آموزشکده توانا
57.8K subscribers
30.2K photos
36.3K videos
2.54K files
18.6K links
کانال رسمی «توانا؛ آموزشکده جامعه مدنی»
عكس،خبر و فيلم‌هاى خود را براى ما بفرستيد:
تلگرام:
t.me/Tavaana_Admin

📧 : info@tavaana.org
📧 : to@tavaana.org

tavaana.org

instagram.com/tavaana
twitter.com/Tavaana
facebook.com/tavaana
youtube.com/Tavaana2010
Download Telegram
از رسول بداقی ۱۲ روز است که بی‌خبر هستیم.

رسول بداقی یک معلم شجاع و فعال صنفی برجسته‌ای است که طی سالیان اخیر بارها و بارها مورد بازداشت قرار گرفته است و زندانی شده است.

او دگرباره گویا بازداشت شده است ولی شورای هماهنگی تشکل‌های صنفی ایران خبر داده است که ۱۲ روز است که خانواده‌ی بداقی از او بی‌خبر هستند.

ارتباط با خانواده و نزدیکان از همان لحظه اول بازداشت حق بدیهی بازداشت‌شدگان و متهمان است.

بداقی هفت سال زندان کشیده است. او قطعا تاب چنین بی‌عدالتی‌هایی را دارد ولی همسر و سه دختر او تاب بی‌خبری از پدر خانواده را دارند؟

حمایت از امثال رسول بداقی و دیگر معلمان معترض، وظیفه همه کنشگرانی است که به ایرانی آباد و آزاد می‌اندیشند.

#رسول_بداقی #اغچعتراضات_سراسری_مغلمان #یاری_حقوقی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
نامه سرگشاده خانواده ده فعال صنفی و کارگری بازداشتی در اعتراض به تداوم بازداشت آن‌ها

خانواده ده فعال صنفی و کارگری بازداشتی به نام‌های جعفر ابراهیمی، آنیشا اسداللهی، رسول بداقی، محمد حبیبی، حسن سعیدی، رضا شهابی، اسکندر لطفی، شعبان محمدی، کیوان مهتدی و مسعود نیک‌خواه، با نوشتن نامه‌ای سرگشاده نسبت به تداوم بازداشت این افراد اعتراض کردند. آنها خواستار «توقف فوری پرونده‌سازی‌‌های دروغین علیه آن‌ها» و آزادی بی قید و شرط عزیزانشان شدند.

- لازم به یادآوری است که فعالیت صنفی، جرم نیست. سلول انفرادی، شکنجه است. اعتراف اجباری فاقد اعتبار است. اما جمهوری اسلامی فعالیت‌های صنفی این عزیزان را جرم‌انگاری کرده و برچسب امنیتی زدهو با نگهداری در سلول انفرادی، تلاش دارد از آن‌ها اعتراف دروغین بگیرد و برای آن‌ها پرونده‌سازی کند.

#جعفر_ابراهیمی #آنیشا_اسدالهی #رسول_بداقی
#محمد_حبیبی #رضا_شهابی #اسکندر_لطفی #حسن_سعیدی #مسعود_نیکخواه #شعبان_محمدی
#کیوان_مهتدی #بیانیه #یاری_حقوقی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #طوفان_توییتری_شورای_هماهنگی_تشکل‌های_صنفی_فرهنگیان_ایران در همبستگی با #معلمان و #کارگران زندانی

ایستادگی میکنند در مقابل استبداد
مقاومت میکنند در برابر سناریوی سازی ها، صدایشان باشیم.


💢 طوفان توئیتری

📌سه شنبه ۱۱ مرداد ۱۴۰۱

ساعت ۵ تا ۷ بعد از ظهر به وقت ایران


با هشتگ

#معلم_زندانی_کارگر_زندانی_آزاد_باید_گردد
#Freedom_for_Trade_Unionists_in_Iran #Solidarity #1u

#رسول_بداقی
#اسکندر_لطفی
#شعبان_محمدی
#مسعود_نیکخواه
#جعفر_ابراهیمی
#محمد_حبیبی
#رضا_شهابی
#حسن_سعیدی
#ریحانه_انصاری_نژاد
#آنیشا_اسداللهی
#کیوان_مهتدی
#واله_زمانی


🔹🔹🔹
لطفا عضو کانال شورا شوید و کانال را به دانش‌آموزان، اولیا و همکاران معرفی نمایید 👇👇👇

🆔
@kashowra

دریافت اخبار از طریق آیدی زیر 👇👇👇

@kashowranews
نامه رسول بداقی معلم زندانی از زندان اوین برای توماج صالحی

«زنده‌باد هنر، زنده‌باد ایستادگی، زنده‌باد اندیشه
زنده‌باد هنر ایستادگی در میدان اندیشه، زنده باد توماج
توماجِ دلاور، سالهاست دریچه ای به روی اندیشه ی من باز شده، اندیشه ای که هیچ میز و نیمکت و تخته سیاهی ندارد، و آن “آموزگاری اراده‌هاست “.
آموزگاری باورهای انسانی، آموزگاریِ ارزشی به نام “بی‌ارزشی باورهای کور”.
بی ارزشیِ برتری‌جویی، تکبر، خودستایی، خودکامگی، بدتر از همه “بی‌ارزشیِ تقلید و مداحی، برای شکم بارگی و مداحی برای نان”.
توماجِ دلاور، بسیار دیده‌ام، دانش آموزانی که معلم، معلمان خود بوده‌اند.
در میان شاگردان خود آموزگاران بسیاری دیده‌ام که نه با زبان، نه با کتاب، نه با فیلم و نمایش، بلکه با نگاه، با نظم، با عزت نفس، با اراده، حتی با اشک، به هزاران شیوه آموزگارم بودند. اما تو بدون تخته سیاه، بدون مدرسه و میز و نیمکت، آموزگار اراده بوده ای، برای من و برای هزاران آدم باانصاف.
توماجِ عزیز
سرزمین ما هنوز پرورش دهنده میلیون ها آزاده جان برکف است، که مرگ را به بردگی ترجیح می‌دهند.
دیر نیست روزی که ابرهای سیاه خودکامگی، از آسمان ایران زدوده شود.
همزاد توفان، پنجه در پنجه این بیدادیم
در بزم ستم، حنجره تا حنجره فریادیم»

یادداشت اسماعیل عبدی درباره توماج صالحی

توماج صالحی تندیس شجاعت و شرف اهل هنر است، صدای ما بود صدایش باشیم…
توماج صالحی قدرت ایجاد حرکت اعتراضی اجتماعی و فضیلت اخلاقی و انسانی هنر را در زمانه ما متجلی کرد. در بیشتر آثار او آرزوی برساختن تصویری عادلانه و آزادانه از جهان پیرامونش موج می‌زند از همین رو توماج دغدغه اصلیش را فرزندان محروم ایران و کودکان کار می‌داند و آرزویش این است که اگر روزی کنسرتی برگزار کرد، ردیف اول و دوم سالن کنسرت را نه چهره‌های مشهور جامعه که دردمندان و محرومان بنشینند.
در روزگاری که هنر برای بسیاری از اهالی هنر  امری تفننی و تنقلی به حساب می‌آمد، توماج صالحی در رگ هنر، غیرت را تزریق کرد. او به جای درآمدزایی از هنر، موتور و وسایل خانه‌اش را می‌فروشد تا بتواند کلیپ اعتراضیش را بسازد و جایزه ۲۵۰۰ پوندی آزادی بیان را برای سیل بلوچستان می‌بخشد.
توماج صالحی درد و رنج مردم از معلم، کارگر، پرستار و محرومان بلوچ، کرد، ترک، فارس، عرب و همه اقوام را درآثار خود فریاد کرد.
توماج صالحی تندیس شجاعت و شرف اهل هنر است، صدای ما بود صدایش باشیم…

#توماج_صالحى #اسماعیل_عبدی #رسول_بداقی #بیانیه #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
«"نوری بر تاریکی"
در خبرها آمده به درخواست غلامعباس ترکی معاون دادستان کل کشور، پرونده‌ای قضایی به اتهام «توهین به جایگاه معلم» برای عوامل سریال «افعی تهران» تشکیل شده است.
به اسامی که در ادامه می‌آید دقت کنید
هاشم خواستار، جواد لعل‌محمدی، محمدحسین سپهری، رسول بداقی، عزیز قاسم‌زاده، اصغر امیرزادگان، طاهر اصغرپور، ناهید شیرپیشه، محمد صادقی، حجت‌الله رافعی، امان جلالی‌نژاد...
افراد نام برده تنها بخش کوچکی از معلمین زندانی محبوس در زندان‌های جمهوری اسلامی هستند.
جمهوری اسلامی، تصمیمات و اقدامات مسئولان و دستاندرکارانش، جمع اضداد است. در کشوری که معلمان تنها به جرم حق و آزادی‌خواهی بازداشت، شکنجه و محبوس می‌شوند، معاون دادستان سکانسی از یک سریال که در آن به معضل تنبیه بدنی دانش آموزان، که مختص به گذشته نیست، و متاسفانه هر از چند گاهی به تیتر خبری بدل می‌گردد، پرداخته شده، مصداق توهین به شأن معلم می‌نامد!
شأن معلم چیست و چه کسی آن را تعیین می‌کند؟ ثبت شکایت از عوامل سریال «افعی تهران» بیانگر این نکته است که این عبارت تهی از بار معنایی است و بسته به شرایط و به دلخواه متغیر است.
شأن معلم چگونه مخدوش می‌شود با حضور به عنوان کاراکتر منفی در یک قصه یا پشت میله‌های زندان با حکمی که مهر اخراج خورده؟
این اتفاق ماکت کوچکی از ناکارآمدی حکومت جمهوری اسلامی و مسئولان آن است، همیشه اشتباه و خلاف موج و خواست جامعه.
در حالی که ایرانیان در فضای مجازی از خاطرات تلخ خود درباره تنبیه بدنی و اثرات مخرب این خاطرات بر روح و روان‌شان می‌گویند، مسئولان به روال معمول، به جای حل مسئله، صورت مسئله را پاک می‌کنند...
پیشتر هم شاهد همچنین تصمیماتی بوده‌ایم. پس از شلیک به پرواز ۷۵۲، تصویربرداری که لحظه سقوط را در آسمان ثبت کرده بود بازداشت شد، نه فرد شلیک کننده به هواپیما! فردی که دعوای مادر قمی با آخوند هرزه‌چشم را منتشر کرد، مورد پیگرد قانونی قرار گرفت... از این دست نمونه‌ها بسیار است.
و حال بی‌توجه به آمار معلمان زندانی و روایات متعدد تنبیه بدنی دانش‌آموزان، علیه یک گروه فیلم‌سازی بابت افکندن نور بر ور تاریک آموزش و پرورش و یک معضل اجتماعی مهم، اعلام جرم شده است!»

✍️سپیده حجامی 

#افعی_تهران #معلم #رسول_بداقی #اسماعیل_عبدی #هاشم_خواستار #محمدحسین_سپهری #ناهید_شیرپیشه #طاهر_اصغرپور #عزیز_قاسم_زاده #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
۷ هزار معلم و فعال صنفی فرهنگیان و کارگران، طی نامه‌ای سرگشاده خواهان آزادی رسول بداقی، معلم زندانی، شدند.


رسول بداقی، معلم، ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۱ بازداشت شد و از آن زمان تا امروز، در بازداشت به سر می‌برد. از حدود یک هفته پیش، کمپینی برای آزادی این فعال صنفی فرهنگیان تشکیل شده است. در بخشی از این کمپین که از سوی ۷ هزار معلم و فعال صنفی و کارگر امضا شده، آمده است:
«رسول بداقی، دهم اردیبهشت ۱۴۰۱ دستگیر و زندانی شد. بعد از این ­تاریخ، تنها ۴ روز برای مراسم خواستگاری دخترش، به­ مرخصی آمد و بلافاصله به­ زندان بازگردانده شد. اکنون بیش از ۲ سال از حبس او می‌­گذرد و از مرخصی محروم است. تلاش وکلای او برای آزادی‌اش با رد اعاده دادرسی در دیوان عالی کشور هم بی‌نتیجه مانده است. اخیرا نیز تماس‌­های تلفنی او محدود شده است …. ما جمعی از معلمان، کارگران، فعالان صنفی و‌ مدنی ایران و امضاکنندگان این متن، خواستار آزادی رسول معلمان ایران هستیم.»

رسول بداقی یک معلم شجاع و فعال صنفی برجسته‌ای است که طی سالیان اخیر بارها و بارها مورد بازداشت قرار گرفته است و زندانی شده است.


بداقی هفت سال زندان کشیده است. حمایت از رسول بداقی و دیگر معلمان معترض، وظیفه همه کنشگرانی است که به ایرانی آباد و آزاد می‌اندیشند.

#رسول_بداقی #اعتراضات_سراسری_مغلمان #یاری_مدنی_توانا
#نه_به_جمهوری_اسلامی #بیانیه
#معلم
@Tavaana_TavaanaTech
حلقه‌ی بیمارها

✍️ رسول بداقی

رسول بداقی، معلم زندانی و کنش‌گر صنفی فرهنگیان این شعر را در زندان اوین سروده است.

گریه می‌خواهد دلم بسیارها
بهر این اندیشه‌ها بردارها

جای هر اندیشه‌ای جادو نشست
خون چکید از گونه‌ها، خروارها

بی‌گناهی، نیست در آیین ما
پنجه در سر پنجه‌ی خونخوارها

لاف قدرت می‌زند بیچاره چون
کرکسی در مجلس مُردارها

با چنان هیبت ز شیران وطن
خنده دارد، زوزه‌ی کفتارها

تاس رِندان می‌نشیند جفت، جفت
آفرین بر حلقه‌ی بیمارها

بی هنر تا دست بر شمشیر یافت
خامُشی، شده بهره‌ی هشیار ها

در قفس هرگز نمی‌ماند یلی
گو بداند، اسوه‌ی کفتارها

گر خرد، همبستگی آرد به بار
با نسیمی بشکند دیوارها

- منبع کانال تلگرام شورای هماهنگی تشکل‌های صنفی فرهنگیان

- رسول بداقی، ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۱ بازداشت شد. بعد از این ­تاریخ، تنها ۴ روز برای مراسم خواستگاری دخترش، به­ مرخصی آمد و بلافاصله به­ زندان بازگردانده شد. اکنون بیش از ۲ سال از حبس او می‌­گذرد و از مرخصی محروم است. تلاش وکلای او برای آزادی‌اش با رد اعاده دادرسی در دیوان عالی کشور هم بی‌نتیجه مانده است.

رسول بداقی یک معلم شجاع و فعال صنفی برجسته‌ای است که طی سالیان اخیر بارها و بارها مورد بازداشت و ضرب و شتم قرار گرفته است.
آقای بداقی پیش‌تر هفت سال حبس بدون مرخصی را گذرانده‌بود، دو دختر دو قلویش حالا دیگر بزرگ شده است و در مجموع بیش از ۹ سال از زندگی‌شان پدرشان در حبس بود.
حقوق این معلم و فعال صنفی قطع شده است و انواع و اقسام فشارها علیه او اعمال شده ولی همه اینها نتوانسته روحیه و منش آزادی‌خواهی او را بگیرد و صدایش را خاموش کند.

#رسول_بداقی #معلم_زندانی #بیانیه #یاری_مدنی_توانا


@Tavaana_TavaanaTech
#یاداشت
🔴 دیوارها بی‌گناهند

✍️ #رسول_بداقی

یادداشت زیر را رسول بداقی #معلم_زندانی برای مراسم ازدواج دخترش نوشته است.
و کانال تلگرام شورای هماهنگی تشکل‌های صنفی فرهنگیان منتشر کرده است.

رسول بداقی در بیش از دو سال گذشته به جز یک بار به مدت ۴ روز، همچنان از حق مرخصی محروم مانده و «تلاش وکلای او برای آزادی‌اش با رد اعاده دادرسی در دیوان عالی بی نتیجه مانده است».

او پیش از این یک دوره هفت ساله زندان بدون مرخصی را گذرانده است.

او که حتی برای مراسم ازدواج دخترش نیز اجازه نیافت از حق مرخصی قانونی خود استفاده کند، این یادداشت را در همین رابطه برای دخترش نوشته است.


«دخترم شبنم، از پشت دیوارها و قفل‌های زندان، جشن عروسی‌ات را شادباش می‌گویم؛ می‌دانم دیوارها و قفل‌ها بی گناهند، آنان که در بیدادگاه خودکامگان گناهکارند، آزادگانند.

دخترم، می‌دانم که ده سال زاد روزت را بدون پدر جشن گرفتنید، ده عید تنها بر سفره‌ی هفت‌سین نشستید؛ ده چهارشنبه‌سوری و سیزده‌به‌در چشمتان به در بود. اما من نه فقط ده عید که روزی ده بار در اندوه دوری شما اشک‌هایم را پنهان کردم. ده سال، هر آن دلم زیر باران و سوز سرمای اندوه به خود لرزید. خود می‌دانی که مرگ مادر را هم در تنهایی سلول زندان با خود به سوگ نشستم و دیدم که دیوار زندان هم به حالم گریست.

دلبندم، اندوه نبودنم در کنار سفره‌ی عقد تو، همچون نبودنم هنگام جان‌کندن مادر، سنگین و دلخراش بود؛ گرچه آن‌روزها خواب دیدم که مادر سر بر زانوی من جان می‌سپرد، اما این خواب زخمی‌ست که نمکش سکوت و نگاه‌های رمزآلود و گله‌مند شماست.

فرزندم، واپسین نگاه و خاطره‌ام از مادر، تنها سنگ قبری‌ست، سرد و بی‌جان که هرگز باورش نکردم. نمی‌دانم آیا مادرم با آن اراده‌ی استوار زیر آن سنگ بود یا اطرافیانم فریبم دادند! هرگز باورم نشد که مادری دلیر و با احساس چگونه می‌تواند زیر سنگی سرد پنهان شود؟!

گمان می‌کردم اگر مادرم زیر آن سنگ بود، برای نوشیدن چای صدایم می‌کرد. در آن گورستان در میان زمزمه‌های نامفهوم اطرافیان دلم من همچون همیشه گوشش به صدای پر مهر مادر بود، اما نه...! من فقط خیال می‌کردم و امیدوارنه دلم مرا به‌سوی خانه‌ای پر از خاطره‌های مادر می‌کشاند؛ خانه‌ای که دلم را چون بچه آهویی در آن جا گذاشته بودم.

از گورستان که به خانه آمدم، چشمانم به در بود، شاید مادرم همچون همیشه به رویم آغوش بگشاید؛ اما نه مادر و نه هیچ‌کس دیگر در خانه نبود. تا سر بر ستون شانه‌هایش غبار از دل بزدایم و رنج هفت سال زندان را با او قسمت کنم. من ماندم و خاطراتی تلخ‌تر و اشک‌هایی که هنوز پشت پلک‌هایم پنهان شده است.
این بار جشن عروسی تو نیز برفی دیگر بر زمستان دلم نشاند، این سرنوشت، مرده ریگ نیاکان است که باید ما دگرگونش کنیم. برف روی برف. زمستان پشت زمستان! اما برآنم که اندوهم را روزی، با خاک گور قسمت کنم که رازدار است و پربار و بی‌سرزنش.

از مادرم آموختم که: «درد دل سی زیر گل» آموختم که پنهان و بی‌صدا گریه کنم، آموختم که محبت به گدایی ندهند، محبت خریدنی نیست. همچون دستان بخشنده‌ی طبیعت، رایگان و خودروست.

دخترم، سوگند به اشک‌های آزادگان؛ سوگند به خون گرم شهیدان راه آزادی و انسانیت، جز برای رهایی انسان از بند خودکامگان آرمانی ندارم، و هیچ چیز به‌جز لذت آزادگی در کام من شیرین نیست. مال و شهرت و مقام جز خس و خاشاکی، بر روی دریای آرزوهایم نیست؛ که من بر کشتی اراده، اندیشه و تجربه‌ی خویش، توانا و شاداب ایستاده‌ام؛ از تلخی روزهای پیش‌رو مرا باک نیست. زیرا هیچ چیز برای من تلخ‌تر از بندگی و شکم‌بارگی نیست. والاترین شکوه برای من شادی و رفاه و آرامش و آزادمنشی ایرانیان است و در این راه یک دم درنگ نخواهم کرد.

فرزندانم مرا ببخشید، چون همه‌ی آزادی و همه‌ی مسئولیت من با خودم است و شما نیز آزاد و مسئول رفتار و گفتار و کردار خویشید.

من و شما همانا آفریده‌ی اندیشه و رفتار خویشیم. در آرزوی خوشبختی شما

رسول - شهریور ۱۴۰۳»

#رسول_بداقی #بیانیه #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech