طبیعیه ک بعد این همه وقت که بیرون بودم و خسته و کوفته رسیدم دم در، دلم نمیخواد برم بالا؟! خدایا نباید تنهایی آنقدر سخت باشه...
Forwarded from mim (Mitra)
هر وقت که تاریکم و حس تنهایی گریبانمو میگیره این نوشته قلبمو آروم میکنه یه جورایی:
«لستُ وحيداً،وحدتي معي.
تنها نیستم،تنهاییام با من است.»
«لستُ وحيداً،وحدتي معي.
تنها نیستم،تنهاییام با من است.»
آچار فرانسه🔧
چکی که توی کپی دیدم تاریخش برای ۱۲ خرداد بود! امروز پیام دادم من آمدم تسویه حساب چکم رو جا گذاشتم کِی خدمت برسم؟! نوشت ۵شنبه بیاین :)))
دیروز دوتا از همکارا مرخصی داشتن و همیشه خدا ۵شنبهها جزء شلوغترین روزاس؛ فقط من مونده بودم و مدیر مالی و دوتا تازه استخدام شده! حالا این وسط خودمم یک سوتی دادم که باید شنبه پیگیرش بشم و امیدوارم به خیر بگذره؛ خلاصه که زنگ زدم گفتم نمیرسم بیام!!
بعضی وقتا که به مامانم میگم چکار میکنی؟ میگه کارهایی که اسم نداره! راست میگه، حالا کی باورش میشه از ساعت یک ربع به یک تا همین الان داشتم گاز میسابوندم؟! #کارهایی_که_اسم_نداره
Forwarded from 𝐍𝐀𝐍𝐀
از یک جایی به بعد باید آنچه را که گمان میکردی اتفاق می افتد رها کنی و آنچه را که پیش آمده زندگی کنی.
امروزم مسئول خزانه نبود و من جانشینش بودم! بانکها از ۶خرداد ب روز نبود، سند واگذار چک به بانک هم از ۶ام نخورده بود! روز ۸ام ۲۰۰میلیون پول رو سند تکراری زده بود، خلاصه هرچقدر از شلوغی امروز بگم کم گفتم درنتیجه نیم ساعت دیرتر رسیدم به سرویس و همه منتظر مونده بودن پس به همه بستنی دادم که از دلشون دربیاد :))
نمیدونمم کجا و کی بسته پست میکنه و قراره چک کنه ببینه بستهاش کجای مسیر مقصده و بسته امروز به دست گیرنده هم رسیده اما پیامکهاش برای من میاد...
قشنگ بود که این گروه ما قرار کافه گذاشته بودن؟ یا همین من آمدم باشگاه بردم؟ :))
آنقدر همه باهم جواب میدین رباتم از کار افتاد!! :))) برم به راز بگم یکی دوتا از مخاطبهاش رو بده به من حداقل سئوالام بیجواب نمونه
Forwarded from اِکولا🌻
تُنسى كأنَّكَ لم تَكُنْ
تُنْسَى كمصرع طائرٍ
ككنيسةٍ مهجورةٍ تُنْسَى،
كحبّ عابرٍ
وكوردةٍ في الليل ...
تُنسى
از یاد میروی انگار که هرگز نبوده ای!
چونمُردنپرنده
چون خانقاه بی مرید
چون عشق لحظه ای
همچون گُلی که در شب روییده و تا صبح نمانده...
از یاد می روی
#محمود_درویش
تُنْسَى كمصرع طائرٍ
ككنيسةٍ مهجورةٍ تُنْسَى،
كحبّ عابرٍ
وكوردةٍ في الليل ...
تُنسى
از یاد میروی انگار که هرگز نبوده ای!
چونمُردنپرنده
چون خانقاه بی مرید
چون عشق لحظه ای
همچون گُلی که در شب روییده و تا صبح نمانده...
از یاد می روی
#محمود_درویش
دیشب بازی رئال رو دیدم تا ساعت ۱؛ الان دو دقیقه باهام حرف نزنن همچین میخوابم که آب دهنم راه میفته :))
Forwarded from داستان های یک فروشگاه (Mehrdad)
همانطور که در پست قبلی گفتم برای من شخصا مهم نیست کی رئیس جمهور میشه.مشکلات این مملکت با عوض شدن هیچ رئیس جمهور و مجلسی حل نشده....
ولی یک نفر هست که اگه رئیس جمهور بشه حاضرم با کمال میل به افغانستان مهاجرت کنم.و تحت تسلط طالبان یک کلنگ به دست بگیرم و در معادن زمرد مزارشریف مشغول به کار بشم.یا مثلا به پاکستان مهاجرت کنم و تحت پوشش و نظارت یک میلیون مگس،غذای خیابونی بفروشم.یا مهاجرت می کنم به هندوستان و وظیفه کمک به فیل های نر برای جفتگیری با فیل های ماده برای زاد و ولد در باغ وحش را به عهده بگیرم.یا به آفریقا مهاجرت می کنم برای صید ماهی جهت غذای گوریل ها.یا به نپال مهاجرت خواهم کرد برای این که بارهای کوهنوردان اورست را با الاغ به بالای قله ببرم.یا به بورکینافاسو مهاجرت می کنم و در مزرعه پرورش شترمرغ مشغول کار بشم و وظیفه جمع آوری تخم شترمرغ را به عهده بگیرم.یا مهاجرت کنم به چین و در مزرعه پرورش عقرب مشغول کار بشم.یا مهاجرت کنم به جمهوری بروندی و اونجا کنار خیابان رطیل کبابی به همراه عرق رازیانه بفروشم( عرق رازیانه ابتکار خودم خواهد بود.تلفیقی از فرهنگ خاورمیانه و شرق آسیا!)
اون شخص کسی نیست به جز جناب آقای زاکانی شهردار محترم تهران!
ولی یک نفر هست که اگه رئیس جمهور بشه حاضرم با کمال میل به افغانستان مهاجرت کنم.و تحت تسلط طالبان یک کلنگ به دست بگیرم و در معادن زمرد مزارشریف مشغول به کار بشم.یا مثلا به پاکستان مهاجرت کنم و تحت پوشش و نظارت یک میلیون مگس،غذای خیابونی بفروشم.یا مهاجرت می کنم به هندوستان و وظیفه کمک به فیل های نر برای جفتگیری با فیل های ماده برای زاد و ولد در باغ وحش را به عهده بگیرم.یا به آفریقا مهاجرت می کنم برای صید ماهی جهت غذای گوریل ها.یا به نپال مهاجرت خواهم کرد برای این که بارهای کوهنوردان اورست را با الاغ به بالای قله ببرم.یا به بورکینافاسو مهاجرت می کنم و در مزرعه پرورش شترمرغ مشغول کار بشم و وظیفه جمع آوری تخم شترمرغ را به عهده بگیرم.یا مهاجرت کنم به چین و در مزرعه پرورش عقرب مشغول کار بشم.یا مهاجرت کنم به جمهوری بروندی و اونجا کنار خیابان رطیل کبابی به همراه عرق رازیانه بفروشم( عرق رازیانه ابتکار خودم خواهد بود.تلفیقی از فرهنگ خاورمیانه و شرق آسیا!)
اون شخص کسی نیست به جز جناب آقای زاکانی شهردار محترم تهران!