آموزشکده توانا
58.2K subscribers
29.8K photos
36.1K videos
2.54K files
18.5K links
کانال رسمی «توانا؛ آموزشکده جامعه مدنی»
عكس،خبر و فيلم‌هاى خود را براى ما بفرستيد:
تلگرام:
t.me/Tavaana_Admin

📧 : info@tavaana.org
📧 : to@tavaana.org

tavaana.org

instagram.com/tavaana
twitter.com/Tavaana
facebook.com/tavaana
youtube.com/Tavaana2010
Download Telegram
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
گوشەای از جشن مهرگان و هنرنمائی گروە تنبورنوازان مستور
بارگاە شاە حیاس ـ ۸ مهر ۹٥
قسمت 2
از کانال مردم کرمانشاه
گروه تنبورنوازان مستور از اقلیت دینی اهل حق (یارسان مندایی) هستند.
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
آشنایی با زهرا کیانی نابغه ورزش ووشو
@Tavaana_TavaanaTech
آموزشکده توانا
آشنایی با زهرا کیانی نابغه ورزش ووشو @Tavaana_TavaanaTech
«تارانتینو اگه زهرا کیانی از چهارمحال و بختیاری رو بشناسه،دیگه برای استفاده از نمادهای رزمی راهی شرق آسیا نمی‌شه.
زهرا در فرم چانگ چوان قهرمان جوانان جهان شد و به چینی‌ها درس ووشو داد.»

این چند خط را مهدی رستم‌پور، خبرنگار ورزشی در کانال تلگرام خود نوشته است. یکی از همراهان توانا می‌گوید:
«کافی است این موضوع را در نظر بگیریم که زنان ایران برای رسیدن به قله‌های موفقیت در هر زمینه‌ای با چه اندازه محدودیت‌هایی مواجه هستند تا بفهمیم که موفقیت یک زن در یک عرصه فقط و فقط موفقیت او در همان میدان محسوب نمی‌شود.»

شما چه فکر می‌کنید؟

مطالب مرتبط:

زنانه جنگیدن در میدان ورزشی
http://bit.ly/2dd2wOn

بیلی جین کینگ؛ قهرمان و مبارز عرصه جهانی ورزش زنان
http://bit.ly/1qUVYbJ

ژانت کهن‌صدق، قهرمان دو زنان
http://bit.ly/1GuVQGP

@Tavaana_TavaanaTech
⛔️ #متعصبین وارد نشوند!

● مکانی متفاوت برای افرادمتفاوت●

|دین ماانسانیت|سیاست ماصلح|وطریقت ما"هنـــــــر"ست|


https://telegram.me/joinchat/BKE2KzzdqV_c105tSF86rA

👆اینجاهیچ چیز مقدس نیست👆
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
کنشگری مدنی با استفاده از اسباب بازی

https://tavaana.org/fa/mckenna_pope

@Tavaana_TavaanaTech
👇 👇 👇 👇 👇 👇
آموزشکده توانا
کنشگری مدنی با استفاده از اسباب بازی https://tavaana.org/fa/mckenna_pope @Tavaana_TavaanaTech 👇 👇 👇 👇 👇 👇
کنشگری مدنی با اسباب بازی

برادرِ كوچك «مك‌‌ئنا پوپ» عاشق آشپزى بود، اما درباره استفاده كردن از فر پخت و پز آسان نگران بود— زيرا این اسباب بازى ویژه دخترها بود. بنابراين در سن ١٣ سالگى، پوپ طی يك درخواست آن لاين از شركت اسباب بازى سازى آمريكايى «هازبرو» درخواست کرد تا طرح رنگ صورتى و بنفش در اسباب بازى كلاسيك را تغيير داده و پسرها را در بازاريابى تلويزيونى خود مشاركت دهند. در این ویدیو از تد، پوپ كارهایى را كه براى غیر جنسیتی کردن اسباب‌بازی‌ها انجام داده را توضیح می‌دهد.
https://tavaana.org/fa/mckenna_pope

@Tavaana_TavaanaTech
یادی از عمران صلاحی در در سالگرد درگذشت او
goo.gl/Y6D7uD
درخت را به نام برگ
بهار را به نام گل
ستاره را به نام نور
کوه را به نام سنگ
دل شکفته مرا به نام عشق
عشق را به نام درد
مرا به نام کوچکم صدا بزن!

عمران صلاحی دهم اسفندماه ۱۳۲۵ در امیریه تهران از پدری اهل اردبیل و مادری مهاجر که از باکو به سمنان و سپس به تهران مهاجرت کرده بود متولد شد. عمران تحصیلات ابتدایی خود را در شهرهای قم و تهران و تبریز سپری کرد. او سرودن شعر را زمانی آغاز کرد که نوجوانی پانزده ساله بود و در سال ۱۳۴۷ احمد شاملو در مجله‌ی خوشه اولین شعر نیمایی صلاحی را منتشر کرد.

عمران صلاحی در مورد انتشار شعرش در خوشه می‌گوید: «اولين شعرم كه مطرح شد همان شعر معروف «عيادت» بود كه در «خوشه»ى شاملو چاپ شد. من اين شعر را براى احمد شاملو فرستادم يعنى دستى نبردم به دفتر نشريه يا شاملو دستى از من نگرفت. عنوان اولش هم «مرگ» بود. بعدها كه «يادنامه شب هاى شعر خوشه» منتشر شد، ديدم كه شاملو اين شعر را در آن كتاب آورده است.

عمران صلاحی ساعت ۴ عصر یازدهم مهرماه سال ۱۳۸۵ دردی درون سینه‌اش احساس کرد که موجب شد راهی بیمارستان شود. سحرگاه همان شب عمران صلاحی طنز تلخ خود را سرود و برای همیشه چشم از دنیا فروبست. پس از مرگ عمران صلاحی و در فاصله‌ی کوتاهی بیش از ۱۲۰ مراسم یادبود و بزرگ‌داشت در نقاط مختلف ایران و جهان برگزار شد و یاد او را گرامی داشتند.

از آثار فراوان عمران صلاحی می‌توان به کتاب های «قطاری در مه»، «هفدهم»، «گريه در آب»، «ايستگاه بين راه»، «هزار و يک آيينه»، «روياهای مرد نيلوفری»، «شايد باور نکنيد»( در سوئد )، «يک لب و هزار خنده»، «حالا حکايت ماست»، «آی نسيم سحری»، «ناگاه يک نگاه»، «ملانصيرالدين»، «از گلستان من ببر ورقی»، «باران پنهان»، «رمان موسيقی گل سرخ»، «هزار و يک آينه» و «آينا کيمين» به ترکی اشاره کرد.

برای آشنایی بیش‌تر با عمران صلاحی
https://goo.gl/SeUCbn

@Tavaana_TavaanaTech
سالگرد تاسیس تلویزیون در ایران
goo.gl/8Zljq6
پنجاه و هشت سال پیش، ساعت پنج بعدازظهر جمعه، یازدهم مهرماه سال ۱۳۳۷، نخستین فرستنده‌ی تلویزیونی در ایران آغاز به کار کرد. تا پیش از این تاریخ هنوز تلویزیون به خانه‌ی ایرانیان راه نیافته بود و رادیو حرف اول را می‌زد. امروز شاید در کم‌تر خانه‌ای در ایران باشد که تلویزیون حضوری جدی نداشته باشد.

فکر تاسیس تلویزیون در سال ۱۳۳۵ شکل گرفت. اولین بار فردی به نام کازرونی پیشنهاد تاسیس تلویزیون را داد که پذیرفته نشد. «فکر راه‎اندازی تلویزیون در ایران به سال ۱۳۳۵ بر می‌گردد. جوانی به نام آقای کازرونی، اهل اصفهان که از یک خانواده ثروتمند بود و در خارج کشور، کارگردانی سینما خوانده بود به این فکر افتاد که در ایران تلویزیون تاسیس کند و از این طریق یک منبع درآمد مطمئنی را برای خود ایجاد کند. حتی با شرکت‌های خارجی‌ای که فرستنده‌های تلویزیونی تولید می‌کردند وارد مذاکره شد اما این صحبت‌ها به نتیجه نرسید و توافقی انجام نشد.» (دکتر نورالدین نیک‌روش در گفت‌وگو با روزنامه‌ی شرق، ۱۷ اسفندماه ۱۳۸۲) اما این مهم قسمت کازرونی نشد و فرد دیگری چنین کرد؛ «حبیب‌الله ثابت پاسال» بازرگانی که پیش‌قدم تاسیس تلویزیون شد.

در مهرماه سال ۱۳۳۷ مجلس قانونی تصویب کرد که دولت با نظارت وزارت پست و تلگراف، می‌تواند فرستنده‌هایی در تهران نصب کند. البته در ۲۹ تیرماه، تصویب ماده واحده‌ای با چهار تبصره در مجلس شورای ملی راه را برای تاسیس نخستین فرستنده‌ی تلویزیونی در ایران گشود.

یک گروه فرانسوی در سال ۱۳۴۳ و از سوی سازمان برنامه و بودجه مامور بررسی و طراحی یک مرکز تلویزیونی شدند و سرانجام پس از تصویب طرح ایجاد «تلویزیون ملی ایران»، یک ایستگاه کوچک به وجود آمد و با امکاناتی محدود پخش برنامه‌های آزمایشی خود را از سال ۱۳۴۵ آغاز کرد.امکانات محدود این تلویزیون در آن زمان به یک استودیو، سه دوربین و دو دستگاه ضبط مغناطیسی خلاصه می‌شد. «از آن‌جا که فرستنده‌ی تلويزيون ايران با سيستم ۵۲۵ خطی آمريکايی کار می‌کرد و سيستم تلويزيون ملی ۶۲۵ خطی اروپايی بود، تلويزيون ملی با نصب يک فرستنده‌ی دو کيلو واتی با سيستم ۵۲۵ خطی بر بالای ساختمان هتل هيلتون، امکان استفاده از اين شبکه را برای همه دارندگان تلويزيون با سيستم‌های مختلف، امکان‌پذير ‌کرد.»

بیش‌تر بخوانید:
http://bit.ly/2dGtJyf
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
توهین‌های مدیر یک مدرسه دخترانه به دانش‌آموزان برای اینکه می‌خندند و شادند!
نظام آموزشی ایران
سعید پیوندی
http://bit.ly/1kflAOr

@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
اینجا کلاس هفتم مدرسه شهید یلقی در روستای چن سولی در شهرستان آق قلا است.دانش آموزان و دبیر در اقدامی زیبا برای همدردی با محمدصفا که با بیماری سرطان دست و پنجه نرم میکند موهای خود را تراشیده اند.
یادی از احمد محمود به مناسبت سالگرد درگذشت او
goo.gl/yvrXlA
«به گمان من نویسنده باید آدم‌های داستانش را بشناسد، گفته می‌شود که نویسنده هم خالق و هم شارح زندگی آدم‌های داستان است، من فکر می‌کنم اگر نویسنده آدم‌های داستانش را نشناسد، یگ جایی لنگ خواهد زد. اشخاص از حرکت بازمی‌مانند و آن‌وقت نویسنده ناچار می‌شود جعل کند- حرف‌ها را و حرکت‌ها را- و وقتی جعل شد، دیگر آن آدم خودش نیست، کس دیگری است که نویسنده او را نشناخته است و خواننده هم باورش نمی‌کند..»

احمد اعطا با نام ادبی احمد محمود، نویسنده‌ی معاصر چهارم دی‌ماه ۱۳۱۰ در شهر اهواز و از پدر و مادری دزفولی به دنیا آمد.

احمد محمود نتوانست تحصیلاتش را به پایان ببرد. «با همه اشتياقی که داشتم نشد و نتوانستم به تحصيل ادامه دهم. بی قراری و ناسازگاری وجوه مشخص روزگار جوانی من بود، همين بود که در هيچ کاری نتوانستم پايدار باشم. اگر بنا باشد مشاغلی را که داشته ام تعداد کنم از بيست می گذرد». ( حکايت حال - گفتگو با ليلی گلستان،کتاب مهناز ۱۳۷۴ص۹)
احمد محمود در گفت‌وگو با لیلی گلستان می‌گوید که پس از انقلاب به اصرار خودش بازخرید شد و خانه‌نشین تا شاید به «درد درمان‌ناپذیری که همه‌ی عمر» با او بود سامان بدهد.
کتاب دوم محمود مجموعه داستانی بود به نام «دریا هنوز آرام است». این اثر توسط انتشارات گوتنبرگ و با تیراژ بالا - سه‌هزار نسخه- منتشر شد. احمد محمود در مورد فروش این کتاب در گفت‌وگو با لیلی گلستان می‌گوید:
«آن روزگار، یعنی سال سی و نه، سه هزار نسخه خیلی بود. و روی دستش ماند! بعدها مُهری درست کرد به نام مُهر جایزه، کتاب را کِشمنی می‌فروخت - کیلویی!- هر کس یک کیلو کتاب می‌خرید، مُهر را می‌زد روی کتاب دریا هنوز آرام است و به عنوان جایزه آن را می‌داد به خریدار! یعنی بابت هر کیلو کتاب یک دریا هنوز آرام است جایزه.» سومین کتابی که از احمد محمود منتشر شد «بیهودگی» نام داشت. پس این داستان‌ها کوتاه، محمود در سال ۱۳۴۵ نوشتن معروف‌ترین اثر خود «همسایه‌ها» را آغاز کرد. «دقیقا اردیبهشت چهل و پنج». پس از نوشتن همسایه‌ها به گفته‌ی محمود کسی حاضر به انتشار رمان همسایه‌ها نبود چرا که می‌گفتند رمان حجیمی است.

ابراهیم یونسی، داستان‌نویس پس از خواندن متن بازنویسی‌شده‌ی «همسایه‌ها» آن را پسندید و احمد محمود را به انتشارات امیرکبیر معرفی کرد که این کتاب در تیراژ کمی چاپ شد که با استقبال خوانندگان مواجه شد. «استقبال از همسایه‌ها موجب شد که فکر کنم وارد مرحله‌ی تازه‌ای در داستان‌نویسی شده‌ام. حس کردم که مسئولیتم بیش‌تر شده است، باید به داستان و داستان‌نویسی به صورت امری جدی‌تر نگاه کنم و جدی‌تر بنویسم.»

چاپ رمان معروف احمد محمود یعنی «همسایه‌ها» پس از انقلاب اسلامی ممنوع شد و هیچ‌گاه اجازه‌ی انتشار نیافت. احمد محمود در اواخر عمرش دچار تنگی نفس شدید شد و سرانجام در دوازدهم مهرماه ۱۳۸۱ به دنبال دنبال یک دوره‌ی طولانی بیماری ریوی در بیمارستان مهراد تهران درگذشت.

بیش‌تر بخوانید:
https://goo.gl/2H7jnv

@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
اجرایی زیبا از خواهران بلوری
بهین بلوری
instagram.com/behinbolouri
سمین بلوری
instagram.com/saminbolori_

@Tavaana_TavaanaTech
به مناسبت روز جهانی عدم خشونت
goo.gl/9ECBmq
مارتین لوتر کینگ: مبارزه برای حقوق برابر

اگرچه برده‌داری در اواخر قرن نوزدهم در آمریکا ملغی شد، ولی نژادپرستی نهادینه شده تا ده‌ها سال بعد ادامه داشت و سیاهان مورد ستم بودند. تا نیمه قرن بیستم سیاهان مجبور بودند از مکان‌های عمومی و مدارس جداگانه استفاده کنند و البته بهترین‌ها در انحصار سفیدپوستان بود. آنها به طور معمول از تبعیض در استخدام و مسکن رنج می‌بردند و حتی توسط بعضی سفیدپوستان مورد آزار قرار گرفته و نمی‌توانستند از حق رای خود به طور کامل استفاده کنند.

فعالین حقوق مدنی، ده‌ها سال برای برابری شهروندان آمریکایی مبارزه کردند و پیروزی‌های چشم‌گیری نیز به دست آوردند که از جمله آنها رای دادگاه عالی آمریکا در سال ۱۹۵۴ در مورد پرونده معروف «براون علیه شورای آموزش» بود که جداسازی دانش‌آموزان سیاه و سفید را مخالف قانون اساسی تشخیص داد.1 اگرچه این پیروزی‌ها نتوانست تبعیضی را که جامعه آمریکا گرفتار آن بود از بین ببرد، ولی شرایطی را به وجود آورد که در آن امکان برابری حقیقی سیاه و سفید در آمریکا دیده می‌شد. در چنین شرایطی مارتین لوتر کینگ به جنبش مبارزه برای احقاق حقوق مدنی سیاه‌پوستان آمریکا پیوست.

بیش‌تر بخوانید:
http://bit.ly/1BJsVeT

@Tavaana_TavaanaTech
«نیاز به شرح ندارد فقط می‌شود آرزو کرد کاش که جهان را این عزیزان اداره می‌کردند. کاش هستی با این خلق و خو مدیریت می‌شد و کاش مهربانی را می‌شد از این‌ها فرا گرفت...همین!»

نظر شما در مورد این نوشته یکی از همراهان توانا چیست؟
اگر تمایل داشتید، در اینستاگرام توانا نظرتان را بنویسید.
goo.gl/77fZmv
مطلب مرتبط:

از من نترسید؛ من فقط یک کروموزم اضافه دارم!
http://bit.ly/1TXbmRL

@Tavaana_TavaanaTech