ک ضبط کرده بود ‌و عموم بود رو گذاشتم و دوتایی دیدیم هی گریه کردیم و از خاطره هاش گفتیم و دخترعموم غش کرد.
شبی هم نرفتم مسجد طاقت نداشتم
و موندم خونه و مشغول پختن هویج و‌تفت دادم آرد شدم برای حلوا