نسیم زنده رود و باغ کاران
به فریادم رسید ای غمگساران
مرا یادآورید ای شادخواران
خبرتان نیست ای مستان خوشخواب
ز چشم خیرۀ اخترشماران
بهیکباره مرا مهجور کردید
بنامیزد زهی زنهارخواران
سرِ ادبار بر زانو نهادم
نشسته بر پلاس سوگواران
که آرَد رحمتی بر مستمندان
که ریزد جرعهای بر خاکساران
فلانی را بپرسید و بگویید
که ای پشت و پناه دوستداران
حرامت باد و نوشت باد بی ما
نسیم زندهرود و باغِ کاران
شرفالدین شفروۀ اصفهانی
(سدۀ ششم هجری)
منبع: جُنگ اشعار شمارۀ ۵۳۱۹ کتابخانۀ ملک، سدۀ دهم ق، صفحۀ ۸۳۰
..
اشارۀ لازم: در متن دو اصلاح صورت گرفته است: در بیت سوم، کردی به کردید بدل شده و در بیت پنجم، خاکیاران به خاکساران. این غزل در دیوان شرف شفروه موجود نیست. باغِ کاران، یکی از باغهای قدیمی اصفهان در مجاورت زندهرود بوده است. بیت آخر غزل شفروه، یادآور این بیت حافظ است:
گرچه صد رود است در چشمم مدام
زنده رود باغ کاران یاد باد!
..
"چهار خطی"
https://telegram.me/Xatt4
به فریادم رسید ای غمگساران
مرا یادآورید ای شادخواران
خبرتان نیست ای مستان خوشخواب
ز چشم خیرۀ اخترشماران
بهیکباره مرا مهجور کردید
بنامیزد زهی زنهارخواران
سرِ ادبار بر زانو نهادم
نشسته بر پلاس سوگواران
که آرَد رحمتی بر مستمندان
که ریزد جرعهای بر خاکساران
فلانی را بپرسید و بگویید
که ای پشت و پناه دوستداران
حرامت باد و نوشت باد بی ما
نسیم زندهرود و باغِ کاران
شرفالدین شفروۀ اصفهانی
(سدۀ ششم هجری)
منبع: جُنگ اشعار شمارۀ ۵۳۱۹ کتابخانۀ ملک، سدۀ دهم ق، صفحۀ ۸۳۰
..
اشارۀ لازم: در متن دو اصلاح صورت گرفته است: در بیت سوم، کردی به کردید بدل شده و در بیت پنجم، خاکیاران به خاکساران. این غزل در دیوان شرف شفروه موجود نیست. باغِ کاران، یکی از باغهای قدیمی اصفهان در مجاورت زندهرود بوده است. بیت آخر غزل شفروه، یادآور این بیت حافظ است:
گرچه صد رود است در چشمم مدام
زنده رود باغ کاران یاد باد!
..
"چهار خطی"
https://telegram.me/Xatt4
Telegram
چهار خطی
رباعی فارسی، به روایت: سید علی میرافضلی
(این صفحه روز پنجشنبه نوزدهم آذر هزار و سیصد و نود و چهار شمسی راهاندازی شده است.)
(این صفحه روز پنجشنبه نوزدهم آذر هزار و سیصد و نود و چهار شمسی راهاندازی شده است.)
Forwarded from راحُ الأرواح
دوبیت از قاضی نظامُ الدّین الاصفهانی
الأمسِ لنا وَ وَصلُها وَالخَمرُ
والیومَ أذَی الخُمارِ لي والهَجْرُ
یادَهرُ کِلاهُما لَدَیکَ ٱسْتَوَيا
بِع ذاكَ بِهذا وفِداكَ العُمرُ
«ترجمه»
دیروز ما را بود وصال آن زن و شراب و امروز مرا آزار خمار است وهجران.
ای روزگار ،این دو به نزدیک تو برابرند ،آن را به این بفروش و عمرم فدای تو باد.
قریب به این مضمون را شاعری فارسی نیکو بیان کرده وگوید:
دیشب شب وصل با چنان نوش لبی
امشب شب هجر با چنین تاب وتبی
افسوس که مستوفی دیوانِ قضا
آن را به شبی نویسد این را به شبی
💐💐@rahearwah
الأمسِ لنا وَ وَصلُها وَالخَمرُ
والیومَ أذَی الخُمارِ لي والهَجْرُ
یادَهرُ کِلاهُما لَدَیکَ ٱسْتَوَيا
بِع ذاكَ بِهذا وفِداكَ العُمرُ
«ترجمه»
دیروز ما را بود وصال آن زن و شراب و امروز مرا آزار خمار است وهجران.
ای روزگار ،این دو به نزدیک تو برابرند ،آن را به این بفروش و عمرم فدای تو باد.
قریب به این مضمون را شاعری فارسی نیکو بیان کرده وگوید:
دیشب شب وصل با چنان نوش لبی
امشب شب هجر با چنین تاب وتبی
افسوس که مستوفی دیوانِ قضا
آن را به شبی نویسد این را به شبی
💐💐@rahearwah
چهار خطی
دوبیت از قاضی نظامُ الدّین الاصفهانی الأمسِ لنا وَ وَصلُها وَالخَمرُ والیومَ أذَی الخُمارِ لي والهَجْرُ یادَهرُ کِلاهُما لَدَیکَ ٱسْتَوَيا بِع ذاكَ بِهذا وفِداكَ العُمرُ «ترجمه» دیروز ما را بود وصال آن زن و شراب و امروز مرا آزار خمار است وهجران. ای روزگار…
دیروز و امروز
شبیه آنچه در یادداشت بالا آمده، این رباعی سلطان طغرل سلجوقی (د. ۵۹۰ ق) است که در نزهةالمجالس (ص ۵۴۶) نقل شده:
دیروز چنان وصال جانافروزی
امروز چنین فراق عالمسوزی
افسوس که بر دفتر عمرم ایّام
آن را روزی نویسد، این را روزی
در منبع مذکور، بعد از رباعی طغرل، این دو رباعی با عنوان «آخر» آمده که نشان میدهد گویندۀ آنها برای مؤلف نزهةالمجالس ناشناس بوده است:
دوشم ز وصال بود در سر طربی
امشب ز تف فراق بگرفت تبی
افسوس که بر حساب عمرم گردون
آن را به شبی گیرد و این را به شبی
آخر
دیروز ز وصل شاد بودم ز کسی
امروز ز هجر دارم آزار بسی
افسوس که مستوفی دیوان فلک
آن را نفسی شمارد این را نفسی
مولانا رباعی سلطان طغرل را به طریق معهود خود بازآفرینی کرده و برای یاران خوانده و یاران، رباعی را به حساب خود مولانا گذاشتهاند (کلیات شمس، جزو هشتم، ۳۰۲-۳۰۳):
دی بود چنان دولت جانافروزی
امروز چنین آتش عاشقسوزی
افسوس که در دفتر ما دست خدا
آن را روزی نبشت و این را روزی
..
گاهی بودم فرقت عالمسوزی
گاهی بودم عشرت جانافروزی
افسوس که روزگار بر لوح سپید
آن را روزی نبشت و این را روزی
اما به احتمال زیاد رباعی قاضی نظامالدین اصفهانی، برگردان این رباعی انوری است، نه رباعیات یاد شده (دیوان انوری، ۲: ۹۹۳):
دی ما و می و عیش خوش و روز نگار
و امروز غم جدایی و فرقت یار
ای گردش ایّام تو را هر دو یکی است
جان بر سر امروز نهم، دی باز آر
..
"چهار خطی"
https://telegram.me/Xatt4
شبیه آنچه در یادداشت بالا آمده، این رباعی سلطان طغرل سلجوقی (د. ۵۹۰ ق) است که در نزهةالمجالس (ص ۵۴۶) نقل شده:
دیروز چنان وصال جانافروزی
امروز چنین فراق عالمسوزی
افسوس که بر دفتر عمرم ایّام
آن را روزی نویسد، این را روزی
در منبع مذکور، بعد از رباعی طغرل، این دو رباعی با عنوان «آخر» آمده که نشان میدهد گویندۀ آنها برای مؤلف نزهةالمجالس ناشناس بوده است:
دوشم ز وصال بود در سر طربی
امشب ز تف فراق بگرفت تبی
افسوس که بر حساب عمرم گردون
آن را به شبی گیرد و این را به شبی
آخر
دیروز ز وصل شاد بودم ز کسی
امروز ز هجر دارم آزار بسی
افسوس که مستوفی دیوان فلک
آن را نفسی شمارد این را نفسی
مولانا رباعی سلطان طغرل را به طریق معهود خود بازآفرینی کرده و برای یاران خوانده و یاران، رباعی را به حساب خود مولانا گذاشتهاند (کلیات شمس، جزو هشتم، ۳۰۲-۳۰۳):
دی بود چنان دولت جانافروزی
امروز چنین آتش عاشقسوزی
افسوس که در دفتر ما دست خدا
آن را روزی نبشت و این را روزی
..
گاهی بودم فرقت عالمسوزی
گاهی بودم عشرت جانافروزی
افسوس که روزگار بر لوح سپید
آن را روزی نبشت و این را روزی
اما به احتمال زیاد رباعی قاضی نظامالدین اصفهانی، برگردان این رباعی انوری است، نه رباعیات یاد شده (دیوان انوری، ۲: ۹۹۳):
دی ما و می و عیش خوش و روز نگار
و امروز غم جدایی و فرقت یار
ای گردش ایّام تو را هر دو یکی است
جان بر سر امروز نهم، دی باز آر
..
"چهار خطی"
https://telegram.me/Xatt4
Telegram
چهار خطی
رباعی فارسی، به روایت: سید علی میرافضلی
(این صفحه روز پنجشنبه نوزدهم آذر هزار و سیصد و نود و چهار شمسی راهاندازی شده است.)
(این صفحه روز پنجشنبه نوزدهم آذر هزار و سیصد و نود و چهار شمسی راهاندازی شده است.)
Forwarded from از گذشته و اکنون (احمدرضا بهرامپور عمران)
"کتابتِ خمسهی امیرخسرو در حواشیِ خمسهی نظامی" (رسمی متعارف)
چندی پیش پژوهشگرِ ارجمند جناب سیدعلی میرافضلی، نکتهای باریکبینانه را در کانال "چهارخطی" یادآورشدند: در "آیین اکبریِ" ابوالفضل علّامی آمده، همانگونه که بادهخواران برای تغییرِ ذائقه گزک و مزّهای میلمیکنند، خواندنِ رباعیاتِ خیام هنگامِ حافظخوانی، حکمِ مزهی غزلیاتِ خواجه را دارد!
و جناب میرافضلی افزودند دو نسخه از دیوان حافظ نیز سراغدارند که این شیوه در آنها مراعات شده.
شاید اشاره به این نکته خالیازلطفنباشد که میانِ نسخهپردازان و کاتبان، رسمی دیگر نیز متعارف بوده: کتابتِ خمسهی امیرخسرو در حاشیهی خمسهی نظامی. در تذکرهی نصرآبادی ذیلِ نامِ "ملّا شکوهی" که ازقضا "نسختعلیق" را نیز "خوش مینوشت"، آمده:
"چون متعارف است که خمسهی نظامی و خسرو را که میخواهند در یک جلد جمعنمایند، شعرِ نظامی را در متن و شعرِ خسرو را در حاشیه مینویسند، در آن باب گفته:
آن کس که دو خمسه را تمامی گردد
در مُلکِ سخنوری تمامیگردد
در حاشیه جای شعرِ خسرو زان است
تا گِردِ سرِ شعرِ نظامی گردد
(تذکرهی نصرآبادی، محمدطاهر نصرآبادی، تصحیح محسن ناجی نصرآبادی، انتشارات اساطیر، ۱۳۷۸، ج ۱، ص ۳۴۴).
@azgozashtevaaknoon
چندی پیش پژوهشگرِ ارجمند جناب سیدعلی میرافضلی، نکتهای باریکبینانه را در کانال "چهارخطی" یادآورشدند: در "آیین اکبریِ" ابوالفضل علّامی آمده، همانگونه که بادهخواران برای تغییرِ ذائقه گزک و مزّهای میلمیکنند، خواندنِ رباعیاتِ خیام هنگامِ حافظخوانی، حکمِ مزهی غزلیاتِ خواجه را دارد!
و جناب میرافضلی افزودند دو نسخه از دیوان حافظ نیز سراغدارند که این شیوه در آنها مراعات شده.
شاید اشاره به این نکته خالیازلطفنباشد که میانِ نسخهپردازان و کاتبان، رسمی دیگر نیز متعارف بوده: کتابتِ خمسهی امیرخسرو در حاشیهی خمسهی نظامی. در تذکرهی نصرآبادی ذیلِ نامِ "ملّا شکوهی" که ازقضا "نسختعلیق" را نیز "خوش مینوشت"، آمده:
"چون متعارف است که خمسهی نظامی و خسرو را که میخواهند در یک جلد جمعنمایند، شعرِ نظامی را در متن و شعرِ خسرو را در حاشیه مینویسند، در آن باب گفته:
آن کس که دو خمسه را تمامی گردد
در مُلکِ سخنوری تمامیگردد
در حاشیه جای شعرِ خسرو زان است
تا گِردِ سرِ شعرِ نظامی گردد
(تذکرهی نصرآبادی، محمدطاهر نصرآبادی، تصحیح محسن ناجی نصرآبادی، انتشارات اساطیر، ۱۳۷۸، ج ۱، ص ۳۴۴).
@azgozashtevaaknoon
Forwarded from واریانی
بعینهِ یا بعینهٔ؟
چون نیشکری بعینهِ (اصل: ﯨـعـﯨـنۀ) سرو بلند
سبز و تر و شیرین و سراسر همه بند
(روضةالناظر، برگ ۲۲۵ر)
«ها» در انتهای «بعینه» به احتمال زیاد، ملفوظ و ضمیر عربی است که هنگام خواندن اشباع میشود و باید آن را «بعینهی» خواند. به این ترتیب، «ی» کوچکی که بالای «ـه» در این بیت در نسخه نوشته شده است، نمیتواند واج میانجی فارسی باشد. در کتابت عربی برای نشان دادن اشباع هاءِ ضمیر، بعضاً جلوی آن یک «ی» کوچک نوشته میشود. مورد فوق نیز میتواند بر اساس این قاعده باشد*.
این کلمه در همین منبع در رباعی زیر نیز آمده است:
دل روی تو را چو روز روشن داند
فهرست بلا خط تو را میخواند
بالای تو چون سرو همیبالد راست
چشم تو بعینهِ به نرگس ماند
(همان، برگ ۲۷۰پ)
چنانکه در عکس ضمیمهشده از نسخه نیز مشاهده میشود، در کتابت این رباعی خبری از «ی» کوچک در انتهای کلمۀ «بعینه» نیست.
*از دوست فاضل، آقای منوچهر فروزندهفرد که این مسئله را یادآور شدند، سپاسگزارم.
@r_varyani
چون نیشکری بعینهِ (اصل: ﯨـعـﯨـنۀ) سرو بلند
سبز و تر و شیرین و سراسر همه بند
(روضةالناظر، برگ ۲۲۵ر)
«ها» در انتهای «بعینه» به احتمال زیاد، ملفوظ و ضمیر عربی است که هنگام خواندن اشباع میشود و باید آن را «بعینهی» خواند. به این ترتیب، «ی» کوچکی که بالای «ـه» در این بیت در نسخه نوشته شده است، نمیتواند واج میانجی فارسی باشد. در کتابت عربی برای نشان دادن اشباع هاءِ ضمیر، بعضاً جلوی آن یک «ی» کوچک نوشته میشود. مورد فوق نیز میتواند بر اساس این قاعده باشد*.
این کلمه در همین منبع در رباعی زیر نیز آمده است:
دل روی تو را چو روز روشن داند
فهرست بلا خط تو را میخواند
بالای تو چون سرو همیبالد راست
چشم تو بعینهِ به نرگس ماند
(همان، برگ ۲۷۰پ)
چنانکه در عکس ضمیمهشده از نسخه نیز مشاهده میشود، در کتابت این رباعی خبری از «ی» کوچک در انتهای کلمۀ «بعینه» نیست.
*از دوست فاضل، آقای منوچهر فروزندهفرد که این مسئله را یادآور شدند، سپاسگزارم.
@r_varyani
Forwarded from بیاض | عاطفه طیّه (عاطفه طیّه)
غافل چه نشستید؟!
در دفتر سوم سفینۀ خوشگو از شاعری سخن گفته شده به نام «میرعظمتالله بیخبر». بین شعرهایی که از او نقل شده یک رباعی بامزه هست. جناب بیخبر به بیخبرانی که منکِر ایشان هستند میفرماید:
مُلکم، مَلِکم، ارض و سما هم هستم
تنها نه خودم، بلکه خدا هم هستم
ای بیخبران که منکِر من هستید
غافل چه نشستید؟ شما هم هستم!
(سفینۀ خوشگو، دفتر سوم، تألیف بندرابن داس خوشگو، به کوشش سيد شاه عطاءالرحمان عطاکاکوی، انتشارات ادارۀ تحقیقات عربی و فارسی پتنه، ص ۱۷۵)
@atefeh_tayyeh
در دفتر سوم سفینۀ خوشگو از شاعری سخن گفته شده به نام «میرعظمتالله بیخبر». بین شعرهایی که از او نقل شده یک رباعی بامزه هست. جناب بیخبر به بیخبرانی که منکِر ایشان هستند میفرماید:
مُلکم، مَلِکم، ارض و سما هم هستم
تنها نه خودم، بلکه خدا هم هستم
ای بیخبران که منکِر من هستید
غافل چه نشستید؟ شما هم هستم!
(سفینۀ خوشگو، دفتر سوم، تألیف بندرابن داس خوشگو، به کوشش سيد شاه عطاءالرحمان عطاکاکوی، انتشارات ادارۀ تحقیقات عربی و فارسی پتنه، ص ۱۷۵)
@atefeh_tayyeh
دوغ یا نوشابه
سرمست برون آمدم از بزم الست
معشوقه در آغوش و می عشق به دست
با شیر، شراب عشق میخوردم و عقل
میگفت که: دوغ خوردی ای بادهپرست!
شرفالدین شفروۀ اصفهانی
(دیوان خطی، ۱۲۷پ)
شفروه، همچنانکه پیشتر گفتهام، شاعری طناز است. مولانا که تصرّف در اشعار دیگران، شیوۀ دلخواه اوست و نمونههای آن را قبلتر آوردهام، رباعی شفروه را چنین ویراسته است:
سرمست برون آمد از بزم الست
معشوق در آغوش و می عشق به دست
من شیر شراب عشق میخوردم و عقل
میگفت که: نوش بادت ای عشقپرست!
(کلیات شمس، جزو هشتم، ۴۴)
انصاف را که رباعی شفروه، هم انسجام بیشتری دارد و هم مزّۀ بهتری.
..
"چهار خطی"
https://telegram.me/Xatt4
سرمست برون آمدم از بزم الست
معشوقه در آغوش و می عشق به دست
با شیر، شراب عشق میخوردم و عقل
میگفت که: دوغ خوردی ای بادهپرست!
شرفالدین شفروۀ اصفهانی
(دیوان خطی، ۱۲۷پ)
شفروه، همچنانکه پیشتر گفتهام، شاعری طناز است. مولانا که تصرّف در اشعار دیگران، شیوۀ دلخواه اوست و نمونههای آن را قبلتر آوردهام، رباعی شفروه را چنین ویراسته است:
سرمست برون آمد از بزم الست
معشوق در آغوش و می عشق به دست
من شیر شراب عشق میخوردم و عقل
میگفت که: نوش بادت ای عشقپرست!
(کلیات شمس، جزو هشتم، ۴۴)
انصاف را که رباعی شفروه، هم انسجام بیشتری دارد و هم مزّۀ بهتری.
..
"چهار خطی"
https://telegram.me/Xatt4
Telegram
چهار خطی
رباعی فارسی، به روایت: سید علی میرافضلی
(این صفحه روز پنجشنبه نوزدهم آذر هزار و سیصد و نود و چهار شمسی راهاندازی شده است.)
(این صفحه روز پنجشنبه نوزدهم آذر هزار و سیصد و نود و چهار شمسی راهاندازی شده است.)
زر یا سر
گر عاشقی ای سرزدۀ عشوهپرست
آن عربدهها کو که کند عاشق مست؟
بر سر چه زنی دست، اگر دردی هست
زر بر کف دست نِهْ، نه سر بر کف دست!
شرفالدین شفروۀ اصفهانی
(دیوان خطی، ۱۲۶پ)
آن طنز پنهانی که گفتیم در رباعیات شفروه جریان دارد، در رباعی بالا ، نیکْ پیداست. رباعی از زبان معشوق روایت شده و او در حال عتاب با عاشقی است که لابد لاف زده:حاضرم سرم را برایت بدهم! مضمون زرپرستیِ معشوق در رباعیات کمال اسماعیل اصفهانی هم چندین بار دستمایه قرار گرفته، با همین شیوۀ طنازی. صفت «سرزدۀ عشوهپرست» در مصراع اول رباعی شفروه، چه قدر مناسب نشسته و چه تمهید خوشایندی ایجاد کرده است.
گویا مریدان اهل خانقاه، رباعیات شفروۀ اصفهانی را فتوح میدانستند و از دستبرد به دیوان او برای پُر و پیمان کردنِ انبان رباعیات مراد و مرشد خود ابایی نداشتند. این رباعی شفروه نیز به اوحد کرمانی منسوب شده و از تصرّفات خانقاهیان در امان نمانده است:
گر عاشقی ای سرزدۀ عشوهپرست
آن عربدهها کو که کند عاشق مست؟
بر سر چه زنی دست، اگرت دردی نیست
سر بر کف نِهْ، چه سر زنی بر کف دست؟
(دیوان رباعیات اوحد کرمانی، ۲۰۷)
..
"چهار خطی"
https://telegram.me/Xatt4
گر عاشقی ای سرزدۀ عشوهپرست
آن عربدهها کو که کند عاشق مست؟
بر سر چه زنی دست، اگر دردی هست
زر بر کف دست نِهْ، نه سر بر کف دست!
شرفالدین شفروۀ اصفهانی
(دیوان خطی، ۱۲۶پ)
آن طنز پنهانی که گفتیم در رباعیات شفروه جریان دارد، در رباعی بالا ، نیکْ پیداست. رباعی از زبان معشوق روایت شده و او در حال عتاب با عاشقی است که لابد لاف زده:حاضرم سرم را برایت بدهم! مضمون زرپرستیِ معشوق در رباعیات کمال اسماعیل اصفهانی هم چندین بار دستمایه قرار گرفته، با همین شیوۀ طنازی. صفت «سرزدۀ عشوهپرست» در مصراع اول رباعی شفروه، چه قدر مناسب نشسته و چه تمهید خوشایندی ایجاد کرده است.
گویا مریدان اهل خانقاه، رباعیات شفروۀ اصفهانی را فتوح میدانستند و از دستبرد به دیوان او برای پُر و پیمان کردنِ انبان رباعیات مراد و مرشد خود ابایی نداشتند. این رباعی شفروه نیز به اوحد کرمانی منسوب شده و از تصرّفات خانقاهیان در امان نمانده است:
گر عاشقی ای سرزدۀ عشوهپرست
آن عربدهها کو که کند عاشق مست؟
بر سر چه زنی دست، اگرت دردی نیست
سر بر کف نِهْ، چه سر زنی بر کف دست؟
(دیوان رباعیات اوحد کرمانی، ۲۰۷)
..
"چهار خطی"
https://telegram.me/Xatt4
Telegram
چهار خطی
رباعی فارسی، به روایت: سید علی میرافضلی
(این صفحه روز پنجشنبه نوزدهم آذر هزار و سیصد و نود و چهار شمسی راهاندازی شده است.)
(این صفحه روز پنجشنبه نوزدهم آذر هزار و سیصد و نود و چهار شمسی راهاندازی شده است.)
Pages from NO 204.pdf
939.4 KB
▫️
«نه غزل از خسروی هروی شاعر قرن نهم ق»، سیدعلی میرافضلی؛ آینۀ پژوهش، سال ۳۴، شمارۀ ششم (پیاپی ۲۰۴)، بهمن و اسفند ۱۴۰۲، ۱۱۹-۱۲۶
..
آنچه در این نوشتار عرضه میشود، نُه غزل یافته شده از خسروی هروی شاعر قرن نهم هجری است. به نوشتۀ امیرعلیشیر نوایی، دیوان اشعار خسروی در قرن نهم در دست مردم بوده است، ولی امروزه نسخهای از دیوان او سراغ نداریم و نشانی از آن در فهرستها نیافتیم. این غزلیات، اگرچه پایۀ چندان بلندی ندارد، ولی یادگاری از یک شاعر از یادرفته است. منبع این اشعار، دستنویسی کهن متعلق به کتابخانۀ فاضل احمد ترکیه و تحفةالحبیب فخری هروی است. آنچه در تذکرهها به نام او نقل شده، تنها بیت مطلع یکی از غزلیات اوست.
..
"چهار خطی"
رباعی فارسی، به روایت سید علی میرافضلی
https://telegram.me/Xatt4
«نه غزل از خسروی هروی شاعر قرن نهم ق»، سیدعلی میرافضلی؛ آینۀ پژوهش، سال ۳۴، شمارۀ ششم (پیاپی ۲۰۴)، بهمن و اسفند ۱۴۰۲، ۱۱۹-۱۲۶
..
آنچه در این نوشتار عرضه میشود، نُه غزل یافته شده از خسروی هروی شاعر قرن نهم هجری است. به نوشتۀ امیرعلیشیر نوایی، دیوان اشعار خسروی در قرن نهم در دست مردم بوده است، ولی امروزه نسخهای از دیوان او سراغ نداریم و نشانی از آن در فهرستها نیافتیم. این غزلیات، اگرچه پایۀ چندان بلندی ندارد، ولی یادگاری از یک شاعر از یادرفته است. منبع این اشعار، دستنویسی کهن متعلق به کتابخانۀ فاضل احمد ترکیه و تحفةالحبیب فخری هروی است. آنچه در تذکرهها به نام او نقل شده، تنها بیت مطلع یکی از غزلیات اوست.
..
"چهار خطی"
رباعی فارسی، به روایت سید علی میرافضلی
https://telegram.me/Xatt4
Pages from No 205.pdf
600.6 KB
▫️
«تعلیقاتی بر نزهةالمجالس»، سیدعلی میرافضلی؛ آینۀ پژوهش، سال ۳۵، شمارۀ اول (پیاپی ۲۰۵)، فروردین و اردیبهشت ۱۴۰۳، ۳۷۷-۴۰۵
..
نزهةالمجالس جمال شروانی، یکی از منابع مهم تاریخ رباعی و در بردارندۀ ۴۱۳۹ رباعی از ۳۰۰ شاعر از قرن پنجم تا اوایل قرن هفتم است. تنها نسخۀ کتاب به خط اسماعیل ابهری در ۷۳۱ ق کتابت شده است. این دستنویس به شمارۀ ۱۶۶۷ جزو مجموعۀ علی امیری جارالله نگهداری میشود. دکتر محمد امین ریاحی کتاب را بر اساس نسخۀ مذکور، تصحیح و در سال ۱۳۶۶ منتشر کرد. مقدمه، نمایههای کتاب، تعلیقات و توضیحات رباعیات بسیار سودمند و پُرمایه است. متأسفانه تکنسخۀ نزهةالمجالس ایرادهایی دارد که به متن چاپی انتقال یافته است. با پیدا شدن دو دستنویس با اهمیت، گشایشی در بررسی و تصحیح مجدّد نزهةالمجالس پدید آمده: یکی، خلاصةالاشعار فیالرباعیات ابوالمجد تبریزی که در ۷۲۱ قمری کتابت شده، و دیگری، سفینۀ رباعیات کتابخانۀ دانشگاه استانبول است. این دو منبع، در برطرف کردن اغلاط کتابتی و بسامان آوردن عناوین شاعران نزهةالمجالس، منبعی کارگشاست.
..
"چهار خطی"
رباعی فارسی، به روایت سید علی میرافضلی
https://telegram.me/Xatt4
«تعلیقاتی بر نزهةالمجالس»، سیدعلی میرافضلی؛ آینۀ پژوهش، سال ۳۵، شمارۀ اول (پیاپی ۲۰۵)، فروردین و اردیبهشت ۱۴۰۳، ۳۷۷-۴۰۵
..
نزهةالمجالس جمال شروانی، یکی از منابع مهم تاریخ رباعی و در بردارندۀ ۴۱۳۹ رباعی از ۳۰۰ شاعر از قرن پنجم تا اوایل قرن هفتم است. تنها نسخۀ کتاب به خط اسماعیل ابهری در ۷۳۱ ق کتابت شده است. این دستنویس به شمارۀ ۱۶۶۷ جزو مجموعۀ علی امیری جارالله نگهداری میشود. دکتر محمد امین ریاحی کتاب را بر اساس نسخۀ مذکور، تصحیح و در سال ۱۳۶۶ منتشر کرد. مقدمه، نمایههای کتاب، تعلیقات و توضیحات رباعیات بسیار سودمند و پُرمایه است. متأسفانه تکنسخۀ نزهةالمجالس ایرادهایی دارد که به متن چاپی انتقال یافته است. با پیدا شدن دو دستنویس با اهمیت، گشایشی در بررسی و تصحیح مجدّد نزهةالمجالس پدید آمده: یکی، خلاصةالاشعار فیالرباعیات ابوالمجد تبریزی که در ۷۲۱ قمری کتابت شده، و دیگری، سفینۀ رباعیات کتابخانۀ دانشگاه استانبول است. این دو منبع، در برطرف کردن اغلاط کتابتی و بسامان آوردن عناوین شاعران نزهةالمجالس، منبعی کارگشاست.
..
"چهار خطی"
رباعی فارسی، به روایت سید علی میرافضلی
https://telegram.me/Xatt4
چهار خطی
دلدار به ما چنینچنین کرد و برفت بارِ دگرم چنینچنین کرد و برفت من در عقبش چنینچنین میکردم او دست به ما چنین چنین کرد و برفت! دستنویسِ مجموعهٔ کتابخانهٔ ایاصوفیه، شمارهٔ ۱۸۳۸، برگ ۱۴۲ رو.
▫️یادداشت مخاطبان
یکی از مخاطبان فرهیخته، پیام زیر را از طریق دکتر اکبر ایرانی در مورد رباعی مذکور ارسال فرمودند که در خور توجه است. یادآور میشوم که دکتر شفیعی کدکنی در کتاب موسیقی شعر، رباعی را با همین ضبط «چنین چنین» نقل کرده و فرموده: «شاعر، حرکات سر و چشم را به اعتبار تنوع آنها، جانشین تنوّع دلالت وضعی کلمات کرده... و عملا عذری برای ایطاء جلی و تکرار قافیه یافته است» (موسیقی شعر، 77). و اما یادداشت جناب آقای رضی پور:
سلام. وقتبخیر.
امروز این رباعی بسیار زیبا را در کانال "چهار خطی" خواندم که متاسفانه درست نقل و بازنویسی نشده و خلاقیت و قدرت آفرینندگی و همهی هنر نوآوری و شاعرانگی و زیبایی او گم گشته و بر باد رفته است.
این رباعی، بهصورتی که نقل شده، از نظر قافیه معیوب است و از هنر شاعری تهی است زیرا ظرافتهای شاعری و آرایههای ادبی (از جمله جناس) و شگرد بدیعی که شاعر در سرودن آن بهکار برده (بهکار بردن پانتومیم و نمایش در سرایش و نقلِ شعر - که چیزی نو یا کمیاب است)، از آن زدوده گشته.
هشت بار "چُنین" را ردیف کردن از هر کس ساخته است؛ و کجا "شعر"ش توان خواند؟
نگارنده، بر آن است که خوانشِ مقدّر که بتواند آن ظرافت و هنر شاعری و باریکی سخن را نشان دهد و لطافت را به آن باز گرداند، میباید چیزی مانند این بوده باشد:
۱- دلدار بهما جَبین چُنین کرد و برفت
(= اخم کرد؛ و شاعر آن حرکت چشم و ابروی اخمآلود و پیشانی چیندارِ دلدار را برای مستمعش نشان میداده)
۲- بارِ دگرم، چُنین، جَبین کرد و برفت.
"چنین" را در اینجا باید بهتاکید خواند؛ شاعر میگوید بار دوم (یا بارِ دیگر برایم) باز هم دلدارم اخم کرد و تلخی نمود و گره بر ابرو و چین بر پیشانی افکند، ولی به شکلی دیگر: "اینطور"، "اینچنین"، در حالیکه آن حرکتِ دلدار را به مستمع نشان میدهد.
۳- من در عقبش چُنین حَنین[۱] میکردم.
۴- او، دست به ما چُنین چُنین کرد و برفت.
دلدار هم با حرکت دستش (= برو، برو؛ جهت حرکت: از شاعر بهسوی مستمع؛ و یا هر نوع دیگر از حرکت با دست که نشانهی پس زدن و راندن و "رد" کردن یا بیاعتنا بودن، باشد) پاسخی منفی داده.
[۱] حَنین = ناله؛ نالهی ناقه که از بچه جدا شود. بسیاریِ گریه. لغتنامه.
به مسؤل چهارخطی دسترس ندارم. اگر صلاح میدانید، لطف کنید برایش بفرستید، بلکه اصلاح کند تا خوبی و لطافت و ظرافت این رباعی اعلا، و خلاقیت شاعرش در سرایش آن، بازنموده گردد و دادِ او داده شود.
ارادتمند، محمد رضیپور.
"چهار خطی"
رباعی فارسی، به روایت سید علی میرافضلی
https://telegram.me/Xatt4
یکی از مخاطبان فرهیخته، پیام زیر را از طریق دکتر اکبر ایرانی در مورد رباعی مذکور ارسال فرمودند که در خور توجه است. یادآور میشوم که دکتر شفیعی کدکنی در کتاب موسیقی شعر، رباعی را با همین ضبط «چنین چنین» نقل کرده و فرموده: «شاعر، حرکات سر و چشم را به اعتبار تنوع آنها، جانشین تنوّع دلالت وضعی کلمات کرده... و عملا عذری برای ایطاء جلی و تکرار قافیه یافته است» (موسیقی شعر، 77). و اما یادداشت جناب آقای رضی پور:
سلام. وقتبخیر.
امروز این رباعی بسیار زیبا را در کانال "چهار خطی" خواندم که متاسفانه درست نقل و بازنویسی نشده و خلاقیت و قدرت آفرینندگی و همهی هنر نوآوری و شاعرانگی و زیبایی او گم گشته و بر باد رفته است.
این رباعی، بهصورتی که نقل شده، از نظر قافیه معیوب است و از هنر شاعری تهی است زیرا ظرافتهای شاعری و آرایههای ادبی (از جمله جناس) و شگرد بدیعی که شاعر در سرودن آن بهکار برده (بهکار بردن پانتومیم و نمایش در سرایش و نقلِ شعر - که چیزی نو یا کمیاب است)، از آن زدوده گشته.
هشت بار "چُنین" را ردیف کردن از هر کس ساخته است؛ و کجا "شعر"ش توان خواند؟
نگارنده، بر آن است که خوانشِ مقدّر که بتواند آن ظرافت و هنر شاعری و باریکی سخن را نشان دهد و لطافت را به آن باز گرداند، میباید چیزی مانند این بوده باشد:
۱- دلدار بهما جَبین چُنین کرد و برفت
(= اخم کرد؛ و شاعر آن حرکت چشم و ابروی اخمآلود و پیشانی چیندارِ دلدار را برای مستمعش نشان میداده)
۲- بارِ دگرم، چُنین، جَبین کرد و برفت.
"چنین" را در اینجا باید بهتاکید خواند؛ شاعر میگوید بار دوم (یا بارِ دیگر برایم) باز هم دلدارم اخم کرد و تلخی نمود و گره بر ابرو و چین بر پیشانی افکند، ولی به شکلی دیگر: "اینطور"، "اینچنین"، در حالیکه آن حرکتِ دلدار را به مستمع نشان میدهد.
۳- من در عقبش چُنین حَنین[۱] میکردم.
۴- او، دست به ما چُنین چُنین کرد و برفت.
دلدار هم با حرکت دستش (= برو، برو؛ جهت حرکت: از شاعر بهسوی مستمع؛ و یا هر نوع دیگر از حرکت با دست که نشانهی پس زدن و راندن و "رد" کردن یا بیاعتنا بودن، باشد) پاسخی منفی داده.
[۱] حَنین = ناله؛ نالهی ناقه که از بچه جدا شود. بسیاریِ گریه. لغتنامه.
به مسؤل چهارخطی دسترس ندارم. اگر صلاح میدانید، لطف کنید برایش بفرستید، بلکه اصلاح کند تا خوبی و لطافت و ظرافت این رباعی اعلا، و خلاقیت شاعرش در سرایش آن، بازنموده گردد و دادِ او داده شود.
ارادتمند، محمد رضیپور.
"چهار خطی"
رباعی فارسی، به روایت سید علی میرافضلی
https://telegram.me/Xatt4
Telegram
چهار خطی
رباعی فارسی، به روایت: سید علی میرافضلی
(این صفحه روز پنجشنبه نوزدهم آذر هزار و سیصد و نود و چهار شمسی راهاندازی شده است.)
(این صفحه روز پنجشنبه نوزدهم آذر هزار و سیصد و نود و چهار شمسی راهاندازی شده است.)
چهار خطی
▫️یادداشت مخاطبان یکی از مخاطبان فرهیخته، پیام زیر را از طریق دکتر اکبر ایرانی در مورد رباعی مذکور ارسال فرمودند که در خور توجه است. یادآور میشوم که دکتر شفیعی کدکنی در کتاب موسیقی شعر، رباعی را با همین ضبط «چنین چنین» نقل کرده و فرموده: «شاعر، حرکات سر…
توضیح تکمیلی
رباعی «چنین چنین» را دوست فاضلم جناب علی عشایری برای من فرستاد و برای تشکر از لطف او، آن را در کانال چهارخطی به اشتراک گذاشتم. حدود چهل سال پیش، رباعی را از زبان دکتر عزیز الله جوینی در سر کلاس درسش در دانشگاه تهران شنیده بودم. مرحوم جوینی به این رباعی علاقۀ زیادی داشت و آن را با حرکات دست و سر اجرا میکرد. دکتر جوینی رباعی را به سال ۱۳۵۳ در مقالهای ثبت کرده بود. مأخذ رباعی، نسخۀ شمارۀ ۱۸۳۸ کتابخانۀ ایاصوفیاست که در ۸۴۳ ق کتابت شده و تصویرش در کتابخانۀ مرکزی دانشگاه تهران موجود است. دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی در کتاب موسیقی شعر، در مبحث قافیه به این رباعی توجه کرده و نوشته است (چاپ دوم، ۱۳۶۸، صفحۀ ۷۷):
«شاعری، حرکات سر و چشم را ـ به اعتبار تنوع آنها ـ جانشین تنوّع دلالت وضعی کلمات کرده و این رباعی را که نمونههایی دیگر نیز دارد سروده است:
دلدار به ما چنین چنین کرد و برفت
بارِ دگرم چنین چنین کرد و برفت
من در عقبش چنینچنین میکردم
او دست به ما چنین چنین کرد و برفت!
که هر کدام از موارد استعمال «چنین چنین» را به معنی مورد نظر خودش ـ که از طریق دست و سر و چشم و ... قابل تصویر است ـ قرار داده است و عملاً عذری برای ایطاء جلی و تکرار قافیه یافته است».
قرائت پیشنهادی آقای محمد رضی پور، تلاشی است در جهت قاعدهمند کردن رباعی و بازگرداندنش به به دایرۀ اصول بنیادین شعر پارسی. متن پیشنهادی ایشان، یک ویرایش ذوقی خارج از سند است که هنوز در آن عیب تکرار قافیه وجود دارد. آنچه در نسخه به وضوح آمده، همان «چنین چنین» است. به نظر من، لطف رباعی، در چنین بودنش و در خروجش از قواعد و هنجارهاست. کاری که سرایندۀ گمنام این رباعی کرده، امری ابداعی است. تا پیش از او، به ذهن کسی نرسیده که میتوان از ظرفیت کلام، چنین بهرهای بُرد. قاعدهمند کردن رباعی، آن هم به مدد ذوق شخصی و با تکلّف بسیار، به کلیشهای شدن رباعی انجامیده و مشکل قافیه را نیز به تمامی حل نکرده است.
..
"چهار خطی"
رباعی فارسی، به روایت سید علی میرافضلی
https://telegram.me/Xatt4
رباعی «چنین چنین» را دوست فاضلم جناب علی عشایری برای من فرستاد و برای تشکر از لطف او، آن را در کانال چهارخطی به اشتراک گذاشتم. حدود چهل سال پیش، رباعی را از زبان دکتر عزیز الله جوینی در سر کلاس درسش در دانشگاه تهران شنیده بودم. مرحوم جوینی به این رباعی علاقۀ زیادی داشت و آن را با حرکات دست و سر اجرا میکرد. دکتر جوینی رباعی را به سال ۱۳۵۳ در مقالهای ثبت کرده بود. مأخذ رباعی، نسخۀ شمارۀ ۱۸۳۸ کتابخانۀ ایاصوفیاست که در ۸۴۳ ق کتابت شده و تصویرش در کتابخانۀ مرکزی دانشگاه تهران موجود است. دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی در کتاب موسیقی شعر، در مبحث قافیه به این رباعی توجه کرده و نوشته است (چاپ دوم، ۱۳۶۸، صفحۀ ۷۷):
«شاعری، حرکات سر و چشم را ـ به اعتبار تنوع آنها ـ جانشین تنوّع دلالت وضعی کلمات کرده و این رباعی را که نمونههایی دیگر نیز دارد سروده است:
دلدار به ما چنین چنین کرد و برفت
بارِ دگرم چنین چنین کرد و برفت
من در عقبش چنینچنین میکردم
او دست به ما چنین چنین کرد و برفت!
که هر کدام از موارد استعمال «چنین چنین» را به معنی مورد نظر خودش ـ که از طریق دست و سر و چشم و ... قابل تصویر است ـ قرار داده است و عملاً عذری برای ایطاء جلی و تکرار قافیه یافته است».
قرائت پیشنهادی آقای محمد رضی پور، تلاشی است در جهت قاعدهمند کردن رباعی و بازگرداندنش به به دایرۀ اصول بنیادین شعر پارسی. متن پیشنهادی ایشان، یک ویرایش ذوقی خارج از سند است که هنوز در آن عیب تکرار قافیه وجود دارد. آنچه در نسخه به وضوح آمده، همان «چنین چنین» است. به نظر من، لطف رباعی، در چنین بودنش و در خروجش از قواعد و هنجارهاست. کاری که سرایندۀ گمنام این رباعی کرده، امری ابداعی است. تا پیش از او، به ذهن کسی نرسیده که میتوان از ظرفیت کلام، چنین بهرهای بُرد. قاعدهمند کردن رباعی، آن هم به مدد ذوق شخصی و با تکلّف بسیار، به کلیشهای شدن رباعی انجامیده و مشکل قافیه را نیز به تمامی حل نکرده است.
..
"چهار خطی"
رباعی فارسی، به روایت سید علی میرافضلی
https://telegram.me/Xatt4
Telegram
چهار خطی
رباعی فارسی، به روایت: سید علی میرافضلی
(این صفحه روز پنجشنبه نوزدهم آذر هزار و سیصد و نود و چهار شمسی راهاندازی شده است.)
(این صفحه روز پنجشنبه نوزدهم آذر هزار و سیصد و نود و چهار شمسی راهاندازی شده است.)
▫️ماندن یا رفتن؟
آمد شُدِ تو در این جهان دانی چیست؟
آمد مگسی پدید و ناپیدا شد!
عطار نیشابوری
..
"چهار خطی"
https://telegram.me/Xatt4
آمد شُدِ تو در این جهان دانی چیست؟
آمد مگسی پدید و ناپیدا شد!
عطار نیشابوری
..
"چهار خطی"
https://telegram.me/Xatt4
Telegram
چهار خطی
رباعی فارسی، به روایت: سید علی میرافضلی
(این صفحه روز پنجشنبه نوزدهم آذر هزار و سیصد و نود و چهار شمسی راهاندازی شده است.)
(این صفحه روز پنجشنبه نوزدهم آذر هزار و سیصد و نود و چهار شمسی راهاندازی شده است.)
هنوزیه
در قرن هفتم هجری رفیعالدین محمود ابهری (درگذشتۀ ۶۷۲ ق) رباعیی با ردیف «هنوز» سرود که دو تن از شاعران گمنام در استقبال آن رباعیاتی با همین ردیف و قافیه سرودند. مسعود بن منصور متطبب این سه رباعی را به سال ۷۶۳ ق در سفینهای از آثار منظوم و منثور (دستنویس شمارۀ ۲۸۰ کتابخانۀ چلبی عبدالله) نقل کرد. دو شاعری که به رباعی ابهری پاسخ دادهاند گمنامند، ولی حدس میزنیم که از معاصران او باشند. البته، یقین کاملی در این حدس و احتمال نتوان داشت. رباعیات این سه تن به قرار زیر است:
للامام الافضل رفیع الدین الابهری
ما را دل عشق و سر سوداست هنوز
در سینۀ ما نقش دلآراست هنوز
طعم لب و بوی زلف و رنگ رخ یار
در کام و مشام و دیدۀ ماست هنوز
لسعد بن المؤید مجاوبة له
باغ رخ یار سخت زیباست هنوز
دیوانه دلم به داغ شیداست هنوز
بیخ گل عشق وآب سلسال خیال
در طرف روان و دیدۀ ماست هنوز
لصدر المغفور تاج الدین علی بن ابرهیم المیراثی
آن نرگس بیمار تو رعناست هنوز
واندر سر من ز عشق سوداست هنوز
زلفین چو زنجیر و خیال رخ تو
در پای دل و دو دیدۀ ماست هنوز
(برگ ۲۰پ)
چند دهه بعد از حیات ابهری، به سال ۷۲۴ هجری قمری، شرفالدین داود قیصری، از شارحان مشهور آرای ابن عربی که در تبریز بهسر میبُرد، هنگام کتابت دستنویسی از منازل السائرین خواجه عبدالله انصاری و شرح آن به قلم کاشانی، رباعیی از خود و نظام شیرازی را در در اوراق میانی نسخه درج کرد. این نسخه اکنون به شمارۀ ۷۴۴ در کتابخانۀ فاضل احمد (کوپریلی) نگهداری میشود. این دو رباعی، در همان ردیف و قافیۀ ابهری است:
لکاتبه شرف الرومی
با موی سپید، خواجه رعناست هنوز
وز عشق بتان واله و شیداست هنوز
تن پیر شد و هنوز دل پیر نشد
و اندر سر او هزار سوداست هنوز
لنظام الدین الشیرازی
پیریم ولی چو عشق با ماست هنوز
عیش و طرب و نشاط برجاست هنوز
شد ریش سپید، لیکن از چشم سیاه
اندر سر ما مادۀ سوداست هنوز
(برگ ۱۸ر)
در همان روزگار، از جلالالدین عتیقی تبریزی (درگذشتۀ ۷۴۳ ق) رباعیی در دست داریم که بی ارتباط با رباعیات بالا نیست و این حدس را تقویت میکند که رباعی ابهری در محافل ادبی تبریز همچنان مطرح و حاضر بوده است (دیوان عتیقی، چاپ عکسی، ۷۶۹):
دل در هوس آن رخ زیباست هنوز
جان شیفتۀ آن قد و بالاست هنوز
یک بار برفت بر زبان یاد لبش
شیرینی آن در دهن ماست هنوز
این حدس از آنجاست که دیگر شاعر متصّوف آن دیار یعنی غیاثالدین کججی تبریزی (درگذشته در حدود ۷۸۸ ق) نیز رباعیی در همین زمین و زمینه دارد که یک مصراع آن با رباعی عتیقی مشترک است (دیوان غیاثالدین کججی، ۲۰۶):
دل عاشق آن چهرۀ زیباست هنوز
جان شیفتۀ آن قد و بالاست هنوز
با آن همه جورها که او با دل کرد
آرامگه این دل شیداست هنوز
شاید بشود گفت که سه نسل از شاعران، به اقتراحی که رفیعالدین ابهری در افکنده بود، پاسخ دادهاند. چنین امری در محافل ادبی آن عصر بی سابقه نیست و محمدبن بدر جاجرمی نظایر آن را در سفینۀ شعر خود آورده است (رک. مونسالاحرار، ۲: ۱۱۵۹). جاجرمی این دسته از رباعیات اقتراحی را «تضمینات» نامیده و نام جلالالدین عتیقی نیز در بین آنها دیده میشود. کمتر دیده شده که از دل اشعار اقتراحی شعری متعالی و ماندگار برآید. کارکرد این اشعار، بیشتر محفلآرایی و ذوقآزمایی بوده است.
..
"چهار خطی"
https://telegram.me/Xatt4
در قرن هفتم هجری رفیعالدین محمود ابهری (درگذشتۀ ۶۷۲ ق) رباعیی با ردیف «هنوز» سرود که دو تن از شاعران گمنام در استقبال آن رباعیاتی با همین ردیف و قافیه سرودند. مسعود بن منصور متطبب این سه رباعی را به سال ۷۶۳ ق در سفینهای از آثار منظوم و منثور (دستنویس شمارۀ ۲۸۰ کتابخانۀ چلبی عبدالله) نقل کرد. دو شاعری که به رباعی ابهری پاسخ دادهاند گمنامند، ولی حدس میزنیم که از معاصران او باشند. البته، یقین کاملی در این حدس و احتمال نتوان داشت. رباعیات این سه تن به قرار زیر است:
للامام الافضل رفیع الدین الابهری
ما را دل عشق و سر سوداست هنوز
در سینۀ ما نقش دلآراست هنوز
طعم لب و بوی زلف و رنگ رخ یار
در کام و مشام و دیدۀ ماست هنوز
لسعد بن المؤید مجاوبة له
باغ رخ یار سخت زیباست هنوز
دیوانه دلم به داغ شیداست هنوز
بیخ گل عشق وآب سلسال خیال
در طرف روان و دیدۀ ماست هنوز
لصدر المغفور تاج الدین علی بن ابرهیم المیراثی
آن نرگس بیمار تو رعناست هنوز
واندر سر من ز عشق سوداست هنوز
زلفین چو زنجیر و خیال رخ تو
در پای دل و دو دیدۀ ماست هنوز
(برگ ۲۰پ)
چند دهه بعد از حیات ابهری، به سال ۷۲۴ هجری قمری، شرفالدین داود قیصری، از شارحان مشهور آرای ابن عربی که در تبریز بهسر میبُرد، هنگام کتابت دستنویسی از منازل السائرین خواجه عبدالله انصاری و شرح آن به قلم کاشانی، رباعیی از خود و نظام شیرازی را در در اوراق میانی نسخه درج کرد. این نسخه اکنون به شمارۀ ۷۴۴ در کتابخانۀ فاضل احمد (کوپریلی) نگهداری میشود. این دو رباعی، در همان ردیف و قافیۀ ابهری است:
لکاتبه شرف الرومی
با موی سپید، خواجه رعناست هنوز
وز عشق بتان واله و شیداست هنوز
تن پیر شد و هنوز دل پیر نشد
و اندر سر او هزار سوداست هنوز
لنظام الدین الشیرازی
پیریم ولی چو عشق با ماست هنوز
عیش و طرب و نشاط برجاست هنوز
شد ریش سپید، لیکن از چشم سیاه
اندر سر ما مادۀ سوداست هنوز
(برگ ۱۸ر)
در همان روزگار، از جلالالدین عتیقی تبریزی (درگذشتۀ ۷۴۳ ق) رباعیی در دست داریم که بی ارتباط با رباعیات بالا نیست و این حدس را تقویت میکند که رباعی ابهری در محافل ادبی تبریز همچنان مطرح و حاضر بوده است (دیوان عتیقی، چاپ عکسی، ۷۶۹):
دل در هوس آن رخ زیباست هنوز
جان شیفتۀ آن قد و بالاست هنوز
یک بار برفت بر زبان یاد لبش
شیرینی آن در دهن ماست هنوز
این حدس از آنجاست که دیگر شاعر متصّوف آن دیار یعنی غیاثالدین کججی تبریزی (درگذشته در حدود ۷۸۸ ق) نیز رباعیی در همین زمین و زمینه دارد که یک مصراع آن با رباعی عتیقی مشترک است (دیوان غیاثالدین کججی، ۲۰۶):
دل عاشق آن چهرۀ زیباست هنوز
جان شیفتۀ آن قد و بالاست هنوز
با آن همه جورها که او با دل کرد
آرامگه این دل شیداست هنوز
شاید بشود گفت که سه نسل از شاعران، به اقتراحی که رفیعالدین ابهری در افکنده بود، پاسخ دادهاند. چنین امری در محافل ادبی آن عصر بی سابقه نیست و محمدبن بدر جاجرمی نظایر آن را در سفینۀ شعر خود آورده است (رک. مونسالاحرار، ۲: ۱۱۵۹). جاجرمی این دسته از رباعیات اقتراحی را «تضمینات» نامیده و نام جلالالدین عتیقی نیز در بین آنها دیده میشود. کمتر دیده شده که از دل اشعار اقتراحی شعری متعالی و ماندگار برآید. کارکرد این اشعار، بیشتر محفلآرایی و ذوقآزمایی بوده است.
..
"چهار خطی"
https://telegram.me/Xatt4
Telegram
چهار خطی
رباعی فارسی، به روایت: سید علی میرافضلی
(این صفحه روز پنجشنبه نوزدهم آذر هزار و سیصد و نود و چهار شمسی راهاندازی شده است.)
(این صفحه روز پنجشنبه نوزدهم آذر هزار و سیصد و نود و چهار شمسی راهاندازی شده است.)
هنوزیه دو
(چند رباعی تکمیلی)
آقایان طاهری نژند و علی رحیمی واریانی سه رباعی «هنوزیه» یافتهاند که یک رباعی آن قابل نقل در این صفحه نیست. دو رباعی دیگر به ترتیب عبارتند از:
با ریش سفید میر رعناست هنوز
و اندر طلب دلبر زیباست هنوز
با ریش سفید و چشمهای سیهش
اندر سر او مایهٔ سوداست هنوز
شاه نعمتالله ولی (درگذشتۀ ۸۳۴ ق)
(کلیات اشعار، ۷۸۹)
ما را دل و جان چو با تو یکتاست هنوز
گفتم که مگر دل تو با ماست هنوز
گفتا زر [و] سیم، گفتم اینک دل و جان
گفتا رگ سوزیانت بر جاست هنوز
(جنگ شمارهٔ ۱۳۱۰۰ کتابخانهٔ مرعشی، حاشیهٔ ص ۲۰۱)
..
این چند رباعی را نیز بعد از یادداشت اول یافتم. رباعی اول، سرودۀ مجدالدین ابن رشید عزیزی است که به قول عوفی از «اعیان فضلای خراسان» در قرن ششم هجری بود و به به «شرف الکُتّاب» شهرت داشت (لباب الالباب، ۱۴۱):
چشمم ز غم عشق تو دریاست هنوز
سودای تو در سر زدن ماست هنوز
کردم چو قبا پیرهن از درد فراق
لیکن دل ما به مهر یکتاست هنوز
با این رباعی، مجدالدین عزیزی را باید پیشرو همۀ شاعران در این ردیف و قافیه دانست. عضد که از شاعران گمنام قرن هشتم هجری است، به قول ادبای عصر صفوی رباعیی در همین «زمین» دارد (دیوان عضد، ۲۵۳):
سودای رخ تو در سر ماست هنوز
ما را هوس آن قد و بالاست هنوز
گویند چرا شاد نهای، غمگینی
شادی ز دل آید و دل آنجاست هنوز
این رباعی نورالدین جامی (د. ۸۹۸ ق) نیز قابل ذکر است (دیوان جامی، ۲: ۶۷۳):
دوران فلک نیست به ما راست هنوز
با ما در بند شور و غوغاست هنوز
بی جرم بریخت خون ما خستهدلان
وین طرفه که جُرم از طرف ماست هنوز
..
"چهار خطی"
https://telegram.me/Xatt4
(چند رباعی تکمیلی)
آقایان طاهری نژند و علی رحیمی واریانی سه رباعی «هنوزیه» یافتهاند که یک رباعی آن قابل نقل در این صفحه نیست. دو رباعی دیگر به ترتیب عبارتند از:
با ریش سفید میر رعناست هنوز
و اندر طلب دلبر زیباست هنوز
با ریش سفید و چشمهای سیهش
اندر سر او مایهٔ سوداست هنوز
شاه نعمتالله ولی (درگذشتۀ ۸۳۴ ق)
(کلیات اشعار، ۷۸۹)
ما را دل و جان چو با تو یکتاست هنوز
گفتم که مگر دل تو با ماست هنوز
گفتا زر [و] سیم، گفتم اینک دل و جان
گفتا رگ سوزیانت بر جاست هنوز
(جنگ شمارهٔ ۱۳۱۰۰ کتابخانهٔ مرعشی، حاشیهٔ ص ۲۰۱)
..
این چند رباعی را نیز بعد از یادداشت اول یافتم. رباعی اول، سرودۀ مجدالدین ابن رشید عزیزی است که به قول عوفی از «اعیان فضلای خراسان» در قرن ششم هجری بود و به به «شرف الکُتّاب» شهرت داشت (لباب الالباب، ۱۴۱):
چشمم ز غم عشق تو دریاست هنوز
سودای تو در سر زدن ماست هنوز
کردم چو قبا پیرهن از درد فراق
لیکن دل ما به مهر یکتاست هنوز
با این رباعی، مجدالدین عزیزی را باید پیشرو همۀ شاعران در این ردیف و قافیه دانست. عضد که از شاعران گمنام قرن هشتم هجری است، به قول ادبای عصر صفوی رباعیی در همین «زمین» دارد (دیوان عضد، ۲۵۳):
سودای رخ تو در سر ماست هنوز
ما را هوس آن قد و بالاست هنوز
گویند چرا شاد نهای، غمگینی
شادی ز دل آید و دل آنجاست هنوز
این رباعی نورالدین جامی (د. ۸۹۸ ق) نیز قابل ذکر است (دیوان جامی، ۲: ۶۷۳):
دوران فلک نیست به ما راست هنوز
با ما در بند شور و غوغاست هنوز
بی جرم بریخت خون ما خستهدلان
وین طرفه که جُرم از طرف ماست هنوز
..
"چهار خطی"
https://telegram.me/Xatt4
Telegram
چهار خطی
رباعی فارسی، به روایت: سید علی میرافضلی
(این صفحه روز پنجشنبه نوزدهم آذر هزار و سیصد و نود و چهار شمسی راهاندازی شده است.)
(این صفحه روز پنجشنبه نوزدهم آذر هزار و سیصد و نود و چهار شمسی راهاندازی شده است.)