آموزشکده توانا
58.2K subscribers
29.9K photos
36.1K videos
2.54K files
18.6K links
کانال رسمی «توانا؛ آموزشکده جامعه مدنی»
عكس،خبر و فيلم‌هاى خود را براى ما بفرستيد:
تلگرام:
t.me/Tavaana_Admin

📧 : info@tavaana.org
📧 : to@tavaana.org

tavaana.org

instagram.com/tavaana
twitter.com/Tavaana
facebook.com/tavaana
youtube.com/Tavaana2010
Download Telegram
امید، جوان ۲۳ ساله‌ی ایرانی بار سفر می‌بندد و هر طور شده برای یک زندگی به‌تر به هم‌راه هم‌سرش به استرالیا می‌رود اما استرالیا آن‌ها را نمی‌پذیرد و این زوج جوان در اردوگاه پناهندگان در جزیره نائورو در پاپوآ گینه نو ساکن می‌شوند. امید طاقت بلاتکلیفی ندارد و در اعتراض به وضعیت نامناسب، خود را به آتش می‌کشد و فردای آن روز جانش را از دست می‌دهد. همسر امید می‌گوید که مقام‌های اردوگاه در رساندن او به بیمارستانی در کویینز‌لند کوتاهی کرده‌اند و یکی از دلایل مرگ وی همین تعلل در رساندن او به بیمارستان بوده است.

امید، دانشمند جوان ایرانی است. او برای دیدار با خانواده‌اش بار سفر می‌بندد و به ایران می‌آید. او دانش‌جوی فوق دکتری فیزیک اتمی در آمریکا است. او در ایران بازداشت می‌شود و هم‌اکنون مدت ۶ سال است که بدون مرخصی در زندان به سر می‌برد. او کلیه‌هایش بیمار می‌شود اما حکومت در درمان او تعلل می‌ورزد و او به #سرطان کلیه مبتلا می‌شود و یکی از کلیه‌هایش با جراحی از بدن او خارج می‌شود.

مردم به «امید» رای می‌دهند تا امیدهای سرزمین‌شان این‌ چنین سرنوشتی نداشته باشند و هر بار امیدشان ناامید می‌شود.
امید که روزگاری از راه برسد که «امید»‌های ایران سرنوشت به‌تری داشته باشند. انسان به «امید» زنده است.

+ عکس سمت راست #امید است که در اردوگاهی در استرالیا خود را به آتش کشید و درگذشت

@Tavaana_TavaanaTech
امیلی و بخشش موهایش به کودکان مبتلا به سرطان

تنها سه سال دارد اما والدینش می‌گویند که درک عمیقی از مفهوم بخشش دارد. والدین امیلی از او خواستند موهایش را برای بخشش به #کودکان مبتلا به سرطان کوتاه و اهدا کند.
مادرش می‌گوید نگهداری موهای بلندش دیگر آسان نبود. به همین خاطر او را تشویق کردند تا موهایش را کوتاه کند. #امیلی پذیرفت و به سالن آرایش‌گری عمویش رفت و عروسک مورد علاقه‌اش را هم با خودش برد.
عموی امیلی موهای هر دو را کوتاه کرد. مادر امیلی می‌گوید که موها را به جامعه #سرطان کانادا می‌فرستند زیراکه بعد از آن یادداشت تشکری دریافت خواهند کرد؛ یادداشتی که قدردانی را به امیلی نشان می‌دهد. آن‌ها می‌خواهند فرزندشان بیاموزد زندگی و هر آنچه داریم هدیه است و #بخشش زیبایی زندگی‌ست.
@Tavaana_TavaanaTech
#کامکارها برای #کودکان مبتلا به #سرطان نواختند. این گروه #موسیقی «شادمانه‌ها» را برای آنهایی اجرا کردند که به حمایت از ٢٥ سال فعالیت یک مؤسسه خیریه آمده بودند.
مؤسسه خیریه #محک به مناسبت ٢٥ سالگی خود و با مشارکت خانه موسیقی، ششم خرداد کنسرتی از سوی گروه کامکارها با عنوان «شادمانه‌ها» در تالار وحدت برگزار کرد.
اعضای گروه در سالن انتظار و در کنار آدمک‌های لوگوی محک حاضر می‌شوند و حاضران با شور و هیجان با آنها عکس‌های یادگاری می‌گیرند. ارسلان کامکار، نوازنده عود و خواننده، درباره مسئولیت اجتماعی هنرمندان و آگاهی‌بخشی به جامعه درخصوص فعالیت‌های مؤسسات خیریه گفت: «امیدوارم شاهد برپایی کنسرت‌ها و اجراهای گروه‌های موسیقی بیشتری در حمایت از مؤسسات خیریه باشیم. معتقدم اجرای کنسرت‌هایی با چنین هدفی در گردهم‌آوردن مردم جامعه از فعالیت‌های مؤسسات خیریه مردم‌نهاد وظیفه هر هنرمند مسئول است تا هنرشان را برای دغدغه‌های جامعه و اهداف خیرخواهانه به‌کار گیرند». (روزنامه‌ی شرق)
هی رو _ شیرین _ قاسم خان با اجرای گروه کامکارها تقدیم می‌شود به شما هم‌راهان همیشگی توانا
گروه کامکارها این اجرا در پیش از مراسم اعطای جایزه‌ی نوبل به شیرین عبادی در سال ۲۰۰۳ در شهر اسلو در نروژ اجرا کردند. در این کنسرت عده ای از خواننده ها و گروه های مطرح موسیقی جهان مانند کاردیگنز(The Cardigans) و کریگ دیوید به اجرای موسیقی پرداختند. این خوانندگان را ارکستر شصت نفره رادیوی نروژ همراهی کردند. مایکل داگلاس و همسرش کاترین زیتا جونز بازیگران مشهور سینمای هالیوود نیز به عنوان مجری برنامه در این کنسرت شرکت داشتند.
@Tavaana_TavaanaTech
حدیث بی‌قراری کارگران آق دره
هم سرطان می‌گیریم، هم شلاق می‌خوریم!

"شیر گوسفند سرطان زاست، آب آلوده است. دستمان به کاری نمی‌رود، بیکاریم. کاری نیست که خرج زندگی را از دلش بیرون بیاوریم، نه زمینی مانده برای شخم زدن و نه آب و علوفه‌ای باقی مانده که دامداری کنیم."

اینها درد دل یکی از کارگران آق دره است، کارگری که هم شلاق خورده و هم این روزها بیکار است.

حدیث کارگران فصلی معدن طلا در آق‌دره علیا، روستایی در سی و چند کیلومتری شهرستان تکاب آذربایجان غربی طولانی است، بی بهره از کار، زمین و درآمد و در محرومیت منطقه‌ای مرزی روزگار می‌گذرانند، صدای دادخواهی‌شان به هیچ جا نرسیده است که هیچ، شلاق هم خوردند، جریمه هم شدند، سابقه کیفری هم پیدا کردند.

دی ماه سال گذشته شرکت پویا زرکان به عنوان پیمانکار اصلی معدن طلای آق دره ۳۵۰ نفر از کارگران فصلی این معدن را به دلیل تمام شدن مدت قرارداد کاری‌شان تعدیل کرد. در اعتراض به این اقدام کارفرما، تجمع گسترده‌ای توسط کارگران اخراجی صورت گرفت که در نتیجه برخورد عوامل نگهبانی با معترضین، حوالی ساعت ۸ شب روز ششم دی ماه سال ۹۳ یکی از کارگران که تحت فشار روحی وارده شده قرار داشت در اعتراض به از دست دادن شغلش اقدام به #خودکشی کرد. در آن زمان دادگاه تکاب با شکایت کارفرما به اتهام ایجاد اغتشاش حدود ۲۶ نفر از کارگران را بازداشت کرد.

همین شکایت کارفرما، باعث شد که حکم جریمه و شلاق برای ۱۷ نفر از همین بازداشتی‌ها اواخر ماه گذشته اجرایی شود. کارگرانی که ماه‌هاست بیکارند و قرارداد شغلی ندارند، کارگرانی که تنها دلخوشی‌شان کار در معدن طلایی است که از سال ۱۳۸۳ در محدوده سکونتشان به بهره برداری رسیده، به جرم برگزاری یک تجمع صنفی، تجمعی که حاصل و نتیجه‌ای هم برای آنها در بر نداشته، شلاق می‌خورند.

"مدت‌هاست قرارداد نداریم، فقط یکی از ما ۱۷ نفر این روزها در معدن کار می‌کند، با بقیه ما قرارداد نبستند، ماه‌های گذشته خیلی تحت فشار بودیم، به ما مشکوک هستند، همه اتفاقات را گردن ما می‌اندازند، همه کاسه کوزه‌ها سر ما شکسته می‌شود".

از این کارگر که حتی حاضر نیست نام کوچکش جایی نوشته شود می‌پرسم، چگونه گذران زندگی می‌کنید؟ منبع درآمدتان کجاست؟ می‌گوید: نصف سال آواره کوهستانیم، نصف دیگر سال دربه‌در شهرهای بزرگ و تهرانیم. چند نفری هم هر سال می‌رویم بندر دستفروشی می‌کنیم. از روستاها و شهرهای دیگر بیش از ۱۰۰۰ نفر در معدن طلا کار می‌کنند، ولی از آق دره علیا فقط ۶۰ نفر امسال قرارداد دارند و در معدن مشغولند.

این کارگر تازه از تهران برگشته است، چند روزی یک کار موقت ساختمانی داشته: "معدن در محدوده روستای ماست، به نظر شما این عدالت است که با وجود این همه طلای زیر پاهایمان، آواره و سرگردان شهرها باشیم، شب‌ها روی نیمکت‌های پارک بخوابیم و روزها فعلگی کنیم؟"

خانه‌های کاه‌گلی روستا سال‌هاست که از شدت انفجارهای #معدن ترک خورده است، خبر شلاق خوردن کارگران که رسید، این ترک‌ها عمیق‌تر شد، شلاق هم یک #سرطان دیگر بود، یک آلودگی دیگر، حاصل همان طلاهایی که زیر پای روستاییان آق دره علیا، زیر خاک خانه‌های آنها خوابیده است.

این روزها رسانه‌ها پر شده است از اخبار این شلاق خوردن، چند تا از تشکل‌های رسمی کارگری هم در اعتراض به این حکم بیانیه و اطلاعیه صادر کرده‌اند، همین امروز صبح هم مدیرکل استان آذربایجان غربی به دلیل بی‌اطلاعی از اجرای این حکم #شلاق برکنار شده است، همه فعالان کارگری همه آنها که دغدغه معاش فرودستان را دارند معتقدند که قوه قضاییه نباید به این پرونده ورود می‌کرد.

همه این واکنش‌ها در عرض همین یک هفته، شاید توانسته باشد کمی این کارگران را آرام کند، شاید هم بتواند مرهم ناچیری باشد بر زخم شلاق‌های ماموران و معذوران، اما تا وقتی‌که #کارگران #آق دره بیکارند، تا زمانی که نصیب آنها از گنجینه طلای زیر پاهایشان، آوارگی و دربه‌دری و داغ مجرمیت باشد، خوشبختی و امنیت واژه‌های گنگ و گمنامی هستند که در قاموس دورافتاده منطقه محروم و مرزی آق دره، به این زودی‌ها معنا نمی‌شوند.

نسرین هزاره مقدم- ایلنا
@Tavaana_TavaanaTech