آموزشکده توانا
58.2K subscribers
29.8K photos
36.1K videos
2.54K files
18.6K links
کانال رسمی «توانا؛ آموزشکده جامعه مدنی»
عكس،خبر و فيلم‌هاى خود را براى ما بفرستيد:
تلگرام:
t.me/Tavaana_Admin

📧 : info@tavaana.org
📧 : to@tavaana.org

tavaana.org

instagram.com/tavaana
twitter.com/Tavaana
facebook.com/tavaana
youtube.com/Tavaana2010
Download Telegram
دزدیده‌شدن فرش‌های نفیس کاخ سعدآباد چند سالی ست رسانه‌ای شده اما کماکان از سرنوشت این فرش‌ها خبری در دست نیست.
تا این‌که سه‌شنبه ۲۲ خرداد، سخنگوی قوه‌قضائیه جمهوری اسلامی گفت:
«از ۴۸ تخته فرش نفیس سعدآباد، ۱۶ تخته فرش در نهاد ریاست‌جمهوری پیدا شده و ۲۵ تخته دیگر از کشور خارج شده و در دفاتر نمایندگی ایران در خارج کشور استفاده می‌شود.»
این مقام قوه‌قضائیه البته هیچ اشاره‌ای به ۷ تخته فرش دیگر نکرد.
یک روز پس از این سخنان، محمد دهقان، معاون حقوقی رئیس‌جمهور اسلامی ایران، در حاشیه جلسه هیئت دولت در اظهاراتی متناقض گفت «از ۴۸ فرشی که به سرقت رفته، هنوز هیچ فرشی پیدا نشده و هیچ فرشی تحویل ما نشده است».
کارشناسان فرش‌های به سرقت رفته را دومین مجموعه گران‌قیمت فرش در جهان و دومین کلکسیون بزرگ فرش در دنیا لقب داده‌اند. این فرش‌های نفیس مربوط به دوره‌های قاجار و زندیه است.
در جمهوری اسلامی از آب‌کردن و سرقت لوح زرین عجیب‌تر سرنوشت نامعلوم این ۴۸ تخته فرش است.
از یاد نبریم جمهوری اسلامی با شعار مبارزه با تجمل‌گرایی بر سر کار آمد.

#یاری_مدنی_توانا
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#سعدآباد
@Tavaana_TavaanaTech
محمد نوری‌زاد به صورت تنبیهی به انفرادی منتقل شده است.
این فعال مدنی محبوس در زندان اوین، در اعتراض به مافیای فساد و غارت در زندان دست به اعتصاب غذا و دارو زده بود.

فاطمه ملکی، همسر محمد نوری‌زاد، در یک فایل صوتی از انتقال این زندانی سیاسی به انفرادی خبر داد. دلیل اعتصاب غذا و داروی آقای نوری‌زاد اعتراض نسبت به گران‌شدن مواد غذایی عرضه‌شده به زندانیان بوده است.

در بهمن‌ماه سال ۱۴۰۲، محمد نوری‌زاد به ۶۱ ماه حبس محکوم شد و در تیرماه همان سال در پرونده ای دیگر توسط شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب تهران به دو سال حبس محکوم شد.

«هرانا» درباره محکومیت‌های پیشین نوری‌زاد می‌نویسد: در تاریخ ۲۰ مرداد ماه ۹۸، به دلیل امضای بیانیه ۱۴ نفر،‌ نامه‌ای که با امضای ۱۴ تن از کنشگران مدنی مبنی بر استعفای آیت الله خامنه‌ای منتشر شده بود، همچنین به دلیل حضور در مقابل ساختمان محل برگزاری دادگاه تجدیدنظر کمال جعفری‌یزدی، توسط نیروهای امنیتی بازداشت شد. او نهایتا سال ۱۳۹۹ از زندان وکیل آباد مشهد به زندان اوین منتقل شد.
وی در بخش نخست پرونده خود در بهمن ماه ۹۸، توسط شعبه ۴ دادگاه انقلاب مشهد به ریاست قاضی منصوری از بابت اتهامات «توهین به بنیانگذار جمهوری اسلامی، توهین به مقدسات، توهین به رهبری، تشویش اذهان عمومی، همکاری با رسانه‌های خارجی، شرکت در تجمعات غیرقانونی» به ۱۵ سال حبس، ۳ سال تبعید به ایذه و ۳ سال ممنوعیت خروج از کشور محکوم شد.
علاوه براین، محمد نوری زاد اردیبهشت ۱۳۹۹ از صدور حکم یک سال زندان دیگر برای خود به دلیل دفاع از حقوق شهروندان بهائی ساکن شهر ایوانکی در استان سمنان توسط دادگاه شهرستان ایوانکی خبر داد.
همچنین مردادماه ۱۳۹۹ در بخش دوم پرونده خود توسط دادگاه کیفری دو مشهد به دلیل حضور در مقابل ساختمان محل برگزاری دادگاه تجدیدنظر کمال جعفری‌یزدی، از بابت اتهام «اخلال در نظم عمومی» به ۸ ماه حبس تعزیری، ۷۴ ضربه شلاق و تبعید به طبس و از بابت اتهام «نشر اکاذیب» به ۷۴ ضربه شلاق محکوم شد.

محمد نوری زاد نهایتا در تاریخ ۲۶ آبان ماه ۱۴۰۰، در پی موافقت دادستان با توقف اجرای حکم، از زندان اوین آزاد شد، اما در تاریخ ۳ بهمن ۱۴۰۰، جهت تحمل باقیمانده دوران محکومیت خود احضار شده و به زندان اوین بازگشت.
این کارگردان، فیلمنامه‌نویس و روزنامه‌نگار ۷۲ ساله ایرانی پیش از این هم سابقه بازداشت و زندان در جمهوری اسلامی داشته است. او که از روزنامه‌نگاران تندرو و مذهبی محسوب می‌شد، در سال‌های پایانی دهه هشتاد به صف منتقدان فعال جمهوری اسلامی پیوست.


صدای او باشیم که پیامش به مردم ایستادگی بوده است.

#زن_زندگی_آزادی
#محمد_نوریزاد
#یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
زبان گویا و درک عمیق جوانان در مواجهه با معمم‌های حکومتی


- فیلمی از انتخابات ریاست جمهوری

به این فیلم نگاه کنید که مربوط به انتخابلت قبلی (ریاست جمهوری) است. این جوان شجاع با زبانی قاطع و گویا ابتدا به معمم اعتراض می‌کند که چرا نسبت به زنان بی‌احترامی کرده و سپس انتخابات و مشروعیت آن در جمهوری اسلامی را زیر سوال می‌برد.

در جنبش مهسا هم دیدیم که قشر نوجوان در مدارس کشور نیز علیرغم بمباران فکری و تبلیغاتی گسترده، چگونه در برابر حکومت ایستادند و فداکاری کردند.

آیا با وجود این آگاهی‌ها و این شجاعت‌ها، جمهوری اسلامی راه فرار دارد؟


#انتخابات #جمهوری_اسلامی #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
⚡️پس آزمون دوره⚡️

دانشجویان گرامی دوره داستان‌گویی، شرکت در این آزمون کمتر از پنج دقیقه وقت شما را می‌گیرد و ما را در برگزاری هر چه بهتر دوره‌ها کمک می‌کند. لطفا دقایقی وقت بگذارید و در این آزمون شرکت کنید.


https://docs.google.com/forms/d/13OXjkDqCIBNNdQShw91s87e1xfej976_M5-T-x9mTEk/edit


#ایران #داستان #روایتگری #حقوف‌بشر #یاری_مدنی_توانا
Forwarded from گفت‌وشنود
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
کوش پیل‌دندان
دیگری‌نامه
اپیزود ۲۴

در منظومه‌ی «کوش پیل‌دندان» که حدود یک قرن بعد از شاهنامه‌ فردوسی سروده شد، ضدقهرمان دیگری خلق می‌شود به نام کوش پیل‌دندان که مختصری درباره‌ آن در اپیزود قبل شنیدید. از جمله اینکه کوش پیل‌دندان هم ظاهری غیرمتعارف داشت: دندان‌های نیش بزرگ، موهای سرخ و چهره‌ای زشت.

سراینده‌ این منظومه ایرانشاه‌ بن ابی‌الخیر به احتمال قریب به یقین برمبنای داستانی متعلق به دوره‌ ساسانی، دست به سرایش منظومه‌ کوش پیل‌دندان زد و نمونه‌ای دیگر فراهم آورد از شیوه‌ای که ذهنیت ایرانی یک دیگری اهریمنی می‌سازد. در این برنامه اطلاعات بیشتری درباره‌ داستان کوش پیل‌دندان به موازات داستان ضحاک فراهم می‌آوریم و این دو ضدقهرمان داستان‌های ایرانی را با هم مقایسه خواهیم کرد.   

برای مطالعه‌ی متن کامل این اپیزود به صفحه‌ی گفت‌وشنود رجوع کنید در:

https://dialog.tavaana.org/others-24/

و برای شنیدن نسخه‌ی کامل این اپیزود در یوتیوب به:

https://youtu.be/dNp3aQrI1MA?si=0-8HyNACNbUWeky5

و برای شنیدن نسخه‌ی کامل این اپیزود در کست‌باکس به:

https://castbox.fm/vb/689439951

و برای شنیدن نسخه‌ی کامل این اپیزود در ساندکلود به:

https://on.soundcloud.com/qHDRQHwADiEFys968

رجوع کنید.

#دیگری‌_نامه #کوش_پیل_دندان #ساقی_گازرانی #ضد_قهرمان #اهریمن #دیگری_دشمن #دیگری_سازی #دگرباش #دشمن #دژخیم

@Dialogue1402
اولین واکنش‌های سینماگران به جریان جان‌باختن بهاره للهی

نجمن فیلم کوتاه ایران (ایسفا)، روز دوشنبه ٢٢ خردادماه، با ارسال نامه‌ای به مدیرعامل خانه‌ سینما، خواستار "شفاف‌سازی" ابعاد این پرونده شد.

در متن این نامه چنین آمده است:

»خبر درگذشت بهاره للهی که اعضای انجمن فیلم کوتاه ایران (ایسفا) بود، دیروز در فضای مجازی منتشر شد. انجمن فیلم کوتاه ایران ضمن عرض تسلیت به خانواده، اعضای ایسفا و جامعه‌ی فیلم کوتاه ایران طی نامه‌ای از مدیرعامل خانه‌ی سینما درخواست کرد که اقدامات مقتضی برای پیگیری این ماجرا را به عمل آورد.

انجمن فیلم کوتاه ایران به طور جدی و مصرانه خواهان پیگیری و شفاف‌سازی در مورد از دست دادن یکی از اعضای صنف خود است و امیدوار است با پیگیری خانه سینما ابعاد مجهول این واقعه‌ی تلخ روشن شود.»

بهاره للهی یکی از داوران آکادمی جوایز ایسفا بود که سال گذشته در کنار داوران دیگر در هر دو مرحله‌ی داوری حضور داشت.

همچنین مهدی کوهیان، حقوقدانی که پرونده سینمایی‌ها را معمولا پیگیری می‌کند، در اپلیکیشن ایکس نوشت:

«این که برای ‎مرگ (به هر علتی که باشد) هنرمندانی چون #داریوش_مهرجویی، #وحیده_محمدی‌فر یا #کیومرث_پوراحمد ده‌ها بیانیه و اظهارنظر می‌کنیم و از #بهاره_للهی گذر می‌کنیم، نشان از #استاندارد_دوگانه ماست!

از دست دادن بهاره للهی دارای ابعاد ناشناخته‌ایست که در حال رسیدگی‌ است.»
او در واقع نام بهاره للهی را در کنار نام‌هایی قرار داد که به احتمال قریب به یقین حکومت در قتل آن‌ها دست داشته است.
هنگامه قاضیانی، بازیگر سینما، این نوشته آقای کوهیان را استوری کرد.
خواهر بهاره للهی روز گذشته در پستی اینستاگرامی برای خواهرش نوشته بود:
«امیدوارم (در دنیای پس از مرگ) بدون رنج، بدون ظلم، بدون سیاهی زندگی کنی»


- ۱۲ فروردین ۱۴۰۳ پیکر بهاره للهی، پس از آنکه مدتی مفقود بود، در خانه‌ای در کرج پیدا شد و مخفیانه و بدون اطلاع خانواده به خاک سپرده شد، خانواده‌اش حدود دو ماه بعد خبردار شدند و مراسمی در شهرشان برگزار کردند.

پیکر بهاره در خانه‌ای پیدا شد که در بیرونی آپارتمانش، با قفل بسته شده بود. بعد از دو ماه وقتی پلمب خانه برداشته شد و خانواده‌اش وارد خانه‌اش شدند، خانه به هم ریخته و تفتیش شده بود، اثری از موبایل و لپ‌تاپ بهاره نبود، ماموران گفتند این لوازم از ابتدا نبوده، اما کارت ملی او در پرونده آگاهی موجود بود، با این حال به جای آنکه پیکر را در سردخانه نگه‌دارند و به خانواده اطلاع دهند، دو روز بعد از پیدا شدن، به عنوان مجهول‌الهویه دفن کردند.

#یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
Forwarded from گفت‌وشنود
وقتی مدرک لیسانس فلسفه‌ام را از دانشگاه تهران گرفتم، به نظر می‌رسید زندگی تازه آغاز شده است. اما دست تقدیر، یا به عبارتی خدمت وظیفه، مرا به یک شهرستان دور از تهران کشاند. دوره آموزشی سربازی آغاز شد و من در میان جمعی از جوانان با باورها و اعتقادات گوناگون قرار گرفتم.

از همان روزهای نخست، گفتگوهای فلسفی با هم‌خدمتی‌هایم آغاز شد. طرح سوال‌هایی در مورد دین، خدا و معنای زندگی برایم طبیعی بود. باوری به وجود خدا نداشتم و این مسئله برای بسیاری از هم‌خدمتی‌ها چالش‌برانگیز بود. بحث‌هایمان گاهی به نقاط حساسی می‌رسید و واکنش‌ها تند می‌شد اما همگی یکدیگر را تحمل میکردیم.

افسر ارشد واحدمان، که فردی سخت‌گیر و مذهبی بود، از این بحث‌ها بی‌خبر نماند. روزی مرا صدا زد و با لحنی تند پرسید: «این سوال‌ها و شبهاتی که مطرح می‌کنی، برای چه هدفی است؟» پاسخم صادقانه بود: «تنها به دنبال حقیقت هستم.» اما حقیقت او با حقیقت من تفاوت داشت و او مرا به تبلیغ برضد دین و توهین به مقدسات محکوم کرد.


#خداناباور #ندانم‌گرا #گفتگو_توانا

@Dialogue1402
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
خواهر جاویدنام رحیم کلیج، از جان‌باختگان خیزش انقلابی ۱۴۰۱، ضمن انتشار این ویدیو نوشت:

«آرام آرام تابستان از راه می‌رسد
مگر می‌شود تابستان باشد و رحیم‌نباشد؟!
مگر می‌شود هوا گرما باشد و رحیم با دوستاش اخر هفته‌ها ییلاق نرود؟!
مگر می‌شود رحیم از شدت گرما با سیتا🐶 به آب تنی نرود؟!
اصلا مگر می‌شود این همه امید و آرزو یکباره به زیر خاک برود؟!🥀😭
آب
گرما
آب تنی
باشگاه
ییلاق
طبیعت همه و همه یادآور توست، اصلا بگو به چه بنگرم که جای خالیت را احساس نکنم؟!؟
سنگین و به دور از تحمل است این حجم از دلتنگی….
جان خواهر!
یادت هست زمانی که ظهر تو گرما از سرکار خسته برمیگشتی میگفتی :"آدم دلش می‌خواد آنقدر بخوابه که اصلا بیدارنشه!!!"
یک سری از حرفهات نشونه بود که ناخودآگاه بر زبانت می‌آمد.
انگار خودت هم آگاه بودی که این دنیا لیاقت آزادمردی هم چون تورا نخواهد داشت.
اما کی فکر می‌کرد به این مدت طولانی بخوابی؟؟!💔
از آخرین خواب معصومانه ات نزدیک به ۲۱ماه میگذرد و
رحیم جانم نمیدانی که چقدر سخته از شدت دلتنگی گاهی اوقات تو خیابان به دنبال جوانی هم قد و بالای تو گشتن تا ذره ای از جسمت را در کنارم تجسم کنم رفتنت را هرگز باور نخواهم داشت و با دیدن هر چیزی چنگی می‌شود بر قلبم💔
برادر آزاد مردم ✌🏼
من به نامت و راهت ایمان دارم
و قطعا نور بر تاریکی پیروز است✌🏼✌🏼»


- رحیم کلیج متولد ۱۸ بهمن ۱۳۷۳ در قائمشهر بود که در اثر اصابت گلوله‌های جنگی به دوپهلویش در تاریخ ۳۰شهریور خونین ۱۴۰۱ پر کشید و جاودانه شد.

#رحیم_کلیج
#ققنوس_ایران
#یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
این صدای بهاره للهی است، قسمتی از مصاحبه سایت تیوال با او که در سال ۱۳۹۴ منتشر شده است.
بهاره فیلمسازی بود که در جریان خیزش انقلابی ۱۴۰۱ حضوری فعال داشت و یک بار هم بازداشت شده بود.
پیکرش بعد از چند مدت که بی‌خبری از او، روز ۱۲ فروردین در خانه‌ای در کرج پیدا شد و در ۱۴ فروردین ۱۴۰۳ مخفیانه و بدون اطلاع خانواده در آرامستان بهشت سکینه کرج دفن شد.
او قصد داشت از ایران خارج شود. هنگامی که خانواده‌اش چند ماه بعد از مرگش باخبر شدند و به آن خانه پلمب شده رفتند، از موبایل و لپ‌تاپ او خبری نبود. بهاره بی‌اطلاع همه از اواخر بهمن خانه‌اش را عوض کرده بود و از تهران به کرج رفته بود. او مدتی بود که از قصدش برای ترک ایران می‌گفت. در جشنواره فیلم فجر با یکی از مسئولان درگیر شده بود.

در موبایل و لپ‌تاپ او چه چیزی وجود داشت؟ چرا می‌خواست به خارج از ایران برود؟ آیا از اعتراضات مردم و جنایات رژیم فیلمی درست کرده بود؟ چرا احساس ناامنی می‌کرد و خانه‌اش را بدون اطلاع تغییر داده بود؟ چرا از اواخر بهمن هیچ خبری از او نداشتند؟ چرا با آنکه کارت ملی‌اش در پرونده آگاهی بود، به خانواده خبر ندادند و ابتدا مجهول‌الهویه دفنش کردند؟ چرا به خانواده گفتند که اطلاع‌رسانی نکنند و سکوت کنند تا بتوانند پیکرش را به آمل منتقل کنند؟ هنگام پیدا کردن جسدش، چرا جدار بیرونی آپارتمانش از بیرون قفل بود؟ خودش چگونه این کار را کرده بود؟

بهاره للهی به گواهی همین فایل صوتی در جامعه سینماگران آدم ناشناخته‌ای نبود، چرا آنطور که باید و شاید این جامعه واکنش نشان نداده است؟

#بهاره_للهی #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
تصاویری از سنگ مزار جدید جاویدنام جواد روحی

جواد روحی ۳۵ ساله، از بازداشت‌شدگان خیزش انقلابی زن، زندگی، آزادی در سال ۱۴۰۱ بود، در ۹ شهریور سال گذشته (۱۴۰۲) به طرز مشکوکی در زندان نوشهر جان سپرد.

جواد روحی پیشتر از سوی شعبه اول دادگاه انقلاب ساری به اتهامات «افساد فی‌الارض، مقابله با حکومت اسلامی و ارتداد» به ۳ بار اعدام محکوم شده بود. این حکم بعدتر در دیوان عالی کشور نقض شد، اما علیرغم نقض حکم این شهروند ۳۵ ساله همچنان بلاتکلیف در زندان محبوس بود.

شرح شکنجه‌های جواد روحی، نشان از کینه بازجویان از او داشت. جوانی پر شور که در جریان مبارزات مردم از چهره‌های درخشان شهرشان بود و با رقصیدن در خیابان و شعارهایی که می‌داد،شور و شوق زیادی در مردم ایجاد کرده بود.

بخشی از شرح شکنجه‌های جواد روحی به قلم خودش:

«اتفاقات روز بازداشت در مورخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۱
🔹 ساعت ۹ شب به طور وحشیانه بازداشت شدم
تا صبح زیر ضرب‌و‌شتم بودم و کتک خوردم و سرم جای شوکر می‌باشد

🔹کمرم در سال ۱۴۰۰ جراحی شده بود و در بیمارستان‌های امام رضا و امام‌خمینی و ۱۷ شهریور به مدت ۴ ماه بر اثر زخم و بیماری اعصاب و روان بستری بودم و زیر شکنجه و ضربات شدید جای عمل سابق باز شد.

🔹 در دوران بازداشت در بیمارستان ولایت ساری ۴۸ ساعت بستری شدم و علت بستری شدن من شکنجه و اعتراف اجباری بود.

🔹۴۴ روز در اطلاعات و امنیت سپاه استان مازندران زیر شکنجه روحی و روانی بودم و بازجویی شدم و ۳ شبانه‌روز به زیر پاهای من شلاق و باتوم زدند.

🔹در اثر ضربات زیراد پای سمت راست بنده فلج و بی‌حس شده بود.»

یادش گرامی باد

#جواد_روحی #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
میثم عبادی در روز ۲۴ خرداد، بعد از اعلام نتیجه انتخابات، در خیابان ولی عصر حوالی چهار راه پارک‌وی به ضرب گلوله یک مامور بسیجی کشته شد. گلوله به شکم او اصابت کرد و او را به بیمارستان جواهری خیابان زرگنده بردند و بعد از سه روز جسد بی جانش را از سردخانه کهریزک تحویل خانواده دادند و در قطعه ۲۵۶ بهشت زهرا دفن کردند.

پدر میثم می‌گوید: «بچه من جز اولین کشته شده‌هاست. در روزی که کشته شد، فقط ۱۶ سال و سه ماه داشت. گلوله به شکمش خورده بود. گلوله را از شکمش در آورده بودند. بیرون نرفته بود گلوله، پوکه گلوله را هم در همان جایی که تیر خورده بود پیدا کردند. من رفتم توی محلی که میثم تیر خورده بود پرس‌وجو کردم، مردم به من گفتند که بسیجی و یگان ویژه به مردم تیراندازی می‌کردند.»
او همچنین در مصاحبه‌ای گفته: «گلوله به شکمش خورده بود، ولی از شکم تا زیر گردنش را شکافته بودند. جسد را تحویل دادند و گفتند نباید در محل سر و صدایی بکنید، ما هم به بهشت زهرا رفتیم، ولی مردم وقتی فهمیدند، در آنجا تظاهرات راه انداختند و من هم از مردم ممنونم که با ما بودند و دلداری‌مان دادند.»

میثم به جای درس خواندن، تصمیم گرفته بود کمک حال خانواده باشد و در یک خیاط خانه کار می کرد. پدر به علت آرتروز گردن، دیگر توان رانندگی روی ماشین‌های سنگین را نداشت و میثم ۱۶ ساله، کمک حال پدر و نان آور خانه شده بود. پدر تمام سال‌های جوانی‌اش را در کوه و کمر، در جاده‌ها کار کرد تا خانواده‌اش محتاج کسی نباشند، ولی دریغ و درد از دستان خون باری که کوچکترین گل خانواده را با بی‌رحمی تمام از شاخه چید و تمام خانواده را در ماتم فرو برد.

اصغر عبادی در مصاحبه‌ای گفته است: «پسر من بسیجی نبود. کارگر خیاط خانه بود. قاتل بچه مرا گرفته بودند ولی به من قاتل را نشان ندادند گفتند روز دادگاه قاتل را می‌بینی. ما چشم‌مان را دوخته‌ایم به خدا که یک روزی برسد که اقلاً بتوانیم حق بچه‌مان را بگیریم.»
وقتی خانواده میثم عبادی با بسیجی معرفی کردن فرزندشان مخالفت می‌کنند و بارها بسیجی معرفی شدن فرزند خود را نیز تکذیب می‌کنند، نحوه رفتار نهادهای امنیتی با این خانواده نیز رفته رفته تغییر می‌کند و پیگیری‌های آنها در دستگاه قضایی ایران برای شناسایی قاتل میثم هم نتیجه‌ای نمی‌دهد.

فایل صوتی، بخشی از مصاحبه مسیح علی‌نژاد با پدر میثم که در سال ۱۳۹۱ در رادیوفردا منتشر شده است.

شما خرداد ۸۸ یادتان هست؟ یادتان می‌آید که چه وحشیانه مردم را کتک می‌زدند؟ یادتان می‌آید در خیابان‌ها چه خبر بود؟

#میثم_عبادی #علیه_فراموشی #انتصابات #رای_بی_رای #یاری_مدنی_توانا


@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ویدیویی در شبکه‌های اجتماعی منتشر شده که نشان می‌دهد تعدادی از هموطنانمان علامه بر اینکه بر سر مزار جاویدنام منصوره سگوند حاضر شدند و یاد او و سایر جان‌باختگان راه آزادی را گرامی داشتند، شعار «جاوید شاه» سر دادند.

منصوره سگوند پس از استعفا از نیروی انتظامی که همکار افتخاری آن بود، به مردم معترض پیوست و نوشت:
«مردن با نام بهتر از زندگی با ذلت هست، اونا کشتن تو سکوت کردی، اونا کشتن تو چشات رو بستی، اونا کشتن تو هیچ‌کاری انجام ندادی، تو فقط نگاه کردی، اون بچه‌ها فقط برای آزادی مملکتشون آمده بودن.»

منصوره در جای درست تاریخ ایستاد، یعنی در کنار مردم.

منصوره سگوند نظرات سیاسی‌اش را با شهامت در صفحه اینستاگرام خود می‌نوشت. او احترام زیادی برای خاندان پهلوی قائل بود. منصوره به طور مستمر، تهدید به مرگ می‌شد و روز ۱۴ خرداد ۱۴۰۲ تنها ساعتی پس از افشای این تهدیدها، به طور مشکوکی جان خود را از دست داد.

مسئولان درمانی استان ایلام علت مرگ منصوره را ایست قلبی عنوان کرده‌اند در حالی که او هیچ بیماری زمینه‌ای نداشت.

صبح روز ۱۶ خرداد ۱۴۰۲ منصوره سگوند، دانشجوی حقوق و مامور مستعفی نیروی انتظامی به خاک سپرده شد.

#منصوره_سگوند #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech