بانوان کنشگر حقوق مدنی ایران https://t.me/Women_Civil _Rights_Activists
566 subscribers
1.76K photos
1.16K videos
23 files
2.54K links
💠 کانال رسمی بیانیه تکمیلی ۱۴بانوی کنشگر مدنی ایران برای گذار از تمامیت حکومت اسلامی ایران

🟠 لینک کانال پشتیبان بانوان👇
https://t.me/Women_Civil_Rights_Activists

https://t.me/Women_Civil_Rights_Activists1۴
Download Telegram
محمد مهدوی‌فر

سیرک انتخاباتِ رژیم از ساعت ۷ صبح جمعه ۲۸ خرداد شروع می‌شه و تا دو نیمه شب ادامه داره. احتمالا تا صبح شنبه تمدید بشه

هر فراخوانی در روز انتخابات چه صبح چه شب، نقشه سپاه و وزارت اطلاعات برای ازدحام مردم و مصادره به نفع انتخابات است.

اخیرا شنیدم چند نفر ناآگاه ساکن آمریکا یا اروپا به ابتکار خودشون یا به تحریک وزارت اطلاعات، تبلیغ می‌کنند که روز انتخابات ۷ شب به بعد مردم در خیابان‌ها تجمع کنند.

رژیم از خداشه غروبِ جمعه خیابان‌ها و معابر شلوغ بشه چون اعلام می‌کنن تا این ساعت هوا گرم بوده و از هفت شب به بعد که از حرارت هوا کاسته شده مردم برای رای دادن هجوم آورده‌اند!

در روز انتخابات در خانه می‌مانیم.

در روز انتخابات همه شهرها مانند شهر ارواح خالی و خلوت باشد. این کابوس رژیم است. به تحریکات افراد ناآگاه یا عاملان رژیم توجه نکنید.

بزرگواری می‌کنید اگر این پیام مرا به هموطنان منتقل کنید.

#رای_بی_رای

https://t.me/Women_Civil_Rights_Activists
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 جان محمد نوری زاد در خطر جدی می باشد!

روزنگار وضعیت آقای محمد نوری زاد در زندان
( ۱۵ خرداد ۱۴۰۰)

۸۵ مین روز اعتصاب غذا
۸۹ مین روز اعتصاب دارو
۱۸۴ مین زخم (روزی ۵ زخم)
۲۲ کیلو کاهش وزن

https://t.me/Women_Civil_Rights_Activists
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 هموطنان گرامی؛

همانطور که استحضار دارید؛
آقای محمد نوری زاد "به جرم دفاع از حقوق ملت"، به ۱۵ سال حبس! دو سال تبعید! و ۷۷ ضربه شلاق محکوم شده!، و ۲۲ ماه است که در پشت میله های زندان اسیرند، و حتی از تماس تلفنی با خانواده خود نیز محروم می باشند! و بناچار برای رسانیدن صدای خود و دیگر زندانیان سیاسی ایران به گوش جهانیان، بیش از ۷۰ روز است که دست به اعتصاب غذا و دارو و ایجاد زخم بر پیکر خود زده، و وضعیت بسیار خطرناک و نگران کننده ای دارند و باید تا دیر نشده، اقدام فوری جهت آزادی ایشان صورت گیرد.

بنابراین، درصدد برآمدیم با راه اندازی "روزنگار"ی بشرح زیر، شما ملت شریف و مقامات مربوطه را در جریان امر قرار دهیم، تا همگان بدانند که با روند جاری، ایشان تا کی می توانند دوام بیاورند و نظام ولایی با چه شیبی می خواهد ایشان را به سمت نابودی سوق دهد.

روزنگار وضعیت آقای محمد نوری زاد در زندان
( ۱۵ خرداد ۱۴۰۰)

۸۶ مین روز اعتصاب غذا
۹۰ مین روز اعتصاب دارو
۱۸۹ مین زخم (روزی ۵ زخم)
۲۲ کیلو کاهش وزن

https://t.me/Women_Civil_Rights_Activists
🔴 نامه‌ای به همسرم که "هست"
به قلم محمد نوری‌زاد

« با من بمان »
نازنین، این روزها روزانه پنج زخم خونین بر خویش وارد می‌کنم؛ با ۵ زخم امروز شمارگان زخم‌های من به ۱۹۷ رسیده، ۸۸ روز از اعتصاب دارو و ۸۵ روز از اعتصاب غذایم می‌گذرد. هم‌بندیان من در بند شش زندان اوین ناگزیرند در دراز‌نای هر روز، مرا با چهره‌ای خونین تماشا کنند که عصا‌زنان، گاه به حیاط بند می‌روم و گاه روزانه چند بار به افسر نگهبانی برای نشان دادن زخمهایم. اعتصاب غذا و دارو و زخم‌های پنجگانه و هر روزه، بیماری قلبی ام را تشدید کرده است. این روزها دچار تپش شدید قلب می‌شوم و گاه نیمه بیهوش در جای خود دراز می‌کشم. ۲۳ کیلو وزنم کم شده و چشمانم تار می‌بینند. 
بگذریم، چندی پیش مردی را به بند ما آوردند که استاد دانشگاه بود و مرا می‌شناخت؛ بدبختانه علوم سیاسی تدریس می‌کرد. روزی مرا کشید و گفت: من در سه جا نفوذ دارم. در نظام وظیفه، در دانشگاه‌ها، در اداره مالیات. و به من گفت: اگر نمی‌خواهی پسرانت یا آشنایا‌نت به سربازی بروند، من سرضرب معاف‌شان می‌کنم. فرزندانت را در هر رشته‌ای به دانشگاه می‌برم و اگر مالیاتی داشته باشی بر آن خط می کشم. شوربختانه او  همه‌ این «می‌توانم» ها را به شره‌های خون پیشانی‌ام می‌گفت. همان شره‌های خون پیشانی را نشانش دادم و گفتم: برای مردم و دانشجویانی که شما استادشانید، شرمسارم. من اگر اعتراض می‌کنم، به جامعه‌ای چشم دارم که همین کارهای رایج و رانت‌های پر مفسده در آن نباشد.
او چه کرد؟ صورتش را تا چهار انگشتی صورت من جلو آورد و حق به جانب گفت: از من به تو نصیحت. در جامعه‌ای که همه در حال چاپیدنند، اگر نچاپی، چاپیده می‌شوی!
 همسر گلم، ای من فدای تو که هر بار اراده می‌کنم چیزی برایت بنویسم، به خود می‌گویم: برایش، از عاطفه بنویس، از دلتنگی بنویس، از «هست» بنویس. برایش بنویس که دربرابرش، سر فرود آورده‌ای از شرم. از کوچکی خودت بنویس و از بزرگی او.
 امشب که دست به قلم بردم، دیدم در چند خط نخست همین نوشته، نه از تو، که از خود نوشته‌ام. این را به خودخواهی من ربط نده. من این روزها، باور کن فاطمه جان به جایی رسیده‌ام که دیگر خودی نمی‌بینم.
 آب شده‌ای هستم که با رود آرزوهای سرکوب شده و فرو مرده مردم ایران رو به سوی دریایی در ناکجای فردا می‌روم. به جایی رسیده‌ام که تو را می‌بینم و نمی‌بینم. فرزندانمان را می‌بینم و نمی‌بینم. می‌بینم چون هستید. نمی‌بینم چون کشورمان می‌خواهد که برای رهایی‌اش از شر چرندگان ولایی، نه خود ببینم، نه همسر، نه فرزند. پس، برای تویی می‌نویسم که هستی و پا به پای من، و بسیار بیش از من درد کشیده‌ای و درد خواهی کشید. نمی‌خواهم این نوشته‌ام به سوی رنجنامه‌ای اشک‌آور راه کج کند. نیز نمی‌خواهم؛ سرراست به تو بگویم: با این همه تپش قلبی که من دارم نیک که می‌نگرم، می‌بینم در هفته قلبم تنها ۸ بار می‌زند. روزی یکبار. که دوشنبه از راه می‌رسد و من چهره مات و رنجور تو را ببینم. بیش از نه ماه است که تلفن مرا قطع کرده‌اند و تنها دوشنبه‌ها را برای من جا گذاشته‌اند. و من چه مست می‌شوم از روزهایی که یک به یک می‌آیند و می‌روند تا من یک روز، به دوشنبه تو، نزدیک‌تر شوم. راستش را بگویم؟ روزی را می‌بینم که همین دوشنبه‌ها را نیز از من گرفته‌اند. حتی اکسیژن را.
 چه باک؟
در این روزهای زندان به زنان و مردان آزاده کشورمان، به تاراج آرزوهایی می‌اندیشم که تا آمده‌اند سری در میان سرها برآورند، به پتک جماعتی چرنده و درنده و فریب‌گر، سر به گور برده‌اند. من در میان اینان، هیچم. همان «هستی» هستم که در راه «بود» این سرزمین ملا زده به نیستی گراییده.
 نازنینم، تا این «هست» مختصر هست، دوشنبه‌ها را با «هست» خود بیارای. خنده‌ات نمی‌گیرد اگر بگویم، دوشنبه‌های من رنگی شده؛ نه با تابلوهایی که من در یک هفته خط خطی و تقدیمت می‌کنم. نه، تو، با هست شیرین خودت، به دوشنبه‌های تاریکی که نیست رنگ می‌افشانی. پس، تا دوشنبه‌ها هست با من بمان. از پشت نرده‌ها و شیشه‌هایی که با همه ضخامت‌شان، در پیشگاه خاکساری من نسبت به تو، زبون و شکستنی‌اند.
یادت هست یکی از پرسش‌هایی که من و تو را می‌آزرد، این بود که: چرا نوری‌زاد را نمی‌کشند؟ بی‌آنکه پرسش‌کنندگان بدانند، فریادهای نوری‌زاد، فریادهای یک اعدامی پای چوبه‌دار است. خوب، اکنون که به خیر و خوشی، خیلی‌ها از شر فریادهای گزنده نوری‌زاد (که به آنان بیدارباش می‌گفت) رهیده‌اند و با خواب‌های شیرین خود سرخوشند. اکنون، پرسش دیگری در دهان همینان پهنا گرفته. که: اعتراض و فریادهای نوری‌زاد‌های تک و توک، مگر کک به تنبان ملایان و سرداران چرنده و درنده و ویرانگر می‌اندازد؟ یکبار، همین را خودت از من پرسیدی، که در پاسخ به این گونه پرسش‌ها چه بگویم؟

لینک قسمت دوم👎
https://t.me/Women_Civil_Rights_Activists
🔴 نامه‌ای به همسرم که "هست"
به قلم محمد نوری‌زاد

« با من بمان »

فاطمه جان، در پاسخ به این جماعتی که چشم به بهانه‌ای دارند تا از جا نجنبند و آرامش نیم‌بند خود بر نیا‌شو‌بند. بگو: غارت و ویرانی سرزمینمان، درست پیش چشم همه ایرانیان صورت می‌پذیرد؛خرد و شعور می‌گوید: برخیزید و گرگ‌های درنده را برانید.
به آنان بگو: اگر شما مایلید چشم بر غارت سرزمینتان ببندید و خرد و شعور خود را انکار کنید، نوری‌زادهای تک و توک نمی‌خواهند- آری نمی‌خواهند-  نامشان در فهرست بیشعوران و بی‌خردان این سرزمین کهن جا بگیرد. همین و بس.
 باز، باری بر دوش تو نهادم و از پرداختن به احساسی که در من پا می‌کوبد پرهیز کردم. یادت هست؟ دو بار از تهران به مشهد آمدی و وقت ملاقات گرفتی و من در زندان اطلاعات مشهد، نه که در حال اعتصاب بودم، به دیدار تو نیامدم؛ جگرم لخته لخته بود از مهر، اما «هست» ایران فردا از من می‌خواست که برعاطفه‌ام پا گذارم. در همان مشهد، روزی که پس از پایان اعتصاب تنها یک بار مرا از زندان اطلاعات به ملاقات تو آوردند، پیش چشم دریده اطلاعاتی‌ها، پیش پای تو به سجده افتادم و از تو پوزش خواستم. چرا فرشتگان به آدم سجده کنند و من به فرشته خویش، نه؟
جوان که بودم خانم « مری متیو» خواننده فرانسوی ترانه‌ای می‌خواند که خود می‌گریست، نام این ترانه شاید «‌نرو، با من بمان » بود. احساس این روزهای من این است که سرزمین ما ایران به یک یک ما می‌گوید «‌با من بمانید» مگر به چشم خود نمی‌بینید که مرا می‌برند و ناموسم به حراج گذارده‌اند؟ 
همسرم، با من بمان تا دست در دست هم برای ایران ویران و پریشان خویش کاری کنیم.
و از تو می خواهم وقتی در آئینه خویش را می‌نگری؛ به گونه‌های آن کسی که در آئینه به تو می‌نگرد؛ از جانب من، بوسه بزن.

محمد نوری‌زاد
بند شش زندان اوین
 ۱۶خرداد ۱۴۰۰

لینک قسمت اول 👎

https://t.me/Women_Civil_Rights_Activists
🔴 پریسا رفیعی از زندان اوین آزاد شد

پریسا رفیعی، فعال صنفی
دانشگاه تهران، سه‌شنبه ۱۸ خردادماه، با پایان دوران محکومیت از زندان اوین آزاد شد. خانم رفیعی در تاریخ ۱۷ تیرماه سال گذشته بازداشت و جهت تحمل دوران محکومیت خود به زندان اوین منتقل شده بود.

خانم رفیعی دوران محکومیت یکساله خود را بدون مرخصی و ملاقات حضوری سپری کرده است.

https://t.me/Women_Civil_Rights_Activists
🔴 برزان محمدی توسط نیروهای امنیتی بازداشت شد

برزان محمدی زندانی سیاسی سابق روز دوشنبه ۱۷ خرداد توسط نیروهای امنیتی در منزل برادر خود بازداشت و به مکان نامعلومی منتقل شد. آقای محمدی که پیش از این نیز در جریان اعتراضات سراسری مردادماه ۹۷ بازداشت و به حبس محکوم شده بود، اواسط تیرماه سال ۹۹ از زندان اوین آزاد شد.

بازداشت برزان محمدی در منزل برادر خود در روستای گوشخانی از توابع سروآباد در حالی صورت گرفته که چند روز اخیر را در بستر بیماری بوده است

https://t.me/Women_Civil_Rights_Activists
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴ساسان نیک‌نفس، زندانی سیاسی، در زندان تهران بزرگ (فشافویه) به دلیل وخامت وضعیت جسمی و عدم رسیدگی مسئولان جان باخت.

https://t.me/Women_Civil_Rights_Activists
🔴 علی نوری زاد، فرزند دلیر و بی گناه محمد نوری زاد پس از نه ماه اسارت ( بدلیل همدردی با خانواده های جانباختگان هواپیمایی اوکراین) از زندان تهران بزرگ به مرخصی پنج روزه آمد!

به امید آزادی‌، #محمد_نوریزاد و #یاران_بیانیه_۱۴ که بیش از دو سال است با استقامت وصف ناپذیر خود بی وقفه و بدون حتی یک روز مرخصی جهت درمان شان در شرایط بسیار سخت در زندانهای ظلم و جور جمهوری اسلامی (وکیل آباد، اوین) در اسارت دیکتاتوری علی خامنه‌ای همچنان بیگناه اسیرند!

#به_امید_آزادی
#زندانیان_سیاسی و
#یاران_بیانیه_۱۴

https://t.me/Women_Civil_Rights_Activists
🔴 جان محمد نوری زاد در خطر جدی می باشد!

روزنگار وضعیت آقای محمد نوری زاد در زندان
( ۱۹ خرداد ۱۴۰۰)

۹۰ مین روز اعتصاب غذا
۹۴ مین روز اعتصاب دارو
۲۰۴ مین زخم (روزی ۵ زخم)
۲۳ کیلو کاهش وزن

https://t.me/Women_Civil_Rights_Activists
🔴 همراهان گرامی،

به اطلاع می رساند :

آقایان: #کمال_جعفری_یزدی و #محمد_حسین_سپهری از تاریخ ۱۴۰۰/۳/۴ بدلیل محرومیت از حق تلفن (از ۹ ماه پیش‌ تاکنون به خانواده های خود) ، عدم رسیدگی و اعزام به مراکز تخصصی-پزشکی جهت درمان بیماریهای شان به خارج از زندان و همچنین محرومیت از حق مرخصی مشروط در رنج مضاعف بسر برده و در #اعتصاب_غذا_و_دارو میباشند!

👈 کمال جعفری یزدی جانباز اعصاب و روان، تک کلیه و از اسیران جنگ تحمیلی با استنت قلب و فشار خون بالا و شکنجه های متعدد روحی و روانی در زندان وکیل آباد آسیب دیده و نیاز به درمان فوری دارد !

👈 محمدحسین سپهری معلم زحمتکشی که بدلیل ضرب و شتم در بند زندانیان خطرناک از ناحیه گردن و کتف آسیب دیده و احتیاج به درمان فوری دارد!

به حاکمان و مسئولین جمهوری اسلامی هشدار می دهیم عواقب و مسئولیت هرگونه اتفاق ناگواری برای این عزیزان به عهده نهاد قوه قضائیه، وزارت اطلاعات و شخص علی خامنه ای میباشد!

https://t.me/Women_Civil_Rights_Activists
.
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 پیام محمد نوری زاد از زندان اوین درباره شرکت در انتصابات

محمد نوری زاد از زندان اوین درباره شرکت در انتصابات گفته است: اگر می‌خواهید در انتخابات شرکت کنید، آستین بالا بزنید و پنجه در خون و مال و ناموس و آبروی مردمی فرو برید که به دست داعشیان درنده ولایی از پا درآمدند و نابود شدند.

https://t.me/Women_Civil_Rights_Activists
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 فاطمه سپهری، فعال سیاسی در نشست مجازی «نه به جمهوری اسلامی»:

به عنوان یک دادخواه و همسر شهید، سر موضعم خواهم بود. دست به دست هم بدهیم تا جمهوری اسلامی از بین برود تا بتوانیم نفس بکشیم

https://t.me/Women_Civil_Rights_Activists