دردی سینه ام را می فشارد گویی قلبم را کنده و جایش تکه سنگی بس سخت و سرد نهاده اند...
مدت هاست که نامنظم می تپد و مغزم تمام خاطرات زندگی ام را به یکباره به سرعتی همچون صاعقه از مقابل چشمانم می گذراند...
چیست؟! این درد که مرا رها نمیکند! هر چه هست آرامشم را ستانده...
افسوس که در این واپسین لحظات زندگی، سرنوشت قلم در دست داشته و مرا این گونه بازیچه دست خویش قرار داده و من ناچار به پذیرش آن هستم...
نمی دانم در کجا هستم و چه میکنم ولی یادم می آید در پی هدفی بودم بس والا و بزرگ که مرا تا کنون زنده نگه داشته. احساس میکنم شیئی گرانبها را گم کرده ام و اکنون در جست و جوی آنم...
مانند برگی در آسمان به دست باد رها شده ام و به این و سو و آن سو سرگردانم!
نومیدی،ترس،خستگی و...مرا در آماج خویش فرو برده اند
هر بار که چشمانم را می بندم با کابوسی از خواب بیدارمیشوم...تمام جهان در نظرم سیاه و تنگ است. نمیدانم چه وقت این روزهای سرد و بی روح سپری میشود و نیک بختی مهمانم میشود!! نمیدانم...نمیدانم...
#حرفهای_ناگفته
#آسیه_صابری
🍃 | @Zahra ♥️
مدت هاست که نامنظم می تپد و مغزم تمام خاطرات زندگی ام را به یکباره به سرعتی همچون صاعقه از مقابل چشمانم می گذراند...
چیست؟! این درد که مرا رها نمیکند! هر چه هست آرامشم را ستانده...
افسوس که در این واپسین لحظات زندگی، سرنوشت قلم در دست داشته و مرا این گونه بازیچه دست خویش قرار داده و من ناچار به پذیرش آن هستم...
نمی دانم در کجا هستم و چه میکنم ولی یادم می آید در پی هدفی بودم بس والا و بزرگ که مرا تا کنون زنده نگه داشته. احساس میکنم شیئی گرانبها را گم کرده ام و اکنون در جست و جوی آنم...
مانند برگی در آسمان به دست باد رها شده ام و به این و سو و آن سو سرگردانم!
نومیدی،ترس،خستگی و...مرا در آماج خویش فرو برده اند
هر بار که چشمانم را می بندم با کابوسی از خواب بیدارمیشوم...تمام جهان در نظرم سیاه و تنگ است. نمیدانم چه وقت این روزهای سرد و بی روح سپری میشود و نیک بختی مهمانم میشود!! نمیدانم...نمیدانم...
#حرفهای_ناگفته
#آسیه_صابری
🍃 | @Zahra ♥️
گر نشانم را از تو گرفتند؛
نشانی باد را بده
بگو بعد خُلف وعده ام به او
خود را به دست باد داد و بی نشان شد...
#آسیه_صابری
🍃 | @Zahra ♥️
نشانی باد را بده
بگو بعد خُلف وعده ام به او
خود را به دست باد داد و بی نشان شد...
#آسیه_صابری
🍃 | @Zahra ♥️
تو چه میدانی غمت با من چه کرد؟
ای غریب آشنا دردت چه کرد؟
تو چه میدانی که از هجر و دوری ات
این سکوت بی صدا با من چه کرد؟
بر غریب بی نوا دستی بزن
بر شب بی انتها وصلی بزن
تا نبیند چشم من روی تو را
تا ابد مانم سرد و بی صدا
زود بیاو چاره کن ای یار من
در نفیرم ناله کن ای یار من
تا که جانم وصل جان تو شود
در زمستان ها بهارم می شود
#آسیه_صابری
#شب_بخیر
🍃 | @Zahra ♥️
ای غریب آشنا دردت چه کرد؟
تو چه میدانی که از هجر و دوری ات
این سکوت بی صدا با من چه کرد؟
بر غریب بی نوا دستی بزن
بر شب بی انتها وصلی بزن
تا نبیند چشم من روی تو را
تا ابد مانم سرد و بی صدا
زود بیاو چاره کن ای یار من
در نفیرم ناله کن ای یار من
تا که جانم وصل جان تو شود
در زمستان ها بهارم می شود
#آسیه_صابری
#شب_بخیر
🍃 | @Zahra ♥️
رفته ای اما...
اگر در هوای دلم قدم زنی آوازی جز سکوت نخواهی شنید...
اینجا تمام پرندگان سمفونی تنهایی مرا می نوازند.
#آسیه_صابری
🍃| @Zahra ♥️
اگر در هوای دلم قدم زنی آوازی جز سکوت نخواهی شنید...
اینجا تمام پرندگان سمفونی تنهایی مرا می نوازند.
#آسیه_صابری
🍃| @Zahra ♥️
با هر طلوع خورشید خیالت در من بیدار می شود. یادت را هر عصر تابستان زیر درخت بلوط تنومند به دست قاصدک می سپارم تا شاید قاصدک حرف دلم را به خدایم برساند...
عشق من!دوست داشتنت در من همچون شب بی پایان،یک رنگ، بی صدا و البته بی انتها...
آری بی انتهاست
#آسیه_صابری
🍃 | @Zahra ♥️
عشق من!دوست داشتنت در من همچون شب بی پایان،یک رنگ، بی صدا و البته بی انتها...
آری بی انتهاست
#آسیه_صابری
🍃 | @Zahra ♥️
می گویند خواب های خوشی را برایت آرزومندیم. چگونه بی تو این شب را صبح کنم و چگونه در اتاقی که هوای تو نیست بخوابم!
عصرها در کدام کافه این شهر شلوغ نشسته ای؟
دست چه کسی جای دستان من در دست توست؟
سنگینی رفتنت را بر قلبم احساس میکنی؟؟ یا آن قدر از این شهر دوری که آسمانت را از آسمانم جدا کرده ای و باران تنهایی ام بر گونه های گلگون تو نمی چکد؟!
میگویند زمان که بگذرد همه چیز حل میشود...
مردمان این شهر نمیدانند که عشق مسئله ای بی جواب است و هرگز حل نمیشود...
گذر زمان بهانه است...کدام زمان و کدام ساعت را میگویند؟ وقتی که تمام لحظه هایم از تو پر شده است.
#آسیه_صابری
🍃 | @Zahra ♥️
عصرها در کدام کافه این شهر شلوغ نشسته ای؟
دست چه کسی جای دستان من در دست توست؟
سنگینی رفتنت را بر قلبم احساس میکنی؟؟ یا آن قدر از این شهر دوری که آسمانت را از آسمانم جدا کرده ای و باران تنهایی ام بر گونه های گلگون تو نمی چکد؟!
میگویند زمان که بگذرد همه چیز حل میشود...
مردمان این شهر نمیدانند که عشق مسئله ای بی جواب است و هرگز حل نمیشود...
گذر زمان بهانه است...کدام زمان و کدام ساعت را میگویند؟ وقتی که تمام لحظه هایم از تو پر شده است.
#آسیه_صابری
🍃 | @Zahra ♥️
کجایی؟
ای شبنم صبحگاهی
ای سپیده دم در مه
ای طلوع شادی در غروب غم...
کجایی؟
ای شب بی پایان؛
ای نغمه عشق
ای سرود جاودانه
ای همسفر تنهایی...
کجایی؟
ای تازه تر از گل
سبزتر از برگ درخت،
آبی تر از دریا
استوار تر از کوه...
نمیدانی اما،
میان شلوغی های شهر
تمام خیابان ها،
از نبودنت
سکوت را فریاد می زنند...
کجایی؟
#آسیه_صابری
🍃 @Zahra ♥️
ای شبنم صبحگاهی
ای سپیده دم در مه
ای طلوع شادی در غروب غم...
کجایی؟
ای شب بی پایان؛
ای نغمه عشق
ای سرود جاودانه
ای همسفر تنهایی...
کجایی؟
ای تازه تر از گل
سبزتر از برگ درخت،
آبی تر از دریا
استوار تر از کوه...
نمیدانی اما،
میان شلوغی های شهر
تمام خیابان ها،
از نبودنت
سکوت را فریاد می زنند...
کجایی؟
#آسیه_صابری
🍃 @Zahra ♥️
زندگی؛
همین لحظه هاست
زندگی کم شدن فاصله هاست
زندگی دفتر مشق من و توست
تا بر سطر دلمان؛
عشق را مشق کنیم
زندگی داشتن
یک "تو" میان دلهره هاست
#آسیه_صابری
🍃 @Zahra ♥️
همین لحظه هاست
زندگی کم شدن فاصله هاست
زندگی دفتر مشق من و توست
تا بر سطر دلمان؛
عشق را مشق کنیم
زندگی داشتن
یک "تو" میان دلهره هاست
#آسیه_صابری
🍃 @Zahra ♥️
🍃رقیب و حبیب و طبیب🍃
از سخنان رقیب تا به جفای حبیب
آتش بر جانم و کشته مرا ای طبیب
داوری ام کن طبیب، مرگ علاج من است
یا که برم دوست را بر در باغ رقیب؟
حاصل این دو عمل هر دو به یک صورت است
زهر تو نوشم رقیب یا به تو بخشم حبیب
ما که بسوختیم رفت در غم جانان خود
لب نگشایید ز عشق پیش رقیب و طبیب
#آسیه_صابری
🍃 @Zahra ♥️️
از سخنان رقیب تا به جفای حبیب
آتش بر جانم و کشته مرا ای طبیب
داوری ام کن طبیب، مرگ علاج من است
یا که برم دوست را بر در باغ رقیب؟
حاصل این دو عمل هر دو به یک صورت است
زهر تو نوشم رقیب یا به تو بخشم حبیب
ما که بسوختیم رفت در غم جانان خود
لب نگشایید ز عشق پیش رقیب و طبیب
#آسیه_صابری
🍃 @Zahra ♥️️
زندگی مرا آموخت:
جهان خود را باید تنهایی ساخت.
معمار اگر دوتا شود خانه دلت یا قناس می شود یا فرو می ریزد.
#آسیه_صابری
♥️✨•. @Zahra
جهان خود را باید تنهایی ساخت.
معمار اگر دوتا شود خانه دلت یا قناس می شود یا فرو می ریزد.
#آسیه_صابری
♥️✨•. @Zahra
📚🍂
چشمانت تمثیل از حافظ و
من شاگرد شهریور شدم...
هر بار همان سوال و شعر
هر بار برگه سپید!
آخر میدانی چرا
نمره ام این گونه بود؟
در درس عشق و عاشقی
فرجام اگر نیک شود
شیرین اگر فرهاد و
لیلی اگرمجنون شود
غم های زیبای مسیر
پستی بلندی های آن
هرگز نسازد خاطره
در یاد قاب زندگی
#آسیه_صابری🍁
🌧•. @Zahra ♥️️️️️
چشمانت تمثیل از حافظ و
من شاگرد شهریور شدم...
هر بار همان سوال و شعر
هر بار برگه سپید!
آخر میدانی چرا
نمره ام این گونه بود؟
در درس عشق و عاشقی
فرجام اگر نیک شود
شیرین اگر فرهاد و
لیلی اگرمجنون شود
غم های زیبای مسیر
پستی بلندی های آن
هرگز نسازد خاطره
در یاد قاب زندگی
#آسیه_صابری🍁
🌧•. @Zahra ♥️️️️️
از جهان تاریکت به آرامگاه تاریک موهایم پناه بردی.
میگفتی اگر مرا اینجا دفن کنی تا ابد زنده می مانم!
حالا رفته ای و من مانده ام با موهای سپید شده.
که گورستانی متروکه است و دریغ از مُرده ای در آن!
مُرده ی مَردی که اکنون در قبرستان موهای زنی غیر از من آرمیده است و نفس می کشد.
#آسیه_صابری
⊰♥️⃟🍁⊱ @Zahra🍂
میگفتی اگر مرا اینجا دفن کنی تا ابد زنده می مانم!
حالا رفته ای و من مانده ام با موهای سپید شده.
که گورستانی متروکه است و دریغ از مُرده ای در آن!
مُرده ی مَردی که اکنون در قبرستان موهای زنی غیر از من آرمیده است و نفس می کشد.
#آسیه_صابری
⊰♥️⃟🍁⊱ @Zahra🍂
📚♥️
بلندترین داستان های جهان با گفتن کوتاه ترین جمله ها آغاز شد.
مثل:
"دوستت دارم"
#آسیه_صابری❄
⊰❄️⃟🤍⊱ @Zahra ☃️
بلندترین داستان های جهان با گفتن کوتاه ترین جمله ها آغاز شد.
مثل:
"دوستت دارم"
#آسیه_صابری❄
⊰❄️⃟🤍⊱ @Zahra ☃️