آموزشکده توانا
59.1K subscribers
29.2K photos
35.7K videos
2.54K files
18.4K links
کانال رسمی «توانا؛ آموزشکده جامعه مدنی»
عكس،خبر و فيلم‌هاى خود را براى ما بفرستيد:
تلگرام:
t.me/Tavaana_Admin

📧 : info@tavaana.org
📧 : to@tavaana.org

tavaana.org

instagram.com/tavaana
twitter.com/Tavaana
facebook.com/tavaana
youtube.com/Tavaana2010
Download Telegram
در حاشیه رییس شدن جنتی در مجلس خبرگان، در حالیکه در انتخابات آخر شده بود.
کارتون بهنام محمدی
کیهان لندن
@Tavaana_TavaanaTech
🔹قلب شکسته کودکان هیچ وقت به صورت کامل التیام نمی یابد. خشونت علیه کودکان را با کمک همدیگر متوقف کنیم.

🆔 @kanoonsenfi
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
اتومبیل رانی با خودروی پلاک دولتی

شرکت یک خودروی پلاک دولتی در مسابقات اتوموبیل رانی لرستان جنجال آفرین شد.بعد از استعلام پلاک خودرو،مشخص شد این خودرو متعلق به شهرداری است.
@Tavaana_TavaanaTech
گروه کامکارها
گروه موسیقی #کامکارها در سال ۱۳۴۴ برای نخستین بار در #سنندج، به عنوان گروهی خانوادگی به سرپرستی استاد حسن کامکار (ویلن) و عضویت هوشنگ (آکاردئون)، بیژن (خواننده)، پشنگ (سنتور)، قشنگ (خواننده و ویلن) و ارژنگ (تمبک) تشکیل شد. کامکارها اولین تمرینات خود را شب‌ها در کنار حوض کوچک حیاط منزلشان انجام می‌دادند. با بزرگ شدن فرزندان، به‌تدریج این گروه موسیقی کامل‌تر شد و در سال ۱۳۴۸ با اعضای خود، هوشنگ (ویلن)، بیژن (تار و خواننده)، پشنگ (سنتور)، قشنگ (خواننده)، ارژنگ (تمبک)، ارسلان (عود) و اردشیر (کمانچه) کنسرت‌هایی را به صورت رسمی در برخی از شهرهای کردستان و هم‌چنین شهر ارومیه برگزار کرد.
بعد از سال ۱۳۵۰ برخی از افراد خانواده از جمله هوشنگ، بیژن، پشنگ و ارسلان برای فراگیری موسیقی #آکادمیک به تهران آمده و در دانشکده هنرهای زیبا به تحصیل مشغول شدند. پس از چندی کامکارها به اتفاق محمدرضا #لطفی، حسین #علیزاده، پرویز #مشکاتیان و تنی چند از دیگر هنرمندان، گروه‌های شیدا و عارف را تشکیل دادند. این دو گروه کنسرت‌های موفّقیّت آمیزی را با خوانندگی محمدرضا #شجریان و شهرام #ناظری به اجرا گذاشتند. بعضی از افراد این گروه سابقهٔ عضویت در گروه موسیقی چاووش را دارند.
اولین کنسرت‌های رسمی این خانواده با نام «گروه کامکارها» در اوایل دوران پس از انقلاب ۱۳۵۷ در مجموعه آزادی و تالار وحدت اجرا شد که دربرگیرندهٔ سه قسمت: موسیقی فارسی، تک‌نوازی #سنتور اردوان و #موسیقی کردی بود. در سال ۱۳۶۸ امید لطفی، فرزند قشنگ و محمدرضا لطفی، به گروه پیوست و نوازندگی تار گروه را به عهده گرفت. کامکارها در کنسرت‌های اخیرشان برخی از استعدادهای جوان را نیز در کنار خود جای داده‌اند.
این گروه کنسرت‌های متعددی در داخل و خارج از کشور اجرا نموده و در برخی جشنواره‌های بزرگ موسیقی جهانی از جمله WOMAD به مدیریت پیتر گابریل، سامر استیج (نیویورک) و تالارهای بزرگ و مهم اروپا و آمریکا همواره حضور داشته است.
اعضای فعلی گروه
هوشنگ کامکار (سرپرست گروه و آهنگ‌ساز و تنظیم کننده)
بیژن کامکار (خواننده اصلی و نوازنده دف، رباب، تار، تمبک و دهل)
پشنگ کامکار (سنتور)
قشنگ کامکار (سه‌تار)
ارژنگ کامکار (تمبک)
ارسلان کامکار (بربط و ویولن)
اردشیر کامکار (کمانچه و قیچک)
اردوان کامکار (سنتور)
مریم ابراهیم‌پور (خواننده)
هانا کامکار (دف)
صبا کامکار (خواننده)
نیریز کامکار (تار)
سیاوش کامکار (سنتور)
نجمه تجدد (خواننده)
لینک ویدیو: http://bit.ly/1Z5iDQb

@Tavaana_TavaanaTech
دو جنبه انکار هولوکاست:
جنبه‌ای از آن به نفس موضوع مربوط می‌شود و جنبه‌ی دیگر به آگاهی و اراده‌ای که در برخورد با موضوع برای ممانعت از تکرار آن شکل گرفته است.
جنبه نخست: چشم بستن بر واقعیت
جنبه دوم: محروم کردن خود از درس‌های آن و یا به قصد مقابله با درس‌های آن
-هولوکاست، یک جلوه #نسل‌کشی در ابعادی عظیم و در شکلی برنامه‌ریزی‌شده و با عقلانیتی
نظامی−صنعتی است.
-هولوکاست در ادامه تاریخ #یهودی‌ستیزی پدید آمده است اما پیشینه یهودی‌ستیزی مذهبی به‌تنهایی
توضیح‌دهنده آن نیست.
-یهودی‌ستیزی بر زمینه #ناسیونالیسم_افراطی و تجاوزگر، ناسیونالیسمی که با #نژادپرستی مترادف
می‌شود، به شکل اراده به نابودی یک گروه بزرگ انسانی درمی‌آید. مجموعه از عوامل گرد هم
می‌آیند، دست‌به‌دست می‌دهند و پویشی می‌یابند که به اردوگاه‌های مرگ راه می‌برند.
-هولوکاست رخ داده است، پس دوباره ممکن است رخ دهد. عوامل پدیدآورنده آن دوباره ممکن است
به همان صورت یا به صورتی تازه که ما آن را در ابتدا نتوانیم بازبشناسیم رخ نمایند و رخداد یک
هولوکاست تازه را ممکن کنند.
-انکار هولوکاست، هم چشم بستن بر یک واقعیت است و هم محروم کردن خود از درس‌های آن و یا
تعمدی در عمل کردن در جهتی خلاف درس‌هایی که #هولوکاست به ما می‌آموزد.
-هولوکاست یک گسست تمدنی است. این فاجعه یک سرنوشت محتوم نبوده است، اما چون پیش آمده،
باز هم ممکن است پیش آید؛ ممکن است دوباره در جهان ما پدیده‌ای مشابه بروز کند، چرا که این
جهان همچنان انبان ستیزهاست و در آن همبستگی انسان‌ها چنان رشدی نکرده است که تضمیمنی
باشد بر جلوگیری از فجایعی با عنوان نسل‌کشی.
ویدیوی کامل این جلسه را اینجا ببینید:
http://bit.ly/22r14Me

@Tavaana_TavaanaTech
enkar.mp4
13.1 MB
دو جنبه انکار هولوکاست:
http://bit.ly/22r14Me

@Tavaana_TavaanaTech
جنگلبان شهرستان نور بر اثر شلیک قاچاقچیان چوب جان باخت.
@Tavaana_TavaanaTech
👇 👇 👇 👇 👇
#جنگلبان شهرستان نور بر اثر شلیک قاچاقچیان چوب جان باخت

جنگلبان۴۳ ساله چمستانن در درگیری با قاچاقچیان چوب کشته شد. به گزارش پایگاه خبری دیده بان #محیط_زیست و #حیات_وحش ایران ، ساعت ۳/۳۰ بامداد امروز (جمعه ۱۳۹۵/۳/۷) #قاچاقچیان #چوب در جنگل «سِلده»شهرستان نور با جنگلبانان منابع طبیعی درگیر شدند.

جنگلبانان جلوی خروج دو نیسان حاوی چوب از جنگل را مسدود کرده بودند که قاچاقچیان با اسلحه شکاری و گلوله چهارپاره بصورت مستقیم به سمت نیروهای منابع طبیعی شلیک می کنند.
متاسفانه در جریان این درگیری، فضل اله علی پور جنگل‌بان اهل روستای آهو دشت چمستان بر اثر اصابت گلوله جان می‌بازد.

همچنین فرمانده یگان منابع طبیعی شهرستان نور و یک نفر دیگر از جنگلبانان در جریان درگیری مسلحانه مجروح شده و به بیمارستان های استان مازندران منتقل شده اند.

تا این لحظه با تلاش پاسگاه انتظامی چمستان نور ،تعدادی از قاچاقچیان چوب دستگیر شده اند که احتمال می‌رود ضارب اصلی نیز در میان آنها باشد.

@Tavaana_TavaanaTech
ساخت اولین ساختمان #پرینتر_سه_بعدی در ۱۷ روز

اولین #ساختمان قابل بهره برداری ساخته شده با پرینتر سه بعدی در ۱۷ روز بنا شد. این ساختمان مساحتی معادل ۲۶۹۰ متر مربع دارد و دارای مبلمان کامل است. کل ساختمان در ۱۷ روز #پرینت گرفته شده است و در ۲ روز ساخته شده است.
مسئولان شهر #دبی می گویند که به دنبال پیشرفت تکنولوژیکی هستند. به طوری که همه چیز در آینده با پرینترهای سه بعدی ساخته خواهد شد. ساخت این بنا ۱۴۰ هزار دلار هزینه داشته است و مسئولان می گویند تا ۷۰ درصد در هزینه ها صرفه جویی شده است. شهرداری دبی در نظر دارد تا سال۲۰۳۰ حدود ۲۵ درصد شهر را با پرینترهای سه بعدی بسازد.
منبع: رویترز

@tavaanatech
«... این روزها جماعتی شادمان از افتخاری هستند که تو به آنها هدیه کردی و می دانی که من نیز برای تو خوشحالم و برای سینمای ایران که هر بار با این اتفاق‌ها جانش تازه می‌شود، به ویژه اینکه یک بار در فیلم «جدایی» این احساس را با هم تجربه کردیم، اما این روزها دلم هر دم به جایی است؛ تکه‌ای در پیش کسی است که در انتهای کوچه‌ای بن بست، در یک بیمارستان خانگی، چشمانش نظاره گر گلدان‌های شمعدانی قرمزی است که پشت پنجره اتاقش چیده شده و جهانی چشمشان به اوست که بازبیاید و خواب‌های زیبایش را برایشان ترجمه کند. او که روزی در روزگاری که ز منجنیق فلک سنگ فتنه می‌بارید، برای این سرزمین افتخار آفرید. من پیغام تبریک او را به تو می‌رسانم. همان‌طور که پیغام احوالپرسی‌های تو را به او.

و اما پاره دیگر دلم پیش کسی است که در یکی از آپارتمان‌های اکباتان گوشه‌ی انزوا گزیده، کسی که تو خود بارها در درس سناریونویسی به او اشاره داشتی و این آدم شریف کسی نیست جز #ناصر_تقوایی که خودت همیشه گفته‌ای سینمای ایران به او مدیون است. دلم پیش اوست که نکند در این عزلت خودخواسته‌اش او را از یاد ببریم. امروز با خودم فکر کردم وقتی برگشتی به تو پیشنهاد بدهم با هم به دیدن عباس کیارستمی و ناصر تقوایی برویم. و تکه دیگر این دل: اصغر جان جایزه‌ات بر سینمای ما مبارک باد.»
.......
شاید وقتی اسم جشنواره کن بیاید، خیلی از ما یاد «طعم گیلاس» عباس کیارستمی بیفتیم و نخل طلایی که برای اولین و آخرین بار تا امروز سال ۱۹۹۷ به ایران رسید. (استاد #کیارستمی بعدها گفت: کسی به‌خاطر نخل طلا به من تبریک نگفت. در فرودگاه تهران پاسپورتم را مهر کردند و گفتند از در پشت برو عده‌ای می‌خواهند کتکت بزنند!)

نگار اسکندرفر، #روزنامه‌نگار و نویسنده
متن کامل این نوشته را اینجا بخوانید: http://bit.ly/1TJdwne
@Tavaana_TavaanaTech
👇 👇 👇 👇 👇
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
استقبال از اصغر فرهادی و تیم فیلم فروشنده در فرودگاه
@Tavaana_TavaanaTech
«نهال دشمنى بركن كه رنج بى شمار آرد»

#اوباما: خاطره هیروشیما نباید به فراموشی سپرده شود
باراک اوباما، روز جمعه، ۷ خرداد (۲۷ مه) وارد هیروشیما شد و برای بزرگداشت #قربانیان #بمباران_اتمی این شهر توسط آمریکا در پای ستون یادبود کشته‌شدگان هیروشیما حضور یافت. باراک اوباما اولین رئیس جمهوری آمریکاست که از زمان بمباران اتمی #هیروشیما در بیش از هفتاد سال پیش، به این شهر سفر می‌کند.

به گزارش بی‌بی سی فارسی رئیس جمهوری آمریکا پیش از نثار حلقه گل در پای ستون یادبود بمباران هیروشیما، سخنانی ایراد کرد.

او گفت "ما به اینجا آمده‌ایم تا درباره نیروی ویرانگری تامل و اندیشه کنیم که در گذشته‌ای نه چندان دور از بند رها شد و #فاجعه و مرگ به همراه آورد." رئیس جمهوری آمریکا افزود: "ما به اینجا آمده ایم تا برای مردگان، از جمله بیش از یکصد هزار مرد، زن و کودک ژاپنی، هزاران کره ای و تعدادی اسیر جنگی آمریکایی که در این شهر زندانی بودند سوگواری کنیم، ارواح آنان ما را مخاطب قرار می‌دهد."
آقای اوباما با یادآوری بمباران هیروشیما، گفت: "هفتاد و یک سال پیش، از آسمان مرگ فرود آمد و نشان داد که بشریت امکان نابودی خود را یافته است." وی افزود: "ما مصیبت جنگ را تجربه کرده‌ایم، بیایید شهامت آن را هم بیابیم تا با هم، صلح را بگسترانیم و دنیایی عاری از اسلحه اتمی پدید آوریم" و تاکید کرد که "خاطره هیروشیما نباید به فراموشی سپرده شود."

آقای اوباما گفت: "ما تمامی آن بیگناهانی را که در قوس هول آور جنگ، جان از کف دادند به یاد می آوریم اما امروز، مسئولیت مشترک ما این است که مستقیما به چشم تاریخ خیره شویم و از خود بپرسیم چه رفتار متفاوتی باید در پیش گیریم تا از وقوع مجدد چنین رنجی پیشگیری شود."

BBC Persian
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
اوباما؛ نخستین رییس جمهور آمریکا که به هیروشیما سفر کرد
@Tavaana_TavaanaTech
اهمیت اندیشه‌های #واسلاو_هاول در شرایط کنونی ایران-لادن برومند
«آموزگار از ترس اینکه شغل‌اش را از دست بدهد، چیزهایی به دانش‌آموزان می‌آموزد که خود قبول ندارد؛ #دانش‌آموزان از #ترس آینده‌ی خود، همان چیزها را تکرار می‌کنند؛ دانش‌جویان از ترس این‌که نتوانند تحصیلات‌شان را ادامه دهند، به عضویت «اتحادیه جوانان» درمی‌آیند و کاری می‌کنند که باید بکنند؛ پدر از ترس این‌که مبادا فرزندش به دلیل عدم صلاحیت سیاسی نتواند وارد دانشگاه بشود، مشاغل بس گوناگونی را می‌پذیرد و آن‌چه از او می‌خواهند، «داوطلبانه» انجام می‌دهد.
مردم از ترس پیامدهای احتمالی، در انتخابات شرکت می‌کنند و به نامزدهای تعیین‌شده رأی می‌دهند و طوری وانمود می‌کنند که این مسخره‌بازی واقعاً #انتخابات است؛ از ترس جان یا به خطر افتادن موقعیت و سابقهٔ شغلی‌شان در نشست‌های جمعی شرکت می‌کنند و به هر چیزی که از ایشان خواسته شود رأی می‌دهند، و یا دست آخر، سکوت می‌کنند....»

هنگامی که «واتسلاو هاول» این نامه( http://bit.ly/1TNdeNf) را به «گوستاو هوساک»، رئیس‌جمهور و دبیر کل حزب کمونیست چکسلواکی منتشر کرد، ٣٩ ساله بود و تا آن زمان در کشور خود و در جهان به عنوان یک چهره ادبی شناخته می‌شد. در پی انتشار این نامه بود که #هاول به عنوان یک مخالف فکری برجسته #استبداد کمونیستی حاکم بر کشورش شهرت جهانی یافت.

موضوع اصلی این درس‌گفتار تأملی است در محتوای آموزنده این نامه.

در این ویدئوی کوتاه، #لادن_برومند از اندیشه‌های «واسلاو هاول» و شرایط تاریخی آن دوره و سیطره #کمونیسم بر #چکسلواکی، اصلاحات سیاسی و بهار پراگ سخن می‌گوید.

متن کامل نامه را اینجا بخوانید:http://bit.ly/1sT18si

ویدیوی کامل را اینجا ببینید: http://bit.ly/1yZCYdU

ترجمه فارسی این نامه توسط بنیاد برومند منتشر شد.

@Tavaana_TavaanaTech
👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#لادن_برومند از اندیشه‌های «واسلاو هاول» و شرایط تاریخی آن دوره و سیطره #کمونیسم بر #چکسلواکی، اصلاحات سیاسی و بهار پراگ سخن می‌گوید.
ویدیوی کامل :
http://bit.ly/1yZCYdU
@Tavaana_TavaanaTech
مادری که قاتل فرزندش را با شرط ترک اعتیاد بخشید
@Tavaana_TavaanaTech
👇 👇 👇 👇 👇 👇
مادری که قاتل فرزندش را با شرط ترک اعتیاد بخشید

«به قاتل پسرم گفتم خیلی مردی؛ خوشحالم که اعتیادت را کنار گذاشتی و به جامعه بازگشتی» این تمام حرف یک مادر به قاتل فرزندش است که تنها شرط بخشش او را «ترک اعتیاد» گذاشته بود.
زنی که قانون به او اجازه می‌داد زیر چهارپایه‌ای بزند و مرگی دیگر را رقم بزند؛ اما قاتل فرزندش را با شرط ترک اعتیاد بخشید. اندیشه «نجات قاتل فرزندش» ذهن او را پر کرده بود: «پسرم امیر (مقتول) قبلاً اعتیاد داشت اما پاک شد. روز حادثه به درخواست پدر متهم، رفته بود خانه آنها، متهم را به کمپ ببرد و زندگی‌اش را نجات دهد، اما به دست او کشته شد. من تصمیم گرفتم مثل امیر رفتار کنم؛ اینکه یک زندگی را نجات دهم.» حالا مادر مقتول، تنها با شرط «ترک اعتیاد قاتل» رضایت داده و متهم با به‌جاآوردن آن آزاد شده و با دختر مورد علاقه‌اش ازدواج کرده است. دادگاه کیفری استان تهران نیز او را از جنبه عمومی جرم به یک سال حبس تعزیری و دو سال کار در خانه سالمندان به نحوی که هفته‌ای سه نفر را استحمام کند، محکوم کرده است؛ تلاش مادر مقتول برای نجات قاتل فرزندش نتیجه داد؛ حالا او «سبکبال» شده است و هر شب وقتی به تصویر بزرگ پسرش روی دیوار اتاق خیره می‌ماند، با یک امید به خواب می‌رود: «ای کاش تنها یک شب، امیرم به خوابم بیاید.»

شما چگونه از حادثه با خبر شدید؟
پسرم امیر (مقتول) پنج سال پاکی داشت و با دو برادرش، مجید و میثم در کمپ ترک اعتیاد کار می‌کرد. یک روز (یازدهم اردیبشهت ٩٤) که هر سه تای‌شان در خانه پیش من بودند، از کمپ به امیر زنگ زدند و گفتند مردی با آنها تماس گرفته و خواسته تا بیایند بچه معتادش را ببرند. امیر به من گفت «مادر، من طبق معمول دارم می‌روم، شما ناهار را آماده کن» و از خانه بیرون رفتند. ساعت یک ظهر شد؛ (با گریه) می‌خواستم نماز عصرم را بخوانم که تلفن خانه چند بار پشت سرهم، خیلی نگران‌کننده زنگ خورد. مجید بود، از بیمارستان. گفت مادر، فقط دعا کن، پسری که رفته بودیم به کمپ بیاوریم، با چاقو میثم و امیر را زد. گفتم گوشی را بده به میثم، با او حرف زدم، کتفش چاقو خورده بود اما وقتی خواستم گوشی را به امیر بدهد، گفت: «امیر با یک ضربه چاقو تمام شد.» دیگر نفهمیدم. همانجا نشستم روی زمین. برای نجات امیر دیر شده بود.
امیر چند سال داشت؟ ازدواج کرده بود؟
پسرم ٢٩ سالش بود، از او یک پسر ١٥ ساله به نام صادق به یادگار مانده. من قیم او هستم.
قبل از آنکه تصمیم به بخشش متهم بگیرید، به قصاص او فکر کردید؟
آن روزهای اول نمی‌توانستم خوب فکر کنم. یک بار نوه‌ام صادق آمد و گفت مادربزرگ می‌خواهی قاتل را اعدام کنی؟ این‌طوری بابام زنده نمی‌شود. به او گفتم الان هنوز نمی‌دانم.
خانواده مقتول برای گرفتن رضایت نزد شما آمدند؟
بله، چند بار آمدند. یک بارش مادر متهم به من گفت: پسرش می‌ترسد که من دنبال اعدامش باشم برای همین تهدید کرده می‌خواهد در زندان خودکشی کند. من شماره‌ام را به او دادم تا به پسرش بدهد و با من از زندان تماس بگیرد. وقتی زنگ زد مطمئنش کردم که دنبال اعدام نیستم. اینجا یک گلایه هم از او دارم که وقتی فهمید قصد قصاص ندارم، دیگر سراغم را نگرفت. شاید رویش نشد یا هر چیز دیگری.
این حادثه برای شما یک نشانه است؟
یک امتحان است و فرزند من امانت خدا دست من بود. خدا تعیین کرد که آن روز (روز قتل) آخرین روز زندگی امیر باشد. با این وصف حالا چرا من انتقام بگیرم؟
شرط «ترک اعتیاد» برای بخشش متهم چگونه به ذهن‌تان رسید؟
زمانی خودم دو بچه معتاد داشتم که امیر یکی از آنها بود. خودم را جای مادر متهم گذاشتم. می‌دانستم چقدر دیدن مرگ تدریجی فرزند به خاطر اعتیاد برایش زجرآور است. امیر من، زمانی ترک کرد و تصمیم گرفت پاک بماند. روز حادثه هم به خانه متهم رفت تا یک زندگی را نجات بدهد نه اینکه لطمه بزند. من هم می‌خواستم با گذاشتن شرط ترک اعتیاد، در راهی که امیر رفت قدم بگذارم تا او احساس آرامش کند.
تنها شرط شما همان ترک اعتیاد بود؟ یعنی دیه دریافت نکردید؟
دنیا چرک کف دست است. الان دیه ٢٢٠ میلیون تومان است و این پول کمی نیست. اما من تنها شرطم همان ترک اعتیاد بود. من با خدا معامله کردم. او بین بنده‌هایش فرقی نمی‌گذارد، چشمداشتی ندارد و به همه کمک می‌کند.
این تصمیم شما با مخالفت خانواده مواجه نشد؟
دو تا از پسرهایم کاملاً مخالف بودند. خیلی سخت است کشته شدن برادرت را با چشم‌های خودت ببینی. حتی میثم که در روز حادثه از متهم چاقو خورده بود، در آخرین جلسه دادگاه برخوردی هم با خانواده متهم داشت. چهلم امیر هم خانواده مقتول آمدند پیش من، گفتم قصاص نمی‌کنم. وقتی خویشاوندانم فهمیدند، گفتند می‌خواهی او را به خاطر کاری که کرده تشویق کنی، گفتم «نه من می‌خواهم او را تشویق کنم تا به زندگی سالم برگردد.»
چگونه راضی‌شان کردید؟
به پسرهایم گفتم اگر سعید (متهم) تنها معتاد این مملکت بود، خودم تا پای اعدامش می‌رفت