نشر آموت
2.08K subscribers
8.63K photos
663 videos
165 files
3.25K links
🌸رمان ایرانی / رمان خارجی
🌸کتاب‌های ما را از کتابفروشی‌ها و شهرکتاب‌های معتبر سراسر ایران بخواهید

🌸سایت فروش آنلاین
http://aamout.ir

واتساپ کتابفروشی آموت
09368828180

☎️021 44232075
☎️021 66499105

🌸کتابنامه‌‌ی نشر آموت
https://t.me/aamout/14979
Download Telegram
اين سال‌ها فقط گويا داود پنهانى با شما در اعتماد ملى مصاحبه كرده. بله؟
مجله شهروند هم دعوت كردند و يك مصاحبه كردند و عكس گذاشتند. الان خيلى مجله و روزنامه است. در آن زمان، همچنين كارهايى را نمى‌كردند. جوان‌هاى حالا كه قديمى‌ها را قبول ندارند. قديمى‌ها هم كه بازنشسته شدند. هيچى. الان آنقدر در كتاب‌هايشان غلط مى‌نويسند در مجله و روزنامه‌ها. شما خودتان ويراستارى مى‌كنيد. يك لغتى كه من رويش خيلى حساسيت دارم «انجام» است. «انجام اين كار» غلط است. انجام يعنى «پايان». فرهنگ معين نوشته است. اگر از لحاظ اجرا باشد، انجام دادن اين كار مثلا انجام اين كار به صرف و صلاح نبود يعنى پايان كار تمام شد. نه اگر بخواهيم كارى نشان بدهيم بايد بگوييم انجام دادن اين كار اينقدر اعتبار مى‌خواهد. مثلا خاطرات دكتر امينى. تلفن زدم به ناشر و گفتم اين چه ويراستارى شده؟ آنقدر ويراستارى‌اش خراب بود كه حد نداشت. «در اثر» درسته؟ بر اثر صبر نوبت ظفر آيد يعنى «به دنبال». مثلا فوق‌الذكر اصلا در متون عربى هم نيست ولى فارس‌ها مى‌نويسند فوق‌الذكر.

وقتى مى‌خواستيد بنويسيد اول برايش چارچوب مى‌زديد؟
نه. اول پايان داستان را فكر مى‌كردم كه به كجا بايد برسد بعد شروع مى‌كردم. خودم خواننده و قهرمان داستان را سردرگم نمى‌كردم. بايد يك طورى كارگردانى مى‌كردم كه بدانم به كجا مى‌خواهم برسم.

چند صفحه مى‌شد تقريبا كتاب‌هايتان؟
350 يا 400 صفحه. شب زنده‌داران را كه نوشتم شد 2000 صفحه.
اين هم اول پاورقى نوشتيد؟
نه. اين را آقا سيدجمال، ضميمه مى‌داد. ضميمه در مجله‌اش مى‌داد؛ آسياى جوان.

مثل كتاب مى‌داد؟
نه. 35 صفحه بود يك هفته‌اى 35 صفحه بايد مى‌نوشتم. گاهى تا صبح مى‌نشستم در چاپخانه‌شان و مى‌نوشتم.

موضوع را گم نمى‌كرديد در چاپخانه؟
نه. موضوع زمان شاه عباس بود. باز وارد جاسوسى شديم و امپراطورى عثمانى و از اين مسايل.

چقدر هم جاسوس و جاسوس‌بازى.
خيلى هم در عين حال ترسو هستم.

مثل هيچكاك؟
زنده‌ياد محمدعلى جمالزاده گفته بود كه اين، الكساندر دوماى ايران است. به ناشر نوشته بود. يكى از كتاب‌هاى من را به او فرستاده بود، او هم اين را نوشته بود.

خودش را از نزديك نديديد؟
نه. ولى مادرم او را ديده بود. آن وقت من نامه نوشتم و دايى‌هايم و مادرم را همه را نشانى‌ها را مى‌داد.

از اقوام بود؟
نه در يك كوچه‌اى بودند كه او در جوانى‌هايش در آن كوچه بودند همه‌شان.

پدرتان چكاره بودند؟
كارمند وزارت دارايى.

مادرتان هم باسواد بود؟
سواد خانگى. ديگر آن موقع دانشگاه براى خانم‌ها چيز نبود.

سفر مى‌رفتيد؟
نه. سفر نمى‌رفتم.

كجاها رفتيد؟
شمال و مشهد مى‌رفتيم. جايى نمى‌رفتيم.

بچه‌ها رمان‌هايتان را مى‌خواندند؟
بله.

شب زنده‌داران را براساس چه موضوعى نوشتيد؟
تاريخى بود. يكى آن را نوشتم و يكى هم «قلعه قهقهه» كه باز هم تاريخى است. شاه اسماعيل دوم در آن زندانى بوده. اردبيل است. زندگى پسر شاه طهماسب.

اين قلعه را از نزديك ديديد و بعد نوشتيد؟
نه.

جورى بود كه مثلا يك دفعه پاورقى‌اى نوشته شود و همه دنبالش باشند كه قسمت بعدى چيست؟
آدم هميشه نمى‌تواند آمار بگيرد. منتظر مى‌مانند مثل سريال‌هاى تلويزيون كه همه منتظرند ببينند داستان چى مى‌شود. اين‌ها هم همين‌طور. حالا شما اين همه جمعيت را چطور مى‌توانيد آمار بگيريد؟ بستگى به خواننده‌اش دارد.

آن موقع كه سريالى نبود.
يك مراد برقى بود.

ديگر چه كتابى نوشتيد؟
0=3+1. آن هم درباره قاچاقچى‌ها بود. قاچاقچى‌هاى ايرانى مواد مخدر. آن را آن زمان براى تهران مصور نوشتم با همان عقاب الموت. يكى هم «مردى از دوزخ» بود كه مال چنگيزخان بود؛ درباره سرويس جاسوسى چنگيزخان. ديگر چيزى يادم نمى‌آيد از گذشته‌ها.

آن موقع كه كتاب مجوز نمى‌گرفت.
نه. كتابخانه ملى فقط اجازه مى‌داد. بعد از انقلاب، وزارت ارشاد، همه را اجازه داد.

بعد از انقلاب چه رمان‌هايى نوشتيد؟
كوكائين بود و قطار نيمه‌شب و گذرگاه كوراك كه اين‌ها در مجموعه جدول و سرگرمى خانواده كه به صورت ماهانه منتشر مى‌شد، اول چاپ شدند.

قصه كوكائين در كجا اتفاق مى‌افتاد؟
در ايتاليا.

قطار نيمه‌شب چى؟
فرانسه و انگليس.

چطور است كه اغلب داستان‌هايتان در خارج از كشور اتفاق مى‌افتاد؟
خب راحت‌تر بودم. آنجاها را نديده بودم ولى خب اطلاعات مى‌گرفتم. نقشه و از دوستانى كه مثلا ايتاليا رفته بودند و مثلا ما در كوكائين گورستان كمپوسنتو در تورينو را داريم كه چنين گورستانى وجود دارد يا مثلا راه‌آهن كه يكى از بچه‌ها كه ايتاليا رفته بود تعريف كرد. برايم مجسم كرد كه چند تا ورودى و خروجى دارد. يا در سيسيل.

فيلم‌هاى هيچكاك را ديده‌ايد؟
چندتايى كه نشان داده‌اند در ايران. مى‌دانيد كه هيچكاك هم ترسو بوده.

هيچ‌كدام از كتاب‌هايتان ترجمه هم شده؟
نه. اطلاعات هفتگى اينجورى بود كه نويسنده‌هايش نمى‌توانستند جاى ديگرى بروند ولى من رفتم و براى روشنفكر هم نوشتم. آقاى مرحوم مسعودى من را خواست و گفت شنيدم شما رفتيد جاى ديگر. خيلى دانا بود. گفتم بله حق‌التاليف من كم است. چيزى نگفت. البته من ديگر براى روشنفكر ننوشتم. يك سالى هم راديو بودم. آن زمان جلال نعمت‌اللهى «جانى دالر» را مى‌نوشت. داستان پليسى كه هشت و نيم تا نه شب پخش مى‌شد از راديوى ايران. فوت كرد. چاق هم بود و بعد رئيس توليد راديو، جهانبانى دندان‌پزشك بود. مثل اينكه مدتى خبرنگار دختران پسران هم بوده. بعد گفت بفرستيد عشيرى بيايد. ارغوان حيدرى كه خدا رحمتش كند و مثل اينكه در آمريكا فوت كرد، گفت فلانى گفته عشيرى بيايد. ما رفتيم و ما را سپرد دست يكى از مسوول برنامه‌ها. گفت جايزه هم دارد. آن موقع جانى دالر جايزه مى‌داد. گفت اين را نمى‌خواهم بنويسى، فقط پليسى كامل بنويس. ولى پدرى از ما درآمد كه خيلى خسته شديم. آن‌ها مى‌خواستند و اصرار داشتند چهار برنامه هميشه جلو باشند.

چه مدت راديو بوديد؟
يك سال ماندم.
تلويزيون نرفتيد؟
نه.

ديگر نمى‌نويسيد؟
نه. ديگر حوصله‌اش را ندارم. آن توان ديگر نيست. راحت نيست ديگر نشستن پشت ميز و قلم برداشتن و با مداد و خودكار نوشتن. يك كمى برايم سنگين است. ديگر زياد هم مثل گذشته فكر نمى‌كنم كه اذيت بشوم.

موضوعات را از كتاب‌ها درمى‌آورديد يا اينكه كسى بهتان ايده مى‌داد؟
هيچ‌كس نه به من ايده مى‌داد و نه حتى از كتاب‌ها درمى‌آوردم. خودم خلق‌شان مى‌كردم. خودم كارگردانى‌اش مى‌كردم. خودم هنرپيشه‌هايش را انتخاب مى‌كردم. مسير داستان هم انتخاب مى‌شد و روزگارى بود ديگر. مثل حالا نبود كه اينقدر دختر و پسرها دنبال كتاب‌ها باشند. همه غلط و غلوط مى‌نويسند و يكنواخت.

هيچ كدام‌شان را خوانده‌ايد؟
نه. نوه‌ام هى مى‌خرد و مى‌خواند و مى‌گويد اين‌جورى بود. مى‌گويم چرا خريدى؟ چرا پول دادى براش؟ همه موضوعات هم شبيه هم است. يكى فقير است و آن يكى اعيان. يا اين يكى اعيان است و آن يكى فقير است. مثل فيلم‌هاى فارسى آن زمان شده همه رمان‌ها.

چكار بايد كرد كه خواننده از دست نرود؟
بايد جاذبه به كتاب داد. نقاط توريستى بايد داشته باشد كتاب. جذاب باشد. يك جذبه خاصى بايد داشته باشد. نويسنده خوب توانسته باشد كارگردانى كند. كارگردانى فيلم را ديديد؟ يكى خوب درمى‌آورد و يكى نمى‌تواند.

شما وقتى مى‌نوشتيد، جورى مى‌نوشتيد كه انگار دوربين دارد همه چيز را دنبال مى‌كند؟
انگار كه خودم در آن هستم. در آن مسير دارم مى‌روم. اين حرف‌ها به چه دردت مى‌خورند؟

خب اين حرف‌ها بايد در تاريخ ادبيات ايران بمانند.
من ديگر حوصله هيچ كارى را ندارم. به اينجا رسيدم كه كتاب چاپ بشود يا نشود، ديگر برايم مهم نيست.

از کتاب «معجون عشق» / نشر آموت/ 1388
@aamout
امیر عشیری درگذشت
@aamout
چاپ نهم #من_پیش_از_تو رسید
@aamout
Forwarded from شهر کتاب
@shahrr_ketab
📚👓

‌ «من پیش از تو»
محبوب‌ترین اثر هفته‌ی گذشته
استقبال از آثار جوجو مویز در بازار کتاب تهران.
پرفروش ترین های خرداد #نشر_آموت در پخش #ققنوس
@aamout
پرفروش ترین های خرداد #نشر_آموت در پخش #ققنوس
۱:#من_پیش_از_تو / جوجو مویز/ ترجمه‌ی مریم مفتاحی/ چاپ نهم
۲:#پس_از_تو / جوجو مویز/ ترجمه‌ی مریم مفتاحی/ چاپ پنجم
۳:#پروژه_شادی / گریچن رابین/ ترجمه‌ی آرتمیس مسعودی/ چاپ پنجم
۴:#اتاق / اما دون‌اهو/ ترجمه‌ی علی قانع/ چاپ پنجم
۵:#بیوه_کشی / یوسف علیخانی/ چاپ پنجم
۶:#دختری_که_پادشاه_سوئد_را_نجات_داد / یوناس یوناسون/ ترجمه‌ی دکتر کیهان بهمنی/ چاپ پنجم
۷:#زبان_گل_ها / ونسا ديفن‌باخ/ ترجمه‌ی فیروزه مهرزاد / چاپ دوم
۸:#پیش_از_آنکه_بخوابم/ اس‌جی‌واتسون/ ترجمه‌ی شقایق قندهاری/ چاپ ششم
۹:#خدمتکار_و_پروفسور / یوکو اوگاوا/ ترجمه ی دکتر کیهان بهمنی/ چاپ ششم
۱۰:#لی_لا_لی_لا / مارتین زوتر/ ترجمه‌ی مهشید میرمعزی
۱۱:#همسر_خاموش / ای‌اس‌ای هریسون/ ترجمه‌ی مریم مفتاحی/ چاپ دوم
۱۲:#پرتقال_خونی/ پروانه سراوانی
۱۳:#شوهرعزیزمن/ فریبا کلهر/ چاپ هشتم
۱۴:#خانه / مریلین رابینسون / ترجمه ی مرجان محمدی / چاپ دوم
۱۵:#سایه_های_سکوت / علی قانع
۱۶:#گیلیاد/ مریلین رابینسون / ترجمه ی مرجان محمدی / چاپ دوم
۱۷:#بودن / یرژی کاشینسکی / ترجمه ی مهسا ملک مرزبان / چاپ چهارم
۱۸:#نامه_به_کودکی_که_هرگز_زاده_نشد/ اوریانا فالاچی/ ترجمه‌ی عباس زارعی
۱۹:#کتاب_نیست / علیرضا روشن / چاپ هشتم
۲۰:#من_از_گردنم_بدم_میاد / نورا افرون / ترجمه ی کیهان بهمنی
۲۱:#نسکافه_با_عطر_کاهگل / م. آرام / چاپ پنجم
۲۲:#عاشقانه/ فریبا کلهر/ چاپ چهارم
۲۳:#ایراندخت / بهنام ناصح / چاپ هفتم
۲۴:#راز_شوهر / لیان موریاتی/ ترجمه ی سحر حسابی /چاپ دوم

کتاب های #نشر_آموت را از کتابفروشی های معتبر و شهرکتاب های سراسر ایران بخواهید

خرید بالای صد هزار تومان ارسال رایگان ۰۹۳۶۰۳۵۵۴۰۱

کانال تلگرام نشر آموت
@aamout
منتشر شد
@aamout
#ستاره‌_سرگردان
#رمان_خارجی
#ژان_ماری_گوستاو_لوکلزیو
برنده #جایزه_نوبل_ادبیات
ترجمه‌ی #سجاد_تبریزی

۳۶۰ صفحه. ۲۱۵۰۰ تومان. #نشر_آموت

داستان درباره دو دختر، یکی #یهودی و #فرانسوی و دیگری #مسلمان و #فلسطینی است. دختر یهودی پس از جنگ جهانی دوم از #فرانسه آواره و عازم سرزمین موعود یا همان #اسرائیل کنونی می‌شود و در همین زمان دختر فلسطینی در شهر عکا در خانه‌ای زیبا همراه با خانواده‌اش زندگی می‌کند. یک روز از طرف سازمان ملل به خانواده دختر فلسطینی گفته می‌شود که به مدت سه روز این شهر را خالی کنند و ...
ژان ماری گوستاو لوکلزیو در سال 1940 در شهر نیس فرانسه به دنیا آمد. اولین داستانش را در سن هفت سالگی در کابین کشتی نوشت که در آن به همراه مادرش برای یافتن پدر به نیجریه می‌رفت. او خیلی زود و در 23 سالگی با نوشتن داستان «صورت جلسه»، برنده جایزه «روندو» شد و نامش بر سر زبان‌ها افتاد.
زندگی پر تلاطم و سر سودایی باعث شد، فضاهای متعددی را تجربه و به کشورهای زیادی از پنج قاره سفر کند؛ سالیانی را با قبایل سرخپوست مکزیک زیست، با قبایل بدوی مغرب روزگار گذراند و پرسه زدن در خیابان‌های سئول را تجربه کرد. حاصل این سیر و سلوک، بیش از 40 رمان، مجموعه داستان و رساله و مجموعه مقالات بیشمار است. وی سال 1994 به عنوان بزرگترین نویسنده فرانسوی زبان شناخته شد.
لوکلزیو در سال 2008، پس از رمان «ورد گرسنگی» که الهام گرفته از شرایط زندگی مادرش بود برنده #جایزه_نوبل_ادبیات شد.
صلح، نوجوانی و محیط زیست درونمایه‌های داستان‌های این نویسنده شهودگرا است و مخالفت با جهانی شدن و به چالش کشیدن مدرنیته و نتایج آن، از او یک نویسنده‌‌ای عاصی در اذهان ساخته است.
@aamout
منتشر شد
@aamout
#پشت_سرت_را_نگاه_کن
#رمان_خارجی
#سی_بل_هاگ
ترجمه‌ی #آرتمیس_مسعودی

۳۵۲ صفحه. ۲۲۵۰۰ تومان. #نشر_آموت

وقتی کلو بنسون، از خواب بیدار می شود، متوجه می شود که ربوده شده و در یک دخمه زیرزمینی زندانی است اما اصلا به یاد نمی‌آورد چه‌طور به آن‌جا آمده است. او از آن‌جا می‌گریزد اما کسی داستانش را باور نمی‌کند. به همسرش مظنون و ناچار می‌شود برای کشف واقعیت و برای زنده ماندن، ردپای خود را دنبال کند. اما چه کسی کلو را تعقیب می‌کند؟
«پشت سرت را نگاه کن» نوشته‌ی «سی‌بل هاگ» تا کنون توانسته جوایز متعددی از جمله پرفروش‌ترین رمان با موضوع #زنان ، دومین رمان #پرفروش #آمازون ، پرفروش‌ترین رمان #روانشناسی ، پرفروش‌ترین #رمان #ژانر_وحشت را از آن خود کند.
از آرتمیس مسعودی، پیش از این ترجمه‌ی رمان‌های «اولین تماس تلفنی از بهشت» نوشته‌ی «میچ آلبوم»، «جنوب دریاچه سوپریور» نوشته‌ي «الن ایرگود» و کتاب‌های «آیا شما هم به استرس اعتیاد دارید» (نوشته‌ی دبی مندل)، #پروژه_شادی (گریچن رابین) و «شادی را به فرزند خود هدیه کنید» (نوشته‌ی بتی راد) در نشر آموت منتشر شده است.
@aamout
نخستین دورهمی کتابخوانان گیلان، امروز 31م خرداد ساعت 18 تا 20 با #سایه_های_سکوت برگزار شد.
@aamout
Forwarded from نشر آموت
#ایران فقط #تهران نیست
می خواهیم با کتاب ها به ایران بزرگ برویم تا همه بدانند ما #کتابخوان و #ایرانی هستیم
با کتاب ها به #اصفهان و #شیراز و #خراسان و #قزوین و #آذربایجان و #کردستان و #بندرعباس و #زاهدان و #بوشهر و #خوزستان و #گیلان و #مازندران و #کرمان و #یزد و ... (به تهران هم) سفر خواهیم کرد
قرار ما یک عکس یادگاری با کتاب های  #نشر_آموت در کنار #آثار_باستانی و مکان های معروف شهرها و روستاهای ایران
کوله پشتی های تان را پر از کتاب های #نشرآموت بکنید تا با هم به قله کتابخوانی در سراسر ایران صعود کنیم
#عکس های تان را با مشخصات کامل عکاس و محل عکاسی در تلگرام برای ما بفرستید:
09360355401
عکس های برتر در صفحه اینستاگرام #آموت منتشر می شوند و
و جوایز ما به نفرات برتر هم ، یک کوله پشتی پر از کتاب خواهد بود برای سفرهای بعدی تان.
مهلت ارسال: از ۱ تا ۳۱ تیرماه ۹۵
@aamout
#ایرانگردی_با_کتاب
هیچ اتاقی در تاریخ بیشتر از هال موقعیت خود را از دست نداده است. هال که حالا محل خشک کردن پاها و آویزان کردن کلاه ها است زمانی مهمترین اتاق خانه ها بود. در واقع خود خانه بود.
#تاریخچه_خصوصی_خانه
#بیل_رابینسون
#علی_ایثاری_کسمایی
@aamout
Forwarded from کتاب شمس
پشت سرت را نگاه کن
سی‌بل هاگ
آرتمیس مسعودی
نشر آموت
قیمت ۲۱۵/۰۰۰ ریال
@ketabshams
Forwarded from نشر آموت