آه ای شهزاده!
ای محبوب رؤیایی!
ای دو چشمانت
رهی روشن بسوی شهر زیبایی
ای نگاهت باده ای در جام مینایی
آه بشتاب ره بسی دور است
لیک در پایان این ره
قصر پر نور است...
#فروغ_فرخزاد
@textplace
ای محبوب رؤیایی!
ای دو چشمانت
رهی روشن بسوی شهر زیبایی
ای نگاهت باده ای در جام مینایی
آه بشتاب ره بسی دور است
لیک در پایان این ره
قصر پر نور است...
#فروغ_فرخزاد
@textplace
آیا دوباره
باغچهها را بنفشه خواهم کاشت؟
و شمعدانیها را
در آسمان پشت پنجره خواهم گذاشت؟
#فروغ_فرخزاد
@textplace
باغچهها را بنفشه خواهم کاشت؟
و شمعدانیها را
در آسمان پشت پنجره خواهم گذاشت؟
#فروغ_فرخزاد
@textplace
دوستت میدارم
دوستت میدارم
یک لحظه از مقابل چشمم
دور نمیشوی،
نفسم از یادت میگیرد
و خونم در قلبم طغیان میکند.
#فروغ_فرخزاد
@textplace
دوستت میدارم
یک لحظه از مقابل چشمم
دور نمیشوی،
نفسم از یادت میگیرد
و خونم در قلبم طغیان میکند.
#فروغ_فرخزاد
@textplace
انسان متمدّن آن کسی است که در تنهایی احساس تنهایی نکند؛
مردم هیچ چیز به ما نمیدهند که ما خودمان از بدست آوردنش عاجز باشیم...!
#فروغ_فرخزاد
@textplace
مردم هیچ چیز به ما نمیدهند که ما خودمان از بدست آوردنش عاجز باشیم...!
#فروغ_فرخزاد
@textplace
سکوت چیست بجز حرفهای ناگفته…
من از گفتن میمانم .
اما زبان گنجشکان ؛
زبان زندگی ،
جمله های جاری جشن طبیعت است .
#فروغ_فرخزاد
@textplace
من از گفتن میمانم .
اما زبان گنجشکان ؛
زبان زندگی ،
جمله های جاری جشن طبیعت است .
#فروغ_فرخزاد
@textplace
.
ديدم كه مى رهم
ديدم كه مى رهم
ديدم كه پوست تنم از انبساط عشق ترك مى خورد
ديدم كه حجم آتشينم
آهسته آب شد
و ريخت، ريخت، ريخت
در ماه، ماهِ به گودى نشسته، ماهِ منقلبِ تار
در يكديگر گريسته بوديم
در يكديگر تمام لحظه ى بى اعتبار وحدت را
ديوانه وار زيسته بوديم.
#فروغ_فرخزاد
@textplace
ديدم كه مى رهم
ديدم كه مى رهم
ديدم كه پوست تنم از انبساط عشق ترك مى خورد
ديدم كه حجم آتشينم
آهسته آب شد
و ريخت، ريخت، ريخت
در ماه، ماهِ به گودى نشسته، ماهِ منقلبِ تار
در يكديگر گريسته بوديم
در يكديگر تمام لحظه ى بى اعتبار وحدت را
ديوانه وار زيسته بوديم.
#فروغ_فرخزاد
@textplace
من از نهایت شب حرف میزنم
من از نهایت تاریکی
و از نهایت شب حرف می زنم
اگر به خانه ی من آمدی
برای من ای مهربان چراغ بیاور
و یک دریچه که از آن
به ازدحام کوچه خوشبخت بنگرم
#فروغ_فرخزاد
@textplace
من از نهایت تاریکی
و از نهایت شب حرف می زنم
اگر به خانه ی من آمدی
برای من ای مهربان چراغ بیاور
و یک دریچه که از آن
به ازدحام کوچه خوشبخت بنگرم
#فروغ_فرخزاد
@textplace
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
کنون که در کنار او نشسته ای
تو و شراب و دولتِ وصال او !
گذشته رفت و آن فسانه کهنه شد
تن تو ماند و عشق ِبی زوال او
#فروغ_فرخزاد
@textplace
تو و شراب و دولتِ وصال او !
گذشته رفت و آن فسانه کهنه شد
تن تو ماند و عشق ِبی زوال او
#فروغ_فرخزاد
@textplace
شانه های تو
همچو صخره های سخت و پرغرور
موج گیسوان من در این نشیب
سینه میکشد چو آبشار نور
شانه های تو
چون حصارهای قلعه ای عظیم
رقص رشته های گیسوان من بر آن
همچو رقص شاخه های بید در کف نسیم
#فروغ_فرخزاد
@textplace
همچو صخره های سخت و پرغرور
موج گیسوان من در این نشیب
سینه میکشد چو آبشار نور
شانه های تو
چون حصارهای قلعه ای عظیم
رقص رشته های گیسوان من بر آن
همچو رقص شاخه های بید در کف نسیم
#فروغ_فرخزاد
@textplace