یادی از #عباس_نعلبندیان، هنرمندی که غریبانه #خودکشی کرد
«نمیدانم. گویی کسی در دلم میگریست. من لرزیدم. مرد شومی در اینجا نفس میکشد.»
پس از #انقلاب اسلامی، عباس نعلبندیان بیجهت و بدون دلیل جفا دید تا اینکه تاب نیاورد و خودش را کُشت. آیدین آغداشلو، نقاش و هنرمند ایرانی در مقالهای مینویسد که آخرین جملهی عباس نعلبندیان پیش از مرگ در دفتر یادداشت روزانهاش این بود: «خدا کند که امروز و فردا کسی سراغم نیاید» و تا سه روز پس از خودکشی کسی به سراغش نیامد.
با پیروزی انقلاب اسلامی، #کارگاه_نمایش تعطیل شد و تعدادی از اعضای کارگاه به دادگاه احضار شدند و عباس نعلبندیان #بازداشت شد و ۴ ماه را در #زندان گذراند که موجبات آزار روحی شدیدی برای او فراهم آورد. پس از #آزادی از زندان با محدودیتهای بسیار روبهرو شد و او را خانهنشین کردند.
عباس نعلبندیان ابتدا در خیابان جمهوری، خیابان سی تیر ساکن بود اما پس از انقلاب این منزل را #مصادره کردند و او مجبور شد به منزل پدریاش که در خیابان پیروزی، میدان بروجردی بود نقل مکان کند. با بیکاری و خانهنشینی و مصادره منزل مسکونیاش، نعلبندیان دچار فقر شدید شد و باعث شد که او رابطهاش را جز با تعداد معدودی از دوستان قطع کند. عباس نعلبندیان در اول خرداد سال ۱۳۶۸ و در سن ۴۲ سالگی با خوردن قرص اقدام به خودکشی کرد و در هفتم خردادماه درگذشت و در هشتم خرداد به خاک سپرده شد.
او در سال ۱۳۴۸ به عنوان مدیر و عضو شورا در کارگاه نمایش به کار مشغول شد . تا آخر سال ۱۳۵۷ در همین سمت باقی ماند. داستان کارگاه نمایش اینچنین اتفاق افتاد: رضا قطبی، مدیر عامل وقت رادیو تلویزیون ملی ایران که از بانیان ِ جشن هنر شیراز بود برای جشن هنر، فراخوانی برای نگارش #نمایشنامه جهت اجرا در دومین دورهی جشن هنر شیراز در سال ۱۳۴۷ داد که عباس نعلبندیان با نوشتن نمایشنامهی «پژوهشی ژرف و سترگ و نوین در سنگوارههای دورهی بیست و پنجم (یا چهاردهم یا بیستم) زمینشناسی» موفق به کسب جایزهی دوم مسابقهی #نمایشنامهنویسی جشن هنر شیراز شد.
جشن هنر شیراز، جشنوارهای از هنر و موسیقی بود که از سال ۱۳۴۶ تا ۱۳۵۶ و در پایان هر سال در شهر شیراز برگزار میشد. این جشنواره زیر نظر فرح پهلوی و با مدیریت فرخ غفاری، سینماشناس و منتقد و مورخ و کارگردان اجرا میشد. در بیانیهی هیئت داوران چنین ذکر شده بود: «جایزهی دوم به مبلغ پنجاه هزار ریال به نمایشنامهی "پژوهشی ..." اثر آقای عباس نعلبندیان که نوجوان روزنامهفروشی است و اثر او به عنوان شاهکاری از یک نابغه، از طرف چهار تن از داوران وزارت فرهنگ و هنر اعلام شد [اهدا میشود.] او تاکنون پایش به داخل هیچ تالار نمایشی نرسیده است.» آنها اعلام میکنند که علاوه بر این جایزه دو بورس برای مطالعه در رشتهی تئاتر در کشورهای خارجی در اختیار برندگان اول و دوم این مسابقه گذاشته میشود. آربی اُوانسیان، کارگردان سینما و تئاتر و نمایشنامهنویس به اجرای نمایش #نعلبندیان علاقهمند میشود و آن را به صحنه میبرد.
بر روی سنگ مزار نعلبندیان نوشته شده است که «در این غربت قریب ِ عطر تو را از کدامین طوفان باید خواست.»
بیشتر بخوانید:
https://goo.gl/0Slckq
@Tavaana_TavaanaTech
«نمیدانم. گویی کسی در دلم میگریست. من لرزیدم. مرد شومی در اینجا نفس میکشد.»
پس از #انقلاب اسلامی، عباس نعلبندیان بیجهت و بدون دلیل جفا دید تا اینکه تاب نیاورد و خودش را کُشت. آیدین آغداشلو، نقاش و هنرمند ایرانی در مقالهای مینویسد که آخرین جملهی عباس نعلبندیان پیش از مرگ در دفتر یادداشت روزانهاش این بود: «خدا کند که امروز و فردا کسی سراغم نیاید» و تا سه روز پس از خودکشی کسی به سراغش نیامد.
با پیروزی انقلاب اسلامی، #کارگاه_نمایش تعطیل شد و تعدادی از اعضای کارگاه به دادگاه احضار شدند و عباس نعلبندیان #بازداشت شد و ۴ ماه را در #زندان گذراند که موجبات آزار روحی شدیدی برای او فراهم آورد. پس از #آزادی از زندان با محدودیتهای بسیار روبهرو شد و او را خانهنشین کردند.
عباس نعلبندیان ابتدا در خیابان جمهوری، خیابان سی تیر ساکن بود اما پس از انقلاب این منزل را #مصادره کردند و او مجبور شد به منزل پدریاش که در خیابان پیروزی، میدان بروجردی بود نقل مکان کند. با بیکاری و خانهنشینی و مصادره منزل مسکونیاش، نعلبندیان دچار فقر شدید شد و باعث شد که او رابطهاش را جز با تعداد معدودی از دوستان قطع کند. عباس نعلبندیان در اول خرداد سال ۱۳۶۸ و در سن ۴۲ سالگی با خوردن قرص اقدام به خودکشی کرد و در هفتم خردادماه درگذشت و در هشتم خرداد به خاک سپرده شد.
او در سال ۱۳۴۸ به عنوان مدیر و عضو شورا در کارگاه نمایش به کار مشغول شد . تا آخر سال ۱۳۵۷ در همین سمت باقی ماند. داستان کارگاه نمایش اینچنین اتفاق افتاد: رضا قطبی، مدیر عامل وقت رادیو تلویزیون ملی ایران که از بانیان ِ جشن هنر شیراز بود برای جشن هنر، فراخوانی برای نگارش #نمایشنامه جهت اجرا در دومین دورهی جشن هنر شیراز در سال ۱۳۴۷ داد که عباس نعلبندیان با نوشتن نمایشنامهی «پژوهشی ژرف و سترگ و نوین در سنگوارههای دورهی بیست و پنجم (یا چهاردهم یا بیستم) زمینشناسی» موفق به کسب جایزهی دوم مسابقهی #نمایشنامهنویسی جشن هنر شیراز شد.
جشن هنر شیراز، جشنوارهای از هنر و موسیقی بود که از سال ۱۳۴۶ تا ۱۳۵۶ و در پایان هر سال در شهر شیراز برگزار میشد. این جشنواره زیر نظر فرح پهلوی و با مدیریت فرخ غفاری، سینماشناس و منتقد و مورخ و کارگردان اجرا میشد. در بیانیهی هیئت داوران چنین ذکر شده بود: «جایزهی دوم به مبلغ پنجاه هزار ریال به نمایشنامهی "پژوهشی ..." اثر آقای عباس نعلبندیان که نوجوان روزنامهفروشی است و اثر او به عنوان شاهکاری از یک نابغه، از طرف چهار تن از داوران وزارت فرهنگ و هنر اعلام شد [اهدا میشود.] او تاکنون پایش به داخل هیچ تالار نمایشی نرسیده است.» آنها اعلام میکنند که علاوه بر این جایزه دو بورس برای مطالعه در رشتهی تئاتر در کشورهای خارجی در اختیار برندگان اول و دوم این مسابقه گذاشته میشود. آربی اُوانسیان، کارگردان سینما و تئاتر و نمایشنامهنویس به اجرای نمایش #نعلبندیان علاقهمند میشود و آن را به صحنه میبرد.
بر روی سنگ مزار نعلبندیان نوشته شده است که «در این غربت قریب ِ عطر تو را از کدامین طوفان باید خواست.»
بیشتر بخوانید:
https://goo.gl/0Slckq
@Tavaana_TavaanaTech
توانا
یادی از عباس نعلبندیان
«نمیدانم. گویی کسی در دلم میگریست. من لرزیدم. مرد شومی در اینجا نفس میکشد.»