آموزشکده توانا
57.8K subscribers
30.2K photos
36.3K videos
2.54K files
18.6K links
کانال رسمی «توانا؛ آموزشکده جامعه مدنی»
عكس،خبر و فيلم‌هاى خود را براى ما بفرستيد:
تلگرام:
t.me/Tavaana_Admin

📧 : info@tavaana.org
📧 : to@tavaana.org

tavaana.org

instagram.com/tavaana
twitter.com/Tavaana
facebook.com/tavaana
youtube.com/Tavaana2010
Download Telegram
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM

✊🏻🕯️✌🏻

دادخواهی امروز
حق این سرزمین‌است
ملتی بس مصمم
حرف آخر همین‌است

بخشش قاتل هرگز
هیچ سکوتی روا نیست
ما طرفدار حقیم
وقت غم یا عزا نیست

ملتی دادخواهیم
ظلم را بر نتابیم
تا عدالت نجوییم
تا حقیقت نیابیم

مهرک هزاوه

❤️🕊️💚

#دادخواهی
#نه_میبخشیم_نه_فراموش_میکنیم
#من_هم_شمعی_روشن_خواهم_کرد
#از_جنایات_سپاه_بنویسیم
#پرواز۷۵۲
#زن_زندگی_آزادی
#هنر_اعتراض
#شعر_انقلابی
#هواپیمای_اوکراینی
#یاری_مدنی_توانا
#ps725
#ps725justice

تدوين ويدئو: @samy_fardi
موزیک متن:@toygarisikli

@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
جناب خسرو آذربیگ، شاعر و نوازنده منتقد، در این ویدیو شعری در وصف مجلس شورای اسلامی گفته و متن زیر را نیز در صفحه اینستاگرام خود منتشر کرده است:
.
«اگر به من بگویند: تو بیا رای بده و با همان یک رای خودت بشو رئیس مجلس... باز هم پای صندوق نخواهم رفت. در این کشور نه مجلس مردمی داریم و نه این حکومت جمهوری است. همه کسانی که به ظاهر مسئولیتی دارند، فقط از یک نفر پیروی کرده و فقط بله قربان می‌گویند. هیچ اراده‌ای از خود ندارند که بتوانند قدمی در جهت بهبود اوضاع بردارند. ضمن اینکه تمام افرادی که مثلاً تایید صلاحیت شده‌اند، بی استثنا صلاحیت و شایستگی چنان جایگاهی را ندارند. چرا که این صلاحیت توسط کسانی تایید شده است که خودشان اصلا صلاحیت ندارند در این زمینه اظهار نظر کرده و تصمیمی بگیرند.»

- نظر شما چیست؟

#رای_نمیدهم #من_رای_نمیدهم
#رای_یعنی_خیانت_و_شرکت_در_جنایت
#شعر_اعتراضی #هنر_اعتراض
#شعر_طنز #مجلس_فرمایشی #من_اینجا_ریشه_در_خاکم
#خسرو_آذربیگ #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
شعر طنز انتخاباتی آقای خسرو آذربیگ، هنرمند معترض:

«ما در کدام دنیا سیر می‌کنیم که دهه هاست با این وعده‌ها ما را به هر طرف که دوست دارند می‌کشند؟»
khosrow_azarbeyg

#وعده_های_انتخاباتی
#ایرج_ملکی #قالیباف #علی_مطهری
#شعر_اعتراضی #شعر_طنز_سیاسی #شعر_طنز #شعر_طنز_اجتماعی
#هنر_اعتراض #خسرو_آذربیگ #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
خانم سهیلا جورکش عزیز از قربانیان اسیدپاشی عامدانه بر روی زنان در اصفهان، این ویدیو را به مناسبت سر رسیدن بهار و نوروز ۱۴۰۳ منتشر کرد و نوشت:

«گشت گرداگرد مهر تابناك، ايران زمين

روز نو آمد و شد شادی برون زندر كمين

ای تو يزدان، ای تو گرداننده گ‌ی مهر و سپهر

برترينش كن اين گاه و اين زمين. سال نو را به همه شما همراهان عزیز شادباش می گویم
سال پیروزی نور بر تاریکی
امیدوارم در این سال لبخندتان مانند شکوفه‌های بهاری بشکفه
دلتون سبز و قلبتان پر از مهر نور
عشق باشد.برای شما سالی سرشار از آرامش درونی .سلامتی .عشق .صلح آرزومندم»

soheila.jorkesh

- هنوز که هنوز است، اسیدپاشان اصفهان و آمران و مشوقان آن‌ها نه تنها مجازات نشده‌اند، بلکه همچنان در رده‌های مختلف حکومت حضور دارند.

ظلم بزرگی که هیچگاه لکه ننگ آن از دامن جمهوری اسلامی پاک نخواهد شد.

#سهیلاجورکش #اسیدپاشی_زنجیره_ای_اصفهان #عیدنوروز #شعر #شکوفه #بهار #صلح_جهانی #نور_بر_تاریکی_پیروز_است #نوروز۱۴۰۳ #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
سالگرد درگذشت شاعر رنگ

«غذاهای مادرم چه خوب بود. تازه من به او ايراد می‌گرفتم كه رنگ سبز خورش اسفناج چرا متمايل به كبودی است.
آدم چه دير می فهمد. من چه دير فهميدم كه انسان يعنی عجالتاً.
ايران مادرهای خوب دارد و غذاهای خوشمزه و روشنفكران بد و دشت های دلپذير.
و همين.»
شما کدام شعر سهراب را بیشتر زمزمه می‌کنید؟

درباره زندگی و زمانه‌ی سهراب سپهری بخوانید:
https://tavaana.org/fa/Sohrab_Sepehri

#یاری_مدنی_توانا
#نه_به_جمهورى_اسلامىژ
#سهراب_سپهری
#شعر
#شاعر
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
وطن! ای مادر افتاده در بند!
شکوه دامنت چین دماوند
سلام ای سرزمین مهربانی!
سلام ای آفتاب زندگانی!
دلت آیینهٔ شفاف الماس
نسیمت تازه، چون عطر گل یاس
سرود صبح امیدی، پناهی
نشستی گر چه در شام سیاهی
اسیر دشمنان بی‌خرد، تو
گرفتار خرافات و حسد، تو
تو ای میراث قوم آریایی!
شکفته در میان خون چرایی؟
چرا اینگونه غمگین در سکوتی؟ 
چرا خالی‌تر از صحرای لوتی؟
چرا در پنجهٔ دشمن اسیری؟
نمی‌خیزد چرا از تو نفیری؟
نسیم باد نوروزت کجا رفت؟
شب تاریک من! روزت کجا رفت؟
چرا آمیخت با ماتم سرشتت؟
قلم آخر چرا در خون نوشتت؟
جوانی کردم و کردم رهایت
تن و جانم بود ایران! فدایت!
تو را در داغ ویرانی نبینم!
الهی از دلت ماتم نچینم!
من، آن فرزند بی‌اندیشه، چون باد
رها کردم تو را در دست صیاد
رها کردم تو را، در بند گشتم
جدا از ریشه و پیوند گشتم
به دور از تو، گسسته تار و پودم
گرفته پیله‌ای از غم، وجودم
همان فرزند دور از مادرم من
ببین! گنجشک بی بال و پرم من
به سویت کاش روزی پر گشایم!
چنان طفلی به دامانت بیایم
خرابی باد سهم دشمنانت!
فدای خاک پاک و آسمانت!
در این عالم شکوهت جاودان باد!
دل مرد و زنانت شادمان باد!
پناه کودکانت باد خاکت!
فدایت عاشقان سینه چاکت!
اگر دورم، دلم همواره آنجاست
که ایران تا قیامت خانهٔ ماست

علی رضا جعفری(آزادی)

#ایران #شعر #برای_ایران #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
شعری از شیدای همدانی از درون زندان زاهدان
در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳

شیدای همدانی در این شعر ضمن گلایه از برخی دوستانش، تلنگری بر برخی هنرمندان می‌زند و مسئولیت هنرمند را یادآوری می‌کند.

قاسم بهرامی با تخلص شعری، شیدای همدانی، شاعر، نوازنده و هنرمند زندانی است.
شیدای همدانی در یکی از کلیپ‌های خود در مورد جمهوری اسلامی گفته است:
«این‌ها برای آبادی نیامدند. این‌ها برای نابودی ایران آمدند؛ ولی ما فرزندان کوروش اجازه نمی‌دهیم و راه را بر تجاوز آنان می‌بندیم».
شیدای همدانی، شاعر، خواننده و نوازنده است که آثار و اشعار سیاسی و حماسی او در سال‌های گذشته، مورد توجه بسیاری قرار گرفته است. شیدای همدانی، از شاگردان زنده‌یاد استاد فرهنگ شریف در تارنوازی و موسیقی است.

بر اساس اطلاعات رسیده به «توانا»، شیدای همدانی، اکنون با حکم ۱۶ سال حبس (۷ سال قابل اجرا)، بدون هیچ‌گونه حق مرخصی، در سکوت رسانه‌ای و خبری، به دور از همدان، شهر زادگاه و خانوده خود، با اتهام‌های انتسابی دیگری که هنوز برایشان حکمی صادر نشده، در حبس به سر می‌برد.

آموزشکده توانا پیشتر در یکی از قسمت‌های مجموعه برنامه «روایت یک پرونده» به بررسی پرونده شیدای همدانی، شاعر زندانی، پرداخته بود.

https://youtu.be/BsSwkuzJDxw

متن شعر جدید شیدای همدانی که امروز به دستمان رسید به شرح زیر است:

خبر داری هنرمندی خردمند
به دام ناکسان، افتاده در بند؟!

به بند ناخردمندان گمراه
بدون مونس و غمخوار و همراه

به زنجیری که از جنس جنون است
جنونی که به رنگ سرخ خون است

در این زندان، کسی حالش نپرسد
ز اوج و وسعت بالش نپرسد

منم آن مرد آزاد هنرمند
در این زندان و این زنجیر و این بند

کسی اینجا ز حالم باخبر نیست
خبر حتا ز یاری هم، دگر نیست

رفیقانم مرا از یاد بردند
درون قلب من آرام مُردند

گمانم یاد ما را باد بُرده
مرا حتا خدا از یاد بُرده

اگرچه این خودش درد کمی نیست
ولی چون بگذرد، دیگر غمی نیست

بداند گوهری، قدر گُهر را
و زرگر می‌شناسد قدر زر را

قلم، یار و هنر، گشته نگارم
وطن هم، مونس و دلدار و یارم

هنر، یعنی ز آزادی سُرودن
و خاک پاک میهن را سُتودن

هر آن‌کس از هنر، آکنده باشد
همیشه نام نیکش زنده باشد

هنربندان، هنر را می‌فروشند
به دیناری، گُهر را می‌فروشند

ببین آن خائنان انجمن را
به یک سکّه، فروشند این وطن را

هنر که‌اندر پی یاری نباشد
پیامش بهر بیداری نباشد

درون نطفه می‌گردد فراموش
بسان آتشی که گشته خاموش

هنرمندی اگر، با مردمت باش!
پناه مردم سردرگمت باش!

بخوان شعری که چون شمشیر، تیز است
چو نوری با سیاهی در ستیز است

بخوان آواز خون و خشم و آتش
ز کورش، از سیاوش، هم ز آرش

بگو از کاوه و یعقوب و بابک
بخوان شور و همایون و چکاوک

بساز آهنگ آزادی و یاری
ز رزم و گوی و میدان و سواری

ز زندان و ز زنجیر و اسارت
ز شیخ و هرزگی و قتل و غارت

بگو از عشق تا که پاک مانی
چو تاجی پاک، در این خاک مانی

من از روزی که عزم خاک کردم
ز ناپاکی، دلم را پاک کردم

ز ایران گفتم و از خاک پاکم
اگر حتا کنندم چاک‌چاکم

کمانم، دفتر و نوک قلم، تیر
رفیق و مونسم، زندان و زنجیر

به شور و مستی این خاک، سوگند
به عشق عاشقان پاک، سوگند

اگر صد سال در زندان بمانم
سرودی غیر آزادی نخوانم

هنرمندان! هنر، دُرّی گران است
هنر حتا گرامی‌تر ز جان است

بگویم تا بدانی که هنر چیست
که مانندش در این عالَم، گُهر نیست

هنر، در اوج هُشیاری و مستی
نباشد برتر از میهن‌پرستی

هنر، یعنی به راه خاک پاکت
دهی جان را، ولی نه مُشت خاکت

هنر، یعنی شرف، از خود گذشتن
شکنجه گشتن اما، برنگشتن

هنر، یعنی شکستن بند غم را
به دار آویختن، ظلم و ستم را

هنر، هم، رنگ و هم، آواز نور است
گَهی موج خروشان، گَه، صبور است

هنر، خورشید راهی ماندگار است
هنر، عِطر دل‌انگیز بهار است

هنر، آغاز راهی جاودان است
هنر، گُل‌واژه‌ای از آسمان است

هنر، یعنی خردمندی، ظرافت
هنر، یعنی وطن، یعنی شرافت

وطن، سُرخ است چون خون، سبز، چون برگ
نترسیدن ز حتا سایه‌ی مرگ

وطن، عشق است و ما عاشق‌ترینیم
و ما دلداده‌ی این سرزمینیم

وطن، پایان بند و بندگی‌هاست
هنر، آزادگی از بردگی‌هاست

هنر، آغاز شیدایی و مستی است
هنر، بی‌شک همان میهن‌پرستی است

#شیدای_همدانی #بیانیه #شعر #زندان_زاهدان #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech