This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مادر جاویدنام غزاله چلابی، در سالگرد کشته شدن دخترش، این ویدیو دکلمه را منتشر کرد
«دختر نازم بخواب آرام 💝🥀🕊»
در روز ۳۰ شهریور ۱۴۰۱، در حالی که در خیابان فیلم میگرفت، ناگهان، گلولهای به سمت غزاله چلابی شلیک شد و بر زمین افتاد. تلفنش هنوز در دستش بود و در حال ضبط تصویر مردمی که بهتزده و حیران بالای سر غزاله جمع شده بودند و فریاد میزدند: «یکی رو کشتند.»
غزاله چلابی، ۳۳ ساله، فارغالتحصیل رشته «امور بانکی» و حسابدار یک شرکت خصوصی بود. او عاشق سفرهای هیچهایکی و طبیعتگردی بود و همیشه رمانهای تازه را دنبال میکرد، با همه مهربان بود و برای شنیدن حرفهای آدمهای اطرافش گوشی شنوا داشت. غزاله از سگهای بیمار و گرسنه خیابانی حمایت میکرد و چند سالی بود که هر جمعه ساعت چهار صبح راهی یکی از کوههای اطراف آمل میشد. علَمکوه و دماوند و خیلی از قلههای معروف ایران را فتح کرده بود و هر روز میدوید که برای کوهنوردی آماده باشد. غزاله یکی از همان زنهایی بود که در سالهای اخیر هرجا که میتوانست روسریاش را برمیداشت.
غزاله پس از اصابت تیر، پنج روز در کما بود. چنانکه خالهاش میگوید یک گلولهی جنگی به پیشانیاش شلیک شده بود، پیشانیاش را سوراخ کرده بود و به حالت انفجار از سرش بیرون رفته بود. طوری که پشت سرش به اندازه یک نارنگی سوراخ شده بود. دکترهایش گفته بودند بصلالنخاعش آسیب ندیده بود و برای همین با اینکه دچار مرگ مغزی شده بود اما حرکات غیرارادی بدنش مثل تپش قلب و عملکرد شُشها ادامه داشت. غزاله میخواست که در صورت مرگ مغزی اعضای بدنش اهدا شود. دوبار هم در سالهای گذشته کارتهای اهدای عضو را پر کرده بود. وقتی که دکترها اعلام کردند راهی برای زنده نگهداشتنش نیست، هنوز ۹ عضو بدنش سالم بود و میشد که برای پیوند به دیگران اهدا شود. اما نهادهای امنیتی اجازه این کار را ندادند.
غزاله چلابی از دنبال کنندههای صفحه اینستاگرام توانا بود.
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#شجاعت_را_تکثیر_کنیم
#اتحاد_رمز_پیروزی
#غزاله_چلابی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
«دختر نازم بخواب آرام 💝🥀🕊»
در روز ۳۰ شهریور ۱۴۰۱، در حالی که در خیابان فیلم میگرفت، ناگهان، گلولهای به سمت غزاله چلابی شلیک شد و بر زمین افتاد. تلفنش هنوز در دستش بود و در حال ضبط تصویر مردمی که بهتزده و حیران بالای سر غزاله جمع شده بودند و فریاد میزدند: «یکی رو کشتند.»
غزاله چلابی، ۳۳ ساله، فارغالتحصیل رشته «امور بانکی» و حسابدار یک شرکت خصوصی بود. او عاشق سفرهای هیچهایکی و طبیعتگردی بود و همیشه رمانهای تازه را دنبال میکرد، با همه مهربان بود و برای شنیدن حرفهای آدمهای اطرافش گوشی شنوا داشت. غزاله از سگهای بیمار و گرسنه خیابانی حمایت میکرد و چند سالی بود که هر جمعه ساعت چهار صبح راهی یکی از کوههای اطراف آمل میشد. علَمکوه و دماوند و خیلی از قلههای معروف ایران را فتح کرده بود و هر روز میدوید که برای کوهنوردی آماده باشد. غزاله یکی از همان زنهایی بود که در سالهای اخیر هرجا که میتوانست روسریاش را برمیداشت.
غزاله پس از اصابت تیر، پنج روز در کما بود. چنانکه خالهاش میگوید یک گلولهی جنگی به پیشانیاش شلیک شده بود، پیشانیاش را سوراخ کرده بود و به حالت انفجار از سرش بیرون رفته بود. طوری که پشت سرش به اندازه یک نارنگی سوراخ شده بود. دکترهایش گفته بودند بصلالنخاعش آسیب ندیده بود و برای همین با اینکه دچار مرگ مغزی شده بود اما حرکات غیرارادی بدنش مثل تپش قلب و عملکرد شُشها ادامه داشت. غزاله میخواست که در صورت مرگ مغزی اعضای بدنش اهدا شود. دوبار هم در سالهای گذشته کارتهای اهدای عضو را پر کرده بود. وقتی که دکترها اعلام کردند راهی برای زنده نگهداشتنش نیست، هنوز ۹ عضو بدنش سالم بود و میشد که برای پیوند به دیگران اهدا شود. اما نهادهای امنیتی اجازه این کار را ندادند.
غزاله چلابی از دنبال کنندههای صفحه اینستاگرام توانا بود.
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#شجاعت_را_تکثیر_کنیم
#اتحاد_رمز_پیروزی
#غزاله_چلابی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
فاطمه مجتبایی، مادر جاویدنام غزاله چلابی، ضمن انتشار این ویدیو نوشت:
«هوا، هوای پاییز است
و من هوای تو در دل دارم 😔
تویی که از نبودنت سرشااارم 💔
و دلتنگیت پاییز را به گریه می اندازد 😭»
دلتنگیهای خانوادههای دادخواه تمامی ندارد. حق هم دارند. فرزندان آزاده و شجاع ایران، جرمشان آزادیخواهی بود و اگر یک حکومت مردمی و ملی و نرمال در ایران حاکم بود، حالا شرایط خیلی فرق میکرد و کشوری با ثروت سرشار و منابع انسانی مستعد، در جهان جایگاهی ویژه داشت و غزالهها شادمانه در کنار خانوادههایشان زندگی را جشن میگرفتند.
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#شجاعت_را_تکثیر_کنیم
#اتحاد_رمز_پیروزی
#نه_میبخشیم_نه_فراموش_میکنیم
#یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
«هوا، هوای پاییز است
و من هوای تو در دل دارم 😔
تویی که از نبودنت سرشااارم 💔
و دلتنگیت پاییز را به گریه می اندازد 😭»
دلتنگیهای خانوادههای دادخواه تمامی ندارد. حق هم دارند. فرزندان آزاده و شجاع ایران، جرمشان آزادیخواهی بود و اگر یک حکومت مردمی و ملی و نرمال در ایران حاکم بود، حالا شرایط خیلی فرق میکرد و کشوری با ثروت سرشار و منابع انسانی مستعد، در جهان جایگاهی ویژه داشت و غزالهها شادمانه در کنار خانوادههایشان زندگی را جشن میگرفتند.
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#شجاعت_را_تکثیر_کنیم
#اتحاد_رمز_پیروزی
#نه_میبخشیم_نه_فراموش_میکنیم
#یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
فاطمه مجتبایی با این ویدیو روز کوهنورد را به فرزند دلیرش تبریک گفت.
۱۴۰۳/۷/۲۹ روز کوهنورد
جان مادر روزت مباارک 💔
آخرین کلام غزاله چلابی پیش از جاودانه شدن این بود: «نترسید، نترسید»
در روز ۳۰ شهریور ۱۴۰۱، در حالی که در خیابان فیلم میگرفت، ناگهان، گلولهای به سمت غزاله چلابی شلیک شد و بر زمین افتاد. تلفنش هنوز در دستش بود و در حال ضبط تصویر مردمی که بهتزده و حیران بالای سر غزاله جمع شده بودند و فریاد میزدند: «یکی رو کشتند.»
غزاله چلابی، ۳۳ ساله، فارغالتحصیل رشته «امور بانکی» و حسابدار یک شرکت خصوصی بود. او عاشق سفرهای هیچهایکی و طبیعتگردی بود و همیشه رمانهای تازه را دنبال میکرد، با همه مهربان بود و برای شنیدن حرفهای آدمهای اطرافش گوشی شنوا داشت. غزاله از سگهای بیمار و گرسنه خیابانی حمایت میکرد و چند سالی بود که هر جمعه ساعت چهار صبح راهی یکی از کوههای اطراف آمل میشد. علَمکوه و دماوند و خیلی از قلههای معروف ایران را فتح کرده بود و هر روز میدوید که برای کوهنوردی آماده باشد. غزاله یکی از همان زنهایی بود که در سالهای اخیر هرجا که میتوانست روسریاش را برمیداشت.
غزاله پس از اصابت تیر، پنج روز در کما بود. چنانکه خالهاش میگوید یک گلوله جنگی به پیشانیاش شلیک شده بود، پیشانیاش را سوراخ کرده بود و به حالت انفجار از سرش بیرون رفته بود. طوری که پشت سرش به اندازه یک نارنگی سوراخ شده بود. دکترهایش گفته بودند بصلالنخاعش آسیب ندیده بود و برای همین با اینکه دچار مرگ مغزی شده بود اما حرکات غیرارادی بدنش مثل تپش قلب و عملکرد شُشها ادامه داشت. غزاله میخواست که در صورت مرگ مغزی اعضای بدنش اهدا شود. دوبار هم در سالهای گذشته کارتهای اهدای عضو را پر کرده بود. وقتی که دکترها اعلام کردند راهی برای زنده نگهداشتنش نیست، هنوز ۹ عضو بدنش سالم بود و میشد که برای پیوند به دیگران اهدا شود. ولی مأموران امنیتی به خانوادهاش اجازهی این کار را ندادند و گفتند که «با این کار از غزاله اسطورهسازی میشود.»
اما او اسطوره شد، چون دماوند سرفراز و استوار.
#کوهنوردی🗻
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#شجاعت_را_تکثیر_کنیم
#اتحاد_رمز_پیروزی
#غزاله_چلابی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
۱۴۰۳/۷/۲۹ روز کوهنورد
جان مادر روزت مباارک 💔
آخرین کلام غزاله چلابی پیش از جاودانه شدن این بود: «نترسید، نترسید»
در روز ۳۰ شهریور ۱۴۰۱، در حالی که در خیابان فیلم میگرفت، ناگهان، گلولهای به سمت غزاله چلابی شلیک شد و بر زمین افتاد. تلفنش هنوز در دستش بود و در حال ضبط تصویر مردمی که بهتزده و حیران بالای سر غزاله جمع شده بودند و فریاد میزدند: «یکی رو کشتند.»
غزاله چلابی، ۳۳ ساله، فارغالتحصیل رشته «امور بانکی» و حسابدار یک شرکت خصوصی بود. او عاشق سفرهای هیچهایکی و طبیعتگردی بود و همیشه رمانهای تازه را دنبال میکرد، با همه مهربان بود و برای شنیدن حرفهای آدمهای اطرافش گوشی شنوا داشت. غزاله از سگهای بیمار و گرسنه خیابانی حمایت میکرد و چند سالی بود که هر جمعه ساعت چهار صبح راهی یکی از کوههای اطراف آمل میشد. علَمکوه و دماوند و خیلی از قلههای معروف ایران را فتح کرده بود و هر روز میدوید که برای کوهنوردی آماده باشد. غزاله یکی از همان زنهایی بود که در سالهای اخیر هرجا که میتوانست روسریاش را برمیداشت.
غزاله پس از اصابت تیر، پنج روز در کما بود. چنانکه خالهاش میگوید یک گلوله جنگی به پیشانیاش شلیک شده بود، پیشانیاش را سوراخ کرده بود و به حالت انفجار از سرش بیرون رفته بود. طوری که پشت سرش به اندازه یک نارنگی سوراخ شده بود. دکترهایش گفته بودند بصلالنخاعش آسیب ندیده بود و برای همین با اینکه دچار مرگ مغزی شده بود اما حرکات غیرارادی بدنش مثل تپش قلب و عملکرد شُشها ادامه داشت. غزاله میخواست که در صورت مرگ مغزی اعضای بدنش اهدا شود. دوبار هم در سالهای گذشته کارتهای اهدای عضو را پر کرده بود. وقتی که دکترها اعلام کردند راهی برای زنده نگهداشتنش نیست، هنوز ۹ عضو بدنش سالم بود و میشد که برای پیوند به دیگران اهدا شود. ولی مأموران امنیتی به خانوادهاش اجازهی این کار را ندادند و گفتند که «با این کار از غزاله اسطورهسازی میشود.»
اما او اسطوره شد، چون دماوند سرفراز و استوار.
#کوهنوردی🗻
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#شجاعت_را_تکثیر_کنیم
#اتحاد_رمز_پیروزی
#غزاله_چلابی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech