آموزشکده توانا
60.3K subscribers
28.5K photos
35.2K videos
2.53K files
18.1K links
کانال رسمی «توانا؛ آموزشکده جامعه مدنی»
عكس،خبر و فيلم‌هاى خود را براى ما بفرستيد:
تلگرام:
t.me/Tavaana_Admin

📧 : info@tavaana.org
📧 : to@tavaana.org

tavaana.org

instagram.com/tavaana
twitter.com/Tavaana
facebook.com/tavaana
youtube.com/Tavaana2010
Download Telegram
سالروز درگذشت هما ناطق، ایزدبانوی تاریخ‌نگاری مدرن در ایران

او را به جرات می‌توان یکی از برجسته‌ترین مورخان زن ایرانی در ۱۰۰ سال اخیر نامید و شاید نامدارترین آن‌ها. او که در سال ۲۰۱۶ در پاریس درگذشت، در خرداد ۱۳۱۳ در ارومیه به دنیا آمده بود. در خانواده‌ای سرشناس. نوه «میرزا جواد ناطق» و فرزند «مهندس ناصح ناطق» و «نصرت رفیعی».

پدربزرگش در ابتدا «میرزا جواد ناصح زاده» نام داشت. روحانی پرشور مشروطه خواه تبریزی و از بنیانگذاران انجمن ایالتی تبریز در آغاز مشروطیت. او به علت قدرت سخنوری و نطق پرشور در دفاع از مشروطه به «میرزا جواد ناطق» مشهور شد. پدر هما نیز زاده تبریز بود. از مهندسان میهن دوستی که در دوره رضاشاه برای تحصیلات به فرانسه اعزام شده بود و راه و ساختمان خوانده بود.

هما ناطق همه دوره‌های دانشگاهی تا دکترا را در پاریس و در دانشگاه سوربن طی کرد. از سال ۱۳۴۸ تا سال ۱۳۵۹ در دانشگاه تهران به تدریس تاریخ پرداخت. او محبوب‌ترین استاد تاریخ دانشگاه بود. طی انقلاب فرهنگی به خانه‌اش ریختند و او مجبور شد به فرانسه بازگردد.

یکی از نکاتی که هما ناطق به آن اشاره می‌کند نگاهش به دوگانه داخل نشین / خارج نشین است. هما ناطق درباره مشروطه به این مسئله می‌پردازد که اتفاقا این مهاجرین و تبعیدی‌ها هستند که گفتار و نوشتار مشروطه را شکل دادند و بر آن دمیدند و در راستای آن فعالیت کردند و نقشی برجسته و انکارناپذیر در جاگیر شدن و در نهایت پیروزی این جنبش / انقلاب داشتند: «شما انقلاب مشروطیت را در نظر بگیرید. تمام ادبیات مشروطه مال مهاجرین است. میرزا آقاخان کرمانی است که فکر انقلاب مشروطیت را، واقعیش را می‌ریزه، در خارج از کشوره. حتی مسئله مذهبیش را در نظر بگیرید، سیدجمال الدین اسدآبادی یک تبعیدی است. ادبیات طنزش را بگیرید علیه روحانیت، میرزا حبیب اصفهانی یک تبعیدی است. ادبیات مذهبی غیراسلامی‌ش را بگیرید، شیخ احمد روحی یک تبعیدی است. روزنامه ها را بگیرید، روزنامه «قانون» یک تبعیدی است، میرزا ملکم خان. تبعیدی های مشروطیت را نگاه کنید که چه نقشی بازی کردند...در ایران چیزی چاپ نمی شد که. ولی تونستند با ادبیات و با روزنامه‌ها و نوشته‌ها، هنوز که هنوزه ما آدمی در سطح میرزاآقاخان کرمانی نداریم و این یک تبعیدی دوران مشروطیت است».

بیشتر بخوانید:
https://goo.gl/F5SqFh

#پروفایل #توانا #ایران #هما_ناطق

@Tavaana_TavaanaTech
چهار انقلابی پشیمان

در ماه‌های داغ سال ۵۷ انقلابی‌گری سکه رایج بازار بود. خاص و عام به خیابان ها ریختند و خواستار خروج «دیو» و ورود «فرشته»ای چون آیت الله خمینی شدند. اما با این حال چهره های مشهوری بودند که پس از استقرار نظام جمهوری اسلامی و فعل و انفعلات پس از آن، از انقلاب اسلامی و نقش خود برائت جستند.

زنده‌یاد داریوش شایگان: «ایران در سال‌های دهه‌های چهل و پنجاه داشت جهش می‌کرد. ما از آسیای جنوب شرقی آن موقع جلوتر بودیم، ولی بعد آن‌ها پیش افتادند و موفق‌تر شدند. علت عدم موفقیت ما به نظر من این است که ما شتاب تغییرات را تحمل نکردیم. حالا چرا؟ نمی‌دانم. همچنین ما روشنفکران آن دوره هم پرت بودیم و تحلیل درستی از جایگاه خود در جامعه و جامعۀ خود در جهان نداشتیم...باید اعتراف کنم شرمنده‌ام که نسل ما گند زد!».

محسن سازگارا: «اگر ۱۰ بار دیگر به دنیا بیایم و دیکتاتور نظامی مانند شاه سر کار باشد، علیه او مبارزه می‌کنم اما دیگر انقلاب نمی‌کنم. ایدئولوژی انقلابی آن هم از نوع قرائتی ایدئولوژیک از دین، به نظرم چیزی بود که کسی در آن مقطع نمی‌فهمید که چه فاجعه‌ای می‌تواند خلق کند».

زنده‌یاد هما ناطق: «پرونده بنده چه بسا نابخشودنی‌تر از دیگران باشد. چرا که در انقلاب، هم مدرس بودم و هم محقق! بدا که شور چنان ورم داشت که اندوخته‌ها و دانسته‌ها را به زباله‌دانی ریختم و در همرنگی با جهل جماعت به خیابانها سرازیر شدم. ادیبانه‌تر بگویم: گُه زدم؛ و به قول صادق هدایت اکنون آن گه را «قاشق قاشق» می‌خورم و پشیمان از خیانت به ایران، گوشه‌ای خزیده‌ام تا چه پیش آید».

محمد نوری‌زاد: «این که می گویم انقلاب پنجاه و هفت یکی از خسارتبارترین انقلاب های تاریخ است، نه از این روی که با بر آمدن جمهوری اسلامی، بسیاری از سرمایه های انسانی و پولی و بین المللی ما دود شد و بهوا رفت، نه، بل بجای این که ما با انقلاب، خیز برداریم به سمتِ دستاوردهای نوینِ بشری، به سمتِ دوردست هایِ بدویِ تاریخی خیز برداشتیم و تا توانستیم در همان دوردست ها، خود را و هستیِ خود را فدای گمگشتگی‌ها و عصبیت‌های هیچ درهیچ مذهبی کردیم».

شما درباره نظر این چهار تن چگونه می‌اندیشید؟

به نظر شما از نظرات این چهار تن برای تحکیم دموکراسی و مدنیت در جامعه چه می‌توان آموخت؟

#انقلاب۵۷ #انقلابی #تجربه #داریوش_شایگان #هما_ناطق #محمد_نوریزاد #محسن_سازگارا #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
هما دارابی، استادی که در اعتراض به حجاب اجباری خود را آتش زد

هما دارابی در دوم اسفندماه ۱۳۷۲در یکی از میادین مرکزی شهر تهران در اعتراض به اختناق جاکم بر کشور، خصوصا وضعیت نامناسب زنان در ایران و همین‌طور اعتراض به حجاب اجباری خود را به آتش کشید تا صدای اعتراضی باشد به بی‌دادی که بر زنان ایران می‌رود. پزشکان تلاش بسیار کردند تا جان او را نجات دهند اما سودی نبخشید و بامداد سوم اسفندماه دیده از جهان فروبست.

«ماجرای خودسوزی هما دارابی را در تجریش، به عنوان اعتراض به رفتار وحشیانه‌ی جمهوری اسلامی با زنان که پیش‌تر شنیده بودم دی‌روز در Guardian خواندم. شرحی ساده، کوتاه و خشک ولی کاردی در زخم.» این شرح کوتاه، بخشی از روزنوشت ِ شاه‌رخ مسکوب، نویسنده‌ی ایرانی است که در کتاب ِ «روزها در راه» آمده است و بر بالای آن تاریخ روز ششم ِ جولای سال ۱۹۹۴ دارد. هما دارابی، متخصص پزشکی کودکان و روان‌پزشک ایرانی در اعتراض به حجاب اجباری در میدان تجریش تهران اقدام به خودسوزی کرد.
هما دارابی عضو حزب ملت ایران بود که به هم‌راه پروانه‌ی فروهر سازمان ِ زنان جبهه‌ی ملی را تشکیل داده بود و در کنگره‌ی اول جبهه‌ی ملی در بهمن‌ماه ۱۳۴۱ شرکت و سخنرانی کرده بود.

هما دارابی و پروانه‌ی فروهر نخستین زنانی بودند که سازمان زنان جبهه ملی را تشکیل دادند و در کنگره‌ی اول جبهه ملی ایران در سال ۱۳۴۱ شرکت جستند. او مدرک روان‌شناسی خود را در کشور آمریکا دریافت کرد و مدت‌ها در ایالت‌های نیوجرسی، نیویورک و کالیفرنیا طباطبت کرده بود. دارابی در سال ۱۳۵۳ به ایران بازگشت و به عنوان استاد دانشگاه به تدریس پرداخت. هما دارابی پس از انقلاب اسلامی به دلیل بدحجابی از دانشگاه اخراج و پس از آن مطب او نیز تعطیل شد. دارابی در دوم اسفندماه سال ۱۳۷۲ در اعتراض به حجاب اجباری خود را به آتش کشید.

پروانه فروهر در مورد شخصیت هما دارابی چنین می‌گوید: «به چشم او انسان برازنده کسی است که مسئول باشد. مسئول در برابر خود و در برابر همه‌ی دلواپسی‌هایی که در این میهن رنجور است. رسالت برابری زن و مرد را که مبتنی بر یک ساخت ذاتی عام ومستقل از جنسیت است را باور داشت و جز خیز گرفتن به سوی آینده ای باز و آزاد و سالم توجیه دیگری برای هستی نمی‌شناخت… در مورد زنان باورهای خاص داشت ، باور داشت که زن برای آن به وجود آمده تا به عنوان موجودی انسانی سرنوشت بشری خویش را کامل سازد و توقف زنان برای او موضوعی بس دردناک بود و سرانجام به این نتیجه دست یافت که اگر زنان می‌خواهند زندگی‌شان دگرگون شود باید خود کاری کنند.
نباید چشم به راه آینده بمانند....»

بیشتر بخوانید:
goo.gl/9HRtfj

#هما_دارابی #یاری_مدنی_توانا #نه_به_حجاب_اجباری

@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
هما ناطق، استاد درگذشته تاریخ و فعال چپ‌گرا:

اسفند ۵۷: حجاب برای ما مسئله‌ای نبوده. همه زنان ایران حاضرند حجاب سر کنند اگر به قیمت خلاصی از امپریالیسم باشد

فروردین ۶۳: تظاهرات زنان بعد از صدور دستور حجاب را برهم زدم. گفتم مهم نیست پتو سرمان میکنیم. باعث و بانی خیانت به زنان ایران شدم

منبع:
@hafezeye_tarikhi

هما ناطق این فرصت را داشت که ابراز پشیمانی کند، اما مردم ایران به خصوص زنان همچنان دارند تاوان می‌دهند...

«پرونده بنده چه بسا نابخشودنی‌تر از دیگران باشد. چرا که در انقلاب، هم مدرس بودم و هم محقق! بدا که شور چنان ورم داشت که اندوخته‌ها و دانسته‌ها را به زباله‌دانی ریختم و در همرنگی با جهل جماعت به خیابان‌ها سرازیر شدم. ادیبانه‌تر بگویم: گُه زدم؛ و به قول صادق هدایت اکنون آن گه را «قاشق قاشق» می‌خورم و پشیمان از خیانت به ایران، گوشه‌ای خزیده‌ام تا چه پیش آید».

این خطوط پشیمان و غمگنانه از آن زنی ست که به عنوان یکی از برجسته ترین مورخان ایرانی در سده اخیر شناخته می‌شود؛ هما ناطق.

#هما_ناطق #انقلاب۵۷ #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
زنی که در تنهایی سوخت اما تمام نشد؛ هما دارابی به روایت خواهرش

سپهر عاطفی و ندا سانیج

«در یکی از روزهای سرد اسفند ۱۳۷۲، هما دارابی، از بهترین‌روان‌پزشکان و استادان دانشگاه در ایران، گالن بنزین را برداشت و راهیِ میدان تجریش شد. روسری‌اش را درآورد، فریاد «زنده باد آزادی» و «مرگ بر دیکتاتور» سر داد و کبریت را روشن کرد. هما دارابی ‌سال‌های سیاهی را پشت سر گذاشت تا در اعتراض به حجاب اجباری تن خویش و تنها سلاح باقی‌مانده برای مبارزه‌اش را بسوزاند. دردمندان خاموش در آن سال‌ها کم نبودند. اما داستان زندگیِ بیشترِ آنها را نمی‌دانیم.»

منبع: نشر آسو

#هما_دارابی #یاری_مدنی_توانا #حجاب_اجباری

@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
متن از صفحه نزهت بادی :
"برای سالروز خودسوزی #هما_دارابی در اعتراض به حجاب اجباری"
یک روز سرد زمستانی در دوم اسفند ۱۳۷۲، در میدان تجریش در تهران، زنی خود را به آتش کشید. او هما دارابی، پزشک کودکان، روان‌پزشک، استاد دانشگاه و از اعضای حزب ملت ایران بود که امید داشت انقلاب، وضعیت زنان را متحول کند و جوانی‌اش را وقف مبارزه برای آزادی کرده بود. اما وقایع پس از انقلاب به سرخوردگی و نومیدی او انجامید. او به دلیل نافرمانی از حجاب اجباری از تدریس در دانشگاه محروم شد و مطبش را نیز تعطیل کردند. خواهرش پروین دارابی نقل کرده است که هما بارها در دادگاه حاضر می‌شد و شهادت می‌داد که دانشجویانش مشکل روانی دارند که حجاب را رعایت نکردند تا از شلاق خوردن آنها جلوگیری کند. اما خودش را در وقوع انقلاب مقصر می‌دانست و در برابر زنان و دختران جوان احساس گناه و پشیمانی می‌کرد. با اینکه پس از انقلاب نیز دست از تلاش برای مبارزه با حجاب اجباری نکشید اما خودش را تنها می‌دید. بخش بزرگی از جامعه و حتی روشنفکران، حجاب را مسئله مهمی نمی‌دانستند و می‌گفتند آن تکه پارچه بر سر زنان در انقلاب ما اولویت ندارد. یک روز هما از خانه بیرون آمد، در میدان تجریش ایستاد، روسری‌اش را از سر برداشت، شعار "زنده‌باد آزادی" را فریاد زد و بعد خود را سوزاند. مردم به او نگاه می‌کردند و از خود می‌پرسیدند مگر آدم خودش را به خاطر یک تکه پارچه به آتش می‌کشد؟ هما دارابی برای ایجاد همین پرسش در اذهان عمومی در میدان شهر دست به خودسوزی زد تا نشان دهد که آن تکه پارچه فقط سر و موی زنان را نمی‌پوشاند، بلکه کل بدن، فکر، احساس، هویت و آزادی زنان را به بند می‌کشد. چه بسیار زنانی همچون هما دارابی که می‌توانستند آینده آزاد ایران را بسازند اما به خاطر سرپیچی از همان یک تکه پارچه اجباری سرکوب شدند. هما فقط یکی بود که در میدان شهر سوختن خود را در معرض تماشا گذاشت. در طول این سالها زنان بسیار دیگری در خلوت خود سوختند و زندگی‌شان نابود شد و هیچ‌کس نفهمید. اگر در آن سال‌های تیره و تار پس از انقلاب هما دارابی تنها نمی‌ماند و دیگران نیز علیه آن تکه پارچه اجباری بر سر زنان شورش می‌کردند، هم هما دارابی زنده می‌ماند و هم ژینا امینی. این پرفورمنس رهایی‌بخش روسری‌سوزان که در جنبش "زن، زندگی، آزادی" اجرا شد، از همان آتشی برآمده است که هما دارابی برافروخت.

بیشتر
tachaan__
#یاری_مدنی_توانا
Forwarded from گفت‌وشنود
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
هما سرشار، نویسنده، روزنامه‌نگار و شهروند ایرانی-یهودی، در این برنامه در گفت‌و‌گو با نیما قاسمی پژوهشگر فلسفه، به بازگویی برخی خاطرات خانوادگی درباره برخورد با یهودیان و یهودی‌ستیزی در ایران می‌گوید.

‏به موازات داستان‌های تلخ و شیرینی که در پادکست «دیگری‌نامه» روایت کردیم، در این مجموعه گفت‌وگوها به سراغ «دیگری»ها می‌رویم تا آن‌ها را به سخن گفتن واداریم!

‏این بخشی از قسمت اول برنامه‌ی گفت‌وگو با هما سرشار به عنوان یک یهودی است.

‏لینک کامل برنامه:
‏⁦ http://dialog.tavaana.org/the-others-homa-sarshar/

‏صفحه اینستاگرام گفت‌وشنود:
‏⁦ Instagram.com/dialogue1402

‏کانال تلگرام گفت‌وشنود:
‏ ⁦ t.me/Dialogue1402

‏کانال ساوند کلود:

‏⁦ https://on.soundcloud.com/Po2mxzaCKQRDhHTp6

‏⁧ #یهودیان_ایران⁩ ⁧ #یهودی⁩ ⁧ #هما_سرشار⁩ ⁧ #مدارا⁩ ⁧ #گتو
‏⁦ @Dialogue1402
Forwarded from گفت‌وشنود
«ارباب کیخسرو پس از تألیف و نشر کتاب «آیینه‌ی آیین مزدیسنی» که بدان اشاره شد و بیشتر به منظور تدریس در بستان‌ها نوشته شده بود، به زودی دریافت که احتیاج مبرمی به تألیف کتاب دیگری نیز هست تا نه فقط برای خود زرتشتیان مفید واقع شود، بلکه چشم دیگران را هم که در نتیجه‌ی تعصبات خشک و تلقینات بی‌مورد و نظرات ناروا و غلطی که نسبت به اصول و حقایق این دین باستانی پیدا کرده بودند، باز نماید. بنابراین، برای انجام این منظور دست به نگارش کتاب «فروغ مزدیسنی» زد که در سال ۱۲۸۹ شمسی به طبع رسید و در سراسر ایران و بین طبقات کشور توزیع گردید و مورد توجه فوق‌العاده واقع شد و در اندک مدتی تمام نسخ آن نایاب گردید؛ این کتاب از آن تاریخ تاکنون بارها چاپ و منتشر شده است.»

‏این سخنان ناشر کتاب «زرتشت: پیامبری که باید از نو شناخت» است؛ ناشر، یعنی انتشارات جامی، یادآوری می‌کند که این کتاب، همان «فروغ مزدیسنی»ست که تجدید چاپ می‌شود. انتشارات جام که یادداشت خود را با امضای «پاینده باد ایران» به پایان برده است، این کتاب قدیمی زنده‌یاد کیخسرو شاهرخ را در سال ۱۳۸۸ و برای هفمین بار تجدید چاپ کرده است. گفتنی‌ست که همکاران پژوهشی تیم گفت‌و‌شنود، به ویژه برای تدارک پادکست دیگری‌نامه از این کتاب و آثار دیگر زنده‌یاد کیخسرو شاهرخ، بهره‌ی بسیار گرفته است.

‏در فرگرد (فصل) سیزدهم از این کتاب که نام اصلی‌اش، «فروغ مزدیسنی» است، مولف به تعالیم اجتماعی آیین بهدینی (زرتشتی) می‌پردازد و از جمله به اتهاماتی پاسخ می‌دهد که مبتنی بر آن، ازدواج با محارم (خویشان درجه‌ی یک) میان زرتشتیان رایج و امری شرعی‌ست. شاهرخ زیر عنوان «اتهامات بی‌اساس» در همین بخش می‌نویسد:

‏«... افسوس که بی‌اطلاعان یا نادانسته یا از روی غرض به عمد نسبت‌های ناسزا به این کیش بِهین و بافرّهی داده، و آنچه از روی عناد، پیشه‌ی خود کرده‌اند این است که پناه بر خدا زرتشتیان مادر و خواهر و دختر هر یک از نزدیکان خود را که ممکن است، بدون ترس خدا و خلق، به عقد نکاح خود در‌می‌آورند. (خداوندا مرا از تکرار این ناسزا بیامرز. زیرا غرض از ذکر آن در اینجا رفع این ناسزای کذب محض است نه شرکت در اقرار) و شاهد قول خود را داستان هما و بهمن قرار می‌دهند. یعنی می‌گویند به قول شاهنامه چون بهمن دختر خود همای را به عقد مناکحت خویش درآورد که وارث تاج و تخت شده، محض آنکه بهمن زرتشتی بوده، البته این عمل را به قانون زرتشتی نموده! حالا باید درجه‌ی کژی اندیشه و عدم اطلاعات را دید! آیا عقلا و صاحبان انصاف و محققین، پیوسته جزء را دلیل کل قرار می‌دهند یا کل را دلیل جزء؟ و غیر از سند شاهنامه که سایرین از روی آن چیزی و چیزها نوشته‌اند این نسبت به بهمن را چه سند دیگری‌ست و نسبت به کدام یک از سلاطین و شیوخ و اکابر دیگر این طایفه می‌دهند؟»

‏در اپیزود شانزدهم از دیگری‌نامه با نام «آن دیگری هرزه»، با نقل بخش‌هایی از این کتاب و آثار پژوهشی دیگر در ادبیات زرتشتی، به طرح اتهامات جنسی و جنسیتی به دیگری‌های دینی خواهیم پرداخت. برای آنان که مایلند آشنایی مقدماتی با آیین بهدینی و معارف آن، از زبان یکی از مهم‌ترین کنشگران بهدین در تاریخ معاصر ایران به دست آورند، مطالعه‌ی کتاب «زرتشت: پیامبری که باید از نو شناخت» را توصیه می‌کنیم.

https://x.com/dialogue1402/status/1750940669311389768?s=46

‏⁧ #دیگری_نامه⁩ ⁧ #کیخسرو_شاهرخ⁩ ⁧ #زرتشتی⁩ ⁧ #بهدینی⁩ ⁧ #دیگری_دینی⁩ ⁧ #دگردینی⁩ ⁧ #ازدواج_محارم⁩ ⁧ #خوئیتک_دس⁩ ⁧ #خویدوده⁩ ⁧ #شاهنامه⁩ ⁧ #بهمن⁩ ⁧ #هما

‏⁦ @Dialogue1402
هما دارابی، استادی که در اعتراض به حجاب اجباری خود را آتش زد

هما دارابی در دوم اسفندماه ۱۳۷۲در یکی از میادین مرکزی شهر تهران در اعتراض به اختناق جاکم بر کشور، خصوصا وضعیت نامناسب زنان در ایران و همین‌طور اعتراض به حجاب اجباری خود را به آتش کشید تا صدای اعتراضی باشد به بی‌دادی که بر زنان ایران می‌رود. پزشکان تلاش بسیار کردند تا جان او را نجات دهند اما سودی نبخشید و بامداد سوم اسفندماه دیده از جهان فروبست.

«ماجرای خودسوزی هما دارابی را در تجریش، به عنوان اعتراض به رفتار وحشیانه‌ی جمهوری اسلامی با زنان که پیش‌تر شنیده بودم دیروز در Guardian خواندم. شرحی ساده، کوتاه و خشک ولی کاردی در زخم.»
این شرح کوتاه، بخشی از روزنوشت ِ شاهرخ مسکوب، نویسنده‌ی ایرانی است که در کتاب «روزها در راه» آمده است و بر بالای آن تاریخ روز ششم ِ جولای سال ۱۹۹۴ دارد. هما دارابی، متخصص پزشکی کودکان و روان‌پزشک ایرانی در اعتراض به حجاب اجباری در میدان تجریش تهران اقدام به خودسوزی کرد.
هما دارابی عضو حزب ملت ایران بود که به همراه پروانه‌ فروهر سازمان ِ زنان جبهه ملی را تشکیل داده بود و در کنگره اول جبهه ملی در بهمن‌ماه ۱۳۴۱ شرکت و سخنرانی کرده بود.

هما دارابی و پروانه فروهر نخستین زنانی بودند که سازمان زنان جبهه ملی را تشکیل دادند و در کنگره اول جبهه ملی ایران در سال ۱۳۴۱ شرکت جستند. او مدرک روان‌شناسی خود را در کشور آمریکا دریافت کرد و مدت‌ها در ایالت‌های نیوجرسی، نیویورک و کالیفرنیا طباطبت کرده بود. دارابی در سال ۱۳۵۳ به ایران بازگشت و به عنوان استاد دانشگاه به تدریس پرداخت. هما دارابی پس از انقلاب اسلامی به دلیل بدحجابی از دانشگاه اخراج و پس از آن مطب او نیز تعطیل شد. دارابی در دوم اسفندماه سال ۱۳۷۲ در اعتراض به حجاب اجباری خود را به آتش کشید.

بیشتر بخوانید:
goo.gl/9HRtfj

#هما_دارابی #یاری_مدنی_توانا #نه_به_حجاب_اجباری


@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
متن از صفحه نزهت بادی :
"برای سالروز خودسوزی #هما_دارابی در اعتراض به حجاب اجباری"
یک روز سرد زمستانی در دوم اسفند ۱۳۷۲، در میدان تجریش در تهران، زنی خود را به آتش کشید. او هما دارابی، پزشک کودکان، روان‌پزشک، استاد دانشگاه و از اعضای حزب ملت ایران بود که امید داشت انقلاب، وضعیت زنان را متحول کند و جوانی‌اش را وقف مبارزه برای آزادی کرده بود. اما وقایع پس از انقلاب به سرخوردگی و نومیدی او انجامید. او به دلیل نافرمانی از حجاب اجباری از تدریس در دانشگاه محروم شد و مطبش را نیز تعطیل کردند. خواهرش پروین دارابی نقل کرده است که هما بارها در دادگاه حاضر می‌شد و شهادت می‌داد که دانشجویانش مشکل روانی دارند که حجاب را رعایت نکردند تا از شلاق خوردن آنها جلوگیری کند. اما خودش را در وقوع انقلاب مقصر می‌دانست و در برابر زنان و دختران جوان احساس گناه و پشیمانی می‌کرد. با اینکه پس از انقلاب نیز دست از تلاش برای مبارزه با حجاب اجباری نکشید اما خودش را تنها می‌دید. بخش بزرگی از جامعه و حتی روشنفکران، حجاب را مسئله مهمی نمی‌دانستند و می‌گفتند آن تکه پارچه بر سر زنان در انقلاب ما اولویت ندارد. یک روز هما از خانه بیرون آمد، در میدان تجریش ایستاد، روسری‌اش را از سر برداشت، شعار "زنده‌باد آزادی" را فریاد زد و بعد خود را سوزاند. مردم به او نگاه می‌کردند و از خود می‌پرسیدند مگر آدم خودش را به خاطر یک تکه پارچه به آتش می‌کشد؟ هما دارابی برای ایجاد همین پرسش در اذهان عمومی در میدان شهر دست به خودسوزی زد تا نشان دهد که آن تکه پارچه فقط سر و موی زنان را نمی‌پوشاند، بلکه کل بدن، فکر، احساس، هویت و آزادی زنان را به بند می‌کشد. چه بسیار زنانی همچون هما دارابی که می‌توانستند آینده آزاد ایران را بسازند اما به خاطر سرپیچی از همان یک تکه پارچه اجباری سرکوب شدند. هما فقط یکی بود که در میدان شهر سوختن خود را در معرض تماشا گذاشت. در طول این سالها زنان بسیار دیگری در خلوت خود سوختند و زندگی‌شان نابود شد و هیچ‌کس نفهمید. اگر در آن سال‌های تیره و تار پس از انقلاب هما دارابی تنها نمی‌ماند و دیگران نیز علیه آن تکه پارچه اجباری بر سر زنان شورش می‌کردند، هم هما دارابی زنده می‌ماند و هم ژینا امینی. این پرفورمنس رهایی‌بخش روسری‌سوزان که در جنبش "زن، زندگی، آزادی" اجرا شد، از همان آتشی برآمده است که هما دارابی برافروخت.

بیشتر
tachaan__
#یاری_مدنی_توانا