چند شات زیبا از این سه چپتر🥀🔥
1:36 ●━━━━━━─────── 5:50 ㅤㅤㅤ ⇆ ㅤㅤㅤ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤㅤ
#im_a_villainess_can_i_die
@Venusdilan1
1:36 ●━━━━━━─────── 5:50 ㅤㅤㅤ ⇆ ㅤㅤㅤ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤㅤ
#im_a_villainess_can_i_die
@Venusdilan1
Name:my husband change every night
Genre's:romance, fantasy, comedy
شوهرم هر شب عوض میشه
"من هر شب به اتاق خواب شاهزاده خانم می آیم."
دنیایی در حال نابودی
خانواده ام مرا به بدترین ظالم تاریخ فروختند.
اما این مرد، او در شب عجیب است.
تنها کسی که می تواند مرا شفا دهد شاهزاده خانم است. من به شاهزاده خانم نیاز دارم.»
او دکمه ها را باز کرد. آرزوی سوزان در نور چشمک زن او آشکار شد.
آیا باید این کار را هر شب انجام دهید؟
مرد انگار برای تسکین تشنگی بسیار قدیمی، بیپایان آرزوی همه چیز در مورد من را داشت.
و در همان زمان، بسیاری از چیزهای اطراف من شروع به تغییر کردند.
"من از ملکه محافظت خواهم کرد."
اشتراک با چنل :
@ati_team
#my_husband_change_every_night
@Venusdilan1
Genre's:romance, fantasy, comedy
شوهرم هر شب عوض میشه
"من هر شب به اتاق خواب شاهزاده خانم می آیم."
دنیایی در حال نابودی
خانواده ام مرا به بدترین ظالم تاریخ فروختند.
اما این مرد، او در شب عجیب است.
تنها کسی که می تواند مرا شفا دهد شاهزاده خانم است. من به شاهزاده خانم نیاز دارم.»
او دکمه ها را باز کرد. آرزوی سوزان در نور چشمک زن او آشکار شد.
آیا باید این کار را هر شب انجام دهید؟
مرد انگار برای تسکین تشنگی بسیار قدیمی، بیپایان آرزوی همه چیز در مورد من را داشت.
و در همان زمان، بسیاری از چیزهای اطراف من شروع به تغییر کردند.
"من از ملکه محافظت خواهم کرد."
اشتراک با چنل :
@ati_team
#my_husband_change_every_night
@Venusdilan1
jpg2pdf (4).pdf
9 MB
#شوهرم_هر_شب_عوض_میشه
°•°•°•°°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°
#my_husband_change_every_night
°•°•°•°•°•°•°•°
#chapter9
°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°
#manhwa
@Venusdilan1
°•°•°•°°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°
#my_husband_change_every_night
°•°•°•°•°•°•°•°
#chapter9
°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°
#manhwa
@Venusdilan1
Chapter.10.pdf
9.2 MB
#شوهرم_هر_شب_عوض_میشه
°•°•°•°°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°
#my_husband_change_every_night
°•°•°•°•°•°•°•°
#chapter10
°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°
#manhwa
@Venusdilan1
°•°•°•°°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°
#my_husband_change_every_night
°•°•°•°•°•°•°•°
#chapter10
°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°
#manhwa
@Venusdilan1
Chapter.11.pdf
9.3 MB
#شوهرم_هر_شب_عوض_میشه
°•°•°•°°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°
#my_husband_change_every_night
°•°•°•°•°•°•°•°
#chapter11
°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°
#manhwa
@Venusdilan1
°•°•°•°°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°
#my_husband_change_every_night
°•°•°•°•°•°•°•°
#chapter11
°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°
#manhwa
@Venusdilan1
Chapter 12.pdf
8.9 MB
#شوهرم_هر_شب_عوض_میشه
°•°•°•°°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°
#my_husband_change_every_night
°•°•°•°•°•°•°•°
#chapter12
°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°
#manhwa
@Venusdilan1
°•°•°•°°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°
#my_husband_change_every_night
°•°•°•°•°•°•°•°
#chapter12
°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°
#manhwa
@Venusdilan1
ch. 13.pdf
12.7 MB
#شوهرم_هر_شب_عوض_میشه
°•°•°•°°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°
#my_husband_change_every_night
°•°•°•°•°•°•°•°
#chapter13
°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°
#manhwa
@Venusdilan1
°•°•°•°°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°
#my_husband_change_every_night
°•°•°•°•°•°•°•°
#chapter13
°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°
#manhwa
@Venusdilan1
Name : Bastian
Genres:romance,fantasy,drama
باستین
نوه یک عتیقه فروش و شاهزاده خانم گدا
ازدواج کردند. دو سال طول کشید، آنها قرار بود برای تحقق منافع مربوطه خود با یکدیگر ازدواج کنند. یک افسر نیروی دریایی مشتاق و مرد ثروتمند، نوه یک دلال عتیقه که با وجود موفقیت طلایی، صرفاً به خاطر نسل خونی فروتنش تحقیر شده است. باستین کلاوویتز برای موفقیت و انتقام به یک پله نیاز داشت. یک اشراف سقوط کرده که فقط می تواند شکوه گذشته را زنده کند، شاهزاده خانمی که از طریق کارهای یدی امرار معاش می کند حتی اگر خون خانواده امپراتوری در درونش جاری باشد. اودت فون دایسن برای شروع یک زندگی جدید به پول نیاز داشت. هر دو فکر کردند که این معامله سودمندی است، تا اینکه اتفاقی غیرمنتظره افتاد. "تو گرانبهاترین چیز را برای من خراب کردی، بنابراین عادلانه است که چیزی به همان اندازه با ارزش را هم از دست بدهی. اشتباه می کنم؟» باستین تصمیم گرفت که او را مسئول آسیبی که رخ داده است بداند. نفرت، کینه، پشیمانی، حتی اسم این زن لعنتی. به خاطر یک پایان کامل که در آن همه چیز سفید و محو شده بود
#Bastian
@Venusdilan1
Genres:romance,fantasy,drama
باستین
نوه یک عتیقه فروش و شاهزاده خانم گدا
ازدواج کردند. دو سال طول کشید، آنها قرار بود برای تحقق منافع مربوطه خود با یکدیگر ازدواج کنند. یک افسر نیروی دریایی مشتاق و مرد ثروتمند، نوه یک دلال عتیقه که با وجود موفقیت طلایی، صرفاً به خاطر نسل خونی فروتنش تحقیر شده است. باستین کلاوویتز برای موفقیت و انتقام به یک پله نیاز داشت. یک اشراف سقوط کرده که فقط می تواند شکوه گذشته را زنده کند، شاهزاده خانمی که از طریق کارهای یدی امرار معاش می کند حتی اگر خون خانواده امپراتوری در درونش جاری باشد. اودت فون دایسن برای شروع یک زندگی جدید به پول نیاز داشت. هر دو فکر کردند که این معامله سودمندی است، تا اینکه اتفاقی غیرمنتظره افتاد. "تو گرانبهاترین چیز را برای من خراب کردی، بنابراین عادلانه است که چیزی به همان اندازه با ارزش را هم از دست بدهی. اشتباه می کنم؟» باستین تصمیم گرفت که او را مسئول آسیبی که رخ داده است بداند. نفرت، کینه، پشیمانی، حتی اسم این زن لعنتی. به خاطر یک پایان کامل که در آن همه چیز سفید و محو شده بود
#Bastian
@Venusdilan1
Bastian_Ch10.pdf
9 MB
#باستین
°•°•°•°°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°
#Bastian
°•°•°•°•°•°•°•°
#chapter10
°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°
#manhwa
@Venusdilan1
°•°•°•°°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°
#Bastian
°•°•°•°•°•°•°•°
#chapter10
°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°
#manhwa
@Venusdilan1
اینم یه ادیت جذاب از چند شات های اینکار🥀🔥
1:36 ●━━━━━━─────── 5:50 ㅤㅤㅤ ⇆ ㅤㅤㅤ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤㅤ
#Bastian
@Venusdilan1
1:36 ●━━━━━━─────── 5:50 ㅤㅤㅤ ⇆ ㅤㅤㅤ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤㅤ
#Bastian
@Venusdilan1
Name: i Tried to Run Away After Eating the Male Lead
Genre's:Historical,Jose, comedy, romance
بعد از خوردن شخصیت اصلی مرد سعی کردم فرار کنم
چون خیلی گرسنه بودم برای گدایی غذا به معبد رفتم. اما معبد ناگهان شروع به فروریختن کرد. با عجله دویدم بیرون، اما به نظر می رسید که یک آب نبات خوشبو جمع شده بود. وقتی آن را برداشتم و خوردم و دوباره چشمانم را باز کردم، مرد دیو بی خون و اشک پیش من بود. "وقتی غذا خوردی، باید مسئولیت را بپذیری، درست است؟" قبل از اینکه این دیوونه شکمم را ببرد باید راهی برای برگرداندنش پیدا کنم! «موثرترین روش تبادل نیرو از طریق تماس فیزیکی است. معمولی ترین روش خوابیدن است...ها؟ در پایان جمله صدایش خشن بود. با لبخندی آهسته دستش را دراز کرد و گیج شد: «متاسفانه راه دیگری نیست.» "چ-چی؟" «خودت بخوان. راه حل اینجاست.» «...ها؟» "آیا تلاش کنیم؟" من اسیر چهره زیبا و چشمان عمیق او شدم. حتی نپرسیدم چطور قدم به قدم پیش بروم. آیا او یک شرور با زیبایی ویرانگر جهان است
#i_Tried_to_Run_Away_After_Eating_the_Male_Lead
اشتراک با تیم :
World soiti
@Venusdilan1
Genre's:Historical,Jose, comedy, romance
بعد از خوردن شخصیت اصلی مرد سعی کردم فرار کنم
چون خیلی گرسنه بودم برای گدایی غذا به معبد رفتم. اما معبد ناگهان شروع به فروریختن کرد. با عجله دویدم بیرون، اما به نظر می رسید که یک آب نبات خوشبو جمع شده بود. وقتی آن را برداشتم و خوردم و دوباره چشمانم را باز کردم، مرد دیو بی خون و اشک پیش من بود. "وقتی غذا خوردی، باید مسئولیت را بپذیری، درست است؟" قبل از اینکه این دیوونه شکمم را ببرد باید راهی برای برگرداندنش پیدا کنم! «موثرترین روش تبادل نیرو از طریق تماس فیزیکی است. معمولی ترین روش خوابیدن است...ها؟ در پایان جمله صدایش خشن بود. با لبخندی آهسته دستش را دراز کرد و گیج شد: «متاسفانه راه دیگری نیست.» "چ-چی؟" «خودت بخوان. راه حل اینجاست.» «...ها؟» "آیا تلاش کنیم؟" من اسیر چهره زیبا و چشمان عمیق او شدم. حتی نپرسیدم چطور قدم به قدم پیش بروم. آیا او یک شرور با زیبایی ویرانگر جهان است
#i_Tried_to_Run_Away_After_Eating_the_Male_Lead
اشتراک با تیم :
World soiti
@Venusdilan1