کتاب ویدا
2.12K subscribers
1.82K photos
70 videos
28 files
338 links
کانال رسمی کتاب ویدا

آدرس فروشگاه اینترنتی ↙️↙️↙️
www.vidapub.com

روابط عمومی ویدا ↙️↙️↙️
@Vida_Publisher

اکانت فروش ویدا ↙️↙️↙️
@Vida_Sale
Download Telegram
مجموعه #رايلي_آدامسون
جلداول: #گرانبها
نويسنده: #شنون_مير
مترجم: #شيما_حسيني
خريد از طريق فروشگاه اينترنتي #نشر_ويدا به آدرس زير:
yon.ir/Nn4HT
@vida_publishing
مجموعه #رايلي_آدامسون

جلداول: #گرانبها

نويسنده: #شنون_مير

مترجم: #شيما_حسيني

خلاصه

اسم من رایلی ا‌ست. با تعقیب نشانه‌ها گمشده‌ها را پیدا می‌کنم. وقتی بچه‌ها مفقود می‌شوند و آدم‌ها هیچ سرنخی از آن‌ها ندارند، به سراغ من می‌آیند. من آخرین امیدشانم. کسانی را نجات می‌دهم که آن‌ها از عهدۀ نجاتش بر نمی‌آیند. اف‌بی‌آی به دنبالم است. بهترین دوستم یک جادوگر است و به جای سگ یا هر حیوان خانگی دیگری یک گرگینه دارم. با وجود آن‌ها به هیچ‌کس دیگری در این دنیا احتیاج ندارم. اما وقتی حین مأموریت نجات به مشکلی بر می‌خورم، کمک از سوی کسی می‌رسد که اصلاً انتظارش را ندارم. مردی غمگین و نگران که هیچ‌چیز از موجودات ماورایی نمی‌داند. مردی که نگاهش، غوغایی در دلم به پا می‌کند.

خريد از طريق فروشگاه اينترنتي #نشر_ويدا به آدرس زير:
yon.ir/Nn4HT

@vida_publishing
مجموعه #رايلي_آدامسون
جلددوم: #نفوذ_ناپذير
نويسنده: #شنون_مير
مترجم: #شيما_حسيني
خريد از طريق فروشگاه اينترنتي #نشر_ويدا به آدرس زير:
Www.vidabookstore.ir
@vida_publishing
با خودش گفت: (زخم ترس كاري‌تر از زخم شمشيره) حالا بايد شجاع مي‌بود، همان‌طور كه پدرش گفته بود.
#بازي_تاج_و_تخت
#طوفان_شمشيرها_٢
#صفحه_٢٠٦
#نشر_ويدا
مجموعه #رايلي_آدامسون
جلدسوم: #معصوميت
نويسنده: #شنون_مير
مترجم: #شيما_حسيني
خريد از طريق فروشگاه اينترنتي #نشر_ويدا به آدرس زير:
Www.vidabookstore.ir
@vida_publishing
مجموعه #رايلي_آدامسون

جلدسوم: #معصوميت

نويسنده: #شنون_مير

مترجم: #شيما_حسيني

خلاصه
اسم من رایلی است.
با تعقیب نشانه‌ها ،گمشده‌ها را پیدا می‌کنم. وقتی بچه‌ها مفقود می‌شوند و آدم‌ها هیچ سرنخی از آن‌ها ندارند،به سراغ من می‌آیند. من آخرین امیدشان هستم. کسانی را نجات می‌دهم که آن‌ها از عهده‌ی نجاتشان بر نمی‌آیند.
اف بی ای برای جلب همکاری من در ماموریتی، طعمه‌ای را به کار می‌برد و خوب می‌داند نمی‌توانم در مقابل آن مقاومت کنم.
هنگام ورود من به ماجرا ،ماموریت آن‌ها تا حد زیادی به مسیر اشتباهی رفته و در آستانه‌ی شکست است.
و من نه پشتیبانی دارم و نه نقشه‌ی جایگزینی.اوشی هم نیست.
خريد از طريق فروشگاه اينترنتي #نشر_ويدا به
آدرس زير:
Www.vidabookstore.ir

@vida_publishing
مجموعه #زمان_وحشت
نويسنده: #آر_ال_استاين
مترجمان: #سيد_مصطفي_رضيئي
#دلارام_كارخيزان
#ماندانا_قهرمانلو
٦جلد
خريد از طريق فروشگاه اينترنتي #نشر_ويدا به آدرس زير:
Www.vidabookstore.ir
@vida_punblishing
مجموعه #زمان وحشت
نويسنده: #آر_ال_استاين
مترجمان: #سيد_مصطفي_رضيئي
#دلارام_كارخيزان
#ماندانا_قهرمانلو
تعداد جلد: ٦
جلداول: #زمان_وحشت
جلددوم: #بيدار_نمان
جلدسوم: #بازي_هاي_تولد
جلدچهارم: #رموز_مهتاب
جلدپنجم: #در_دل_تاريكي
جلدششم: #تله_سيرك_وحشت

خريد از طريق فروشگاه اينترنتي #نشر_ويدا به آدرس زير:
Www.vidabookstore.ir
@vida_punblishing
مجموعه #زمان_وحشت
جلداول: #زمان_وحشت
نويسنده: #آر_ال_استاين
مترجمان: #دلارام_كارخيزان
خريد از طريق فروشگاه اينترنتي #نشر_ويدا به آدرس زير:
yon.ir/WQiD6
@vida_punblish
مجموعه #زمان_وحشت

جلداول: #زمان_وحشت

نويسنده: #آر_ال_استاين

مترجمان: #دلارام_كارخيزان

خلاصه

آر.ال. استاین می‌گوید : « بعضی از داستان‌ها خیلی ترسناك تر از آن هستند كه بتوان تعریفشان كرد و این داستان‌ها همان‌هایی هستند كه در تاریك‌ترین گوشه‌های ذهن من زندگی می‌كنند. داستان‌هایی كه عرق سرد برتن من می‌نشانند. داستان‌هایی كه باید همین حالا برایتان تعریف كنم... وگرنه تا ابد درونم باقی خواهد ماند!» داستانی خواهید خواند كه عرق سرد بر پشت‌تان خواهد نشاند ، داستانی در مورد پرستار بچه‌ای كه به شعبده‌های شیطانی علاقه‌مند است ... داستان ترسناكی از پسری كه جرأت می‌كند و در تابوت یك مومیایی می‌خوابد ... یا قصه‌ی وحشتناكی درباره ی دو پسر كه می‌خواهند ترسناك‌ترین جشن هالووین را برگزار كنند...

خريد از طريق فروشگاه اينترنتي #نشر_ويدا به آدرس زير:
yon.ir/WQiD6

@vida_punblish
مجموعه #زمان_وحشت
جلددوم: #بیدار_نمان
نويسنده: #آر_ال_استاين
مترجمان: #سید_مصطفی_ رضيئي
خريد از طريق فروشگاه اينترنتي #نشر_ويدا به آدرس:
yon.ir/Sknh0
@vida_punblish
مجموعه #زمان_وحشت

جلددوم: #بیدار_نمان

نويسنده: #آر_ال_استاين

مترجمان: #سید_مصطفی_رضيئی

خلاصه

وحشت که نکرده‌اید، مگر نه؟
مردم در اینجا ناله‌ی هیولاها را در نیمه‌های شب شنیده‌اند. جایی که اشباح تاریک در جنگلش پرسه می‌زنند و حتی پرنده‌ها هم جرأت نمی‌کنند بر زمینش بنشینند. شاید حتی شنیده باشید که این خیابان نفرین شده است و هر کسی مقیم آنجا شود، نفرین پاگیرش می‌شود.
هرچند...یک خیابان که نمی‌تواند شیطانی باشد، می‌تواند؟ یعنی می‌تواند؟
ناله‌ای بلند از گلویم برخاست. چشم‌هایم را با دست پوشاندم. فریاد زدم: «این که یک دختر است! نیت...این یک دختر است!»

خريد از طريق فروشگاه اينترنتي #نشر_ويدا به آدرس:
yon.ir/Sknh0
@vida_punblish