این پزشکان، فوق تخصص خنده هستند!
goo.gl/2yPH81
«ما دلقکهایی بودیم که ماسک لبخند به چهره داشتیم اما پشت این نقاب، لحظه به لحظه حضورمان اشک میریختیم. امید در درمان این کودکان از اهمیت زیادی برخوردار است و امیدواریم بتوانیم با نشاندن لبخند بر دلهای این کودکان امید از دست رفتهشان را به آنها بازگردانیم.»
به گزارش ایسنا، روزنامه «ایران» همه اهل محل انتظارشان را میکشیدند. همه میدانستند که در خانه «اسماء» جشن تولدی برپاست. اما این را هم میدانستند که این جشن با همه جشنهای دیگر متفاوت است. دو پزشک فوق تخصص میهمان اسماء کوچولو بودند و قرار بود آرزوی اسماء را برآورده کنند.
تخصص این دو پزشک با تخصص همه پزشکانی که در این یکی دو ساله برای درمان این دختر تلاش کرده بودند، متفاوت بود. تخصص آنها نشاندن لبخند بر چهره درد کشیده کودکانی است که با بیماری مهلک سرطان مبارزه میکنند. اسماء از مدتی قبل وقتی پزشکان بیمارستان شفا از درمانش ناامید شدند به خانه بازگشت و از آن روز سکوت کرد؛ سکوتی که برای پدر و مادر اسماء هر ساعتش صد سال میگذشت؛ سکوتی مطلق، بیآنکه حتی لبخند محوی بر لبانش بنشیند؛ هر آنچه از دستشان برمیآمد کرده بودند تا مگر دخترکشان لبخندی بر لب بیاورد، اما تلاشها همه کوبیدن آب بود در هاون! سرانجام میهمانان ویژه جشن تولدش همراه با خاله آرزوها آمدند. قرارشان هم این بود که اسماء بعد از مدتها بخندد.
همین که شروع کردند به خواندن آهنگ «خونه مادربزرگه» برقی در چشمان دخترک پدیدار شد. اشک شوق از چشمان همه جاری بود و شاید سختترین لحظات برای این دو پزشک خنده وقتی بود که باید اشکهایشان را پنهان میکردند و برای نشاندن لبخند بر صورت رنگ پریده اسماء اجرای نمایش کمیک خود را ادامه میدادند.
آن روز در خاطر اسماء به خاطرهای زیبا و فراموشنشدنی تبدیل شده است. او همان دقایق آغازین نمایش بود که بعد از مدتها درد را فراموش کرد و با همه وجود شروع کرد به خندیدن و بعد هم به همه قول داد که خیلی زود بهبودیاش را به دست آورد و همراه با پزشکان خنده به دیدار دیگر کودکان سرطانی برود. او دوباره متولد شد و شاید این آخرین لبخندی است که از چهره معصوم او در یادها خواهد ماند.
آرزوی دخترک بیآرزو
صدای شادی و لبخند در بخش کودکان بیمارستان شفا همه جا را پر کرده بود. کودکانی که مدتهاست با درد خو گرفتهاند، با چهرههایی رنگ پریده و درحالی که سرمهای دارویی بر بازوهای نحیف خود داشتند، به طرف سالنی میدویدند که دو پزشک خنده انتظارشان را میکشیدند. دو پسر جوان در نقش دو پزشک فوق تخصص خنده با پوشیدن روپوش سفید و صورتهای رنگ شده و کلاه گیسهای رنگی برای شاد کردن بچهها به بیمارستان آمده بودند.
آنها به همه اتاقها سرکشی میکردند و به هر جایی که وارد میشدند، موجی از شادی به هوا برمیخاست. صدای آواز دسته جمعی بچهها که همراه با دو پزشک میخواندند بذر امید را نه تنها در دل کوچک خودشان، بلکه در دل مادرانشان نیز مینشاند. همه بچهها با خوشحالی از عمو دکترها میخواستند که بازهم برایشان آواز بخوانند و نمایش اجرا کنند. در این میان اسماء دختر ۸ سالهای که از مدتی قبل با تومور سرطانی که در سرش رشد کرده، مبارزه میکرد از همه خوشحالتر بود و دوست داشت بازهم عمو دکترها را ببیند، اما تومور بدخیم پیروز شد و پزشکان که از ادامه درمان ناامید شده بودند از والدین اسماء خواستند تا او را در این روزهای آخر به خانه ببرند. دخترک همه درد و رنج بیماریاش را در سکوت سردش پنهان کرده و از روزی که به خانه بازگشته بود، کسی لبخندی بر لبانش ندیده و صدایی از او نشنیده بود.
هدی رشیدی، که در این سالها یارو یاور این کودکان بوده، تاکنون همراه با همیاران خود، آرزوهای بیش از ۲۰ کودک سرطانی را برآورده کرده، از پزشکان فوق تخصص خنده در بیمارستان و ایده شاد کردن بچههای بستری در بخش کودکان، این گونه گفت: مدتی قبل یک گروه فرهنگی و یک انجمن غیردولتی برای کمک به برآورده کردن آرزوی کودکان مبتلا به سرطان اعلام آمادگی کردند. از آنجایی که اعضای این گروه در بندر ماهشهر در زمینه تئاتر کمدی فعالیت میکنند با پیشنهاد آنها قرار شد با اجرای برنامههایی در بیمارستان شفا لبخند را به کودکان مبتلا به سرطان هدیه کنند. چند ماه پیش نخستین برنامه در بیمارستان انجام شد و دو هنرمند این گروه به همراه خاله آرزوها درحالی که لباس پزشکی به تن داشتند و چهره هایشان را شبیه دلقکها کرده بودند برنامههای شادی برای بچهها اجرا کردند و این بچهها با خوشحالی برای چند ساعت درد و رنج را فراموش کردند.
https://telegram.me/joinchat/B5XELjvByQFyPHYQMdMTiQ
goo.gl/2yPH81
«ما دلقکهایی بودیم که ماسک لبخند به چهره داشتیم اما پشت این نقاب، لحظه به لحظه حضورمان اشک میریختیم. امید در درمان این کودکان از اهمیت زیادی برخوردار است و امیدواریم بتوانیم با نشاندن لبخند بر دلهای این کودکان امید از دست رفتهشان را به آنها بازگردانیم.»
به گزارش ایسنا، روزنامه «ایران» همه اهل محل انتظارشان را میکشیدند. همه میدانستند که در خانه «اسماء» جشن تولدی برپاست. اما این را هم میدانستند که این جشن با همه جشنهای دیگر متفاوت است. دو پزشک فوق تخصص میهمان اسماء کوچولو بودند و قرار بود آرزوی اسماء را برآورده کنند.
تخصص این دو پزشک با تخصص همه پزشکانی که در این یکی دو ساله برای درمان این دختر تلاش کرده بودند، متفاوت بود. تخصص آنها نشاندن لبخند بر چهره درد کشیده کودکانی است که با بیماری مهلک سرطان مبارزه میکنند. اسماء از مدتی قبل وقتی پزشکان بیمارستان شفا از درمانش ناامید شدند به خانه بازگشت و از آن روز سکوت کرد؛ سکوتی که برای پدر و مادر اسماء هر ساعتش صد سال میگذشت؛ سکوتی مطلق، بیآنکه حتی لبخند محوی بر لبانش بنشیند؛ هر آنچه از دستشان برمیآمد کرده بودند تا مگر دخترکشان لبخندی بر لب بیاورد، اما تلاشها همه کوبیدن آب بود در هاون! سرانجام میهمانان ویژه جشن تولدش همراه با خاله آرزوها آمدند. قرارشان هم این بود که اسماء بعد از مدتها بخندد.
همین که شروع کردند به خواندن آهنگ «خونه مادربزرگه» برقی در چشمان دخترک پدیدار شد. اشک شوق از چشمان همه جاری بود و شاید سختترین لحظات برای این دو پزشک خنده وقتی بود که باید اشکهایشان را پنهان میکردند و برای نشاندن لبخند بر صورت رنگ پریده اسماء اجرای نمایش کمیک خود را ادامه میدادند.
آن روز در خاطر اسماء به خاطرهای زیبا و فراموشنشدنی تبدیل شده است. او همان دقایق آغازین نمایش بود که بعد از مدتها درد را فراموش کرد و با همه وجود شروع کرد به خندیدن و بعد هم به همه قول داد که خیلی زود بهبودیاش را به دست آورد و همراه با پزشکان خنده به دیدار دیگر کودکان سرطانی برود. او دوباره متولد شد و شاید این آخرین لبخندی است که از چهره معصوم او در یادها خواهد ماند.
آرزوی دخترک بیآرزو
صدای شادی و لبخند در بخش کودکان بیمارستان شفا همه جا را پر کرده بود. کودکانی که مدتهاست با درد خو گرفتهاند، با چهرههایی رنگ پریده و درحالی که سرمهای دارویی بر بازوهای نحیف خود داشتند، به طرف سالنی میدویدند که دو پزشک خنده انتظارشان را میکشیدند. دو پسر جوان در نقش دو پزشک فوق تخصص خنده با پوشیدن روپوش سفید و صورتهای رنگ شده و کلاه گیسهای رنگی برای شاد کردن بچهها به بیمارستان آمده بودند.
آنها به همه اتاقها سرکشی میکردند و به هر جایی که وارد میشدند، موجی از شادی به هوا برمیخاست. صدای آواز دسته جمعی بچهها که همراه با دو پزشک میخواندند بذر امید را نه تنها در دل کوچک خودشان، بلکه در دل مادرانشان نیز مینشاند. همه بچهها با خوشحالی از عمو دکترها میخواستند که بازهم برایشان آواز بخوانند و نمایش اجرا کنند. در این میان اسماء دختر ۸ سالهای که از مدتی قبل با تومور سرطانی که در سرش رشد کرده، مبارزه میکرد از همه خوشحالتر بود و دوست داشت بازهم عمو دکترها را ببیند، اما تومور بدخیم پیروز شد و پزشکان که از ادامه درمان ناامید شده بودند از والدین اسماء خواستند تا او را در این روزهای آخر به خانه ببرند. دخترک همه درد و رنج بیماریاش را در سکوت سردش پنهان کرده و از روزی که به خانه بازگشته بود، کسی لبخندی بر لبانش ندیده و صدایی از او نشنیده بود.
هدی رشیدی، که در این سالها یارو یاور این کودکان بوده، تاکنون همراه با همیاران خود، آرزوهای بیش از ۲۰ کودک سرطانی را برآورده کرده، از پزشکان فوق تخصص خنده در بیمارستان و ایده شاد کردن بچههای بستری در بخش کودکان، این گونه گفت: مدتی قبل یک گروه فرهنگی و یک انجمن غیردولتی برای کمک به برآورده کردن آرزوی کودکان مبتلا به سرطان اعلام آمادگی کردند. از آنجایی که اعضای این گروه در بندر ماهشهر در زمینه تئاتر کمدی فعالیت میکنند با پیشنهاد آنها قرار شد با اجرای برنامههایی در بیمارستان شفا لبخند را به کودکان مبتلا به سرطان هدیه کنند. چند ماه پیش نخستین برنامه در بیمارستان انجام شد و دو هنرمند این گروه به همراه خاله آرزوها درحالی که لباس پزشکی به تن داشتند و چهره هایشان را شبیه دلقکها کرده بودند برنامههای شادی برای بچهها اجرا کردند و این بچهها با خوشحالی برای چند ساعت درد و رنج را فراموش کردند.
https://telegram.me/joinchat/B5XELjvByQFyPHYQMdMTiQ
Instagram
.
این پزشکان، فوق تخصص خنده هستند! «ما دلقکهایی بودیم که ماسک لبخند به چهره داشتیم اما پشت این نقاب، لحظه به لحظه حضورمان اشک میریختیم. امید در درمان این کودکان از اهمیت زیادی برخوردار است و امیدواریم بتوانیم با نشاندن لبخند بر دلهای این کودکان امید از…
این پزشکان، فوق تخصص خنده هستند! «ما دلقکهایی بودیم که ماسک لبخند به چهره داشتیم اما پشت این نقاب، لحظه به لحظه حضورمان اشک میریختیم. امید در درمان این کودکان از اهمیت زیادی برخوردار است و امیدواریم بتوانیم با نشاندن لبخند بر دلهای این کودکان امید از…
Forwarded from تواناتک Tavaanatech
آش سرآشپز
در حاشیه مورد هدف قرلر گرفتن ناوچه کنارک توسط نیروهای خودی
طرح از بهنام محمدی
https://bit.ly/2WIyyKw
دریادار خانزادی، فرمانده نیروی دریایی ارتش، در مهر ماه ۱۳۹۷ گفته بود که مبنای انتصابات آینده در نیروی دریایی ارتش، انجام و اجرای فعالیتهای فرهنگی و قرانی در قالب طرح مصباح ابلاغی از سازمان عقیدتی سیاسی ارتش (زیر نظر ولی فقیه) خواهد بود.
#کارتون #خامنه_ای #تخصص #ناوچه_کنارک
@tavaanatech
در حاشیه مورد هدف قرلر گرفتن ناوچه کنارک توسط نیروهای خودی
طرح از بهنام محمدی
https://bit.ly/2WIyyKw
دریادار خانزادی، فرمانده نیروی دریایی ارتش، در مهر ماه ۱۳۹۷ گفته بود که مبنای انتصابات آینده در نیروی دریایی ارتش، انجام و اجرای فعالیتهای فرهنگی و قرانی در قالب طرح مصباح ابلاغی از سازمان عقیدتی سیاسی ارتش (زیر نظر ولی فقیه) خواهد بود.
#کارتون #خامنه_ای #تخصص #ناوچه_کنارک
@tavaanatech
یک معلم که توسط هسته گزینش آموزش و پرورش واجد شرایط کار کردن دانسته نشده، برای ما پیامی فرستاده و گفته دلایلی که برای ردکردن او به طور شفاهی به او گفته شده، از چه قرار است که در تصویر میبینید.
معیارهای گزینش کارمندان در جمهوری اسلامی همچنان سرسپردگی به معیارهای ایدئولوژیک است.
آیا شما هم چنین تجربههایی داشتهاید؟
برای ما از تجربهتان بنویسید.
به نظرتان نتیجه این گزینشها برای جامعه چه بوده است؟
#گزینش #جمهوری_اسلامی #معلم #ایدئولوژی #تخصص #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
معیارهای گزینش کارمندان در جمهوری اسلامی همچنان سرسپردگی به معیارهای ایدئولوژیک است.
آیا شما هم چنین تجربههایی داشتهاید؟
برای ما از تجربهتان بنویسید.
به نظرتان نتیجه این گزینشها برای جامعه چه بوده است؟
#گزینش #جمهوری_اسلامی #معلم #ایدئولوژی #تخصص #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
پرسش: تخصصتون چیه که درباره کشاورزی صحبت میکنید؟
سخنگوی کمیسیون کشاورزی: من روحانی هستم و علوم سیاسی هم خواندهام که با امنیت غذایی یک جورهایی ارتباط داره و با کشاورزی هم پس حتماً مرتبط است!!
- از ابتدای استقرار نظام جمهوری اسلامی، سردمداران حکومت مدعی شدند که «تعهد» بر «تخصص» ارجحیت دارد. منظورشان از تعهد، سرسپردگی به ارزشهای مطلوب حکومت بود. به همین سبب افرادی بدون تخصص را به صرف انقیاد ظاهری به مکتب مورد نظرشان، در راس امور گماردند. این روند همچنان ادامه دارد. اما جالب اینجاست که همین سردمداران اگر بیمار بشنوند، نزد مبرزترین پزشکان و حتی به کشورهای اروپایی میروند!
امور مملکت ما، به این سبک اداره میشوند که کسی مثل این فرد حوضوی، عضو کمیسیون کشاورزی است. سایر امور هم اینچنین است. حال و روز مملکت را هم که میبینید!
#تخصص #حوزه #آخوند #تعهد #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
سخنگوی کمیسیون کشاورزی: من روحانی هستم و علوم سیاسی هم خواندهام که با امنیت غذایی یک جورهایی ارتباط داره و با کشاورزی هم پس حتماً مرتبط است!!
- از ابتدای استقرار نظام جمهوری اسلامی، سردمداران حکومت مدعی شدند که «تعهد» بر «تخصص» ارجحیت دارد. منظورشان از تعهد، سرسپردگی به ارزشهای مطلوب حکومت بود. به همین سبب افرادی بدون تخصص را به صرف انقیاد ظاهری به مکتب مورد نظرشان، در راس امور گماردند. این روند همچنان ادامه دارد. اما جالب اینجاست که همین سردمداران اگر بیمار بشنوند، نزد مبرزترین پزشکان و حتی به کشورهای اروپایی میروند!
امور مملکت ما، به این سبک اداره میشوند که کسی مثل این فرد حوضوی، عضو کمیسیون کشاورزی است. سایر امور هم اینچنین است. حال و روز مملکت را هم که میبینید!
#تخصص #حوزه #آخوند #تعهد #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech