آموزشکده توانا
59.1K subscribers
29.1K photos
35.7K videos
2.54K files
18.4K links
کانال رسمی «توانا؛ آموزشکده جامعه مدنی»
عكس،خبر و فيلم‌هاى خود را براى ما بفرستيد:
تلگرام:
t.me/Tavaana_Admin

📧 : info@tavaana.org
📧 : to@tavaana.org

tavaana.org

instagram.com/tavaana
twitter.com/Tavaana
facebook.com/tavaana
youtube.com/Tavaana2010
Download Telegram
نرگس محمدی، کنشگر حقوق بشر، برنده جایزه صلح نوبل و زندانی سیاسی، در یک پست اینستاگرامی از اعتراض جانانه زنان زندانی در حضور قضات و مقامات قضایی خبر داد، او نوشت:
.
«موج فریاد رسای زنان در فضای زندان پیچیده بود، ای کاش صدابرداری بود و سکوت محض خفت الود مقامات و قضات را که قادر به برآوردن یک کلمه از همان دهان‌هایی که احکام مرگ و زندان را پشت میزهایشان بلند می‌خوانند، نبودند، ضبط می‌کرد. این سکوت برای تاریخ شنیدنی است و قطعا تکرار خواهد شد.
گرچه این تصویر به دوربین هیچ عکاسی راه نیافت اما در روح و روان ما و ذهن جنایتکاران ثبت تاریخی شد. زنده باد مقاومت و امید

نرگس محمدی
۶ دی ۱۴۰۲
زندان اوین»
.
متن کامل را در اسلاید ها بخوانید

اما ایران جلیلی، مادر نسیم سلطان‌بیگی، از اعمال محدودیت ممنوع‌التماس شدن زنان معترض زندانی در پی کنش اعتراضی‌شان خبر داد، او در اپلیکیشن ایکس نوشت:

«دخترم #نسیم_سلطان_بیگی و ۱۲ نفر از هم‌بندی‌هایش به مدت ۱ ماه ممنوع التماس شده‌اند. این محدودیت ظالمانه ۶ دی ماه، در پی حضور قضات دادگاه انقلاب در بند زنان زندان اوین رخ داد. آنها این تصمیم را در واکنش به اعتراض زنان زندانی به نحوه رسیدگی به پرونده‌ها و صدور احکام اعدام گرفتند.»


#زن_زندگی_آزادی #نرگس_محمدی #جنبش_دادخواهی #مقاومت_زندگیست #بیانیه #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
مارتین لوتر کینگ؛ یک عمر مبارزه برای برابری

«هر کسی مسئولیت اخلاقی دارد که قوانین ناعادلانه را رعایت نکند.» این بخشی از نامه‌ی معروف مارتین لوتر کینگ از زندان بیرمنگام است.
کینگ که رهبر جنبش مدنی آمریکایی‌های آفریقایی‌تبار بود، همراه با دیگر فعالان مدنی، ده‌ها سال تلاش کرد توجه عمومی را به نژادپرستی نهادینه‌شده در جامعه جلب کند.
سرانجام، علی‌رغم ترور کینگ، تلاش‌های جنبش برابری‌خواهی نتیجه داد و به جداسازی در سراسر کشور پایان داد و رویای برابری و عدالت به واقعیت تبدیل شد.
https://youtu.be/j2ZOUfWgA3Q?feature=shared
در ساندکلاد
https://bit.ly/39oLnhq
نسخه نوشتاری
https://bit.ly/2xzvtDE

#پادکست #جنبش_ها_و_خیزش_ها
#مارتین_لوترکینگ #نژادپرستی #تبعیض_نژادی
#یاری_مدنی_توانا

@tavaana

@Tavaana_TavaanaTech
«در روزهای اعتراض عمومی و قدرتمند زنان بند اوین علیه اعدام، راحله راحمی‌پور؛ خواهر اعدامی و دادخواه زندانی، بر اثر حمله‌ی قلبی به بیمارستان اعزام شد.

جمهوری اسلامی در جایگاه جنایتکاران تاریخ ایستاده است. رژیمی که کشتار و اعدام می‌کند و بازمانده و دادخواه را نیز به زندان می‌افکند و شکنجه می‌کند.

روز چهارشنبه، چهارم بهمن ماه، در حالی که بند زنان زندان اوین برای اقدام اعتراضی عمومی علیه اعدام جوانان کشور و توقف اعدام آماده می‌شوند، ناگهان یکی از هم‌بندی‌های عزیزمان، راحله راحمی با حمله‌ی قلبی به بهداری زندان و پس از گرفتن نوار قلب به بیمارستان منتقل شد.
راحله یکی از ۴ زندانی سیاسی بند زنان اوین است که بالای ۷۰ سال سن دارند. او مبتلا به بیماری‌های متعدد از جمله تومور مغزی بوده و تحت درمان است، اما برای تحمل حبس به زندان آورده شده است.
راحله راحمی‌پور، یکی از دادخواهان ایرانی است که برای احقاق حق و اجرای عدالت، فعالیت کرده و اکنون به جرم دادخواهی در زندان است.
برادر راحله در دهه‌ی ۶۰ در زندان‌های جمهوری اسلامی اعدام شده و نوزاد بازمانده از او نیز در زندان ناپدید شده است.
جمهوری اسلامی در جایگاه جنایتکاران تاریخ ایستاده‌است. از یک سو با اعدام و ریختن خون زنان و مردان معترض، سیاست وحشیانه بی‌امان را دهه‌هاست که پیش می‌برد و غیرانسانی‌تر آن‌که برای سرکوب، به آن بسنده نکرده و تلاش می‌کند بازماندگان و دادخواهان را نیز با زندان، حبس در سلول‌های انفرادی و اعمال شکنجه‌های جسمی و روحی و روانی، تحت فشار وادار به سکوت کند.

دادخواهان به پا خاسته‌اند و تا تحقق عدالت از پای نمی‌نشینند. آن‌ها در زندانها هم مقاومت می‌کنند.»

- از اینستاگرام نرگس محمدی، برنده جایزه صلح نوبل و فعال حقوق بشر محبوس در زندان اوین
.
#راحله_راحمی_پور #زندان_اوین #جنبش_دادخواهی #مادران_دادخواه #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
وفادار، رپر معترض ساکن ایران، ویدیوی تازه‌ای در صفحه اینستاگرام خود منتشر کرده است. او در بخشی از یک ترانه می‌خواند: «... روزای خوب رو نوید دادیم ما، تو راه آزادی وطن نیکا و سارینا و حدیث دادیم،... زورگویی‌تون رو به انتهاست، اقتداری که فقط ادعاست، با درک حقیقت اتحاد، نزدیک‌تر شدیم به انقلاب»

او در شرح ابن ویدیو نوشته:
«امید»✌️

«امید چیز خیلی خوبیه، شاید بشه گفت بهترینِ چیزهاست و چیزهای خوب هیچ‌وقت نمی‌میرن…»

💚🤍❤️‍🩹

۱۴۰۲/۱۱/۱۴

@vafadar_official

- لازم به ذکر است، وفادار در داخل ایران زندگی مخفیانه دارد، اما اخیرا نیروهای اطلاعاتی شماره موبایل او را پیدا کرده و او را تهدید و احضار کردند، احضار تلفنی وجاهت قانونی ندارد و نباید به آن اعتنا کرد، ولی باید مراقب بود.

#جنبش #انقلاب #مهسا_امینی
#هنر_اعتراض #هنر_اعتراضی
#نه_به_اعدام #ایران #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
به یاد زنده یاد #بهنود_رمضانى جانباخته راه آزادی چهارشنبه سوری سال ۱۳۸۹

بهنود رمضانی متولد ۱۳۷۱ در شهرستان قائم‌شهر و دانشجوی سال اول رشته مکانیک دانشگاه صنعتی نوشیروانی بابل بود، او ساکن تهران و خانه‌اش حوالی فلکه دوم تهرانپارس بود.
برای چهارشنبه‌سوری سال ۸۹ بهنود رمضانی با دوستانش که انها هم معترض وضع موجود بودند، قرار می‌گذارد تا برای اعتراض به خیابان برود. به گفته مادرش «در آن شب چهارشنبه‌سوری، شب شوم، پسرم برای اینکه قدمی در راه آزادی بردارد رفته بود بیرون.
گفته بودند هر کسی بیرون بیاید خونش پای خودش است، ولی بهنود گوش نکرد و گفت من که گناهی ندارم، کاری نمی‌کنم، شاد زیستن که تاوان ندارد، آن شب هم پسرم برای آزادی‌خواهی رفته بود بیرون.»

حوالی ساعت ده شب پدرش با بهنود تماس می‌گیرد و به او می‌گوید به خانه برگردد اما کمتر از یک ربع بعد به خانه تماس گرفته شده و به خانواده می‌گویند خود را به بیمارستان برسانند. در بیمارستان پدر و مادر با جنازه بهنود مواجه می‌شوند. به گفته شاهدان عینی : موتورسوارهای نیروی انتظامی بی‌شماری بودند که با باتون و شوکر الکتریکی به بهنود حمله کردند، بعد بهنود افتاد روی زمین و آن‌ها افتادند روی سرش و به قصد کشت زدنش. حتی یکی موتورش را جا گذاشت، همان لحظه مردم هجوم آورند که آن‌ها را بگیرند، اما یک ماشین سمند که مردم شماره ماشینش را گرفته‌اند آن‌ها را سوار کرده بود.

سردار احمد رضا رادان در مصاحبه‌ای مدعی می‌شود که سه نفر در چهارشنبه‌سوری به دلیل انفجار نارنجک دستی کشته شدند و اشاره‌ای به بهنود رمضانی نمی‌کند. کلانتری ۱۴۷ اما پیگیر پرونده می‌شود و به خانواده می‌گوید شکایت کنید و پزشکی قانونی هم اعلام می‌کند مرگ بر اثر صدمات متعدد جسم سخت بوده است. قوه قضائیه تا سال‌ها حاضر به پیگیری پرونده نبود و با تهدید سعی در ساکت کردن خانواده رمضانی داشتند اما در نهایت در سال ۱۳۹۵ مجبور به محاکمه علی رسولی، سالار نادی و افشین کوهی، سه بسیجی قاتل می‌شوند و آن‌ها از اتهام قتل عمد تبرئه می‌شوند اما به جرم قتل غیرعمد به سه سال حبس و پرداخت دیه محکوم می‌شوند.

خانواده رمضانی این حکم را ناعادلانه و تحت فشار نهادهای امنیتی اعلام کردند. در طی این سال‌ها هر سال در سالروز مرگ بهنود اعضای خانواده‌اش را احضار و تهدید می‌کنند که حق برگزاری مراسم ندارید.

یاد و خاطره بهنود رمضانی تا همیشه در قلب ما زنده و گرامیست. 💔🕊️😞

از صفحه اینستاگرام مسعود علیزاده


#بهنود_رمضانى #چهارشنبه_سوری #جنبش_سبز #نه_میبخشیم_نه_فراموش_میکنیم #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
«اشک چشمانم خشک نمی‌شود و جگرم شرحه‌شرحه شده است. نیکا نماد ایستادگی نسل جوان ما ست. او شهیدِ راه آزادی زنان ایران از چنگال مرتجعین است.»
گوهر عشقی مادر دادخواه ستار بهشتی، کارگری که در زندان جمهوری اسلامی و زیر شکنجه به قتل رسید، با انتشار پیامی به گزارش هولناک قتل نیکا شاکرمی واکنش نشان داد.

متن کامل پیام این مادر دادخواه را بخوانیم:
«فرزندانم!
امروز گزارشِ قتلِ دختر جوانم #نیکا_شاکرمی را دیدم‌.اشک چشمانم خشک نمی شود و جگرم شرحه شرحه شده است.انگار یکبار دیگر ستّار و محمدّم را جلو چشمانم کشتند! دستانِ این رژیم به خون نیکا و سایر فرزندانم آلوده است.صدای فریادهای #مادران_خاوران ، #مادران_پارک_لاله ، مادران #جنبش_۸۸ ، و #مادران_دادخواه #دی_۹۶ و #آبان_۹۸ ، هنوز بلند است! حالا آفتاب آمد دلیل آفتاب! سندِ جنایت و دروغگویی #جمهوری_اسلامی را همه دنیا می بینند. همانطور که قبلا گفتم، تنها راهِ سعادت ملت ایران و دادخواهی عادلانه، سقوط جمهوری اسلامی و برگزاری دادگاه برای تک تک این جنایتکاران است. فرزندم نیکا قربانی خشونت این #حزب_اللهی ها و #پاسداران شد.حالا می دانیم که نیکا در آخرین لحظات زندگی کوتاهش چگونه در برابر #تعرض اینها مقاومت کرده و تا آخر، علیه رژیم خونخوار شعار داده است! نیکا نماد ایستادگی نسل جوان ماست. او شهیدِ راه #آزادی #زنان ایران از چنگال مرتجعین است.

یاد فرزندم نیکا را گرامی می دارم و از شما زنان و مردان ایرانی می خواهم به هر شیوه ای که می دانید، از #اعتصاب گرفته تا شیوه های اعتراضی دیگر، خواب این رژیم را به کابوس تبدیل کنید.

دعا می کنم این حکومتِ غیر انسانی به دست شما مردم ایران ساقط شود!

پاینده مردم ایران»

#نیکا_شاکرمی
#یاری_مدنی_توانا
#نه_به_جمهوری_اسلامی
@Tavaana_TavaanaTech
«پانزده سال پیش در چنین روزی #سهراب_اعرابی #علیه_فراموشی

پروین فهیمی، مادر سهراب که از فعالان صلح و عضو گروه مادران صلح است، سهراب در راهپیمایی دوشنبه ۲۵ خرداد از مادرش جدا شد و شب به خانه بازنگشت. خانواده در بیمارستان‌ها، کلانتری‌ها، زندان اوین و دادگاه انقلاب جستجو کردند اما نام سهراب در هیچ فهرستی، نه در فهرست اسامی اعلام شده در زندان اوین و نه در فهرست نصب شده بر دیوار دادگاه انقلاب نبود.پروین فهیمی هر روز صبح برای یافتن نشانه‌ای از پسرش به دادگاه انقلاب می‌رفت و هر بعد از ظهر عکس سهراب را جلوی در زندان اوین برده و عکس را به هر آزاد شده‌ای نشان می‌داد و می‌پرسید آیا او را دیده‌اند یا خیر. چند نفر مطمئن بودند او را دیده‌اند.

با این حال خانواده سهراب به زندان قزل حصار، شورآباد و آگاهی شاپور هم سر می‌زدند. در آگاهی به آنها گفته شد مسئولان ماموریتند و تا اول هفته بعد نیستند؛ بنابراین آنها ابتدای هفته به آگاهی مرکز تشخیص هویت رفتند و در آنجا عکس‌هایی از آلبوم عکس‌های ۱۵ تا ۲۰ ساله‌ها و ۲۰ تا ۲۵ ساله‌ها را نشان‌شان دادند و چون سهراب بین آنها نبود نتیجه گرفته می‌شود سهراب در زندان اوین است. روز چهارشنبه قبل از کنکور اعلام می‌شود هر کسی زندانی کنکوری دارد مدارک زندانی را بیاورد تا با کفالت آزاد شود. خانواده سهراب کفالت ۱۰ میلیون تومانی برای او سپردند اما در زندان مدارک سهراب را از آنجا که در لیست زندان اوین نبود قبول نکردند. روز بعد خانواده‌های مشابه را زیر پل اوین جمع کردند و به آنها اعلام کردند فرزندان آنها در بندهای مخصوص هستند و باید تکلیف آنها را از دادگاه انقلاب جویا شوند. در دادگاه انقلاب به خانواده‌های این ۳۹ نفر گفتند بروید کارهای مربوط به کفالت را انجام دهید، فاکس زده‌ایم و امروز آزاد می‌شوند. اما باز هم تا جمعه به خانواده سهراب خبری داده نشد.

در تاریخ ۲۰ تیر مادر سهراب اعرابی را به اداره تشخیص هویت ارجاع می‌دهند تا آلبوم‌های کشته‌شدگان را نگاه کند و مشخص می‌شود سهرابش با جای تیری در قلبش مظلومانه کشته شده‌است.

یاد و خاطره سهراب اعرابی تا همیشه در قلب ما زنده و گرامیست.💚✌️🥀🕊️😞💚💔»

از صفحه مسعود علیزاده، از جان‌به‌دربردگان فاجعه کهریزک
masoudalizadeh___

sohrabarabi
parvinfahimi88

درباره سهراب اعرابی بیش‌تر بخوانید:
https://tavaana.org/sohrab_aarabi/

#زن_زندگی_آزادی
#مرد_میهن_آبادی
#سهراب_اعرابی
#جنبش_سبز
#۲۵خرداد۸۸
#علیه_فراموشی
#مادران_دادخواه_ایران #دادخواهی
#نه_به_جمهوری_اسلامی #رای_بی_رای #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
پانزده سال پیش در چنین روزی : #علیه_فراموشی

انتخابات ریاست‌جمهوری سال هشتاد و هشت آغاز شد، بهترین فرصتی بود که احمدی‌نژاد برود و چون میرحسین موسوی می‌توانست به وضعیت پایان دهد مثل میلیون ها نفر از او حمایت کردم. در آن زمان در یک بنگاه املاک کار می‌کردم، برای این‌که از میرحسین موسوی حمایت کنیم بنگاه را ستاد کردیم تا یک تو دهنی به خامنه‌ای و مزدورانش بزنیم، روزهای خوبی بود، همه سبز بودیم و یک‌دست، شادی همه جا را فرا گرفته بود و مردم همه یک‌دست بودند تا این‌که تقلب و کودتای گسترده‌ای در انتخابات ۱۳۸۸ شکل گرفت، همه در شوک و اندوه بودیم و از این‌که به بازی گرفته شده بودیم و تقلب بزرگی شده بود بسیار ناراحت بودم، برای اعتراض به ساختار رژیم جمهوری اسلامی در بیشتر راهپیمایی‌ها اعتراضی شرکت داشتم، راهپیمایی سکوت ۲۵ خرداد ، راهپیمایی ۲۸ خرداد ، راهپیمایی ۳۰ خرداد و راهپیمایی روز ۱۸ تیر، روز هجدهم تیر مثل همیشه از کرج به تهران رفتم تا برای سالگرد فاجعه کوی دانشگاه ۱۳۷۸ شرکت کنم، تعداد مردم معترض نسبت به اعترضات قبلی خیلی کم بود و تعداد یگان ویژه ، نیروی انتظامی و لباس‌شخصی‌ها بسیار زیاد بودند ، چند ساعتی گذشت و اگر اشتباه نکنم حدود ساعت پنج و نیم بود که در یکی از خیابان های فرعی ولیعصر از سوی لباس‌شخصی‌ها شناسایی و دستگیر شدم، زیرا آنها من را در حال شعار دادن شناسایی کرده بودند.

در همان لحظه دستیگری اول تلفن همراه منو گرفتند بعدش به با یک دستمال زرد دور چشم هایم بستند و دست هایم را از پشت با دستبند پلاستکی محکم بستند و منو انداختند داخل صندوق عقب ماشین ، خیلی ترسیده بودم که قرار است من را کجا ببرند ، بعد از گذشت ۱۵ الی ۲۰ دقیقه من را از صندوق عقب ماشین بیرون آوردند و دو نفر من را بردند داخل یک ساختمان که صدای ضرب و شتم و ضجه جوانان به گوشم می‌رسید و از این موضوع ترسیده بودم که قرار است چه اتفاقی برآیم بیوفتد!!!. با همان چشم بند و دستبند روی زمین نشسته بودم که چند نفر تیشرت من را بالا زدند و خال کوبی که پشت کمرم بود را دیدند و شروع به کتک زدنم کردند که این علامت چیست روی کمرت؟! حسابی منو با لوله و باتوم زدند و حالا نوبت شخصی به نام حاجی شد که با این اسم صدایش میزدند!! اول فکر کردم این شخصی که حاجی صداش میزنند آدم خوبی است ولی سخت در اشتباه بودم زیرا حاجی یک جلاد شیطان صفتی بود که هیچ بویی از انسانیت نبرده بود، شخص حاجی با صدای بلند فریاد میزد که ندا آقا سلطان را میشناسی؟؟
و چرا اونو کشتی !! خیلی خیلی ترسیده بودم یک لحظه پیش خودم  فکر کردم که  نکنه دارند از من فیلم برداری میکنند تا قتل ندا آقاسلطان را به گردن من بیندازند!! هر چقدر اون شخص حاجی منو کتک می‌زد و سرم را به دیوار می‌کوبید تا از من اعتراف بگیرد گفتم من اصلا شخصی به نام ندا آقاسلطان را نمیشناسم که بخواهم اونو به قتل برسونم. حاجی بالاخره خسته شد و از کتک زدن من منصرف شد. تمام بدنم از شدت شکنجه ها درد میکرد و نمیدونستم کجا هستم و قرار است چه بلایی سر من خواهد آمد. خیلی تشنه بودم و بهشون التماس میکردم بهم آب بدهند، بعد از مدتی شخصی بهم گفت سرت را بالا بیار برایت آب آوردم ، من ساده تا سرم را بالا آوردم بیشرف حرومزاده اسپره فلفلی را تو صورتم خالی کرد و هیچ وقت اون زجری را کشیدم فراموش نمیکنم، مخصوصا صدای خنده هاشون که از شکنجه های امثال من داشتند لذت می‌برند.

چند ساعتی گذشت، هر کاری کردم چشم بند را پایین بیارم که کجا هستم نتوانستم، آنقدر محکم بسته بودند که سرم داشت منفجر میشد. صدای فریاد بازداشتی های دیگری را می‌شنیدم که داشتند التماس میکردن از شکنجه شون دست بکشند در همان لحظه شخصی با صدای بلند فریاد زد حاجی تو را خدا  نکشید گناه داره ، یک دفعه متوجه شدم لوله اسلحه روی سرم است و همون شخص حاجی بلند فریاد میزد دیکتاتور کیه؟؟!! از ترس سکوت کرده بودم که قرار است در اینجا بمیریم ،  بعد از چند دقیقه باز از دوباره  همشون شروع به خندیدن کردند. چند ساعتی گذشت که من را سوار یک ماشین کردند، پیش خودم همش فکر میکردم الان یک جایی منو پیاده میکنند و میگن آزادی ولی اینطور نبود و همش یک رویای بچه گانه بود. من را به پلیس امنیت میدان حر بردند و چشم بند و دست بندم را باز کردند، ساعت حدود ۱۱ شب بود و از اینکه از آن جهنمی که نمی‌دانستم کجا بود جان سالم بدر برده بودم بسیار خوشحال بودم ، ولی جوانان زیادی را دستگیر کرده بودند که همگی در پلیس امنیت به همراه من روی زمین نشسته بودیم ، بعد از حدود یک ساعت ما را سوار ماشین  ون پلیس کردند و ما را به پلیس پیشگیری میدان انقلاب انتقال دادند....

ادامه روایت مسعود علیزاده را اینجا بخوانید:
https://tinyurl.com/Kahrizak18

#جنایت_کهریزک #جنبش_سبز #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
Forwarded from گفت‌وشنود
یکی از مخاطبان صفحه اینستاگرام «گفت‌وشنود» پیامی برای ما فرستاده که توجه ما را جلب کرده. او می‌نویسد:

«توی محله قصردشت شیراز یه همسایه بهایی داشتیم. یک روز یکی از اقوام از جنوب برای ما خرمایی تازه آورده بود. پدرم تصمیم گرفت یک بسته خرما به همسایه بهائی بده. وقتی رفت و زنگ در خونه همسایه رو زد و زن همسایه درو باز کرد، زن همسایه بهائی هاج و واج مونده بود و بعد از مکثی کوتاه گفت: واقعا برای ما آوردین؟ باورم نمیشه! بابام گفت: چطور مگه؟ زن همسایه گفت: آخه ما بهایی هستیم، حتی همسایه‌ها جواب سلام ما رو هم نمیدن چه برسه که واسه ما چیزی بیارن. حتی نذری هم به ما نمی‌دن. بابام گفت، من شرمندم از طرف همه همسایه‌ها. ما همه انسانیم و برابر و هیچ چیز دیگه‌ای غیر از این مهم نیست».

این پیام را بدون تردید می‌توان نمودی از مداراجویی ایرانیان دانست که پیش از هر چیز ریشه در این واقعیت دارد که برای ایرانیان بیش از آن‌که مذهب مشترک اهمیت داشته باشد، سرنوشت مشترک است که اهمیت دارد.

سرنوشتی که در قالب کشوری به نام ایران تجلی پیدا می‌کند.

اگر به تحولات سیاسی-اجتماعی در ایران در طول یک قرن گذشته و حتی فراتر از آن، نگاه بیندازیم، به روشنی خواهیم دید این همدلی‌ها ذیل سرنوشت مشترک، شکل گرفته است.

به عنوان نمونه می‌توان از انقلاب مشروطه یاد کرد؛ وقتی محمدعلی شاه در تهران مشروطیت را نقض کرد، از تبریز و اصفهان و گیلان و دیگر نقاط ایران همدلانه به سمت تهران رفتند و تهران را فتح کردند و مشروطیت را برقرار کردند.

--------
در وبسایت گفت‌وشنود ببینید و بشنوید:

«همدلی ملی؛ راهی به سوی مدارای مذهبی»

https://dialog.tavaana.org/national-empathy/


#گفتگو_توانا #ملت_ایران #مدارای_مذهبی #جنبش_مشروطیت

@Diallogue1402
Forwarded from گفت‌وشنود

دختر ۲۲ ساله‌ای در شهریور ۱۴۰۱ به بهانه رعایت نکردن حجاب اجباری توسط گشت ارشاد تهران بازداشت شد و بعلت ضرب و شتم در بازداشت به قتل رسید.

او مهسا ژینا امینی نام داشت.

این حادثه موجی از اعتراضات سراسری در ایران به دنبال داشت و به یکی از بزرگ‌ترین جنبش‌های آزادی‌خواهی و برابری‌طلبی تاریخ معاصر کشور تبدیل شد.

قتل مهسا نماد سرکوب سیستماتیک علیه زنان و جوانان شد و جرقه‌ای برای مقاومت علیه دیکتاتوری و بی‌عدالتی.

جنبش "زن، زندگی، آزادی" که از مرگ مهسا شکل گرفت، خواستار پایان دادن به تبعیض‌های جنسیتی، محدودیت‌های اجتماعی و برچیدن حکومت دیکتاتور مذهبی شد.

این اعتراضات نه تنها در ایران بلکه در سطح بین‌المللی نیز بازتاب گسترده‌ای یافت و حمایت جوامع جهانی را به دنبال داشت.

مرگ مهسا امینی تبدیل به سمبلی از مبارزه برای عدالت و حقوق بشر در ایران شد.

https://dialog.tavaana.org/names/

#مهسا_امینی #ژینا #عدالت_خواهی #جنبش_زنان #گفتگو_توانا

@Dialogue1402
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
«سلام به #انسانیت سلام به #شرافت
مادر #گوهر_عشقی اعلام اعتصاب غذا در حمایت از آزادی #دایه_مینا و دادخواهان دیگر کرده، مادر گوهر سنش بالاست و مریض ما رضایت این رو به مادر گوهر ندادیم به عنوان فرزند دایه مینا، اما تصمیم مادر گوهر جدی است و دور از جون مادر گوهر میگوید من نه از مرگ میترسم نه از زندان نه از جمهوری اسلامی.»

از صفحه میلاد محمدی، برادر شهریار محمدی که اکنون مادرش در بازداشت است‌


اسرین محمدی، خواهر جاویدنام شهریار محمدی نیر در شبکه اجتماعی ایکس نوشت:
«پس از گذشت ۸ روز از بازداشت مادرم #دایه_مینا، همچنان از محل نگهداری و اتهامات وارد شده به او بی‌اطلاع هستیم. در تنها تماسی که با یکی از بستگان داشته، مادرم گفته است که به طور مداوم تحت بازجویی قرار دارد.
با وجود نیاز فوری به وکیل و دسترسی به داروهای ضروری‌اش، هنوز هیچ‌یک از این امکانات فراهم نشده است. همچنین، اخبار نگران‌کننده‌ای به دستمان رسیده که احتمال اعتصاب غذای مادرم را تأیید می‌کند. ما خواهان شفافیت و اقدامات فوری برای آزادی بی قید و شرط مادرم هستیم.»


#دادخواهی
#جنبش_دادخواهی
#همبستگی_ملی
#مادران_داغدار
#یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech