آموزشکده توانا
58.2K subscribers
29.8K photos
36.1K videos
2.54K files
18.5K links
کانال رسمی «توانا؛ آموزشکده جامعه مدنی»
عكس،خبر و فيلم‌هاى خود را براى ما بفرستيد:
تلگرام:
t.me/Tavaana_Admin

📧 : info@tavaana.org
📧 : to@tavaana.org

tavaana.org

instagram.com/tavaana
twitter.com/Tavaana
facebook.com/tavaana
youtube.com/Tavaana2010
Download Telegram
برای مادرم از عاشورای ۸۸ تا همین چند روز پیش، هر روزش عاشورا بود

عکس هایی که می بینید، یکی بوسه شهرام بر گونه #مادر است وقتی که هنوز برای اعتراض به خیابان نرفته بود. دیگری عکس پدر و مادری است که همیشه نگران حضور شهرام در راهپیمایی های اعتراضی سال ۸۸ بودند و عکس آخر عکس وداع خانواده های کشته شدگان این سالهاست با مادر شهرام که زنده نماند تا در یک دادگاه عادلانه شاهد محاکمه قاتل فرزندش باشد. راحله فرج زاده تارانی خواهر شهرام می گوید مادرم رفت پیش شهرام ولی از عاشورای ۸۸ تا همین چند روز پیش هر روزش برای مادرم عاشورا بود...

خواهر شهرام وقتی خبر زیر گرفتن معترضان زیر خودروهای نیروی انتظامی در اینترنت دست به دست می چرخد، پای کامپیو‌تر صورت خونین برادرش را شناسایی می‌کند، جان و جهانش می‌لرزد و پشت لپ تاپ کوچک خانه‌اش بلند بلند گریه می‌کند.

در مصاحبه ای که پیشتر با راحله انجام داده بودم گفته است:

«برادرم آن موقع که در #راهپیمایی شرکت می‌کرد نه بچه بود نه از زندگی‌اش سیر شده بود. او می‌دانست که با شرکت در راهپیمایی زندگی‌اش را در چه خطری می‌اندازد. برادرم قبلا هم در راهپیمایی‌های اعتراضی شرکت کرده بود، وقتی پدرم به من می‌گفت این بچه‌ها دارند با جان خودشان بازی می‌کنند، من به شهرام گفتم که آقاجان نگران شماست. شهرام به من گفت، آبجی، اینکه آقاجان نگران است و می‌گوید مواظب باشید ما حتما مواظب هستیم اما اگر ما شرکت نکنیم پس کی شرکت کند؟»

راحله فرج‌زاده تارانی، خواهر شهرام می‌گوید مردم چاره‌ای جز دفاع از خود نداشتند: به محض اینکه یک نفر می‌گوید مرگ بر #دیکتاتور، این‌ها به مردم شلیک می‌کنند. بعد از اینکه این‌ها به یک عده آدم بی‌گناه شلیک می‌کنند، کسی مثل برادر من زیر گرفته می‌شود، چه انتظاری داشتند؟ بعد از اینکه مردم می‌بینند که این‌ها چطور به شکل فجیع و با این بی‌رحمی یک جوان را سه بار با ماشین زیر گرفته‌اند و بعد از آن هم نمی‌ایستند که جوان را حداقل به بیمارستان برسانند، کسانی که نمی‌دانم اصلا می‌شود اسمشان را آدم خطاب کرد، طبیعی است که مردم وقتی این‌ها را می‌بینند باید احساساتشان را نشان می‌دادند، باید می‌رفتند دو تا از این ماشین‌ها را آتش می‌زدند تا نفرتشان را نشان دهند، تا دلشان از این حرصی که داشتند، آرام می‌شد، چه انتظاری داشتند؟ مردم چه کار می‌توانستند بکنند؟

خواهر شهرام فرج‌زاده پیگیری‌های قضایی پرونده برادرش را بی‌حاصل می‌خواند:

«اولش یک عده از ما خواستند که آیا نمی‌خواهید شکایت کنید و دیه بگیرید؟ ما اولش یک واکنش عصبی نشان دادیم که از این‌ها ما دیه بگیریم؟ این‌ها قاتلان برادرم هستند. اما بعدش فکر کردیم که شاید ما اشتباه می‌کنیم و اگر این‌ها قبول کنند که دیه بدهند، به قول معروف حداقل قبول کردند که قاتل برادرم هستند اما این‌ها رذل‌تر و غیر انسان‌تر از این هستند که بپذیرند چنین کاری کردند، هیچ عکس العملی هم نسبت به خانواده برادرم و خانمش که جوان بود و دختر بچه‌اش نشان ندادند، هیچ مسولیتی نپذیرفتند. حتی ما تلاش کردیم بیمه‌ای که برادرم داشت را برای بچه‌اش بگیریم این‌ها همکاری نکردند، برخوردشان خیلی توهین آمیز بود، اول که اصلا می‌گفتند یک پژوی دزدیده شده مشکی به برادرتان زده است. بهانه‌های متفاوت. هر دفعه یک نگاه عاقل اندر سفیه به خانواده انداحتند و پوزخند زدند... برادرم می‌گوید احساس می‌کنیم هر دفعه که می‌رویم دارد به ما توهین می‌شود و الان مدت هاست که دیگر پیگیر نیستند.»

مسیح علی‌نژاد

#مستند۸۸
#عاشورای‌۸۸

@Tavaana_TavaanaTech