This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🏞طبیعت بکر و زیبای ارشدچمن #کندوان آذربایجان شرقی
#آذربایجان_بهشت_است
🎥محمدرضا تقیزاده
رسانه خبری آذربایجان👇
@TorkAz ✅
#آذربایجان_بهشت_است
🎥محمدرضا تقیزاده
رسانه خبری آذربایجان👇
@TorkAz ✅
Forwarded from ☘🌺 آزربایجان 🌺☘
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
تنگ اولور باشيما تك ليك ساري،عالم گئجه لر
بير نفر اولمادي منله اولا همدم گئجه لر
عشقه بيگانه اولانلار نه بيلير كيم نه چكير
چكمه سين من چكه ني اهل جهنم گئجه لر
🍃💞 💞🍃
🍃💞 💞🍃
بير نفر اولمادي منله اولا همدم گئجه لر
عشقه بيگانه اولانلار نه بيلير كيم نه چكير
چكمه سين من چكه ني اهل جهنم گئجه لر
🍃💞 💞🍃
🍃💞 💞🍃
گون آیدین یاشاییش😍
گون آیدین حایات😋
گون آیدین میللتیم👍
گون آیدین وطنیم❤️
سوت گونو قیزاران آیی نن 27🌹
@TorkAz
گون آیدین حایات😋
گون آیدین میللتیم👍
گون آیدین وطنیم❤️
سوت گونو قیزاران آیی نن 27🌹
@TorkAz
﷽
تانرینین رحمت قاپیسی💓
هئچ وقت باغلی اولماز
اَل آچان محروم قالماز 🌺
خیرلی و برکتلی بیر گون آرزوسویلا
موتلو و گوزل بیر گونوز اولسون
☀️گون آیدین سئوگیلی دوسلار😍
@TorkAz
تانرینین رحمت قاپیسی💓
هئچ وقت باغلی اولماز
اَل آچان محروم قالماز 🌺
خیرلی و برکتلی بیر گون آرزوسویلا
موتلو و گوزل بیر گونوز اولسون
☀️گون آیدین سئوگیلی دوسلار😍
@TorkAz
حکایت نیم دینار
@TorkAz
روزی دو بازرگان به حساب معامله هایشان می رسیدند. در پایان، یکی از آن دو به دیگری گفت: «طبق حسابی که کردیم من یک دینار به تو بدهکار هستم.»
بازرگان دیگر گفت: «اشتباه می کنی! تو یک و نیم دینار به من بدهکار هستی؟»
آن دو بر سر نیم دینار با هم اختلاف پیدا کردند و تا ظهر برای حل آن با هم حرف زدند اما باز هم اختلاف، سر جایش ماند. هر دو بازرگان از دست هم خشمگین شدند و با سر و صدا تا غروب آفتاب با هم درگیر بودند. سرانجام بازرگان اولی خسته شد و گفت: «بسیار خوب! تو درست می گویی! یک روز وقت ما به خاطر نیم دینار به هدر رفت.»
سپس یک و نیم دینار به بازرگان دوم داد. بازرگان دوم پول را گرفت و به سمت خانه اش به راه افتاد. شاگرد بازرگان اولی پشت سر بازرگان دوم دوید و خودش را به او رساند و گفت: «آقا،انعام من چی شد؟»
بازرگان، ده دینار به شاگرد همکارش انعام داد. وقتی شاگرد برگشت، بازرگان اولی به او گفت: «مگر تو دیوانه ای پسر؟! کسی که به خاطر نیم دینار ،یک روز وقت خودش و مرا به هدر داد چگونه به تو انعام می دهد؟!»
شاگرد ده دینار انعام بازرگان دومی را به اربابش نشان داد. آن مرد خیلی تعجب کرد و در پی همکارش دوید و وقتی به او رسید با حیرت از او پرسید: «آخر تو که به خاطر نیم دینار این همه بحث و سر و صدا کردی، چگونه به شاگرد من انعام دادی؟!»
بازرگان دومی پاسخ داد: «تعجب نکن دوست من، اگر کسی در وقت معامله نیم دینار زیان کند در واقع به اندازه نیمی از عمرش زیان کرده است چون شرط تجارت و بازرگانی حکم می کند که هیچ مبلغی را نباید نادیده گرفت و همه چیز را باید به حساب آورد، اما اگر کسی در موقع بخشش و کمک به دیگران گرفتار بی انصافی و مال پرستی شود و از کمک کردن خودداری کند نشان داده که پست فطرت و خسیس است. پس من نه می خواهم به اندازه نیمی از عمرم زیان کنم و نه حاضرم پست فطرت و خسیس باشم.»
قابوس نامه
@TorkAz
@TorkAz
روزی دو بازرگان به حساب معامله هایشان می رسیدند. در پایان، یکی از آن دو به دیگری گفت: «طبق حسابی که کردیم من یک دینار به تو بدهکار هستم.»
بازرگان دیگر گفت: «اشتباه می کنی! تو یک و نیم دینار به من بدهکار هستی؟»
آن دو بر سر نیم دینار با هم اختلاف پیدا کردند و تا ظهر برای حل آن با هم حرف زدند اما باز هم اختلاف، سر جایش ماند. هر دو بازرگان از دست هم خشمگین شدند و با سر و صدا تا غروب آفتاب با هم درگیر بودند. سرانجام بازرگان اولی خسته شد و گفت: «بسیار خوب! تو درست می گویی! یک روز وقت ما به خاطر نیم دینار به هدر رفت.»
سپس یک و نیم دینار به بازرگان دوم داد. بازرگان دوم پول را گرفت و به سمت خانه اش به راه افتاد. شاگرد بازرگان اولی پشت سر بازرگان دوم دوید و خودش را به او رساند و گفت: «آقا،انعام من چی شد؟»
بازرگان، ده دینار به شاگرد همکارش انعام داد. وقتی شاگرد برگشت، بازرگان اولی به او گفت: «مگر تو دیوانه ای پسر؟! کسی که به خاطر نیم دینار ،یک روز وقت خودش و مرا به هدر داد چگونه به تو انعام می دهد؟!»
شاگرد ده دینار انعام بازرگان دومی را به اربابش نشان داد. آن مرد خیلی تعجب کرد و در پی همکارش دوید و وقتی به او رسید با حیرت از او پرسید: «آخر تو که به خاطر نیم دینار این همه بحث و سر و صدا کردی، چگونه به شاگرد من انعام دادی؟!»
بازرگان دومی پاسخ داد: «تعجب نکن دوست من، اگر کسی در وقت معامله نیم دینار زیان کند در واقع به اندازه نیمی از عمرش زیان کرده است چون شرط تجارت و بازرگانی حکم می کند که هیچ مبلغی را نباید نادیده گرفت و همه چیز را باید به حساب آورد، اما اگر کسی در موقع بخشش و کمک به دیگران گرفتار بی انصافی و مال پرستی شود و از کمک کردن خودداری کند نشان داده که پست فطرت و خسیس است. پس من نه می خواهم به اندازه نیمی از عمرم زیان کنم و نه حاضرم پست فطرت و خسیس باشم.»
قابوس نامه
@TorkAz
این مطلب عالیه👌👌
شخصی چای را آنقدر کم رنگ مینوشید که به سختی میتوانستیم بفهمیم که آبِ جوش نیست؛ چربی و نمک هم اصلاً نمیخورد؛ ورزش میکرد و... و...
میگفت که اینها برای سلامتی بد است و سکته میآورَد.
او در چهل و پنج سالگی در اثرِ سکتهٔ قلبی درگذشت!
منتظرِ هرچه باشیم، همان برایمان پیش می آید؛
هرگز پول را برای بیماری و مشکلات پس انداز نکنیم ، چون رخ میدهد . پول را برای عروسی، برای خرید خانه، خرجِ زیارت، مسافرت و نظایرِ آن پس انداز کنیم.
برای هرچه آماده شوی، همان نصیبت میشود ...
رسانه آذربایجان 👇
🆔 @TorkAz
شخصی چای را آنقدر کم رنگ مینوشید که به سختی میتوانستیم بفهمیم که آبِ جوش نیست؛ چربی و نمک هم اصلاً نمیخورد؛ ورزش میکرد و... و...
میگفت که اینها برای سلامتی بد است و سکته میآورَد.
او در چهل و پنج سالگی در اثرِ سکتهٔ قلبی درگذشت!
منتظرِ هرچه باشیم، همان برایمان پیش می آید؛
هرگز پول را برای بیماری و مشکلات پس انداز نکنیم ، چون رخ میدهد . پول را برای عروسی، برای خرید خانه، خرجِ زیارت، مسافرت و نظایرِ آن پس انداز کنیم.
برای هرچه آماده شوی، همان نصیبت میشود ...
رسانه آذربایجان 👇
🆔 @TorkAz