Yalda Ebtehaj
4.17K subscribers
2.54K photos
536 videos
35 files
1.17K links
y.ebtehaj@gmx.de
Download Telegram
شش ماه پیش مجبور شدیم شب شعر "در سایه سایه" را به علت بیماری کرونا به تعویق بیاندازیم. از تمام دوستانی که صبورانه بلیت خود را نگه داشتند و هنوز از ما ایمیلی نگرفتند خواهشمندیم که با ما از طریق ایمیل تماس بگیرند.
به امید دیدارتان...
انجمن فرهنگى ديوان

Die Gedichtlesung mit "Sayeh", dem größten lebenden Poet der persischen Sprache mussten wir im Februar wegen Corona absagen. Es Gibt aber Neuigkeiten für alle, die geduldig gewartet und Ihre Tickets behalten haben. Bitte kontaktieren Sie uns, falls Sie Tickets haben und noch keine Nachricht von uns per Email bekommen haben. Danke und bis bald...

https://www.diwan-verein.de/portfolio/dar-sayehe-sayeh-digital/

@yaldaebtehaj
گلهای_کبود_علیزاده_و_افسانه_رثایی(1)
<unknown>
تصنیف گلهای کبود
فریدون مشیری
حسین علیزاده
افسانه رثایی
از آلبوم سرودی تازه

@honariadabiparnian
یکم شهریور ۱۳۹۹، شصت و نهمین زادروز استاد #حسین_علیزاده گرامی باد.
@honariadabiparnian
Audio
کنسرتینو برای تار و ارکستر
بر اساس چهارمضراب ماهور

اثر: استاد #هوشنگ_کامکار
تار: استاد #حسین_علیزاده
سال ۱۳۵۹
@honariadabiparnian
Yalda Ebtehaj
هیبتِ دریا نه این است و نه آن گوهرِ دریاست از ساحل نهان نقشِ دریا از کران پرداختی  تا نرفتی در میان، نشناختی یادداشتی درباره‌ی فیلم «خانه‌ی دوست کجاست»، از یلدا ابتهاج
.
سالهاست كه با علاقه و كنجكاوى آثار و گفته هاى عباس كيارستمى را دنبال ميكنم. از ديرزمان، شناختم كه، دو شخصيت سرمشق و راهگشاى راه زندگى ام خواهند بود: سايه و توران ميرهادى. در طول ساليان از كودكى، نوجوانى تا به امروز در شناخت هنر و فرهنگ سرزمينم چهره هاى بسيارى را از نزديك ديده و شناخته ام كه تاثير فراوانى درمسير زندگى ام بر من گذاشته اند. در كنار نام سايه و توران ميرهادى امروز نامهايى براى من معنى ويژه اى يافته اند. نامهايى چون محمدرضا لطفى، داريوش شايگان و عباس كيارستمى. كيارستمى را متاسفانه هرگز از نزديك نديده ام اما آثار و گفته هايش بسيار مرا به سوى او متوجه كرده است. بارها و بارها آثارش را با كنجكاوى مرور كرده ام. هربار از نو با موضوعى نو در آثارش مواجه شده ام. تعمق در آثارش براى من كيفيتى دل انگيز دارد و انگيزه هاى آموخته و نياموخته ى هنوز ِ مرا بر مى انگيزد. از اين روست كه آنچه را كه در بارها و بارها ديدن همين فيلم" خانه دوست كجاست" و شنيدن گفته هايش دريافته ام را با ديگران به اشتراك مى گذارم.

@yaldaebtehaj
در فرودگاه مهر آباد، اخوان ثالث شبیه هر مسافر تازه کار و بی تجربه گویا اشکالاتی در باب اسباب و اثاثیه ی سفر داشت .قصد سفر به لندن داشت...به مسوول گمرک گفتم " این آقا مهدی اخوان ثالث است. مواظبش باش . خیلی عزیز است." مسوول گمرک از من پرسید : "کی؟ همین آدم ؟ "
گفتم "بله. همین آدم." به او نگاهی کرد ولی انگار او را به جا نیاورد. به دادش رسیدم و گفتم او شاعر است. اما باز هم افاقه نکرد. از پهلوی او که رد شدم به او سلام کردم. با خضوع و تواضع روستایی جواب سلام مرا داد. ظاهرا انتظار نداشت که کسی در چنین صحرای محشری او را بشناسد. توی هواپیما یک بار دیگر از کنارم رد شد. به مسافری که پهلویم نشسته بود گفتم "این آقا مهدی اخوان ثالث است." پرسید" کیه ؟" گفتم "شاعر است." سری تکان داد و تظاهر کرد که او را می شناسد. ولی نشناخته بود. چون پرسید "در تلویزیون کار می کند؟" به نظرم آمد اگر بخواهی جزو مشاهیر باشی باید صورتی آشنا داشته باشی نه نامی آشنا.

در فرودگاه لندن ، من و اخوان هر دو پیاده شدیم. هر کدام می خواستیم به جایی دیگر برویم. لازم بود در سالن ترانزیت مدتی منتظر پرواز بعدی مان باشیم. اخوان منتظر بود.
@yaldaebtehaj
👇
توی یک صندلی فرو رفته بود. نگاهش می کردم. اصلا به کسی نمی مانست که اولین بار است به خارج سفر می کند.

چهار ساعت انتظار را نمی شد نشست و دیدنی های " دیوتی فری شاپ" فرودگاه را ندید. مدل های جدید دوربین ژاسی و ساعت های مدرن و... چون باز آمدم ، شاعر پیر را آسوده دیدم. هنوز همچنان ساکت. تکان نخورده بود. چه آرامشی داشت. چقدر چشم و دل سیر بود. چه تفاوت غریبی. دیدم هنوز مشغول همان " سیر بی دست و پا " است. با خودش است. در خودش است. غرق است.
آرامش اخوان مرا به یاد دوستی انداخت که چندی پیش به لندن رفته بود و فروشگاه " هارودس" را از بالا تا پایین با دقت دیده بود و وقتی از فروشگاه بیرون آمده بود گفته بود خیلی قشنگ بود. همه ی چیزهایی که اینجا دیدم قشنگ بود ولی من چه خوشبختم که به هیچکدام شان احتیاجی ندارم. اینجا اخوان مثل اینکه ندیده می دانست به چیزی احتیاج ندارد و بی نیاز است. یادم آمد که او گفته است «باغ بی برگی که می گوید که زیبا نیست؟» این شعر، که اگر او همین یک شعر را گفته بود بازهم شاعر بزرگی بود. "

@yaldaebtehaj
Forwarded from KiarostamiAbbas
.
مانیا اکبری با بازی در فیلم «ده»ِ کیارستمی (محصول ۲۰۰۲) به شهرت رسید، فیلمی که بر اساس شخصیت‌ واقعی اکبری شکل گرفته است. او که همان سال با #ده و به همراه کارگردان فیلم در بخش مسابقه‌ی جشنواره‌ی فیلم کن حضور داشت، چند سال بعد مدعی شد که ایده‌ی این فیلم از او بوده است.
Forwarded from مجتبی عسگری
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎼 ساز وآواز ابو عطا 🎼
🎼 ارغوان 🎼

مجتبی عسگری وگروه خزان
آلبوم تصویری : سرو خرامان
شعر : هوشنگ ابتهاج
آهنگساز : سامان صادقیان

@Asgarimojtaba
تارا آغداشلو کارهای زیادی می‌کنه. شعر میگه، نقاشی می‌کنه، فیلم می‌سازه و به عنوان یک فعال اجتماعی، از حقوق زنان و برابری جنسیتی دفاع می‌کنه. باربد گلشیری هم مثل تارا کارهای مختلفی می‌کنه. یادمان می‌سازه، جستار می‌نویسه و گورنگاری می‌کنه و برخلاف تارا، اغلب کارهاش یک پیام مشترک دارند: مبارزه با سانسور و دفاع از آزادی بیان. حالا از قضا هر دو به شیوه‌ی خودشون به یک موضوع عکس‌العمل نشون دادند؛ به اتهام تعرض جنسی به آیدین آغداشلو. تارا بین دفاع از زنان ستم‌دیده و حمایت از باباش، باباش رو انتخاب کرده و باربد برای دفاع از زنان ستم‌دیده، نقاشی آغداشلو رو از روی جلد کتاب شازده احتجابِ باباش حذف کرده. اما آیا تارا بعد از این موضع‌گیری می‌تونه به فعالیتش به عنوان یک فمینیست ادامه بده؟ بله می‌تونه ولی احتمالا دیگه کسی جدی‌ش نمی‌گیره. و آیا باربد بعد از حذف نقاشی آغداشلو می‌تونه به مبارزه با سانسور ادامه بده؟ بله می‌تونه، چون معتقده کاری که کرده سانسور نیست، بلکه اعلام حمایته از یک جنبش اجتماعی. اما این‌که باربد صبر نکرد و منتظر اعلام نتیجه‌ی مراجع قضایی نشد چه دلیلی داشت؟ چون دلیلی‌ست که از عین عیان می‌آید، چون به قول لئونارد کوهن Everybody knows، و به قول اصغر فرهادی همه می‌دانند. پس نتیجه‌ی دادگاه اهمیتی نداره و تعدد قربانی‌ها، جرم رو اثبات می‌کنه. اما اگه همه می‌دانستند پس اصلا چرا چاپ‌های قبلی کتاب شازده احتجاب با طرح جلد آغداشلو منتشر شد؟ چون اون موقع هنوز یک جنبش اجتماعی گسترده شکل نگرفته بود و انتشار اثر یک متجاوز - حتی اگر همه بدانند - تا وقتی در قالب مطالبات عمومی طرح نشده ایرادی نداره، ولی حالا که بازماندگان جنگ بوسنی در اعتراض به مواضع سیاسی گذشته‌ی پیتر هاندکه دارند مجبورش می‌کنند که نوبل ادبیاتش رو پس بده ما باید با آغداشلوی نوبل نگرفته چه کنیم؟ طرح‌هاش رو از روی جلد کتاب‌ها برداریم و اگر زورمون رسید موزه‌ها رو مجبور کنیم که نقاشی‌هاش رو از مجموعه‌‌هاشون حذف کنند... دارم فکر می‌کنم چطور بین این همه از طرفداران جنبش Black lives matter یک اکتیویست علاقمند به ادبیات وجود نداره تا حق آرتور رمبو رو بذاره کف دستش؟ چرا هیچ‌کس با مجسمه‌ی رمبو که ده سال آخر عمرش به‌جای شاعری مشغول قاچاق اسلحه و تجارت بَرده بود کاری نداره؟ چرا به ناشرانی که هنوز شعرهای یک برده‌دار قسی‌القلب رو تجدید چاپ می‌کنند اعتراض نمیشه؟ به قول رمبو ما سربازانِ حُسن‌نیَت‌ایم، فلسفه‌‌ی توحش، از آنِ ماست
جاهلانِ راهِ علم و مُحیلانِ رفاه.
انفجار برای دنیای پرجنب و جوش.
این است رژه‌ی حقیقی.
به‌پیش! حرکت!
مقدمه ترکیب بند «مکن ای صبح طلوع» برای شب عاشورا
احمد جلالی

#احمد_جلالى

@yaldaebtehaj